گاهی نگاه یه نگاه نیست!!
گاه قاب میشه و میچسبه به دیوار چشمانت!
گاه یه نگاه میشه فکر وخیال لحظه به لحظه ی زندگیت!
گاه یه نگاه میشه فرمانروای جوانح و جوارحت!
گاه یه نگاه یعنی یه عمر تمام!
گاه یه نگاه یعنی ابدیت!
به نگاه اینقدر ساده نگاه کردن، از سادگی ما انسانهاست!!
سلام.
امروز میخوام چندتا از لذتهام را تووبلاگم بنویس فقط چندتاشا
شاید بااین کاربتونم به لذتهای زندگیت اضافه کنم
البته ازسعی میکنم هرهفته تعدادبهش اضافه کنم البته اون لذتهایی که قابله نوشتن باشه
نگاه کردن به بچه هام وقتی به خواب عمیق فرورفتن
نگاه به چشمها ودستهای همسرم
نگاه به عکسهای یادگاری
نگاه به تلاش وپشتکار مورچه ها
نگاه به دریا
نگاه به ماه روزاولش وچهاردهم
نگاه به طلوع وغروب خورشید
نگاه به دریا
نگاه به حرم ایمه
وخیلی نگاههای دیگه.
با نگاه به داخل برجام امضا شد
با نگاه به داخل دلار ۴ برابر شد
با نگاه به داخل طلا ۵ برابر شد
با نگاه به داخل بنزین ۳ برابر شد
با نگاه به داخل تورم ۴ برابر شد
با نگاه به داخل پراید ۳ برابر شد
با نگاه به داخل قیمت چیزا ۳ برابر شد
البته با نگاه به داخل امریکا و اروپا
#من_بلد_نیستم
چه فراز و نشیبی دارد نگاهها.آن هنگام که به شب نگاه می کنی و جز سیاهی نمیبینی.آن هنگام که به آسمان نگاه می کنی و جز قفس نمیبینی.آن هنگام که به زندگی نگاه می کنی و جز حسرت نمیبینی.آن هنگام که به شعر نگاه می کنی و جز غم نمیبینیآن هنگام که به تاریخ نگاه می کنی و جز خون نمیبینی.آن هنگام که به خدا نگاه می کنی و جز شرم نمیبینیچه فراز و نشیبی دارد نگاههاآن هنگام که به قلباش نگاه می کنی و جز نفرت نمیبینی.آن هنگام که به چشم
راستش رو بخوای فکر میکردم هیچوقت به عکساش نگاه نمیکنم چون من آدم نگاه کردن به عکسا نیستم و هیچوقت هم جز نگاه گذرا به عکسایی که قبلا ازش داشتم بهشون نگاه نمیکردم.ولی حالا که خیلی شده روزی چند بار و هر بار چند دقیقه بهشون نگاه میکنم یه هععییی میگم؛)
نگاه مکعبی یا شش جهتی یک اصطلاح است.
یعنی آدم هر عملی را که میخواهد انجام بدهد، از چند جهت به آن نگاه کند.
ما آدمها معمولا از همان یک جهتی که اول به ذهنمان میاید، کاری را انجام میدهیم یا نمیدهیم.
ولی در نگاه مکعبی سعی میکنیم از چند زاویهی دیگر هم به قضیه نگاه کنیم.
مثلا دوست دارم فلان چیز را به دوستم بگویم.
نگاه مکعبی میگوید: اثراتش را هم بررسی کن!
اگر بگویی، اثراتش و عواقب آن چیست؟
شاد میکند یا ناراحت؟
یا مثلا رفتار یکی ناراحتم می
نگاه مکعبی یا شش جهتی یک اصطلاحه؛ یعنی آدم هر عملی رو میخواد انجام بده، از چند جهت بهش نگاه کنه.
ما آدما معمولا از همون یک جهتی که اول به ذهنمون میاد کاری رو انجام میدیم یا نمیدیم، ولی در نگاه مکعبی سعی میکنیم از چند زاویه ی دیگه هم به قضیه نگاه کنیم.
مثلا دوست دارم فلان چیز رو به دوستم بگم،
نگاه مکعبی میگه:
اثراتش رو هم بررسی کن، اگه بگی، اثراتش و عواقبشش چیه؟
شاد میکنه یا ناراحت؟
یا مثلا رفتار یکی ناراحتم میکنه، تو ذهنم اول میگم:
قطع راب
نشستهام به تماشای چشم چون پریاتکه سهم من بشود یک نگاه سرسریاتکه سهم من بشود سرزمین موهایتاگر اجازه دهد مرزهای روسریاتزمان عرضهی لبخندها حواست نیستکه کشته میدهد این خندههای دلبریاتنگاه کن که دوباره به خود بگویم کاشکه این نگاه نباشد نگاه آخریاتمگر چه کرده دل بیگناه من خانمکه دل نمیکنی از شیوهی ستمگریات؟!چه قدر مثل تو باشم، تو هم کمی من باشکه در معامله ثابت شود برادریات!مصطفی الوندی سطوت
نگاه تو ، برای من تمام عاشقانه هاستو حال من ، حال خوش ترانه هاستتو آمدی به این تنم ، چو جان تازه آمدیهوای تو برده مرا ، چه بی بهانه آمدینگاه کن ببین که من ، چگونه بی قرار توپرسه به کوچه ها زدم ، به شوق خاطرات تونفس درون سینه ام ، حبس شد و تو میرسیمنم که چشم می شوم ، خیره به قاب اطلسی
. به اعتقاد من ٰدنیا تنها یک بخش است، دنیای اغنیا و در حاشیه آن توده ای از زباله های آلوده آن به نام دیگران!
از ماهیت اصلی روح چیزی نمی دانم، اما این را کاملا فهمیده ام که روح از کدام بخش بدن تا مرز انهدام سقوط میکند،
از نقطه سیاه رنگ و ریزی در مردمک چشم.
و اینکه نگاه انسان ها،از نگاه گرگ ها نیز ناپایدارتر است و آنچه در نگاه انسان ها دیده میشود، به مراتب وحشتناک تر از نگاه گرگ هاست.»
کریستین بوبن - دیوانه وار
ادامه مطلب
وقتی بعضی چیزارو نمیبینمو انتخاب میکنم که نگاه نکنمبیاد می اورم و بعد از خودم میپرسم حسم چیه؟!و میگم شبیه اینکه به زخمت نگاه کنی و یاد دردت بیفتیاما مطمئنی جای زخم هم خوب میشه مثل همیشه
به پشت سرت که نگاه نکنی.حس میکنی دور شدی خیلی دور
و همین حس خیلی چیزا رو تسکین میده
امروز کسی را دیدم که در پس عینک آفتابیاش در نگاه اول شبیه تو بود. همان نگاه اول وجودم را لرزاند، یادت افتادم، دلتنگت شدم ولی نبودی!
نبودنت بر تمام جانم نشست. دوباره با خودم مرور کردم که چرا نگاه تو هیچگاه قسمت من نشد! سهم من از این زندگی چیست؟
بی تو چیزی برایم دوست داشتنی نیست.
بیا.
سلام حضرت اول
سلام حضرت آخر
سلام حضرت ظاهر
سلام حضرت باطن
خورشید
به جبر تکلیفش
در آستان حضرتت میتابد
وگرنه خوب میداند
در عرصهی سیمرغانهی جنابت
جایی برای عرض اندام نیست.
او
ذرهای است که با نیمنگاه حضرتت
به آسمان نشسته
و آفتابی میکند.
نگاه تو علت است
مرا
معلول علتت گردان.
ولی من از هیچکاری نکردن لذت میبرم. از نشستن و نگاه کردن. نگاه کردن و فکر کردن. نگاه کردن و کتاب خوندن. از دیدن لذت میبرم. از نشستن پشت پنجرهها و دیدن هرچی که از پشتشون میشه دید، هرچیزی که طبیعت و شهر نشونم میدن. وقتی توی اتوبوس میشینم و پنجرهها رو باز میکنم، کتاب روی پام میذارم و هر از گاه از بین خطوط سرم رو میگردونم تا تصاویر گذرا از کنارم رو نگاه کنم. خیلی وقتها آرامش رو اینطوری پیدا میکنم و تمام مدت لبخند میزنم.
چند روزیه که هی به خودم بد و بیراه میگم. هی خودم رو مقایسه میکنم و شکایت از این که این چه دنیاییه. این چه وضعیه. نگاه کن فلانیو نگاه تو چقدر ضعیفی. نگاه اون یکی باهات چیکار کرد. نگاه نگاه و خلاصه خاک تو سرت.
امروز یک لحظه به خودم اومدم و دیدم که گناه دارم بابا. این مریضیه که دارم. این که هیچ وقت راضی نیستم. این که گیر کردم تو گذشته و این همه ترس از شکست دارم. این که حالم رو به تنهایی نمیتونم خوب کنم. هی به خوددم گفتم ببین تو همینی. بیا لااقل قبول کن
بیا در ساحل قدم بزنیم. باد می وزد. به دریا نگاه کن. کودکان سه ساله در حال خفه شدن. دارند به سوی ساحل می آیند. برو به سمتشان. بگذار بمیرند. عکس بگیر. میتوانی شنا کنی. نه؟ خوب پس بیا روی آب راه برویم. تند تر. به پایین نگاه نکن، غرق می شوی. قبلی هم همین کار را کرد. بالا را نگاه کن. آفرین. می بینیش؟ میدرخشد، دود میکند، بدون صدا. جلوی پایمان به سطح آب برخورد کرد. چند چمدان. تکه هایی از آدم ها. نه، ناراحت نشو. اگر این ها را نمیزدند که جنگ تمام نمیشد. نه، پایین
نشستم به صفحه ی گوشی که هر دفعه بهش نگاه می کنم نگاه میندازم و نگاه میندازم و آهنگ پلی شده بیشتر توی مغز استخونم رسوخ میکنه بی تابی درد پوچ گرایی همه به ذهنم هجوم میارن . "تقصیر" کلمه ی نا مفهومی شده که دلم نمی خواد موشکافیش کنم . من دیگه گریه هم نکردم حتی ، دست از تلاطم برداشتم فقط بیشتر روی آهنگ تمرکز می کنم به تصورات بی سر و تهی که توی سرم پیچ و تاپ می خورن به چشم یک موجود خارجی که احراز هویت کرده و مثل همیشه تشنه ی جنگیدنه و من فقط با لبخند بغل
سلام. گروه علمی مدرسه معصومیه (ع) قم، مطالبی را آماده کرده اند تحت
عنوان "روش تحصیل حوزوی در نگاه رهبر انقلاب". در این جلسات ابتدا به بیان تاریخچه اینگونه
بحث های روش تحصیل می پردازند، سپس بیان می دارند که مخاطب این بحث ها کدام گروه
طلبه ها هستند و اینکه برای این جلسات از چه منابعی استفاده شده است.
تمایز این جلسات از منابع دیگر اول جامعیت این نگاه است که نظرات و
کتب پیشین به خوبی بررسی شده اند و به یک دیدگاه جامع و درستی رسیده اند و دوم،
ارایه م
"نگاه مکعبی" چیست ؟
نگاه مکعبی یا شش جهتی یک اصطلاحه. یعنی آدم هر عملی رو میخواد انجام بده، از چند جهت بهش نگاه کنه.
ما آدما معمولا از همون یک جهتی که اول به ذهنمون میاد کاری رو انجام میدیم یا نمیدیم. ولی در نگاه مکعبی سعی میکنیم از چند زاویه ی دیگه هم به قضیه نگاه کنیم.
مثلا دوست دارم فلان چیز رو به دوستم بگم.
نگاه مکعبی میگه:
اثراتش رو هم بررسی کن. اگه بگی، اثراتش و عواقبشش چیه؟ شاد میکنه یا ناراحت؟
یا مثلا رفتار یکی ناراحتم میکنه. تو ذهنم ا
اکثر اشتباهات انسان ها به دلیل این است که نگاه درست به مساله ندارند.
نگاه درست یعنی به مساله ازتمامی زوایای زمانی ، و تمامی ابعاد و اثرات آن توجه شود و همه راه حل ها بررسی و بهترین راه حل مورد عنایت قرار گیرد نه این که چون دندان درد شدید دارد پس زودتر با انبر یا چیز دیگر آن را کشید.
سلطان علی نایبی».
دانلود ای کاش نگاه تو نگاه گذری بود سعید براتی
برای امروز اهنگ جدید و عاشقانه سعید براتی بنام ای کاش نگاه تو نگاه گذری بود برای علاقمندان قرار داده می شود, برای دانلود ای کاش نگاه تو نگاه گذری بود سعید به ادامه مطلب مراجعه فرمایید
متن اهنگ ای کاش نگاه تو نگاه گذری بود
ادامه مطلب
طعم تلخ و ترش چایی رو مزه مزه میکنم
از پنجره ی کثیف کافه به ماشینایی که میرن و میان نگاه میکنم و فکر، فکر، فکر
به روزهای گذشته
ساعت ها و دقیقه ها و ثانیه ها
به آدم ها به نگاه ها به دروغ ها
به همه چی فکر میکنم
به همهی چیزایی که از سر گذروندم
به دردها تپشها و اشکها
و راستش تهش به بیهودگی
به بطالت تموم اون لحظات و احساسات با یه خشم و بغض توام با آرامش و لبخند
فکر میکنم
به صندلی خالی روبروم نگاه میکنم
به جایی که ترجیح دادم امروز خالی بمونه که شاید
دیروز گل پسر این نقاشی رو کامل کرد و رنگش کرد.
بعد تا مدتهاااا با لبخند بهش نگاه کرد و گفت مامان ببین چقدر مهربونه
گفتم آره خیلی خوشحاله که شما رنگش کردی. :)
باز با لبخند به عکس نگاه کرد و گفت: ببین! داره به من نگاه میکنه
بعد یه کم رفت دورتر و گفت: هنوزم داره به من نگاه میکنه و بهم میخنده
گفتم آره شما رو خیلی دوست داره :)
بعد دوباره برگشت پیش نقاشی و تا مدتها نشست کنارش و بهش نگاه کرد. مثل یک دوستِ واقعی ^_^
احساساتش خیلی برام جالب بود.
پاک، مع
توی مهِ تاریک و روشن صبح، سایه ای رو دیدم که به سمت من میومد.
یه گرگ بود.
از لای دندونهاش خون می چکید.
اروم و خیره به چشم هام جلو اومد.
خم شد و یه قلب خونی جلوی پای من گذاشت.
با سرعت برگشت.
وقتی خیلی دور شد، ایستاد، به من نگاه کرد و دوباره رفت تا محو شد.
هنوز نگاه گرگ توی ذهنم بود.
به قلب نگاه کردم.
اون گرگ کی بود؟
و این قلب برای کیه؟
خم شدم و قلب رو برداشتم.
متوجه دستهای زخمی و کثیفم شدم.
از پیرهن نازک سفیدم خون قطره قطره روی زمین میچکید.
سور
مردم ِ یک جامعه وقتی کتاب می خوانند، چهره ی آن جامعه را عوض می کنند، یعنی به جامعه شان چهره می دهند. یک جامعه ی بی چهره را می شود در میان ِ مردمی کشف کرد که در اتوبوس ، در صف اتوبوس ، و در اتاق های انتظار ، و در انتظارهای بی اتاق ، منتظرند و به هم نگاه می کنند و از نگاه کردن به هم نه چیزی می گیرند و نه چیزی می دهند. جامعه ای که گروه ِ منتظرانش به هم نگاه می کنند جامعه ی بی چهره ایستکتاب ِ از سکوی سرخ، یدالله رویایینشر نگاه،
مردم ِ یک جامعه وقتی کتاب می خوانند، چهره ی آن جامعه را عوض می کنند، یعنی به جامعه شان چهره می دهند. یک جامعه ی بی چهره را می شود در میان ِ مردمی کشف کرد که در اتوبوس ، در صف اتوبوس ، و در اتاق های انتظار ، و در انتظارهای بی اتاق ، منتظرند و به هم نگاه می کنند و از نگاه کردن به هم نه چیزی می گیرند و نه چیزی می دهند. جامعه ای که گروه ِ منتظرانش به هم نگاه می کنند جامعه ی بی چهره ایستکتاب ِ از سکوی سرخ، یدالله رویایینشر نگاه،
- هروقت منتظر شروع نماز جماعت هستم جای نگاه کردن این ور و اون ور، 70 تا استغفرالله. اگه تو سجده بگم که خیلی خوبه.
- نگاه حرام یعنی تو خیابون یا تو اتوبوس که هستی اصلا به بیرون یا حداقل پیاده رو ها نگاه نکن که ناخودآگاه چشمت به اون خانومای بی حجاب نیفته. یاعلی محمد.
- مسخره کردن یعنی همین حرفای الکی که به رفیقات میزنی. نباید بزنی.
ان شاءا. رعایت کنم
نگاه کن که غم درون دیده ام چگونه قطره قطره آب می شود چگونه سایه سیاه سرکشم اسیر دست آفتاب می شود نگاه کن تمام هستیم خراب می شود شراره ای مرا به کام می کشد مرا به اوج می برد مرا به دام میکشد نگاه کن تمام آسمان من پر از شهاب می شود تو آمدی ز دورها و دورها ز سرزمین عطر ها و نورها نشانده ای مرا کنون به زورقی ز عاجها ز ابرها بلورها مرا ببر امید دلنواز من ببر شهر شعر ها و شورها به راه پر ستاره ه می کشانی ام فراتر از ستاره می نشانی ام نگاه کن من از ستاره سو
به من نگاه کن. این بار به چشمهایم نه! به من نگاه کن در آیینهکاریهای بیدلیلِ حرم. این منم. و این درست و راستگوترین آیینه.
این منم. شکستهای به هم تنیده. قطعههای نامنظمی از یک مرد. به من نگاه کن. به این آیینهکاریِ چشمنواز که روزگاری آیینهی قدّیِ کسی بوده و اینک.
به کرست خشکشده و ردّ لولهی بخاری روی دیوار نگاه میکنم. به کرست خشکشده و ردّ لولهی بخاری روی دیوار نگاه میکنم. به کرست خشکشده و ردّ لولهی بخاری روی دیوار نگاه میکنم. به کرست خشکشده و ردّ لولهی بخاری روی دیوار نگاه میکنم. به کرست خشکشده و ردّ لولهی بخاری روی دیوار نگاه میکنم. به کرست خشکشده و ردّ لولهی بخاری روی دیوار نگاه میکنم. به کرست خشکشده و ردّ لولهی بخاری روی دیوار نگاه میکنم. به کرست خشکشده و ردّ لولهی بخاری روی
اگر پشت تریبون ایستاده اید فقط کافیست زیر چشمی نگاه کنید که چند درصد سالن به شما نگاه می کنند و خیره شده اند . یک نگاه کلی بصورت غریضی به شما خواهد گفت که جریان از چه قرار است . پس از پایان برنامه ، بدون هیچ ترس و خجالتی از مردم نظرسنجی کنید ، مثلا بگویید : اگر از اجرای برنامه امروز/امشب خسته نشدید خواهش می کنم تشویق کنید برگزار کنندگان این برنامه رو . جملاتی از این گونه ، می تواند شما را در دل مخاطب جا بیاندازد .
شرطی سازی را خود غربی ها تقویت کردند و سال ها بر آن اصرار داشتند سپس آن را رها کرده و در مقابلش موضع گرفتند و اکنون چند سالیست که با آن میجنگند به مانند بسیاری دیگر از نظریات و نگاه هایشان در حوزه علوم انسانی و تربیتی.
از این نگاه های متفاوت ، متضاد و ناپایدار نمیتوان رویکرد و نظام تربیتی پایدار ، پویا و رو به رشدی را دریافت کرد.
ادامه مطلب
بچه ها
پیشنهادم اینه که حتما این مقاله رو بخونین:
چرا گفتگو نمیدانیم؟
درباره این قضیه نژادپرستی، نگاه از بالا به پایین غرب به ما، تهرانی شهرستانی، نژاد برتر و. حرف میزنه.
یاور آذری زبانه ولی خداییش فارسيش خیلی از من بهتره!
یه کلمه هم فارسي توی خونه شون حرف نزدن!
ما دقیقا نصف مکالمه هامون همه فارسي بود ولی ادبیات فارسي یاور بسیار قوی تر از منه.
من فقط لهجه ندارم.
با کمال شرمندگی هنوز یه سری کلمات فارسي رو نمیدونم.
و حتی آذری رو!
kill me!
به بازی بچه ها نگاه میکنم.به بازی رایان کوچولوی خونمون
گوش میکردم به صدای خنده و گریه وجیغ وداد بچه ها
و به رایان.
به کودکانه قهرکردنش و پناه به اغوش مامانش
نگاه کردم به پناه رایان
و نگاه کردم به پناه خودم به وقت قهرکردنم با دنبا
و پناهی نیافتم
و یافتم تنهایم
ویافتم خودم را ذرانزوای خویش
به هم نگاه می کنیمچه حرف ها که بین ماستو جز نگاه ما به همو جز چشمان خیرهی ماکسی صدای حرف ما رانمی شنود.چشم های دیگرانقابل شنیدن صدای چشم های مانیستند.گوش کور دیگرانقابل دیدن نگاه های گوش های مانیستند.دست های دیگرانقابل چشیدنطعم تلخ و سرد دست های مانیستند.ما به هم» نشسته ایمهم به غم» نشسته ایمچشم های بسته را شکسته ایماین دل شکسته را گسسته ایمداغ و باغ و شام و کامکام های نا تماماشک های پر ز نام ◼◼◼تو مرا اشاره کنمن
به هم نگاه می کنیمچه حرف ها که بین ماستو جز نگاه ما به همو جز چشمان خیرهی ماکسی صدای حرف ما رانمی شنود.چشم های دیگرانقابل شنیدن صدای چشم های مانیستند.گوش کور دیگرانقابل دیدن نگاه های گوش های مانیستند.دست های دیگرانقابل چشیدنطعم تلخ و سرد دست های مانیستند.ما به هم» نشسته ایمهم به غم» نشسته ایمچشم های بسته را شکسته ایماین دل شکسته را گسسته ایمداغ و باغ و شام و کامکام های نا تماماشک های پر ز نام ◼◼◼تو مرا اشاره کنمن
و من از این به بعد برای همیشه تو رو توی اون لحظه به خاطر میارم. آهنگ والسی که برام فرستاده بودی داشت از هندزفریم پخش میشد و از پشت شیشهی اتوبوس داشتی به من نگاه میکردی، و من هم به تو نگاه میکردم و تمام اون پنج ساعت همراهیِ لذتبخش از جلوی چشمهام عبور میکرد.
کهکشان،میدونم امروز پا به پای بقیه اذیتت کردم.انکار نمیکنم حال نداد و انکار میکنم که عذابوجدان دارم :]
حال بدت به خودت مربوطه.همون طور که حال قلب من به تو ربطی نداشت.
ولی تو هم_کهکشانجان_بیشتر به این طرف نگاه کن.
نگاه کن،
نگآه کن
.
.
.
درباره این سایت