نتایج جستجو برای عبارت :

مفهوم سرگشته محضیم در این وادی حیرت

آهنگ منم سرگشته حیرانت ای دوست
برای دانلود آهنگ منم سرگشته حیرانت ای دوست از حسین کشتکار به ادامه مطلب گلسار موزیک مراجعه کنید
منم سرگشته حیرانت؛ ای دوستکنم یک باره جان؛ قربانت، ای دوستخلیل آسا؛ زِ شوقِ وصلِ کویتدهم سر؛ بر سرِ پیمانت، ای دوستدلی دارم؛ در آتش، خانه کردهمیانِ شعله‌ ها؛ کاشانه کردهدلی دارم؛ که از شوقِ وصالتوجودم را زِ غم؛ ویرانه کردهوجودم را زِ غم؛ ویرانه کردهمن؛ آن آواره ی بشکسته بالمزِ هجرانت بُتا؛ رو بر زوالممنم آن؛ مرغ
به کویر ماننده ایم
و به صحراهای داغناک
ما ،اين آدمیان هبوط کرده در وادي حيرت
که چارسومان را دیوارهای سیمانی گرفته اند
تشنگانی که قدر دریا ندانسته
و پا از گلیم خویش فراتر گذاشتند
و سر از سراب در آوردند
ما اين آدمیان سرگشته
اين تشنگان تهیدست
.
 
و گفت :
یا موسی!
فقیر آنست که روزی دهنده ای چون منش نیست.
و بیمار آن که طبیبی چون من ندارد.
و غریب آن که رفیقی نیافته مانند من.
خدایا!
ما گدایان همواره در پیشگاهت سر میساییم
که از فقر عشق رنج می بریم
و ا
سرگشته و حیرانم زین بازی جان‌فرساپیدا و کرانم نیست زین عشق کران‌فرسا سامان خراباتی در چشم تو می‌بینمپیمانه لبالب ده ای جان جهان‌فرسا ساقی چو تویی باید تا مست ز پا افتدافتانم و خیزانم زین جام نهان‌فرسا تا تاج دهی جان را تاراج دهی جان راما باج خراباتیم ای تیر کمان‌فرسا راهیست که سامانش بیکاری و بیماری‌ستما کار نمی‌جوییم ای کار امان‌فرسا زین دام رهایی نیست، جز راه تو راهی نیستما قسمت صیّادیم زین صید روان‌فرسا تا باد بهار آورد طوفان
بسم الله الرحمن الرحیممدتی ست که سرطان سینه پیچک شده و از تنش بالا رفته اما درد و دارو و .می گوید: "حالم خوش نیست و نایی در بدنم نمونده ولی نمی خوام غر و ناله کنم. می خوام از اين دروازه استفاده کنم برای پل زدن به خدا"و الی الله ترجع الامور .*منزوی
بسم الله؛سال 85.86 روی پایان نامه دوره کاردانیم کار میکردم که یک وب سایت فرهنگی اجتماعی بود. اون سالها خیلی در زمینه مسائل فرهنگی اجتماعی فعال بودم و خیلی دوست داشتم یک سایت هم راه بندازم و محتوای فرهنگی هنری توش منتشر کنم. اسم سایتم رو هم گذاشته بودم الف» . ایده ای که دو سه سال بعد تبدیل شد به کافه جوانی » و البته هیچ وقت هم فرصت اين رو پیدا نکردم که به شکل کاملی اجراش کنم. 
امشب موضوعی پیش اومد که یاد اون سایت افتادم . مدتی بود تصمیم گرفته بود
 
سرگشتۀ محضيم و در اين واديِ حيرتعاقل تر از آنیم کِ دیوانه نباشیمچون می نرسد دست به دامان حقیقتسهل است اگر در پی افسانه نباشیم
 
                                                                  "اخوان ثالت"
 
بله؛ از آفتاب بِ ماهتاب،
 
از خشکی بِ دریا،
 
از خورشید بِ برف!
 
 
مفهوم بسیج در غدیر امامت معنا گرفت
وقتی پیمبر دست علی بالا به پهنا گرفت
مفهوم بسیج با حضرت آدم در اول خلقت
وقتی ز نور اهل بیت آدم تن رعنا گرفت
مفهوم بسیج را فاطمه خوب تفسیر کرد
در دفاع از ولایت میخ و در جان آنا گرفت
مفهوم بسیج با امام حسن گرامی تر شد
برای حفظ دین از معاویه صلح بینا گرفت
مفهوم بسیج خون ثارلله است تا بینهایت
دین زنده از آن و بسیج از آن مبنا گرفت
مبنای بسیج حضرت عباس بن علی است
 مشق ما داد و هماره لشکر توانا گرفت
مفهوم بسیج 
مفهوم بسیج در غدیر امامت معنا گرفت
وقتی پیمبر دست علی بالا به پهنا گرفت
مفهوم بسیج با حضرت آدم در اول خلقت
وقتی ز نور اهل بیت آدم تن رعنا گرفت
مفهوم بسیج را فاطمه خوب تفسیر کرد
در دفاع از ولایت میخ و در جان آنا گرفت
مفهوم بسیج با امام حسن گرامی تر شد
برای حفظ دین از معاویه صلح بینا گرفت
مفهوم بسیج خون ثارلله است تا بینهایت
دین زنده از آن و بسیج از آن مبنا گرفت
مبنای بسیج حضرت عباس بن علی است
 مشق ما داد و هماره لشکر توانا گرفت
مفهوم بسیج 
shirazart.blog.ir 
*** مفهوم سنتی قصه در ادبیات فارسی با مفهوم غربی آن تفاوت بسیار دارد .اغلب هم در معنی ادبیات داستانی ( fiction) و هم معنی رمان ( Novel) و هم به مفهوم داستان (Story) و قصه ( Tale) به کار برده می شود ، اما بهتر است که قصه را تنها به اصطلاح انگلیسی ( Tale)محدود کرد ، که در ادبیات داستانی دنیا نیز تاریخچه ای طولانی و قدیمی داشته است .
سؤال :دیگری گفتش که ای دارای راه // دیده‌ی ما شد در اين وادي سیاه
پُر ت می‌نماید اين طریق // چند فرسنگ است اين راه ای رفیق
جواب :گفت ما را هفت وادي در ره است // چون گذشتی هفت وادي ، درگه است
وا نیامد در جهان زین راه کس // نیست از فرسنگ آن آگاه کس
چون نیامد باز کس زین راه دور // چون دهندت آگهی ای ناصبور
چون شدند آن‌جایگه گم سربه‌سر // کی خبر بازت دهد از بی‌خبر
هست واديِ طلب آغازِ کار // وادي عشق است زان پس ، بی‌کنار
پس سِیُم واديِ آنِ معرفت // پس چهار
 
نبودی مثل من سرگشته در امواج چشمانیکه حتی نوح ترسید از چنین سیل خروشانی
 
نمی دانی چه دردی دارد از یار خودی خوردننخوردی مثل من از غیب هرگز تیرِ مژگانی
 
به جرم بوسه ای رسوای عالم بودم اما حیف .نشد وصلی مقدّر ، ماند داغی روی پیشانی
 
هزاران وعده ی خوبان،یکی را نیست امّیدیغلط کردم که دل دادم به دست سست پیمانی برایم دانه پاشیدی و می دانستم از اول .که اين دام بلا دارد اسیران فراوانی
 
نباید اختیارم را به دست عشق میدادم"چرا عاقل کند کاری که باز
استاد می گفت " مفهوم هم، حتی مفهوم هم، صورتی ست از معنا .‌‌ دیگر لفظ که جای خود. می گفت اين طور نیست که فکر کنی لفظ پوسته ای ست و اگر آن پوسته را بشکافی یا اگر لفظ را بسابی، به معنا می رسی . می گفت معنا فرای ِ اين حرف هاست؛ با شکافتن و سابیدنِ لفظ نمی شود به همه ی معنا رسید. حتی با دریافت مفهوم هم نمی شود به معنا رسید. با صوت هم نمی شود. گفتن نمی تواند همه ی معنا را منتقل نمی کند. هیچ چیز نمی تواند . "
 
 
 
بی دوست شبی نیست که دیوانه نباشیممستیم اگر ساکن میخانه نباشیمما را چه غم ار باده نباشد، که دمی نیستاز عمر که با نالۀ مستانه نباشیمسرگشتۀ محضيم و در اين واديِ حيرتعاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیمچون می نرسد دست به دامان حقیقتسهل است اگر در پی افسانه نباشیمهر شب به دعا می طلبیم اينکه نیایدآن روز که ما در غم جانانه نباشیم#مهدی_اخوان_ثالث
لب نمی‌گنجد که حقیقت بگوید. جان نمی‌جنبد که به حقیقت جامه پوشاند. چرا که آن لبها که عمری به حروف عبث جنبیده را چه صنم به حقیقت؟ چرا که آن جانی را که به بطالت و اندوختن و حسرت و لاف و خلاف پیچیده را چه جنم حقیقت؟ 

بی‌جنم در درون مرزها زندانی‌ست. بی‌جنم را چه به پرواز؟ چه به آموختن؟ بی‌صنم را چه به کار، بار، دیدار یار؟
هنرنیاموخته چه کند جز اوهام وصال؟ موسیقی‌نشنیده چه بشنود جز ناله‌های حشیشی؟ آن بانگ‌ها نشنود جان بنگ‌زن. هنر را چه صنم با ب
دانلود آهنگ راغب دیدی که رسوا شد دلم غرق تمنا شد دلم
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * دیدی که رسوا شد دلم غرق تمنا شد دلم * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , راغب باشید.
دانلود آهنگ راغب به همراه متن, پخش آنلاين و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Ragheb called Didi Ke Rosva With online playback , text and the best quality in mediac
 
 
متن اهنگ راغب به دنبال دل
دیدی که رسوا شد دلم غرق تمنا شد دلمدیدی که من با اين دل بی آرزو عاشق شدمبا آن همه آزادگیبر زل
دوست ندارم هیچ کدوم از اعضای خانوادم مخصوصا پدرم برادرم رو ببینم نمی دونم چرا شاید چون توی اين برهه بد زندگیم به جای اينکه ارومم کن با حرفاشون و کاراشون بدتر اوضاع رو بهم ریختن .
اوضاع روحیم اصلا خوب نیست نگرانم و سرگشته دنبال یک منبع ارامشم که نیست اين وسط منم و کلی کتاب و یه ذهنه پر از دغدغه با تمام وجود سعی میکنم دعای خیر کنم ادما رو رها کنم تا خودم رها بشم ولی انگار مغزم باهام راه نمیاد .
 مفهوم بسیج در غدیر امامت معنا گرفت
 وقتی پیمبر دست علی بالا به پهنا گرفت
 مفهوم بسیج با حضرت آدم در اول خلقت
 وقتی ز نور اهل بیت آدم تن رعنا گرفت
 مفهوم بسیج را فاطمه خوب تفسیر کرد
 در دفاع از ولایت میخ و در جان آنا گرفت
 مفهوم بسیج با امام حسن گرامی تر شد
 برای حفظ دین از معاویه صلح بینا گرفت
 مفهوم بسیج خون ثارلله است تا بینهایت
 دین زنده از آن و بسیج از آن مبنا گرفت
 مبنای بسیج حضرت عباس بن علی است
  مشق ما داد و هماره لشکر توانا گرفت
 مفهوم بسیج در غدیر امامت معنا گرفت
        وقتی پیمبر دست علی بالا به پهنا گرفت
 مفهوم بسیج با حضرت آدم در اول خلقت
        وقتی ز نور اهل بیت آدم تن رعنا گرفت
 مفهوم بسیج را فاطمه خوب تفسیر کرد
       در دفاع از ولایت میخ و در جان آنا گرفت
 مفهوم بسیج با امام حسن گرامی تر شد
       برای حفظ دین از معاویه صلح بینا گرفت
 مفهوم بسیج خون ثارلله است تا بینهایت
      دین زنده از آن و بسیج از آن مبنا گرفت
 مبنای بسیج حضرت عباس بن علی است
      مشق 
 
کتاب تحویل بگیر
شاعر: حسن پاکزاد

بی آنکه بخواهد به سفر سر شده استیک آدم سرگشته ی دیگر شده استوقتی چمدان سفرت را بستیدلتنگی من چند برابر شده است
برای تهیه ی اين کتاب می توانید به پیج اينستگرام نشر شانی مراجعه کنید:@nashreshani1
همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 
http://www.nashreshani.com
 
جادوی چشمانت مرا سحر کرد.از خانه و شهر اواره کرد.مرا سرگشته رخ زیبای توماه را پیش من بی اعتبارشب را روز و روز را شبهمه فکرم چشمان توهمه ذکرم نام توای که چشمانت دریای نورای که لبخندت باغ گلای که صدایت اواز خوشای که اسمت معنی عشقجادوی چشمانتاریجادوی چشمانت.
حسین.میم
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاستمنزل آن مه عاشق کش عیار کجاست
شب تار است و ره وادي ایمن در پیشآتش طور کجا موعد دیدار کجاست
هر که آمد به جهان نقش خرابی دارددر خرابات بگویید که هشیار کجاست
آن کس است اهل بشارت که اشارت داندنکته‌ها هست بسی محرم اسرار کجاست
هر سر موی مرا با تو هزاران کار استما کجاییم و ملامت گر بی‌کار کجاست
بازپرسید ز گیسوی شکن در شکنشکاين دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست
عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کودل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاس
دست هایم خالی ، روی من هست سیاه ،
دل من در تب و تاب غم ها ،
حس تنهایی من ،
در کنار تو و دلداده ی من ،
حس یک ابر که در آغوشِ ،
آسمانها تنهاست .
حس یک عربده ی بی برگشت ،
در دل کوهستان ،
حس یک رودِ نوازشگرِ پا ،
که کلامش به زبانِ آب است ،
غرق دنیاست دلم ،
و نیاموخته او لهجه ی آب .
حس یک بیدل سرگشته ی کور ،
که مشامش به او فرمان می داد ،
از بد حادثه بینیِ دلش هم کور است !
زندگی همین است که میبینی . به دنبال معنا و مفهوم بودن مشغله ایست که خودمان برای خودمان درست کرده ایم تا از حس پوچی فرار کنیم .
حس پوچی هم ناشی از اين نگرش است که به دی ان ای ما نفوذ کرده و ما را با اين پیش شرط به دنیای خاکی فرستاده . 
تناقض کلیشه ی ذهنی ما و حس غریزی مان هیچ دستاوردی ندارد به جز همین حس پوچی .
حالا بیایید فرض کنیم که زندگی فقط زندگیست . و معنا و مفهوم هیچ محل اعرابی در اين وادي ندارد .
کلا ذهنمان را از شرطی شدگی ها در مورد زندگی رها کن
فیلم آموزشی جلسه سوم
محتوا
آشنایی با مفهوم سرویس دهنده و سرویس گیرنده (سرور و کلاينت)
آشنایی با مفهوم Host و Localhost
آشنایی با مفهوم وب سرور
آشنایی با WAMP و نصب و راه‌اندازی آن
آشنایی با زبان PHP
نحوه تعریف متغیر در PHP
آشنایی با دستور echo و کاربردهای آن
 
دو سه روز ی  ست که محل خدمتم عوض شده . راه به غایت طولانی و بد مسیر است ومتاسفانه  مطابق معمول، وسایل ایاب و ذهابی درب ساختمان منتظرم نیست ! اينجا که هستم  شهرکی ست  در منطقه ی قاسم آباد مشهد،قاسم آباد که جدیدا به آن شهرک غرب هم می گویند منطقه ای مستقل  و مجزاست و شاید بتوان آن را  یک جورهایی مثل شهریار در حاشیه ی تهران دانست که به مشهد ضمیمه شده  و  باز خودش به بخش های مختلفی تقسیم شده مثل اقدسیه ، امیریه ، الهیه و 
القصه ! اين روزها دل راننده
 
اين عالم چیست ؟ 
گفت هست اين عالم پر نام و ننگ 
همچو نخلی بسته از صد گونه رنگ 
گر بدست آن نخل را مالد کسی
 آن همه یک موم گردد بیشکی
                                                                         
  چون همه موم است دیگر چیز نیست
وآنکه چندین رنگ آن خونیز نیست
 چون یکی باشد همه نبود دوئی
  هم منی بر خیزد اين جا هم توئی 
=====================
مرد سالک چون به حد دل رسید
اندرین ره چون بدین منزل رسید
بشنود از وی سخن ها آشکار
هم بدو ماند وجودش پایدار
هم جز او کس را ن
به تنگ آمده از خویشتن، آدمیان را در بند می‌کشد؛ سرگشته‌روحی آزرده و نالان.
قاب‌های سرد و بسته‌ای که "چگونه بودن" را حکم می‌رانند، انعکاسی گزنده از ذاتی در سایه مانده‌اند. شرارتی تلخ، که از بی‌خردی می‌نوشد و چخماق می‌زند به انسانِ فهم‌ناشده‌ی اين عصر. 
و من، فریاد واخواهی‌ام به اين تقدیر غیابی، چه رام و تسلیم است. بر اختفای خویشتن سر فرود آورده و زخم‌های دم‌به‌دمِ روزگاران‌ام را لیس می‌زنم. #واژه‌بافی
به‌تنگ‌آمده از خویشتن، آدمیان را در بند می‌کشد؛ سرگشته‌روحی آزرده و نالان.
قاب‌های سرد و بسته‌ای که "چگونه بودن" را حکم می‌رانند، انعکاسی گزنده از ذاتی در سایه مانده‌اند. شرارتی تلخ، که از بی‌خردی می‌نوشد و چخماق می‌زند به انسانِ فهم‌ناشده‌ی اين عصر. 
و من، فریاد واخواهی‌ام به اين تقدیر غیابی، چه رام و تسلیم است. بر اختفای خویشتن سر فرود آورده و زخم‌های دم‌به‌دمِ روزگاران‌ام را لیس می‌زنم. #واژه‌بافی
وَالضُّحَى ۱
سوگند به روشنایى روز (۱)
وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَى ۲
سوگند به شب چون آرام گیرد (۲)
مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى ۳
[که] پروردگارت تو را وانگذاشته و دشمن نداشته است (۳)
وَلَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَى ۴
و قطعا آخرت براى تو از دنیا نیکوتر خواهد بود (۴)
وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى ۵
و بزودى پروردگارت تو را عطا خواهد داد تا خرسند گردى (۵)
أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَى ۶
مگر نه تو را یتیم یافت پس پناه داد (۶)
به زمین تا که رسیدی همه جا زیبا شد
هرچه گل بود شکفت و دل باران وا شد
هر فرشته به تو یک نام بهشتی می داد
آسمان دید که مجموعه ی آن زهرا” شد
گفت آهسته که خورشید بتابد همه جا
اين چنین نام تو اعلام به یک دنیا شد
رسمشان بود عرب ها که به گُل پشت کنند
رحمت آمدنت مژده ی”اعطینا” شد
یک شب آویخته شد چادرت از عرش خدا
عطر رویایی آن قسمت مریم ها شد
عشق هنگام نمازت به تماشا آمد
وندرین دایره، سرگشته ی پابرجا” شد
روز میلاد شما بود و دلم خواست، غزل
عرض تبریک قش
انتزاع یا abstraction یک مفهوم است و به دنبال معنی یک لغتی برای آن نباشید و باید آنرا درک کنید تا متوجه مفهوم آن شوید. همیشه اين موضوع بین توسعه دهندگان محل اختلاف و بحث بوده اگر در ابتدای راه هستید به مرور که استفاده کنید متوجه کاربرد و درک مفهوم آن میشوید  .
یکی از موارد اساسی در برنامه نویسی شی گرایی abstraction است که ما میتوانیم پیچیدگی ها را از طریق مفهوم انتزاع مدیریت کنیم.
یک اتومبیل را فرض کنید از بخش های زیادی تشکیل شده است که هر بخش خود باز از ب
قم/مؤسسه کلامعرض یک مفهوم ماهوی است؛ مانند سفیدی، سیاهی که تشکیک بردار نیست تا بتوان گفت اين شیء سفیدی تر شده است»اما عرضی یک مفهوم غیرماهوی و تشکیک بردار است که از وجود ناعتی شیء گرفته می شود؛ مانند سفید و سیاه که می توان گفت اين شیء سفیدتر شده است»
قبلا گفتیم تصور آنچه در خارج وجود دارد در ذهن مفهوم است.
 
تصور خود نیز دو گونه است:
۱. کلی
۲. جزئی
 
تصور کلی دو گونه است:
۱. کلی ذاتی
۲. کلی عرضی
 
کلی ذاتی:
نوع
جنس
فصل
 
کلی عرضی:
عرض عام
عرض خاص
 
به اين پنج نوع تصور کلی، کلیات خمس گفته می‌شود.
نیاز دارم یه نفر چندتا کشیده‌ی آب‌ نکشیده بزنه تو گوشم بلکه از اين وضعیت خارج شم!
برای آخرین بار توی همین پست به خودم هشدار می‌دم که درباره‌اش فکر نکنم… ولی مگه می‌شه؟ :(
مسخره است، خیلی هم مسخره است! وجود اين حجم از شوق و ذوقم برای دانشگاه رفتن اون همه بعد از اين همه کنکور دادن. :| عجیب هم هست! منی که همیشه از اول شهریور یواش‌یواش شروع می‌کردم به خرید وسایل تا اول مهر تکمیل شده باشن برای دانشگاه هیچ آمادگی‌ای ندارم. :(
خب دیگه لادن جون وقتش
 مفهوم بسیج در غدیر امامت معنا گرفت
                                                     وقتی پیمبر دست علی بالا به پهنا گرفت
 مفهوم بسیج با حضرت آدم در اول خلقت
                                                     وقتی ز نور اهل بیت آدم تن رعنا گرفت
 مفهوم بسیج را فاطمه خوب تفسیر کرد
                                                     در دفاع از ولایت میخ و در جان آنا گرفت
 مفهوم بسیج با امام حسن گرامی تر شد
                                                     برای حفظ
                               چشم آلوده کجا دیدن دلدارکجا؟                               دل سرگشته کجا وصف رخ یارکجا؟                               قصه عشق من وزلف تو دیدن دارد                               نرگس مست کجا همدمی خارکجا؟                               سرعاشق شدنم دل بشودخادم تو.                             خدمت عشق کجا نوکرسربارکجا؟                             کاش درنافله ات نام مجنون هم ببری                      
سلام
ممنون میشم کسی مفهوم اين غزل رو میدونه بنویسه برام. از سعدی هستش. دفتر ۷۲ از غزلیاتش.
پای سرو بوستانی در گل است
سرو ما را پای معنی در دل است
هر که چشمش بر چنان روی اوفتاد
طالعش میمون و فالش مقبل است
نیکخواهانم نصیحت می‌کنند
خشت بر دریا زدن بی‌حاصل است
ای برادر ما به گرداب اندریم
و آن که شنعت می‌زند بر ساحل است
شوق را بر صبر قوت غالب است
ادامه مطلب
باید اعتراف کنم حالا که خیلی وقته دیگه خوابگاه نیستم و تمام کسایی که دوستشون داشتم هم رفتن از اونجا، دلتنگ خوابگاه و اون جمع شدم. دلتنگ تمام وقتایی که خسته چه با حال خوب و چه با حال بد از بیرون میومدم و می نشستم روی تختی که صاحب نداشت یا روی صندلی ای که بچه ها داشتن پشت میزش چایی میخوردن، و شروع می کردم از روزم تعریف کردن. که ماه گوش می داد بهم همیشه با لبخند و بهم میگفت خداروشکر :) دلم برای حرف زدن و گفتن همه تصمیم های عجیب غریبم به ماه تنگ شده تا

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها