نتایج جستجو برای عبارت :

اآهنگ دل ولی یه خسته پاییز از غم گلایه لبریزی همیشه نازنینم شدم از یادت داغونآهنگ

گفت من خسته‌ام، فقط می‌خوام بخوابم. 
[ خسته‌ایم ما. مشت‌های گره‌شده مونو نبین. ]
گفتم بخواب. قد چهارتا پاييز بخواب. 
[ ولي پاييز سر نیومده هنوز
پاييز سر نیومده هنوز. ]
گفتم بخواب، ولي توی خواب‌ات هم يادت باشه که فردا صبح باید بیدار شی.
[ مشت‌های گره‌شده مونو نبین
خیالِ فرداست توی مشتامون
خیالِ فرداست توی مشتامون. ] 
تا حرف میزنی، میگن ناشکری نکن خدا قهرش میگیره
تا حرف نمیزنی، میگن چه مرگته چرا هیچی نمیگی
خسته شدم دیگه
ازین وضعیت نکبتی خسته شدم
از فشار و استرس و نگرانی خسته شدم
از غر شنیدن و بازخواست شدن خسته شدم دیگه
از فضوليای آشنا و غریب خسته شدم دیگه
از زندگی کردن اینجوری خسته شدم
از زور زدن واسه ایجاد تغییر و بجاش درجا زدن، خسته شدم
از تنهایی و بی کسی خسته شدم
از انگ چسبوندن این و اون خسته شدم
از فهمیده نشدن و درک نشدن خسته شدم
از گوشیم، از لپ تاپم، از
از خودم ،خسته ام .
از تپش های قلبم، خسته ام.
از اشک های داغی که  روی گونه هایم سرازیر می شوند خسته ام.
از زندگی کردن ، خسته ام .
از سعی در اشک نریختن، خسته ام .
از نفس کشیدن .
از بعضی از آدمای زندگیم.
از خدا .
از احساسات متفاوتم،  خسته ام .
از دیدن بعضی از آدما، خسته ام.
از نگاه سنگین بعضی ها ،خسته ام.
ازلحن های نیش دار .
از خندیدن .
از اینکه عاشق چیزی باشم .
از فکر کردن .
از دیدن .
از دلم .
از ، از ، از 
همه چی، خسته ام .
قرار نبود اینجوری
گیرکرده ام من خسته
در نامعلوم ترین جنگ این دنیا
در بی معنا ترین قصه ی تقدیر
در تاریکترین گوشه ی دنیا
گیر کرده ام در جنگی نامعلوم
همانند آن مدافع خسته
که دلش خسته از تمام کشتنها
خسته از اشوب و دشمن و ژسه
نه امیدی به پیروزی
نه امیدی به جنگ دارد
لشگر هميشه ی خسته ی دل
هميشه با تو سر جنگ دارد
گیر کرده در انتخابهایش
فرمانده ی جنگی این قصه
که به اتش کشد دنیا را
یا شود مغلوب این دسته
جنگ جنگ رابطه هاست
چون ت کثیف فرماسون
جنگ بر سر چه هست صد حیف
از ا
بس‌که رازِ فاش را در پرده خواندم خسته‌ام
از نگفتن‌ها و گفتن‌های توآم خسته‌ام
از عتابت بیمناکم، از شرابت بی‌نیاز 
زهر اگر داری بیار، از شادی و غم خسته‌ام 
 نیست سیلابی که از تخریب، سیرابم کند 
از نوازش‌های این باران نم‌نم خسته‌ام  
ملحدان طعنم کنند و صوفیان سنگم زنند
از تو و خیّام و ابراهیم‌ِ اَدهم خسته‌ام
 
بین آدم‌ها غریبم، آه! غربالت کجاست؟
از سِ نحس این دنیای در هم خسته‌ام
دیگران گفتند: "آزادی" ، من افتادم به بند 
بازجو پرسید:
خسته‌ام .
خسته‌ام از پنهان کاری، خسته‌ام از راست و دروغ‌ های در هم تنیده، خسته‌ام از این هوای مه گرفته، خسته‌ام از خود در هم شکسته.
گویند میان راست و دروغ، چهار انگشت فاصله است، آن‌چه دیده‌ای و آن‌چه شنیده‌ای؛ 
من به این هر دو، بد گمان شده‌ام .
خسته‌ام .
خسته‌ام از پنهان کاری، خسته‌ام از راست و دروغ‌ های در هم تنیده، خسته‌ام از این هوای مه گرفته، خسته‌ام از خود در هم شکسته.
گویند میان راست و دروغ، چهار انگشت فاصله است، آن‌چه دیده‌ای و آنچه شنیده‌ای؛ 
من به این هر دو، بد گمان شده‌ام .
از دست خودم عصبانیم و دقیقا نمیدونم کی قرار بزرگ شم:/خسته شدم از بس سوتی دادم تو این زندگی:/خسته شدم از بس خسته شدم:/چرا هميشه من اون آدمیم ک باید دوست داشتن هام. و دوست داشتنی هامو رها کنم؟چرا هميشه من باید رعایت همه رو بکنم چرا هميشه آدمای پولدارتر از من باید بهم فخر بفروشن چرا این زندگی دست از سرمون برنمیداره:/
خداپس از آفرینش آدم خدا گفت به او: نازنینم آدمبا تو رازی دارم!اندکی پیشترآی آدم آرام و نجیب ، آمد پیش. زیر چشمی به خدا می نگریست !محو لبخند غم آلود خدا ! دلش انگار گریست .نازنینم آدم!!. ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !یاد من باش . که بس تنهایم !!.بغض آدم ترکید ، گونه هایش لرزید !!به خدا گفت :من به اندازه ی من به اندازه ی گلهای بهشت .نه .به اندازه عرش نه نهمن به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، دوستدارت هستم !!آدم ، کوله اش را بر دا
 
دیده بگشا ک ز دوری شما خسته شدم آمدم ناله کنم یار بیا خسته شدم!
سربه زیر آمده ام تا که بگویم به شما از گناهان زیادم بخدا خسته شدم!
خواستم نوکر مخلص بشوم حیف نشد دیگر از نفسم و این عجب و ریا خسته شدم!
اشتباهی که زمن سر زده را باز ببخش یاری ام کن همه عمرم همه جا خسته شدم!
ای حبیبم تو فقط از دل من باخبری وا کن امشب گره ی کار مرا خسته شدم.!
شهرما رنگ خودش را به تو کم دیده و من دیگر از شهرم و این حال و هوا خسته شدم!
تا به کی رو بزنم پیش تو من گری
دیگه از این طرز زندگی کردن خسته شدم
از زندگی پر از گناه خسته شدم
از نماز نخواندن ، از بيهوده بودن خسته شدم
از تنبلی ،بی حوصلگی
خواب ، گناه ، گناه خسته شدم
از موبایل ،تی وی ، تلگرام ،واتساپ ، بازی خسته شدم
چکار کنم که بتونم درست زندگی کنم؟
 
به یادم هست، روزی مصرانه، به تو گفتم:" ما هرگز خسته نخواهیم شد. هرگز!"
اما مدتی‌ست پی فرصتی میگردم شیرینم، تا به تو بگویم: ما نیز، خسته میشویم.
و خسته شدن، حق ماست؛ اینکه خسته میشویم و از نفس می‌افتیم و در زانو‌هایمان دردی حس میکنیم؛ مسئله‌ای نیست!
مسئله این است که بتوانیم زیر درختی، کنار جوی آبی، روی تخته سنگی، در کنار هم بنشینیم و خستگی از روح و تن بتکانیم.
خسته نشدن، خلاف طبیعت است! همچنان که خسته ماندن.
دیگر نمیگویم ما تا زنده‌ایم خست
نمی‌دونم این روزها چمه! به گواه دو تا روانپزشک افسردگيه. بهم دارو دادن و من هیچ کدوم رو نخوردم. بقيه‌ی دوستانم که پزشکن تاکید کردند که تشخیص‌ها احتمالا اشتباهه و بهتره که دست نگه دارم. 
احساس سقوط می‌کنم. سقوط از همه چیز و همه کس. مغزم خسته است. عقل و احساسم قاطی شدند و خسته‌ام. سنگرهام یک به یک سقوط می‌کنند. چیزی برام باقی نمونده. می‌دونم که این روزها هم می‌گذرند و دوباره روزهای بهتر می‌آن. مگه میشه نیاد؟ مگه میشه تا هميشه در سیاهی و انتظا
 
از اینکه دارم بغض‌هام رو بالا میارم و هیچکس و هیچجایی به جز اینجا نیست که بیام بنویسم چه مرگمه متنفرم. 
خسته شدم از ایم روند تکراری و همیشگی. خسته شدم از اینکه سرخودمو با کتاب خوندن گرم کردم تا یادم بره هميشه شکست خوردم ، هميشه مغلوب شدم ، هميشه خواستم و نشده . خسته شدم که هميشه خودمو با حرفای چرت و پرت اروم کنم که آینده بهتره . دلم میخواد به این تکرار حال بهم زن پایان بدم . دلم میخواست يه هفت تیر داشتم تا میتونستم باهاش فکرها و حرفهای توی سرمو
غمگینم. شبيه کسی که تنها مانده میان نارفیقان.
قصد رفتن دارم اما.خستگی امانم را بریده.
خسته ام. شبيه کوله بری که بعد از دوهفته هنوز به مقصد نرسیده. 
اما نه. روحم خسته است.
خسته از نامردی ها. از دوست داشته نشدن ها.
خسته از حامی بودن های بی حامی.
خسته از این روزگار.
برخلاف طبیعت، سردم از این روزها.
دلسردم از همه.
ناامیدی هم انگار مسری شده این روزها.
خسته؛ ولي خوشحال، مثل وقتی که تو بچگی از پارک برمیگشتیم خونه.خسته؛ ولي پر از ذوق، مثل وقتی که چمدون‌هات رو بستی و فردا ۵ صبح بلیط داری. خسته؛ ولي آروم، مثل نفس‌نفس زدن‌های بعد از پایان مسابقه.خسته؛ ولي راضی، مثل تیک زدن اخرین مورد از لیست‌کارهای روزانه در ساعت صفر.خسته؛ ولي امیدوار، مثل نگاهت به آینه بعد از يه روز شلوغ.خسته؛ ولي خوشحال و پر از ذوق و آروم و راضی و امیدوار، مثل لحظه‌ی پایانِ سالِ سومِ پزشکی. به همین سادگی، به همین سرعت، به ه
خسته از حالِ این روزهای شهر
خسته از مقاومت
خسته از صبوری
خسته از بغض های بی امان 
خسته از دوری و فراق
کاش همین نزدیکی ها سراغی بگیری از ما
هوایِ ماندن درمیانِ یک مشت جامانده 
خیلی خراب است
خراب تر از آنکه بشود شرحش داد.
کاش روزی در آغوشت جان دهم
ماندن بدونِ تو عینِ مردن است.
دلم یک دنیا خرابه ی شام است آقا.
با سربیا که ببینمت به چشم.
هوایِ جنون دارم
جنون.
دلم هوای تو دارد نگاهت صدایت لبخندت  وجودت بخار روی شیشه ی عینکت دستانت. لبخندت سپیده‌ی روشن چشمانت بوت بوت. بوت بیا و بگذار این آخرین نوشته ای باشد که برای نبودنت می نویسم خسته ام و دلتنگ چشمانم به در است گوش هایم را تیز کرده ام پس کی پس کجا باز دوباره تو را خواهم دید؟ آیا یک بار دیگر برای من خواهی خواند؟ که من بعد از هزار سال.؟ دیگر با صدای که آرام بگیرد این قلب خسته و تنها و فسردهی من؟ دیگر چه کسی صدا کند مرا که نازنینم
از تکرار خسته ام . از زیاده روی . از خشم و صدای بلند . از لحن بد . از نیشخند.از برداشت غلط.من از تکرار حرفِ از در این متن خسته ام ‌‌‌‌. من از گفتنِ خسته ام ، خسته ام:/  کارای بيهوده ، حرفای اشتباه . بدبین بودن و اسمون ریسمون بافتن. انگاری مغز منو و مغز ادماهای زیادی ویروس گرفته و پر از کپی اطلاعات هرز و باطله ست که سرعتمونو کند میکنه. مارو گیج میکنه .و وقتمون رو تلف. 
از زندگی از این همه تکرار خسته ام
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام
 
دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
 
دل خسته سوی خانه ، تن خسته می کشم
آوخ . کزین حصار دل آزار خسته ام
 
بیزارم از خموشی تقویم روی میز
وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام
 
از او که گفت یار تو هستم ولي نبود
از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام
 
تنها و دل گرفته و بیزار و بی امید
از حال من مپرس که بسیار خسته ام.
 
محمد علی بهمنی
 
 
موضوع انشا : فصل پاييز را توصیف کنید (متن توصیفی- توضیحی در مورد پاييز و ویژگی هایش به زبان ساده)برای پايه تحصیلی :کودکانمقدمه :انشای خود را به جای مقدمه با این شعر زیبا در مورد پاييز زیبا آغاز میکنم .شاخه هایت پر از کلاغ شدند*ای چنار قشنگ پاييزی
عکس خود را ببین در آیینه*واقعا که شگفت انگیزی
وقت تاریک و روشنای غروب*از کلاغان خسته سرشاری
توی فصلی که فصل بی برگیست*برگ دادی دوباره انگاری
می نشینم دوباره در ایوان*خسته و سرد و خواب آلودم
خوب می شد
خسته ام از آرزوها؛ آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی؛ بالهای استعاری
لحظه های کاغذی را؛ روز وشب تکرارکردن
خاطرات بایگانی ؛ زندگی های اداری
آفتاب زرد و غمگین؛ پله های رو به پایین
سقفهای سرد و سنگین؛ آسمانهای اجاری
با نگاهی سرشکسته؛ چشمهایی پینه بسته
خسته از درهای بسته؛ خسته از چشم انتظاری
 
 
 
 
ادامه مطلب
نه دلشکسته ام نه غمگین نه عصبی نه مغموم.
من فقط خسته ام.
از آدمها خسته ام.
از آدمهایی که نمی توانند دیگری را، بی نیش و کنايه، فارغ از تمایز عقایدشان قبول داشته باشند خسته ام.
از یا رومی روم یا زنگی زنگ هایی که از قضا هم رومی و هم زنگی هاشان آزارم می دهند خسته ام.
از میانه روی از بلاتکلیفی خسته ام.
فکر می کنم شاید کار درست را همان ها می کنند. همان ها که حداقل اش تکلیفشان را می دانند.
اما من از اشتباه کردن، از اشتباه بودن، خسته ام.
من فقط می خواهم بخوا
رسیدم به آهنگ ستاره حامی 
خیلی وصف حال ماست!
 
تو با این لب های بسته
تو با این دل شکسته
تو با این بغض قدیمی 
که پر و بالتو بسته
چرا می خندی ستاره چرا می خندی ستاره
تو با این سینه ی داغون 
تو با این فال پریشون
تو با این زخمای رنگی
توی این شام غریبون
چرا می خندی ستاره چرا می خندی ستاره
از نگاه این شب خیس 
دل چرا نمی کنی تو
تن چرا به این سیاهی
بی گلايه می زنی تو
دل چرا نمی کنی تو
از نگاه این شب خیس
بی گلايه جون سپردن 
آخه اسمش زندگی نیست
این شب خسته و تا
چشمای خوابالود و ذهن خسته و يه دنیا حرف.
خسته تر از اونم که کلید های کیبورد رو فشار بدم.
اومدم بنویسم اما خسته تر از چیزی که فکر میکردمم.
افکارم رو میریزم تو صندوقچه و از پنجره پرت میکنم بیرون
به هر حال بی حوصله تر از نگه داشتنشونم.
شب بخیر.
انگار باید بد شد
تنها بذاری ادمارو.رها به حال خودشون.
دورشی از همه.خستم از خوبی کردن و بد دیدن
خسته از رفتارای تکراری
خسته از بدی دیدنو خوبی کردن
خسته از بودن اجباری
خسته از ادمای اجباری
خسته از ترس بد شدن خوبا
خسته از همه چی
دلم تنهایی میخواد
يه جای دور از ادما
دور از دردای بچگانه 
دور از خواسته های کوچیک
جاییکه که کسی کوچیک فک نکنه
جاییکه هیچکی سرش تو کار بقيه نباشه
دور از ادمای بیکار و بی یار
اوناییکه که تموم دغدشون پیدا کردن یاره تا بعدش هم
توی این شهر داغون، توی يه منطقه متروک، يه ساختمون بی در و پیکر رو هم به ما ندادی!! خسته نشدی از این همه بند و زنجیری که به دست و پاهای ما بستی؟؟ من خسته شدم از این همه فشارت! از این همه نبودنات. از این همه صدات کردنا و جواب نشنیدنا.
خسته شدم اون همه دعا کردم، اون همه ازت خواستم. تو نیستی. نیستی.
اشک می‌ریزم پای تلفن. مامان مبهوت شده. ساکت است. گوشی را می‌دهد به بابا. بابا عادت به دلداری دادن‌های لج آور ندارد. بابا کاری به صدای خش دارم هم ندارد. فقط می‌گوید زندگی بارها نشانش داده اتفاقات ناگوار، مانع بلاهای بزرگترند. می‌گوید ظن‌ات به خدا را اصلاح کن و صبور باش. همین‌ها را می‌گوید و باز گوشی را به مامان می‌دهد. اشکم بند آمده اما خسته‌ام. بیش از هر احساس دیگری خسته‌‌ام. پشت کاغذ چکیده پایان نامه، می‌نویسم غر زدن و چهل دایره می‌ک
خستمخسته از حرف زدنخسته از غصه خوردنخسته از بغض کردن وگريه کردن.
خسته از بحث کردن و تلاش کردن.خسته از اعتماد کردن و دل بستن.خسته از زندگی کردن و نفس کشیدن
و خسته از هر چیزی که به این دنیا ربط داره , به دنیایی که دیگه دنیا نیست جهنمه
خیلی وقته بریدم ولي هنوز قوی ام , اونقد قوی که دیگه گريه نمیکنم و هیچی نگاه  سردمو گرم نمیکنه
میگن آدم مرده حس نداره , میگن يه رباط بی رحمه و احساس حالیش نیست ,
من يه روح یخی و مردم تو يه جسم متحرک که داره نفس م
  .good friends are like stars, you dont always see them but you know they are there
 
.typing
چه راه بلندی آمدیم . و خسته نشدیم . ساعت ها و ساعت ها و ساعت ها قدم زدیم و بازهم خسته نشدیم . سلام هایمان تکراری شده بود و خداحافظی هایمان بی معنی . فعلا گفتن هایمان، الکی . خسته نشدیم . حتی خواب هم حریفان نشد و نتوانست پلک هایمان را گرم کند و قلب هایمان را سرد . هیچ چیز ما را خسته نکرد . هر روز یک ساعت، یک زمان . خسته نشدیم . زمان هم حریفمان نشد، تنوانست صحبت هایمان را کوتاه کند و دل ه
ذهنم داره منفجر میشه 
دلم میخواد جیغ بزنم و گريه کنم یا بمیرم اصلا 
واقعا خسته ام نمیدونم چرا اینطوری شدم نمیدونم و نمیدونم ،اصلا نمیدون چمه ،مشکلم کجاست
یکی رو دوست داشتم که تا الان نتونسم بهش بگم و تقریبا 1 ماهه فراموشش کردم ولي تنها کسی که واقعا عاشقشم همونه و تا ابد فک کنم تو قلبم باشه ،بعد اون تو ایام امتحانات بود که یکی از همکلاسیام بی دلیل و به علت ها مزخرف پیام میداد و منم جواب سر بالا میدادم  ولي بعد امتحانا گفتم بزار این حرف دلشو بزن
اولين مجموعه شعری بود که از آقای محمد علی بهمنی خواندم. دو بیتی های ایشان را نسبت به بقيه اشعار بیشتر دوست داشتم که قطعه ای را هم در ذیل مطلب می آورم.
خستگی
از زندگی از این همه تکرار خسته ام از های و هوی کوچه و بازار خسته ام دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم آوخ . کزین حصار دل آزار خسته ام بیزارم از خموشی تقویم روی میز وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام از او که گفت یار تو هستم ولي نبود ا
در آن سوی خیالم وضع بحرانیست،
المها زار می گریند، 
ز هر آزار می گریند. 
هوای خاطرم ابری و بارانیست،
درون سینه ام بغضیست پنهان،
که هر دم می کند عصیان.
هوسها در قفس بندی و زندانیست،
خیال قامت سرو خرامان
عصایی بر امید خسته ام بود،
تسلّای دل بشکسته ام بود.
روانی از برم بی غم، تو ای بی درد و بی پروا،
روانی گشته ام از غم، در این م، در این سودا
من تنهای تنها.
نگاه انتظارم خسته می گردد ز رهپایی،
همه راه فرارم بسته می گردد.
کجایی؟
دلم از غصه لبریز است و
من خسته ام. از شنیدن حرفای دیگران خسته ام. از خواندن حسرت هایشان خسته ام. از خواندن آرزوهایشان برای برگشتن به دوران دبیرستان خسته ام. از فکر کردن به آینده و ناراحتی برایش خسته ام. از مقاومت برای تغییر خسته ام. من از دوست شدن با آدم هایی که چندین و چندین سال از خودم بزرگ ترند خسته ام. من از وقت گذراندن بزرگ ترم خسته ام. من از دوری با آدم های هم سن و سالم خسته ام. من از ایمیل زدن به نیکولا خسته ام. من از درس خواندن خسته ام. من از این یکنواختی خ
يادت نره تا هميشه واسه تو میخونمو میدونم تو هستی پايه های استخونممن و تو با هم می تونیم به ستارهوقتی که نباشی دیگه مرگ هست راه چارهدل من میگه یکم دیگه فکر کن در این بارهمی خوام برسم بهت ولي دور و برم يه دیوارههمه عشق و مشق و حس شعر من تو هستیيادت نره که تو با من يه عهدی بستیيادت نره که تو توی قلب من نشستیيادت نره دل من هست در به درتيادت نره که عاشق تو يه قلندرهيادت نره عاشقت از همه دیونه تره
♫♫
دانلود اهنگ جدید یاس به نام يادت نره با حضور مجید غ
يادت نره تا هميشه واسه تو میخونمو میدونم تو هستی پايه های استخونممن و تو با هم می تونیم به ستارهوقتی که نباشی دیگه مرگ هست راه چارهدل من میگه یکم دیگه فکر کن در این بارهمی خوام برسم بهت ولي دور و برم يه دیوارههمه عشق و مشق و حس شعر من تو هستیيادت نره که تو با من يه عهدی بستیيادت نره که تو توی قلب من نشستیيادت نره دل من هست در به درتيادت نره که عاشق تو يه قلندرهيادت نره عاشقت از همه دیونه تره
♫♫
دانلود اهنگ جدید یاس به نام يادت نره با حضور مجید غ
توئیتر رو هم پاک کردم و برگشتم به خونه‌ی خودم وبلاگ!!
نمیدونم واکنش پسری که باهاش چت میکردم چی خواهد بود ولي حقیقتا حوصله‌ی اون رو هم نداشتم خسته بودم از بایدها و اصرار به تلاش هایی که برای من خسته کننده بود
خسته بودم از فکر کردن به ی رابطه غیر از اون جیزی که بود یا اینکه ایا این از من خوشش میاد یا نه! یا جرا ایدی نمیخواد؟ چرا و جرا و چرا
۳۰ ام دفاع پایان نامه داشت و من میخواستم بعد دفاع بهش خسته نباشید بگم ازش بپرسم که چجوری بود و چی شد
ول
دانلود فیلم بدون تاریخ بدون امضا دانلود فیلم بدون تاریخ بدون امضا فیلم سینمایی بدون تاریخ بدون امضا به کارگردانی وحید جلیلوند با بازی نوید محمدزاده و فرهاد اصلانی در نقش های اصلی این فیلم داستانی از زندگی حاشيه نشینی چند خانواده و مشکلات آنان مربوط می شود.
علی جلیلوند و احسان علیخانی (مجری برنامه ماه عسل) تهيه کنندگان فیلم بدون تاریخ بدون امضا و نویسندگان آن علی زرنگار و وجید جلیلوند است، فیلم بدون تاریخ بدون امضا توانسته تاکنون افتخارا

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها