نتایج جستجو برای عبارت :

من دلم میخواد آه

دلم ذوق جلسه دومی که رفتم کنگفو رو ميخواد 
دلم تابستون بچگیامو ميخواد 
دلم ميخواد برگردم به اون سالها 
حالا میفهمم وقتی بهار از بچگیاش و حسرتش از گذشته مینوشت ینی چی
دلم نميخواد بیدار بمونم 
دلم ميخواد برم بشینم یه جا که هیشکی نباشه هیشکی هیشکی 
دلم ميخواد یه جا سکوت عمیق باشه 
وای خدا اینا خیلی حرف میزنن 
دلم ميخواد ميخواد سرمو ببرم بالا . دستامو ببرم سمت آسمون . چشمام رو ببندم  
.
.
.
و مححححکم بزم توی سر خودم و از ته دل عررررر بزنم =/// 
دلم ميخواد بدون اینکه مخاطب خاصی وجود خارجی داشته باشه بی هوا و یه دل سییییر فوش ناموسی بدم !!!!!
خدایی نامردی نیست ما ایرانی ها که اینقدر بدبختی میکشیم آخرش بازم یه خاطر رقص و موسیقی و نشون دادن مو سر به نامحرم بازم بریم جهنم؟ یعنی جهنم از ایران این دوره زمونه بدتره؟شد یه سال عین آدم شاد باشیم؟
دلم ميخواد بنویسم
دلم ميخواد کتاب بخونم
دلم ميخواد موسیقی گوش بدم
دلم ميخواد بیشتر خودم باشم
دلم ميخواد این کنکور لعنتی هم زودتر تموم شه
عق!
افتضاح به نظر میای.
 
میدونم ميخواد چی کار کنه
ميخواد خوب باشه
 ميخواد مهربون باشه
 
ميخواد باور کنه
ميخواد بقیه رو نجات بده اما خودش داره غرق میشه
فکر میکنه داره کار درست رو انجام میده
 
ميخواد دروغاش رو پنهان کنه
اما نمیدونه داره نفسای آخرش رو طی میکنه
شایدم نه
معلوم نیست
شاید.
 
اون نفرت انگیزه!
 
ميخواد احساساتش رو نشون بده
ولی نمیشه!
کلماتش روی کاغذ نمیان
یه تیکه زغال احساسات رو نشون نمیده
 
کلمه ها فقط کلمه هستند
کلمات بی ارزشن!
چون
دلم پرواز ميخواد
دلم ميخواد رها بشم .
دلم هوای ازاد رو ميخواد .
من الان فقط یه زندانی ام که هر لحظه نفسش داره کم میشه
من با بیماریم مقابله کردم و شکستش دادم .
اما اینو نمیدونم
واقعا دلم ميخواد برم تو فضای ازاد نفس بکشم
دلم دریا ميخواد 
دلم ميخواد قدم بزنم
دلم ميخواد برم مسافرت
دلم ميخواد از ته دل بخندم بدون کوچک تری دغدغه ای 
دلم شنا ميخواد 
 دلم بسکتبال ميخواد 
دلم قران خوندن ميخواد
دلم یک ساعت پشت سره هم طناب زدن ميخواد
وقتی برف قشنگ میا
مث یکی که رژیم داره و دلش کله پاچه ميخواد هر روز. یکی که سرماخورده و دلش غذای سرخ شده ميخواد. یکی که نازاست و دلش بچه ميخواد .مث یکی که دلش بهونه میگیره همش_یه بچه نق نقو_. 
نشستم و بهونه میگیرم. کاسبی اگه بلد بودم،بد نبود، نه؟
بعضی وقتا دلت ميخواد با یکی بری بیرون
بعضی وقتا دلت ميخواد خودت باشی و خودش
بعضی وقتا دلت ميخواد سرتو بزاری روی شونش
بعضی وقتا دلت ميخواد اینقدر ببوسیش که خسته بشی
بعضی وقتا.
همش توی کلمه " کاش " خلاصه میشه 
و به قول معروف
کاش رو کاشتن ولی سبز نشد
یه روزی یه دوستی یه چنل زد واسه خونواده ی خفن مجازیمون، که از دلم ميخوادامون بنویسیم. بنویسیم و بخوایمشون اونایی رو که شدنی ان و خیآل کنیم اونایی که غریب ترن
الآن بیشتر از هرچیزی دلم ميخواد شروع کنم به نوشتن هرچیزی که دلم ميخواد، بنویسش توعم=]
با رسیدن تک تکشون چشآت درخشان میشه یهو^^
دلم یه روزی رو ميخواد که ببینم حال دوروبریام خوب نه حتی، رو به راهه ولی
دنیآ؟جواب بده.
دلم یه فنجون قهوه ميخواد با دال
یه پیاده روی خفن با تو که منجر به بستنی بش
دلم بیرون بودن با اعضای انجمن عارمیون کوچکمون رو ميخواد :( دلم ميخواد دخترکم رو خیلی طولانی بغل کنم ولی چون کوچکه دلم نمیایه محکم بغلش کنم یا فشارش بدم :( و همچنین دلم ميخواد که جیمینای لعنتی رو ببینم و صورت لعنتی ترش رو قاب کنم و زیاد و محکم ببوسمش -_- نقطح.
خسته م حاج مرتضی، نه دلم ميخواد حرفی بزنم. نه دلم ميخواد حرفی بشنوم.  دلم سکوت ميخواد. یه سکوت مطلق، هیچ صدایی نباشه، هیچ رنگی نباشه، هیچ فکری نباشه، هیچ دردی نباشه، هیچ شادیی نباشه، هیچ حسی نباشه، هیچی نباشه  هیچی ! دلم ميخواد برم وسط نیستی مطلق بشینم،همین!
چایی شیرین میخوام و پنیر یا مربا و کره و برنامه ۹ صبح خاله شادونه.بستنی توپی میخوام.دلم اون برنامه خرسای مهربون رو ميخواد که روی شکم هر کدومشون یه شکلی بود. دلم کارتون اون دختر توت فرنگی رو ميخواد. دلم رد پای آبی توی شبکه دو رو ميخواد که یه آقاهه با لباس سبز راه راه، که سگ آبی کنارش بود و هی میپرسید که سگ آبی کجااااست بچه ها؟ دوست دارم بگردم دنبال سگ آبی. دوست دارم دغدغه ام گم شدن رد پای آبی باشه. نه گم شدن خودم و زندگی و آدما.دلم اون ساندیسای مسخ
هستم ولی خستم:)
عجیب دلم نوشتن ميخواد و عجیب تر دستم به نوشتن نمیره!
فصل دوست داشتنی ام سر رسیده و من همچنان گنگم!
توی عصرای دل انگیز زمستونی دفترم رو باز میکنم و با یک لیوان چای هل دار و خودکارای دوست داشتنیم میشینم سر نوشتن ولی دریغ از یک کلمه!
میدونی حتی رو کتابام هم نمیتونم تمرکز کنم و این برای عشق کتابی مثل من یعنی فاجعه!یعنی یه چیز بی سابقه!میدونی اگه الیور تویست نصفه بمونه یعنی چی؟!
دلم این روزا بیشتر سکوت ميخواد.مثل خود خود زمستون.دلم
دلم گرفته از زمونه دلخورم
بذار واست گلایه هام و بشمارم 
کجایی؟
این شب ها رو کجا سپری میکنی؟
چقدردلم ميخواد بیشتر بشناسمتون
چقدر دلم ميخواد باهاتون رفاقت کنم
چقدر دلم ميخواد باهاتون رفت و امد کنم
خیلی دلم ميخواد همه کارهام و به شما هدیه کنم 
حتی دلم ميخواد براتون سرباز پرورش بدم. 
شاید عمرم کفاف نده ببینمتون ولی دلم ميخواد یه نسل عاشق شما از خودم بجابذارم. 
دختر بدی بودم براتون ولی شما بابای خوبی بودی برام. 
میشه نگاهم کنین
میشه دستم
دلم ارامش خونه بابابزرگ رو ميخواد تو این بارونای دلبر زمستون
که بشینم توی مهمون خونه، رو به حیاط کتاب بخونم و چایی هل دار بخورم
دلم یه سری فیلم خوب ميخواد با یه دوست خوب که بشینیم باهم ببینیم
دلم یه  پیاده روی طولانی ميخواد که از خنده نتونیم روی پاهامون بمونیم
دلم برای خودم میسوزه وقتی چیزایی که میخوام اینقدر دم دستی ان اما دورن
دور تر از امید که این روزا نیست و نابود شده پس ذهنم 
هیچوقت تو زندگیم ب اندازه ی الان کم نیاوردم هیچوقت . حتی لحظه ای ک داشتن رو جسمش خاک میریختن حتی وقتی ک رفتم تا تو سرد خونه با چشمای بسته ببینمش حتی زانوم خم شد تعادلمو از دست دادم افتادم ولی ب اندازه ی الان کم نیاوردم و این یه واقعیته  
اره این یه واقعیته ک منه احمق دارم ب خودکشی فکر میکنم
همیشه گفتم و میگم ک خودکشی کار ادمای بازنده اس . کسایی ک عرضه ندارن خودشونو جم و جور کنن آره یه واقعیته ک الان دارم ب خودکشی فکر میکنم و در عین حا
دلم رابطه جنسی ميخواد!
میدونم زشته این حرفا رو زدن، ولی خب وبلاگمه و دوست دارم توش بنویسم.
واقعااااااااااااااااااا دلم رابطه جنسی ميخواد و تمام بدنم و فکرم و همه چیم بهش معطوفه و به شدت درد دارم.
متاسفانه هرگز خودیی نکردم و یه بارم در جوانی خواستم انجام بدم و دیدم اصلا خوشم نیومد و به روحیاتم نمیخوره.
جدا دلم رابطه جنسی ميخواد.
خسته ام 
دلم عجیب گرفته 
یه عالمه درس مونده که باید بخونم و من دلم ميخواد بشینم یه گوشه زار بزنم 
ادما وقتی خستن ، وقتی دلشون گرفته چی کار میکنن حالشون خوب بشه ؟! من باید چی کار کنم حالم خوب بشه 
دلم ميخواد از خودم فرار کنم  
میترسم نمیدونم از چی اما میترسم 
لعنت به تکرار
دلم بارون ميخواد 
خسته ام 
دلت ميخواد خودت رو گول بزنی . پس تمام قوای خودتو بسیج میکنی که دلیل و برهان بتراشی و مستندات جور کنی . یه جورایی برای خودت پرونده سازی میکنی چون .
چون دلت ميخواد اینجور فکر کنی !
مبهم بود ؟!
یک مثال میزنم . یک موقعیت و یک آدم را به شکلی میبینی که دلت ميخواد ببینی و نه اونجور که واقعا هست !
مثل خطای بینایی یا شنوایی با این تفاوت که عمدی هستش !
آه از وقتی که شواهد نقض کننده میخورن توی صورتت و تو مجبوری بپذیری که حقه ی ذهن خودت بوده و نه حقه ی بیرون !
بسم الله الرحمن الرحیم . مجموعه ایی از تصاویر رنگی با موضوع کتاب و کتابخوانی یادم بده یادم بده میخوام کتاب بخونم دلم ميخواد خیلی چیزا یاد بگیرم بدونم دلم ميخواد به من بگن باسواد دلم ميخواد همیشه روی کاغذ خط خوبی داشته باشم با مداد
میخوام از همه جا برم. دلم ميخواد هیچ جا نباشم. دلم ميخواد هیچ کس منو نبینه. از جلو چشم همه دور باشم. پنهان باشم. دلم ميخواد نباشم. خسته و فرسوده ام. همه تنم درد میکنه. سرم درد میکنه. قلبم روحم درد میکنه. مثل عروسک خیمه شب بازی این طرف و اون طرف کشیده میشم. عروسک گردان اینقد خسته اس که انگار مرده تر از عروسکه.
زندگی داره سخت‌تر از اونی میشه که باید :) 
واقعا دیگه این اوضاع بهم ریختگی رو نمیتونم تحمل کنم 
دلم یه خونه مرتب ميخواد 
دلم کارهای به اتمام رسیده رو ميخواد 
دلم نظم ميخواد 
دلم آسودگی خاطر ميخواد 
یک ماهی میشه که همسر دو ساعت دیرتر میاد خونه و ما خیلی خیلی کمتر میبینیمش 
و این اوضاع رو غیرقابل تحمل تر کرده
امشب تا اومد خونه بدون خوردن شام رفت خوابید بلکه سردردش آروم شه و قرار بود ساعت دو یا سه بیدار شه که کارهاش رو انجام بده 
بهش گفتم بیدار
حال عجیبی دارم، حس میکنم تمام احساساتم باهم قاطی شده؛ نمیدونم تلقین داروئه یا خودم خواستم قوی باشم یا نمیدونم.
احساساتم درهم یرهم شده. خیلی درهم.
نمیدونم چی بگم یا چطور توصیفش کنم.
نمیدونم دلم چی ميخواد؛ ولی میدونم دلم ميخواد دور باشم؛ از هرچیزی و هرکسی. دلم ميخواد نمیدونم؛ این نمیدونم یعنی قادر به توصیف کردنش نیستم.
میخوام درهم برهم بنویسم. خیلی درهم.
وبلاگ بهترین گزینه برای منه
برای درد و دل 
زمانی که دلم گرفته از جهان واقعی و آدم هاش و دلم ميخواد یه آدم با فرهنگ حرفامو گوش بده 
دلم ميخواد بنویسم 
اینجا بنویسم 
اینجا بگم که دختره بی ادب چه جوری برام طلبکارانه پی ام گذاشته و رفته و اعصابمو خورد کرده و دلم ميخواد گریه کنم!! !!! و نمیدونم باید بهش بگم که چرا نگفته که به ثروتی نگفته و لااقل اطلاع میداد !!! 
حرف زدن بهترین گزینه است 
اما باید محتاط تر برم جلو 
چون که حداقل 4 ترم دیگه هم دانشگاهی من
به نام او.
روز های شلوغی هستن این روز ها.عقد متین و سفری که در پیش دارم و پیاده روی شبانه و بعضی بیرون رفتن های جزئی تقریبا وقتم رو پر کرده و خوشحالم.
میخوام فقط برم و ببینم و لذت ببرم.چیزی که شاید تو تابستون های اخیر نبود یا کم بود یا مقاومت میکردم ک نباشه.
از ۷ تیر که اومدم خونه تا امروز خیلی شده،ینی انگار خیلی بیشتر از سه هفته طول کشیده.
دلم خیلی ؛ چیز های رمانتیک و قشنگ ميخواد!
دلم املت رو اتیش با چایی ذغالی ميخواد!دلم هوای خنک پائیز رو میخوا
بسم الله الرحمن الرحیمسلام
بلند شدم رفتم سمت عطا و با اون دستم که سالم بود، یقش رو گرفتم و گفتم:
+ ببین جاسوس، داری حوصلم و سر میبری. من سگ بشم نگاه نمیکنم کی هستی و چه موقعیتی داری.من خیلی آرومم، اما روی تو نمیتونم آروم باشم. چون جزء نون خورهای این انقلاب بودی و خیانت کردی. منم دشمن دشمنان این انقلابم. حالا ميخواد زنم باشه، ميخواد بچم باشه، ميخواد برادرم باشه، ميخواد رییسم باشه ، ميخواد فلان وزیر و فلان قاضی و وکیل باشه یا یه آشغالی مثل تو باشه
بسم الله الرحمن الرحیم
امشب باید از خودم چندتا سوال بپرسم و بانهایت صداقت جواب بدم
از خودم و 24 سال عمر رفته ام که ناامید شدم 
به آینده و رحمت خدا که امیدوارشدم
شروع میشه سالم با شب قدر
شب قدری که امسال باید متفاوت باشه از هر سال شب قدری که امسال نقطه عطف زندگی من خواهد شد ان شاالله
 
 
دلم ناز و نیاز ميخواد
دلم یه درک متقابل
یه تکیه گاه از جنس خدا ميخواد
دلم یه حال بی نیاز از غیر وپرآرامش مستقل ميخواد
 
 
+برنامتون برای امشب(شب قدر) و شب های پیش ر
بسم الله مهربون :)
 
یه مرحله ای از زندگی هست که البته خیلی هم بی رحمه و اون نقطه ایه که تو میدونی دیگه از این به بعد قرار نیست هیچ اتفاقِ دیگه ای بیفته و انقدر منطقی و عاقلانه فکر میکنی که هیچ چیزی رو به جز واقعیت های تلخ و زجرآورِ رو به روت نمیبینی.
دلم رویا ميخواد، خیال بافی ميخواد. این حجم از واقعیت های تلخ و عذاب آور داره بهم آسیب میزنه. دلم ميخواد دوباره فکر و خیالم پرواز کنه به آینده، اصلا به آینده هم نه، به اتفاق های قشنگ، به حس های خوب،
از همینجا از تک‌تک‌تون که نگرانم بودید و برام وقت گذاشتید ممنونم:")) مرسی که برام پیام‌های دلگرم کننده میفرستادید و باهام همدردی میکردید. این کلمات برای من مهمن.چون فهمیدم براتون مهمم
 
پ.ن: دلم ميخواد ساله جدید رو کناره‌هم باشیم.دلم ميخواد اونقدر به هم نزدیک بشیم که بتونم شما رو  بخشی از خانوادم بدونم. دلم خیلی چیزا ميخوادامیدوارم بتونیم همدیگه‌رو دوست داشته باشیم و تا هرکجا که شد مراقب‌همدیگه باشیم.
پ.ن۲: کاشکی ادرس وبلاگمو دا‌شتید
قلبم بدرد اومده و نفسم گرفته ، آرامشم بهم ریخته ، داغونم داغون
دلم ميخواد برم عین ماه رمضونی سجادمو پهن کنم و چادر گل گلیمو مثل شبِ اول قدری بزارم سرم و از ته دل زار بزنم .
دلم ميخواد زار بزنم بگم جز تو دیگه هیشکی نیست و من تنهای تنهام ‌.
دارم دق میکنم دق.
من آرزوی مردن نمیکنم ها 
میشه فقط منو زودتر ببری؟ ببر ! منِ بی هدف بی انگیزه بی آینده رو ببر پیش خودت تا بیشتر از این رسوا نشده.
خدایا میبینی وضعِ من چطوریه؟!
میبینی نه.
میدونم خیلی خوبی.
قلبم بدرد اومده و نفسم گرفته ، آرامشم بهم ریخته ، داغونم داغون
دلم ميخواد برم عین ماه رمضونی سجادمو پهن کنم و چادر گل گلیمو مثل شبِ اول قدری بزارم سرم و از ته دل زار بزنم .
دلم ميخواد زار بزنم بگم جز تو دیگه هیشکی نیست و من تنهای تنهام ‌.
دارم دق میکنم دق.
من آرزوی مردن نمیکنم ها 
میشه فقط منو زودتر ببری؟ ببر ! منِ بی هدف بی انگیزه بی آینده رو ببر پیش خودت تا بیشتر از این رسوا نشده.
خدایا میبینی وضعِ من چطوریه؟!
میبینی نه.
میدونم خیلی خوبی.
قلبم بدرد اومده و نفسم گرفته ، آرامشم بهم ریخته ، داغونم داغون
دلم ميخواد برم عین ماه رمضونی سجادمو پهن کنم و چادر گل گلیمو مثل شبِ اول قدری بزارم سرم و از ته دل زار بزنم .
دلم ميخواد زار بزنم بگم جز تو دیگه هیشکی نیست و من تنهای تنهام ‌.
دارم دق میکنم دق.
من آرزوی مردن نمیکنم ها 
میشه فقط منو زودتر ببری؟ ببر ! منِ بی هدف بی انگیزه بی آینده رو ببر پیش خودت تا بیشتر از این رسوا نشده.
خدایا میبینی وضعِ من چطوریه؟!
میبینی نه.
میدونم خیلی خوبی.
من جاه طلب نیستم. این که میخوام کاری کنم ولی نه هر کاری. من فقط دلم ميخواد مثل آدمای بزرگ باشم شاید نتونم بهشون برسم اما فقط دوست دارم که باشم.  من با هر راهی نمیخوام به این چیزی که دوست دارم برسم شاید اصلا هیچوقت اتفاق نیفته. اما من گاهی بهش فکر میکنم. این که روزی میرسه منم کاری کرده باشم.این که راه گشای کسی باشم این که به عکاسی برگردم یا نویسنده ی فیلسوف بزرگی بشم. میبینی اینا اینجوری خنده داره. اما من دوست دارم گاهی فکر کنم. یجور شیطنت ذهنم ان
قرمه سبزی غذای خوشمزه ایه. خیلی خوشمزه. ولی وقتی دلم فسنجون ميخواد ینی فسنجون ميخواد. با قرمه سبزی سیر میشه شاید نیمچه لذتی هم ببره دفعات اول ولی گرسنه شه باز فسنجون ميخواد. و زیاد که تکرار شه حالش از قرمه سبزی هم شاید به هم بخوره.
یه سری حرفام خوبن خوشمزه ن شیرینن ولی اون لحظه اونی که باید نیستن. یه سری قربون صدقه رفتنا. یه سری بغل کردنا. یه سری بوسیدنا.جای غلط تکرار بشن حالو به هم میزنن.
گاهی وقتا با اخم حل شه نه با نوازش چال شه.
زمان میگذره و روزی میرسه که وقت مردنم باشه. چشم به هم زدن شد ۲۶ سالم. الان که فکر میکنم میبینم احتمالا اصلا ترس نداره. پس چرا باید از خیلی چیزا تو زندگی بترسم وقتی نهایتش مرگ. دلم ميخواد دنیاهای دیکه رو تجربه کنم. دلم ميخواد به معنای واقعی کلمه زندگی کنم. دلم ميخواد از بند تمام محدودیت ها رها باشم. دلم ميخواد اونجوری که حال میکنم زندگی کنم دلم ميخواد بیخیال همه حرف مردم بشمو حرفی درباره مردم نزنم. اصلا به من چه که مردم چیکار میکنن چیکار نمیکنن ب
پست قبلیه داشتم میگفتم دلم ميخواد زودتر برگردم استانبول D: 
دلم برا ضریفه و سینان و بقیه بچه ها تنگ شده بود رفتم دیدم نه تنها ضریفه دیگه مث سابقش نیس بلکه متوجه شدم سینان عجب ادم گح و کثیفیه D: ینی خدا ميخواد بم بفهمونه عزیزم مهری جان هیچ کدوم از تصمیماتو به عشق دیگران نگیر D: عای ویل تیک انی وان یو لاوووو :)) و اونایی که دوسشون نداری و مث کنه میچسبونم بهت D: 
 
روزای سختی داشتم ولی ساختم و نتیجه داد :) حالا کلی دوستای ادم وار و خوب اونجا دارم و الا
وقتی حالم خوبه بیشترازهرچیزی دلم ميخواد بنویسم.
غمگینم ، بازم دلم هوای نوشتن داره.
اتفاق جالبی برام میفته میخوام ازش بنویسم.
دلم غرزدن و نق زدن ميخواد ، کجا بهتر از وبم؟؟ غرهامو مینویسم
ذوق مرگم دلم ميخواد ذوقمو بانوشتن خرج کنم.
بی حوصله ام ، نوشتن چاره دردمه.
به قول میرزامهدی صاحب یک فقره وب " یک مشت حرف های خب که چی گونه" نوشتن دروبلاگ تمرین نویسندگیست!
پس چی؟ بنویسیم!  
کجا؟ در وبلاگ!
کی؟ هروقت شد!!
+ به جان ملانصرالدین ننوشتن و ماهی یک پست گ
حتی خوابیدنم سخت شده . نمیدونم دیشب سر چی از خواب پریدم ، یک ثانیه هنگ بودم فقط دیدم دستم داره میلرزه . حتی تو اون لحظم گفتم ای خدا چرا نخوابیدم چرا من بیدارم ، یعنی اینقدر پریشون که نتونی تشخیص بدی بابا قبلش توعه لعنتی خواب بودی اما پریشون حال خوابیدی . میدونم میگذرعه همه چی اما همین گذشتن همین لحظه ها جون منو درمیاره . قوی بودن سخته من اصلا نمیخوام دیگه قوی باشم . حالم از هرچی قوی بودن بهم میخوره . دلم ميخواد هرجور میخوام رفتار کنم ، دلم میخ
سریال غنچه های زخمی قسمت 405 چهارصد و پنجم - ghonchehaye zakhmi ۴۰۵
غنچه های زخمی قسمت 405


دانلود غنچه های زخمی 405  Nihat Doğan and Yeşim Salkım request a prison sentence!
Gulben Ergen, White TV on the screen that I do not tell her insults and threats in the program for 2 years and 10 months about Yeşim Salkım'ı chained with the reason of insulting in a manner of 4 years and 1 month on the grounds of Nihat Dogan sued with imprisonment.A television program, Gülben Ergen'e for insult and threat on the grounds that Yeşim Salkım about 2 years and 10 months, with a chain of insulting in the name of Nihat Dogan up to 4 years and 1 month was opened with the request of imprisonment.
قسمت 405 غنچه های زخم

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها