نتایج جستجو برای عبارت :

فهمیده نمودپیداکند

وسط حرف هامون رو کرد بهش گفت چیزی که من الان توی این سن فهمیدم رو مهسا چندسال قبل فهميده بود. فهميده بود تا یه جایی زورشو بزنه ولی وقتی دید دیگه بی فایده س، بگه به من چه و همه چیز رو بسپره به سرنوشت.
و اون خبر نداشت که خیلی سال قبل تر بود که فهمیدم تو این دنیا زور آدم یه وقتایی خیلی کمه. واسه همین بلد شدم دلم شور بزنه ولی وقتی تلاشمو کردم و دیدم دیگه کاری ازم برنمیاد، عقب بکشم و بگم بیخیالش. بگم بذار همه چیز پیش بره ببینم سرنوشت و دنیا چی میخواد
وسط حرف هامون رو کرد بهش گفت چیزی که من الان توی این سن فهمیدم رو مهسا چندسال قبل فهميده بود. فهميده بود تا یه جایی زورشو بزنه ولی وقتی دید دیگه بی فایده س، بگه به من چه و همه چیز رو بسپره به سرنوشت.
و اون خبر نداشت که خیلی سال قبل تر بود که فهمیدم تو این دنیا زور آدم یه وقتایی خیلی کمه. واسه همین بلد شدم دلم شور بزنه ولی وقتی تلاشمو کردم و دیدم دیگه کاری ازم برنمیاد، عقب بکشم و بگم بیخیالش. بگم بذار همه چیز پیش بره ببینم سرنوشت و دنیا چی میخواد
نوید شاهد:مجید فهميده برادر شهیدان فهميده با بیان خاطره‌ای از سلوک شهید حسین فهميده گفت: شهید حسین فهميده دو خواهر داشت که در زمان طاغوت به مدرسه می‌رفتند آن زمان قانون شده بود که دخترها در مدرسه باید بی حجاب باشند اما حسین نمی‌توانست این موضوع را قبول کند. در مدرسه سه بار روسری از سر خواهران حسین کشیدند. وقتی حسین فهمید انش تا دم در مدرسه همراه شد. خواهرانش وارد مدرسه شدند و مدیر به سمت آنها آمد تا روسری از سرشان بکشد که حسین بدو بد
نخبه ها معمولا جز در فضای نخبگانی آن طور که باید و شاید درک نمیشوند!
یا فهميده نمیشوند و طرد میشوند یا فهميده میشوند و مقدس شمرده میشوند که در هر دو صورت کارایی خود را از دست داده و نمیتوانند نخبگانی رفتار کنند!
فضای نخبگانی فضای اعتدال است نه افراط و تفریط.
انقلابی تا مرز فهمیدن☑
✴در هر برهه ای از زمان نسلی با باورها وافکار و عقایدخاص  ومتفاوت بروز می کند!اما آنچه که در این میان مهم است همرنگی آن باور با سعایت یا سعادت وجودی فرد وجامعه خواهد بود!باوری که در راستای آرمانهای الهی باشد یا نفسانی✔✔✔
◀برهه ی دفاع مقدس نمادی از باشکوهترین صحنه های خودباوری با تکیه بر آرمانهای الهی بود!
صحنه ای که 13ساله ها را به مرام فهميده گی می رساند و جان دادن برای مام میهن؛ 
محصل کلاس پنجم را رهبربصیرت وشجاعت
 
ب طور مثال یه ظرف میوه خوری می خریم می زاریم کنار سالن ب عنوان دکور ، بعد تا یه نفر از کنارش رد میشه ، تن و بدنمون میلرزه که نکنه بخوره بهش بیفته بشکنه ، این یعنی مال مون داره ب ما حکم رانی میکنه و ما اسیر مال مونیم! و هیچ لذتی از مال مون نبردیم! :// انفاق رو امام حسن مجتبی علیه السلام فهميده بود که تو طول عمرش سه بار تمام داراییش رو بخشید! ما اگه یه فقیر جلومونو بگیره بین دو تومنی و پنج تومنی و یه سکه 500 تومنی ، سکه رو میدیم!؟ :] ولی من خدایی دو توم
اون وقتایی که ناگهان یه عشق خیلی زیاد توی وجودت رها می شه، باید خیلی خفن باشی که بتونی به وصال تبدیلش کنی. 
باید دوست داشتنو بغل کنی، خودتو کامل فهميده باشی، بعد یکم یکم رهاش کنی. جوری که انگار کم کم دوست داشتنی به وجود اومده و همه چیز عادیه :دی
ولی نیست! معجزه شده! البته نه همیشه. گاهی یه نداشتن بزرگه شاید. یا داشتن بزرگ. یا شاید هر دو تاش.
اینه که این همه خواستن به وجود میاد. نمی دونم. سخته. و باحال :دی
هعی. هعی بدشانسی وقتیه که عشقِ جان، خو
این پاورپوینت در 28 اسلاید به شکل منحصر به فرد طراحی  و اسلاید بندی شده است در این پاورپوینت مطالبی از ولادت،دوران تحصیل،هجرت،مرید امام خمینی(ره)،تربیت صحیح اسلامی و سایر مطالب مفید و ارزنده در مورد شهید حسین فهميده در این پاورپوینت درج شده است که امید واریم رضایت شما عزیزان را جلب نماید
 
 
جهت دانلود فایل کلیک کنید
ناگفته هایی از زندگی و روحیات شهید حسین فهميده » به روایت خواهر:شهید فهميده عاشق جهان پهلوان تختی بود/ ناگفته هایی ناب از حماسه رهبر 13 سالهگفتگوی اختصاصینوید شاهد البرز: چند روز قبل از رسیدن خبر شهادتش رادیو اعلام کرد که پسر بچه سیزده ساله ای خودش را به زیر تانک دشمن انداخته و آن را منهدم کرده و خود شربت شهادت نوشید. رادیو سعی داشت که خانواده این پسر بچه را از شهادت فرزندشان آگاه کند. 
 
نوید شاهد البرز؛ شهیدحسین فهميده»؛ اسطوره و قهرمان ک
روز ثبت احوال است. مقیّدم که هرساله در این روز احوالم را ثبت کنم. سال گذشته گفتم که احوالم بد نیست. امسال اما بهترم. از وقتی "جدال دو اسلام" را خوانده ام، بهترم. احوال جسمی ام خوب است. (خواننده فهیم میداند که ناثر با در نظر گرفتن این موضوع که یک یا دو بیماری داشتن در این زمانه طبیعی است این عبارت را قلمی کرده است.) احوال روحی ام بهتر از سال قبل، اما باز هم خوب نیست. احوال شهرم - سبزوار - دارد مثل شهر "ر ه ش" میشود. احوال رفقایم خوب است ظاهرا در نبود من.
زندگی نامه کامل شهید محمد حسین فهميده
رادیوی جمهوری اسلامی ایران با قطع برنامه های خود اعلام می کند که نوجوانی سیزده ساله با فداکاری زیر تانک عراقی رفته آن را منفجر کرده و خود نیز به شهادت رسیده است . امام قدس سره در پیامی که به مناسبت دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی صادر می کنند، جملات معروف خود را پیرامون او می‌فرمایند: رهبر ما آن طفل سیزده ساله ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگ تر است، با نارنجک ، خود را زیر تانک
امروز امتحان عربیه آنلاین داشتیم. 
من با کمکه یک خواهر تو بیان(خودش مى دونه کیه) 11 گرفتم
ولى از سایت اومدم بیرون دوباره رفتم تو سایت فهميده بودم جوابا چیه چون وقتى 11 مو اعلام کرد جوابارم نوشت 
خوب اخرش بیست گرفتم. بعدم توى کانال مدرسه یکى از بچه هاى کلاسمون که مدیره گفت که بسه چقد همتون بیست میگیرین حداقل ى نوزده اى چیزى واسم بفرستین.
 
 
 
هیچى دیگه
دیر فهميده بودم وگرنه مى رفتم بیستى ک با تلاش و درس خوندنه فراوان(ساچ عه لایر)) گرفتم
نازک آرای تن ساقه گلی
که به جانش کشتم
و به جان دادمش آب
ای دریغا به برم میشکند
چنین موقعیت نیمایی، بارها در زندگی من، و مطمئنا خیلی های دیگه پیش اومده. وقتی برای چیزی زحمت میکشی و اونطور که باید و شاید اصطلاحاً گل نمیکنه و به ثمر نمیشینه یا اونطور که شایسته اش هست دیده نمیشه، درک نمیشه یا پاداش شایسته اش رو دریافت نمیکنه.
و تازه این خوبه. گاهی وقتها دقیقاً برعکس میشه و فهميده نمیشه و بد فهميده میشه و نابود میشه و باهاش مقابله میشه و در هم می
رادیوی جمهوری اسلامی ایران با قطع برنامه های خود اعلام می کند که نوجوانی سیزده ساله با فداکاری زیر تانک عراقی رفته آن را منفجر کرده و خود نیز به شهادت رسیده است. امام قدس سره در پیامی که به مناسبت دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی صادر می کنند، جملات معروف خود را پیرامون او می فرمایند: رهبر ما آن طفل سیزده ساله ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگ تر است، با نارنجک، خود را زیر تانک دشمن انداخت وآن را منهدم نمود و خود نیز ش
اردیبهشت هم از نیمه گذشت
چیزی نمانده که خرداد از راه برسد
خرداد که بیاید پرونده ی سی و یکسالگی ام بسته میشود.
گذشت زمان به بازی کودکانه می ماند.
چشم بر هم میگذاری عمر میگذرد.
فرصت ها چون برق و باد می گذرند.
مو سفید میکنیم و چروک روی چروک خط میکشیم به صورتمان.
نه فرصت حسرت خوردن است و نه فرصت این که غم بگذاریم لای نان تنهایی مان و بخوریم.
فقط باید تا می توانیم توشه برداریم و چمدان رفتن را پر کنیم.
بقول شهید این دنیا دیگر طبیعی نیست.
خودمان
بدتر از این نمی‌شد هرچی به م التماس کردم باهام حرف نزد. راستش خودم هم میلی نداشتم و ابراز تمایلی که احتمالا فهميده بود الکیه فقط برای روز مبادا بود که خب هیچ. به استاد هم پیام دادم که شرط عاشقی چیه جواب نداد و من حالا تنها و بی‌عشق‌ترینم.
پوووف
اردیبهشت هم از نیمه گذشت
چیزی نمانده که خرداد از راه برسد
خرداد که بیاید پرونده ی سی و یکسالگی ام بسته میشود.
گذشت زمان به بازی کودکانه می ماند.
چشم بر هم میگذاری عمر میگذرد.
فرصت ها چون برق و باد می گذرند.
مو سفید میکنیم و چروک روی چروک خط میکشیم به صورتمان.
نه فرصت حسرت خوردن است و نه فرصت این که غم بگذاریم لای نان تنهایی مان و بخوریم.
فقط باید تا می توانیم توشه برداریم و چمدان رفتن را پر کنیم.
بقول شهید این دنیا دیگر طبیعی نیست.
خودمان
ای عزیز، روزها بر من گذشته اند و اکنون، ۲۶ سال ِ تمام، از تو عمر گرفته ام. با فهمی پخته تر از قبل، با سری بدون کلاه و با احترام بیشتری به جهان آفرینش، وارد ۲۷ سالگی می شوم. با تمام وجود تورا شاکرم. قدر می شناسم این نعمت های نقد ِ این دنیاییت را، پدر و مادر را، خانواده ی جدیدم را. اگر یک چیز فهميده باشم - و بیش تر از پیش فهميده باشم - در لطیف و عزیز بودن خانواده است. یک مجموعه ی گرم صمیمی ِ امن، محبت به تمام معنا. دوستشان می دارم و تک تکشان که می خندن
جدیداً حالم که خوب نیست، بغض که می‌کنم، فهميده که نمیشم، سر اون آدم مقابلم که دلم می‌خواد جیغ بکشم، note گوشیمو باز می‌کنم و میرم سراغ ترانه‌هام. همه‌شو اونجا خالی می‌کنم؛ ادیت می‌کنم، می‌نویسم، و اون وقت دیگه تنها نیستم.
توی خواب و بیدار گفت فلان مسئله نشدنیه.
گفتم چرا؟
گفت اگه قرار بود بشه تا حالا شده بود باقیش وقت تلف کردنه.
من درونا خیلی وقت بود که اینو فهميده بودم اما در عمل و شنیدنش از دیگری برام مثل اماده شدن برای قطع عضو بود. من عادت کرده بودم به این خیال باطل.
شاعران نویسندگان و بطورکلی هر کس که چیزی از هنر فهميده باشد اگر بدون معشوق بماند جنس زن را مخاطب قرار میدهد مثل حالای من !
مگر نه اینکه اعتبار متن به مخاطب اش است.
پ.ن: من خر ک باشم ک خودم را شاعر نویسنده یا هنر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فهم بنامم !
 من که می دانماین پاییزبه این سادگی هااز سر دلتنگی هایم دست بر نمی دارد،شاید از انبوه برگ‌های خزانبر تن کوچه های عریان شهراین راتو فهميده باشیکه اینچنین عاشقانهاز آن سمت خیاباندست تکان می‌دهیو من دل!. سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
از ساعت دو تا هشت شب کلاس زبان بودم و اگه سال بعد این موقع اونجایی که میخوام ،نباشم همتونو به توپ میبندم که خب درسته شما حتی یک سر سوزن مقصر نیستید اما خب نباید اولین آخرین تابستون هیفده سالگیم انقدر سخت بگذره تا آخرشم شکست بخورم:d)
به خدا اگه فهميده باشید چی گفتم-__-
 
چقد میخواست این آدم نفهمه!
حالا فهميده
به بدترین شکلی که میتونست بفهمه.
 
+ یه وقتایی از شدت پستی این آدم در می مونم.
خوبه که تو میبینی. وگرنه ما چطور تحمل میکردیم.
 
+ قد ضاق صدری. رب اشرح لی صدری.
 
- حالم چو دلیری ست که از بخت بد خویش
در لشکر دشمن پسری داشته باشد !
 
 
 
گاهی هر چقدر هم که صدایت را بالا ببری هیچ کس حتی سرش را بر نمی گرداند تا بفهمد چه می گویی. هرچه قدر که به کلامت رنگ و لعاب می دهی، هرچه قدر استعاره و تشبیه و تمثیل می آوری فایده ای ندارد، صدایت شنیده نمی شود که نمی شود. آدمها را گاهاً با حرفهای روزانه و نطق های بی سر و ته بهتر می توان سر صحبت نشاند تا با حرف حساب. شاید به همین دلیل است که دور خاله زنک های فامیل و همسایه همیشه شلوغ تر است. گوش داده نشدن یک سمت قضیه است و گوش داده شدن و فهميده نشدن سمت
سال های زیادی گذشت تا بفهمم زندگی شوخیِ به اشتباه جدی گرفته شده ماستو به اندازه خواستن های ما بخیلو به اندازه نخواستن های ما دست و دلبازو از هیچ کس هیچ چیز بعید نیست همانقدر که از روزگارفهميده ام بعضی قرص اعصاب مصرف می کنندبعضی چهار اثر از اسکاول شین میخوانند و انرژی مثبت جذب می کنندبعضی دعا می کنند و منتظر معجزه می مانندبعضی هم هیچ غلطی نمی کنند به ریش بقیه میخندندفهميده ام اغلب آن هایی که حرف میزنند معمولا در عمل لنگ میزنندفهميده ام کتاب
شب چه دراز 
ترس من نابودی قبل از صبح 
کاش قدر روز را می دانستم
روز از دست رفت و حال دستان خالی در برابر دریای طوفان سختی های این شب سرد
و چه سخت این شب سرد می گذرد.
جرم من در خواب بودن روزای ازدست رفته
کو بخششی که می گویی؟!
حال که اشتباه را فهميده ام.
شاید این شب راه رسیدن به تو باشد.
چشمانم را ببندم و خود را بخواب بزنم و غرق در تاریکی شوم
و یا
با چشمانی باز به جنگ تاریکی روم
فهميده ام که دارم رنج میکشم و به خودم اجازه دادم بابت نبودنش غصه بخورم. به خودم حق دادم که تا مدتی به آدما سخت اعتماد کنم و تنهاتر شوم. حالا انقدر بزرگ شده ام که ان پیله کثافت بار قوی بودن را جر بدهم و اگر ناراحتم، ناراحت باشم! گرفته و گریان. 
فهميده ام که دارم رنج میکشم و به خودم اجازه دادم بابت نبودنش غصه بخورم. به خودم حق دادم که تا مدتی به آدما سخت اعتماد کنم و تنهاتر شوم. حالا انقدر بزرگ شده ام که ان پیله کثافت بار قوی بودن را جر بدهم و اگر ناراحتم، ناراحت باشم! گرفته و گریان. 
 
سال های زیادی گذشت تا بفهمم زندگی شوخیِ به اشتباه جدی گرفته شده ماستو به اندازه خواستن های ما بخیلو به اندازه نخواستن های ما دست و دلبازو از هیچ کس هیچ چیز بعید نیست همانقدر که از روزگارفهميده ام بعضی قرص اعصاب مصرف می کنندبعضی چهار اثر از اسکاول شین میخوانند و انرژی مثبت جذب می کنندبعضی دعا می کنند و منتظر معجزه می مانندبعضی هم هیچ غلطی نمی کنند به ریش بقیه میخندندفهميده ام اغلب آن هایی که حرف میزنند معمولا در عمل لنگ میزنندفهميده ام کتا
کلاس اواز ثبت نام کردی، نمایشنامه میخونی، میای تهران میریم تئاتر میبینیم، باشگاهم برو اصن، کلی سرخودتو شلوغ کن. با شناختی ک من ازت دارم به نسبت سنت به شدت، واقعا میگم صبا ب شدددت فهميده و محکمی.آی نو یو کن گت ثرو دیس فاکد اپ فیز او یور لایف گریتبیبای بیلیو این یوپ.ن من بهترین دوستای دنیا رو دارم یا چی؟
امتحان چیست
 
.
 
.
.
.
.
امتحان توهین به شعور دانش آموز و دانشجوست.
 
امتحان یعنی ما شک داریم تو از درس چیزی فهميده باشی.
 
 
 
 
 
تا کی ما باید این تحقیرا رو بپذیریم هاااااااااااا آخه تا کی
تمومش کنید این بازی کثیف رو.
 
لطفا پخش کنید به گوش مسئولین برسه
 
ح آزارم میده و راستش من بیمار این آزارم. چرا؟ چون دلم هیجان می‌خواهد، دلم وادادگی می‌خواهد. لعنتی این را خوب فهميده، خوب بازی می‌دهد. اما تا کجا؟ مگر قرار نبود من عاقل باشم؟پس بسم است از قبول علمی و صلاح و نیکنامی. هرچه دل افشار کشد دیگر نمی‌روم. آری خواست دل را می‌شناسم اما من نه آنم. بسم است.
پفیلای سفید آبی !
 
امروز که چشم تو چشم شدیم برخلاف دفعات قبل ک خیلی گذری بود یا سریع من چشمامو
میچرخوندم ۲ثانیه طول کشید.
من ترسیدم ک نکنه فهميده باشی !!!!!!!!!!
 
*
 
:)
 
خیلی مسخرست ولی اگه تقلب میخواستی بهت میدادم :)واقعا دلم میخواست یه کمکی 
بکنم بهت . شاید بهتر باشه بگم یه خودشیرینی مزخرف :)))
وقتی بی هیچ فهمی از کنار خیابان‌ها و ادم‌ها و روایات عبور می‌کنیم.وقتی بر تعداد سفرهایمان چون شمارنده‌های دیجیتال می‌افزاییم این ماییم که مصرف می‌شویم.من دور ریخته‌ام هرچه که مرا مصرف کندکتاب باشد .فیلم باشد .روایت باشد.ادم‌ها باشند.
من محتاج خواندن و درک کردن و درک شدنم.از آن جنس که بینشی به تو می‌دهددنبال بالارفتن اعداد نیستم دنبال کیفیت‌ها میگردم.مدت‌هاست در هیچ قابی نمی‌ایستم مگر قابی که برای آن ایثار کرده باشم.از چ
این دخترها همه شان همین مدلی اند. همین که عروس می شوند فکر میکنند دیگر عاقل عالم اند. با خودشان اصلا فکر نمیکنند عروس شدن تاثیری در فهميده شدن ندارد!
قبل از اینکه این دامادمان، دامادمان شود توی خانۀ مان بحث بر سر این بود که شیربها حرام است یا خیر! حالا بگذریم از بحث و نتایجش؛ یک مقدار بحث کردیم. بعد که این دامادمان، دامادمان شد، یک روز توی خانه نشسته بودیم و همینطور عادی گپ میزدیم.بحث به اینجا رسید که من با شیربها مخالفم ولی متاسفانه ترویج یاف
سه روز پیش ارغوان چشم باز کرد و دید خونه‌ی ماست. خندید. به طرز عجیبی می‌خندید. تا شب نخوابید و تا تونست بازی کرد. گفتم به مامانم که فهميده از فردا نمیتونه بیاد اینجا. داره تا جایی که میتونه از آخرین فرصت‌هاش استفاده می‌کنه.
نمی‌دونم این بلا رو هم رد می‌کنیم بالاخره یا نه. تقاص کدوم گناهمون تولد در ایران  و این دوره‌اش بود رو نمی‌دونم.
خدا به هممون رحم کنه.
باسمه تعالی
فروع دین
بر پایی نماز
غزل۵
امان از دست بی دینی ، برد تا قعر گمراهی
نگو ترک نمازت را ، نکن دیگر تو کوتاهی
نماز شب کمی بگزار، خدایت دوست می دارد
کلید گنج خوشبختیست، همین ورد سحرگاهی
به راه وصل خود با حق، مصمم باش، ای عاشق
قوی کن بند ایمانت، چرا در بند اکراهی؟!
تمام زندگی بی سجده معشوق بی همتا
ندارد ارزشی حتی به قدر یک عدد شاهی
عدو را با تو نزدیکی فراوان است ای انسان
نما از شیطنت دوری، نکن شیطان تو همراهی
هرآن کس که دهد دندان،به نانش هم

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها