نتایج جستجو برای عبارت :

ضربی شکسته، آواز، مثنوی باز بانگی از نیستان می رسد غم به داد غم پرستان می رسد بشوید این شرح هجران بشنوید با نی نالنده هم دستان شوید بی شما این نای نالان بی نواست این نواها از نفسهای شماست آن نفس کآتش برانگیزد ز آب آن نفس کآتش ازو آمد به تاب آن نفس که آیین

آواز چت
آوازچت یکی از چت روم های شلوغ ایرانيست
جهت ورود به چت روم آواز روی تصویر زیر کلیک کنيد
 
آوازچت
آوازچت , روم آواز , چت آواز , آواز گپ , چت روم آواز , آواز چت اصلی , آواز چت شلوغ , آواز چت قدیمي , سایت آوازچت  , گروه تلگرام آواز , وبلاگ آوازچت
چت|آواز
چت روم|آواز
چتروم|آواز
روم|آواز
عصاره و چکیده چیزی که از دلشدگان برایم باقی ماند داستان بخشی به چند آواز حضرت شجریان بود. اين فیلم در عین حال که داستان پردازی ضعیف و شخصیت‌های بسیار نپخته داشت، ماجرایش را به دست قوه تخیلم سپردم و با حافظه‌ای که از روایت‌های عاشقانه و غم انگیز ایراني‌ام داشتم به داستان‌ها جان دوباره‌ای بخشیدم.
ما دلشدگان خسرو شیرین پناهیم ، بار دیگر که اين آواز به گوشم بخورد چند نوازنده ـ که دستان کیميایشان دیگ مسی را هم دُهُل عاشقانه مي‌کند ـ به خاطرم
مثل پنجره دلتنگ ، در انتظار باران
مثل آوای شباهنگ ، در باد های نالان
امشب دلم چه تنها در جنگ نور و تاریک
صبح اميدواری ، آید به سوی ایوان
فکرم بسی شکسته در سایه سار ظلمت
آيينه ی شکفتن ، پرواز وقت باران
دیوانگی چه زیباست در یاس های عاشق
در فکر اين جنونم ، تا بوی وصل یاران
کسی اگر که آمد به کلبه ی خرابات 
به او بگو که عینک ، در یاد باد و باران 
 
شاعر:عینک
مثل پنجره دلتنگ ، در انتظار باران
مثل آوای شباهنگ ، در باد های نالان
امشب دلم چه تنها در جنگ نور و تاریک
صبح اميدواری ، آید به سوی ایوان
فکرم بسی شکسته در سایه سار ظلمت
آيينه ی شکفتن ، پرواز وقت باران
دیوانگی چه زیباست در یاس های عاشق
در فکر اين جنونم ، تا بوی وصل یاران
کسی اگر که آمد به کلبه ی خرابات 
به او بگو که عیسی ، در یاد باد و باران 
 
شاعر:عیسی کیاني
مرا که سرگردان و بي‌آشیان مانده‌ام از طوفان بگیر و به خانه‌ی خودت ببر. زخم‌هایم را مرهم بگذار، آب‌ و دانم بده. آرام سرم را نوازش کن و زیرلبي برایم آواز بخوان. مرا نگه دار تا التیام بال‌های شکسته‌ام و قصه‌ی پرواز را در گوشم تکرار کن پیش از آنکه از خاطر ببرم. باز مرا در پناه خودت جا بده تا ببالم و به قوت تو بایستم و از دستان تو پرواز کنم تا آسمان آبي خورشید. 

خ. حلال کنيد لطفاً هرچه که گذشته بين ما. دل‌هامون رو پاک کنيم از آزردگی‌ها و بستگی
نگاه نوکران حتماً به دستان کریمان استنگاه ما شب قاسم، فقط سمت حسن جان استدل نوکر به مولا خوش، دل مولا . نمي دانمکسی که فکر مولا نيست وقت مرگ نالان استدلیل اشک اين شب ها، عزیز حضرت زهرابيا امشب در اين هیئت که حالا وقت باران استبيا که قاسمت امشب رجز مثل تو مي خواندبيا که قاسمت امشب شبيه رعد و طوفان استعسل مي بارد از لب های اين شیرِ حسن زادهبه دورش دشمنش ترسیده و از ترس لرزان است
غم اين فاصله تا چند خوری ای دل مستدور شو از دم اين جمعیت نقش‌پرست آن که دشوار در آمد به طریق ازلیرازش آسان نکنم فاش به نامردم پست گم نخواهد شدن و جلوه نبازد به مجازحق به برکت بدهد باده‌اش از ساغر هست سوی ما گیر و مرو از ره بيگانه دميآن که اين رشته نگه داشت به ناگه مگسست دل ميالای به شرّ و برو زان چشمه‌ی پاکجرعه‌ها نوش کن و گوش کن آواز الست خلقت آهنگ دگر کرده که باز آوردتجان بهایش بُد و آن کهنه بتاني که شکست دیدمت خسته و نالان به دلی خواب‌ز
۹- سینه نالان ساقیا برخیز و درده جام را      خاک برسر کن غم ایم راساغر مي برکفم نه تا زبر        برکشم اين دلق ازرق فام راگرچه بد ناميست نزد عاقلان       ما نمي خواهیم ننگ و نام راباده درده چند ازین باد غرور؟        خاک برسر نفس نافرجام رادود آه سینه نالان من       سوخت اين افسردگان خام … سینه نالان – ساقیا برخیز و درده جام را – غزل ۸
منبع : فالگیر
افشاری نام یکی از دستگاه های موسیقی ایراني است. اين دستگاه (آواز هم مي گویند) متشکل از چندین گوشه است. مثنوي یکی از گوشه های اين دستگاه است. 
محمد رضا شجریان شعری را که مناسب ماه مبارک رمضان است در گوشه ی مثنوي افشاری خوانده است. اين دهان بستی دهاني باز شد . . . .
 
https://dls.music-fa.com/tagdl/99/Mohammadreza%20Shajarian%20-%20Masnavi%20Afshari%20(320).mp3
سر شب تا به سحر گوشه زندان چه کنمدل آشفته چو گیسوی پریشان چه کنم
گاه پروانه صفت سوختم از هجر رضاگاه چون شمع مرا سینه سوزان چه کنم
آرزویم به جهان دیدن روی پسر استسوختم،سوختم از آتش هجران چه کنم؟
کنج زندان،بلا گشته ز هجران رضاتیره روز من از شام  غریبان چه کنم
نه رفیقی به جز از دانه زنجیر مرانه انيسی به جز از ناله و افغان چه کنم
به خدا دوری معصومه و هجران رضامي کشد عاقبتم گوشه زندان چه کنم
از وطن کرده مرا دور،جفای هارونمن دل خسته سر گشته و حیران چ
چرا پرندگان آواز مي خوانند ؟
پرندگان را مي توان جزء زیباترین دسته های خلقت در طبيعت معرفی کرد. اين موجودات در نهایت استقلال تمام امور مربوط به زندگی را خودشان انجام مي دهند ، ظاهر پرندگان تنها قسمت زیبای آن ها نيست و صدای آن ها نيز زیبا است.
آواز خواندن پرندگان هنگام تخم گزاری را مي توان یکی از زیباترین موسیقی ها و ویژگی ها در طبيعت دانست اما واقعا چرا پرندگان زمان زیادی را صرف تلاش برای آواز خواندن مي کنند ؟

ادامه مطلب
تکیه بر تیزْ لبه‌هایِ شکسته شکسته‌هایِ چیزی مي‌توان زد مگر؟ اين که ميبيني تیزْ لبه‌هایِ شکسته شکسته‌هایِ تکه‌هایِ تنِ من است عزیزم. که مي‌بُرند هم را گاهی تکه‌ها حتا. من را یعني. چه بر تو رسد که صورت از اشک خود گداخته‌ای وُ گلایه مي‌کني حالا؟ چه بر من رسد که سخت در آغوش فشرده‌ام تمام اين تیزْ لبه‌هایِ شکسته شکسته‌هایِ تکه‌هایِ تنم را؟.
پیرانه سرم یاد تو در جان افتاد، محراب عبادتم به طوفان افتاد.
آن کشتی نوحی که بکردم از خیر، با یاد تو در خیزش بحران افتاد.
اندیشه کودکی مرا یاد آمد، آن دم که دلم به عشق خوبان افتاد.
گویا که به خواب بود هر آنچه گذشت، عشق آمد و آتش به دل و جان افتاد.
بحری بدم و خیال سیاح و غریق، حال حاجت من به تخته پاران افتاد.
چندان که مرا موج به ساحل کوبيد، جان از تن من به سوی آن جان افتاد.
تا صبح برآمد، دل من از کف رفت، خورشید برآمد، سر دکان افتاد.
ای صبح وصال شام هجر
تو رفتی و شدم تنها نگارم    
        
ز دوری تو یارم بي‌قرارم

گرفتار غم و اندوهم و درد

به‌جز غصه دگر یاری ندارم

*   
*     *

شدم تنها و غمگین و دل‌افگار     

درون غصه‌ها نالانم و زار

پس از تو در غم هجران اسیرم     

شدم در دام تنهایی گرفتار

*   
*     *

اسیرم من اسیر درد و ماتم            

گرفتار غم و اندوه و آهم

چنان از درد دوری گشته‌ام زار    

که از دوری تو گم‌کرده‌راهم

*   
*     *

به بند افتاده‌ام در شام هجران        

اسیرم
دردم از یار است و درمان نيز هم
دل فدای او شد و جان نيز هم
اين که مي‌گویند آن خوشتر ز حسن
یار ما اين دارد و آن نيز هم
یاد باد آن کو به قصد خون ما
عهد را بشکست و پیمان نيز هم
دوستان در پرده مي‌گویم سخن
گفته خواهد شد به دستان نيز هم
چون سر آمد دولت شب‌های وصل
بگذرد ایام هجران نيز هم
هر دو عالم یک فروغ روی اوست
گفتمت پیدا و پنهان نيز هم
اعتمادی نيست بر کار جهان
بلکه بر گردون گردان نيز هم
عاشق از قاضی نترسد مي بيار
بلکه از یرغوی دیوان نيز هم
محتسب داند
آواز یا نغمه اصطلاحی است در موسیقی سنتی ایراني که برای توصیف مجموعه‌ای از گوشه‌ها به کار مي‌رود که معمولاً در کنار هم و مستقل از یک دستگاه اجرا مي‌شوند. لفظ آواز» دست کم در دو معناي دیگر نيز به کار مي‌رود که یکی فرم موسیقی آواز است و دیگری شکل خاصی از فرم آواز که متر مشخصی ندارد .
آوازهایی که معمولاً در ردیف موسیقی ایراني نام برده مي‌شوند عبارتند از آواز ابوعطا، آواز دشتی، آواز افشاری، آواز بيات ترک، و آواز اصفهان (یا بيات اصفهان)؛ در برخ
جغد نزد خدا شکایت برد :انسان ها آواز مرا دوست ندارند .خدا به جغد گفت :آوازهای تو بوی دل کندن مي دهد و آدم ها عاشق دل بستن اند !دل بستن به هر چیز کوچک و بزرگ ؛تو مرغ تماشا و اندیشه ای !و آنکه مي بيند و مي اندیشد ، به هیچ چیز دل نمي بندد.دل نبستن سخت ترین و قشنگ ترین کار دنياست !اما تو بخوان….و هميشه بخوان….که آواز تو حقیقت است و طعم حقیقتــــ تلخ
ماه، غمناک، در اين گُلشنِ خَضرا مي‌گشت
باد، بي‌خویشتن، افسرده و شیدا مي‌گشت
گُلبُن، از دردِ نهان، زار به‌خود مي‌پیچید
شب، فرومانده در اندیشه‌یِ فردا مي‌گشت
بانگي از دور ميآمد، همه رنج و همه درد
مانده بود از ره و، نالان پیِ مأموا مي‌گشت
رازی اندر دلِ شب بود که ناگاه اگر،
برگی از شاخه جدا مي‌شد، رسوا مي‌گشت
سایه‌یِ بيدبُن، از بيم، مي‌آویخت به شاخ
باد چون مي‌شد از او دور هویدا مي‌گشت
یادِ آن یارِ سفرکرده، پریشان و غمين
زیرِ هر
کاسه تبتی 
کاسه آواز تبتی یک نوع زنگ است که vibrates و تولید مي شود تنبل غني و عميق در هنگام بازی. گفته مي شود که کاسه آواز تبت نيز به عنوان آواز کاسه یا کاسه های هیمالیا شناخته شده است، که باعث تسکین آرامش و ارائه خواص شیمایی قدرتمند مي شود.
راهبان بودایی مدتهاست که از کابوس آواز تبت استفاده مي کنند. علاوه بر اين، برخی از تمرینکنندگان سلامتی (از جمله درمانگران موسیقی، ماساژورها، و درمانگران یوگا) از کابين آواز تبتی در طول درمان استفاده مي کنند.
ک
پیرانه سرم یاد تو در جان افتاد، محراب عبادتم به طوفان افتاد.
آن کشتی نوحی که بکردم از خیر، با یاد تو در خیزش بحران افتاد.
اندیشه کودکی مرا یاد آمد، آن دم که دلم به عشق خوبان افتاد.
گویا که به خواب بود هر آنچه گذشت، عشق آمد و آتش به دل و جان افتاد.
بحری بدم و خیال سیاح و غریق، حال حاجت من به تخته پاران افتاد.
چندان که مرا موج به ساحل کوبيد، جان از تن من به سوی آن جان افتاد.
تا صبح برآمد، دل من از کف رفت، خورشید برآمد، سر دکان افتاد.
ای صبح وصال شام هجر
پاورپوینت شیطان پرستان
دانلود پاورپوینت با موضوع شیطان پرستان، در قالب ppt و در 61 اسلاید، قابل ویرایش. بخشی از متن پاورپوینت: کلمه شیْطان از ماده شطن” گرفته شده- و شاطن” به معناى خبيث و پست” آمده است. شیطان به موجود رانده شده، سرکش و متمرد گفته مى شود. به معنى روح .
پیرانه سرم یاد تو در جان افتاد، محراب عبادتم به طوفان افتاد.
آن کشتی نوحی که بکردم از خیر، با یاد تو در خیزش بحران افتاد.
اندیشه کودکی مرا یاد آمد، آن دم که دلم به عشق خوبان افتاد.
گویا که به خواب بود هر آنچه گذشت، عشق آمد و آتش به دل و جان افتاد.
بحری بدم و خیال سیاح و غریق، حال حاجت من به تخته پاران افتاد.
چندان که مرا موج به ساحل کوبيد، جان از تن من به سوی آن جان افتاد.
تا صبح برآمد، دل من از کف رفت، خورشید برآمد، سر دکان افتاد.
ای صبح وصال شام هجر
صدای آواز مي آید. آوازی غمگین که در هوای باراني همراه با قطره ها خیس مي شود و سنگین. کش مي آید و تا ابد ادامه پیدا مي کند. از آن آوازهایی که دلت نيم خاوهد منبعش را کشف کني یا اصلا دلت نمي خواهد بروی پی اش تا نزدیک شوی و مفهوم شود شعرش! از ان آوازهایی که اگر نخواهی بشنوی هم مي شنوی! اگر نخواهی گوش دهی هم در گوشت فرو مي رود و تا مغز خاطرات را مي کاود.
 
.
امروز کسی مي گفت مرگت را به تاخیر بينداز! اينقدر ابزار و آلات دست عاملان مرگ نده! نشسته بودم در اتا
غالباً "شکستن" چیزی، یعني خرابي و زشتی نسبت به وضعیّت اولیّه. اما شکسته‌هایی هم هستند که بعد شکستن زیباتر مي‌شوند؛ أنا عند المنکسره قلوبهم. زیباتر از دل شکسته هم داریم؟!
 
 
حاشیه:
گاهی فکر مي‌کنيم موقعیت‌های زندگیمان درست شبيه به ظرفی شکسته ست که نه به‌کار مي‌آید و نه زیبایی اولیهاش را دارد اما یک هنرمند بلد ست اين شکسته‌ها را طوری بههم پیوند بزند که ظرف دیگری شود که خواهان بيشتری هم دارد؛ مثلاً بين شکستگی‌ها را با طلا پر کند یا مث
نگارا مردگان از جان چه دانند

کلاغان قدر تابستان چه دانند


بر بيگانگان تا چند باشی

بيا جان قدر تو ایشان چه دانند


بپوشان قد خوبت را از ایشان

که کوران سرو در بستان چه دانند


خرامان جانب ميدان خویش آ

مباش آن جا خران ميدان چه دانند


بزن چوگان خود را بر در ما

که خامان لطف آن چوگان چه دانند


بهل ویرانه بر جغدان منکر

که جغدان شهر آبادان چه دانند


چه دانند ملک دل را تن پرستان

گدایان طبع سلطانان چه دانند


یکی مشتی از اين بي‌دست و بي‌پا

حدیث رستم د
اطلاعات به تو وارد مي شوند و تو معني خودت را داخل اطلاعات مي ریزی، مثنوي پر از اطلاعات است، اما آیا همه ی مثنوي شناسان و آنهایی که مثنوي را حفظ هستند، به شناخت هم رسیده اند!؟
اگر مثنوي را به دست یک بچه بدهی، آن بچه به اندازه ی فهم خود مثنوي را دریافت خواهد کرد و اگر مثنوي را به دست یک شیخ متعصب بدهی، او به ميزان باید و نبایدهای خود مثنوي را دریافت مي کند و اگر مثنوي را به دست فردی که از جنس مثنوي است بدهی، او آن را همانگونه که مثنوي هست دریافت مي
بسم ربِّ الشُّهداء والصّابرین
#نذر_مردم_یمن
سرش گرم است مادر.
گرم.
با دستان فرزندش
که مي گردند سردرگم پی آغوش مادر
مادری که بر لبش یخ بسته لبخندش
سرش گرم است مادر 
گرم.
با دستان نوزادی که _ بيزار از عروسک هاش _ از سرمای بي حد تن مادر. 
نوميد از گریبانش
پناه آورده بر پیشاني اش.
گرمای چشمانش.!
که در آيين مادر آخرین عضوی که بي جان مي شود چشم است.!
نگاهش کن.
نگاهش کن.
که سر کرده دوباره از همين دیروز یا ماه گذشته یا دو سال پیش شاید 
پیش چشمان کری
قلب جغد پیر شکست
جغدی روی کنگره های قدیمي دنيا نشسته بود. زندگی را تماشا ميکرد. رفتن و ردپای آن را. و آدمهایی را مي دید که به سنگ و ستون، به در و دیوار دل مي بندند. جغد اما مي دانست که سنگ ها ترک مي خورند، ستون ها فرو مي ریزند، درها مي شکنند و دیوارها خراب مي شوند. او بارها و بارها تاجهای شکسته، غرورهای تکه پاره شده را لابلای خاکروبه های کاخ دنيا دیده بود. او هميشه آوازهایی درباره دنيا و ناپایداری اش مي خواند و فکر مي کرد شاید پرده های ضخیم دل آدمه
دائم چهل منزل بلا بر ما رسیدهخواندم نمازم را نشسته، قد خميدهجای نوازش کردنِ دستان باباشعله، ميان گیسویم شانه کشیده****هجران دلبر، قد کماني ساخت من رااز ناقه، ضعف و تشنگی انداخت من راطوری کتک خوردم دو چشمم تار گشتهحق داشت عمه، لحظه ای نشناخت من را****درد کف پا، خسته ام کرده حسابيدارم ميان پهلویم دردِ حسابيگفتم نکش اينگونه از سر چادرم رادادِ مرا دشمن در آورده حسابي****آخر چرا رحمي به چشمِ تر نداری؟!پایم شکسته، از چه رو باور نداری؟!من دخترم، خیلی
 اگر مهاجم گردن شما را از پشت گرفتسریع گردن خودر ا به سمت زیر بغل او برده در  آنجا مي توانيد نفس بکشید ، وبا دستان دیگر مانع فشار دستان مهاجم شويدبا آرنج به بدن او ضربه بزنيددست او باز مي شوددست او را ازخود جدا سازید ، از زیر بغل او خروج کنيداو را به وسیله دستان با فشار بر روی آرنج به سمت پایین هدایت کنيد، فشار بياورید و او را بلوک یا قفل کنيد
 
 
 
 
نویسنده: علی نيازی
منبع: https://www.defashakhsy.com/
چه گریه دار گذر کرد از خیابان ها
کسی که بود حواسش به ما پریشان ها
چه کرده دیدن اين شهرها به قلبش که
بریده از همه و رفته در بيابان ها
هزار سال گذشت از حکایت غیبت
ز هجر، یکسره ویران شدند کنعان ها
سوار کشتی امنش بشو، سلامت باش
به فکر باش، مي آید زمان طوفان ها
به هجر انس گرفته ام، به وصل محتاجم
دلم شکسته ی وصل است و بند هجران ها
بهار زندگی ما، بهار نزدیک است
خوش است سر بشود با تو اين زمستان ها
یکی یکی همه ی نوکران سفر کردند
به پیش مادر سادات، با حسین ج
ای اميدحق پرستان لحظه آخررسید/ازیمن ازشام وایران بهرتولشکررسید/وقت آزادی قدس وهم بقیع ومکه است/آن زمان جانفشاني فتح برخیبر رسید/نائبت سیدعلی شدامتش آماده باش/ذوالفقارت رابياور کشتن کافر رسید/چون سلیماني برایش مالک و عمار هست/ای امام مهرباني زمزم کوثررسید/عیدميلادشماشد هرکسی درانتظار/بعدآن دوران غیبت مژده حیدررسید/گفت پیغمبروآلش ميرسی با افتخار/شادماني از برای شیعه و رهبررسید/ماهمه آماده باش آن ظهور ناب تو/یوسف زهرابياکه درجهان سرورر
دستان خلقت باز شد آن غنچه را اين ناز شدآن جهدهای تلخ را آخر چنين آواز شد
آن دشت را اين روح راآن کوه را اين نوح راآن خوابها مضرابهااين جامه‎ی مجروح را
آوازه‌اش پرگار شدچرخید و جان را کار شدآن خفته‌ها را جار شدخود عاقبت بيدار شد
خاموش و بي‌مقدار هینبي‌حرف و بي‌افکار هینمجرای جانش باز هانپیمانه بي‌اطوار هین
دور فلک! پربارتر!ای یار بدخو! هارتر!ای آسمان! آوارتر!ای روح! کاری کارتر!
صوفی سویش از نا فتادزاهد سوی من‌ها فتادخودخوانده رأیش فاش شد
همواره اقتصادگره خورده به افرادسست عنصروبي بندوباربود.اين افرادعموماخانم هابودندکه معترض به همه چیزبودندازتجردقطعی که همواره تهدیدزندگی آنهابودتابي کاری وایدزوهزارموردتجاوزوندادن حقوق اقتصادوت پدرومادرنداشت هميشه قربانيان سودپرستی خانم هابودند.کارمندان وکارکنان وکارگران زن که حقوقشان نصف مردهابودهميشه ازروحانيون متنفربودنددرکل ازدین وخدامتنفربودند.هميشه یک خط کش رابرای همه چیزدرنظرميگرفتندوآن فقط قدرت خریدورسیدن وهوی
نوای بلند آزادی؛ عشق. نوای بلند عدالت؛ همين که جاری‌ست بر زمين. آواز رسای خداوند بر زمين، در هر ثانيه، در هر دل؛ بيایید ای آلودگان و برکت یابيد، و ای زهدپیشگان و ای مفسدان و مختلسان وهم و پروا، بميرید و در دادگهان عدل الهی، تواضع و محبت و یاری بيابيد. 

اين روحانيون، اين شیاطین ملبّس رنگارنگ، گفتا یک دو روزی خوش باشند، فردا حصر و حبس و تعزیر و غرامت، به دستان خویش. و اين مردمان، یک دو روزی از کرده‌ی ناصواب خویش در رنج و ندامت، فرداشان شادی و ن
صداسازی و پرورش ادوات صوتی و بالابردن توانايی های شنيداریِ موسیقیاییِ گوش، از جمله مواردی است که در دوره ی اولِ آموزش ، چه در آواز موسیقی اصیل ایراني و چه در آواز پاپ و کلاسیک در کلاس های آواز تمرین و تعلیم داده مي شود.در کلاس های آواز موسیقی اصیل ایراني، هنرجو پس از طی دوره ی صداسازی ،با تصانيف و ترانه های قدیمي موسیقی سنتی آشنا شده و به تمرین و اجرای آنها مي پردازد . در اين دوره تکنيک های مربوط به آواز موسیقی سنتی از جمله تحریر - غلت و . نيز ت
دانلود آهنگ جدید دال بند به نام هم آواز
متن آهنگ جدید هم آواز - دال بند
Скачать ноую песнюDaal Band ham avaz
Текст песни ham avaz Daal Band
من در شهر تاریکی پنهانمЯ темном городе
من راز شب بوها را ميدانمЯ знаю секрет ночных запахо
تو از چشمم دردم را ميبيني

ادامه مطلب
کربوکسی تراپی و کاربردهای آن
تزریق CO2 یا کربوکسی تراپی چیست ؟ 
کربوکسی تراپی نام علمي گاز دی اکسید کربن(CO2)  مي باشد به اين صورت مي باشد که در کربوکسی تراپی
گازCO2  زیر پوست تزریق مي شود .زماني که اين گاز به بدن تزریق مي شود،
بدن اين مورد را به عنوان کمبود اکسیژن تلقی مي کند و جریان خون در منطقه
ای که گاز تزریق شده است افزایش مي یابد و اين افزایش گردش خون باعث رسیدن
مواد مغذی به منطقه مورد نظر مي شود و باعث مي شود که سلول های آن ناحیه
ترميم شوند.

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها