نتایج جستجو برای عبارت :

مشغول طنازی خویشم پرم از اواز دلنوازgo

ابو بصیر گوید شنیدم از حضرتصادق ع که. میفرمود  همانامومن دعا کند واجابت دعایش تا روز جمعه یا روز قیا مت بتاخیر افتد 7 ونیز انحضرت ع  فرمود همانا بنده. ایکه دوست خدا است در پیش امدی که برای او رخ داده  دعا کند و خدا بفرشته ایکه موکل باو یابان دعا  است فرمابد حاجت بنده مرا بر اورد ولی در دادن ان شتاب مکن زیرا که میل دارم صدا و اواز اورا بشنوم. و همانا بنده ای دشمن خدابنده ای دشمن خدا بدرگاه خدای عزوجل در باره. اتفاقی که برای او پیش امده دعا کند پس ب
انگار که سهم من بیشتر باشد از این حال و هوا، از این باران و صدای ناودان، وقتی همه خوابیده اند. وقتی بی خوابی سر وقتم آمده و بیداری قسمت این شب ها ـست.
لب باز نکردم به خروشی و فغانی
من محرم راز دل طوفانی خويشم
بشکسته تر از خویش ندیدم به همه عمر
افسرده دل از خويشم و زندانی خويشم
یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی
عمریست پشیمان ز پشیمانی خويشم، عمریست پشیمان ز پشیمانی خويشم، عمریست پشیمان ز پشیمانی خويشم، عمریست پشیمان ز پشیمانی خويشم، عمریست پش
دلم واسه سالهایی که میگفتم اره، این کار رو میکنم و بعد میرفتم میکردم، تنگ شده. نه به کسی میگفتم نه استرسی داشتم و نه چیزی، چون میدونستم که اره میرم انجامش میدم
الان چی؟ به عالم و ادم خبر میدم اره تو فکر فلان و فلان و فلان کارم. انجامش میدم؟ نه. به این فکر میکنم که به کلی ادم گفتم و هی داره جلوشون بد میشه. نه اینکه برام مهم باشه اونا الان چه فکری میکنن. بلکه واسه خودم ثابت میشه چقدر حرفام بی اعتبار شدن.
حالا اولین بخش برنامه، اواز خوندنه.
من صدای خ
صبح قشنگیه :)
اواز گنجشک و خنکی هوا و ســــــــــکــــــــوتـــــــــــــــــــ!
یه لیوان چای ریختم تا خواب رو از سرم بپرونه.
میگن سالی که نت از بهارش پیداست.امیدوارم باقی امروز هم مثل صبحش باشه!
+ کجایی آلاء دلم برات تنگ شده.
از ناهار تا حالا هر چی اب میخورم سیر نمیشم ازش ،
 ب مامان میگم فک کنم ماهیِ تو شیکمم زنده س ، هی اب میخواد ک نَمیره ! 
 هیچی نمیگه ، بد میزنم زیر اواز که : هر که جز ماهی ز آبش سیر شد .
میگه چطور تونستی کله پاچه رو نادیده بگیری!؟  نتونستم
و اینگونه مصراعی از نی نامه نقض شد  
من عاشـق آن رهبــر نورانــی خـویشم آن دلبــر وارستــۀ عـرفـانـی خــویشم عمـری است غمیـنم ز پریشانـی آن یارهـر چنـد که محزون ز پریشانی خويشم در دام بـلایت شـده ام سخـت گرفتـار امـواج بـلای دل طوفــانــی خـویشم چون نقـش نگـارین تو بر دیـده در اُفتــد گمگشتــۀ این دیـدۀ بـارانــی خـویشم زان لحظه که مجنون شدم از زلف سیاهت در کوهم و در دشـت و بیـابـانی خـویشم از شـوق وصال تو چه ویرانـه شد این دل چندی است که شاد از دل ویـرانی خويشم یک لحظه پشیم
کلاس اواز ثبت نام کردی، نمایشنامه میخونی، میای تهران میریم تئاتر میبینیم، باشگاهم برو اصن، کلی سرخودتو شلوغ کن. با شناختی ک من ازت دارم به نسبت سنت به شدت، واقعا میگم صبا ب شدددت فهمیده و محکمی.آی نو یو کن گت ثرو دیس فاکد اپ فیز او یور لایف گریتبیبای بیلیو این یوپ.ن من بهترین دوستای دنیا رو دارم یا چی؟
روزی روزگاری، دختری مهربان در کنار باغ زیبا و پرگل زندگی می کرد، که به ملکه گل ها شهرت داشت. چند سالی بود که وی هر صبح به گل ها سر میزد ، آنها را نوازش می کرد و بعد به آبیاری آنها مشغول میشد.مدتی بعد، به بیماری سختی مبتلا شد و نتوانست به باغ برود. دلش برای گل ها تنگ شده بود و هرروز از غم دوری گل ها گریه می کرد. گل ها هم خیلی دلشان برای ملکه گل ها تنگ شده بود، دیگر کسی نبود آنها را نوازش کند یا برای شان اواز بخواند.روزی از همان روزها، کبوتر سفیدی کنا
ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خويشم کند
بر حسن شور انگیز تو عاشق تر از پیشم کند
زان می که در شبهای غم بارد فروغ صبحدم
غافل کند از بیش و کم فارغ ز تشویشم کند
نور سحرگاهی دهد فیضی که می خواهی دهد
با مسکنت شاهی دهد سلطان درویشم کند
سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا
وز من رها سازد مرا بیگانه از خويشم کند
بستاند ای سرو سهی! سودای هستی از رهی
یغما کند اندیشه را دور از بد اندیشم کند
جادوی چشمانت مرا سحر کرد.از خانه و شهر اواره کرد.مرا سرگشته رخ زیبای توماه را پیش من بی اعتبارشب را روز و روز را شبهمه فکرم چشمان توهمه ذکرم نام توای که چشمانت دریای نورای که لبخندت باغ گلای که صدایت اواز خوشای که اسمت معنی عشقجادوی چشمانتاریجادوی چشمانت.
حسین.میم
 دیشب و اصلا نخوابیدم،ساعت پنج،سایم رو دیوار اتاق چند دقیقه ای مشغول چیلیک چیلیک و ادیتم کرد
و گوشی گوشی گوشی 
و پادکست،
سیلک رود سیلک رود سیلک رود
ریختن برنامه هایی برای اینکه ۱۶ ام (گویا)در کلاسهای کوفتی زهرماری مجازی بیاموزیم
چشمهای پف کرده
حیاط
پیشتول(فنچک اسمشو گذاشت ملوس)پیچید به پام و میومیوووووووو که یالا غذای مارو بده،انقد چاق شده که هر کی ندونه فک میکنه حاملست،هشت تومن دادم واسش گردن مرغ خریدم دیشب
یکم به غنجه ی گل نرگسم که از ب
دوست دارم ی روز عاشق بشم
خیلی خیلی عاشق بشم
باتمام وجودم طرف مقابلو دوستش داشته باشم 
باهم بریم کافه،بریم بگردیم،یه عالمه قول و قرار بزاریم،واسم گل بخره و بهم بگه من با تمام وجودم دوست دارم.
یه مدت طولانی بگذره،ی روز بهم زنگ بزنه بیا کافه ی همیشگی،منم خوشحال برم و دستبد چرمی که اسمش بایه پلاک فی هک شده روواسش ببرم اما اون ناراحت و غم زده سرش پایین باشه و بهم بگه میخوام یه چیزی رو بهت بگم
اینکه من دیشب نامزد کردم ،امیدوارم شرایطمو درک ک
با پسرش وارد نانوایی می شود :
نونوا : . [ مشغول در آوردن نون سنگگ از تنور ]او : . [ مشغول در آوردن کارت های بانکی ]
نونوا : . [ دو عدد نان بر روی این (نمی دونم چیه اسمش) می اندازد ]
او : . [ مشغول بر انداز کردن کارت ها ]
نونوا : چند تا می خوای ؟!
او : . بذار ببینم چقدر پول دارم تو کارتم ؟
نونوا : .
او : [ به اندازه سه عدد نان کارت می کشد ، کارت اول موجودی ندارد ]
نونوا : .
او : [ کارت دوم هم ندارد و کارت سوم به اندازه یک عدد نان موجودی دارد ] می گوید یکی برداشتم !
ن
شلوغ چت,چت شلوغ,چت روم شلوغ,چتروم شلوغ چت,شلوغ چت اصلی,شلوغ گپ,
گپ شلوغ,ادرس اصلی شلوغ چت,سایت شلوغ چت,,شلوغ چت بزرگ,روم شلوغ,چت روم شلوغ چت,ورود به شلوغ چت,شلوغ چت قدیمی,
روم شلوغ,گروه شلوغ چت,ادرس همیشگی شلوغ چت
جهت ورود به:
 شلوغ چت 
کلیک کنید


نازی چت,چت نازی,چت روم نازی,چتروم نازی چت,نازی چت اصلی,نازی گپ,
گپ نازی,ادرس اصلی نازی چت,سایت نازی چت,,نازی چت بزرگ,روم نازی,چت روم نازی چت,ورود به نازی چت,نازی چت قدیمی,
روم نازی,گروه نازی چت,ادرس همیشگی ن
یک نکته مهم اینست که ما چه باور بکنیم یا نکنیم،امر ظهور به طرفه العینی انجام خواهد شد و ما در خواب خوش خود بسر میبریم عده ای مشغول شهوت قدرت ،عده ای مشغول شهوت ثروت و مال دنیا،عده ای در پی گسترش جاه و جلال و مقام خود ،و عده ای مشغول لهب و لعب و از هم مهمتر عده زیادی مشغول ریاکاری و دروغگویی برای خلق خدا هستند و بلخره همه مشغول هستند،و وقتی حضرت تشریف می آورند نه فریاد حضرت جبرئیل س را شنیده اند و نه واقعیت ظهور را درک میکنند و چه بسا مقابل او قرا
دراربعین زمان لبیک یاحسین است/برشیعیان نشان لبیک یاحسین است/یک کاروان پیاده همراه زینب آمد/شوقی که برزبان لبیک یاحسین است/شورحسین باشد آمادگی به عالم/برعاشقان امان لبیک یاحسین است/پای پیاده رفته زائر به عشق ارباب/ذکرش که بابیان لبیک یا حسین است/داردحمایتی او از سنگرولایت/حتی به دل نهان لبیک یاحسین است/گنج بصیرت اواز کربلارسیده/شوری که درجهان لبیک یاحسین است/اندررکاب رهبر بر کربلاست یاور/بوسه برآن دهان لبیک یاحسین است/بهرظهورمهدی این ارب
 اون غروب زمستونی که از خونه تا سر بزرگراه رو پیاده رفتم و بعدم از پله های اون پاساژه بالا رفتم و سی دقیقه‌ تمام به حالت ایستاده از اون بالا مشغول تماشای بزرگراه، مشغول تماشای رفت و آمد وحشتناک ماشین ها، مشغول تماشای گذران شدید زندگی شده بودم، هوس الانمه .
قد هزار تا حنجره 
تنهایی اواز میخونم 
دارم با کی حرف میزنم 
نمیدونم نمیدونم 
این روزا دنیا واسه من 
از خونمون کوچیک تره 
کاش میتونستم بخونم 
قد هزار تا حنجره 
طلوع من 
طلوع من 
وقتی غروب پر بزنه 
موقع رفتن منـــه 
 
حالا که دلتنگی داره 
رفیق تنهاییم میشه
کوچه ها نارفیق شدن 
حالا که هی میخوان شبا 
به همدیگه درود بگن 
ساعتا هم دقیق شدن
طلوع من طلوووع من 
وقتی غروب پر بزنه 
موقع رفتن منه 
 
" نامجو " 
 
 
- حالم خوبه خیلی ولی دلم برا صالح نیا تن
اسلام وقرآن باولایت گشته معنا/با حضرتش دنیای مابسیارزیبا/اوریشه خوبی خلقت درزمین است/مفهوم زیبای پرستش هست مولا/گنج ولایت گوهروالای دین است/قسط وعدالت ازسپهراوست برپا/دشمن وشیطان بابصیرت هست نابود/وحدت فراگیراز وجوداوست هرجا/اسلام داده عشق اوراباشهادت/ایران مابانام اوالگوی دنیا/سیدعلی نامی که دردل همنشین شد/یادآور شور ولایت گشته آقا/باعشق او آرامشی درمیهن ماست/محبوب باشد حضرتش درکل دلها/راه امام وهرشهیدی خط رهبر/اواز تبار اهل بیت و نو
جمعه باشورولایت هردلی گُل میکند/سوی نام مهدویت او توسل میکند/از خداآموخته هردم پرستش تا وصال/بهرپیروزی فقط برحق توکل میکند/درمرام زندگانی سبک اواز اهل بیت/چون اموراتش خدا دائم تقبل میکند/یادمهدی جمعه ها عشق تمام انبیاست/حضرت او شیعیانش راتکفل میکند/گریه دارد بر حسین وکربلا وزینبش/باتمام مسلمین هرجاتعامل میکند/وحدت وگنج بصیرت دشمنش داده شکست/شیعه سختیهای دوران را تحمل میکند/نائبش آماده باشی داده است برشیعیان/درجهان سیدعلی فکرتحول میکند
6 حضرت صادق ع فرمودهماناخداوند ووست دارد بنده ای را که در گناه بزرگ باو توجه کند اواز او امرزش بخواهد و مبغوض دارد بنده ای که گناه اندک را خوار شمارد و بان بی اعتناباشد ودر مقام توبه وتدارک ان نلاشد 7 حضرت صادق ع فرمود امیرالمومنین ع فرمود همانا پشیمانی بر گناه وبدی انسانرا بدست کشیدن از ان وامیدارد   1 عباس غلام حضرت رضا علیهالسلام گوید شنیدم انحضرت ع مبفرمود پنهان کننده کار نبک کردارش برابر هفتاد حسنه است واشکارا کننده کاربد مخذولاست وپنه
آنکه از مهرش به دل مهر ها دارم تویی     روءیاکه در شام وصبح وظهرها دارم تویی
تیرغم درزندگی کر باعث زخمم شود        مهربانی های تو آن زخم را مرحم شود
نام زیبای تورا درسجده هایم باخدا           گفتمش شکرت خدایا :چون داده ای یم آتنا
آتنا یعنی گلی ، محرم به راز مرتضی        گرمی ونوری به منزل ، هدیه ای اواز خدا
( شعر فوق به سفارش آقای مرتضی الف ازمشهدمقدس خطاب به همسرشان آتناخانم سروده شده است )
درایتدای هربیت نخستین حرف به ترتیب نام آ ت ن ا را می توان
شکوه انقلاب وکشور آمد/به ایران افتخارو گوهرآمد/خمینی رادمرد فاطمی بود/که اواز نسل پاک کوثرآمد/به ایران دادشور کربلایی/بصیرت دردل وجان وسرآمد/شکست دشمنان گشته فراهم/نشانی ازوجود حیدرآمد/زوحدت بانگ آزادی گرفتیم/نگرکه انقلابی برترآمد/بودبعداز خمینی وارث او/به ایران مقتداورهبرآمد/زاوماجان گرفتیم وحماسه/نگار یک سرورآمد/چهل سال است مامهدی بگوییم/که وقت مژده پیغمبرآمد/
احمد صادقی 
به لاتین 'ahmad sadeghi'
خواننده  پاپ 
ساز تخصصی اواز و گیتار
متولد ۲۰ بهمن ۱۳۶۳  سنندج
شروع فعالیت موسیقایی از سال ۹۵
قطعات وی شامل:
دلم میره واست،بی تو نه،  بارون،  خرابه حالم این روزا، سحرو جادو، نفسم، دنیایی از دردم
توضیح یعنی ما میدانیمو یقین که بلاها و مصیبانی که بر ما وارد میشود در برابر چشم خداست و اواز همه انها اگاه و مطلع است دقیقا بحساب انها رسیدکی میکند وانتقام مارامی گیرد وپاداش و بزرگ مادا عنایت. می کند از این رو سیدالشهدا حسین بن علی ع چون در روز عاشورا کودک  شیر  خوارشدا هدف. تیر ساختند فرمود هون ما نزل بی انه بعین الله یعنی هر مصیتی که بر من میرسد  چون خدا ان دا میبیند. تحملش برایم  سبک اسان است ولی شیعیان ودوستان ما که این بصیرت و دانش راندار
خوش نمایی خودنمایی می کند،
ناله نی از بینوایی می کند.
لب به لب بنهاده بر لبهای یار،
بس شکایت از جدایی می کند.
 
روز نومیدی ز تو کندم امید،
توت می گویم، تو می گویی ز بید.
آن قدر کردم سیاهت را سفید،
عاقبت موی سیاهم شد سفید.
 
رهگمزده در بیشة اندیشة خويشم،
هم تیشه زن پایه و هم ریشه خويشم.
من صبر کنم پیشه به پیش همه مردم،
شرمنده و رسواشدة پیشة خويشم.
 
لطف اگر از جانب یزدان شود
خیر و احسان در جهان ارزان شود.
شکر حق از جانب انسان شود،
یوسفستان کلبة احزان
دانلود آهنگ آی دنیا آی دنیا حالم خرابه دنیا امید دلنواز 
امید دلنواز آی دنیا آی دنیا
Download Music Ay Donya-Omid Delnavaz
موزیک غمگین امید دلنواز با کیفیت 320 در سایت قرار گرفت.
برای دانلود آهنگ به ادامه ی مطلب مراجعه کنیدموزیک جدید||عاشقانه
نورز ۹۶ موقع تحویل سال مشغول باز کردن لوله با فنربرقی بودم.
نوروز ۹۷ آنتن تلویزیون را درست میکردم.
نوروز ۹۸ را هم به گچ کردن دیوار اتاق مشغول بودم.
بدون در نظر گرفتن ساعت و شرایط و. .
طبق همان قاعده که موقع درس خواندن مشغول شمردن گل های قالی می شویم.
شب های یلدا هم طبق همین منوال بوده.
پارسال شب یلدا نشسته بودم و برای بچه ها خاطره تعریف میکردم. به قدری خنداندم شان که حتی با دیدن خندوانه هم آنقدر نمیخندیدند.خودم فقط برای آب و تاب ماجراها میخندیدم
گاهی با خودم فکر میکنم که مردم ما کی دست از پشت سر هم حرف زدن ، مسخره کردن این و اون ، ادای فلانی رو گرفتن و سوژه کردن همدیگه برمی‌دارن ؟؟
و جوابی که هردفعه به خودم میدم اینه که هیچ وقت ، مردم ما هیچوقت دست از خاله زنک بازی و مسخره کردن و . برنمی‌دارن . چون ما ایرانیها کلا آدم‌های طنازي هستیم:/ آدم‌های مهمون نوازی هستیم ، آدم‌های خونگرمی هستیم ، آدم‌های بافرهنگی هستیم ،آدم‌هایی با طبع شاعری هستیم. و همه‌ی اینها بخورد توی سرمان کاش ، حالا که
شهید قاسم سلیمانی در ۱۲ سالگی و پس اتمام دروه ی دبستان از قنات ملک کوچ و به کرمان مهاجرت و به کار بنایی مشغول شد سردار رزمی کار هم بود و کاراته کار می کرد  چندی بعد  در سازمان اب مشغول به کار شد . ایشان اول در بخش اداری و بعد در بخش روابط عمومی کار می کرد .
ادامه مطلب
ﺷﺨﺼ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﻦ ﺷﺨﺼ ﺍﺵ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ . 
 
ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺫﺍﻥ ﻇﻬﺮ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩ ﻫﺎ ﺑﺮﻭﻥ ﺷﻬﺮ، ﺭﻭ ﺗﻪ ﺍ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﺮﺩ ﻮﺎﻧ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﻫﻢ ﻨﺎﺭﺵ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺮﺍ . 
ﺍﺯ ﺩﺪﻥ ﺍﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻮﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪ. 
 
ﺍﺯ ﺍﻭ ﺮﺳﺪ ﻪ ﺰ ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪﻩ ﺗﺎ ﻧﻤﺎﺯﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺩﺍ ﻨ.
ﻮﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ:
 
ﻭﻗﺘ ﻣﻦ ﺑﺮﺍ ﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻧﻢ ﻧ ﻣﺰﻧﻢ ﺁﻧﻬﺎ ﺮﺩ ﻣﻦ ﺟﻤﻊ ﻣﺸﻮﻧﺪ.
 ﺣﺎﻝ ﻭ
چو به کار قتل خويشم همه در حیات عشقمبی‌خودی چو قسمتم شد همه در جهات عشقم   سوی من نگیرد آدم که سویی ندارد این کممن سوی شما بگیرم که دم نجات عشقم به شبان به روح خیزم که زمامدار روحمبه زبان روح گویم که شه فلات عشقم زاهدان و حلقه‌بازان هر شبی به جوب ریزمعاقلان به مرگ بیزم که دم ممات عشقم شاعران و لغوگویان که دُم دراز دارندهمه را لگام گیرم، چه گویی که لات عشقم خامشان به خواب بخشم هدیه‌های لامکانیهر که جان دهد جهانی بدهم که ذات عشقم حافظ صفات
تعالای انسان چیست؟گمانم در میزند که انگار نور است.خدا میگفت من نور زمین ها و اسمانم.و هرچیزی ک در این بحبوحه ی خاکیِ جنگیِ خاورم است از همانیست که در وجودم ریشه دوانده.اختیار است اختیار است اختیار.مثل زمانی که غرق در علم خدایی و در حیاط با معادلاتش کشتی میگیری ومچ می اندازی.اگر تورا شکست ان نه یک دفعه ناطق نباشی و جوگیر شوی!نکن!سخت است.سخت.
مثل زمانیم که در حیاط نشسته ام و به اتی نگاه میکنم که یقینم میدهند در هیچ جای دنیا ثبت نشده اند.و از رو
میفرستم به تو پیغام پس از هر پیغام!پاسخت مثل نجات پسری از اعدام !
مثل یک‌ طفل زمین خورده‌ء بازی بودم!قبل تو خسته و با عشق موازی بودم!
مثل سیگار خطرناک ترینت بودم!خودکشی بودم و هولناک ترینت بودم!
مثل حالِ بَده " ماه دل من بیداری؟"مثل زوری شدنِ "بنده وکیلم؟ آری!"
مثل مردی که شبی در تو وطن میگیرد!یک شب آخر منِ تو در تنِ من میمیرد!
نکند موی مرا دست کسی شانه کند؟خاطره جان مرا خسته و دیوانه کند؟
نکند جان مرا باد به یغما ببرد؟نکند بوی تو را باد به هر جا ب
شهید قاسم سلیمانی در ۱۲ سالگی و پس اتمام دروه ی دبستان از قنات ملک کوچ و به کرمان مهاجرت و به کار بنایی مشغول شد سردار رزمی کار هم بود و کاراته کار می کرد  چندی بعد  در سازمان اب مشغول به کار شد . ایشان اول در بخش اداری و بعد در بخش روابط عمومی کار می کرد .
برادر کوچک ایشان سهراب سلیمانی تقریبا از کلاس پنجم با ایشان زندگی می کردند و زمانی که سردار در سازمان اب مشغول به کار شد  سهراب و دو پسر خاله ی ان ها درخانه ی اجاره ای کوچکی زندگی می کردند. 
 ح
ینی این مریضیا و بلای طبیعی و غیر طبیعی گند زده به کل عادات و حالات و روح و روان من.
قبل تر وقتی بارون میومد من میزدم زیر اواز که .
اصلا من به جهنم ولی این بارون نم نم
دلش تنگ میشه مارو توی این کوچه نبینه
اصلا من به جهنم ولی این بارون نم نم
دلش میگیره تورو با کسی دیگه ببینه

حالا علاوه بر ترس از کرونا که باعث میشه من از خونه بیرون نیام.
یه پیامایی هم میاد ساکنین محترم فلان جا چون محدوده تون مسیل و نمیدونم حریم رودخونه اس مواظب باشید آب نبرتتو
علامه طباطبایی:
من در شبانه روز، شش ساعت را صرف خوردن و خوابیدن و عبادت می کنم و هجده ساعت هم مشغول تفکر هستم. گه گاهی هنگام تفکر خوابم می برد؛ وقتی بیدار می شوم، افکارم را از آن جا که مانده بود، ادامه می دهم حتی در خواب هم فکرم مشغول بود! »
علامه طباطبایی:
من در شبانه روز، شش ساعت را صرف خوردن و خوابیدن و عبادت می کنم و هجده ساعت هم مشغول تفکر هستم. گه گاهی هنگام تفکر خوابم می برد؛ وقتی بیدار می شوم، افکارم را از آن جا که مانده بود، ادامه می دهم حتی در خواب هم فکرم مشغول بود! »

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها