نتایج جستجو برای عبارت :

مانهوا پدرت کیست

هنوز واسه پدرت چیزی نخریدی ؟ بنظرم همین الان روی یکی از این محصولات پایین کلیک کن و آن را بخر و به پدرت هدیه بده . اینارو هر کی خریده گفته ای کاش چند تا ازش می خریدم . کیفیتشون که حرف نداره . قیمتاشون هم واقعا به صرفه است . بریم ببینیم چقدر واسه پدرت خرج می کنی.
ادامه مطلب
دست های قوی و پرگوشتش را در هوا تکان میداد و با شدت به قلبش میکوفت. یعنی: من! پدرت!
میگفت: تو زندگیم لب به هیچ زهرماری نزدم. یک بار هم نگاه چپ به کسی نکردم. این سینه_با مشت به قفسه سینه اش میکوفت_ تا حالا بوی دود بهش نخورده. ببین پدرت چه سگی بوده، تو توله سگ هم همونجور باش!
انقدر نگاهش سنگین بود که جرات نمیکردم سرم را بالا بگیرم یا حرفی به زبان بیاورم. حتی نمی توانستم عو عو کنم!
 
​​​​​
نام مانهوا : عشق مثل شکوفه گیلاسهژانر: عاشقانه ، کمدی ، درام ، مدرسه ایوضعیت: در حال انتشار خلاصه: لین دختری ١۶ ساله ست که عاشق پسری شده ولی روش نمیشه که بهش اعتراف کنه یه روز که داشته با خودش حرف میزده یه نفر صداشو میشنوه و. 
 
​​​​​
نام مانهوا : عشق مثل شکوفه گیلاسهژانر: عاشقانه ، کمدی ، درام ، مدرسه ایوضعیت: در حال انتشار خلاصه: لین دختری ١۶ ساله ست که عاشق پسری شده ولی روش نمیشه که بهش اعتراف کنه یه روز که داشته با خودش حرف میزده یه نفر صداشو میشنوه و. 
 
​​​​​
نام مانهوا : عشق مثل شکوفه گیلاسهژانر: عاشقانه ، کمدی ، درام ، مدرسه ایوضعیت: در حال انتشار خلاصه: لین دختری ١۶ ساله ست که عاشق پسری شده ولی روش نمیشه که بهش اعتراف کنه یه روز که داشته با خودش حرف میزده یه نفر صداشو میشنوه و. 
 
​​​​​
نام مانهوا : عشق مثل شکوفه گیلاسهژانر: عاشقانه ، کمدی ، درام ، مدرسه ایوضعیت: در حال انتشار خلاصه: لین دختری ١۶ ساله ست که عاشق پسری شده ولی روش نمیشه که بهش اعتراف کنه یه روز که داشته با خودش حرف میزده یه نفر صداشو میشنوه و. 
UnTouchAble
پایان یافته
 
خلاصه داستان: خون آشام ها ، شکارچیان سنگدل و خونخوار که با زیبایی خیره کننده ی خود انسان ها را فریفته و با بی رحمی نهفته ای ، از آنها تغذیه می کنند . نگاه جامعه به این موجودات هنوز هم به شکلی است که گفته شد . اما در واقعیت ، این گونه مدتهای مدیدی است که وابستگیشان به خون را ترک نموده و به اعضای صلح طلب احتماع مبدل شده اند ، و برای حفظ و تقویت انرژی خود تنها به لمس انسان ها نیازمندند . این مانهوا ، داستان خون آشام حواس پرتی است
 
نام مانهوا : انقدر با شاهزاده نپرژانر: فانتزی ، عاشقانه ، کمدیوضعیت: در حال انتشارخلاصه: علاوه بر اینکه توی تابوت بیدار شدم من مرد شدم! آیا سفر در زمان کردم؟این چه وضع سر و لباسه  ؟! زندگی در دنیای دیگه آسون نیست و حتی باید با اون شاهزاده سرد و حیله گر سروکله بزنم.
 
نام مانهوا : انقدر با شاهزاده نپرژانر: فانتزی ، عاشقانه ، کمدیوضعیت: در حال انتشارخلاصه: علاوه بر اینکه توی تابوت بیدار شدم من مرد شدم! آیا سفر در زمان کردم؟این چه وضع سر و لباسه  ؟! زندگی در دنیای دیگه آسون نیست و حتی باید با اون شاهزاده سرد و حیله گر سروکله بزنم.
 
نام مانهوا : انقدر با شاهزاده نپرژانر: فانتزی ، عاشقانه ، کمدیوضعیت: در حال انتشارخلاصه: علاوه بر اینکه توی تابوت بیدار شدم من مرد شدم! آیا سفر در زمان کردم؟این چه وضع سر و لباسه  ؟! زندگی در دنیای دیگه آسون نیست و حتی باید با اون شاهزاده سرد و حیله گر سروکله بزنم.
گاهی‌اوقات در زبان فارسی برای گرفتن تأیید گفته‌های خود از جانب شنونده یا خواستن نظر او، در آخر جمله‌ی خبری از جملات کوتاه پرسشی مگه نه» و اینطور نیست» استفاده می‌شود که به اصطلاح بدان "سوال ضمیمه" (در اینگیلیسی: question tag) می‌گوین. در زبان گیلکی این وظیفه بر عهده فعل نیه» است. چند مثال:
 
ایمروزِ هوا دیروزِ جا سردتره، نیه؟(فارسی: هوای امروز از دیروز سردتره، اینطور نیست؟)
 
تی پئر بانک کار کؤنه، نئه؟(ف: پدرت بانک کار می‌کنه، مگه نه؟)
 
 تی
 
 
نام مانهوا : حماسه ی خونینژانر: تاریخی، عاشقانه، اکشن، درامخلاصه ی داستان : گو چیانگ ژو برای گرفتن انتقام مادرش به شهرش جایی که پدرش زندگی میکنه برمیگرده ولی در این حین اون با ژنرالی آشنا میشه و با اون فرد درگیر روابط پیچیده میشه و.
 
 
 
نام مانهوا : حماسه ی خونینژانر: تاریخی، عاشقانه، اکشن، درامخلاصه ی داستان : گو چیانگ ژو برای گرفتن انتقام مادرش به شهرش جایی که پدرش زندگی میکنه برمیگرده ولی در این حین اون با ژنرالی آشنا میشه و با اون فرد درگیر روابط پیچیده میشه و.
 
نام مانهوا : Mr Luژانر: #عاشقانه ، #کمدیوضعیت: #در_حال_انتشارخلاصه: دختری که مجبوره بخاطر ورشکست نشدن شرکت پدرش خودش رو جای برادر دوقلوی گمدش جا بزنه و سعی کنه با رئیس یکی از بزرگترین شرکت ها رابطه دوستی برقرار کنه.

ادامه مطلب
 
 
نام مانهوا : حماسه ی خونینژانر: تاریخی، عاشقانه، اکشن، درامخلاصه ی داستان : گو چیانگ ژو برای گرفتن انتقام مادرش به شهرش جایی که پدرش زندگی میکنه برمیگرده ولی در این حین اون با ژنرالی آشنا میشه و با اون فرد درگیر روابط پیچیده میشه و.
 
 
 
نام مانهوا : حماسه ی خونینژانر: تاریخی، عاشقانه، اکشن، درامخلاصه ی داستان : گو چیانگ ژو برای گرفتن انتقام مادرش به شهرش جایی که پدرش زندگی میکنه برمیگرده ولی در این حین اون با ژنرالی آشنا میشه و با اون فرد درگیر روابط پیچیده میشه و.
 
مرا صدا بزن، فرزندم. منم پدرت. بیا و لحظه ای در کنار این فرسوده، اوقاتی را طی کن. بیا و ی در آغوش پدرت، محبت را تصور کن. ناراحت نباش نمی خواهم هم سان پدران نصیحتت کنم اما در جیبم شکلات های خوشمزه ای دارم. می خواهم بگویم چقدر دوستت دارم. بیا، فرزندم. نمی خواهم بخاطر اشتباهاتت تنبیه ات کنم. می خواهم با همدیگر درستشون کنیم. می خواهی از این روزها برایت بگویم؟! مادرت را یافته ام، همدیگر را دوست داریم. از او دور هستم ولی او از من مراقبت می کند و می گو
 
مانهوا : بانوی حرمسرا ژانر : تاریخی ، عاشقانه ، کمدی ، درامخلاصه : یی وی دختری از خانواده ای اشراف زاده به امپراطور برای همسری وی پیشنهاد میشه ولی امپراطور اونو رد میکنه یی وی از امپراطور کینه به دل می‌گیرد و برای دیدن چهره ی امپراطور با لباس مبدل و بعنوان نقاش وارد قصر می‌شود و.
 
مانهوا : بانوی حرمسرا ژانر : تاریخی ، عاشقانه ، کمدی ، درامخلاصه : یی وی دختری از خانواده ای اشراف زاده به امپراطور برای همسری وی پیشنهاد میشه ولی امپراطور اونو رد میکنه یی وی از امپراطور کینه به دل می‌گیرد و برای دیدن چهره ی امپراطور با لباس مبدل و بعنوان نقاش وارد قصر می‌شود و.
چطوری میشه آدم به خودش دروغ بگه وقتی حالش خوب نیست.
وقتی دلش میخواد به خووش باز دروغ بگه که اون آدم دوست داشتنی بوده.
نه. تو یه آدم لاشی رو دوست داشتی.
یه آدم فوق لاشی.
و دوست داری به خودت دروغ بگی که اون خوب بوده که بازم دوستش داشته باشی.
و هنوز بعد از چند ماه شب فکر اون لاشی چشمات رو خیس میکنه.
هنوز دلت میخواد تصور کنی پدرت بوده.
نه .
پدر تو مرده.
و اون هم پدرت نبود.
 
این ها دیگه  تکرار نمیشن.
خیلی دوستتون دارم. مامان. داداش
 
و من نیازی به دلسوزی ک
مردی پسر تنبلی داشت که از زیر کار در می‌رفت و همه چیز را به شوخی می‌گرفت. روزی او را نزد حکیم آورد و گفت: از شما می‌خواهم به این پسر من چیزی بگویید که دست از این تنبلی و بی‌تفاوتی‌اش بردارد و مثل بقیه بچه‌های این مدرسه به دنیای واقعیت و کار و تلاش برگردد».
حکیم با لبخند به پسر نگاه کرد و گفت: پسرم اگر تو همین باشی که پدرت می‌گوید زندگی سخت و دشواری مقابلت هست. آیا این را می‌دانی؟»
پسر تنبل شانه‌هایش را بالا انداخت و گفت: مهم نیست؟»
حکیم ب
خلاصه داستان:
"چوون-وو" معلم جدید انگلیسی ، بنظر معلم عادی ای نمی آید. "شیون" در حالی که مورد آزار قلدرهای مدرسه قرار گرفته ، بطور غیرمنتظره قدرت رزمی چوون-وو را می بیند و بعد از چوون-وو خواهش می کند تا به او "هنرهای رزمی" آموزش دهد. چوون-وو از شیون می خواهد تا برای اثبات مصمم بودنش از
ادامه مطلب
مانهوا : معشوقه ی فرعونژانر:عاشقانه ، فانتزی ، اکشن ، تاریخیخلاصه :آیوی دختر کوچک خانواده ثروتمند مورتیر آیکزین علاقه زیادی به مصر و فرعون ها داره و برادر بزرگترش بخاطر تولد ۱۷ سالگیش بهش کتاب مردگان باستان و دستبند نفرتاری که رامسس سوم به همسر مورد علاقش داده رو هدیه میده ولی همه چیز خوب پیش نمیره و.
مانهوا : معشوقه ی فرعونژانر:عاشقانه ، فانتزی ، اکشن ، تاریخیخلاصه :آیوی دختر کوچک خانواده ثروتمند مورتیر آیکزین علاقه زیادی به مصر و فرعون ها داره و برادر بزرگترش بخاطر تولد ۱۷ سالگیش بهش کتاب مردگان باستان و دستبند نفرتاری که رامسس سوم به همسر مورد علاقش داده رو هدیه میده ولی همه چیز خوب پیش نمیره و.
مانهوا : معشوقه ی فرعونژانر:عاشقانه ، فانتزی ، اکشن ، تاریخیخلاصه :آیوی دختر کوچک خانواده ثروتمند مورتیر آیکزین علاقه زیادی به مصر و فرعون ها داره و برادر بزرگترش بخاطر تولد ۱۷ سالگیش بهش کتاب مردگان باستان و دستبند نفرتاری که رامسس سوم به همسر مورد علاقش داده رو هدیه میده ولی همه چیز خوب پیش نمیره و.
مانهوا : معشوقه ی فرعونژانر:عاشقانه ، فانتزی ، اکشن ، تاریخیخلاصه :آیوی دختر کوچک خانواده ثروتمند مورتیر آیکزین علاقه زیادی به مصر و فرعون ها داره و برادر بزرگترش بخاطر تولد ۱۷ سالگیش بهش کتاب مردگان باستان و دستبند نفرتاری که رامسس سوم به همسر مورد علاقش داده رو هدیه میده ولی همه چیز خوب پیش نمیره و.
 
ربیع در حیاط خانه خود تنها بر سکویی نشسته و در خود فرو رفته بود. ام ربیع از خانه بیرون آمد و از دیدن ربیع، اندوهناک و آرام به او نزدیک شد و کنارش نشست. ربیع نگاهی به مادر انداخت و دوباره در خود فرو رفت.
گفت:
هیچ وقت فکر نمی کردم دنیا به این فراخی، این چنین برایم تنگ شود».
مادر گفت: تا وقتی چاره کار را در انتقام ببینی هرگز دلت آرام نخواهد گرفت».
و اگر از خون پدر هم بگذرم، باز دلم آرام نخواهد  گرفت. اما تو تنها به خود می اندیشی! مرگ پدر را فرامو
بسم الله الرحمن الرحیم
امشب گفتی خاله حنا زنگ بزن ماما» ولی موقعیتش رو نداشتم. خاله حنا رو دوست داری و او هم صادقانه عاشقته. برات بابت داشتن این خاله ی خوش ذات و مهربون خوشحالم. فقط حیف که اییینهمه ازش دوریم. حیف حیف. کاش کنار پدربزرگت یعنی بابام و مامانم و خاله هات بودیم تا می دیدی عشق خالصانه رو و با همه وجودت درک می کردی. عشق کسانی رو که می تونی با اکنیت خاطر به عشقشون اعتماد کنی.
چون نه تنها تو رو دوست دارند صمیمانه
بلکه عاشق تو هستند و حت
خلاصه داستان:
سلسله شنگ بزرگ سال‌ها در مسند قدرت بوده است اما اینک خدایان از امپراطور جدید دل چرکین گشته‌اند. امپراطور، به جای تسلیم در برابر اراده خدایان به بهای اسارت مردمش، تصمیم می‌گیرد که یوغ خدایان را دور انداخته و انسان‌ها را آزاد سازد. هر چند، نه تنها خدایان بلکه رقیبش، ژوی جوان نیز که به خاطر اهدافش سرسپرده خدایان شده است، در برابرش قرار خواهند گرفت! سرنوشت سلسله شنگ، خیر، سرنوشت بشریت در گرو
ادامه مطلب
نام مانهوا : کتاب مقدس و عالیجناب ژانر: #فانتزی ، #عاشقانه ، #کمدیمنتشر شده از #webcomicsوضعیت: #در_حال_انتشار
خلاصه: دختر سی ساله ای که به خاطر اهانت به کتاب مقدس وارد دوره باستان میشه به عنوان یک کتاب تا پرنسی که تمایلی به داشتن فرزند را ندارد مجبور به بچه دار شدن کند که در این صورت می‌تواند به دنیای خود بازگردد و.

ادامه مطلب
من اهل شور و شوق و صداقت و باورم
تو اهل قهر و کینه و مصلحت اندیشی و منفعت طلبی.
تو عشق منو نمی فهمی
وسط زندگی فهمیدم
دردناکه
حس می کنم رها شدم
از خانواده م دور شدم، جدا شدم و تو هم تکیه گاه محکمی نشدی برای من. وقتی پدرت مرد ترسو و مادرت زن بد کینه و بد ذات باشه من چه بخوام
ای بشر بدان و آگاه باش که :
حیا این است که با قاتل پدرت بر سر سفره ننشینی و
پسرت را به دامادی قاتل خود و پدر و جد و آبادت ندهی .
بمیری و ذلیل نشوی .
به وصیت هیهات من الذله پدر جدت عمل کنی تا دچار عقوبت الهی نگردی و 
جانوران عالم را بی حیا ندانی .
 
درد داره وقتی تمام عمر فکر میکنی پدرت قوی ترین مرد عالمه
نمیذاره کسی به ناموسش چپ نگاه کنه چه برسه صداشو بلند کنه!
بعد ببینی تو موقعیتای حساس خودشو میکشه کنار.
جای اینکه پشتیبان باشه مقابلته
هعی این ازون زخماست که هیچ وقت و هیچ جوری خوب نمیشه 
 
کار گروهی!
امید داشتن به همکاری کردن آدم‌های اطراف همیشه خوب ؟ هست؟ نیست؟ کسی چه می‌دونه نتیجه چی می‌شه.
فقط این که دلت خوش باشه تنها نیستی! بالاخره بقیه‌ی کارها قراره موازی پیش برن!
حالا می‌خواد این همکار، پدرت باشه، دلبر باشه یا.
Red Storm
چپتر 310 اضافه شد

نوع : مانهوانحوه خواندن : از راست به چپژانر : Action, Comedy, Dramaنام انگلیسی: Red Stormنویسنده و طراح : (Cyungchan Noh, Hyun Ahm (Story & Artتعداد جلد : نامشخصتعدا چپتر : نا مشخصوضعیت: در حال انتشارمنبع: forums.animworld.net

خلاصه داستان: مرد مرموزی به طور ناگهانی در صحرای مابین اقلیم شرق و غرب ظاهر میشود. پسر جوانی به نام یولیان از قبیله پاریا این مرد را پیدا میکند و به قبیله خود میبرد. از قضا این مرد فردی قدرتمند و شگفت‌انگیزـه که آموزش مهارت‌های مب
فضائل پدر و پسر
روزی پیامبر (ص) جایی نشسته بود و حضرت علی (ع) هم حاضر بود. امام حسین (ع) وارد شد. پیامبر (ص) او را گرفت و در دامان خود نشانید و بین دو چشم او و لبهایش را بوسید. در آن زمان حسین (ع) شش ساله بود ، علی از پیامبر (ص) پرسید : آیا فرزند من حسین (ع) را دوست داری؟». پیامبر (ص) فرمود : چگونه او را دوست نداشته باشم که او عضوی از اعضای من است ». حضرت علی (ع) پرسید : مرا بیشتر دوست داری یا حسین (ع) را». امام حسین (ع) گفت : ای پدر! هر که بزرگی اش بیشتر باشد ، ن
#نامه‌ای به دخترم
 
سلام نبات جانم. 
نبات؟ 
بله نبات .
امروز دلم خواست اسم تو نبات باشد. حداقل وقتی به دنیا امدی تا زمانی که فندوق و کوچولو هستی من و پدرت صدایت کنیم نبات.
نمیدانم به وجود امدنت و به دنیا امدنت چند سال دیگر اتفاق می افتد ولی دلم خواست امروز برای تویی که هنوز نیامده ای و اصلا وجود نداری نامه بنویسم.
عرض خاصی نیست.
فقط میخواستم به تو بگویم که من و پدرت وقتی تو را وارد زندگیمان میکنیم که به اندازه ی کافی شعور و درک داشته باشیم.
انقدر
UnOrdinary
چپتر 130 اضافه شد


نوع : مانهوانحوه خواندن : از راست به چپژانر : Drama , Fantasy , Supernaturalنام انگلیسی: UnOrdinaryنام فارسی : غیر عادینویسنده و طراح : (uru-chan (Story & Artتعداد جلد : نامشخصتعدا چپتر : نامشخصوضعیت: در حال انتشاروضعیت ترجمه : آنگوئینگسال انتشار : 2016منبع: forums.animworld.net

خلاصه داستان: دنیای ما کامل نیست، سر و کله زدن با نقص های این دنیا یه بخش عادی از زندگیه ماست. اما زمانی میرسه که این نقوص، به ما میفهمونن که…. یه چیزی این وسط باید عوض بشه!
ادا
 ژانر: رمانتیک ، فانتزی ، کمدی ، مدرسه ای
 امتیاز: 9.2 از 10
 زبان: کره ای
 سال انتشار: 2019
 رزولوشن تصویر: 1080p | 480p | 540p | 720p
 زمان: 45 دقیقه ( ۳۲ قسمت ) 
 فرمت: MKV
 حجم: 200-2000 مگابایت
 محصول: کره جنوبی
 کارگردان: Kim Sang Hyub
خلاصه داستان: یون دان اوه (Kim Hye Yoon) دانش آموز هفده ساله از خانواده ثروتمندیست که از یک بیماری قلبی دائم العمر رنج برده و به زودی میمیرد. نامزد او بک کیونگ (Lee Jae Wook) است که به دان اوه علاقه ای ندارد، به همین خاطر یون دان اوه تصمیم میگیرد که عشق
یک:
و خدا هیچ گاه زندگی را مشکی ِ پرکلاغی نمیکند.این را منی میگویم که از پس ِ تاریک ترین ِ روزها- اقلا به زعم خودم- عبور کرده ام.
حتی آن زمان که زندگی آنقدر تاریک است که فکر میکنی سیاه شده، اگر جلوی نور خورشیدش بگیری ، میفهمی نه، خاکستری ست و مرزش با سیاه قدر یک تار موست اما سیاه نیست!
این روزها هم ، با همه ی تیرگی و تاریکی ، حکما سیاه نیست. و آن یک تار مو که نه ، آن مرز ِ نه چندان باریک ِ نجات ِ از سیاهی ، صدای توست ، که صبح ها در گوشم که نه ، در جانم م
قَالَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِیُّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ‏: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ فِی مَرَضِهِ الَّذِی تُوُفِّیَ فِیهِ فَقَالَ: یَا أَبَا ذَرٍّ ایتِنِی بِابْنَتِی فَاطِمَةَ قَال:َ فَقُمْتُ وَ دَخَلْتُ عَلَیْهَا وَ قُلْتُ: یَا سَیِّدَةَ النِّسْوَانِ أَجِیبِی أَبَاکِ قَالَ: فَلَبِسَتْ جِلْبَابَهَا وَ خَرَجَتْ حَتَّى دَخَلَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ فَلَمَّا رَأَتْ رَسُولَ اللَّهِ انْکَبَّتْ عَلَیْهِ وَ بَکَتْ وَ بَکَى ر
×کپی و آپلود مجدد ممنوع میباشد×

مانهوا : معشوقه ی فرعون
نام انگلیسی : Pharaoh's Concubine
وضعیت : تکمیل
تعداد قسمت : 67
ژانر:عاشقانه ، فانتزی ، اکشن ، تاریخی
کشور سازنده : چین
خلاصه :آیوی دختر کوچک خانواده ثروتمند مورتیر آیکزین علاقه زیادی به مصر و فرعون ها داره و برادر بزرگترش بخاطر تولد ۱۷ سالگیش بهش کتاب مردگان باستان و دستبند نفرتاری که رامسس سوم به همسر مورد علاقش داده رو هدیه میده ولی همه چیز خوب پیش نمیره و.

ادامه مطلب
تا قسمت 21 در سایت قرار داده شد
برای خواندن قسمت های آپلود نشده در سایت به کانال تلگراممون مراجعه کنید
 
نام مانهوا : #آن_سوی_اقیانوسژانر: #عاشقانه ، #کمدی، #اکشنوضعیت: #در_حال_انتشارخلاصه: یوئر به همراه دوستش به سفر می‌رود و وقتی که داشته غواصی میکرده زندگی شخص مشکوکی رو نجات میده ولی.
 
ادامه مطلب
Noblesse: Rai's Adventure
پایان یافته


نوع : مانهوانحوه خواندن : از چپ به راستژانر : Fantasyنام انگلیسی: Noblesse: Rai's Adventureنام فارسی : نجبا - ماجراجویی راینویسنده و طراح : (Jeho Son , Kwangsu Lee (Story & Artتعداد جلد : 1تعدا چپتر : 10وضعیت: پایان یافتهوضعیت ترجمه : پایان یافتهسال انتشار : 2016منبع: forums.animworld.net
سری اصلی

خلاصه داستان: یک سری 10 قسمتی درباره ماجراجویی رای (کادیس اتراما دی رایزل) در جهان انسان ها است که راز ماجرای "اشک خدا " را اشکار میکند.
ادامه مطلب
تا قسمت 21 در سایت قرار داده شد
برای خواندن قسمت های آپلود نشده در سایت به کانال تلگراممون مراجعه کنید
 
نام مانهوا : #آن_سوی_اقیانوسژانر: #عاشقانه ، #کمدی، #اکشنوضعیت: #در_حال_انتشارخلاصه: یوئر به همراه دوستش به سفر می‌رود و وقتی که داشته غواصی میکرده زندگی شخص مشکوکی رو نجات میده ولی.
 
ادامه مطلب
امام به شاه نصحیت می کند که از پدرت عبرت بگیر به کدام واقعه تاریخی اشاره دارد
بخشی از سخنرانی امام در این مورد
روز ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ به مناسبت عاشورای محرم ۱۳۸۳، آیت الله خمینی، در معیت چند تن از ون، درصدد برآمدند به مدرسه فیضیه بروند و برای مردم سخنرانی کنند.کوشش رژیم برای منصرف ساختن ایشان از سخنرانی روز عاشورا به نتیجه نرسید.مقارن عصر، آیت الله خمینی، در حالی که هزاران تن، با فریاد خمینی، خمینی » او را مشایعت می کردند، وارد مدرسه فیضی
♦️ثروتمندزاده اى در کنار قبر پدرش نشسته 
بود و در کنار او فقیرزاده اى که او هم 
در کنار قبر پدرش بود.
 
 ثروتمندزاده با فقیرزاده مناظره مى کرد
 و مى گفت: صندوق گور پدرم سنگى
 است و نوشته روى سنگ رنگین است. 
 
مقبره اش از سنگ مرمر فرش شده و در
 میان قبر، خشت فیروزه به کار رفته است، 
ولى قبر پدر تو از مقدارى خشت خام و 
مشتى خاک، درست شده، این کجا و آن کجا؟
 
فقیرزاده در پاسخ گفت: 
تا پدرت از زیر آن سنگ هاى سنگین 
بجنبد، پدر من به بهشت رسیده 
 
سعدی
فاطمه، فاطمه، فاطمه. مریم به رویم روشنی می پاشد: نام خودت را زمزمه می کنی؟»
نور را می بلعم: در دنیای دیگری بودم. نام مادرم را زمزمه می کردم و نام خودم را.»
درود بر پدرت که نامی شایسته برای تو برگزید.»
آسیه تابی به گیسوان بلندش می دهد: درود بر پدرت. چه خوش آهنگ است این نام. تکرارش که می کنی خوش آهنگ تر هم می شود. فاطمه، فاطمه، فاطمه.»
 
+ طلوع روز چهارم - فاطمه سلیمانی ازندریانی
رانت اطلاعاتی یعنی چه؟
یادتان می آید چند سال پیش ناگهان قیمت دلار سه برابر شد؟ خوب، در آن زمان مقالات و نوشتارهای زیادی بیرون آمد که هر یک در مورد دلیل ها، تبعات، و دیگر مسائل مربوط به این اتفاق صحبت می کرد. اتفاق کوچکی هم نبود. چطور می شود که یک شبه، ارزش پول یک کشور یک سوم شود؟ 
در علم اقتصاد رانت درآمدی است که بی‌تلاش به دست می‌آید. رانت خوارها با استفاده از نفوذ ی و اقتصادی شان یا از طریق آشنایانی که صاحب این نفوذ هستند به صورت غیرقا
 
زن نصف شب از خواب بیدار شد و دید که شوهرش در رختخواب نیست و به دنبال او گشت. شوهرش را در حالی که توی آشپزخانه نشسته بود و به دیوار زل زده بود و در فکری عمیق فرو رفته بود و اشک‌هایش را پاک می‌‌کرد و فنجانی قهوه‌ می‌‌نوشید پیدا کرد .در حالی‌ که داخل آشپزخانه می‌‌شد پرسید:چی‌ شده عزیزم این موقع شب اینجا نشستی؟!شوهرش نگاهش را از دیوار برداشت و گفت:هیچی‌ فقط اون وقتها رو به یاد میارم، ۲۰ سال پیش که تازه همدیگرو ملاقات کرده بودیم ، یادته.؟!ز
چالش زندگی به سبک پسرم.در مورد کارها و حرفایی که پسرکم باید بدونه!
اول دیدم آقا رامین نوشته و واقعا قشنگ هم نوشته بود و دیدم که صخی این رو برگزار کرده.شرکت کنین تو چالش زندگی به سبک دخترم/پسرم:))).برای تو پسرم! برای تو می نویسم.که بدونی من از قبل برای تربیت کردنت نقشه هایی داشتم!البته می دونم اگه فرزندی حرف پدر و مادرش رو گوش بده که فرزند نمیشه!!اما تو گوش بده عزیزدل منپس این حرف ها رو آویزه ی گوشت کن و تا جایی که می تونی به اونها عمل کن.پسرم.
- ای انسان مرموز، آنکه بیش از همه دوست می‌داری کيست؟ 
پدرت؟ مادرت؟ خواهرت یا برادرت؟
- نه پدر دارم، نه مادر، نه خواهر و نه برادر.
- دوستانت؟
- سخنی بر زبان می‌آورید که معنایش هنوز برایم ناشناخته مانده.
- وطنت؟
- نمی‌دانم که در کدام نقطه از جهان است.
-زیبایی؟
- او را دوست می‌داشتم، اگر به کمال رسیده و جاودانی بود.
-زر؟
- از آن بیزارم همانگونه که شما از خدا بیزارید.
- آه، پس چه دوست‌داری، ای غریبه‌ی شگفت انگیز؟
- من ابرها را دوست دارم.ابرهایی که م
 
برای خواندن قسمت های آپلود نشده در سایت به کانال تلگراممون مراجعه کنید
 

 
نام مانهوا : کتاب مقدس و عالیجنابژانر: #فانتزی ، #عاشقانه ، #کمدیمنتشر شده از #webcomicsوضعیت: #در_حال_انتشار
خلاصه: دختر سی ساله ای که به خاطر اهانت به کتاب مقدس وارد دوره باستان میشه به عنوان یک کتاب تا پرنسی که تمایلی به داشتن فرزند را ندارد مجبور به بچه دار شدن کند که در این صورت می‌تواند به دنیای خود بازگردد و.
 

ادامه مطلب
برای خواندن قسمت های آپلود نشده در سایت به کانال تلگراممون مراجعه کنید
تا قسمت 4 در سایت قرار داده شد
نام مانهوا : انقدر با شاهزاده نپرژانر: فانتزی ، عاشقانه ، کمدیوضعیت: در حال انتشارخلاصه: علاوه بر اینکه توی تابوت بیدار شدم من مرد شدم! آیا سفر در زمان کردم؟این چه وضع سر و لباسه  ؟! زندگی در دنیای دیگه آسون نیست و حتی باید با اون شاهزاده سرد و حیله گر سروکله بزنم.
ادامه مطلب
برای خواندن قسمت های آپلود نشده در سایت به کانال تلگراممون مراجعه کنید
تا قسمت 4 در سایت قرار داده شد
نام مانهوا : انقدر با شاهزاده نپرژانر: فانتزی ، عاشقانه ، کمدیوضعیت: در حال انتشارخلاصه: علاوه بر اینکه توی تابوت بیدار شدم من مرد شدم! آیا سفر در زمان کردم؟این چه وضع سر و لباسه  ؟! زندگی در دنیای دیگه آسون نیست و حتی باید با اون شاهزاده سرد و حیله گر سروکله بزنم.
ادامه مطلب
برای خواندن قسمت های آپلود نشده در سایت به کانال تلگراممون مراجعه کنید
تا قسمت 4 در سایت قرار داده شد
نام مانهوا : انقدر با شاهزاده نپرژانر: فانتزی ، عاشقانه ، کمدیوضعیت: در حال انتشارخلاصه: علاوه بر اینکه توی تابوت بیدار شدم من مرد شدم! آیا سفر در زمان کردم؟این چه وضع سر و لباسه  ؟! زندگی در دنیای دیگه آسون نیست و حتی باید با اون شاهزاده سرد و حیله گر سروکله بزنم.
ادامه مطلب
من رسما افسرده شدم .‌
داشتم همونجوری اشک میریختم ، که برگشت بهم گفت تو دلت با اینجا موندن نیست.
قرار نیست به پای زندگی مادر پدرت بسوزی .
اونها زندگی خودشون رو دارن.
کسی ده سال بعد به خاطر موندنت اینجا  ازت تشکر نمیکنه. 
کارهات رو بکن و برو . 
و من اشک ریختم و به ۱۰ سال بعد و جایی که دوست ندارم باشم فکر کردم و بیشتر اشک ریختم.
+اگر جسمتون دقیقا تو همون نقطه ی مکانی ای هست که دلتون شاده ، پس خوشبختین 
Noblesse
پایان یافته


نوع : مانهوانحوه خواندن : از راست به چپژانر : Fantasyنام انگلیسی: Noblesseنام فارسی : نجبانویسنده و طراح : (Son Jeho (Story & Artتعداد جلد : -تعدا چپتر : 543وضعیت: پایان یافتهوضعیت انتشار : پایان یافتهسال انتشار : 2014منبع: forums.animworld.net
سری فرعی ( اسپین آف )

خلاصه داستان: او بعد از هشتصد و بیست سال بیدار شده. بی خبر از آنکه علم و فناوری بشر پیشرفت داشته. دنیایی که او می شناخت با تکنولوژی جدید ، شیوه ها و رفتارهای جدید دیگر برایش نا آشناست. "کاد
تا قسمت 3در سایت قرار داده شد
برای خواندن قسمت های آپلود نشده در سایت به کانال تلگراممون مراجعه کنید
 

 
نام مانهوا : Mr Luژانر: #عاشقانه ، #کمدیوضعیت: #در_حال_انتشارخلاصه: دختری که مجبوره بخاطر ورشکست نشدن شرکت پدرش خودش رو جای برادر دوقلوی گمدش جا بزنه و سعی کنه با رئیس یکی از بزرگترین شرکت ها رابطه دوستی برقرار کنه.
 
ادامه مطلب
آمریکاییها نتوانستند مقاصدشان را از راه فشارها به دست بیاورند. میگویند بیایید با ما مذاکره کنید تا پیشرفت کنید. بله! ما پیشرفت میکنیم اما بدون شما/ مذاکره یک فریب است بر سر آنچه که او میخواهد. اسلحه دست شماست و او جرئت نمیکند جلو بیاید؛ میگوید اسلحه را بینداز تا من بتوانم هر بلایی خواستم سرت بیاورم. مذاکره این است. اگر حرف او را قبول کنی پدرت درآمده اگر هم قبول نکنی باز همین سروصداها و دعواهای حقوق بشر خواهد بود.
متوکل بن هارون که در مقدمه صحیفه سجادیه به عنوان راوی اصلی صحیفه معرفی شده است می گوید: روزی یحیی بن زید بن علی (ع) {نوه امام سجاد (ع)} را بعد از شهادت پدرش دیدار نمودم. یحی بن زید از من پرسید آیا تو پسر عمویم جعفر بن محمد { امام صادق(ع)} را ملاقات کرده ای؟ گفتم: آری. گفت: آیا از او شنیدی که عاقبت کار من چه میشود؟ 
گفتم: امام گفت تو نیز مانند پدرت به دلیل قیام علیه بنی امیه کشته می‌شوی. پس چهره‌اش دگرگون شد. به او گفتم: فدایت شوم، من مردم را دیدم ک به پس
هیچوقت دخترایی که دوس داشتن پسر باشنو درک نمیکردم.
اما پریشب که دیدم پسرعمم اشک گوشه چشمش رو پاک کرد ، دوس داشتم پسر بودم ، میگرفتمش بغل ، سرشو میبوسیدم
خیلی سخته که پدرت فوت شده باشه و مادرت و همدمتو از دست بدی .
امروز چهلم عمه بود چه زود گذشت اما جای تو پر نمیشه عمه جان برای مهمونی مامان برای تو هم پیمانه برنج شمرد ، وقتی به م زنگ زد گفت سلام برسون . آخه کی مثه تو شیرین زبون ودلسوز بود ، همیشه سر مارو بوس میکردی . م اومد خونمون اشک تو
جواب کاربرگه شماره ۱۱ مطالعات نهم
انگیزه اصلی امام از مخالفت و مبارزه با حکومت شاه چه بوده است؟
علل مخالفت امام خمینی با نظام ی پهلوی را می توان این گونه فهرست کرد: نابودی اعتقادات اسلامی، از بین رفتن استقلال کشور، نقض قانون اسلامی، امتیازات داده شده به غرب، پیوند پنهانی و غیرمستقیم با اسرائیل، هزینه های بیهودۀ تسلیحاتی، فساد رایج در میان بزرگان دولتی،
۲-از نظر امام خمینی چه خطر ها و تهدید هایی از جانب اسرائیل متوجه ایران بود؟
اسرائی
دیشب که پشت چراغ قرمز شلوغ ترین خیابان شهر ماشین خاموش شد و روشن نشد به تو زنگ نزدم .مرد های غریبه شهر کمکم کردند اما به تو زنگ نزدم.زنگ زدم به کسی که همیشه بی هیچ منتی هست.راستش مطمن بودم تو کمک ام نمی کنی.
چمدان بسته ام. اما تو هرروز هفته عین خیالت نیست
رهات کردم و درگیر خودتی.
رفتم سر پدرت .
قبرستان سکوت بود.گفتم برای اخرین بار امدم نمی بخشم .
عنوان: 
اما قلب حافظه ی خودش را دارد و من هیچ چیز را فراموش نکرده ام. آلبرکامو
برای خواندن قسمت های آپلود نشده در سایت به کانال تلگراممون مراجعه کنید
تا قسمت 80 در سایت قرار داده شد
نام مانهوا : انقدر با شاهزاده نپر
نام انگلیسی: Entangled With the Duke , Don't flirt with the princeژانر: فانتزی ، عاشقانه ، کمدی ، تاریخیوضعیت: در حال انتشار
ترجمه و ادیت : Hinna , مومو , Heliyaخلاصه: علاوه بر اینکه توی تابوت بیدار شدم من مرد شدم! آیا سفر در زمان کردم؟این چه وضع سر و لباسه  ؟! زندگی در دنیای دیگه آسون نیست و حتی باید با اون شاهزاده سرد و حیله گر سروکله بزنم.
DICE
چپتر 271 اضافه شد
 
خلاصه داستان: انیشتین گفته خدا با سرنوشت دنیا تاس بازی نمیکنه. زندگی انسان ها به چرخش یک تاس و یک احتمال کوچک بستگی نداره. یا اینکه داره؟ اگر ریختن یک تاس میتونست زندگی شما رو، خوب یا بد، تغییر بده، اون تاس رو میریختید؟ اگر اسف بارترینِ زندگی ها رو داشتید و ترجیح میدادید بمیرید چی؟ تاس خدا… در دستان شما…
ادامه مطلب
سیما گریه میکنه با حرص میگه: خودکشی؟! توووو.؟! واقعا میارزید؟! مادر پدرت چه گناهی دارن؟ اونهمه سال از عمرت رفت بس نیس؟
بی‌حال رو تخت دراز کشیدم هیچی نمیگم گریه میکنم فقط گوش میدم .
گریه میکنه میگه: میفهممت نون جون  حیفی نون جون حیفی. 
میگم: سیما میگفتم همه دنیا یه طرف اون یه طرف من چه بدی کردم اینقد ازم متنفره؟ 
سیما: گریه میکنه‌ 
این یه پست تبلیغاتیه.آرهه.
مانگا.وبتون.مانهوا.کمیک.یا ایرانیزه اش داستان مصور.که معمولا شرقیها بیشتر از غربی ها مینویسن.داستانهایی با ژانرهای مختلف و جالب.که این روزا من بیشترین وقتمو میذارم پای خوندن اینا.(به جای درس خوندن!) 
من عاشق دنیای فانتزی اونام و خب یکی از مدل داستانهای مورد علاقم داستانهایی راجع به تناسخ هست.کشورهای شرقی آسیا به تناسخ اعتقاد دارن و خیلی در این مورد داستان مینویسن.خیلی هیجان انگیز. 
میمیری و لحظه ای ب
صبح بابوسه پدرازخواب بیدارشددخترک ازاینکه بابا
موهایش راشانه کندوگل سربزندچه ذوقی داردصورت بابا رومی بوسد ونازمی آیدبرای بابا
ازهمان نازهایی که بابا برایش غش وضعف می رود.
وقتی بابا رانندگی می کند ،ازصندلی پشت سرک می کشدتاچشم های بابا درآینه
ببیندوبعدلبخندش رابالبخندی جواب بدهدوبعدبابا اخم کندودعوایش کندکه بشین سرجایت
وکمربندت راببند آرمیتای بابا همه چیز خوب بود مثل همیشه ،مثل همه روزهای با  بابا
بودن تایک موتورسوارسیاه پوش آمدکن
مطمئن نیستم که چمه! اما حال جسمیم جدن مزخرفه. سردرد عجیب دیشب کمتر شده. درد سینوس ها هم. اما سرگیجه دارم. و تب. و از نصفه شب که بیدار شدم تا یک ساعت پیش، دل درد شدید باعث میشد تقریبا جیغ بزنم از درد. چرا؟ نمیدونم. 
+ ازش معذرت خواستم و نوشتم. طفلک گناهی نداشت که گیر من روانی افتاده بود. امیدوارم از چشمش نیفتاده باشم 
+ برای دوشنبه بلیط گرفتم. سعی میکنم به هیچی فکر نکنم و تکرار کنم چو فردا شود فکر فردا کنیم. 
+ امیلی کوچک ممنون که از پدرت پرسیدی چطور
روزهای آخر مهد کودک.برای دبستان آماده شده ای.
و اصرار داری که هفت ساله ای
به تو می بالیم و از خداوند آرامش و ایمان و پیشرفت تو را می خواهیم.
دیروز از دیدن خورشیدی که بین کوه ها کشیده بودی ذوق مرگ شدم و گفتی از برنامه نقاشی نقاشی یاد گرفته ای. چند وقت قبل هم از روی زیر نویس کیپی که دیده بودی, چند خط شعر برایم نوشته بودی.من به قربان انگشتهای زیبای تو.
منم و پدرت با آرزوهای خوب برای تو. با دعا و خیرخواهی برای لحظه لحظه هایت .
که خوب باشی.
که خوب
فراموش کردی 
 
قول و قرارا رو فراموش کردیگذشته رو فراموش کردی
مگه همه دردت این نبود که چطور پدرت گذشته رو فراموش کرده؟گذشته ای که تو لحظه به لحظه به یادش هستیدلت میگیره. بغض میکنی. گریه میکنی
 
پس اینو باید بفهمیکه گذشته فراموش کردنی نیست
 
چون گذشته ست، که امروز ما رو میسازه
 
منتاوان اعتماد به گذشته رو پس میدمو توحتی حاضر نشدی سر حرفات بمونی
 
 
و من در همه حال سعی میکنمشاکر خدا باشم .
کيست مچ دست (کيست گانگلیونی) | علت، علائم، تشخیص و درمان کيست مچ دست (کيست گانگلیونی)

کيست مچ دست (کيست گانگلیونی)، یک تورم موضعی خوش خیم است که در بعضی از نواحی بدن از جمله در اطراف مفصل مچ دست ایجاد می شود.
 

 
 
برای مشاهده متن کامل مقاله کيست مچ دست روی لینک کيست مچ دست کلیک کنید.
ادامه مطلب
کيست تخمدان چیست؟ چه علائمی دارد و چطور درمان می شود؟
کيست تخمدان یکی از رایج ترین انواع تومور در ن است. گزارش شده است که کيست تخمدان حدود 80٪ تومور های سرطانی را تشکیل می دهد. کيست های تخمدانی کيست هایی هستند که حاوی مایع می باشند ، این کيست ها در داخل تخمدان های زن رشد می کند.
 
این کيست ها ممکن است ارگانیسم های جدیدی باشند که با سندرم تخمدان های طبیعی متفاوت هستند، یا آنها مایع هایی هستند که کيست در تخمدان ایجاد می کنند. 

ادامه مطلب
کيست تخمدان چیست؟ چه علائمی دارد و چطور درمان می شود؟
کيست تخمدان یکی از رایج ترین انواع تومور در ن است. گزارش شده است که کيست تخمدان حدود 80٪ تومور های سرطانی را تشکیل می دهد. کيست های تخمدانی کيست هایی هستند که حاوی مایع می باشند ، این کيست ها در داخل تخمدان های زن رشد می کند.
 
این کيست ها ممکن است ارگانیسم های جدیدی باشند که با سندرم تخمدان های طبیعی متفاوت هستند، یا آنها مایع هایی هستند که کيست در تخمدان ایجاد می کنند. 

ادامه مطلب
دلم گرفته از اینکه نه اونقدر خوب انتخاب کردم که راحت باشم نه اونقدر خوبم که ناراحت نشم.
زینبم
چه مادرت زنده باشه کنارت چه نباشه، از خانواده ی پدرت فاصله ی منطقی ای بگیر
صله رحم کن
بی حرمتی نکن
احترام به والدین پئرت بگذار
ولی از عمه ها و عمو هات و مادربزرگت فاصله ای بگیر که نتونن زیاد بهت نردیک بشن
من از نزدیکی شون اذیت و آزار دیدم
کسانی که با حرفهای نفاثات فی العقد گونه شون، همسر تحریک پذیرم رو بارها و بارها و بارها تحریک کردن.
سر سفره صبحانه بودیم که آثار آمدنت پیدا شد. ترسیده بودم. مامان سریع
زنگ زد به پدرت و او را هم ترساند! به یک ربع نکشید که پدرت خودش را رساند خانه.
با یک تاکسی زرد قناری! نیم ساعت بعد، رسیده بودیم بیمارستان. قرآن کوچکم را
برداشتم و سوره ی مریم را خواندم و خودم را سپردم به تقدیری که خدا برایم رقم زده
بود. شرایط طبیعی نداشتم پس رفتیم اتاق عمل.
ساعت پنج و بیست دقیقه ی عصر بود که سر و کله ات پیدا شد و صدای گریه
ات اتاق عمل را برداشت. پرستار تو را در پارچه
کيست تخمدان چیست؟ چه علائمی دارد و چطور درمان می شود؟
کيست تخمدان یکی از رایج ترین انواع تومور در ن است. گزارش شده است که کيست تخمدان حدود 80٪ تومور های سرطانی را تشکیل می دهد. کيست های تخمدانی کيست هایی هستند که حاوی مایع می باشند ، این کيست ها در داخل تخمدان های زن رشد می کند.
این کيست ها ممکن است ارگانیسم های جدیدی باشند که با سندرم تخمدان های طبیعی متفاوت هستند، یا آنها مایع هایی هستند که کيست در تخمدان ایجاد می کنند. کيست تخمدان می توا
کيست تخمدان چیست؟ چه علائمی دارد و چطور درمان می شود؟
کيست تخمدان یکی از رایج ترین انواع تومور در ن است. گزارش شده است که کيست تخمدان حدود 80٪ تومور های سرطانی را تشکیل می دهد. کيست های تخمدانی کيست هایی هستند که حاوی مایع می باشند ، این کيست ها در داخل تخمدان های زن رشد می کند.
این کيست ها ممکن است ارگانیسم های جدیدی باشند که با سندرم تخمدان های طبیعی متفاوت هستند، یا آنها مایع هایی هستند که کيست در تخمدان ایجاد می کنند. کيست تخمدان می توا
نزدیک
عملیات بود و موهای سرم بلند شده بود. باید کوتاهش می کردم. خبردار شدم که یکی از
پیرمردهای گردان یک ماشین سلمانی دارد و صلواتی موها را اصلاح می کند.رفتمسراغش.دیدم کسی زیر دستش نیست. طمع کردم و جلدی با چرب زبانی، قربان صدقه اش
رفتم و نشستم زیر دستش. اما کاش نمی نشستمچشمتان روز بد نبیند، با هر حرکت ماشین بی اختیار از زور درد از جا می
پریدم. ماشین نگو تراکتور بگو! به جای بریدن مو ها، غِلفتی از ریشه و پیاز می کندشان!از
بار چهارم، هر بار که از
من آن تکه ی وجودم را که دوست ندارم، پشت لایه های تظاهر مخفی می‌کنم. خاک میکنمش.
روزی خواهد رسید که یادم برود اصلا وجود داشته آن تکه از من.
 
من دیگر از قضاوت شدن نمی‌ترسم. اگر کرک های پشت لبم در بیایند، اگر لباس های کهنه بپوشم، اگر بد رانندگی کنم.
من می‌خواهم تمام اصولی که بر پایه شان زندگی می‌کنم را نابود کنم و از اینی که هستم هم بیخیال تر شوم.
 
آنقدر بیخیال که حتی نظر تو برایم مهم نباشد. من دیگر از هیچ فکر تو پیروی نخواهم کرد. هرکاری که دلم بخ
Nineteen Twenty-One
پایان یافته
 
خلاصه داستان: یون لی یک دختر جوان ِ که زخمهای عاطفی بزرگی در قلبشه … بخاطر تصادفی که داشته 2 سال از بهترین سالهای زندگیشو از دست داده سنین بین 19 تا 21 سالگی …زندگی خودشو پر از رنج و بدبختی می دونه … اما هنوز در مدرسه مقدماتی حاضر می شه تا شاید بتونه سال های از دست رفتشو جبران کنه … یون لی با پسر جوانی بر خورد می کنه که بنظر می یاد چیزی که یون لی از دست داده رو ، داره … سنین بینی 19 تا 21 سالگی…
ادامه مطلب

کيست‌های تخمدانی به سرطان ختم می‌شوند؟
  
کيست‌های تخمدانی به سرطان ختم می‌شوند؟رفع ابهام درباره یک نگرانی شایع نهبیشتر کيست‌ها هیچ نشانه‌ای ندارند و خانمی که کيست دارد ممکن است تا چکاپ بعدی خود نزد متخصص ن متوجه وجود کيست در بدنش نشود. در اصل کيست تا خیلی بزرگ یا پاره نشود یا نچرخد، هیچ علامتی را نشان نمی‌دهد. بسیاری از ن در طول دوران زندگی خود دچار کيست تخمدان می‌شوند که بیشتر این کيست‌ها درد یا خطری ندارند وبعد از چند م
هدیه به پیشگاه آقام علی اکبر "علیه السلام"
 
مرغ آمینی و افسوس پرت در میدانپسر ارشد بابا.پدرت در میدان
جگرش سوخت در آن دم که تو را در هم دیدازدحامی شده دور خبرت در میدان
شمر از پشت تو را با لگد انداخته وحرمله آمده بالای سرت در میدان
حرمله خنده کنان گفت حسین می بینیشمر بی رحم شده با پسرت در میدان
آیه ی محکم من از چه مقطع شده ای؟!متلاشی شده از هم سپرت در میدان
با عبا آمده ام تا که تو را جمع کنمنیم دست من و نیم دگرت در میدان
اتصال بدنی نیست چه بر هم ز
 
گانودرما بهبود دهنده کيست تخمدان میباشدن مبتلا به کيست تخمدان در ۴۰ روز اول استفاده از گانودرما قطر کيست تخمدانشان به مراتب کوچکتر شده و پس از ۶۰ روز استفاده از گانودرما ،کيست به کمترین حجم خواهد رسید و پس از ۹۰ روز کامل از بین خواهد رفت.
ادامه مطلب
هو المحبوب
ما چه می‌دانیم واقعاً که عاقبت کار چه می‌شود!
همین لیلی و مجنون -که چه‌ها برایشان نسراییده‌اند- اگر به سر منزل وصال می‌رسیدند آیا تضمینی داشت که خوشبخت می‌شوند و یا مجنون روزی به لیلی نمی‌گفت که به خانه پدرت برگرد؟ و یا با اولین غذایی که گیسویی از گیسوان لیلی -که در مدحت آن و گرفتاری قلب به آن، غزل‌ها سراییده شده- در آن بود، مجنون ببر درونش را آزاد نمی‌کرد؟ یا به اولین دمپایی خیس توالت، لیلی واکنش نمی‌داد که ای مجنون مگر ننه‌
خب عزیز دل بابا
این چند روز من و مامان فقط صرف این شد که گریه‌های تو رو قطع کنیم :) و بهت برسیم.
حقیقتا تجربه‌ی اول مایی و خیلی خیلی سخت و حساس می‌گذره، با یه گریه‌ت چک می‌کنیم دل درده یا گرسنه‌ای یا دستشویی داری یا جات راحت نیست یا سرده یا گرمه :)
تجربه‌ی سخت شیرین خوشگل من :)
راستی بابا دیروز پیکر شهید مدافع حرم شهید انصاری رو بعد از سه سال آوردند ایران و دخترش بالای سر شهید گریه‌ی جانسوزی می‌کرد.
وقتی دیدم تصویرو دعا کردم تو هم یه روز این ص
#مهارت_های_زندگی_برای_کودکان
#قسمت_دوم
#غریبه
امروز بعد از مدرسه پرهام همراه دوستانش آرمین و امید و پارسا برای بازی به کوچه رفتند. پس کمی هم فکری تصمیم گرفتند که فوتبال بازی کنند. 
آنها خیلی از بازی لذت می بردند. در هنگام بازی یک مرد از کوچه رد شد. به پرهام چشمک زد و خندید. بعد از بازی همه به خانه رفتند تا کمی استراحت کنند؛ اما پرهام هنوز در فکر آن مرد بود.
بالاخره شب شد. خانواده ی پرهام شام خوردند و چون پرهام و مریم فردا مدرسه داشتند، سریع خوابید
داری به سرعت بزرگ میشی و زندگی سرشاره از عطر و بوی تو ولی شامه ی ما کر شده، باید تو را دید، هوای با تو بودن را نفس کشید، باید تو را به شدت دوست داشت، دوست داشتنی در خور قلبی زلال به عشقی ودیعه نهاده شده از طرف خدا.
زبان شیرین تو شیرینی زندگی را بس، اگر دل دل باشد.
دیشب گفتی مامان من چرا حواسم نبود شیر خوردم که پاهام خاروندیده شده؟ یک ساعت بعد موقع خواب گفتی مامان به من شربت میدی؟ چون شیر پاهامو خاروندیده میکنه.
دلم برات تنگ میشه
در چالش‌های م
متاسفم که مجبورم تولدت رو میون بوی الکل و وایتکس و ژل ضدعفونی کننده تبریک بگم. 
عذرخواهم که در حال حاضر بخاطر یه ویروس فسقلی، خبری از کیک تولد و شمع و فوت نیست! راستش این روزا اگه کسی بمیره هم براش مراسم ختم و هفت نمیگیرن، چه برسه به تولد دو سالگی!
پسرم!
راستش یادم نمیاد که قبل از تو، با اینهمه وقتِ اضافه تو زندگیم چیکار میکردم! احتمالا از سر بیکاری، مدام با پدرت سر چیزای بیخودی دعوامون میشد، درحالی که الان سر چیزای باخودی به هم گیر میدیم.
مث
چقدر عجیب، بعد از مدّت‌ها آمده‌ام این‌جا و هنوز نوشته‌هام به نظرم جذّاب است. بعد از مدّت‌ها این احساس بهم دست داده. آخرین پست این‌جا برای تو بود بچّه. برای تو نوشته بودم و چقدر خوش‌حالم که این‌جا را با از تو نوشتن ترک کردم. اگر خدایی نکرده تو را نمی‌داشتم هیچ‌وقت نمی‌شد این‌جا را خواند.
آمدم بنویسم سال نو شده میوه‌ی دلم. سال نوت مبارک. آمدم بنویسم چقدر امید داشتم به امسال، چقدر امید بیش‌تری به سال آینده دارم که تو را دارم. آمدم بنویسم ک
علت دقیق کيست مویی مشخص نیست اما روش های زیادی برای درمان وجود دارد. درمان کيست مویی با لیزر جدیدترین این روش هاست.کيست مویی یا سینوس پلونیدال (PNS) یک سوراخ کوچک یا شکافی در پوست است که ممکن است با مایع یا چرک پر شده باشد، این ها باعث ایجاد کيست یا آبسه در بالای باسن می شود.کيست مویی معمولا شامل مو، چرک و مایعات ج مانند است. این بیماری می تواند درد شدیدی ایجاد کند و حتی پوست را نیز آلوده کند. در صورتی که کيست آلوده شود، ممکن است با ترشحات چرکی
انسان‌هایی که یک دوست واحد دارند که میتوانند درباره‌ی هرچیزی که دوست دارند با او صحبت کنند خوشبخت‌اند . فکر میکنم برای خوشبختی همین رکن کافیست. مرا ببین! ندارم. من هزاران دوست ناواحد دارم که هیچ کدامشان شبیه دیگری نیست. هیچ کدامشان شبیه من نیستند. تو در جمع‌های دوستانه‌ی من از تعدد و تنوع و تکثر دوستانم شگفت‌زده شده‌ای و هی با خودت فکر کرده‌ای پس چرا مادرم این شکلی نیست. دلیلش همین است. خاله‌ات دوست واحد ندارد. فرصت داشتن دوست واحد نداشت
یازدهم اردیبهشت 13:08
خاله ف ات فرصت طلب بازی اش گل میکند! به مادربزرگ زنگ میزند و طلب مزگونا (مژدگانی) میکند مادربزرگ جیغ میزند! من جیغ میزنم! عمو و پدربزرگ میخواهند مرد بودنشان حفظ شود به لبخندی دندان نما بسنده میکنند! ظاهرا کیسه ی آبت پاره شده است و قصد بیرون آمدن داری! لطفا مادرت را آنقدرها هم اذیت نکن پنبه :) بابا در راه است. انشالله برای دیدنت تا 6 ساعت آینده خودش را میرساند :) همگی به هول و ولا افتاده ایم عمویت سعی میکند خونسرد باشد! یکدفعه ته
کمتر از شصت روز دیگه وارد دهه دوم زندگیم میشم و این خیلی خیلی وحشتناکه !! حس میکنم توی این بیست سال زندگیم هیچ کاری رو درست و حسابی انجام ندادم ٬ یا بهتر بگم من دقیقا چیکار کردم ؟؟ داره بیست سالم میشه اما انگار یه دختر بچه ی پنج شیش سالم که منتظرم یکی بیاد بهم بگه چی درسته چی غلط ٬ چیکار کنم چیکار نکنم ٬ همش منتظر اینم یکی بیاد و بهم بگه هی تو دختر بیا این راه رو بگیر برو تا تهش ٬ ولی کسی نیست !! راه چیه ؟ هدف چیه ؟ زندگی چیه ؟ من دارم بزرگ میشم ٬ دار
حیران جان. این هم طنز.
برما سگی گذشت اگر سال سگ چه غم
نیت حال ما که نکو باد حال خوک
 جواد نوروزی
ایامتون بی غم.

چون صخره محکم ایم اگر چند ای پسر  
خوردیم از زمین و زمان ضربه های هوک
فولاد آب دیده شدیم از فشار چرخ 
وز جای جای مان بدرآمد صدای غوک
انگشت می کنند که تنظیممان کنند 
غمگین مباش گر پدرت را کنند کوک 
چون ما قوی شو، داد دل خویش را بگیر
هم از جوان و پیر، وَ لَوکانَ مِن اَبوک
خوبی و نیست در دل تو هیچ جز شعف
شادی و نیستت غمی از کله های پوک
1- گاف آشکار قرآن در مریم را خواهر هارون خواندن با تقلید نابجا از تورات.
 
قرآن می‌گوید که مریم (مادر عیسی) خواهر هارون بود، در حالی که هارون برادر موسی است:
یَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِیًّا (مریم/28)  اى خواهر هارون، پدرت مرد بدى نبود و مادرت بدكاره نبود.
ادامه مطلب
ما دیگر فقیر نیستیم
دیروز پزشک آبادی‌ گفت :
چشمان پدرت پر از آب مروارید است
رسول ادهمی
@Parsa_Night_narrator
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
[عکس 1146×1146]
مشاهده مطلب در کانال
زیبای جهانم، نور دو چشمم، گه گاهی میان روزمرگی هایم یکهو یاد تو میفتم. بعد به خودم نگاه می کنم و می بینم اگر همین الان، تو را داشتم، مادر خوبی می شدم؟ جواب برای خودم واضح است. کلی راه دارم که برسم. نه راهی که فکر کنی منتظر گذراندن کارگاه های تعامل با کودک و فرزندپروری ست! نه! راهی که مسیرش به خودم ختم می شود : خود سازی. تو قرار است ذره ذره در وجودم بپروری، روز و شبت را با من بگذرانی و دو سال تمام در آغوش من باشی. روحت قرار است در روح من گره بخورد. روح
آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) :
 
مادر باید از شما راضی باشد.اگر میخواهید بهشتی شوید، مادر باید از شما راضی باشد. مادر از پدر مهم تر است. 
 
☘️ در روایت آمده کسی از رسول خدا ص پرسید : من به چه کسی خوبی کنم؟»
 
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند : #مادرت
 
مجددا پرسید ، فرمودند : #مادرت . بار چهارم در جواب فرمودند : #پدرت .سه مرتبه فرمودند مادر و یک مرتبه فرمودند پدر.
 
چون مادر رقیق القلب است. اگر انسان مقداری به حرف مادر نرود، دلش میگیرد. اما پدر ا
روزگاری به فقر وتنگدستی مبتلا شدم تا جایی که من وهمسر وفرزندم چیزی برای خوردن نداشتیم
خیلی بر گرسنگی صبر کردم پس تصمیم گرفتم خانه ام را بفروشم و به جای دیگری بروم.
درراه یکی از دوستانم به اسم 
ابانصررا دیدم و او را از فروش خانه باخبرساختم
پس دوتکه نان که داخلش حلوا بود به من داد و گفت : 
برو و به خانواده ات بده
به طرف خانه به راه افتادم 
در راه به زنی و پسر خردسالش برخورد کردم به تکه نانی که در دستم بود نگاه کرد و گفت : این پسر یتیم و گرسنه است و ن
کيست 7.5 کیلویی تخمدان از بدن زن 54 ساله خارج شد
کيست تخمدان به بزرگی 7 و نیم کیلوگرم از بدن یک زن 54 ساله با موفقیت در بیمارستان افضلی پور کرمان خارج شد.

به گزارش ندای زرند، تیم جراحی و پزشکی بیمارستان افضلی پور به سرپرستی دکتر "زهرا هنرو" فلوشیپ انکولوژی ن، روز سه شنبه 10 اردیبهشت ماه این کيست را خارج کردند.

این فلوشیپ انکولوژی ن گفت: حال عمومی این بیمار خوب اعلام است و خوشبختانه عمل به بهترین نحو انجام شده است.

براساس این گزارش، کيست تخمد
جریان جوانمرد طلا فروش 
پدرم حاج عباسعلی در سال 1340 از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم، بزرگ شدم
در سن شش سالگی که کمی خواندن و نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست. 
 
( در بزم غم حسین مرا یاد کنید )
 
بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده است؟ 
 
روزی در سن تقریباً بیست سالگی در کوچه راه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من
کيست مویی چیست ؟
کيست مویی یا سینوس پیلونیدال همان سینوسی است که معمولا مو دار است و زیر پوست بین کفل ها کمی بالاتر از مقعد ایجاد میشود. سینوس بصورت عمودی بین کفل ها ایجاد میشود و به ندرت در نواحی دیگر بدن رخ میدهد و مستعد عفونت است. تنها راه درمان کيست مویی خارج کردن کيست به روش جراحی می باشد. به جز روش جراحی هیچ درمان دارویی و یا گیاهی وجود ندارد.

ادامه مطلب
پنج سالم بود که خواب دیدم در دشتی تاریک تنهام. بادی سهمگین می وزید و مرا به این سو و آن سو پرت می کرد. چشمم به درختی تنومند افتاد. رفتم تا در پناهش آرام گیرم، اما بادِ بی رحم درخت را از ریشه کند. به شاخه ای محکم چنگ زدم. باد آن شاخه را شکست. به شاخه ای دیگر چنگ زدم که آن یکی هم شکست. به دو شاخۀ متصل چنگ زدم، اما باد آن دو شاخه را هم. از خواب پریدم. می لرزیدم از ترس. به آغوش مادر پناه بردم و تعبیر خوابم را از او خواستم. مادر گفت: از پدرت بپرس!» پدر هم

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها