هرچه کُنی بکن، مَکنترکِ من ای نگار منهرچه بَری بِبَر، مَبَرسنگدلی به کار منهرچه هِلی بِهِل، مَهِلپرده به روی چون قمرهرچه دَری بِدَر، مَدرپردهی اعتبار منهرچه کِشی بِکِش، مَکِشباده به بزمِ مدّعیهرچه خوری بخور، مخورخونِ دلِ فگار منهرچه دَهی بده، مَدهزلف به باد، ای صنمهرچه نَهی بِنِه، مَنِهدام به رهگذار من هرچه کُشی بکُش، مَکُشصید حرم که نیست خوش هرچه شَوی بـِشو، مَشوتشنه به خونِ زار منهر چه بُری بِبُر، مَبُررشتهی اُلفتِ مراهرچه کَن
چهارشنبه سوری برای من همیشه از آن شب هایی بوده که همه شب های سال یادم می آید آدم ها اتفاق ها شرایط گذشته نامعلوم بودن آینده خواسته ها زندگی دوست داشتن های بی جواب نگاه های یک طرفه حس های یک طرفه کتاب های خوانده نشده نوشته های نوشته نشده اتفاق های نیفتاده و داشته ها .
آخ از داشته ها همین داشته هاست که آدم را سرپا نگه میدارد حتی اگر حواسمان نباشد مثلا حواست نباشد برای همین نفس کشیدن کلی فرآیند انجام میشود که اره قضیه خیلی علمی شد داشتم فکر میکر
دوباره روزهای سختی که باعث و بانی اش خودم هستم شروع شده و من غرق این دریای طوفانی شده ام
انگیزه ای برای هیچ چیزی ندارم دست خودم نیست چیزهایی که دوستشان میداشتم مثل ماهی از دستانم سر میخورند
من ایمان دارم که ستاره ها جفت هستند حالا هرچه که می خواهد بشود هرکه بخواهد سنگ بیندازد تو برای منی من برای توام ما برای همیم
چون نیست زِ هرچه هست جُز باده به دست ،
چون هست زِ هرچه هست نقصان و شکست
انگار که هست ، هر چه در عالَم نیست
پندار که نیست ، هرچه در عالم هست
پ.ن : رباعیات بسیار زیبای حکیم عمر خیام یه جوری فاز میدن که دلم میخواد بجای "فال حافظ" ، "فال خیام" بگیرم =q
روح من میگردد در این عالم، میبیند هرچه را ادمیان دیده اند
میشنود هرچه را ادمیان شنیده و جنیان شنیده
میبوید هر انچه ادمیان، جنیان و فرشتگان بویده
و حس میکند هرچه را خدا حس کرد و ان نیست به جز عشقی که مابین خدا و ادم بود
حضرت ابلیس از حرص عشق بود که نزول کرد
و من ادم که عشق فرشته ای چون تو کبریایی ام کرد و طعم فراغت همان کرد که گندم با اولیا کرد
#نماز_حاجت_روز_پنجشنبه
آیتالله بهجت قدسسره اطرافیان و شاگردان خود را بسیار به خواندن نماز روز پنجشنبه توصیه میکردند و میفرمودند: آیتالله سید مرتضی کشمیری هر وقت این نماز را میخواند، هدیهای برای او میرسید».
شیوه خواندن نماز از کتاب جمالالاسبوع سیدبنطاووس
چهار رکعت (دو نماز دورکعتی)
1⃣ در رکعت اول بعد از حمد ۱۱بار سورۀ توحید2⃣ در رکعت دوم بعد از حمد ۲۱بار سورۀ توحید
3⃣ در رکعت سوم بعد از حمد ۳۱بار سورۀ توحید4⃣ در رکعت چه
واقعیت این است که زندگی من کسشر تر از آنست که بخواهد پست شود و برود به خورد شماپس سر مقدمه را گرد میکنم و از حس خالص و پاک تنهایی آن هنگام که از یخ زدن ت که سبیده به دیوار ، تنهایی لذت میبری ویا آن ساعتها که لش کرده ای توی تخت و ویبره ای حتا این سکوت را نمی آزارد میگویم.برای منه اُمُل شاید هضمش سخت باشد، حجم غریبگی ها مثلا.یا نفهمیدن حرفهای شما.یا شاید توهمی بودید و واقعی شدید حالا.هرچه هست از موجودیت این حس برگهایم ریخته و غمگینم.نمیدانم در
به نام خداوندی که نامش زیباییبخش هر کتاب است؛ یادش آرامشبخش هر قلب است و مرحمتش تسکین هر درد است. خداوندا! زبان ما از وصف تو عاجز است؛ تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم؛ یاریمان ده تا تنها در راه تو قدم برداریم.
خدا وقتی نخواهد عمر دنیا سر نخواهد شدگلوی خشک صحرایی به باران تر نخواهد شدو تا وقتی نخواهد برگی از کاجی نمیافتدو باغی از هجوم داسها پر پر نخواهد شدخدا وقتی نخواهد دانهای کوچکتر از بارانگلی بالارونده مثل نیل
هو اللطیف
می خواهم در این روزهای آخر دوره دکترا
و برای این آخرین روزها
ذهن م را از هرچه به آن تراوش می کند
و دوست دارم و دوست ندارم
آگاهانه و ناخودآگاه
باید باشد و نباید باشد
نیست و نبوده
هست و نباید باشد
پوچ و مزخرف
فاخر و عزیز
و هرچه و هرچه
خالی کنم در اینجا
با این عنوان
"و تو چه میدانی؟!"
پ.م. شروع می کنم بسم الله
دروغ و تهمت، هرگز!
سخن یک خطیب.: همانطور که در جنگ، برخی اوقات، خلاف شرعها جایز میشود، در جنگ سایبری هم خلاف شرعها جایز میشود. یعنی الان شرایطی است که شما با هرچه که به دستتان میرسد بزنید. ملاحظه هیچ طرف را هم نکنید. چون شما نزنید، دشمن شما را میزند.(خبرگزاری فارس)
سخن شهید مطهری:.بعضی آدمهای کمسواد این باهِتوهُمْ» (در سخن پیامبر اسلام) را اینطور معنی کردند: به آنها تهمت بزنید و دروغ ببندید. بعد میگویند: اهل بدعت، دشمن خدا
مثل نویسی درخت هرچه بارش بیشتر میشود سرش فروتر می آید داستان ضرب المثل درخت هر چه بارش بیشتر میشود سرش فروتر می آید داستان ضرب المثل درخت هرچه بارش بیشتر سرش فروتر می آید باز افرینی مثل درخت هرچه بارش بیشتر میشود سرش فروتر میاید درخت هرچه بارش بیشتر باشد سرش فروتر می اید حکایت درخت هرچه پربارتر سربه زیرتر انشا درخت هرچه پربارتر سربه زیرتر گسترش مثل خفته را خفته کی کند بیدار
انشا در ادامه مطلب
ادامه مطلب
بدون شرح؛
راست میگه
مریم رو میگم
راست گفته
وقتی دنیای دَنی و دنیای دون، اشک های مرواریدگونه ی مریمِ من را از گونه ی سرخ فام و زیبایش سرازیر کرد، فقط و فقط قلبِ مادرش هست که می لرزد
البته به غیر از مامانِ دختردوستِ مریم یکی دیگه هم هست
که اگر آب در دلِ نازکِ مریم تکان بخورد؛ دلش می ترکد
اگر اشک مریم در آید؛ جان از بدن او بیرون خواهد آمد
یکی هست که دین و دنیا و شادی و غمش مریم است
ولی چرا خواهرِ عزیز تر از جانِ من، یادش به این یک نفر نبود؟؟
٤٠»قالَ رَبِّ أَنّى یَکُونُ لِی غُلامٌ وَ قَدْ بَلَغَنِیَ الْکِبَرُ وَ امْرَأَتِی عاقِرٌ قالَ کَذلِکَ اللّهُ یَفْعَلُ ما یَشاءُ (زکریّا)گفت:پروردگارا! چگونه براى من پسرى خواهد بود،در حالى که به پیرىِ رسیدهام و همسرم نازاست؟!(خداوند)فرمود:این چنین خداوند هرچه را بخواهد انجام مىدهد.
پیامها: ١-در نومیدى بسى امید است. أَنّى یَکُونُ لِی غُلامٌ. کَذلِکَ اللّهُ یَفْعَلُ ما یَشاءُ» ٢-در
ادامه مطلب
بدون شرح؛
راست میگه
مریم رو میگم
راست گفته
وقتی دنیای دَنی و دنیای دون، اشک های مرواریدگونه ی مریمِ من را از گونه ی سرخ فام و زیبایش سرازیر کرد، فقط و فقط قلبِ مادرش هست که می لرزد
البته به غیر از مامانِ دختردوستِ مریم یکی دیگه هم هست
که اگر آب در دلِ نازکِ مریم تکان بخورد؛ دلش می ترکد
اگر اشک مریم در آید؛ جان از بدن او بیرون خواهد آمد
یکی هست که دین و دنیا و شادی و غمش مریم است
ولی چرا خواهرِ عزیز تر از جانِ من، یادش به این یک نفر نبود؟؟
هر آنچه آدمی درباره دیگران بگویددرباره او خواهند گفت .و هر آنچه برای دیگری آرزو کندهمانا برای خودش آرزو کرده است .
لعن و نفرین به خود دشنام دهندهبر می گردد .اگر انسانی برای کسیبدبختی بخواهد بی تردیدبدبختی به سراغ او خواهد آمد.
اگر بخواهد به کسی کمک کندتا به موفقیت برسد .همانا راه موفقیت خود راهموار کرده است .
#فلورانس_اسکاول_شین
بسم الله الرحمن الرحیم
یا فارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
آنانکه آنقدر ذلیل و ترسو و بزدل و بی وجود هستند
به جای مطالبه حق خود
به اعتیاد رو می آورند
در تخدیر خود دیگر دردی احساس نمی کند.تا بخواهد اصلاح کند
دیگر ناموس ندارد دیگر غیرت ندارد که بخواهد نگران ناموسش باشد.دیگر درد دین و درد وطن و .اصلا درد ندارد
انگلستان میدانست چه چیز را به ایرانیان هدیه کند
٤٧»قالَتْ رَبِّ أَنّى یَکُونُ لِی وَلَدٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ قالَ کَذلِکِ اللّهُ یَخْلُقُ ما یَشاءُ إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (مریم)گفت:پروردگارا! چگونه براى من فرزندى باشد،در حالى که هیچ انسانى با من تماس نداشته است؟خداوند فرمود:چنین است(کار) پروردگار،او هرچه را بخواهد مىآفریند.هرگاه اراده کارى کند،فقط به آن مىگوید:باش! پس(همان لحظه)موجود مىشود. نکتهها: ارادهى
خدایا
هرچه گفتی هرچی دستور دادی قبول کردیم
هرچه کردی هرچی قسمت دونستی قبول کردیم
چه اونی که بعدا فهمیدیم چه اونی که هرگز درکش نکردیم
هرچه قضا و قدر بود هرچی زدی دم نزدیم
سخت بود سختی کشیدیم
درد داشت دردشو کشیدیم
اما دیگه الان خسته ایم
بفهم
یه بارم تو بفهم
عزیزترینم
زیبای من
من عمیقا معتقدم هرچه که هست به خاطر توست
من هرچه که هستم،ثمره کنار تو بودن است و من هیچ گاه نمیترسم از خوبی تو، از مهم بودنت و از قلب مهربانت بگویم، چون مهربانی در تک تک سلول های تو نهفته است.
و چه خوش گفت نادر که ما بدون ن خوب مردان کوچکیم
جات اینجا خیلی خالیه .
کاش منم اینطور بشم که شما بهم بگی:
خواهر من! دختر من! جای تو هم اینجا وسط بهشت، کنار سید الشهدا خیلی خالیه
با همون لحن و همون صدا و همون لهجه
و بیای دنبال من، خواهری که جانانه، براش جان دادی، جانم به فدای شرافتت
یادم میاد همیشه میگفتی رفیق شهیدی برای خودتون انتخاب کنید
چه میدانستم امروزی میاد و خودت میشی رفیق شهیدم
از:
ب.ک.ف.ا.ش.ع.ش.ف
به:
س.ش.ح.ق.س
اگر خدا بخواهدو من شوق و امید و تمنا دارم که خدا بخواهد
هر طرف که دل اشارت کردشان
میرود هر پنج حس ،دامنکشان (ناز و کرشمه)
دست و پا ، در امر دل اندر مَلا (ظاهر)
همچو اندر دست موسی آن عصا
دل بخواهد پا در آید زو به رقص
یا گریزد سوی افزونی ز نقص
دل بخواهد ،دست آید در حساب
با اصابع (انگشتان) تا نویسد او کتاب
دست در دست نهانی مانده است
او درون، تن را برون بنشانده است
گر بخواهد، بر عدُو ماری شود
ور بخواهد بر ولی یاری شود
ور بخواهد، کفچهای( کفچه، قاشق) در خوردنی
ور بخواهد، همچو گرز دَه مَنی
دل
زندگی کردن را از بهار بیاموزیم؛ که باوجود همهٔ تلخیها و تاریکیها، باوجود همهٔ دردها و ناخوشاحوالیها، هر صبح گل لبخند روی لبهایش میشکفد. رهای رهاست در عین محدود به فصل بودنش. هروقت بخواهد میزند زیر گریه، هروقت بخواهد بلندبلند میخندد. لاکهای رنگارنگ به ناخنهایش میزند و با لباسهای گلگلی در خیابان راه میرود. یکعالمه حرف پشت سرش هست اما مگر برایش مهم است؟ نه! یکی میگوید بهار ثبات ندارد، یکی میگوید فروردین موهایش خ
تنها چیزهایی که در این لحظات میتواند حالم را آرام کند اینهاست:
ماشاءالله لاحول و لاقوة الله بالله
ماشاءالله لا ماشاءالناس
ماشاءالله و ان کرهالناس حسبی الرب من المربوبین
حسبی الخالق من المخلوقین
حسبی الله رب العالمین
حسبی من هو حسبی
حسبی من لم یزل حسبی
حسبی من کان مذ کنت لم یزل حسبی
حسبی الله لا اله الا هو
آنجه خداوند بخواهد همان میشود و هیچ نیرو و توانی نیست جز آنکه به خداوند متکی است
آنچه خدواند بخواهد آن میشود نه آنکه مردما
اگر مهاجم بخواهد شما را از جلو بغل کنند
به نقاط روی عکس فشار بیاورید
تکنیک ۲
یک دستان را روی سر ، و دیگری را زیر چانه مهاجم قرار دهید، وبر خلاف جهت عقربه ساعت بچرخانیدتا زمانی که مهاجم شما را رها کند، یا حتا می توانید او را تا به سمت زمین ببرید
تکنیک ۳
با انگشتانتان به پشت گوش مهاجم فشار آورید
تکنیک ۴
یک دستتان را روی سینه و دستتان را زیر فک مهاجم قار بدهید وفشار دهید
نویسنده: علی نیازی
منبع: https://www.defashakhsy.com/
✍همسر ملانصرالدین از او پرسید: فردا چه می کنی؟گفت: اگر هوا آفتابی باشد به مزرعه می روم و اگر بارانی باشد به کوهستان می روم و علوفه می چینم.
همسرش گفت: بگو ان شاءاللهملا گفت: ان شاءالله ندارد فردا یا هوا آفتابیست یا بارانی!!از قضا فردا در میان راه به راهن رسید و اورا گرفتند و کتک زدند و هرچه داشت با خود بردند . ملا نه به مزرعه رسید و نه به کوهستان رفت. به خانه برگشت و در زد. همسرش گفت: کیست؟ملا گفت: ان شاءالله که منم!
✨همیشه ان شاءلله بگویید حتی
شبهای سرد زمستان هیچ حسنی ندارد مگر اینکه جوراب بلند راهراه زرد و مشکیات را بپوشی، خودت را پتوپیچ کنی و بنشینی کنار بخاری، چای بخوری، چای بخوری، چای بخوری، و زل بزنی به گلها و نقش و نگارهای روی فرش و به هرچه که دلت میخواهد فکر کنی؛ به هرچه و هر که.
آنکس که بداند و بخواهد که بداند خود را به بلندای سعادت برساند.آنکس که بداند و بداند که بداند اسب شرف از گنبد گردون بجهاند .آنکس که بداند و نداند که بداند با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند .آنکس که نداند و بداند که نداند لنگان خرک خویش به مقصد برساند .آنکس که نداند و بخواهد که بداند جان و تن خود را ز جهالت برهاند .آنکس که نداند و نداند که نداند در جهل مرکب ابدالدهر بماند .آنکس که نداند و نخواهد که بداندحیف است چنین جانوری زنده بماند.!(وا
متن کامل شعر معروف از کتاب معراج السعاده ملا احمد نراقی
آنکس که بداند و بخواهد که بداندخود را به بلندای سعادت برساندآنکس که بداند و بداند که بدانداسب شرف از گنبد گردون بجهاندآنکس که بداند و نداند که بداندبا کوزه ی آب است ولی تشنه بماندآنکس که نداند و بداند که نداندلنگان خرک خویش به مقصد برساندآنکس که نداند و بخواهد که بداندجان و تن خود را ز جهالت برهاندآنکس که نداند و نداند که ندانددر جهل مرکب ابدالدهر بماندآنکس که نداند و نخواهد که بداندح
یک وقت هایی هست که آدم جلوی اشکش را میگیرد. نمیگذارد بغضش خوب خوب چلانده شود. نمیگذارد تا آخرین قطره ی اشک روی گونه اش سر بخورد. انگار که بخواهد ثابت کند هنوز ته مانده زوری دارد . هنوز ته مانده قدرتی توی بازوهایش مانده . هنوز ته مانده قوتی توی زانوهایش مانده . ولی میدانی ؟ یک شب هایی هست که آدم ذره ای، ذره ای در برابر اشک هایش از خود مقاومت نشان نمیدهد . ذره ای جلویشان نمیایستد . ذره ای بغضش را کنترل نمیکند . انگار کن که ابر پاییز باش
بسم الله الرحمن الرحیم
ضرورت الگوپردازی صحیح در کارزار فرهنگی با هدف تحقق تمدن اسالمی
پای حرکت آدمی بندِ نیت های اوست. چنانچه رسیدن به هدفی را نیت کرده و "بخواهد"، موتور حرکت روشن شده است و نکته ی کلیدی آن که: حرکت و استقامت بر آن ، به منزله ی "پیروزی" ست. با این مقدمه می توان نتیجه گرفت که هرچه آدمی را متوقف کند، یک عملیات در جهت شکست اوست. و برای تحقق تمدن اسلامی، پیروزی و
حرکت پیشرونده در عرصه های مختلف فرهنگی، ی، اجتماعی، اقتصادی و نظام
اگر برابر حکم دادگاه، شوهر با فروش جهیزیه به عنوان فروش مال غیر،محکوم شود علاوه بر مجازات مقرر درخصوص ی مکلف است عین مال یا در صورت نبودن عین مال،مثل یا قیمت آن را به زوجه برگرداند و برای این امر نیازی به ارائه دادخواست حقوقی نیست.◀️نکته:1⃣اگر زن بخواهد با شکایت کیفری موضوع فروش مال غیر را پیگیری کند،باید در دادسرای محل وقوع جرم یعنی دادسرایی که جهیزیه در آن حوزه به فروش رفته شکایت کند. 2⃣اگر بخواهد با تقدیم دادخواست حقوقی اقامه
تا به حال حتی پایش را داخل خانه هم نگذاشته بود.
معتقد بود خانه ای که سر درش رنگ صورتی خود نمایی میکند جایی برای یک پیرمرد 70 ساله نیست.
با اینکه سر در خانه صورتی نبود. و او هم 70 سالش نبود،اما.
واقعیت این است که هیچوقت وقتش نرسید.
من او را تنها یک بار دیده بودم
و این زمان لعنتی همه چیز را تغییر داد
این زمان لعنتی آدم را از امروز به فردا پرت میکند.فارغ از آنکه شاید کسی دلش بخواهد امروزش را بار ها و بارها زندگی کند.
شاید کسی دلش بخواهد تمام فر
تا به حال حتی پایش را داخل خانه هم نگذاشته بود.
معتقد بود خانه ای که سر درش رنگ صورتی خود نمایی میکند جایی برای یک پیرمرد 70 ساله نیست.
با اینکه سر در خانه صورتی نبود. و او هم 70 سالش نبود،اما.
واقعیت این است که هیچوقت وقتش نرسید.
من او را تنها یک بار دیده بودم
و این زمان لعنتی همه چیز را تغییر داد
این زمان لعنتی آدم را از امروز به فردا پرت میکند.فارغ از آنکه شاید کسی دلش بخواهد امروزش را بار ها و بارها زندگی کند.
شاید کسی دلش بخواهد تمام فر
تو مسافر عشقی و من هر دم در یادت.
فکر کردن به تو، چنان در بیداریم جاریست، که هر لحظه حضورت را احساس میکنم.
چشمانم را هم که میبندم، کنارمی.اما اینبار پر رنگ تر.زیباتر. ملموس تر.
این پاییز فقط دستانت را کم دارد تا کوچه های باغ فردوس را قدم بزنیم و کنار کوچه ی دلبر عکسی به یادگار بگیریم و من از این عشق سرمست شوم و انتظار باز دیدنت را هرچه طولانی، هرچه بیشتر بکشم.
هرچه تاریخ ایران را مطالعه میکنم، تقسیمبندیهای جامعهشناسان، بیشتر زیر سوال میرود!
دور کیم میگفت در جوامع سنّتی، نظم مکانیکی و در جوامع مدرن، نظم ارگانیکی حاکم است!
امّا در عصر صفوی و قاجار که مدرن اوّلیه به حساب میآیند، هرچه به شهرها و مراکز پیشرفت، نزدیکتر میشویم، دین حضور پررنگتری دارد(نظم مکانیکی) و هرچه به روستاها نزدیکتر میشویم، از لحاظ عقاید و سنّتها، آزادی بیشتری وجود دارد.(نظم ارگانیکی)
برای مطالعهی جنبهها
یک وقت هایی هست که آدم جلوی اشکش را میگیرد. نمیگذارد بغضش خوب خوب چلانده شود. نمیگذارد تا آخرین قطره ی اشک روی گونه اش سر بخورد. انگار که بخواهد ثابت کند هنوز ته مانده زوری دارد . هنوز ته مانده قدرتی توی بازوهایش مانده . هنوز ته مانده قوتی توی زانوهایش مانده . ولی میدانی ؟ یک شب هایی هست که آدم ذره ای، ذره ای در برابر اشک هایش از خود مقاومت نشان نمیدهد . ذره ای جلویشان نمیایستد . ذره ای بغضش را کنترل نمیکند . انگار کن که ابر پاییز باش
حس من امروز این بوده که وارد ماهی شدیم که هرچه آرزو کنم و از خدا بخواهم برایم برآورده میکند و از دیروز به این فکر میکردم که پارسال ماه رمضان از خدا چه خواستم و خدا چه کرد و همینجور که با خودم مرور میکردم میدیدم هرچه خواستم بهبهترین شکل عطا کرده است و امروز روز اول ماه رمضان با قوت و انگیزه بیشتر از خدا طلب حاجت دارم.
فال حافظی که لحظهی تحویل سال گرفتم آنقدر خوب آمد که به معنی واقعی کلمه زیبا شدم و سال جدید را کلا به فال نیک گرفتم. این را هم بگویم که در همان لحظهای که داشتم به فال نیک میگرفتم صدایی توی سرم گفت: فال لحظهی سالتحویل پارسالم هم خیلی خوب آمده بود، ولی نتیجه چی شد؟ که خب من در حرکتی هوشمندانه(؟) فورا خودم را زدم به کوچهی علی چپ و به فال نیک گرفتنم ادامه دادم.
الان که دارم اینها را مینویسم حسی دارم شبیه "هرچه بادا باد" و "هرچه پیش آید خو
درباره این سایت