نتایج جستجو برای عبارت :

من بره دیرم

چن ساله دلی اشکیا ديرم 
حالی لق و لوق،  چویچیا ديرم 
  روژ و شو ای دس، تمنای دل 
و گرد وژم ماجرا ديرم 
خیال سفر دویر و دریژی 
تا جفت سیمرغ پاپیا ديرم 
هول و حفارت فلک گرتمه 
سخونل ای یک هنجیا ديرم 
 
 
چند بیت شعر لکی
شاعر _کرم دوستی 
نویسنده متن:  اصغر ناصری 
 
چن ساله دلی اشکیا ديرم 
حالی لق و لوق،  چویچیا ديرم 
  روژ و شو ای دس، تمنای دل 
و گرد وژم ماجرا ديرم 
خیال سفر دویر و دریژی 
تا جفت سیمرغ پاپیا ديرم 
هول و حفارت فلک گرتمه 
سخونل ای یک هنجیا ديرم 
 
 
چند بیت شعر لکی
شاعر _کرم دوستی 
نویسنده متن:  اصغر ناصری 
 
 
حسابی ديرم شده بود.نشستم صندلی جلو و منتظر شدم تاکسی پر شه. چند دیقه گذشت گفتم ديرم میشه آقا اگر حرکت نمیکنید پیاده میشم.گفت من یه ربع دیر تر هم راه بیفتم شوما به موقع می رسی.خواستم پیاده شم که در عقب ماشین باز شد دوتا آقا و یه خانم سوار شدن. نشست پشت فرمون. اومدم غر بزنم عجله دارم و اینا که گفت "حضرت علی می خواست بره بیرون در رو باز کرد و قدم گذاشت بیرون و تا در رو ببنده تو این فاصله پیامبر رفت معراج و برگشت میدونی راننده ش کی بوده؟! من." غر
.
عزیزترینم رفت
مهربانم رفت
مهربونترین بشر
دارم تو بیداری کابوس میبینم
قرار نبود الان بری
کاش یکی تکذیب میکرد
غم عالم همه کردی به بارم
به طاقتی که ندارم کدام بار کشم
پس از میون قلوه سنگای غمی که داشت جمع میشد این قله قرار بود ظاهر بشه؟
انقدر مهربونی که نذاشتی من فقیر نبینمت قبل رفتنت.
میخواستم همه پستای وبلاگو حذف کنم همه رو انفالو بعد بنویسم یه روزی برمیگردم و یه پست جدید اینجا میذارم. به امید اینکه اون روز بیاد
اما الان دلم نمیخاد فردا رو ب
.
عزیزترینم رفت
مهربانم رفت
مهربونترین بشر
دارم تو بیداری کابوس میبینم
قرار نبود الان بری
کاش یکی تکذیب میکرد
غم عالم همه کردی به بارم
به طاقتی که ندارم کدام بار کشم
پس از میون قلوه سنگای غمی که داشت جمع میشد این قله قرار بود ظاهر بشه؟
انقدر مهربونی که نذاشتی من فقیر نبینمت قبل رفتنت.
میخواستم همه پستای وبلاگو حذف کنم همه رو انفالو بعد بنویسم یه روزی برمیگردم و یه پست جدید اینجا میذارم. به امید اینکه اون روز بیاد
اما الان دلم نمیخاد فردا رو ب
. پلیز هلپ می بعد از ظهرا نخوابم چرا که وقتی بعد از ظهرا میخوابم شبا تا دو بیدارم. بعد صبحا دلم نمیخواد پاشم و ديرم میشه و نتیجه میشه اینکه ماگ قهوه م که سر کوچه وقتی منتظر سرویسم میخورم تا از سرما یخ نزنم دقیقا جلوی جاکفشی از دستم میفته و قهوه میپاشه رو کفشام.
    افسردگی بخاطر اتفاقات ۱۲ روز پیش تا الان و نبود میم، خانه را تبدیل کرده به بلبشویی که جورابم را هم نمیتوانستم در آن پیدا کنم. کم ديرم نشده بود که یادم افتاد یک جفت باید توی کیف روی دوشی ام داشته باشم.  و خب سراغ کیفم که رفتم دیدم  پر از دستمال کاغذی های مچاله است و یک بطری آب معدنی نصفه و ته برگ کارت پرواز های ساعت ۶ صبح روز ۱۳ دی. و خب یک آن دوباره یخ کردم. طبیعت زخم های عمیق این است که خیلی راحت دوباره سر باز میکنند. 
صبح ديرم شده بود، همسرم با مهربونی بهم گفت : اگه می تونی ۱۰۰٫۰۰۰ تومن بده برای کمک به مدرسۀ دخترمون .
 
من هم تحت تاثیر قرار گرفتم و دادم.
بعدازظهرش دخترم پرید بغلم و گفت بابت ۵۰٫۰۰۰ تومنی که به مدرسه کمک کردی ممنونم.
بعد از نیم ساعت پیامک از طرف مدرسه اومد که بابت مبلغ ۲۰٫۰۰۰ تومن کمک به مدرسه تشکر می شود».
خانواده نیستن که ؛ راهزنن !!!
توی دنیا هیچ چیزی به اندازه یه میز نامرتب منو حرص نمیده و اذیت نمی‌کنه، بله، خبر دارم که این رفتار نشون دهنده وسواسه، ولی نمی‌تونم میز شه رو تحمل کنم، و با این وجود، انگار هرکس هرچیزی که دستشه رو بایددد بیاره روی میز من بذاره :) هرروز صبح که از خواب بیدار میشم چیزای نامربوط که بقیه گذاشتن و معمولا تکراری هست رو برمیدارم و مرتب می‌کنم، حتی وقتایی که ديرم شده، و وقتی به خونه برمی‌گردم می‌بینم اوضاع میز بازم به هم ریخته است. از معایب نداشت
تبدیل به آدم کمتر در مسیر رشد شخصی تلاش کنی شده ام. بعد از کار بی حوصله ام و نمی تونم اونجور که می خواستم جلو برم. فکر میکنم از یه لحاظ هایی خسته ام، ديرم، پیرم!! خانواده خوبه، دوستا خوبن، کار و حقوق و محیط کار خوبه، وضعیت جسمی هم شکر. ولی دلم بهونه میگیره، دوست داره عاشق بشه، دوست داره مورد عشق واقع بشه .ولی نیست، آدمش نیست، آدمش بودن مسئله هست، مسئله ش نیست !!  
سر چهار راه بودم یهو ی وانت چراغ قرمزو رد کرد
پلیس تو بلندگو گفت وانت کجا میری؟
وانتیه هم تو بلند گو گفت دارم میرم بار بیارم ديرم شده عجله دارم.

.
.
.
.
.
.
.

یعنی ی همچین ملت شادی هستیما.
.
یه بار تا ۳ظهر خوابیده بودم بابام اومد گفت بلندشو دیگه خرس گنده عصر شد، از جام پاشدم بش گفتم؛ 
اگر بی هدف از خواب بیدار شدید بهتر است بخوابید. استیو جابز.
با دستاش یقمو گرفت از پنجره اتاقم منو انداخت پایین گفت؛ 
آدم های بی ارزش را نابود کنید هیتلر. 
سلام دلم برات خیلی تنگ شده بود…
پسرک از شادی در پوست خود نمی‌گنجید …راست می‌گفت …خیلی وقت بود که ندیده بودش … دلش واسش یه ذره شده بود …تو چشای سیاهش زل زد همون چشهایی که وقتی ۱۵ سال بیشتر نداشت باعث شد تا پسرک عاشق شود و با تهدید و داد و عربده بالاخره کاری کرد که با هم دوست شدن …

دخترک نگاهی به ساعتش کرد و میون حر ف‌های پسرک پرید و گفت : من ديرم شده زودی باید برم خونه … همیشه همین جور بوده هر وقت دخترک پسرک رامی‌دید زود باید بر می‌گشت…
پ
آمدی جانا ولی دانی که ديرم آمدی # من جوانی داده ام حالا که پیرم آمدی
ای فلک او را نشانم میدهی حالا چرا # نوشدارو را ببر اکنون که سیرم آمدی
در ازل بودم ملک در آن بهشت آرزو # تا به گندم خوردنم دیدی اسیرم آمدی
پهلوانی بودم و آنگه شکارم شیر بود # ناتوان گشتم کنون همچون جبیرم آمدی
برده ام از خاطرم رویای زیبای تورا # با دو صد افسون چرا اندر ضمیرم آمدی
تاب عشقت را ندارم، لرزه آرد بر تنم # خاک خشکم مرده ام دیگر کویرم آمدی
در سرای دیگری گرجی بیابدخود تو را #
امروز هم گذشت همونجوری و داره میگذره مثل همیشه 
دور خودم انگار میچرخم
چون داشت ديرم میشد اول با اسنپ خودمو به مترو رسوندم   بعدشم مترو و بعدشم بی ار تی. وقتی با بی ارتی میرم احساس بهتری دارم 
برگشت همیشه با مترو باید بیام -
بعضی وقتا از مترو حالم بهم میخوره  بخصوص اگه کل مسیرو مجبور باشم سرپا وایسم 11 تا ایستگاه باید برم  بعدش خط عوض کنم بازم 6 تا ایستگاه دیگه 
دریافت
دانلود آهنگ جدید سعید مرادی به نام یار عزیزم
Текст песни Yare Azizoom Saeid Moradi
تنی دلدارم و یارم ای کس و کارم وМое тело грустно, и мой друг - это кто-то, и моя работа
خش و خم تنه دارم و ای یار عزیزمУ меня хромает и мой дорогой друг
تا که وت ديرم و سیرم اَ خم ایمیرم و

ادامه مطلب
امروز روز اول مهر بود
 . پارسال و سال قبلش که میرفتم مدرسه یه تاکسی بود که یه پسر تقریبا جوون راننده اش بود و یه پسر بچه کوچیک صندلی جلو مینشست.فقط یبار سوار تاکسی اش شدم، اونم چون خیلی عجله داشتم و ديرم شده بود.من از این آدم خوشم‌نمیومد هیچوقت.اما همه مسیر راننده در حال مسیج دادن بود و حواسش به گوشیش بود پسر بچه هم جلو نشسته بود و با یه قیافه مبهوت بیرون تماشا می کرد؛ بعد برگشت و تا وقتی رسیدیم به مدرسه به من نگاه کرد. حالا اون پسر بچه شاگرد منه
#دیوارنوشت
+ مجالس


سه درد آمد بجانم هر سه یکبار غریبی و اسیری و غم یار غریبی و اسیری چاره دیره غم یار و غم یار و غم یار *********************** نگارینا دل و جانم ته دیری همه پیدا و پنهانم ته دیری نمیدونم که این درد از که ديرم همی دونم که درمانم ته دیری ***********************
بلا رمزی ز بالای ته باشه
جنون سرّی ز سودای ته باشه
به صورت آفرینم این گمان بی
که پنهان در تماشای ته باشه
***********************
غم عشق تو مادرزاد ديرم
نه از آموزش استاد ديرم
بدان شادم که از یمن غم تو
خراب
دیشب ساعت 3 خوابیدم
صبح ساعت 6 بیدار شدم و با خستگی و خواب آلودگی تمام 
روز را شروع کردم
ديرم شده بود
با عجله رسیدم سر ساختمون
لباس کار پوشیدم و با خستگی فراوون و کمردرد شدید و سردرد شروع کردم کار رو
گذشت
عصر شد 
سیمان تموم شد 
منتظر موندم تا بیاد
نیم ساعت
یک ساعت
دو ساعت
نمیدونم چی شد که یه سطل سیمانی بود
گذاشتم زیر سرم و خوابم برد .
اونقدر عمیق خوابیدم که خواب دیدم
خواب دیدم داروسازی قبول شدم
خواب دیدم از دور 
جزوه به دست 
واستاده و به من
واقعا اونهایی که پیش خانواده ان و بیکار خوشبختن ها :دی (اون کی بود تا دو دقیقه پیش غر میزد من رو ببرین خونه ی خودم ؟؟ :)) )صبح با بوی قرمه سبزی پاشدم.
کل روز رو لم دادم و کتاب خوندم.و تمام مدت به خودم لعنت فرستادم که چرا نخونده این کتاب رو به خواهر دوستم هدیه دادم :)) 
کتاب کافکا در کرانه رو دارم میخونم ، و حس کردم برای دختر ۱۷ ساله ای مثل اون مناسب نبوده :/ 
ظهر هم با قرمه سبزی میوه ی لاکچری پیاز زدم بی ترس بوی پیاز :)) (به پیاز دیگه نگین صیفی جات ها ! ش
نگاهی به نقاشی جای دستهامون، خطوط کج و معوج و نقاشی‌های زیبایی که روی دیواریه‌ی حمام کشیده بودیم، افتاد وباعث شد لبخند ثابتی گوشه‌ی لبم بنشینه.
چون راحت نبودم بالا حمام کنم، محسن اینجا رو برام درست کرده بود، قربون دل مهربونش برم.
تنی به آب زدم، غرق لذت شدم، حس خیلی خوبی داشتم، آب خستگیم رو شست.
به اتاقم برگشتم، کمی سرد بود درحالی‌که با حوله موهام رو خشک می‌کردم با اون دستم لبه‌ی پرده روگرفتم، پرده رو دور تخت و بخاری کشیدم که گرماش بیرون ن
دانلود آهنگ لری کوگ مل زرینم حسین صفامنش

اهنگ کوک مل زرین صفامنش

اهنگ لری کوگ مل زرین
دانلود اهنگ کوک مل زرینم صفامنش

دانلود اهنگ ولا دوست ديرم کوگ مل زرینم
دانلود آهنگ لری وا یارت بگردی حسین صفامنش

صفامنش لری صوتی
دانلود اهنگ لری بهار عمرم سوزه نازارم
 
پرده اول :
شب قبل حسابی بحثمان شده بود و با اوقات تلخی خوابیدیم و صبح هم خواب ماندم و چون ديرم شده بود با استرس از خانه زدم بیرون ، تو خودم بودم و داشتم به حرفای دیشب علی فکر می کردم که صدای گرمپ برخورد یک چیزی به ماشین مثل یک پتک خورد تو سرم .
تو حالت گیج و ویجی شوک بودم و قلبم داشت می آمد تو دهنم که از آیینه دیدم یک پژو از پشت زده به من تا آمدم به خودم بجنبم و کمربند ایمنی را باز کنم و بیام پایین ببینم چی شده دیدم راننده پژو آر دی نقره ای با چابکی
امروزم شروع شد من یه خورده دیر بیدار شدم و بعدشم وایسادم به مرتب کردن اتاق. الان تازه دارم شروع میکنم بین چهار تا کتاب مونده بود. اکران اندیشه، انسانی بسیار انسانی، حیات ذهن و حقیقت و زیبایی. اکران اندیشه رو انتخاب کردم برای شروع که نوشته فصل هایی در فلسفه ی سینما نوشتهٔ پیام یزدانجو نشر مرکز. که خب اینجور که فهرست رو نگاه میکردم اول نوشته ای از آقای پیام یزدانجو هست و بعد ترجمه ای از مقاله ای مثلا از بنیامین هست. اگه اشتباه نکرده باشم البته. م
دیروز جایی نوشته بودم: استکان چای تکیه تجریش حالش رو جا آورد و با خودش گفت: یه چیزی میشه بالاخره».
صبحش کارم در جایی به مشکل خورده بود. راستش عمیقا از آن موضوع ناراحت نبودم. فقط دلم گرفته بود. سر ظهر بود داشتم برمی‌گشتم سر کار. از امام‌زاده صالح عبور کردم رسیدم تکیه. خالی بود. نور از بریدگی سقف روی زمین آب پاشی شده می‌افتاد. پیرمردی چای می‌داد و ديرم شده بود. من هم چای خور نیستم. استکانی بود گفتم چای امام حسین را رد نکنم. بیخیال دنیا نشستم رو
صبح میخواستم برم بیرون اسنپ گرفتم، هزینه ش شد 2500. منم توی کیفم فقط ده تومنی داشتم. به مقصد که رسیدم و خواستم حساب کنم گفت خرد ندارم. یه قنادی اونجا بود که راننده گفت برم ازش پول خرد بگیرم. منم پیاده شدم و رفتم اما گفت فقط میتونه دو تا پنج تومنی بهم بده!
دوباره برگشتم به راننده گفتم که اینجوره و فلان، الان آنلاین پرداخت میکنم گفت باشه. اما وقتی پرداخت آنلاین رو زدم گفت امکان تغییر نحوه ی پرداخت نیست، راننده گفت عه اره اخه لغوش کردم دیگه -_-
گفتم خب
فکر کنم آقاتمیزی رو بشناسید دیگه . قرار بود وقتی میاد ساختمان رو تمیز کنه ما براش ۲ تا لیوان چای بزاریم . ما براش یه فلاسک یک لیتری خریدیم . من اونو براش پر چای میکنم و با یه لیوان و قندون و گاهی چند تا بیسکویت میزارم .به لکه گریز بودن منم احتمالا واقفید. قضیه اینجاست که من مثلا هر دوماه لیوان های خودمونو با وایتکس میشورم . نمیدونم چجوری تمیزی از لیوانش استفاده میکنه که هر سری انگار یکماهه رنگ ریکا به خودش ندیده و من هر هفته مجبورم با وایتکس بشور
 
می کشد غیرت مرا ، غیری اگر آهی کشد 
زانکه می ترسم که از عشق تو باشدآه او
/////////////////////////////////
جای دگر نماند که سوزم ز دیدنت 
رخساره در نقاب ز بهر چه می کنی ؟ 
/////////////////////////////////
زد به تیرم بعد چندین انتظار 
گرچه دیر آمد ، خوش آمد تیر یار
شد دلم آسوده چون تیرم زدی 
ای سرت گردم ، چرا ديرم زدی ؟ 
//////////////////////////////
عادت ما نیست رنجیدن ز کس 
گر بیازارد ، نگوئیمش  که بس 
ور بر آرد دود از بنیاد    ما 
آه آتش بار ناید یاد       ما 
رخصت ار یابد ز ما آه سحر 
هر
عاقا صب کله سحر خروس نخونده پاشدم رفتم مدرسه
همونکارایی که تو پست قبل گفتم همراه با سوتی اول رو انجام دادم و خبر رسید رفیق در نقطه ای دیگر از شهر منتظر است
قرار بود از مدرسه کارم که تموم شد راه بیافتم برم سوی مقصد دوم در جنوب یخورده غربی تهرانتوجه کنید که راه خاصی نبود اگر این رفیق خبرش نمیرسید :|
هیچی دیگه ساعت 12 عنر عنر از غرب رفتیم شمال شرقی -_-
تا ساعت 2 کلی حرف زدیمو برنامه ریختیم و . 2 و نیم از هم جدا شدیم که من زود به کارم برسم و ديرم نشه
دوبا
به مقصود. به مسعود.
 
یعنی از همان اول که سوار تاکسی شدم باید میرفتم زایشگاه. باید میگفتم زایشگاه. ولی انگار شبیه چیز دیگری به نظر رسید. که من انقلاب پیاده شدم. همان موقع می دانستم باید حداقل بروم توی مترو. حتی همان ایستگاه را هم پیدا کردم. ولی وقتی پله های برقی را بالا آمده بودم خیابان ها از هر طرف خودشان را رسانده بودند. آدم ها از پیش آماده بودند تا خودشان را بریزند توی پیاده رو ها. که ببینم زایشگاه اینجا نیست. اینجا احتمالا چهارراه بود. جایی ج
۱. عجیب درگیرم. با همه‌ی آنچه که هستم! جا دارد که به حال خود زار بگریم. دورافتاده‌ام. دور. دورِ دور. من الان باید. . می‌دانید؟ من با تمام وجودم احساس می‌کنم که وضعیت فعلی‌ام، نباید وضعیت فعلی‌ام باشد. رویایی، خیال می‌بافم؟ نه. حقیقتش نه. اما چرا. زمانه، حقیقت‌ها را می‌پوشاند. غالب می‌شود بر واقعیتی که دورانی جزئی از بدیهیات بود. بگذریم. 
۲. افتاده‌ام روی دور باطلی که خود آغازگرش بوده‌ام. امیدم را پاک باخته‌ام. اراده‌ام را پاک فراموش کر
۱. عجیب درگیرم. با همه‌ی آنچه که هستم! جا دارد که به حال خود زار بگریم. دورافتاده‌ام. دور. دورِ دور. من الان باید. . می‌دانید؟ من با تمام وجودم احساس می‌کنم که وضعیت فعلی‌ام، نباید وضعیت فعلی‌ام باشد. رویایی، خیال می‌بافم؟ نه. حقیقتش نه. اما چرا. زمانه، حقیقت‌ها را می‌پوشاند. غالب می‌شود بر واقعیتی که دورانی جزئی از بدیهیات بود. بگذریم. 
۲. افتاده‌ام روی دور باطلی که خود آغازگرش بوده‌ام. امیدم را پاک باخته‌ام. اراده‌ام را پاک فراموش کر
اهنگ ای کاش فرزین بد جور نابودم میکنه حس عجیبی داره توش 
خصوصا که منو یاد ی عشق میندازه .
عشقی که من شاهدش بودم 
نمیدونم چجوری بگم ولی میسوزم.دلم میسوزه 
انگار دل من با دل داداش یکیه! از اینکه عمق غصه و شکستشو میفهمم درد میکشم
نباید این طور میشد ولی شد و من همیشه فکر میکنم چطور میشه حالش خوب شه فراموش کنه ی جورایی! خواسته معقولی نیس چون منی که بیرون ماجرا بودمم نمیتونم فراموششون کنم ولی حتما میشه کمرنگ شه چرا کنه نه! عشق بدون وفا نمی ارزه .! ب
ساعت ده دقیقه به هشت صبح است و من در تاکسی در ترافیک گیر کرده‌ام و حسابی ديرم شده که البته چیز عجیبی هم نیست. عجیب این است که زود بیدار شدم که با خیال راحت صبحانه بخورم و در کمال آرامش مسیر همیشگی را طی کنم. سر پارک دختربچه‌ای دنبال خانمی می‌دوید. صدایش را شنیدم که می‌گفت:الان زنگ می‌زنم پلیس. همینجا واستا.» و دخترک با گریه مدام می‌گفت:نرو نرو.» اول فکر کردم مادرش است و سعی دارد اینگونه بچه را بترساند که به حرفش گوش بدهد. در ذهنم می‌گذشت که
هر روز صبح که خسته تر از شب قبل چشمهام رو باز میکنم یهو یه چیزهایی مثه پتک میخوره تو سرم. ببین همه اتفاقاتی که تا قبل شروع کابوسهای شبانه ات تو ذهنت بود هست بعلاوه اتفاقاتی که الان به محض اینکه گوشی رو دستت بگیری میفهمی!ببین تو و همه عزیزانت و همه هوطنانت همه شما مردم عادی که به دلخوشی های کوچکتون تو این زندگی خوش هستین همه بدبختین. یادت نره همین دلخوشی های کوچک رو هم به شما روا نمیدارن. خیره میشم به سقف. ساعت رو نگاه میکنم باز مثه همه روزهای گذ
تاریک شده بود. باد می اومد. بادِ شدید. میخورد تو  گردنِ م، سینوس هام، و لب های نیمه جویده م و می سوزوندشون. صبح اونقدر ديرم شده بود که یادم رفت دستکش و شالگردن بردارم و هوا هم اونقدر سرد به نظر نمی رسید به هر حال. اما حالا اونقدر سردم بود که داشتم خودم رو نفرین می کردم چرا یه ایستگاه زودتر از مترو پیاده شدم، و خونه به اندازه فاصله اینجا تا تهران دور به نظر می رسید.
این وسط باید یه درس رو هم حذف می کردم تاقبل از مهلت آخر حذف و اضافه بتونم یه درس
یکی به پست فال شب
یلدا نمره منفی داده، لابد به خاطر ترویج خرافات :)) دلیل دیگه‌ای پیدا نمی‌کنم برای نمره منفی به یک مطلب یک خطی مثل این، البته اگر اصلا دلیلی وجود
داشته‌باشد.‌ اما واقعا مرز میان خرافات و
غیرخرافات کجاست؟ وقتی یک چیزی را خرافات می‌نامیم مطمئنیم که در نظام اعتقادی خودمان
از نگاه دیگری خرافات هیچ جایی ندارد؟ من خیلی وقت‌ها انتخاب می‌کنم که در دنیای
افسون‌زدایی‌شده زندگی نکنم.
کاری به این هم ندارم که کدام اعتقاد خرافات و ک
۱.در حالی‌که از بی‌پولی می‌خواستم پارچه‌ای سبز بخرم و به عابر بانک‌های محله‌مان دخیل ببندم، تصمیم گرفتم شاخ غول را بشکنم، تهدید را تبدیل به فرصت کنم و از دل بی‌پولی میخ اراده‌ام را بکوبم و بعد بیایم از قهرمانی خودم برایتان بگویم. چه کار کردم؟ خرد خرد از همان بی‌پولی، پول کنار گذاشتم تا بتوانم سر ماه باشگاه ثبت‌نام کنم. پول سینمایی که نرفتم، پول تاکسی‌ای که نگرفتم، پول پیتزایی که نخریدم، ضدآفتابی که آب قاطی‌اش کردم تا دیر تمام شود و پ
دیگه کم کم دارم سبک و سیاقمو عوض میکنم
( یاد اون تبلیغ مزخرف افتادم که میگه باید سبک درس خوندنتو عوض کنی! یه یه یه)
خلاصه باز قصد کردم خودمو درست کنم. یعنی اصلاح به عقب! 
خط و خطوطم با همه باید روشن بشه! دیروز عصر هم یک نامه برای مامی جان نوشتم و همراه با آموزش ووردی که براش نوشته بودم گذاشتم روی میز تا الان که نتیجش خوب بوده ( بعد یک روز)
امشبم دوست جان پیشنهاد داد بریم بیرون و جاتون خالی رفتیم آس برگر مرغ سوخاری و سیب زمینی و قارچ خوردیم و من گرچ
Zapya 5.7.5 – دانلود جدیدترین نسخه زاپیا برای اندروید

 اگر شما هم از کاربران قدیمی اندروید باشید بی شک نام برنامه بسیار کاربردی Zapya را شنیده اید.از طریق این برنامه قادر خواهید بود با سرعتی ۴۰ برابر سرعت بلوتوث (به گفته سازنده در بهترین شرایط) و در حدود سرعت ۱۰ مگابایت بر ثانیه فایل های خود را از طریق وایرلس انتقال دهید و از سرعت بالا لذت ببرید.اگر به دنبال یک برنامه خوب برای انتقال فایل های خود مانند عکس و فیلم و موزیک و… با سرعتی بالا می گردید

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها