نتایج جستجو برای عبارت :

همین جاقبرمن باشد

به چه می‌اندیشی!
نگرانی بیجاست.
عشق اینجا
و‎ ‎خدا هم اینجاست،
لحظه‌ها را دریاب
زندگی در فردا
نه، همين امروز است!
 
+++++++++++++++++++++++++++++++
اس ام اس های عاشقانه و زیبا
 
یك زن
برای زیبا ماندن
به دوستت دارم های
مردی نیاز دارد
كه هرروز آرام
در گوشش زمزمه كند
 
+++++++++++++++++++++++++++++++
اس ام اس های عاشقانه کوتاه
 
وقتی انسان‌ها همدیگر را دوست داشته باشند، همدیگر را می‌بخشند. اما وقتی دائما مجبور به این کار شوند، از دوست داشتن دست برمی‌دارند.!
 
++++++++++++++++++++
همين که گهگاهى افق دید من و تو یکى است   
همين که صداى نفس هایت در کوچه ى دلم مى پیچد
همين که سایه ات بر سر من هست 
کافیست برایم
حضرت یارم 
همين که تو را دارم شکر 
همين که گاهى سر بر شانه ات دارم شکر 
همين که دوستت دارم 
همين که دوستم دارى
شکر.
H.F
دانستنی؟
آیامیدانید؟ احتمال دارد درسال 6000میلادی علم به حدی پیشرفت كند كه خودرو ها دیگر استفاده نشوند و انسان توسط موج برروی زمین باسرعت بالا حركت كند!!!!!!!!!!
آیامیدانید؟ ترانزیستور قطعه ای الكترونیكی است كه توسط این قطعه انقلابی درجهان ایجادشد وباعث بوجود آمدن عصر اطلاعات وارتباطات شد.تمام وسایل الكترونیكی ارتباطی برای ایجاد ودریافت امواج ازاین قطعه استفاده میكنند.
آیامیدانید؟اگر از زمین فراتر وبسیار زیاد دور شویم  آسمان ها را به صورت
حسین آمد که مصداق شجاعت در زمین باشدحبیب الله و ثارالله و شاه اهل دین باشدخدا می‌خواست تا راهی به درگاه یقین باشدو آمد تا بشیر قلب ختم المرسلین باشدبرای شیعه اسم او سرور منجلی باشدبهشت ما همين ذکر حسین بن علی باشدمرید عشق؛ اشک ما، مراد عشق؛ چشمانشجهان بانگ عطش دارد برای طعم بارانشزمان روشن شد از نور رخ خورشید تابانشزمین کربلا داند عیار ناب ایمانشبرای شیعه اسم او سرور منجلی باشدبهشت ما همين ذکر حسین بن علی باشدزمین؛ کرب و بلای او، زمان؛ هر
دَرد بِکِشَم هَم بَد نیست !!ساده بگمبودن هم بودن قدیم …!نه اینترنت بود، نه تلفنفقط نگاه بود، رو در رو،چشم‌ در چشم ؛ بدون اینکه کَسی  باشد حرفی ببرد و بیارد ، ساکت و بی سروصدا ، بی واسطه مجبور نبودیم به کسی اعتماد کنیم ،  بی هیچ کس و بی هیچ خبری 
به‌ همين‌ خلوصبه همين کیفیت ،به همين سادگی ….
روند فراموشی در حال شدن دارد کم‌کم می‌رود. چیزی که از ابتدا هم می‌دانستم. قرار نبود بماند، که اگر ماندنی بود مثل میم خاک می‌خورد. حالم گرفته است، بغض دارم و اشک توی چشمانم حلقه زده و از گوشه‌ی پلک می‌غلتد و پایین می‌رود. حدس است که جایی مشغول است یا واقع بین شده یا . هرچه هست در دام فراموشی‌ام و ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد در دام مانده باشد صیاد رفته باشد .
عشق و صید و اینها کجا بود آخر ؟ همه‌اش کشک همه‌اش دوغ همه اش هورمون‌های ن
آن چه که می نویسم بیشتر از آن چه که هستم باشد، می خواهم باشد هست. همين فاصله بودن تا شدن آزارم می دهد. نوشتن از آن هم ناراحتم می کند بیشتر از آنچه که رهایم بخشد. دیروز به خاطر همين فاصله ی آزار دهنده نوشته ام را برداشتم اما عنوانش را دوست داشم. تمام فکر این روزهایم شاید همين باشد:
بهل که تا بشود ای دوست هر آنچه قصد شدن دارد.
اگر ذهنتان را آلوده کنید، قانون طبیعت در همانجا و همان زمان شما را تنبیه خواهد کرد. این قانون صبر نمی کند تا شما بمیرید و شما را به جهنم ببرد. شما عذاب جهنم را همين حالا حس خواهید کرد و احساس بدبختی خواهید نمود. 
همين طور اگر ذهنتان پاک و لبریز از عشق و دلسوزی و خیرخواهی باشد، در همينجا و همين حالا پاداش میگیرید. نگاه کنید ذهنتان پاک است و هیچ نوع منفی گرایی در آن نیست. احساس آرامش و شادی فراوان می کنید. مطلب به همين سادگی است.
حالا من این‌جور فکر می‌کنم که آدم باید یکی - و فقط یکی- را داشته باشد توی زندگی‌اش، که جلوش کم بیاورد. یکی که مشت‌اش را ببرد جلو، پیشش وا کند. که سری که بر سر گردون به فخر می‌ساید را بیاورد، با خیال راحت بگذارد بر آستانش. نه به ذلت و خاکساری، که به مهر و فروتنی. از 《پناه》 حرف نمی‌زنم؛ از 《مرشد》 و 《معشوق》 هم. نام ندارد شاید. فقط می‌دانی کسی است، و هست. تنها کسی است که می‌داند تو هم گاهی کم می‌آوری. تو هم تمام می‌شوی. می‌رسی به آخر خط. و همان
دیوانه جان. کاش یکروز بفهمی زندگی همين است. همين که شبها نسیم خنکی از پنجره ی اتاق موهایت را بنوازد. همين که با خودت خلوت کنی و ساعتها با "من" به نقطه ای خیره شوی و او را قانع کنی. همين که کودکی را ببینی و لپش را بکشی. همين که بزنی بیرون و بروی و بروی. تاهرکجا که شد. همين که کز کنی گوشه ی تختت و اهنگهایت را گوش کنی. همين که تنهایی بخندی و گریه کنی و ککت نگزد. زندگی همين لحظه هاست. یاد بگیر وجودت وابسته به وجود دیگران نباشد که اگر باشد؛ همیش
اصل‌اش خاصیت آدمی به همين ذهن مشوش پر از اوهام‌اش است; این را که از او بگیری که دیگر چیزی‌ ‌نمی‌ماند. مثل بیرون کشیدن جوهر کلمات از لای کاغذ کتاب، مثل ربودن ماه رخشان از دل آسمان تیره‌ی شب،  مثل تهی کردن پرنده از پرواز‌، مثل رمیدن من از تو. . با همين وهم می‌شود مرز باریک خیال و واقعیت را زدود. با همين وهم می‌شود دنیای خاکستری دودآلود را رنگ زد. راست‌اش حتی می‌شود دروغ گفت، که بَه، چه همه چیز جور است و به میل. بلکه مسکنی باشد برای درد تلخی
روباهی برای گربه جلسات آموزشی برگزار می کرد که در آن روش هایی که بتوان از دست دشمنان فرار کرد را آموزش می داد.
روباه: من یک دنیا ِ فن بلدم که می توانم از دست دشمن فرار کنم.”
گربه: من فقط یک روش دارم و با همان روش هم موفق می شوم.”
در همين لحظه صدای تعدادی سگ شکاری به گوش رسید. گربه فورا از درخت بالا رفت و لای شاخه های درخت پنهان شد و گفت: این فن من است.”
روباه به روش های مختلف فکر کرد و همين طور که فکر می کرد سگ ها نزدیک شدند و در همين حین روباه ش
تا چشم کار می‌کندتو را نمی‌بینم.از نشان‌هایی که داده‌اندباید همين دور و برها باشیزیر همين گوشه از آسمانکه می‌تواند فیروزه‌ای باشدجایی در رنگهای خلوتِ این شهردر عطر سنگین همين ماهکه شب بوها راگیج کرده استپشت یکی از همين پنجره‌هاکه مرا در خیابانهای در به در این شهرتکثیر می‌کند.تا به اینجاتمام نشانی‌هادرست از آب درآمده است.آسمانماهشب بوهای گیجمیز صبحانه‌ای در آفتاب نیمروزفنجان خالی قهوهماتیک خوشرنگیبر فیلتر سیگاری نیم سوختهدستمال
نمیدانم کجا بود که خواندم،مهم هم نیست که در کجا خوانده ام 
نوشته بود که : (بعد از اتفاق های ناگوار ما نیاز به  حامی داریم ). 

شاید به همين دلیل است که می گویند: مردان بزرگ در کنار  همسران خود رشد می کنند.
(البته این حامی ممکن است زن یا مرد باشد و  به نظر من اامی در جنس مخالف بودن آن نیست )
ولی مهم است که حداقل یک کسی در کنار ما باشد که در هنگام پستی و بلندی های زندگی ، حواسمان به او  باشد و این مارا دلگرم کند که کسی هست که با او حرف بزنیم . گاهی همين
شدت ضربه ای که میخوری ‌باید آنقدر محکم باشد که پرت شوی طرفی دیگر و بوی خون خودت رو بشنوی.
مثل بوکسوری که آش و لاش روی زمین رها شده و ناگهان همه‌ی موافقانش، طرفدار رقیبش می‌شوند و صدای تشویق‌شان توی گوشش سوت می‌کشد و شمایل‌شان چرخ و فلک‌وار دور سرش می‌چرخد.
ضربه‌های محکم است که گاهی به تو ثابت می‌کند هیچ نجات دهنده‌ای نیست و بله! درست است؛ همه‌ی نجات دهنده‌ها در گور خفته‌اند.
از همين جاست که از تن رنجور و روح معیوبت پرستاری می‌کنی و نر
بسم الله
 
هوای آن روزهای خوب را کردم
همان روزهای سبز
انگار آن سال ها صورتی بودم
الان هم خوبم
خیلی خوب
ولی این خوب گاهی زود خسته می شود
و همين هم مرا می ترساند
با چشم های وحشت زده به گذشته خیره می شوم و فقط میخواهم بفهمم که آن روزها چرا بهتر بودم
و فقط به یک چیز می رسم:
بی خبری!!
و به خودم حق میدهم بابت همه سرخوشی ها
ولی انگار هرچه بیشتر بدانی نفس کشیدن سخت تر می شود
ولی همه این ها و همه این روزها می گذرد
به خودم نوید روزهایی را میدهم که این دره را ط
رفتن به اول خط
هرچند که کلید Home همين کار را انجام می‌دهد اما معمولا این کلید در جای مناسبی قرار ندارد و علاوه بر آن در هر تخته کلید در مکان متفاوتی قرار دارد. Ctrl+A همين کار را برای شما انجام می‌دهد و در مکان مناسب و ثابتی قرار دارد.
رفتن به پایان خط
کلید End همين کار را می‌کند اما کلید Ctrl+E در مکان مناسبی می‌باشد.
حذف کل یا قسمتی از خط
کلید Ctrl+K هر چه در موقعیت فعلی تا پایان خط وجود دارد را حذف می‌میکند. میتوانید با Ctrl+A به اول خط بروید سپس با Ctrl+K کل
سفرهای تنهایی همیشه بهترند 
کنار یک غریبه می نشینی.
قهوه ات را می خوری.
سرت را به پشتی صندلی تکیه می دهی
تا وقت بگذرد.
به مقصد که رسیدی.
کیف و بارانی ات را برمی داری
به غریبه ی کنارت.
سری تکان می دهی و می روی.
همين که زخم آخرین آغوش را.
به تن نمی کشی.
همين که از درد خدا حافظی
به خودت نمی پیچی.
همين که تلخی یک بغض را.
با خودت از شهری به شهری نمی بری
همين یعنی سفرت سلامت
همين لحظه ها , گر چه دلگیر ولی زنده ام داشته اند همين لحظه هایی که یادت به جانم بیفتد من از هیچ مطلق به پا خواسته ام و تو از نهایت که ما رو به رو ایم ,, ولی فاصله بین مان مثل یک ثانیه قبل و حالاست در اوج تفاوت , در اوج تقابل #الهام_ملک_محمدی
نمیدانم کجا بود که خواندم،مهم هم نیست که در کجا خوانده ام 
نوشته بود که : (بعد از اتفاق های ناگوار ما نیاز به  حامی داریم ). 

شاید به همين دلیل است که می گویند: مردان بزرگ در کنار  همسران خود رشد می کنند.
(البته این حامی ممکن است زن یا مرد باشد و  به نظر من اامی در جنس مخالف بودن آن نیست )
ولی مهم است که حداقل یک کسی در کنار ما باشد که در هنگام پستی و بلندی های زندگی ، حواسمان به او  باشد و این مارا دلگرم کند که کسی هست که با او حرف بزنیم . گاهی همين
نمیدانم کجا بود که خواندم،مهم هم نیست که در کجا خوانده ام 
نوشته بود که : (بعد از اتفاق های ناگوار ما نیاز به  حامی داریم ). 

شاید به همين دلیل است که می گویند: مردان بزرگ در کنار  همسران خود رشد می کنند.
(البته این حامی ممکن است زن یا مرد باشد و  به نظر من اامی در جنس مخالف بودن آن نیست )
ولی مهم است که حداقل یک کسی در کنار ما باشد که در هنگام پستی و بلندی های زندگی ، حواسمان به او  باشد و این مارا دلگرم کند که کسی هست که با او حرف بزنیم . گاهی همين
همين کرونا جنبه های مثبت هم داشته ها،همين کرونا باعث شد، ارگان های نظامی به جای ساخت بمب و موشک،دستکش و ماسک و مایع ضد عفونی کننده تولید کنند.همين کرونا باعث شد نظر مردم به پزشکان به جای پول پرست به مدافعان سلامت تغییر کند و بیمارستان ها به جای پول نجومی رایگان کار کنند.همين کرونا باعث شد، قدر همين بوس و ماچ کردن های الکی مو نو بیشتر بدونیم، و دلمون لک بزنه برای یک بوس بدون ترس.همين کرونا باعث شد، بفهمیم زالوصفت های جامعه ما کدامند و چه کسانی
سیاهی کجاست؟ مگر نه آنکه غرقی؟  پس نمی‌بینی‌اش.
سیاهی همان من است، همين دنیا، همين وجود و همين زندگی
جستجوی بیهوده‌ایست، راه‌ها همه بن‌بستند و این شهر گور آرزوهایت شده.
بنشین و سیاهی را تماشا کن و غرق شو، یک نفس عمیق و دیگر هیچ.
ریمیکس همين امشب از غصه ها میمیرم
دانلود آهنگ همين امشب از غصه ها میمیرم کیانوش سعیدی

اهنگ همين امشب از غصه ها میمیرم با گیتار

اکورد اهنگ همين امشب از غصه ها میمیرم

اهنگ عارف همين امشب از غصه ها میمیرم
همين امشب از غصه ها میمیرم احسان متن

دانلود آهنگ بی کلام همين امشب از غصه ها میمیرم
دانلود موزیک ویدیو همين امشب از غصه ها میمیرم
میدونی کارما یعنی چه؟ یعنی همين حال الان من، همين که یه گوشه از جهانم که دوستش ندارم. همين که اندوه دلخواه دلم را ندارم. همين که از همه چیز مانده‌ام. همين که از کلمه‌ها دورم و نه حالی دارم و نه احوالی. 
من سال‌هاست دارم با خودم با میم با زندگی بد می‌کنم. سا‌هاست به همه چیز خیانت می‌کنم. حتی دلم برای خودم تنگ نمی‌شود. حتی سوزی به دلم نیست از اینهمه هیچ.
استاد می‌گفت شاید از درد زیاد است که اینجور شده‌ای اما خودم می‌دانم کارماست. بازگشت بدی‌
هیچ وقت فکر نمی کردم چرخیدن و انتخاب بین کالکشن های ساده و کم تنوع تک پوش ها و پیراهن های مردانه اینقدر سخت و دوست داشتنی باشد
هی چهارخانه ها را کنار راه راه های نامتقارن می گذارم و نمی توانم بین یکی شان انتخاب کنم؛ یا سبز و آبی هایی که چهارراه سخت تصمیم گیری می شوند! 
ترش و شیرین زندگی وسط همين انتخاب هاست. وسط همين تصورها که کدام رنگ بیشتر به "او" می آید. 
این روز‌ها مدام به تعریف خوب بودن فکر می‌کنم. همين که آدمی صاف و خیّر باشد آیا کافی‌ست؟ همين که متواضع باشد، تکبر نورزد آیا کافی‌ست؟ به پارامترهای جدیدی رسیده‌ام که فکر می‌کنم اولویت با داشتن این خصوصیت‌هاست. مثلا جسارت». مثلا معرفت». جسارت و شجاعتی که خارج از محدوده عقل نباشد. فکر کردم که یک آدم جسور حتی در کارها و حرف‌های ساده‌ی روزمره، چقدر می‌تواند جذاب و خوب باشد. از احتیاط زیاد حس ناامنی می‌گیرم. معرفت اما خودش تعریف دارد. این
هیچ وقت فکر نمی کردم چرخیدن و انتخاب بین کالکشن های ساده و کم تنوع تک پوش ها و پیراهن های مردانه اینقدر سخت و دوست داشتنی باشد
هی چهارخانه ها را کنار راه راه های نامتقارن می گذارم و نمی توانم بین یکی شان انتخاب کنم؛ یا سبز و آبی هایی که چهارراه سخت تصمیم گیری می شوند! 
ترش و شیرین زندگی وسط همين انتخاب هاست. وسط همين تصورها که کدام رنگ بیشتر به تـــو» می‌آید.
مثل این که امروز وقت بیشتری برای نوشتن پیدا کرده‌ام و این مسئله بسیار خوشحال کننده است.
امروز
داشتم با خودم کلنجار می‌رفتم که تو که ادعایت می‌شود نویسنده‌ای یک کاری
بکن دیگر؛ نمی‌شود که فقط ادعا داشته باشی و نتیجه‌ای، داستانی، بیرون
ندهی.
خلاصه در همين بحث ها بودیم که با خودم گفتم هر داستانی
باید یک قهرمان داشته باشد. یا لااقل یک شخصیت اصلی که می‌خواهد، پس برویم
دنبال درست کردن این شخصیت، خدا را چه دیدی در همان لابلای درست کردن
ویژگی
اما فائقه. 
فائقه ششمه. هر وقت بگه خانم شما خیلی شبیه خانم مهدوی هستین، میفهمم تو ذهنش یه معلم خوبم. 
امروز که رفتم سر کلاس نه رنگ و روش خوب بود نه چشماش.
اولش گفت جسمیه، خوبم خانم ولی نبود. معلوم بود. 
یکم که گذشت، رفت بیرون و برگشت، دوباره که پرسیدم خوبی؟ گفت خانم بعدا باهتون حرف میزنم و من منتظر شدم بشینم پای حرف‌هاش.
.
دستمو انداختم دور گردنش، باهم راه رفتیم و حرف زد.
میدونی من هیچی نداشتم بگم. اصلا غمم شد از حرفش. فقط گوش دادم به ح
گردگیری آسان
چه خانه شما بزرگ باشد، چه کوچک. چه جنوبی باشد چه شمالی . آپارتمان باشد یا ویلایی در هر صورت به طور مرتب به گردگیری نیاز دارد. اگر همين حالا انگشت تان را روی
 میز تحریر فرزندتان یا روی صفحه تلویزیون بکشید خواهید دید که شاید همين حالا نیاز به یک گردگیری اساسی داشته باشید.

ادامه مطلب
عادت به فکر کردن را با هر مکافاتی که بود مدت‌هاست از سرم انداخته‌ام.برای همين انقدر فکر کردن و مرور اتفاقات برایم عجیب شده که از پس گذشتن این دو روز، باید مغزم را دربیاورم، فیوزهای سوخته‌اش را عوض کنم بعد.چند روزی به گمانم بیرون باشد بهتر است.تقویم که گذرش به برخی عددها می‌خورد، خیالم آب روغن قاطی می‌کندمیشود همين بلبشو.
خداوندا خداوندا
همين یک آرزو، یک خواست
همين یک بار
ببین غمگین دلم با حسرت و با درد می‌گرید
خداوندا به حق هرچه مردانند،
ببین یک مرد می‌گرید
 
کاش نوری بود. کاش خدا برای من هم نوری قرار میداد تا راه بپیمایم. کاش خودم هم ناشکری نمیکردم البته.
درب اصلی دانشگاه بسته س
اون دو تا در کوچولوی ورود مجزای خواهران و برادران هم ایضا
ی در کوچولو از دیوار کندن و یک سوراخ موش درست کردن که چنتا موش خانوم و آقا توش ساکن هستند
و هر دانشجویی که میاد ی ایرادی بهش می گیرند
حتی مورد داشتیم به دانشجو چادری گفته چادرتو زیادی جمع کردی!!!!
گاهی که حس میکنند سوژه ای از قلمروشون در رفته چادر چارچوق میکنند و میان داخل محوطه دانشگاه گز می کنند و به دانشجوها گیر میدن!
و
همين دانشگاه
با همين ت
با همين درب اصل
 
درون ما ، ما را بس .به نظرم همیشه درون خود آدم ها برای خودشان کافی‌ ست و همين درون می داند حقیقت چیست .برای من همیشه ، همين کافی بوده‌ است . همين که بدانم خودم در درونم چه کسی هستم و چه کاری انجام می دهم و با چه تفکر و هدفی آن را انجام می دهم .برای من همين کافی‌ ست و به همين علت در بسیاری مواقع فقط سکوت می کنم و گاهی کنار می روم . اگر که در بیرون بدن راه فراری باشد مانند حرف زدن ، توضیح دادن و دروغ گفتن ، در درون هیچ راه فراری نیست . هیچ . و همين برا
 
 
 ما انسانها گر چه در بیشتر زمان‌ها نتیجه‌گرا هستیم ولی اغلب نگاهمان به همين سمت است و یادمان می‌رود که قصّه از یکجایی به بعد تازه جدّی‌تر هم می‌شود و اصل ماجرا اینجا نیست. به هر حال. 
چشمهایی خیره می‌پاید مرا، غرّش تمساح می‌آید به گوش. (شهریار)
در آستانه‌ی پانزدهمين روز سال نو، به همين راحتی و به همين مسخرگی. این روزها که میگذرد و شبهایی که صبح می‌شود عمری است که باید برای ذرّه ذرّه‌اش در پیشگاه الهی پاسخ بدهیم. و من باید پاسخ بد
اطلاعیه اعلام اسامی نهایی پذیرفته شدگان آزمون استخدام پیمانی سال 1398 وزارت آموزش و پرورش1398/12/07اطلاعیه اعلام اسامی نهایی پذیرفته شدگان آزمون استخدام پیمانی سال 1398 وزارت آموزش و پرورش در هفتمین آزمون استخدامی متمرکز دستگاه های اجرایی کشور»با عنایت به برگزاری آزمون استخدام پیمانی سال 1398 وزارت آموزش­وپرورش (موضوع مجوزهای شماره151610 مورخ 98/03/28 و160491مورخ 98/04/01 سازمان اداری ­و استخدامی كشور)،درخصوص نتایج یك برابر ظرفیت آزمون مذكور؛ پذیرفته­ شدگ
یهو دلم از زمین و زمان گرفت . احساس دلتنگی همه وجودمو گرفت . خدایا به حق همين ساعت همه عزیزای ما رو حفظ کن . 
به حق همين ساعت همه رفتگان ما رو بیامرز . 
به حق همين ثانیه ها و لحظه ها ما رو از شر ادم های بد حفظ کن . 
خدایا اگر کسی بدخواه ما بود از ما دور کن 
خدایا به همه عزیزای ما سلامتی بده . دل خوش و شادی بده . 
قسمت میدم به حق همين لحظه همه ی عزیزان ما به ارزو های خوبشون برسند . 

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها