نتایج جستجو برای عبارت :

قسمت اول تا دهم برادرم نباش

باسمه تعالی
چهل حدیث
توکل
غزل۲
اینقدر فکر زن و بچه و اولاد نباش
می رسد روزی هر بنده و صیاد نباش
تو ممکن کار خلاف و تو مکن هر کاری
کار نیکو کن و در زندگی پولاد نباش
تا توانی دل مظلوم بدست آور تو
با زبان و عملت موجب فریاد نباش
وقت خود را به هدر طی مکن و آن دریاب
بی خود و بی هدف از عالم اضداد نباش
کن توکل به خدا در همه ی احوالت
این همه دلهره از آتی و رخداد نباش
گر شدی عاشق دنیا، تو مکن عمر تلف
لحظه ای فکر کن و عامل هر باد نباش
باش در یاد خدا، جز به خدا ف
باسمه تعالی
چهل حدیث
توکل
غزل۲
اینقدر فکر زن و بچه و اولاد نباش
می رسد روزی هر بنده و صیاد نباش
تو مکن کار خلاف و ، به خلاف امر مکن
نابجا سخت مگیر و دم پولاد نباش
تا توانی دل مظلوم بدست آور تو
با زبان و عملت موجب فریاد نباش
وقت خود را تو غنیمت بشمار و دریاب
بی خود و بی هدف و سر خود و آزاد نباش
کن توکل به خدا در همه ی احوالت
این همه دلهره از آتی و رخداد نباش
گر شدی عاشق دنیا، تو مکن عمر تلف
لحظه ای فکر کن و عامل هر باد نباش
باش در یاد خدا، جز به خدا فک
خر وصیّت کرد : فرزندم ! بیا و ‌خر نباش !این همه خر بوده ای ، کافی ست ، پس دیگر نباش !
یا تلاشت را بکن با پارتی پُستی بگیر !یا فرار مغزها کن ! توی این کشور نباش !
کار کردن مثل خر در شأن ما هرگز نبود !همتی کن وارثِ این شغل زجرآور نباش !
سعی کن یا رانت خواری یا زمین خواری کنی !هر چه می خواهی بخور اما پی عرعر نباش !
آخورت را پُر کن و تنها خودت از آن بخور !بیخودی دلسوز اسب و قاطر و اشتر نباش !
از مترسک هم نترس ، اصلا به او جفتک بزن !لیک روی خط قرمزهای گاو نر نباش
.   باسمه تعالی
چهل حدیث
عدل و انصاف
غزل ۴
مردم بیچاره را یاری کن و کاهل نباش
در تجارت در امانت، خاطی و غافل  نباش
تا توانی یاور بیچارگان باش و ضعیف
گر ندارد مال و ثروت، شاکی و نازل نباش
صرف کن مال و منالت، در ره قرآن و دین
دور کن دلبستگی را، دائما مایل نباش
تا توانی کن تو احسان و مکن کار خلاف
چون رضای حق تعالی باشد و سائل نباش
در مصاف دیگران پرهیز از اجحاف کن
در عدالت عامل و از بندگی غافل نباش
مال دنیا را کسی با خود نبرده تا کنون
بهر فردایت بکن کا
سلام
همیشه خداوند خانواده مون دوست داشته وداره.
واقعا داغ جوان سخته
تنها دلیل که ارام کرده اینکه فکر میکنم،برادرم هنوز هم شیراز منتطر پیوند هست.
البته حس نفرت به قسمت های از خونه که برادرم اونجا راه می رفت میدا کردم،اون جاها ارام قرار ندارم
واقعا خداوند دوستمون دارهموقع فوت شوهر خواهر ،هی به خودمون دل داری میدادیم که تصادف باعث شده،برا برادرم هم اینکه مریض بوده.
همزمان با برادرم یه جوان تو خونه شون همین جوری فوت کرده.
خداوند به خانو
دانلود کتاب شرمنده نباش دختر اثر ریچل هالیس PDF
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
کتاب صوتی شرمنده نباش دختر: یک برنامه بدون شرمساری برای رسیدن به اهداف نوشته‌ی ریچل هالیس ، یکی از پرفروش‌ترین آثار نیویورک تایمز در سال 2019 است که به .
دانلود pdf کتاب شرمنده نباش دختر ریچل هالیس | ایران پیپرiran-paper.ir › tag › دانلود-pdf-کتاب-شرمنده-نباش-دخ.دانلود کتاب شرمنده نباش دختر نوشته ریچل هالیس کتاب شرمنده نباش دختر: یک برنامه بدون شرمساری برای رسیدن به اهداف
 
دانلود کتاب شرمنده نباش دختر
عنوان کتاب: شرمنده نباش دخترنویسنده: ریچل هالیسمترجم: هدیه جامعیفرمت فایل ها: pdfتعداد صفحات: 241ناشر: کتاب کوله پشتیزبان: فارسیتوضیحات:
کتاب شرمنده نباش دختر: یک برنامه بدون شرمساری برای رسیدن به اهداف جدیدترین اثر ریچل هالیس، نویسندۀ کتاب پرفروش خودت باش دختر، شما را در راه رسیدن به رویایتان و موفقیت‌هایی که قرار است در زندگی کسب کنید، یاری می‌کند.اکثر نی که کتاب شرمنده نباش دختر را برای خواندن انتخاب…
دانلود کتاب شرمنده نباش دختر اثر ریچل هالیس PDF
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
دانلود کتاب شرمنده نباش دختر؛ یک برنامه‌ی بدون شرمساری .taaghche.com › . › موفقیت و خودیاریریچل هالیس، نویسنده کتاب پرطرفدار و پرفروش خودت باش دختر»، این بار در کتاب جدیدش . دانلود کتاب شرمنده نباش دختر؛ یک برنامه‌ی بدون شرمساری برای رسیدن به اهداف . رایگان خرید دریافت از طاقچه بی‌نهایت. هدیه به دیگران مطالعه نمونه . رتبه: ۳٫۵ - ‏۲۸ رأی
دانلود کتاب شرمنده نباش دختر ا
سلام
برادرم بهم نگاه می کنه،با خونسردی آهنگ باز میکنهمیدونه بنده آهنگ گوش نمیدونمبنده چیزی نگفتم اتاق عوض کردم.
نمیدونم هم برا برادرم و برا بعضی ها متاسفم.بهشون پیشنهاد میکنمبه روش تدبر سوره انبیاء مطالعه کنندگاها یه جاهای شامل خودم هم میشه.
برادرم  مهربان و بعضی ها (نمیدونم )
از تولیدات داخلی  حمایت میکنهمیشه برا ابادانی تلاش می کنه
ولس اکثر کارهاشو با تلگرام و واتساب انجام میدهپیام رسان های داخلی براش خنده دار بود
از رو بنده
سلام
برادرم دوستش  سوار کرد.ایشون متوجه نبود .بنده  هم داخل ماشین هستم.خوب شروع کردند .مسائل امروز و روز های گدشته تحلیل کردند.با خودم گفتم هیچی نمیگم.تا از کلمات زشت هم استفادکرد.خوب گفتم شرمنده در مورد دشمن حرف نمیزنید همه جمع میکنید(کسی که نفوذی و علیه انقلاب اسلام کار می کنند دشمن)ولی جمع بستن درست نیست.
ایشون هم عذر خواهی کرد و پیاده شد.
تو راه برادرم گفت ایشون نفهمید تو هم هستی؟؟
البته بعد به برادرم زنگ زد و عذرخواهی بخاطر کلمات بد
ول
بنام خدا
متاسفانه چند روز پیش برادرم بستری شد و بعدم به صورت غافلگیرانه از دنیا رفتانا لله و انا الیه راجعون
باور و درک خیلی از مسائل سخته و دشواره شایدم هرگز نتوان ان  را درک کرد و انسان ضعیف تر از ان چیزی که تصور میکند،جزء خدا هیچ کس نیست که ما را یاری دهد.
اگر دوست داشتید یا علاقه داشتید،فاتحه براشون بخونید.
عکس پروفایل خواهرم | برادرم عروسیت مبارک در سایت روبکا مشاهده نمایید امیدوارم مورد توجه شما عزیزان قرار بگیره.
پروفایل عروسی برادر
پروفایل عروسی خواهرم مبارک
عکس پروفایل خواهرم
عکس های زیبا برای پروفایل
عکس پروفایل خواهرم
 پروفایل عروسی خواهرم مبارک
پروفایل عروسی برادر
عکس های زیبا برای پروفایل
پروفایل عروسی برادر
 پروفایل عروسی داداش
عکس های پروفایل
پروفایل عروسی برادر
پروفایل عروسی
گردآوری مطلب : روبکا/robeka.ir
عکس پروفایل خواهرم | بر
من دارم فکر چی رو میکنم وقتی تو هنوز اون دستبند دستته؟ 
من دارم چیکار میکنم؟ در برابر چی مقاومت میکنم؟ 
این چندمین باره واقعیت اینطوری میخوره تو صورتم؟ قراره چند بار دیگه بخوره که بیدار شم از این خواب؟ دست بکشم از این رویا؟ بفهمم؟ احمق نباش آدم ساده. احمق نباش.
مومن بودن جسارت میخواهد
اینکه وسط یه عده بی نماز،نماز بخونی !!اینکه وسط یه عده بی حجاب در گرمای تابستون حجاب داشته باشی !!اینکه حد و حدود محرم و نامحرم و رعایت کنی !!اینکه تو فاطمیه مشکى بپوشى و مردم عروسى بگیرن !!اینکه به جاى آهنگ و ترانه ،قرآن گوش کنى !!ناراحت نباش خواهر و برادرم ، دوره آخر امان است،به خودت افتخار کن .تو خاصی .تو شیعه على هستى .تو منتظر فرجى .تو گریه کن حسینى .نه اُمُّل .بگذار تمام دنیا بد وبیراهه بگویند!به خودت .به محاس
 دانلود کتاب شرمنده نباش دختر از ریچل هالیس
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
شرمنده نباش دختر - نویسنده ریچل هالیس - معرفی کتاب | .https://ostad7.com › girl-stop-apologizing۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ - کتاب شرمنده نباش دختر ، کتابی جدید از نویسنده خانم ریچل هالیس هست و دومین کتابی که من از این نویسنده خوندم. اولین کتابی که از ریچل هالیس.دانلود کتاب شرمنده نباش دختر اثر ریچل هالیس PDF - نیک پروژهhttps://nikproject.ir › آموزش۲۷ مرداد ۱۳۹۸ - نوع فایل : PDF تعداد صفحات : 241 صفحه نویسنده : ریچل
 
یه دفعه بابام به شکلی ضمنی بهم گفت که اگه می‌خوای تخمین بزنی چقدر به آدم‌ها اعتماد داری ببین حاضری چقدر پول رو بدون شاهد و مدرک بسپاری دستشون.مثلا من حاضرم به این برادرم صدهزار تومن بدم. اما اگه صد تومن بشه صد و پنجاه هزار تومن شک می‌کنم. ولی به اون یکی برادرم حاضرم بدون هیچ سندی صد میلیون بدم. اما همینم اگه بشه صد و پنجاه میلیون تومن، باز هم نه. شک می‌کنم و نمی‌دم.فکر می‌کنم منظورش این بود که آدم‌ها قیمت دارن. هرکسی تو یه قیمتی به خودش شک
یکی از کارمندای معمولی زندان، وقتی برادرم رو می‌بینه می‌شینه پای صحبتش و وقتی می فهمه از اونا نیست میگه یه شماره بده تا من به خانواده‌ات اطلاع بدم اینجایی.
ساعت حدوداً یک نیمه شب بود که با موبایل خودش زنگ زد (با اینکه ممکن بود براش دردسر بشه) و گفت پسرتون اینجا توی زندانه و صبح ساعت هشت بیاید اینجا تا بهتون بگم چیکار کنید.
صبح شیفتش تموم شد.اومد بیرون و راهنمایی‌مون کرد.
بعد از ظهر با این که شیفتش نبود زنگ زده بود زندان و با همکاراش هماهنگ ک
روزهای زیادی توی امسال داشتم که اتفاقات خوبی توشون افتاده؛ اتفاقاتی که براشون ماه‌ها نقشه کشیده‌م و برنامه‌ریزی کردم، ولی موقع محقق شدن‌شون آدم یک لحظه خوشحاله و بعد می‌ره سراغ نقشه‌ی بعدی. 
وقتی داشتم به بهترین روزهای امسال فکرمی‌کردم، اولین چیزی که بدون زحمت یادم اومد، روز نامزدی برادرم بود. هیچ دلیل دراماتیکی پشت قضیه نیست. فقط این‌که اون روز من و ف. از فرط خندیدن به برادرم کم مونده بود کف زمین دراز بشیم. 
 
حال و روزم رو به راه نیست.بغض سنگینی دارم که دارد خفه‌ام می‌کند، برای من نگرانی نیست که گاه به گاه تماس کوتاهی هست برای "نگران نباش، نگران نباش عزیزم، قطع کنیم پول تلفنت زیاد نشه".برای من قطع ارتباط است، رنج تنها بودن، که رنج تنهایی فیزیکی را کشیده بودم و غرق در بهشت ارتباطات راه دور نمی‌دانستم که کویر وحشت تنهایی اصیل چطور است. برای من اعتیاد نبود، نیاز بود، به ارتباط، به عشق، به اثرگذاری، مثل آب، مثل هوا، نیاز به سلام کردن، به دوست داش
دانلود اهنگ مازندرانی زمونه ناجور نباش زمونه نامرده دلبر با صدای رضا کرد
دانلود کامل اهنگ جدید رضا کرد به نام  زمونه ناجور نباش
متن اهنگ
زمونه های زمونه بیوفا چی رو دونه…♯♫♪
می دل غریب جا دره دلبر ته وسه خونه…♯♫♪
آهای دیوونه وومه می دل ره نزن پس…♯♫♪
می دل ره پس نزن یار غریب هستمو بیکس…♯♫♪
ادامه مطلب
ناشناخته(باکی نباشد) 
قال الصادق علیه السلام:
إنْ قَدَرْتُم أنْ لا تُعْرَفوا فافْعَلوا، وما علَیکَ إنْ لَم یُثْنِ علَیکَ النّاسُ ؟! وما علَیکَ أنْ تَ مَذْموما عِندَ النّاسُ؟! إذا کنتَ عِندَ اللّه ِ مَحْمودا .؟!
اگر توانستید ناشناخته بمانید، چنین کنید؛ 
وقتى نزد خدا ستوده باشى نگران نباش که مردم ستایشت نکنند و نگران نباش که در نظرشان نکوهیده باشی!
- بحار الأنوار: ۷۳/۱۲۱/۱۱۰
برادر بزرگوار شهید مجید عسگری:
برادرم معلم رسمی آموزش و پرورش بود و 23 سال سابقه تدریس داشت. به جز برادرم دو معلم مدافع حرم شهید هم در کشور هستند،
اما آنها بازنشسته بودند و برادرم اولین معلم شاغل و شهید مدافع حرم است.
یکی از دغدغه‌های اصلی‌اش بحث فرهنگی بود. به جز معلمی، برادرم در سال هشتم خارج طلبگی را به‌صورت افتخاری درس می‌خواند، خادم افتخاری حرم حضرت معصومه(س) و مسجد مقدس جمکران هم بود.
در حلقه صالحین سه پایگاه بسیج هم فعال بود و مربی حلق
گاهی وقتا فراموش کن کجایی، به کجا رسیدی و به کجا نرسیدی. گاهی فقط زندگی کن. یاد قول هایی که به خودت دادی نباش. شرمنده خودت نباش. تقصیر تو نیست. تو تلاشتو کردی اما نشد. یه وقتایی جواب خودتو نده. هر کی پرسید چرا اینجای زندگی گیر کردی، لبخند بزن و بگو کم نذاشتم، اما نشد. یه وقتایی فقط از زنده بودنت لذت ببر. از بودن کنار کسایی که دوستشون داری و دوستت دارن. از طلوع خورشید، از صدای آواز قمری ها، از باد، باران، از همه لذت ببر.
هروقت برادرم یا ف. یک فیلم یا سریال ُ خوب» توصیف و به من پیشنهادش می‌کنن، با جمله‌ی خوب، از نظر من و تو خیلی متفاوته.» مواجه می‌شن. 
اگرچه امشب بر سر امتیاز فیلم oldboy با هم گفتگویی داشتیم که به تو [ برادرم ] با دختر کبریت‌فروش هم گریه کردی.» ختم شد، ولی بعد از دیدن V For Vendetta حس می‌کنم، سلیقه‌ی ما می‌تونه در جاهایی به هم نزدیک بشه. 
چه‌قـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدر هوگو ویوینگ خوب بازی کرده این نقش ُ. آدم دل‌ش
بسم الله
 
مهدیه خواسته بود فردا یعنی امروز، زودتر از خواب بیدار شوم. روز عید است و دورهمی با خانواده. سعی کردم گوش بدهم به حرفش. حدود ساعت یازده بیدارم کرد. خواب‌آلود‌تر از این حرف‌ها بودم چون ساعت چهار صبح خوابم برده بود. اما بلند شدم. سرحال شدم. و کنار بقیه نشستم. بابا عباس بود. خدا را شکر. مامان هاجر بود. خدا را شکر. برادرم بود. خدا را شکر. همسرش بود. خدا را شکر. خواهرم بود. خدا را شکر. همسرش بود. خدا را شکر. نباید وقتی این حضور را می‌بینی شکر بگ
دوستان صمیمی برادرم یکباره تمام زندگیشان را فروختند و بلند شدند که بروند یک کشور دیگر ، همه‌ی زندگی‌شان یعنی همه چیز. برادرم سه روز پیش گفت میرود تهران که ازشان خداحافظی کند چون دارند مهاجرت می‌کنند. من با چشم‌های گرد گفتم واقعا؟؟و این واقعا را پنج شش باری تکرار کردم . بعد از برگشتن برادرم هم هی پرسیدم واقعا همه چیزشان را فروخته‌اند؟ کتاب‌ها ؟؟ پیانو؟؟ و برادرم گفت همه چیز حتی بازی فکری‌هایشان را . و من شبیه کودکان دبستانی مدام چیزهای د
من ضعیفم، مطلقاً ضعیفم. بیشتر از چیزی که فکر می‌کنی. تو می‌دونی که یکی از راه‌های فرارم از این پوچیِ بی‌مرز هستی، اما نه تنها خودت از من فرار می‌کنی بلکه مجابم می‌کنی که من هم از تو فرار کنم. از راه فرارم فرار کنم. این روح پناه‌جو به چی پناه ببره هان؟ چه معنایی باقی می‌مونه. قلاب نباش، صیاد نباش. یه بارم تو شکار شو. تا کی می‌خوای بِکِشی و بُکُشی. نکنه تو هم ضعیفی؟ آره تو هم ضعیفی. چه ومی داره این‌همه پس‌زدن و پس‌گرفتن. چرا همیشه داریم از
سوال 
من یه برادر دارم که در سنین نوجوانی است، و تازه به بلوغ رسیده، چیزی که منو نگران کرده اینه که به سمت خ. ا کشیده بشه، چند دفعه بطور اتفاقی متوجه شدم توی اینترنت به دنبال عکس های ناجور هست.
من مخالف این بودم که اینستاگرام و تلگرام نصب کنه، اما از او اصرار، تا بالاخره وارد اون فضا ها شد و رفت سراغ عکس های ناجور. قطعا اگر این وضعیت ادامه پیدا کنه نه میتونه در کنکور موفق بشه و نه زندگی شویی موفقی خواهد داشت .
درخواستم از آقایون محترم وبلاگ ا
این پست به صورت هفتگی به روزرسانی می شود و تا تکمیل داستان پرونده این متن وجود خواهد شد.
قسمت اول: زندگی من قبل از اولین پرونده.
"اوایل همه چیز مرتب بود. دخترک شیرین زبانمان که به تازگی شروع به حرف زدن میکرد با خود می نشست و یکسره حرف میزد. یکسالی که گذشت رفتار هایش برایمان نگران کننده می شد مثلا یکهو سر سفره انگار که دنبال چیزی بکند بلند می شد و می دوید و یا مثلا به گوشه ای از اتاق خیره می شد و لبخند میزد و تقریبا همه وقتش را با دوست های خیالی ا
دست های خدا باش برای برآوردن رویای انسان دیگری جز خودت خنثی نباش !بی تفاوت نباش !اگر دیدی کسی گره ای دارد وتو راهش را می دانی سکوت نکن !اگر دستت به جایی می رسید دریغ نکن معجزه زندگی دیگران باش !این قانون کائنات است معجزه زندگی دیگران که باشیبی شک کس دیگری معجزه زندگی تو خواهد بود.
غمگین نباشید ،چرا که خوشبختی می توانداز درون تلخ ترین روزهای زندگی شما،زاده شود . باورکندر تقدیر هر انسانی معجزه ایازطرف خدا تعیین شده که قطعأ در زندگی، در زمان مناسب نمایان خواهد شد!یک شخص خاصیک اتفاق خاصیا یک موهبت خاصمنتظر اعجاز خدا در زندگیت باش ،بدون ذره ای تردید!زندگی درست مثل نقاشی کردن استخطوط را با امید بکشاشتباهات را با آرامش پاک کن قلم مو را در صبرغوطه ور کن.و با عشق رنگ بزن.بخشنده باش اما زیاده روی نکن حساب گر ب
أعوذ بالله من کل شر
بسم الله الرحمن الرحیم
 
برادرم از دم ظهر رفته بیرون از خونه و هنوز برنگشته. .
گوشیش هم خاموشه. .
پدرم با اضطراب زنگ زده به من و من دستم از اصفهان کوتاه. .
میگن دور و بر خونه ما مثل میدون جنگه.
به یکی از دوستان زنگ می زنم، میگه ظهر با بچه ها دم مسجد بودن، رفتن تظاهرات رو ببین، پلیس که میاد متفرق میشن و دیگه کسی ازش خبری نداره تا الان.
همراه هاش هم دیگه ندیدنش.
.
 
خیابون ها رو بستن احمق ها ولی پدرم دارن میرن کلانتری.شاید گرفته
۱ - بر طبل شادانه بکوب، یار پسندید مرا. 
هرچند که ح. من ُ توی یک مخمصه‌ی جدید انداخت، ولی ارزش‌ش ُ داشت. 
 
 
۲- روش‌های تربیتی صددرصد موثر.
برادرم به م. که نه‌سالشه، می‌گفت که توی کارتون پاندا گ‌فوکار» بازی کرده و استاد شیفو هم به‌ش هنرهای رزمی ُ یاد داده. م. هم می‌گفت اگه راست می‌گی، چرا تا حالا نشون‌ت ندادن؟» من‌م گفتم هنوز وارد داستان نشده؛ توی قسمت‌های آینده نشون‌ش می‌دن.» باور کرد.
امروز هم ناخن‌هاش، اندازه‌ی ناخن‌های من ش
یا خیرالرازقینفصل اول: کلیات و اصول تفکر و تعقل
اگر میخواهی بهترین باشی،بد نباش.
امیرالمومنین(ع): هرکه دانا باشد، خود را توقف دهد.بسیار پیش می آید که نمیدانی بهترین راه حل،بهترین تصمیم یا بهترین عملکرد چیست. یعنی نمیدانی که چه کار باید بکنی اما میدانی چه کارهایی را نباید بکنیاگر این خط قرمز ها را مراعات کنی، از بهترین ها میشوی، خرابکاری نمیکنی، خود را به خاطر دیکران به هر خطایی مبتلا نمیکنی و خدا تو را در ادامه مسیر یاری میکند. گاهی برای رسی
گاهی نباش .
خودت را بردار و کمی دورتر از قافله بایست ،
وجودت را از همه ی آدم هایِ اطرافت دریغ کن .
ببین چه کسی نبودنت را حس می کند ؟!
چه کسی حواسش به حال و احوالاتِ توست ؟!
سکوت کن و منتظر بمان و ببین کدام آدمِ با معرفتی برایِ پیدا کردنِ تو ، پس کوچه هایِ تنهایی ات را زیر و رو می کند ؟!
کدامشان نگرانت می شود ؟!
و اصلا چه کسی ، برای نگه داشتنِ تو ، به خودش زحمت می دهد ؟!
اگر نبودی و دیدی آب از آبِ روزمرِگی هایشان تکان نخورد ، تعجب نکن !
رسمِ آدم ها همین
اون روز بعد از اشکایی که ریخته شد رفتم لباس هامو از خیاطی آوردم 
قبل از اینکه بنی بیاد ایران قرار بود یه چن روزی رو با هم بگردیم و بعد نتیجه نهایی رو درباره همدیگه اعلام کنیم ولی وقتی همدیگه رو دیدیم یه این نتیجه رسیدیم ما همون دو تا آدم هستیم با همون اخلاق ها خاص خودمون ، دقیقن خود همون چیزی که براش وقت گذاشتیم و انگار نه انگار نه اولین بار همدیگ رو حضوری دیدیم ، انگار که هزارمین بار بودد
برای همین بنیامینم شنبه رسید یکشنبه با هم کمی بیرون
بسم الله
 
فصل سوم The handmaids tale هم تمام شد. البته من از قسمت هفتمش هنوز ندیدم. امروز عصر از وای‌فایِ خانه‌ی برادرم استفاده کردم و تعدادی فیلم و سریال دانلود کردم. باقیِ قسمت‌های فصل سوم هم درون فهرستم بود. چه شد ادامه‌ی این داستانِ سرخ و سیاه؟ فصل چهارمی هم در راه است.
2020‍‍!
و در 2020!
زندگی ما به کدام فصل می‌رسد؟
 
برادرشهید جهان‌آرا: شخصیت برادرم در کیمیا» تحریف شد
 

 
ایسنا نوشت: برادر سردار شهید محمد جهان‌آرا گفت: تصویری که از برادرم در سکانس‌هایی از سریال کیمیا» بر روی آنتن سیما رفت با شخصیت و رفتار این سردار شهید هم‌خوانی نداشت و این مسأله ممکن است مردم را در رابطه با شهید جهان آرا دچار تناقض کند.
 
 
محمدحسین جهان‌آرا برادر سردار شهید محمد جهان‌آرا فرمانده سپاه خرمشهر در دوران مقاومت ۳۴ روزه این شهر در سخنانی با اشاره به سکانس‌هایی از سر
دانلود آهنگ جدید مغرور نباش به نام پوریا امین
Текст песни Maghror Nabash Pooria Amin
دنیارو دارم تا هستی کنارمУ меня есть мир, чтобы быть со мной
طفره نرو من تنهات نمیزامНе уклоняйся, я не одинок
غصه و غم نیست وقتی که تو باشی

ادامه مطلب
Alireza Talischi
Sakhtgir
#AlirezaTalischi
رو تو گیرم رو کسی نیستم 
ولی هیچی تو دلم نی
تو دلم جز تو کسی نیست نه 
توو دلم نیستی بفهمی
رو هوا میبرنت بس که نمک داری
ولی من عاشقتم خب مگه شک داری
من سختگیرم ولی سخت میرم
تو نباش و ببین چجوری میمیرم
قلبم گیره خوبیم اینه 
که تو دنیا فقط رویِ تو گیرم
من سختگیرم ولی سخت میرم 
تو نباش و ببین چجوری میمیرم
قلبم گیره خوبیم اینه 
که تو دنیا فقط رویِ تو گیرم 
رویِ تو گیرم
نفسم بسته به چشمات و دلم وصله بهت
فکر میکردم احتیاجی نیست
سلام استاد عزیز ناراحت نباش دلگیر نباش برای آیلاند گفتنت .
شاید آن هم فن معلمیت بوده برای جاری ساختن لبخند بر روی لبان دانش آموزانت
شاد باش همکارم تو درست را خوب دادی
زحمتت را کشیدی زمانی که خیلی ها غایبند تو حاضر بودی تا دانش آموزانت از درس عقب نمانند!! زمانی که همه آفلاین بودند تو آیلاند بودی وغم فرزندان این خاک را می خوردی .
 ببال همکارمن می توان در تاریخ نوشت وقتی بقیه آفلاین وغایب  بودند معلمین زحمتکش آیلاند بودند.
ما همه در کنار تو آ
سلام به همگی
دختری 20 و چند ساله م، دختر دایی 12 ساله ای دارم که خیلی تو نخ برادرمه، برادرم چند سال ازش بزرگتره، دختر پر رو و گستاخی هست در حدی که داییمم توش مونده، دختر داییم از سن کم با مسائلی چون رابطه جنسی و . آشنایی داشته داشته نمی دونم شاید رابطه پدر و مادرش رو دیده چون یه بار ازش پرسیدم آرزوت چیه گفت س. ک. س کنم و بچه بیارم. 
همیشم به مادرم میگه عروس خوب نصیبت بشه، جدیدا هم تو مجازی به واسطه گروه های مختلف بچه هام عضو شدن، نتونستن حریفش
نگران نباش سوزی اصلا نگران نباش مارگارت به فکرماهست همیشه به فکرماهست.این سخن جوزف که معلولیت بینایی شنوایی داشت به خواهرش سوزی بود.
هردومعلولیت روانی ناتوانی در نه گفتن داشتندوقادربه حرکت نبودند.هوابسیارسردبود.پدرآنهابه هیچ عنوان مسئولیت پذیرنبودوتمام خرج آنهارامارگارت بادرامدناشی از پس اندازخوددربانک وسودآن و همچنین نوشتن رمان های مرتبط بافقروسرمایه گذاری وت های کثیف اقتصادی وغیره میپرداخت.مارگارت اهل گدایی نبود.تنها به است
بی تفاوت نباش جانم که بی تفاوتیت من را
منزوی
دیوانه
گوشه گیر
دلگیر
بازنده
افسرده
بی حس
پراز بغض 
و به طور حال بهم زنی من را حال بهم زن میکند
طوری که باورت نمیشه این منم.
عزیزترینم هنوز نتوانستی به طور کامل میزان تنهاییم را بفهمی که 
اینطور درحین پراحساس نشان دادن،که پشت آن نقابت یک سردی و بی احساسی ای که وجود دارد،
که من آن را کاملا واضح میبینم.
بله،من میفهمم که سعی داری خودت را کمی ازمن رها سازی اما این راهش نیست
فقط میتوانم بگویم این راهش
سلام
من دخترم، یه برادر حدود 5 سال بزرگتر دارم که تو سن ازدواجه، خانواده مون فرهنگی، تقریبا مذهبی و وضعیت مالی مون هم درحدیه که محتاج نباشیم.
چند سال پیش برادرم و یه دختر خانومی به قصد ازدواج ولی پنهان از خانواده ها با هم صحبت میکردن. قبل از اینکه خودشون با خانواده ها در میون بذارن مادرم خودش متوجه شد ولی خب صحبت هاشون خارج از حد و مرز نبود و کاملا در رابطه با ازدواج بود، قصدشون از پنهان کردن این بود که اول با هم آشنا بشن بعد خانواده ها رو در جر
 
هی، یکی اینجاست که داره سعی میکنه به من نزدیک شه
آره من دارم درباره‌می تو حرف می‌زنم
 
اوه اوه کی اونجاست؟
اوه اوه اون منو میشناسه
اوه اوه من فراموشش کردم، فراموش
 
فکر نمیکنی که این خنده‌ داره؟
 
من یکم خجالت زدم
اوه اوه جوری نباش که انگار بهم نزدیکی
 
اوه اوه اوه بهش دست نزن، همونجا بمون
ازم چی‌میخوای؟ همه چیز شبیه توعه
من چیز دیگه‌ای درموردت نمی‌دونم
اوه اوه اوه من تغییر کردم؟ درست شبیه تو
 
اجباری یا نه یه سلام فرشته‌ای بده
کلماتی به
چیزی که من فهمیده ام این است که :
این دوست خوب نیست که حال تو را خوب میکند
در واقع حال خوب توست که دوستان و آدم های خوب را جذب میکند !
آنقدر حال ها خراب و بد است که آن آدم خوب خوب ها هم از بدتر شدن حالشان فراری اند .
منتظر نباش کسی بیاید و اشک ها و غم هایت را پاک کند .
آدم ها دیگر حوصله ی اشک و غم خودشان را هم ندارند .
حالت را خوب کن .
مادر و پدر خودت باش .
مسئول خودت باش .
شاد باش .
آن وقت می توانی منتظر زنبورها شوی تا به دور عسل جمع شوند .
روح وحشی
+این نه گ
باید خدا رو شکر کنم که خواهرام و برادرم وقتی حقوق میگیرن بهم زنگ میزنن میگن شماره کارت بده برات پول بفرستیم لازمت میشه. واقعا نباید خدا رو شکر کنم  که توی این دنیا هنوز خواهرا و برادرم رو دارم؟؟؟ 
منکه دلم نمیاد میگم نه فلان قدر زیاده هنوز دارم. نصفش کافیه ولی واقعا باید خدا رو شکر کنم. 
این پول فرستادنا برای من جنبه معنوی داره نه مادی چون یجور ابراز محبت. درسته که قربون همدیگه نمیریم و خیلی وقتا بحث داریم ولی اینا نشون میده که بفکر همیم  وگر
سلام .
حالم بسی خوبه ولی حال روحیم حقیقتا خوب نیست
عروسمون با پسر عموم ازدواج کرد، یعنی ظاهرا دیشب عقدشون بوده
زمانه چیز عجیبیه.اصلا یه سری اتفاقات تو زندگی آدم می افته از هزار تا فیلم و رمان عجیب تره، همین پسر عموم چند سال پشت سر هم خواستگار بنده بود
یادمه چقدر خودشو کشت تا بهم نزدیک بشه .
حتی یه بار زنگ زد فارسی جواب گفتم اشتباه گرفتید گفت چنور صداتو میشناسم گفتم نه آقا اشتباه گرفتید این خط واگذار شده‌و دیگه جوابشو ندادم 
و برادر
عروسی دختر خاله ام بود و رفته بودیم خونه خاله ام
عموی دخترخاله ام اومد تو و گفت جلوی این جماعت چادری نمیشه رقصید نه؟
اینو که گفت خیلی بهم برخورد
از رقصشون میشد گذشت ولی از توهینشون به چادر مادرم حضرت زهرا سلام الله علیها نه
به برادرم گفتم سوئیچ ماشین رو بده میخوام برم تو ماشین
برادرم بهم گفت زشته ها
گفتم من نمیتونم
گفت منم سختمه ولی چاره ای نیست ولی من کار خودم رو کردم و رفتم
پس میخوای یه نویسنده باشی.چار بوکوفسکی #مازیار_ناصری
اگه فکرِ نوشتن ناگهان و بدون توجه به هر مسئله‌ی دیگه‌ای سراغت نمیاد، ننویس.تا کلمه‌ها ناخواسته از قلب، ذهن، دهان و وجودت سرازیر نشدن، ننویس.اگه مجبوری ساعت‌ها خیره به صفحه‌ی کامپیوترت بشینی یا در جستجوی کلمه‌ها روی ماشین تحریرت قوز کنی، ننویس.اگه واسه پول یا شهرت می‌نویسی، ننویس.اگه می‌نویسی تا رو بکشونی توی تخت‌خوابت، ننویس.اگه مجبوری اونجا بشینی و بارها همه‌شو بازنویسی
دانلود آهنگ جدید محسن نوری منتظر نباش
Download New Music Mohsen Noori montazer nabash
آهنگ جدید محسن نوری بنام منتظر نباش
این نبود حقم بری و تنها بشم بدون تو اصلا من دیگه نمیکشم دیوونه برگرد هی نکن دست دست
اون دوتا چشمای ناز تو اون لحظه های ناب و خوب اون همه خاطره چجوری از یادم بره
 
ادامه مطلب
عنوان :  از سر کوی تو تا کوفه و شامم ببرند
خواننده : کربلایی حمید علیمی
فرمت فایل : mp3
حجم فایل : 1.83mb
زمان : 5:18
 
دانلود فایل / download
 
 
متن نوحه :
از سر کوی تو تا کوفه و شامم ببرند
نروم گر چه بدین تکیه کلامم ببرند
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
توام آورده ای و لشکر شامم ببرند
برادرم .
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
توام آورده ای و لشکر شامم ببرند
با چه اجلال تمام آمدم اینجا با تو
بی تو بنگر به چه اجبار تمامم ببرند
به خداحافظی ات آمدم
یادم میاد یه جایی در مورد قوانین زندگیم نوشته بودم 
قانون یک من باید زنده بمونم 
قانون دو من فقط خودمو انتخاب میکنم
قانون سه 
این قانون امروز تصویب شد بخاطر بررسی کمد لباسام که هرچیزی رو اجبارا تنم کردم اسم این قانون قانون" هر" هست 
هر چیزی رو نخر
هر چیزی رو مگو
هر چیزی رو قبول نکن
هرکاری رو نکن
وقتی هررررررر کاری داری میکنی این قانون میگه متوسط نباش هر چیزی رو الکی الکی تو پاچت نکن 
وقتی قبول میکنی هر چیزی رو تو تنت کنی یا هر چیزی رو قبول کنی
کانادا زودتر از تخمین های من به فاک میره.
من گذاشته بودم که تا ده سال اینده (یک سال ازون ده سال گذشته) کانادا به فاک میره.
زودتر اتفاق خواهد افتاد.
 
عاقبت مردمی که مفت میخورن، میخوابن، و کل کارشون غیبت کردن و حرف زدن و حسودی کردن، و دیدن بدبختی بقیه و به فاک رفتنشون، و بی تفاوتیه، همینه.
ما از بچگی با بدبختی بزرگ شدیم و بلاخره گلیممون رو میکشیم بیرون از اب.
 
راستی کلنگ خوندم که سرفه میکنی.
میدونم الان خالت خوبه.
نگران نباش. اون کرونا نیست.
 
ولی
این پست به صورت هفتگی به روزرسانی می شود و تا تکمیل داستان پرونده این متن وجود خواهد شد.
 
"اوایل همه چیز مرتب بود. دخترک شیرین زبانمان که به تازگی شروع به حرف زدن میکرد با خود می نشست و یکسره حرف میزد. یکسالی که گذشت رفتار هایش برایمان نگران کننده می شد مثلا یکهو سر سفره انگار که دنبال چیزی بکند بلند می شد و می دوید و یا مثلا به گوشه ای از اتاق خیره می شد و لبخند میزد و تقریبا همه وقتش را با دوست های خیالی اش میگذراند و بازی و صحبت میکرد. این رفت
آمده اید تا از آسمان پیر بگویم؟ انتظار می کشید تا از قلب رفته بگویم؟ کلمات را رد می کنید تا از عاشقی بگویم؟ باور می کنید که باور ندارد برایش اشک ریخته ام؟بگذریم، می خواهم از عشق بگویم اما، نه او، می خواهم از روزی بگویم که دست پدرم را بوسیده ام. از روزی که چشمان مادرم بی تابم بوده اند. از حالی که خواهرم از من پرسیده است، از حرف های که برادرم شنیده است. اگر عشق این نیست، من هیچگاه عاشق نمی شوم. بچه ها، من عاشق بوده ام. بچه ها، من عاشق هستم. 
مادرم،
بسم الله 
برادرم داشت آهنگی از چاووشی را زمزمه می کرد، یک بیت را گفت و خواند و رد شد. من ماندم ولی. من پشت آن بیت سنگین بدجوری ماندم. 
دیدم تمام این سالها داشتم جان می کندم که ثابتش کنم. دیدم تمام زندگیم، جوانیم و شور و نشاط زندگیم را رویش گذاشتم .
ثابت شد ؟ 
نه ! 
چرا ؟ 
چون تو نمی توانی به کسی که تشنه ی آب است چلو کباب تعارف کنی !!!
چاووشی چی خوانده بود ؟ برادرم چی را زمزمه کرده بود ؟ 
تکیه کن به قلب من، همیشه همراتم .»

 
دیروز عصر، رفتم طبقه‌ی پایین. چراغ‌ها روشن بود و همه‌چیز حالت عادی خودش ُ داشت ولی هیچ‌کس نبود. گوشی برادرم هم روی میز بود. توی حیاط ُ چک کردم، بازم کسی نبود. برگشتم بالا، روی بالکن و همه‌جا رو نگاه‌کردم، بازم خبری نبود. در نهایت رفتم توی اتاق برادر دیگه‌م تا ازش بپرسم می‌دونه کجا رفتن یا نه. دیدم اونم نیست و گوشی‌ش ُ همراهش برده. برگشتم بیرون، گوشی‌م ُ از توی اتاقم برداشتم و در حالی که دعا می‌کردم اتفاقی برای مادرم نیفتاده‌باشه، روی
احساس رضایت از خانواده، احساس نیک و پاس داشتنی و احتمالا یاددادنی (گرفتنی) است.
و در این سطح، شاید حتی ربطی به چه طور بودن خانواده نداشته باشد ولی وقتی باید زندگی کنی و این پاسداشت را اجرا کنی، چه گونه بودن است که مهم میشود.
احساس ضرورت در لمس هرچیزی تا عمق.
هم- اندیشی (حسی)
دگرخواهی (نخواهی)
و هزاران مفهوم دیگر که در تعامل شکل میگیرند.
احتمالا نوع پاسداشت ما هم درخودفرورفتن بوده باشد.
وقتی همه تمام میشویم، من به کتاب هایم میخزم.
پدربزرگم جزء ها
سلام بنده ی من ، چرا غصه میخوری ، چرا چشمای قشنگتو انقدر پر از اشک میکنی؟
من وقتی اینجوری می‌بینمت هزار برابر از موقعی که خطا می‌کنی غمگین تر می شم.
گاهی که دلت گرفت میای و باهام درد دل می‌کنی اما بعضی وقتا که میبینی در و باز نمیکنم همش به خاطر اینه که اونی که می خواهی رو صلاح نمی‌دونم بهت بدم و دارم یه چیز بهتر پیدا می کنم که بهت بدم و یا اگر بتونم گذاشتم به موقع ازت پذیرایی کنم و به قول خودتون سوپرایزت کنم.
پس نگران نباش؛ غمگین نباش ، چشماتو
بسم الله الرحمن الرحیم
 
دو روز پیش متوجه شدیم برادرم رو منتقل کردن به زندان.
اونجا هم تحت عنوان مجرمانه "اخلال در امنیت ملی" براش پرونده تشکیل دادن و قرار کفالت صادر کردن فعلا، به مبلغ 20 میلیون تومن.
دیروز صبح به لطف خدا بالاخره دادسرایی که پرونده رو فرستادن اونجا پیدا کردیم و فیش حقوقی گذاشتیم و بعد از ظهر آزاد شد.
 
فکر می کردم تموم میشه اما ظاهرا همه چیز براش شروع شده. .
سعی می کنم اینجا همچنان فریاد سکوت باقی بمونم و فقط از خوبی ها و نیمه ی
دو سال پیش بود بهش گفتم دارم میرم کربلا بهم گفت مسعود شاید اعنقاداتت هم کمکمت نکنه
روز آخر ساعت های چهار و پنج بعد از ظهر بود به برادرم گفتم میخوام برم حرم گفت بزار آخر شب بریم الان شلوغه ولی من رفتم و جالب اینجاست نسبت به روزهای اربعین خلوت بود
تو هر دو حرم از شدت پا درد فقط دنبال این بودم که بشینم
هنوز این صحنه تو ذهنمه که جلوی ضریح آقا قمر بنی هاشم علیه السلام دوزانو نشسته بودم و ازشون خواستم که نجاتم بدن
اون روز آخر شب هم با برادرم رفتیم حر
منتظرم از یه شرکت ک رفته بودم مصاحبه باهام تماس گرفته بشه
طبق گفته خودشون قرار بود این هفته باهام تماس بگیرن اما امروزم گذشت و کسی نه بهم ایمیل زد نه باهام تماس گرفت
حتی ایمیل نزدن ک بگن رد شدی و بیخود دلخوش نباش
مصاحبه تو نظر خودم برعکس مصاحبه های قبلی ک رفته بودم خوب پیش رفت اما.
دراز کشیدم تو تخت و گرمای بعدازظهر تهران رو تحمل میکنم و با خودم میگم این کار هم نشد بعدش چی کار کنم?
واقعا چی کار کنم؟
امروز کلی کار دارم
اول باید خونمو تمیز کنم ، جارو بزنم
ظرفامو بشورم 
همه جارو مرتب کنم و وسایلمو تقریبا اماده کنم و برای رفتن اماده شم کم کم الیته هنوز تا اخر هفته اینجام و ساید بعد از دهم برم خونه اما باز باید وسایلمو اماده کنم 
عصرم دوس دارم برم بیرون ،خودمو مهمون کنم به یه قهوه و فردا باید برم کتاب بخرم کلی کتاب که تابستون بخونم
دیگه اینکه حال آدم که خودش خوب نمیشه ، خودش باید خوبش کنه 
خودم همه کاره ام 
هرگز مایوس نباش .
من امیدم را در یاس ی
باز هم خداروشکر می کنم موجودی به اسم بنی تو زندگیم هست 
شاید عاشقش نباشم و البته طبیعی هست چون هیچ کس از طریقه مکالمه تصویری عاشق نمیشه ولی حس خوب داشتن حامی و امنیت عاطفی رو بهم منتقل کرده,  قراره بعد عید بیاد ایران و با هم نامزدی کنیم و استارت رفتن من شروع بشه .
اما خب اینهمه ردیف بودن همه چی همیشه مشکوک هست و بجز ترس مخالفت ها و دعواهای که پیش.میاد باید هراس از چیز دیگه ای باشه
و اینکه خواهرم می خواد تابستون ۹۸ آلمان بره , و حتی خانواده خواهر
دانلود آهنگ جدید تی ام بکس به نام نباش نگرانم با لینک مستقیم + پخش آنلاین
Download New Music By TM Bax Called Nabash Negaranam
 
دانلود آهنگ تی ام بکس به نام نباش نگرانم

دانلود ، موزیک ، دانلود موزیک ، دانلود آهنگ ، دانلود آهنگ جدید ، موزیک جدید ، آهنگ جدید ، دانلود موزیک جدید ، دانلود مداحی ، دانلود نوحه ، نوحه ، دانلود نوحه جدید

ادامه مطلب
با پدرم تماس گرفتم. قرار بود خریدهایش را برادرم به خانه‌ام بیاورد چون من سرما خورده‌ام. حافظ از پشت گوشی گفت رفتی اونجا ما رو گرفتار کردی!! حالا میگه عسل هم بیارم براش! چای؟ قلیان؟ چیز دیگه‌ای نمی‌خوای؟!» خندیدم. وقتی کیسه‌ی خرید را تحویل داد او را در آغوش گرفتم. بوی ادکلنش را نفس کشیدم. مثل خودم و مثل دایی حسین همیشه بوی خوبی می‌دهد. دایی حسین، دایی کوچکم است که گمانم همه‌ی آدم‌ها یکی از این دایی‌ها داشته باشند؛ بین بقیه‌ی آدم‌ها جذاب
با پدرم تماس گرفتم. قرار بود خریدهایش را برادرم به خانه‌ام بیاورد چون من سرما خورده‌ام. حافظ از پشت گوشی گفت رفتی اونجا ما رو گرفتار کردی!! حالا میگه عسل هم بیارم براش! چای؟ قلیان؟ چیز دیگه‌ای نمی‌خوای؟!» خندیدم. وقتی کیسه‌ی خرید را تحویل داد او را در آغوش گرفتم. بوی ادکلنش را نفس کشیدم. مثل خودم و مثل دایی حسین همیشه بوی خوبی می‌دهد. دایی حسین، دایی کوچکم است که گمانم همه‌ی آدم‌ها یکی از این دایی‌ها داشته باشند؛ بین بقیه‌ی آدم‌ها جذاب
بسم رب الشهدا
.
#قسمت_هفتم
.
_خب حالا از دانشگاه بگو به اون پسرهچی کار داریم
_شما کارهم نداشته باشید اون کار داره
سمیه صداش و تغییر داد و دهانش رو تغییر شکل داد
_خواهرم حجابت 
برادرم نگاهت 
خواهرم این کار برادرم اون کار
ایششششششش چندش
روز اول دانشگاه این مدلی تقریبا به سر شد 
مترو با مژده تقریبا هم مسیر بودیم تا یه جایی
از ناهار گذشته بود ولی خیلی گرسنمون بود رفتیم فست فودی و دلی از عزا درآوردیم
هم زمان با خوردن کلی حرف زدیم 
مژده خیلی خوب و شیر
دیگه خسته شدم از توجه کردن های بیش از حد بابا به خواهر و برادرم به اینکه اون دونفر فحش های بدی بهم دادن درحالی که واقعا من هیچکاریشون نداشتم! برادرم سر اینکه بدون هندزفری آهنگ گوش میکردم موقع اتاق تی! و خواهرم سر بازی حکم که 2 بار بردمش! 
و هربار بابا خیلی راحت از خطای اونا گذشت و گذاشت که بهم بی احترامی بشه کاری که خودشم همیشه انجام میده، در واقع همه اش تقصیر بابامه وقتی خودش به من جلوی همه حرف زشت میزنه و بهم توهین میکنه خواهر برادره هم یاد
فرمان را چرخاند.‌ ماشین به سمت دانشجو پیچید. حواسش اینجا نبود و  چشم دوخته بود به ماشین های رو به رو. سعی می‌کرد با صدای یاس هم خوانی کند.‌ احساس کردم‌ الان درست همان وقتی است که دنبالش می گشتم. وقتی که کمتر نگاهمان به هم‌می افتد و می شود فوری سر و ته حرفم را به هم بدوزم و با شروع بحثی دیگر یادم برود که چه جور حرفی بینمان رد و بدل شده است. 
_صادق یک چیزی می خوام بهت بگم، اگر یک روز عاشق شدی هیچ وقت فکر نکن اولین و آخرین دفعس و تموم شده.‌عشق ممکن
بسم الله
 

خانم عبدی آنقدر با خانه‌مان تماس گرفت تا بالأخره برادرم راضی شد به بیمارستان بیاید. درست در روزی که خانواده‌ام در تدارک مراسم چهلم من بودند، برادرم بالای سرم آمد و با دیدن من از هوش رفت. این خبر در محله پیچید:شهید غلامرضا عالی زنده شد!
ادامه مطلب
برادرم به دلیل سادگی با ی هایی که بر سرش اومد محکوم به حبس شد.  از سن 18 سالگی به بعد دیگه ندیدمش و فقط تلفنی باهاش ارتباط داشتم و یک دیدار هم نداشتم و خودش هم دوست نداشت اون جا ببینمش.
همیشه خواستگارهام رد میشدند، برای اینکه کسی بیاد بگه برادرت کجاست نگیم کجاست و به قول خانواده م یه عمر سرت پایین نباشه. 
سنم از 18 شد 19 -20-21-22-23-24-25 و  نزدیک 8 سال گذشت که خودم و خدا میدونم که چی تو اون سال ها گذشت و نمیخوام بازگو کنم که چه اتفاقات مالی و روح
سلام
آیا میشه گفت پسری که به تازگی پیج های تخصصی آموزش مسائل شویی رو دنبال میکنه به طور هدفمند قصد ازدواج داره یا نه دلیل نمیشه؟، آخه برادرم قبلا پیج های این طوری دنبال میکرد اما تخصصی و آموزشی نبودن و فقط یه سری پیج هایی بودن که ممکنه هر پسر یا دختری صرفا به خاطر کنجکاویش دنبال کنه،(پیج ناجور نه. پیج های مسائل شویی اما الکی و مسخره و جک و اینجور چیزها که کنجکاوی پسر و دخترها رو تحریک میکنه). 
ولی الان حدود پنج ماهه مرتب که چکش میکنم میبی
امروز دوشنبه 31 تیرماه 1398 ساعت 11:30 بعد از ظهر
بد نیست آدم از کمبودهایی که حس میکنه حرف بزنه به خصوص وقتی جایی قرار داره که کسی نمیشناستش و قرار نیست قضاوتش کنه یا علیه خودش استفادش کنه!
یکی از کمبودهایی که تا به حال خیلی حسش کردم.(میشه گفت از دوران کودکی بگیر تا همین الان که نشستم و دارم اینا رو تایپ میکنم) حس متعلق به جایی یا گروهی بودنه.!
بذارید چندتا داستان براتون بنویسم از دوران مختلف توی زندگیم.
1) یادم میاد یه زمانی توی یه خونه زندگی میکر
بعد از مهدی شادمانی، با دو فوت دیگر هم روبه‌رو شدم. یکی دوست برادرم که زندگی‌اش را وقف کمک به بیماران نیازمند کرده بود و همین چند وقت پیش بود که ما تصمیم گرفتیم فطریه‌مان را به او بسپاریم. وقتی برادرم خبر را برایم فرستاد، با غصه گفته بود که دوستش دو بچه کوچک داشت و من عمق غم برادرم را حس کرده بودم که حالا که پدر شده، این غم را جور دیگر می‌بیند. دیگری همکاری بود که من یکی دوباری از دور دیده بودمش فقط. در واقع، وقتی من شروع به کار کرده بودم او
شهادت برادر
فروردین سال ۶۱ به اتفاق پدرم در حال حفر چاه در منزل بودیم بنده ۱۳ سال بیشتر نداشتم ،  برادرم احمد که متولد آذر ۴۳ بود در جبهه بازی دراز غرب . کرمانشاه حضور داشت وقتی مادرم فوت کرد ایشان ۹ سال و من ۵ ساله بودم دو خواهر هم دارم که اولی یکسال از من بزرگتر و دومی ۴ سال از من کوچکتر بود.
پدرم یکسال پس از فوت مادرم ازدواج کرد که حاصل ازدواجشان یک خواهر و دو برادر تا آن تاریخ بود.
برادرم برای دومین بار داوطلبانه به جبهه اعزام شده بود.
نزدیکی
"هُوَالشَّہید"همه وجودش رو #خدا پر کرده بود.مرتضی دوست #صمیمی برادرم بود و از من#خواستگاری کرده بود.من چون #سختی زندگی #نظامی رو از نزدیک دیده بودم نمی خواستم همسرم #نظامی باشه. برادرم مدام از سجایای #اخلاقی مرتضی برام میگفت.اینکه بسیار #چشم_پاک و اهل #حلال و #حرام و اهل #نماز_شب و خیلی خیلی #بخشنده است.این #خواستگاری کردن های مرتضی از من 6 سال طول کشید.!!! خود مرتضی در این باره میگفت:فاطمه اولین باری که به #خواستگاریم جواب رد دادی،#غ
هوشمند و حرفه ای ، آینده ای پایدار 
فقط به روز نباش ؛ بلکه سالها از همه جلو باش 
رابط قوی بین نرم افزارهای اتوکد و تری دی مکس
برای موفقیت باید خودمون رو به روز نگه داریم و مدام به فکر یادگیری باشیم


جهت دانلود رایگان قسمت اول از پکیج مقدماتی نرم افزار Revit بر روی لینک زیر کلیلک کنید :

قسمت اول پکیج آموزش نرم افزار مهندسی و مدرن رویت
سلام وقت بخیر 
مشکل من برخورد با برادر کوچکترم هست.
برادر من زمانی به دنیا اومد که پدر و مادرم 43 سال سن داشتن و از نظر مالی وضع بدی داشتیم و چون سن و سال زیادی داشتن به برادر کوچکترم توجهی نمی کردن، حالا برادرم 28 سالشه و عقده ای شده هر روز دعوا میکنه، و مادر و پدرم و حتی مرده های فامیل رو با رکیک ترین فحش ها خطاب قرار میده.
برادر کوچیکم استعداد خوبی داشت، مدرسه نمونه راهنمایی قبول شد، ولی چون پول شهریه نداشتیم بدیم همیشه مدیر مدرسه بهش تذکر مید
اهنگ  hello از بانو Adele درحال پخشه ، به کاور اهنگ نگاه میکنم با یه فونت که چشمم رو گرفته نوشته " نگران باش ، حل نمیشه " اولش خوندم نگران نباش حل میشه ؛ بعدش خوندم نگران نباش حل نمیشه ؛ آخرین دفعه درست خوندم [نگران باش ، حل نمیشه ] حالا دارم فکر میکنم که چقدر خیلی وقت ها جای این جمله تو زندگیم خالی بوده ، چقدر باید این جمله رو با خودم تکرار میکردم و میگفتم نگران باش دختر ، نگران باش چون خیلی بده ، چون ممکنه حل نشه . خیلی خوبه تو بیست سالگی دارم درک میکن
دارم امتحان فردا را میخوانم، خوابم میگیرد همین طور پای لپ تاپ کف اتاق خوابم میبرد
خواب می بینم
بیدار میشوم.گیجمزیر لب این جمله را زمزمه میکنم که بی قرار نباش»
هنوز بین خواب و بیداری ام.شک میکنم که آنچه دیدم حقیقت بود یا اکنون که بیدارم!
محمد میگوید: "پاشو ادامه درس را بخوانیم.صبح امتحان 9 عه!" مطمئن میشوم که آنچه دیدم خواب بوده!
میگویم: بی قراری نباش».
تکه تکه خوابم را به یاد می آورم و حیرت زده میشوم
عجبا که فقط بیست دقیقه خوابیدم و این هم
"هُوَالشَّہید"همه وجودش رو #خدا پر کرده بود.
مرتضی دوست #صمیمی برادرم بود و از من#خواستگاری کرده بود.
من چون #سختی زندگی #نظامی رو از نزدیک دیده بودم نمی خواستم همسرم #نظامی باشه. 
برادرم مدام از سجایای #اخلاقی مرتضی برام میگفت.
اینکه بسیار #چشم_پاک و اهل #حلال و #حرام و اهل #نماز_شب و خیلی خیلی #بخشنده است
.این #خواستگاری کردن های مرتضی از من 6 سال طول کشید.!!!
 خود مرتضی در این باره میگفت:فاطمه اولین باری که به #خواستگاریم جواب رد دادی
همیشه از اینقدر بی پرده نوشتن میترسیدم 
ترس از قضاوت 
اما امروز خواستم که بنویسم به امید سبک شدن چند روز بعد پاک کنم
 
توی این مدت خیلی از لحاظ روحی توی فشار بودمنمیدونم کی قراره دشواری های ما از طرف برادرم تموم بشهالان که دیگه به چهل سالگی داره نزدیک میشه کاش زندگیش که تاحالا روی خوش بهش تشون نداده بود خوب میشد و باقی عمرشو خوب زندگی میکردکاش مشکلاتشون فقط و فقط با ما بود و توی زندگی خودشون خوب و خوش میبودنحدود یک ماه پیش آخر شب بود که خواهر
سلام امروز ۱۳ ماه شهریور هست.سری قبلی ک بحثمون شد من بهت گفتم این رابطه رو نمیخوام چون اگر اعتماد نباشه بی فایدس.و تو گفتی اگر الان هستم بخاطر اعتمادمه.یعنب الان ک نیستی از بی اعتمادیته.
نمیدونم چطور شد و چی شد فقط میدونم ک چهارشنبه داشتیم قسمت ۱۴ شهرزاد فصل ۳ رو میدیدیم. ولی بحثمون شد دلخور شدیم انگار از هم.پنجشنبه ب ابراهیم اس دادم راجب اون مساله ک ببینم با سحر ب کجا رسیدن ک گفت میخوایم بیایم همدان.بخاطر همین رفتیم سیمین من بهت پی ام دادم ک م
 
اتحادیه ابلهان
اتحادیه ابلهان یکی از بهترین و شیرین ترین کتاب های بود که تا کنون خوانده بودم و احتمالا خواهد بود.
طنز شیرینی داشت. طنزی که کمی باید با فرهنگ آمریکایی کتاب آشنا می بود. همیشه طنز را دغدغه کامل می کند. این کتاب پر از دغدغه بود.
عاشقانه‌کتاب را خواندم و شخصیت ایگنیشس مثل برادرم بود. مانند برادرم شده بود. گاهی با او همدردی می کردم.
با او گاهی هم اندیشه بودم. این‌کتاب به شدت پیشنهاد می شود. اولین بار با داستان عجیبش جذب این‌کتاب
حالم خوب نیست، نمیدونم بخاطر پی اس یا بخاطر اتفاق پریشب، توو چشماش نگاه نمیکنم، دوست دارم برم خونمون، پیش مامانم و فکر کنم از سال ۸۸ تا حالا خواب بودم
خوب نیستم
نمیدونم باید چیکار کنم، نمیدونم باید چه برخوردی کنم، نمیدونم چرا بدترین راه رو برای آرامش انتخاب کرده
میگه درستش میکنم، ناراحت نباش، نگران نباش
حالم خوب نیست
شاید تا تو بیای درستش کنی دیگه از چشمم افتاده باشی
 
اتحادیه ابلهان
اتحادیه ابلهان یکی از بهترین و شیرین ترین کتاب های بود که تا کنون خوانده بودم و احتمالا خواهد بود.
طنز شیرینی داشت. طنزی که کمی باید با فرهنگ آمریکایی کتاب آشنا می بود. همیشه طنز را دغدغه کامل می کند. این کتاب پر از دغدغه بود.
عاشقانه‌کتاب را خواندم و شخصیت ایگنیشس مثل برادرم بود. مانند برادرم شده بود. گاهی با او همدردی می کردم.
با او گاهی هم اندیشه بودم. این‌کتاب به شدت پیشنهاد می شود. اولین بار با داستان عجیبش جذب این‌کتاب ش
سلام دوستان روزتون بخیر باشه
من دختری 25 ساله هستم که با یکی از صمیمی ترین دوستان برادرم و همسایه ی چندین ساله مون که 31 سال شون هست به قصد ازدواج از طریق برادرم وارد رابطه شدیم. رابطه ی ما با چت توی واتساپ شروع شد و بعد از یک هفته قرار حضوری گذاشتیم و همو ملاقات کردیم، ایشون بعد از حدودا دو هفته شروع به ابراز علاقه کردن و خواستن که صمیمی تر با هم برخورد کنیم مثلا موقع قدم زدن من دست شون رو بگیرم،که من قبول نکردم چون احساس کردم که درستش این هست که
برای هیچ موضوعی دنبال توضیح زیادی نباش، از لذت درکش محروم می کنی خودت رو، خدا حکمت اتفاقایی که افتاده، رو به دلت میندازه!!
 
خدایا، لذت زنده بودن رو توی این دنیا، قبل از مرگ به من نعمت بده
خدایا سکوت و رضایت و امنیت رو به قلبم بده
و نجاتم از همه وحشت ها و نگرانی ها  
 
‍ به دنبال زندگی خوب نباش
بلکه خوب زندگی کن!
کسی خوب زندگی می‌کند، 
که این دنیا را شناخته و مقهور،
داشتن‌ها و نداشتن‌هایش نمی‌شود. 
در حسرت چیزی نیست و 
همواره با نقد زندگی‌اش کار می‌کند.
چنین کسی هماهنگ ترین انسانها 
با جریان حیات است .
چهارشنبه همین هفته عازم سفریم. البته اسمش را نمی شود واقعا سفر گذاشت چون چهارشنبه می رویم و جمعه صبح برمی گردیم. اما در هرحال. خوشحالم. خیلی زیاد. خیلی وقت بود که پایم را حتی یک قدم دور تر از این شهر آلوده نگذاشته بودم. داریم می رویم. با قطار. امیدوارم خوش بگذرد و یک جورهایی مطمئنم که خوش می گذرد. این سومین بار است که اینطوری هول هولکی آخر هفته جمع می کنیم می رویم. دلایلش خیلی زیاد است. یکی از مهم ترین هایش این است که حقیقتا هفته ای پیدا نمی شود که
حرفت را راحت بزنبی دلواپسی بپوشهر جا هم که خواستی قدم بذار هر وقت دلت خواست به آب بزنهر حیوانی را هم که خوشت آمد بغلش کن،مهم نیست گاو باشد یاگاو زاده یا پرنده ،فقط نگران چشم های دنبال کننده نباش.
ببین، تا بوده همین بوده،قضاوت ها نا تمام اند و پشیمانی ها بی پایان.توی پروفایلت، خودت باشتگ شلوارت را بعد ِ خرید بکنکفش نو را همانجا بپوش و بیا بیرونساندویچت را دو‌نونه با خیارشور اضافه دستت بگیر و توی خیابون در حالی که به گردنبندهای چشم نواز طلاف
فردا مجبورم کمی دروغ بهم ببافم .
امیدوارم اولین . آخرین دروغ های امسالم باشه :(
فردا رو مجبورم اگر نگم برای همیشه توبیخ میشم و یکی از نگران کننده ترین وضعیت رو دارم 
دلم به حال خودم میسوزه . 
درستش میکنم 
همه چیو درستش میکنم انقدر میزون که یه روز میام و میگم تونستم
اره منم تونستم همه چیو درست کنم . 
بالاخره تونستم .
همه چیو برمیگردونم سرجاش . همه چیو . 
به خودم همین الان و همینجا قول میدم .
خودمو میشم . اما نمیزارم خراب بشه .
درست
به مامانم گفته بودم  درباره رتبه هم کلاسی هام بهم چیزی نگه .
ولی آخرش کارخودشو کرد پای تلفن به داییم گفت   آره فلانی درسش مثه دخترمن بود پارسال این موقه
ولی خب بعدش دیگه   .  .حالا سال بعد رتبش مثه اون میشه
 
تصمیم گرفتم خشممو پنهان نکنم البته اصلا خشم نداشتم . غمگین بودم و زدم زیر گریه و تصمیم گرفتم کاری کنم که اندازه یه ارزن برای حرفم ارزش بزارن
رفتم دوتا بشقاب برداشتم و پرتشون کردم باغ کناری . یکی هم دادم به برادرم و گفتم اونم باید پرت کنه !
نگار جان! زندگی برای هیچکدام از مصیب هایی که به سرت اورد منتظر اجازه ی تو نماند. لطفا تو هم منتظرش نباش. بیخیالش شو و شادی ات را بکن. 
به قول صمد بهرنگی عزیزت: زندگی کلاف سردرگمی است. به هیچ راه نمیبرد. تهش مردیم هم مردیم به درک! 
یک روزهایی دلم می خواست عینک بزنم. با همین وسوسه بارها عینک برادرم را قرض می گرفتم و جلوی آینه با شالها و روسری های مختلف امتحانش می کردم. فایده  ای نداشت. وجه غیر قابل انکار قضیه این بود که عینک به من نمی آمد و چشمهایم با زدن آن بیش از حد معمول بزرگ به نظر می رسیدند. برادرم و همه آنهایی که اطرافم زندگی می کردند و از عینک زدنشان چندان راضی نبودند، وقتی شور و اشتیاق من برای امتحان عینکشان را می دیدند هیچ جوره نمی توانستند آن را درک کنند. این شور و
دانلود آهنگ جدید منتظر نباش از مسیح و آرش ای پی با بهترین کیفیت + پخش آنلاین
من دیگه رفتم ، برنمیگردم
منتظر نباش ، منتظر نباش
اون که یه روزی خیلی دوسِت داشت
عادی شد براش عادی شد براش
Masih & Arash Ap – Montazer Bash
دانلود آهنگ مسیح و آرش ای پی به نام منتظر نباش با دو کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸
متن و ترانه آهنگ منتظر نباش – مسیح و آرش ای پی
من دیگه رفتم ، برنمیگردم
منتظر نباش ، منتظر نباش
اون که یه روزی
خیلی دوسِت داشت
عادی شد براش
عادی شد براش
واسه تو دلم نمیزنه
حجت الاسلام کافی(ره) :آدم خوبی باش اما مغرور نباش. هیچکس را بد ندان. مردم را به چشم پستی نگاه نکن. اگر میخواهی رشد کنی و کسی شوی باید همه را بهتر از خودت بدانی. درختی که میوه دارد شاخه هایش پایین است. آدم اگر بارش شود متواضع و فروتن است و سرش پایین است.
سلام
الان که دارم اینجا مینویسم، باید بشینم لِکچِرم رو آماده کنم که قراره شنبه ارائه بدم! البته مطلب تقریبا تو ذهنم!!! دسته بندی شده اما تا مرتب شدنش و تبدیلش به انگلیسی و البته زمان بندی براش کار زیاد داره
اما عوض همه ی این کارا نشستم تند تند کتابایی که از نمایشگاه خریدم می خونم! انقدی که کتاب های :" دهکده ی خاک بر سر" و "قصه ی دلبری" و " اسم تو مصطفاست" رو تموم کردم و الانم وسطای کتاب " دلتنگ نباش" هستم!!!!
کلا همین مدلی ام! یه جور مثل ندید بدیدها
مهم نیست چقدر دوستش داری
مهم اینه که چقدر دوستت داره
 
مهم نیست می خوای کنارش باشی‍♀️
مهم اینه که اون بخواد کنارش باشی
 
اگه اون بیشتر دوست داره و می خواد کنارش باشی پس بهترین ادمیه که می تونی باهاش خوشبخت بشی
اما اگه تو اون رو می خوای و از نظر اون بهترین نیستی، پس خودت رو حراج نکن واسش
 
جایی نباش که نمی خوان باشی
جایی باش که از صمیم قلب بودنت رو بخوان
کسی که واسش مهم باشی حتی اگه بهش پشت کنی آزارت نمی ده فقط واست اشک می ریزه و از دور نگات می کن
یه شب که دلم از عالم و آدم پر بود  گفت:
نگران نباش دیوونه، فکر کردی من تنهات میزارم یا اینکه کسی میتونه جای تورو تو قلبم بگیره ؟
کاری به اتفاقات بعدش و اینکه تنهام گذاشت ندارم .
می‌خوام بگم  هر آدمی یکبار و لااقل برای یه شب  خوشبخت ترین آدم روی زمین بوده . 
م. علادی
همیشه بازی تام وجری رادوست داشتم این سخن ایوانکابه فاعزه الیزیدی بود.فاعزه الیزیدی گفت ت واقتصادهم عین بازی تام وجری هست بایدفنون ودکمه های مرموزاستخراج ثروت رااستفاده کنی.ایوانکاگفت میدونم استخراج بیت کوین وتبدیلش به یک جزیره رویایی ویک سرزمین موعودروی اقیانوس مدنظرته.نگران نباش درکاناداشروع کردیم به استخراج ثروت ازدل ملت کاناداتایک سرزمین گوگولی مگولی ایجادکنیم پاپاترامپ هم معتقدهست اینجوری بایدبدهی های خارجی راداد.فاعزه ال
 
 
 این ریش ما لامصب بلند که میشه عین جنگل مولا میشه، یه جور فر میخوره که ماشین بعضا گیر میکنه توش دردم میام خلاصه زدیم دیگه بعد مدتها صفا دادیم کاش بودی میدیدی. (کبوتر هم بچّه میکنه هر چند یکبار روی پکیج‌مون، نگران اون نباش :)

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها