نتایج جستجو برای عبارت :

طوری دلموخونه

هزار چیز در مورد این عنوان در ذهنم هست  که طوري ام نیست بگم یا اصلا چه نیاز به گفتن! هیچ اتفاقی نمیفته  چون طوري نیست. 
ما هیچ طور.  هیچطوريمون نیست!     بذار شبها خودشون صبح میشند  روزها هم بدون اراده ی ما شب!    اصلا طوري ام نیست که این تکرار ادامه داره تا به زمان مرگ!    مثلا بعد 120 سال عمر هیچ طوري ام نیست که بدون عشق زندگی کنی؟   عمر طولانی برای چه! 
هزار چیز در مورد این عنوان در ذهنم هست  که طوري ام نیست بگم یا اصلا چه نیاز به گفتن! هیچ اتفاقی نمیفته  چون طوري نیست. 
ما هیچ طور.  هیچطوريمون نیست!     بذار شبها خودشون صبح میشند  روزها هم بدون اراده ی ما شب!    اصلا طوري ام نیست که این تکرار ادامه داره تا به زمان مرگ!    مثلا بعد 120 سال عمر هیچ طوري ام نیست که بدون عشق زندگی کنی؟   عمر طولانی برای چه! 
,طوري دل مه خونن از جون خو بیزارم ,طوري دل مه خونن از جون خو بیزارم ,•,ویدئوها,دانلود اهنگ طوري دل مه خونن ,تیر ۱۳۹۴ ,موسیقی قشم ,دانلود اهنگهای کامل علی محبوب ,MiSs M.D Instagram: امشو دل مه خونن نادونوم کجاییبا که ,تصاویر برای دانلود اهنگ طوري دل مه خونن,جستجوهای مربوط به دانلود اهنگ طوري دل مه خونن
در تاریکی با خاطرات تجدید شب میکنماز تو میگوید زمانی که از در این خانه بیرون رفتی
از خنده هایت میگویدطوري که نگاهم میکردیدستانتاز بوی تنت میگوید
از من میگوید از من که تو را چگونه شتایش میکردمطوري که تو را در آغوش میگرفتم.
از ما میگویداز صبح هایماناز دعواهایمانطوري که انگار دیروز بود
ولی هم او میداند و هم منتو نیامدی که بروی.!
داستان کوتاه گردن‌بند»، نوشته‌ی گی دو موپاسان رو بخونید.
و به این فکر کنید که چی شد که این‌طوري شد؟ کجای کار اشتباه بود؟ اگر چیکار نمی‌کرد این‌طوري نمی‌شد؟
اگه دلتون خواست، نظرتونو واسم بنویسید. خوش‌حال می‌شم :)
داستان توی ادامه مطلب»
ادامه مطلب
یه درجه‌ای از صداقت و رک‌بودن توی دوستای قدیمی هست که جای دیگه‌ای نیست. دیشب بهم گفت: بهت حسودیم می‌شه که این که با درسات حال کنی برات مهمن؛ من انگار بی‌حس شده‌م.حسادت تو رو به جون و دل می‌خرم؛ گرچه اون طوري که می‌شناسمت تو حسادت نمی‌کنی، تحسین می‌کنی. ولی ممنونم که بهم گفتی که یه هم‌چین چیزی اساسا حسادت داره. این طوري دارم می‌تونم یه سری چیزهایی که پیش می‌اومد رو درک کنم که چرا اون طوري شد. چون من متاسفانه این عقیده رو که اصالت آدم به ا
رییسم الان داشت تذکر میداد سروری باید طوري با دیگران رفتار کنی که متوجه بشن چقدر کارت ارزشمنده و بدونن داری بهشون لطف میکنی.
گفت اشتباه از رفتار تو هست که بقیه طلبکارت هستن. درستش این هست طوري رفتار کنی که خودشون رو بدهکار بدونن.
نتونستم به ایشون بگم مشکل من در زندگی معمولیم هم همین هست گاه گاهی.
خواستم بنویسم گاهی مسئول خشم دیگران خودمان هستیم. وقتی تصمیم نادرست می گیریم. وقتی دیگران را یک جایی، یک طوري وادار می کنیم کاری را بکنند که ما می خواهیم، یک جایی، یک طوري روی سرمان خالی می کنند همه زجرهایی را که کشیدند. ممکن است فقط یک سوزن زده باشیم ولی ناگهان طوفانی از باد، از بادکنک دل دیگران خارج شود.
ما کار میکنیم به عشق اون چایی و کیکی که وسط روز میخوریم. به عشق حرفایی که وسط کار باهم میزنیم و غش غش میخندیم. به عشق اون ده دقیقه ای که من زودتر میرم دنبال دلسا در مهد تا با دوستم که اتاقش همونجاست حرف بزنم و همه چیو از زمان چایی خوردنمون تا اون موقع که ندیدمش براش تعریف کنم. حالا اما نفر سوم که اتاقش کنار مهد ۱۰ روزه رفته مرخصی و نیست. چایی خوردنامون به جای ۳ نفره شده ۲ نفره‌. حالا نفر دوم که هم اتاقی منم هست در گیر و دار جدایی از همسرشه و ۱ هفته
دانلود آهنگ از عالمو آدم سری طوري که تو دل میبری / زیبایی دنیا تویی وقتی - موزیک ایرانی
Ahang az alamo adam sari tori ke to del mibari
دانلود اهنگ از عالمو ادم سری طوري که تو دل میبری / زیبایی دنیا تویی وقتی - موزیک ایرانی
شده ام اونی که باید با تو به غم و غصه بخندم تو مال منی حاضرم این بار با کل جهان شرط ببندم میرقصمو شادم به هوایت جانم به فدایت رحمی کن و بنگر که دل و دیده چگونه افتاده به پایت از عالمو آدم سری طوري که تو دل میبری عاشقترین عاشق منم زیبایی دنیا تویی وقت
بنده الان نزدیک بیست سال است که رابطه جنسی نداشته ام چه از نوع سالم و چه ناسالمش آیا از خدا می ترسم ؟ در حالی که زمانی من به خدا هم اعتقاد داشتم اما طوري زندگی می کردم انگار که ندارم ولی حالا شاید اعتقادی هم نداشته باشم ( اصولا به اعتقاد داشتن اعتقادی ندارم) اما طوري زندگی می کنم که همه خیال می کنند من یک فرد واقعا مذهبی  هستم. چرا؟
ادامه مطلب
عوام ثروتمندان را محترم می‌دانند و خواص دانشمندان را
با دوست طوري رفتار کن که به حاکم محتاج نشوی و با دشمن طوري معامله نما که اگر کار به محاکمه کشید ظفر تو را باشد
زینت انسان به سه چیز است: علم، محبت، آزادی
کسی که از اندک خویش خوشنود نباشد، هیج چیز خوشنودش نخواهد کرد
اگر در شهری دارایی و توانگری ارجمند شمرده شود، البته به همان نسبت از بزرگداشت نیکی و نیکوکاران کاسته می‌شود
ادامه مطلب
یه بعد از ظهر رو خوابیدم با این‌که از شدت استرس و نگرانی هر ۱۵ دقیقه یک‌بار بیدار می‌شدم ساعت رو چک کنم ولی اون وسط‌ها یه خواب نصف و نیمه‌ی زیبا هم دیدم،خواب دیدم داریم با راننده‌م یه مسیری رو می‌ریم که جالب بود چون اصلا اون مسیر رو هیچ‌وقت نرفتیم و اصلا به خونه یا جاهایی که من ممکنه برم نمی‌تونه ختم بشه با این‌حال داشتم می‌گفتم،این مسیر رو داشتیم می‌رفتیم که با یک جایی مواجه شدیم سرشار از کتاب‌هایی که من دوست‌داشتم بخونم یا داشته با
سلام 
خواسته بگه بابل انتخاب میکرد گفت بلبل انتخاب میکردی
 
 
اینقدر که تو بیان میخواهند غلط املایی بگیرند
مدیون فکر کنید خودم بودم.
__________________
الان طوري شده تو ذهنم اول کلمه از خودم غلط املایی میگیرم بعد.آخرش این طوري میشه اصل کلمه یادم میره
_____________________________________
راستش بنده برا هر دو وبلاگم دیروز مطلب برا نشر در آینده بود.
یکی نعمت ولایت
یکی نامه امام زمان عج به شیخ فید 
باور تون میشه اصلا دومی متن شو نخوانده بودمدیروز خواندم اون بخاط
جالب ترین خصوصیت بشر "تناقض" است!
به شدت عجله داریم بزرگ شویم و بعد دلمان برای کودکی از دست رفته مان تنگ میشود !برای پول در آوردن خودمان را مریض میکنیم بعد تمام پولمان را خرج میکنیم تا دوباره سالم شویم !طوري زندگی میکنیم که انگار هرگز نمی میریم و طوري می میریم که انگار هرگز زندگی نکرده ایم .!
 
دقّت کردید تو ایران همه یک طوري رفتار می کنند که سرشان کلاه رفته و چون این احساس را دارند پس فکر می کنند حق دارند و باید سر دیگران کلاه بگذارند !!
اصلا طرف یک طوري رفتار می کند که طلبکار هست و تاوان همه اتفّاقات زندگیش را می خواهد از شما بگیرد !!
زنده شده ام. یک جور زنده ی پخته. یک وقت هست آدم طوري زنده می شود که هنوز داغ جوانی ست. شوووووور زندگی سر و کول وجودش را گرفته و شوق زیستن؛ تبدیل دنیا به بهشت و تغییر هر آنچه کریه به عالی، همه ی مغز آدم را گرفته، طوري که واقعیت را نمی بیند. این بار جور دیگری زنده ام.
بعد از سالها تجربه ی مرگ. بعد از سالها جان کندن برای زندگی؛ این بار طوري زنده ام که بشقاب پر نقش و نگار سفالینی از کوره های چند هزار درجه جان سالم به در برده، نشسته بر دیوار بتونیِ خانه
دارم تندتند و هی تند
و تندتر ترجمه می‌کنم و کار می‌کنم و می‌نویسم این‌جا این‌ها را و می‌خواهم از
هرچه عقب‌ مانده‌ام دوباره جلو بزنم تا راه بروم و بدوبدو خودم را بکشانم جایی که
می‌خواستم باشم و تمام چیزها و آن‌ها و آنانی که می‌خواستمْ بیاورمشان توی این
آغوش و سفت بفشارمشان تا دیگر این‌طوري گم نشوم توی هزارتوی فکری که هزارتا در
دارد و هرکدام منتهی می‌شود به دالانی هزاردر که اگر این فکر را و رشته را ول کنم
همین‌طوري می‌رود تا.
 - .حاج خانم! اگر روزی برسد که شوهرت بیماری سختی بگیرد و گوشه ی بیمارستان بیافتد؛ طوري که حتی ذرّه ای امید به زنده ماندنش نباشد، تو ناراحت نمی شوی؟
- خدا نکند حاج آقا! این چه حرفی است! خب معلوم است که یک دنیا ناراحت می شوم و اشک میریزم.- خب! اگر در همان روز ها، ناگهان خدا رحم کند و حالم کاملا سر جایش بیاید، طوري که انگار هیچ وقت مریض نبوده ام، خوشحال نمی‌شوی؟- اینکه نیاز به پرسیدن ندارد حاج‌آقا! در این صورت آنقدر شاد می شوم که انگار دنیا را به من
 
ترک اعتیاد و روش های درمان آن
اگر چه عوارض ثانویه اعتیاد در بین گروهی از معتادین كه به دلیل فقر و تنگدستی امكان تامین هزینه زندگی خود را ندارند ،سبب می شود كه برای خرج اعتیاد خود دست به هر كاری بزنند ، نسبت به سر و وضع و بهداشت فردی بی تفاوت شوند و در یك كلام مشمول تمام صفاتی كه جامعه به معتادان نسبت می دهد باشند اما این عمومیت ندارند و اكثریت معتادان را شامل نمی شود.
 رش ، او را به وادی خلاف سوق می دهد. خوشبختانه مدتی است كه در قوانین تجدید نظ
شب خنکی است.در لندن،در خیابان بیکر،در خانه ای با پلاک 221b،دو مرد در حال صحبت کردن با هم هستند.
-چرا ازش محافظت نکردی پس؟؟تو قول داده بودی.قول داده بودی.قووووووول.
شرلوک سکوت می کند.سرش پایین است.
جان با خودش فکر می کند:-من که می دونم تقصیر شرلوک نیست پس چرا دارم باهاش این طوري صحبت می کنم.
اشک به جان امان نمی دهد.قطرات اشک جاری می شوند.
شرلوک سرش را بلند می کند و می گوید:
-جان به خودت مسلط باش.
-مسلط باشم.چه طور از من می خوای مسلط باشم.مری مرده.(و باز ه
فراموشی، عاملی که موجب می‌شود انسان از مسیر سعادت و موفقیت دور بماند.
ایده پرداختن به این موضوع زمانی مطرح شد که حس کردم خیلی چیز ها را می‌دانم و باید به آن ها عمل کنم اما در مقام عمل انگار حالت فراموشی موضعی به انسان دست می‌دهد، طوري که کل دانسته ها ارزش ها ممکن است زیر سوال برود. طوري که این فراموشی و نسیان منجربه عصیان ما در برابر پروردگار می‌شود. به راستی ریشه‌ی فراموش کردن ارزش ها و حذف شدن آن ها از زندگی مان چیست؟
 
فراموشی، عاملی که موجب می‌شود انسان از مسیر سعادت و موفقیت دور بماند.
ایده پرداختن به این موضوع زمانی مطرح شد که حس کردم خیلی چیز ها را می‌دانم و باید به آن ها عمل کنم اما در مقام عمل انگار حالت فراموشی موضعی به انسان دست می‌دهد، طوري که کل دانسته ها ارزش ها ممکن است زیر سوال برود. طوري که این فراموشی و نسیان منجربه عصیان ما در برابر پروردگار می‌شود. به راستی ریشه‌ی فراموش کردن ارزش ها و حذف شدن آن ها از زندگی مان چیست؟
فراموشی، عاملی که موجب می‌شود انسان از مسیر سعادت و موفقیت دور بماند.
ایده پرداختن به این موضوع زمانی مطرح شد که حس کردم خیلی چیز ها را می‌دانم و باید به آن ها عمل کنم اما در مقام عمل انگار حالت فراموشی موضعی به انسان دست می‌دهد، طوري که کل دانسته ها ارزش ها ممکن است زیر سوال برود. طوري که این فراموشی و نسیان منجربه عصیان ما در برابر پروردگار می‌شود. به راستی ریشه‌ی فراموش کردن ارزش ها و حذف شدن آن ها از زندگی مان چیست؟
 
 
دوست ندارم داخل جامعه باشم! 
اما نمی خوامم  تنها باشم.
افکارم مثل افکار شیطان سیاه شده:)
دردهام از حرفای دیگران منشا میگیره،سکوت من در این اجتماع حرف های زیادی داره.
میتونم خودمو حبس کنم داخل لونه ای که هیچ کس درش رو باز نمیکنه.
می تونم خودم رو مثل اونا کنم 
دروغ بگو؛ لبخند بزن با اینکه دوستش نداری 
طوري که اون میخواد لباس بپوش
طوري که اونا میخوان رفتار کن
تو عروسکی و میخوای من عروسک  رفتارت باشم
دردهام رو حس میکنی؟
میتونی لمسشون کنی؟ 
هر
قسمتم نشد برم کربلا.
امروز خانواده رفتن و من جاموندم.
هعی.
سرقضیه پاسپورتشون، از کاروان قبلی جا موندن و مجبور شدن با این کاروان برن.
( اون خانومه که به خاطر دخترش کلی باسه مامانم ناز کرده بود هم توی کاروانشونه، یعنی شاید این طوري بیشتر با ما آشنا بشن و شاید ناز و اداشون کمتر بشه‌.)
کار خدا رو می بینید؟
بخواد چیزی رو درست کنه، این طوري درست می کنه.
 
و
و یک دوره زندگی مجردی از فردا شروع میشه.
دردمند و داغ و بدحالم.

دردمند و داغ و بدحال.

دردمند و داغ و بدحال.
پ.ن: اولین‌بار نیست که میانمایگی من را به گریه انداخته. و دیگر نمی‌دانم این بار چندم است که به قهر از مناسباتِ مجازی(؟) وبلاگ را ترک می‌کنم و با ذهنی که به تکرار سرسام‌آوری دچار شده و زبانش را بیشتر از همیشه ازدست‌داده، وقتی از شدت دچاربودن به تکرار زار می‌زنم، به وبلاگ برمیگردم.
پ.ن دو: قبل‌تر وضعیت طوري بود که حالِ بدم این اجازه را میداد که دراز بکشم و درس نخوانم یا کار هدف
 
امام علی (ع) چقدر درست و بجا فرمودند که :
خودت را به کارهای خوب و کسب فضیلت ها وادار کن و گرنه  به طور طبیعی دچار رذائل خواهی شد.
یعنی اگر خودت را به سمت کارها و حالات خوب نبری هم کارهایت و هم حال روحی ات بد می شود .
ذهن انسان هم نیاز به کنترل و مراقبت دارد.اگر انسان برای کنترل ذهن تمرین نکند ذهنش خود به خود بیمار می شود !
شما حق نداری هر طوري که میخوای خودت را سرزنش کنی ,حتی برای گناهان بعضی ها طوري درباره گناه خودشان را سرزنش می کنند که موجب یأس آ
با شروع ماه رمضان فعالیت کانال‌ها، گروه‌ها و وبلاگ‌های مذهبی به شدّت کم شده. به طوري که حتّی بعضی از کانال‌های خبری کلّا تعطیل کرده‌اند!
این یعنی ما هنوز نتونستیم فضای مجازی را به گونه بسازیم که در مسیر قرب باشد نه مانع آن! به طوري که با شدّت گرفتن فضای معنوی، فضای مجازی پس زده میشود!
پ.ن1: با این شرایط علمای قدیم که گوجه فرنگی را تحریم کرده بودند سرزنش نمی‌کنم!
پ.ن2: وقتی پوست گوجه رو می جوم، تمام تنم مور مور میشه! به شخصه مصرف گوجه رو به صورت
از ترس این که نکنه این متن ۳۰۰ کلمه ای را که تا عصر باید به اتمام برسانم بد بنویسم یا خوب نباشم، به فروشگاه های اینترنتی پناه بردم و سر از ویرگول در آوردم و همین طوري که فکر های خودم را میکردم ظاهر کلمه هایی که بقیه نوشته بودند را نگاه میکردم. نمی دانم یک دفعه از کجا دوباره فکر پایان دادن به ذهنم رسید. با خودم بعدش را تصور کردم و یک لحظه یک طوري شدم که نمیدانم چه بگویم. ولی باز مغزم پرید روی کلمه های روی صفحه و فکرام گم شدند. فقط میدانستم چیز مهمی
می‌دونید، دوست دارم شب بخوابم و صبح بیدار شم ببینم پرت شدم تو جامعه‌ای که توش خانواده نقش مهمی داره تو روند ازدواج بچه‌ها و بدون اطلاع و همفکری و حمایت اون‌ها نمی‌شه یه زندگی رو شروع کرد، ولی در عین حال خانواده انقدر مفهوم گسترده‌ای نداره که واسه جشن شروع یه زندگی، لازم باشه پسردایی مامانت و بچهٔ پسرعموی بابات رو هم دعوت کنی. جامعه‌ای که بشه توش یه کافه رو واسه چند ساعت رزرو کنی، با نزدیک‌ترین حلقه دوستا و فامیلا، یه غذای سبک و یه دسر ر

من حالم خوبه.
ولی تو باید بری.! :(:
.
خیلی وقتا خیلی چیزارو نمیشه بیان کرد.
یه طوري که انگار هیچ واژه ای نمیتونه حسشو لمس کنه.
حسی ک الان دارم. نمیدونم.
مثلا فرض کن یه چیزی رو خیلی دوس داشته باشی. بهت آرامش بده. باهاش زندگی کنی. ولی مال تو نباشه!!
تا میام آرامشو بغل بگیرم و لمسش کنم، میبینن آغوشم خالیه و آرامشه دود شده رفته هوا!!
هوا که ابریه. من به غم انگیز ترین حالت ممکن شادم.!!
حتی اگه همه ی وجودم با همه ی وجودش سرم داد بزنه ک این شادی ما
مفهوم حباب از اوایل قرن هفدهم وارد ادبیات اقتصاد شده است. به طوري که واژه جنون لاله ای بر اشاره غیر مستقیم به وجود حباب در یک اقتصاد به کار می‌رود. این واژه از سال ۱۶۳۶ زمانی که تقاضا برای گل‌های لاله در هلند به حد بسیار بالایی افزایش یافت، به طوري که قیمت یک شاخه گل لاله به ۱۰۰۰ فلورینس (واحد پول وقت هلند) رسید در حالی که درآمد سرانه ۱۵۰ فلورینس بود. از آن زمان تا‌کنون نمونه‌های متعددی به عنوان دوران حباب قیمتی یاد شده است.
ادامه مطلب
داشتم فکر می‌کردم قبولی من در شهری دور از خانواده‌ام ، هر چه که برایم نداشته باشد ، یک چیز را خوب به من فهماند؛ اینکه چقدر دوستشان دارم.
یاد گرفتم که کنارشان باشم و همه لحظات را نگاهشان کنم.
یاد گرفتم محبتی که مامان و بابا دارند دیگر هیچوقت تکرار نمی‌شود.
یاد گرفتم که هیچ‌کس برایم آنها نمی‌شود.
روزهای سختی گذرانده ام که بجز مامان ،بابا و سارا هیچ‌کس کنارم نبوده، نمانده و در روزهای پیش رو هم هیچ‌کس را ندارم جز آنها.
امروز به چشم های خوشرنگ
صبر واقعا چیه؟ درست عمل کردن تو شرایط سخت به امید» واهی و من‌در‌آوردی بهبود شرایط یا با اطمینان» از بهبود شرایط؟
اسم دیگهٔ روزه، صبره و اتفاقی که توی روزه می‌افته اینه: تحمل شرایط سخت گرسنگی به امید اطمینانی که به وقوع اذان مغرب و افطار داریم.
تو زندگی باید این طوري صبر کرد؟


+بی‌ربط: خدا حق داره همین‌طوري بدون تلاش، نذاره بدونیم واقعا چقدر دوستمون داره.(جهت تقریب به ذهن و به عنوان یه مثال انسانی باید بگم) عمق بعضی دوست‌داشتنا رو خودتم
عاقا نیایین شمال ، چطوري خواهش کنیم ازتون دیگه؟؟
من فکر میکردم حجاب برای خانوم ها آزاد شده نگو برای آقایان هم آزاد شده و من خبر ندارم
فارغ از گرون شدن تمام اجناس ، از در خونه نمیشه رفت بیرون.
خیلی دلم میخواد از این مسافرا فیلم بگیرم ببرم نشون همکار و همسایه هاشون بدم ببینم خوششون میاد یکی تو همسایگی شون با این وضعیت رفت و آمد کنه؟

پ.ن: طوري سگش رو گرفته بود دلم میخواست برم بگم به خدا شمال هم سگ داره هم گربه و حتی اسب! نترس کسی این بی ریخت رو ن
اولش برای خودش خوشحال شدم. اما بعدش که صدای ناله از شش گوشه جهان بلند شد از زینبیون پاکستان و فاطمیون افغانستان و عصایب و حشد الشعبی عراق وفاق الوطنی سوریه و جمعیتهایی از آفریقا صدای ناله در آمد وقتی از شادشدگان به دشمنی سوت جشن و تحسین برای پایان دادن به یک استراتژیست قوی به پا خاست فهمیدم دنیا بعد از این خیلی هم جای خوشی نخواهد بود.  دانستم میشود طوري زندگی کرد یعنی طوري از آسایش و تمام حقوق زندگی خانوادگی و انسانی مایه گذاشت که همه مردم گر
بسم رب الرفیقحالا دستهاش رو زیر چونه ش گذاشته، طوري که کف دست هاش گونه هاش رو پوشونده اند، لبخندی پهن از سر شوق و رضایتمندی روی لبهاش نقش بسته و به رو برو خیره. طوري سراپا گوش شده که تو دوست داری تا آخر دنیا حرف بشی و جریان پیدا کنی تا این دلبریِ شیرین ادامه داشته باشه. میشه از چشم هایی که یک لحظه هم حواسشون پرت نشدن و خیره موندن و وابستگیشون رو فریاد زدن، فهمید که چقدر عاشقه.+توو دلم آه میکشم! چقدر میشه از یه چیز لذت برد؟ چقدر طول میکشه که دیگه

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها