نتایج جستجو برای عبارت :

من دخترم هستم با رفیق دختر میخاستم رفیق بشیم بهاش

دخترم عاشق خانواده شوهرش شده
مادری هستم 40 ساله، دو دختر دارم 18 و 8 ساله. از روزی که دختر بزرگم ازدواج کرده با بی‌احترامی‌های شدید به پدرش و من و حسادت به خواهر کوچکش، باعث ایجاد بی محبتی در خانواده و سبک کردن شوهرش شده است. جوری رفتار می‌کند که انگار خانواده شوهرش از همه بهتر هستند و ما از آن‌ها کمتریم. بدجور عاشق خانواده شوهرش شده است. این روزها دختر کوچکم هم رفتارهای او را الگو قرار داده است و از روزی‌ می ترسم که دختر کوچکم دیگر خانواده خو
  گوشم پره از حرفایی که در مورد ارزش دختر میگن که ب هیچکدومشم عمل نمیشه. حتا گوشم پره از تعریف دخترها از خودشون! چه حوصله ای دارن از خودشون تعریف میکنن! آدم نا کامل تعریف نداره که!  من ی دخترم که با تو♡ معنا دارم من ی دخترم که از وجود داشتن تو♡ وجود دارم من ی دخترم که با تو♡ احساس ارزشمند بودن میکنم من ی دخترم که با تو♡ از دختر بودنم شاکرم من ی دخترم که با تو♡ زیبام من ی دخترم که با تو♡ خوشحالم من ی دخترم که با تو♡ منییت رو کنار گذاشتم. م
شب ها کسی در گوشم آیه می خواند.
صدایش آرام و ملایم است؛مَنْ احَسَّ مِنْ نَفْسِه جُبْناً فَلا یغُزْ.کسی که خود را ترسو حس می کند، به جنگ نرود.  من یک مادرم و برای خوشبختی دخترم بدون ترس
به جنگ دنیا می روم.
اوّلین کسی که عشق را در من برانگیخته می کند؛
دخترم است. خواه زمین سیاه باشد یا سفید.
خواه تاریک باشد یا روشن.
برای خنده های دخترم جان می دهم. گفته اند اگر دختر داشته باشی،
دنیا و آدم ها و س و ظلمات و  عرفیات او را خواهند ترساند. من برای دخترم
دهقان پیر با ناله می‌گفت: ارباب…
آخر درد من یکی دوتا نیست، با وجود این همه بدبختی نمی‌دانم دیگر خدا چرا با من لج کرده و چشم تنها دخترم را چپ آفریده است. دخترم همه چیز را دوتا می‌بیند.
ارباب پرخاش کرد که : بدبخت، چهل سال است نان مرا زهرمار می‌‌کنی، مگر کور هستی نمی‌بینی که چشم دختر من هم چپ است؟!
دهقان گفت: چرا ارباب می‌بینم اما چیزی که هست،
دختر شما همه‌ی این خوشبختی‌‌ها را "دو تا" می‌بیند،
ولی دختر من، این همه بدبختی را .
hello everyone 
عایم سو دپرسد
یک عدد دختر هستم که بی افش ولش کرده چون بهش گفته چند روز دیگه از ایران میره :) ایشون هم صلاح دیدن رابطه ای درکار نباشه تا برا طرفین سخت نباشه :) 
یک عدد دختر هستم که هنوز باباش رضایت به رفتن نداده و از طرف دیگه مامانش اصرار داره که بره 
یک عدد دختر هستم که دوستاش دارن بش فشار میارن که چند روز دیگه حرکته و تو چیکار کردی ؟ 
یک عدد دختر هستم که بین موندن و رفتن گیر کرده
یک عدد دختری هستم که الان دلش میخواد سر بذاره رو بالش و دی
یا رفيق
 
فوعزتک لو انتهرتنى ما برحت من بابک و لا کففت عن تملّقک .**
 
به خودت قسم اگر من را از در خانه ات برانی، جایی نخواهم رفت. پشت در خواهم نشست. فریاد خواهم زد با همه جانم. اشک خواهم ریخت با همه وجودم. صدایت خواهم زد با همه امیدم. مدام می خوانمت. یا رفيق. یا رفيق. یا رفيق. یا رفيق. یا رفيق. یا رفيق. یا رفيق. یا رفيق. یا رفيق. یا رفيق. یا رفيق. یا رفيق. یا رفيق. یا رفيق. یا رفيق. یا رفيق. یا رفيق. یا رفيق. یا رفيق.
 
مردم می گذر
 من یک دخترم.
لوس پدر، عشق مامان و همبازی برادر.همیشه قبل از خواب، خیالبافی می کنم.همیشه هنگام خرید، بهانه ی عروسکی دیگر را می گیرم.هر شب، در آغوش پدرم می خوابم؛و صبح ها با بوسه ی مادرم از خواب بیدار می شوم.عاشق رنگ بنفش و صورتی ام.عاشق چشمان آبی و موهای خرمایی ام.عاشق خانه ای هزار طبقه کنار قصر سفیدبرفی ام.ولی با اینکه هیچ کدام از اینها را ندارم، خوشحالم.چون می دانم بهترین مخلوق خداوند هستم؛مهربان تر ازسفید برفی، زیباتر از سیندرلا،بازیگوش
شبت بخیر پرنسسم.
میدونی عاشقتم.نه؟
خاطراتو نه میشه فراموش کرد نه میشه بهشون فکر نکرد.
ولی بازم،آخر هر پوزخندی که با یادآوریشون میزنم،اسم تو لبخند روی لبام میاره.
دختر شیرینی که حتی یکبار به صداقتش شک نکردم.
کلا زود اعتماد میکنم.و دیر میفهمم رکب خوردم.
هیچ وقت برام مهم نبود بعدش چی میشه.اینبار از تو میخوام!
همیشه بمون.بهاش هرچی که باشه میدم.
عاشقتم دختر کوچولو.
عاشقتم فرشته ی دوست داشتنی^^
سلام به تکه ای از وجودم
 
دختر عزیزم در این دوماهی که مهمون خونه ی من و بابا احسان شدی زندگی ما رنگ و بوی دگری پیدا کرده.الان همه ی فکرمون تو شدی که چیکار کنیم خوشبخت ترین دختر دنیا باشی
دختر عزیزم تو زیبا ترین و ناز ترین دختر دنیایی
دوستت دارم 
 
 
۴دی ماه ۱۳۹۸
رفيق اگه رفيق باشه از خاک بلندت میکنه اگرم رفيق نباشه زمینت میزنه
خلاصه که بفبهمید با کی رفاقت میکنید
رفيقی بهتر از خدا و اهل بیت نیست
باهاشون رفيق باشید بهشون اعتماد کنید و ازشون اطاعت
جوری بلندت میکنن که نفهمی کی بلندت کرد
یاعلی مدد
برای بار دوم دخترم کارش به اورژانس رسید
قلبم هزار تیکه اس
من امروز بیشتر از همیشه بی مادریم را حس کردم
پدرم پیشم بود ولی
خیلی بده هیشکی نتونه این حس هات را درک کنه که بتونه ارومت کنه

دختر کوچولوم خوب شو امشب تب نکن امشب بالا نیار
من طاقت درد کشیدنت را ندارم
من از زندگی اینقدر بدی دیدم که دیگه ظرفیتم تکمیل شده
دیروز رفيق جان زنگ زد. درست بعد از اینکه از سر زدن به خونه با یه کوله بار غم برگشتم. زنگ زد و گفت چه خبرا؟ گفتم دارم سعی میکنم نزنم زیر گریه و زدم زیر گریه. وسط صحبتمون وروجک از راه رسید و گوشی رو داد بهش تا شروع کنه به دلبری کردن و گریه از یادم رفت. اخرش هم کلی اصرار کرد که حتما تو همین یکی دو هفته باید بیای قم که حالت عوض بشه. وقتی خداحافظی کردیم دیگه دلم گرفته نبود.
شاکر نعمت رفاقتش که نمیدونم از کدوم دعای خیر پشت سرم نصیبم شده هستم اما کاش با خد
امروز داد زدم و گریه کردم داد زدم در برابر خشونت های کلامی! 
من یه دخترم 
دختری که رویاش رو باخت چون پسر نبود 
دختری که ظاهرش رو مسخره میکنن چون چیزی نیست که بقیه میخوان 
دختری که نادیده گرفته شد از روز تولدش 
من یه دخترم و امروز داد زدم در برابر همه نامردی ها 
متهم شدم به نمک نشناسی 
نفرین شدم طبق معمول 
ولی هیچکس نمیدونه من چقدر دارم زندگی رو برای رفتن سبک میکنم 
یا رفتن از این خونه یا با 10 تا آسپرین رفتن از این دنیا
من یه دخترم که داره میجنگ
روزی اگر دخترم ذوق زده ازم امیر ارسلان نامدار پرسید با شور و شوق تمام عاشقانه اش را بگویم، زمزمه کنم زیر گوشش!
دخترم را پر توقع کنم یا خیالبافی! چه اشکالی دارد ؟
دخترم یاد بگیرد پرنسس است و هر سربازی ناجی خوشبختی اش نیست!
به دخترم یاد بدهیم بانو بودن را!

و وقتی انتخاب کردن به چنگ و دندان حریم قصر بسازد،حتی ویرانه را!
دخترم پی خوشبختی اصالت وار برود!



آدنا
با سلام امروز می خواهم درباره ی رفيق با شما حرف بزنم.
رفيق در زندگی آدم تاثیر بسیار زیادی داره تا حدی که ما حرف اون رو از حرف پدر و مادر عزیز تر می دونیم پس باید رفيق خوبی رو برای خودمون انتخواب کنیم تا بهای اون برای ما موفقت باشه نه سر افکندگی .
دوست خوب یعنی اون که هوادار رفيقشه و
برای تویی که رفيقی، بدون پیشوند و پسوند:
شاید خودت ندانی، شاید در این یازده سال هیچ وقت نگفته‌ام که بدانی:
با تو،
میشود تفاوت داشت و رفيق ماند،
میشود مخالف بود و رفيق ماند،
میشود دلخور بود و رفيق ماند،
میشود مدتها دور بود و باز رفيق ماند،
میشود همه چیز بود و رفيق ماند.
و نترسید، و عقب نکشید و پذیرفت!
و میدانی که برای آدمهای روی زمین، آن هم از جنس دوستی های امروز، همین چند "شدن" یعنی خیلی!!
اصلا چه نیاز به گفتن؟:)
صدویازده ساله باشی.
تولد دخترم نزدیک بود و نمی دونستم براش کادو چی بخرم؟ باسایتی به اسم  دوزلی بوک» آشنا شدم که چند قصه‌ ی کودکانه ی جذاب دارد و می شود اسامی قهرمان های اونها رو به سلیقه ی خودت انتخاب کنی.
مشخصات، علایق و کاراکتر مورد علاقه دخترم را ثبت کردم و کتاب‌ داستانی تحویل گرفتم که قهرمان آن دخترم بود. 
حیدر علی خدایاری پدر مرحوم سحر خدایاری ملقب به دختر آبی در گفت و گو با مهر در تشریح جزئیات ماجرایی که برای دخترش رخ داده بود، اظهار کرد: دختر من از نظر عصبی مشکل داشت و در آن روز هم اعصابش به هم می‌ریزد و فحاشی می‌کند و با مامور نیروی انتظامی درگیر می شود.

ادامه مطلب
کلامی:
سلام خدمت دست اندرکاران تاتر فاخر جابر ، واقعا خدا خیرتان بده ، من سالها پای منبر نشستم و نتوانسم برای حجاب دخترم راهکاری بگیرم
بنده پدر دختر خانم ۱۶ ساله ای هستم که ۴ بار تاتر شما را در بجنورد دید، و هر بار از فامیل و دوستان افرادی را باخودش برد ، تقریبا یک ماه از این تاتر میگذره ولی هنوز در مهمانی های ما از جابر حرف میزنه 
ادامه مطلب
ما خانواده موفرفری ها هستیم در ضمن خانواده ای هستیم در چهارطیف متفاوت از رنگ!
همسرم سبزه رو .من سپید سپید.پسرم گندمی .دخترم روشن تر از پسرم هست و کمی تیره تر از من .(هنوز اسم رنگش را کشف نکرده ایم.)
.وقتی دستهایمان را کنار هم می گذاریم هر کداممان یک رنگ منحصرفرد داریم
قسمت جالب ماجرا دیدن همکاران و دوستان همسرم هستند که طیف وسیعی از دکتران با انواع اقسام تخصص ها هستند که با دیدن پدر و دختر شروع به واکاوی رنگ پدر و دختر می کنند.(دخترم کنار پ
دیروز رفتم دخترم رو از خونه پدرشوهر بیارم خواهرشوهرم بیش از ده مرتبه به دخترک فحش داد :تو روح پدرت! تو گوش‌های بابات! پدرسگ اینا رو به خنده و بازی می‌گه ولی واکنش دختر کوچولوم همونه که هممون وقت فحش شنیدن داریم عصبانی بود و به پرخاش میگفت: تو روح پدر خودت! به بابام نگو! بابام رفته سرکار!بهش گفتم فحش نده می‌گه به بچه نمی‌گم که به داداش خودم می‌گم!!!!!!نشستیم تو ماشین دخترک می‌غرید تو روح پدر خودت ،تو روح پدر خودت لیدم (به ر گاهی ل می‌گه)عصبی شد
دانلود آهنگ ای رفيق ای رفيق رضا سدیدی نارفيق (کیفیت عالی mp3)
دانلود آهنگ جدید محلی از رضا سدیدی به نام ای رفيق ای رفيق رضا سدیدی نارفيق با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانهAhang ai rafigh ay rafigh az Reza Sadidi
متن آهنگ رضا سدیدی نارفيق
دیگه ساز روزگار نامهربونه آی رفيق آی رفيقرنگ آسمون ما رنگ خزونه آی رفيق آی رفيقخنجر از پشت نزن به قلب خونم آی رفيق آی رفيقهمش از مستی و جنون میخونم آی رفيق آی رفيق
دانلود آهنگ ای رفيق ای رفيق رضا سدیدی نا
این روز ها و این شبها رفيق بسی داغان است .
باز با همسرش به مشکل خورده و اصلا شرایطش خوب نیست .
برای رفيق ، برای خانوادش ، برای من ، برای خانوادم ، دعا یادتون نره .
ما اینجا ، در شب ۲۱ رمضان ، در شب قدر ، مشغول آماده کردن سند یک ساله ، همراه با چاشنیِ قرآن و دعای جوشن کبیر .
اینجا پشتبام منزل پدریِ رفيق ، مجلسی برپاست .
انشاالله دعاگویتان هستم .
+ یاد شعر های گذشتم افتادم .
_روز جمعه ای برنامه ای نداری؟
+برنامه؟
_اره.با رفيقات جایی نمیری؟رستورانی .کافه ای!
+تو تازه از پشت کوه اومدی اینور؟من رفيق دارم؟
_آها.هیچ وقت رفيق نداشتی؟یا .؟
+:|
_میخوای من رفيقت باشم خب!
+:/
:مکالمه منو داداش امروز بعد از ظهر
سلام دختر پسرای هم سن و سال خودم 
مرسی از این که مطالب بلاگ بنده رو می خونید
دوستتون دارم و میخوام که یه صحبتی با شما عشقای عزیز داشته باشم آماده اید؟؟؟بریم؟؟؟؟باشه
اووووف که دارم دیونه میشم
آخه کسی نیست ما رو درک کنه به خصوص اون پدر مادرهایی که فاصله سنیشون با ما خیلی بالا هست
مثلا بابای40ساله 
مامان 38ساله
و ومثلا دختر خانوم یا آقا پسر14ساله
به خدا با احساسات یه نوجوون بازی نکنید به خصوصا دختر خانوم ها چون زود رنج هستند
حالا درسته من پسر هستم
پدربه دختر:پاشو دخترم یه لیوان آب واسه بابا بیار
دختر:ول کن بابا دارم تلویزیون میبینم. حال ندارم
دختر کوچیکتر:بابا ولش کن این خیلی بی تربیته پاشو برو خودت بخور
برای منم بیار

دقت کردید عروس دریایی داریم ولی دوماد دریایی نداریم !
.
.
.
.
یعنی بی شوهری تو عمق دریا هم موج میزنه
 
 
بدترین قسمت سرماخوردگی اینه که : 
 
آبریزش بینی داری بعد تو یه جمع یکی
 
 یه چیز باحال تعریف میکنه میزنی زیر خنده 
 
یه حباب اندازه توپ هفت سنگ از
 
 دماغت میزنه ب
[مادربزرگ با جدیت قربوت صدقه ی نوه اش میره که بستری NICU هست و من میرم برای معاینه ی نوزاد]من:اه اه اه این دختر زشتت دیگه قربون صدقه هم داره?:))
مادربزرگ:زشت خودتی،دخترم به این خوشگلی!!
من:نه نیگا دماغشو چقدر بزرگه.موهاشو.وای چقدر زشته!!
مادربزرگ:هرچی باشه دخترم از تو خوشگل تره حسود خانم!!
من:اصلنم.دختر زشتت به خودت رفته و زشت شده!
مادربزرگ:بذار دخملم مرخص بشه میگم بیاد حالتو بگیره!
و این مکالمه تا مدتها کش میاد و ما انقدر میخندیم که من یادم میره
هی دختر!من دارم به معنای واقعی کلمه ، '' رفاقت '' و رفيق بودن رو درک میکنم ؛
این روزا که همه جوره ، همراهِ اتفاقات زندگیِ آنا هستم و همه ی سعی‌َم رو برای خوب بودنِ خودش و احوالش و شرایط درس و ارتباطیش میکنم .
خوشحالم که هیچ اثری از دلخوری ها و قهر های بچه‌گانه ی سالهای اخیر نمیبینم .
رابطه ی ما رنگ و بوی جدیدی گرفته
رفاقت تازه داره معنا میگیره
و خیلی خوشحالم *__*
وای دختر جون
ما از سال ۸۳ تا الان همراه و همدلیم
تو همه ی پستی و بلندی های زندگیمون خ
مهربون میگه اگه میشد و مامان بابات موافقت میکردن ، میاوردمت پیش خودم 
ولی حب میدونید چیه؟ منکه پسر نیستم که معذوریتی نداشته باشم 
منکه پسر نیستم
من دخترم و نیازمند نظر همه جانبه ی خانواده 
من دخترم و این دنیای کوفتی از اولش با دخترا لج بوده ،چه برسه که توی همچین مملکتیم باشی 
با اینکه دختر بودنمو خیلییی دوس دارم ،اما خسته ام از تمام این تبعیضای بیخودکی ،جوری که دیگه مغزم نمیکشه
دختر معنی مشخصی ندارد
هر سال در این روز ها هر کس معنی ای به آن میدهد، تبریک میگوید و به زندگی خویش ادامه میدهد. همین
و بعد فراموشی.
نمیدانم حالا معنی دختر چیست؟
شاید دختر همانی ست که در شادی رفيق است و در ناراحتی شریک.
شاید هم همانی که وقتی رنجید صدایش در نیامد بلکه محکوم نشود به دوست داشتنی نبودن.
شاید هم یعنی مهربانی های بی دلیل.
دختر میتواند در آن واحد رفتارش را تغییر دهد
چه کسی میداند در سر او چه میگذرد؟
به نظر من نمی توان معنی مشخصی بر
چشم هام بین رنگ ها دو دو میکرد. روی بعضی شون مکث می کردم و تصور می کردم طرح بافتم با این رنگ چجوری میشه؟ به خانم فروشنده گفتم چقدر رنگ. کار مارو سخت کردین حسابی. سرش شلوغ بود، ولی باحوصله و مهربون. خودشو انداخت وسط رویای من:
-چی میخوای ببافی؟
+پتو، پتوی نوزاد
لبخند نشست روی لبش و پرسید: دختره یا پسر؟
مکث کردم.به چشم های زیبای دختر فروشنده خیره شدم، دنیا در اون مغازه شلوغ و پر سر و صدا، لحظه ای ساکن شد، صداها محو شدن، نه چیزی می دیدم، نه چیزی می ش
مهربون میگه اگه میشد و مامان بابات موافقت میکردن ، میاوردمت پیش خودم 
ولی حب میدونید چیه؟ منکه پسر نیستم که معذوریتی نداشته باشم 
منکه پسر نیستم
من دخترم و نیازمند نظر همه جانبه ی خانواده 
من دخترم و این دنیای کوفتی از اولش با دخترا لج بوده ،چه برسه که توی همچین مملکتیم باشی 
با اینکه دختر بودنمو خیلییی دوس دارم ،اما خسته ام از تمام این تبعیضای بیخودکی ،جوری که دیگه مغزم نمیکشه
امروز رفتم پیش همکلاسی دانشگاهم فرشته ، دم حیاط مشغول صحبت بودیم که پدرش گفت ،  " فرشته جان با کی حرف میزنی ؟ " و بابای دوستم به محض اینکه فهمید من هستم ، زیرپوش تو خونه رو عوض کرد و اومد دم در .‌ اصرار که نباید زیر " زل یا ضل " گرما وایستی  . و خب منم عجله داشتم قبول نکردم ‌. به دوستم گفت ، " فرشته . اینطوری گلوی خشک از رفيق ت پذیرایی میکنی ؟ برو شربت خُنک بیار" . در این فاصله که دوستم از ما جدا شد ، پدرش با یه محبت عجیبی توی چشمام زل زد و بهم گفت ، " ب
تو برام بهترین رفيق بودی و هستی 
ازت خیلی چیزا یاد گرفتم
دلم میخواد بدونی که چقدر بدهکارتم 
که چقدر حتی وقتایی که هستی دلم برات تنگ میشه!
چقدر .
مرسی رفيق! از اینکه هستی ممنون! هرچند ی روز ترکت میکنم! ببخش که با ترک کردنم تو خاک میشی.
دنیا شبیه لشکر موهاته دخترم
آشوب و ولوله پره تو این جهان سرد
تنها خودت به داد خودت می رسی همین
دنبال اونی که تو رو پیدا کنه نگرد
در انتظار وعده ی پوچ کسی نباش
اسب سفید هیچ سواری به راه نیست
با قید و بندِ پچ پچِ مردم گره نخور
عاشق شدن به هیچ دلیلی گناه نیست
این ارزشای کهنه و تارُ قلم بگیر
مردونه پای قول خودت نه؛ زنونه باش
به سقف آسمون خودت خیره شو؛ بخون
گاهی برای حال خودت هم دیوونه باش
هر جور عشقته پی رویات قدم بزن
هر جا دلت گرفت به آغوش من بگو
حت
[مادربزرگ با جدیت قربوت صدقه ی نوه اش میره که بستری NICU هست و من میرم برای معاینه ی نوزاد]من:اه اه اه این دختر زشتت دیگه قربون صدقه هم داره?:))
مادربزرگ:زشت خودتی،دخترم به این خوشگلی!!
من:نه نیگا دماغشو چقدر بزرگه.موهاشو.وای چقدر زشته!!
مادربزرگ:هرچی باشه دخترم از تو خوشگل تره حسود خانم!!
من:اصلنم.دختر زشتت به خودت رفته و زشت شده!
مادربزرگ:بذار دخملم مرخص بشه میگم بیاد حالتو بگیره!
و این مکالمه تا مدتها کش میاد و ما انقدر میخندیم که من یادم میره
[مادربزرگ با جدیت قربوت صدقه ی نوه اش میره که بستری NICU هست و من میرم برای معاینه ی نوزاد]من:اه اه اه این دختر زشتت دیگه قربون صدقه هم داره?:))
مادربزرگ:زشت خودتی،دخترم به این خوشگلی!!
من:نه نیگا دماغشو چقدر بزرگه.موهاشو.وای چقدر زشته!!
مادربزرگ:هرچی باشه دخترم از تو خوشگل تره حسود خانم!!
من:اصلنم.دختر زشتت به خودت رفته و زشت شده!
مادربزرگ:بذار دخملم مرخص بشه میگم بیاد حالتو بگیره!
و این مکالمه تا مدتها کش میاد و ما انقدر میخندیم که من یادم میره
تو جنس دوم نیستی دخترم. تو فقط در قیاس با برادرت که هم‌زمان با او رشد می‌کنی صبورتر و آرام‌تری. تو قبل از آنکه تحت تاثیر تربیت خانواده و فرهنگ جامعه‌ات قرار بگیری، بی‌قراری برادرت را برای شیر می‌بینی و صبر می‌کنی. تو مرا حیران می‌کنی دخترم؛ وقتی هر دوی شما را در کنار هم می‌بینم. تو زنی؛ تماماً زن؛ از بدو خلقتت. تو حتی گریه‌ات ریز و بریده است. تو هرگز پیوسته جیغ نمی‌کشی. تو لطیفی و خنده‌های دلبرانه را خوب بلدی. تو حتی پاهایت را کمتر و نرم‌

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها