نتایج جستجو برای عبارت :

میخوام داشته باشه

سلام دوستان
سعی میکنم تا دو سه هفته دیگه رمان "عشق ابدی ولیعهد" رو تموم کنم
و اینکه ميخوام یک رمان جدید بنویسم که ماجرایی باشه ولی ربط داشته باشه به رفاقت و اینا(ميخوام تقدیم کنم به رفیقم)ولی نمیدونم اسمش چی باشه.نظرشما چیه؟
اسم های پیشنهادی خودم:
"عشق در تاریکی" اسمش جور شه رمانش میاد تو ذهنم چی باشه
"عشق نا تمام" یه طوری نیست از نظرتون؟
"دو دقیقه تا مرگ"خودمم میترسم از اسمش
خب دیگه نظر شما چیه؟
هر کاری میکنم خوابم نمیبره
خدایا به حق همین شب عزیز ازت ميخوام به مامانم شفای کامل بدی
و نتیجه آزمایشها و ام ار ای ش هم خوب‌خوب باشه
خدایا میشه مامان مشکلی نداشته باشه و این چیزا هم الکی باشه همش؟
خدایا مامانمو خوب خوبش کن. ميخوام سالم سالم باشه
سلام این یه پست موقت که ازتون راهنمایی می خوام
من ميخوام یه mp3 player خوب بخرم مشخصاتی که ازش می خوام اینکه صفحه نمایش داشته باشه،شارژ رو به مدت بالایی نگه داری کنه و کیفیت صدا ی متوسط به بالایی داشته باشه و قیمت اون برای من خیلی مهمه قیمتش از ۱۰۰ هزار تومن پایین تر باشه.
دوستان سلاام :)کسی هست اینجا برنامه نویسی پایتون کار کرده باشه یا کلا بلد باشه؟
ميخوام بدونم چقدر کاربرد داره ؟
و اینکه به صورت خودآموز میشه مسلط شد؟
همون کتابش رو بخونی مثلا.
میدونم میتونم سرچ کنم جواب سوالهامو اما ميخوام با یه تجربه واقعی صحبت کنم ؛)
ميخوام اعتراف کنم به این که چن تا از دوستام معماری میخونن حسودیم میشه.
ميخوام اعتراف کنم به این که یکی میتونه ساز جدید بخره حسودیم میشه.
ميخوام اعتراف کنم به این که یکی میتونه هر لباسی میخواد بخره و واسه همین بدتیپ نیست حسودیم میشه. 
ميخوام اعتراف کنم به این که یکی میتونه ماشین آفرود داشته باشه حسودیم میشه.
ميخوام اعتراف کنم به این که یکی میتونه تو سن من باشه ولی تنهایی بره هیچهایک کنه حسودیم میشه.
ميخوام اعتراف کنم که حسودیم میشه ولی حتی تو
ميخوام اعتراف کنم به این که چن تا از دوستام معماری میخونن حسودیم میشه.
ميخوام اعتراف کنم به این که این دختره یا هرکی، میتونه ساز جدید بخره حسودیم میشه.
ميخوام اعتراف کنم به این که یکی میتونه هر لباسی میخواد بخره و واسه همین بدتیپ نیست حسودیم میشه. 
ميخوام اعتراف کنم به این که یکی میتونه ماشین آفرود داشته باشه حسودیم میشه.
ميخوام اعتراف کنم به این که یکی میتونه تو سن من باشه ولی تنهایی بره هیچهایک کنه حسودیم میشه. (هرروز استوری نذاره حداقل) 
م
ميخوام دم درآرم. ميخوام لج کنم اصلا. ميخوام خر شم گاو شم. هر چی بقیه میگن اصلا. ميخوام به این زودی کم بیارم. ميخوام ول کنم هر چی مربوط به دکتر و درمانه! هر چی بادا باد! میدونم بعد از 6 ماه تازه سر جای اولمم، اونم با جسم تحلیل رفته یا در شرایط عالی ورم کرده :)) 
+ هر چی اسمش باشه مهم نیس. مزایاش بیشتر از معایبشه! 
ميخوام خارج از ایران باشم و اگه وضعیت ایران مثل العان باشه یه جوونایی مثل خودم کمک کنم بیان اون ور
ميخوام زن نداشته باشم خودم باشم و تنهاییم و اون روی سگم و اون روی دیوونم که بیشتر تو اینه باهم حرف میزنیم   البته بماند کرم درون هم جای مخصوصی داره
ميخوام هیجان زندگیم همیشه مثل یه باتری گوشی 100%​پر باشه و نزارم کم بشه مثلا چتر بازی کنم خودمو اخر با این کرم درون ممیکشم
ميخوام چه پول زیادی داشته باشم چه اصلا نداشته باشم یه ادمایی که زره ای نیازمن
.
باید برم یه وَری، نه یه وری که وما خیلی دور باشه، یه وَری که فقط حال خوب کن باشه، یه فیلم خوب باشه، یه تئاتر خوب باشه، یه بازدید از خونه ی قدیمی قشنگ باشه، یه خیابون گردی توی کوچه پس کوچه های تهرون باشه، یه تاب بازی باشه. باید برم یه وَری که بشوره ببره، که توی این حال بد، حال خوب کن باشه.+ یکی منو ورداره ببره یه وَری.
چرا تو زندگی ما از این آدمایی که براشون مهم باشه دردمون چیه وجود نداره؟ یکی که دلگیر بودنمون رو بفهمه، و بین همه ی مشکلاتش وقت برامون داشته باشه که مرحمی به زخم دلمون باشه! چرا همه نمکن روی زخم های قلب مون؟؟
اینقد بی کسی رو آدم کجا ببره؟؟
ميخوام از نویسندگی خداحافظی کنم.یا وبلاگ میفروشم.یا حذفش میکنم.یا میزارم خاک بخوره.شاید به امکان ده درصد بعد کنکور برگردم.اگه بفروشم و حذف کنم که با وبلاگ جدید برمیگردم و همتون پیدا میکنم.اگر هم بزارم خاک بخوره.جایی نرید شما که باز این جمع فوق العاده ای که دوسال حدودا پیدا کردم از دست ندم.بعد دوسالگی وبلاگ تصمیم میگیرم که چیکار کنم.تا اینجا باشم سمت درس و کنکور نمیرم.اگر کسی کاری داشته باشه باهام که مهم باشه جیمیل و ایدی اینستا رو میزارم.نمی
امشب که تقریبا دو هفته مونده به عروسی، وسط بل بشوی خونه ای که باید مرتب شه لباسی که باید آماده شه و هزار تا هماهنگی که باید انجام شه و همش تمام و کمال به گردن منه، دلم واسه خودم تنگ شده، واسه کتاب خوندن و خیال کردن، واسه پیاده روی و موزیک گوش کردن، واسه درس خوندن و آرزو کردن دلم واسه یه روز بی دغدغه تنگ شده، روزی که نه حسرت دیروزو داشته باشی نه دلهره فردا، نه برای شروع دیر باشه نه واسه بیخیال شدن زود 
حس میکنم دیگه چیزی نمیتونه منو بشکنه، یه د
واقعا به یکی نیاز دارم که منو دوست داشته باشه. واقعا و فقط دوست داشته باشه  همین. فارغ از همه شرایط و فارغ از هر ترحمی یا نگاه خاصی!
یکی به جز ننه بابام.یکی به جز خواهری.  یکی به جز دوستم نازنین. 
یه دوست داشتن مردونه ميخوام. یکی که فارغ از خواسته ها و غریزه های جن*سی دوستم بداره. 
میدونم سگ هم به من نگاه نمیکنه! ولی دله و تنهاست و تو بد روزایی! عجیب نیست چیزای محال بخواد. 
+ معنی عنوان؟؟ 
به نظرم لازمه هر شهری یه مرکز داشته باشه. جایی که رسیدن بهش آسون‌ترین راه‌ها باشه، جایی که از ساکن و مسافر، هرکی توشه، اگه راه گم کنه، اگه خسته باشه، اگه خوشحال باشه، اگه ناراحت باشه، اگه می‌خواد از خونه‌ش بزنه بیرون، اگه بی‌جا و مکان باشه، اگه بخواد قرار بذاره، اگه بخواد خلوت کنه، اگه بخواد خوش بگذرونه، اگه بخواد عزاداری کنه، اگه تازه متولد شده یا اگه تازه مرده، در هر حالی بتونه روش حساب کنه. مرکزی که آغوشش باز باز باز باشه، مرکزی که خود
.
خب چون از صفحه‌های کوچیک خوشمون نمیومد. من یکی مث اون دختره ميخوام تو مدرسه که یه روز یهو اومد همه کتابای مصطفی مستورو بم داد گف اینارو اوردم تو بخونی. شما میفهمید ما چمونه؟ مام نمیفهمیم. بارونم که زد. هنوزم داره میگه باید همه چی خوب باشه. خب باشه
جمعه باشه
هوا آفتابی باشه
روزای آخر پاییز باشه
تنها باشی
موسیقی باشه
پنجره باز باشه
رو به دریا   
تو قاب پنجره بایستی و نور آفتاب 13:24 دقیقه به صورت و دستهات بتابه
تازه میفهمی اصلا اونجایی که وایسادی نیستی!
پس کجایی بغیر ازونجا ؟
صبح باشه، شنبه باشه، اولای ماه باشه، مِه باشه، تاریک باشه، سرد باشه، بیدار شدن سخت باشه، بخوای بری سرکار، مادرت منعت کنه ماشین ببری. ولی ببری. جاده لغزنده باشه، سُر باشه، ترمز کنی، نگیره. پشت چراغ قرمز باشی. بزنی به ماشینِ سمندِ جلویی. اون طوریش نشه. ماشینِ مادرت، جلوپنجره‌ش کنده بشه، رادیاتورش سوراخ بشه. ازش دود بلند شه. بترسی. بوی بد راه بیوفته. برسی سرکار. از اونجایی که همیشه خبرای بد رو، به بدترین شیوه‌ی ممکن میگی، امیدوار باشی مادرت این
سلام شما کاربر گرامی هستید یعنی بهتر میتونید منو راهنمایی کنید پس:
من ميخوام یه انیمیشن بسازم که شخصی اصلیش یه دانشمند دیوانه باشه الان میخواستم بپرسم اپیزودی درستش کنم یعنی 10 دقیقه ای باشه و هر سال 10 قسمت ارائه بدم؟؟
یا 1 دقیقه ای باشه مث دیرین دیرین
و ژانرش چگونه باشه حماسی یا طنز؟؟؟
نظرتون در مورد این چیه که یه دیقه ای باشه و مثلا یه دانشمند دیوانه با سفر در زمان بتونه دانشمند های دیگه رو به حال بیاره و با طنز مشکلات مردمو حل بکنه؟؟
خب امروز ميخوام راجع به یه محصول آرایشی صحبت کنم که بودنش توی کیف آرایش هر خانمی ضروریه و حرف اول رو میزنه. درسته که خط چشم کشیدن یه مهارته ولی داشتن یه خط چشم با یه کیفیت خوب می تونه توی زیبایی و رضایت ما بعد از استفاده از اون خیلی کاربردی باشه.
هرکسی فاکتورهای خاص خودش رو برای لوازم آرایش داره ولی به نظر من خط چشمی که رنگ دانه های باکیفیتی داشته باشه که به راحتی روی پلک حرکت کنه و به طور یکدست باشه و از اون طرف هم ریزش نداشته باشه که همش بخوایم
یه زن نمی‌تونه 
دوستت داشته باشه
بعد دوستت نداشته باشه
بعد دوباره دوستت داشته باشه!
یه زن فقط می‌تونه
 دوستت داشته باشه
دوستت داشته باشه
 دوستت داشته باشه
و بعد دیگه
هیچ‌وقت دوستت نداشته باشه!

خداحافظ گری کوپر 
 رومن گری 
+در مورد من که درسته . 
وقتی چیزی تموم میشه دیگه هرگز شروع نمیشه .
دلیلش هم خیلی ساده است . 
من راههای زیادی را برای حفظ کسانی که دوست شون دارم امتحان میکنم . به زعم خودم چیزی کم نمیذارم .
اما گاهی طرف مقابل تمام راهها را مس
دلم واسه بوی بدنش بوی گردنش برای بستن موهاش تنگ شده میرم قدم بزنم کلی وسیله می بینم میتونستم براش هدیه بخرماینا رو که میگم میگن دعا بخون فاتحه بفرست خیرات بده! یا منو نمیفهمن یا من نمیفهممشون. من یه حجم متشکل از پوست و گوشت و استخون ميخوام که بغلش کنم نه مریم مقدس که فرزند مصلوب داشته باشه و وقت مشکلات ازش کمک بخوام و بهش پناه ببرم. من زندگیم رو ميخوام؛ زنی رو ميخوام که مهم ترین هم صحبت و رفیقم هست. صبر میکنم. 
سلام به روی ماهتون :))))))))
از اینجا دل کنده نکنده، با شیرجه‌ای جانانه وارد wordpress شدم. نه فضا شبیه بود نه هوا.
در کل همه چیز برای یک وبلاگ نویس تازه وارد سایت شده ترسناک بود! اما نمیشه از امکانات خوبش تعریف نکرد و قطعا اگه انقدر سختم نبود حتما ادامه میدادم.
تصمیم گرفتم برگردم و توی همین بیان خودمون یه بلاگ جدید بزنم؛ با ایده ی همون بلاگی که قرار بود توی وردپرس ایجاد کنم و مطمئنم واقعا چیز خوبی از آب درمیاد اگه حمایتم کنید :)
فقط چن تا نظر ازتون میخ
 واسه رفتن همیشه وقت هستولى اگه برى شاید هیچوقت نشه برگشتو یه عمر به خاطر کار اشتباهت خودتو سرزنش میکنىشاید تو ندونى و یه نفر از اطرافیانت حالش خوب نباشهشاید هر روزو هر شب به خودکشى فکر کنهشاید هرشب گریه کنه و نا امید باشهشاید فقط به یه آغوش نیاز داشته باشه شاید به یکى نیاز داشته باشه که ساپورتش کنهچقدر بهتر میشه تا وقتى آدما زندن و کنارمونن مراقبشون باشیمشما باید بفهمین تنها نزارین دوستاتونوشاید ارزش خودتونو براى دیگران ندونینولى
امروزم شروع شد. خوبم شروع شد قبل از ورزش زبان خوندم. بعدشم که الان اومدم رفتم حموم و تازه ميخوام شروع کنم. مثل کسی ميخوام باشم که اگه کار کردن و خوندن رو ازش بگیرن انگار که زندگی شو ازش گرفته باشن. ميخوام دوباره سرم تو کارو زندگی خودم باشه. یه مدت درگیر بیرون شده بودم. انگار که خودمو گم کرده باشم اما الان خب کار نکردنم ضربه ی بدی برام. دلم نمیخواد اینجوری باشم ادما همیشه انتخاب میکنن. خودشون انتخاب میکنن که چی میخوان بشن. دلم نمیخواد اینده ی وحش
حواستون به نفس های پدرمادر باشه.     حواستون به نفس های پدرمادر باشه.
          حواستون به نفس های پدرمادر باشه.
              حواستون به نفس های پدرمادر باشه.
                   حواستون به نفس های پدرمادر باشه.
                       حواستون به نفس های پدرمادر باشه.


+ مهمونایی هستن که یهو دیدی از پیشت میرن.
+ یادت نره تو که بزرگ میشی پدرمادر همیشه جوان نیستن.
من هیچی از این دنیا نميخوام 
فقط ميخوام خانواده مون دور هم جمع باشه من مامان بابا ابجی و داداش و‌مهربون‌ و خوشحال 
دلم میخواد داد بزنم جیغ بکشم بگم که این رسمش نیس ک انقد شأن و شخصیت خودمو میارم پایین . انقد خودمو دست کم میم . باید بیشتر از اینا خودمو دوس داشته باشم
خدایا این رسمش نیس ک داداشم انقد احساس بدی داشته باشه ب خاطر اتفاقایی ک براش افتاده درسته یه کارایی کرده امااا خودت کمکش کن و حقشو بگیر به همون وجهی که خودت بهتر از همه میدون
سلام مجدد خدمت همگی :)
ميخوام یک چند روز که نه چند هفته ای کلا به دور از این فضا یعنی فضای مجازی باشم و سرم تو کار خودم باشه و به اهداف ریز و درشتی که ساعتها بهشون فکر کردم  و کاغذهایی که مچاله کردم برسم. شاید این زمان که هست برای سکوی پرتابی باشه برای رسیدن به پله های ترقی بیشتر و طویل تر .
 
 
 
 
پس به امید دیدار و دلهاتون شاد و خرم باشه
این ایام آخر صفر هم منو در گوشه ای دعاهاتون جای بدین که خیلی ممنونتون میشم :)
یا علی
بله رفقا حقیقتیه
 
ما دخترا نه مرد لاغر مردنی دوست داریم نه مرد خیلی چاقال.
 
ما مرد پر و تپلی کپلی مانند میخوایم که حتما شکمش چربی داشته باشه :)
 
مرد بی شکم مرد زندگی نیست :)
 
ما توی خوابگاه چه ایران چه خارج همیشه میگفتیم که مرد خوب اونیه که تپلی مانند باشه و شکمش چربی داشته باشه و بزنه بالا و بهش تند تند بگی بده عقب اونو! :))))
چرا باید من برم تو مترو شلوغم باشه بی حوصله و خسته هم باشم با چشم بسته تکیه داده باشم به دیوار یهو یه بچه بیاد دلم براش ضعف بره و خیلی یهویی باهاش دالی کنم و اونم هی بخنده و باهام دوس شه منم برخلاف اکثر مواقع اسمشو بپرسم بعد زارت هم اسم تو باشه؟؟؟
که من مجبور شم زیر لب ی دری وری بگم و جام رو کلا عوض کنم ک نبینمشون دیگه کلا
ینی من ميخوام بدونم تا قبل تو این اسم یکی دو بار ب گوشم خورده بود کلا الان از بقالی سر کوچه تا نام شهری کشف نشده  در افریقا بای
اطراف ما پر از انرژی منفیه 
پر از خبرای بد 
پر از الودگی 
پر از خستگی 
همه نا امید و ازرده خاطرن 
اگر بخوایم تو این اجتماع رها باشیم میمیریم. 
پس 
بیایم از فردا 
میون تمام گل و لای و تاریکی ها 
دنبال یه نقطه نورانی و کوچیک باشیم! 
و بخاطرش خدا رو شکر کنیم 
نقطه نورانی میتونه شب خوابیدن و صبح بیدار شدنه! . خدایا شکرت که به من امید داری و من رو از نعمت زندگی محروم نکردی. 
نقطه نورانی میتونه نوشیدن یه لیوان چای گرم کنار خانواده باشه. خدایا ش
به نظرم مصر بودن میتونه نقش خیلی بزرگی در آرامش روانیمون داشته باشه! فرض کنید من ميخوام یه امتحانی بدم و نتیجه ی اون امتحان خیلی برام اهمیت داره نگرانم که قبول میشم یا نه! اگر مصر نباشم مسیر زندگیم بعداز قبول نشدنم با اون چیزی که تصور میکردم فرق میکنه و کیلومترها از اون چیزی که ميخوام فاصله میگیره اما اگر مصر باشم دوباره و دوباره تلاش میکنم تا بلاخره قبول بشم و به اون چیزی که ميخوام برسم! :)
چشمات کجاست؟
ميخوام توی چشمات نگاه کنم
ميخوام گفته و نگفته رو از چشمات بخونم
ميخوام از خودم و خودت به اغوش تو پناه ببرم
از خودم که فقط اندازه یه قدم جلوتر رو میبینم اونم اگه حواسم خیلی جمع باشه و همه چیز رو روال سابق باشه.
از خودم که با همه جدیت و منطقی بودنم دستی دارم در سهل انگاری و خوش خیالی
از تو که نمیدونم گاهی که توی سرت چی میگذره؟
از تو گاهی میترسم اگه منو یادت بره تو شلوغی دنیا
من میترسم.
من یه ذره میشم و گم میشم تو شلوغی دنی
تغییر میتونه خوب باشه ، میتونه خیلی خوب باشه ،
و این روزهایی که خانواده دور هم جمع هستند ، یه فرصت شاید نایاب ، 
ميخوام بیش از پیش بنویسم ، و یه زمان خاص برای وبلاگ بزارم ،  کار مورد علاقه خودم ،  و با نوشتن به خودم کمک میکنم ، 
یه روزی میرسه که کنکور تموم میشه و من به اون چیزی که ميخوام میرسم ، مطمنم که میرسم ، با خودم مهربون تر باشم ، میفهمم که خوب تلاش میکنم و  حقمو میگیرم ، 
خیال پردازی نمیکنم اما این روز ها مال ماست ، مگه نه ؟؟
میدونی .
خیلی بهت حسودیم میشه 
یکی هست نگرانت میشه یکی هست بهت فکر میکنه یکی هست حواسش به همه حالو هوات هست به خندیدنات به ساکت شدنات 
یکی دوست داره 
یکی ته ته خواستنش اینه باهات هرجایی باشه فقط کنارش باشی 
خوش بحالت یکی هست که حس میکنه تا هستی هیچی نمیتونه جلوشو بگیره 
یکی همه امید و انگیزه نفس کشیدنش تویی 
میدونی 
خوش بحالت یکی برات مینویسه یکی دلش برا صدات تنگ میشه 
یکی تو رویاهاش داره باهات زندگی میکنه 
خوش بحالت .
خوش بحالت یکیو دار
+ بچه ها ، اینجا کسی هست که زبان انگلیسیش خوب باشه ؟ یعنی در سطحی که بشه مکاتبات و ارسال کامنت بصورت انگلیسی باشه ؟؟؟
 
تو پست های مربوط به زبان انگلیسی ، خب من راه های زیادی گذاشتم ، اما واقعیت اینه که ما پارتنر نداریم ، تلگرام و اینا هم که قطعه ، خیلی خوبه که مثلا یه برنامه میان مدت بزاریم و براساس درس های مکالمه نصرت ، مثلا 15 تا درس بریم جلو و هر چی یاد گرفتیم بیایم و شروع به مکاتبه و چت کنیم .
 
 
یعنی ميخوام بگم سطح پایه باشه 15 درس نصرت که مناب
چشامو میبینم قیافه ممدرضا شایع رو میبینم :|
آخه چرا اینقد بچه و عموییه؟ :|
این بود کسی که میگف بدهکارتم دنیا اگه مردی بیا بگیر؟
چی باعث شده بود با این سن این کارا رو اجرا کنه؟ :|
ولی واقعا توقع داشتم یه چهره پخته ای باشه
حداقل صورتش یه زخم پشت ریش میشاش داشته باشه نه اینکه اصلا ریش نداشته باشه :|
بچه ها شاید مشاورم رو عوض کنم.
این کامی دیگه داره یه جوری میشه 
دو روزه رفتم تو فکرش
مث کسخول ها دارم همه جا تصورش میکنم.
دارم خل میشم. 
ميخوام برم یه مشاور خانوم بگیرم.
کامی خیلی بچه خوبیه.
ولی حس میکنم دارم وابسته میشم.
خودشم به بهانه درس و اینا و پیشرفتی که داشتیم جلسات مون رو کرده دیر به دیر.
آقا دوست دارم به عنوان بهترین دوست با هم باشیم ولی نميخوام دوستش داشته باشم.
چون همه پسرها یه لاشی درون دارن که اصلا قابل اعتماد نیس مخصوصا اگه سن شون با

آخرین جستجو ها