نتایج جستجو برای عبارت :

شکنجه گر من برکه مسیحgo

اگر می خواهید بدانید مراحل اجرای برکه مصنوعی به چه صورت است و چگونه می توان یک برکه مصنوعی ساخت، حتما از این سایت دیدن کنید.
اجرای برکه
برکه‌ های مصنوعی، جزء اصلی تجهیزات طراحی فضای سبز محسوب می ‌شوند. این برکه ‌ها، به‌ عنوان جایگزینی برای برکه‌ های طبیعی در فضاهایی با محدودیت ‌های طبیعی و محیطی، مورد استفاده قرار می‌ گیرند. در اینجا به بررسی مراحل اجرای برکه مصنوعی می پردازیم:
تجهیزات لازم برای اجرای برکه
۱. بررسی فضا: قبل از هر چیز، بای
دانلود رمان جدید شکنجه گر من
دانلود رمان زیبای شکنجه گر من
دانلود رمان شکنجه گر من نسخه pdf
دانلود رمان زیبا و جدید شکنجه گر من
دانلود رمان شکنجه گر من بهترین رمان از نظر طرفدار
دانلود رمان شکنجه گر من با لینک مستقیم
ادامه مطلب
درعصر سلیمان نبى؛ پرنده اى براى نوشیدن آب به سمت برکه اى پرواز کرد. اما چند کودک را بر سر برکه دید. آنقدر انتظار کشید تا کودکان از برکه متفرق شدند. همینکه قصد فرود بسوى برکه را کرد، این بار مردى را با محاسن بلند و آراسته دید که براى نوشیدن آب به آن برکه مراجعه نمود. پرنده با خود اندیشید که این مردى با وقار و نیت و از سوى او آزارى به من متصور نیست پس نزدیک شد، ولی آن مرد سنگى بسویش پرتاب کرد و چشم پرنده معیوب و نابینا شد شکایت نزد سلیمان ب
یا رحیم
در کنار جاده این تنگی راه
بر سر کوی جمال لنگه کاه
در آسمان خیال این لکه سیاه
روی درب آستانه شهره نگاه
ماتم غم که شده کارگاه
نیم نگاهی در ناله پرکاه
شبانگاه برکه ناشه فاصله
. نادان هم می داند نیست قافله
دورتر از شهر یا بین دوربین فرفره
راهی دور بین برکه ی روستا و سامره
قایم شدن بین درختان کوتاه زغال اخته
دره باریک بیابان زده برکه شاهانه
آخر نشد یک کلام پیدا بین آیینه
اخبار BBC فارسی(تجویز ملکه بریتانیای کبیر: هر 6 ساعت یکبار پخش شود) می گوید استفاده‌ی سیستماتیک از ضرب و شتم، محرومیت از خواب و انواع دیگر شکنجه، به ویژه در مورد افرادی که از ابراز ندامت خودداری می‌کنند امری رایج است. شکنجه‌هایی مانند نیمکت ببر، تخت مرگ، ممانعت از خوابیدن به مدت طولانی، باتوم الکتریکی، خوراندن اجباری و ده‌ها روش دیگر. عواقب استفاده از این روش‌ها گاه تا پایان عمر با زندانی باقی می‌ماند و در بسیاری از اوقات نیز زندانیان در
 شکنجه سفید یکی از وحشتناکترین شکنجه هاست که روی روان تاثیر داره که بعد از مدتی باعث خودکشی و کور کردن خود میشه! در این اتاق تمام وسایل به رنگ سفید است. 
☁️' طوری که جز رنگ سفید چشمان شخص چیز دیگری نمیبیند! مدت زیادی نمیکشد (حدود دو روز) که فرد تقریبا کور میشه. چند روز بعدم شروع به خودزنی و در نهایت خودکشی میکنه.
ادامه مطلب
 شکنجه سفید یکی از وحشتناکترین شکنجه هاست که روی روان تاثیر داره که بعد از مدتی باعث خودکشی و کور کردن خود میشه! در این اتاق تمام وسایل به رنگ سفید است. 
☁️' طوری که جز رنگ سفید چشمان شخص چیز دیگری نمیبیند! مدت زیادی نمیکشد (حدود دو روز) که فرد تقریبا کور میشه. چند روز بعدم شروع به خودزنی و در نهایت خودکشی میکنه.
ادامه مطلب
دانلود جدید ترین و بهترین و زیباترین رمان های شکنجه گر من با فرمت pdf و فرمت apk
دانلود بهترین و باحال ترین رمان های جدید شکنجه گر من با فرمت pdf
دانلود زیبا ترین و جذاب ترین رمان های سال های اخیر یکی از آنها رمان شکنجه گر من است.
دانلود خفن ترین و رمانتیک ترین رمان های جذاب و ترسناک شکنجه گر من
دانلود رمان های جدید ایرانی و خارجی و دانلود رمان شکنجه گر من با فرمت apk

ادامه مطلب
جشن بزرگ برکه : داستان غدیرخم به زبان شیرین رنگ آمیزی…
 
جشن بزرگ برکه : علی باباجانی، نشر بهاردلها
معرفی:
داستان غدیر خم را اینبار با رنگ آمیزی…روایتی ساده و صمیمی از عید غدیر با زبانی کودکانه و تصویر های شاد و جذاب
بریده کتاب:
پرنده جلو آمد و گفت : یک خبر خوب دارم، پیامبر مهربان قرار است این جا نماز بخواند و سخنرانی کند…
از بین شاخ و برگ درختا نور گرم خورشید پخش شده بود روی زمین. دستم رو گرفته بودم روی باریکه‌ی نور، گرمای خورشید رفته بود به جانم و گرمم کرده بود. صدای آواز پرنده از همه جا می‌اومد و صدای خش خش قدمهام روی زمین نارنجی. نگاهم به تصویر تکه تکه ی پشت درختا بود. به آبی مطلق آسمان. چند قدم که برداشتم از پشت شاخه ها به یک برکه رسیدم. دیدنی بود؛ انعکاس نور روی زلالی آب و نسیمی که لرزش کمی به آب می‌داد. پام رو درون برکه گذاشتم. خنکی دلپذیری داشت. پیش رفتم. پی
چند ایده برای برکه مصنوعی
اگر می خواهید بدانید چند مورد از بهترین ایده های طراحی برکه مصنوعی  چیست، حتما به این سایت مراجعه کنید.
برکه مصنوعی
برکه مصنوعی می‌ تواند جزء مهم ترین عناصر طراحی باغ باشد. آن را می ‌توان برای ایجاد یک شرایط طبیعی و تمیز برای حیات در آب و یا به عنوان یک دکوراسیون زیبا در باغ استفاده کرد. در ادامه به چند ایده برای برکه مصنوعی می ‌پردازیم:
1- برکه زینتی با تزئینات: شما می ‌توانید با قرار دادن برخی از گیاهان آبی و یا گل
بیب الله الرحمن الرحیم
یا فارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
فیلم تابو
تصویری خشن از ایرانی ها
با کتک دختری را مجبور به ازدواج با پیرمرد میکنند
برای گرفتن اعتراف هم شکنجه می کنند
آیا انتقال این مفاهیم درست است؟
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر و الغلبه
چیزی مونده برامون؟ جز چشم ها و گوش ها
چشم ها که ببینیم ظلم رو ببیینم کشتار و قتل عام و شکنجه هارو
گوش ها که بشنویم فریاد های زده نشده رو
صدا نداریم
پا نداریم
دست نداریم
آخ که دیگه قلب هم نداریم
اگه قلب داشتیم که تنها نمیذاشتیم. اگه قلب داشتیم تو این وضع که خودمون شکنجه نمیکردیم.
در هر ۱۰ ثانیه در نقطه‌ای از دنیا دختری را ختنه می‌کنند.
 و این برای دختران و ن ختنه شده آغاز زندگی‌ای است پر درد، عفونت، و ناباروری
اینها تنها برخی از پیامدهای ختنه ن‌اند. 
▪️سازمان ملل متحدبریدن آلت جنسی ن تحت عنوان سنت و آیین» را مردود و عمل ناقص‌سازی اندام جنسی زن را مصداق بارز شکنجه» می‌داند.
ذهنش به تله اسکرین کشیده شد و گوش های تیز و همیشه بیدارش که منتظر شکار بود. آن ها شب و روز می توانستند جاسوسی آدم را بکنند، اما اگر آدم مغزش را به کار می انداخت، می توانست به راحتی آن ها را دور بزند. با تمام زرنگی شان، آن ها تاکنون نتوانسته بودند به این راز دست یابند که در ذهن دیگری چه می گذرد. شاید وقتی که آدمی در چنگ آن ها اسیر بود، وضع غیر از این بود. هیچکس نمی دانست در وزارت عشق چه می گذرد، اما می شد گمانه زنی کرد: شکنجه، مواد، ابزار پیچیده برای
همه چیز اومده جلوی چشمم. تمام زجر هایی که کشیدم.انتظار هایی که تموم نمیشدن.خود خوری ها، فریاد های ساکت درونی.
منم وایمیسادم جلوی پنجره.مثل امشب. با این تفاوت که سه تا درخت های کاج جلوی اتاقم و سر نبریده بودن اون موقع.
سرم جیغ میزد. انگار یک مار زرد خوشگل دور حلقم پیچیده بود. و من داشتم خفه میشدم. و از طرفی عاشق این خفگی.
سخت بود. سخت بود.
من چجوری دووم آوردم؟
کاش تمام اون شکنجه ها یک آدم میشد تا محکم ترین سیلی دنیا رو توی گوشش بزنم.
ریتم: 4/4         گام: ‌‌‌#F
F#m          Bm          D               F#m
رو به تو سجده می کنم دری به کعبه باز نیست
E           Bm    Bm7               F#m
بس که طواف کردمت مرا به حج نیاز نیست
F#m          E           D          E
به هر طرف نظر کنم نماز من نماز نیست
F#m          Bm          D             F#m
مرا به بند می کشی از این رهاترم کنی
E       Bm    Bm7         F#m
زخم نمیزنی به من که مبتلاترم کنی
F#m          E           D          E
از همه توبه می کنم بلکه تو باورم کنی
E        Bm      Bm7     
در زمان حضرت سلیمان پرنده ای برای نوشیدن آب
به سمت حوضی که کنار چشمه ای بود پرواز کرد
اما چند کودک را به سر برکه دید
پس آنقدر صبر کرد تا کودکان از آنجا متفرق شدند.
همینکه قصد فرود به سوی برکه را کرد
این بار مردی را با ریش بلند و آراسته دید که
برای نوشیدن آب به آن برکه مراجعه نمود.
پرنده با خود گفت که این مرد خوبی است
از وی آزاری به من نمیرسد.
وقتی نزدیک شد آن مرد سنگی بسویش پرتاب کرد
و چشم پرنده کور شد!
پرنده از مرد نزد حضرت سلیمان شکایت برد.
پیا
​​​​​​​

مبدا :اصفهان

مقصد :مازندران-چالوس

شروع تور :16 مرداد 1398ساعت 19:00
 
پایان تور :18 مرداد 1398
 
نوع سفر :زمینی اتوبوس اسکانیا
 
مدت اقامت :2روز2شب
 
 
وسیله نقلیه محلی :نیسان

درباره سفر - تور جنگل و برکه دار چالوس
خدمات: نیسان لیدر محلی وسایل کمپ بیمه مجوز ورود به جنگل چای اتیشی عصرانه آب بازی بازدید و شنا در دریای خزر هیجان ۱شب کمپ در جنگل پیمایش رودخانه نیسان سواری بازی و سرگرمیهای متنوع در منطقه ای بکر
 
برای اطلاع از قیمت تور و ثبت نام ب
زنی که توسط برادرانش شکنجه و سپس در یک قبرستانی زنده به گور شده بود توانست با بیرون آمدن از قبر جانش را نجات دهد.
زن میانسال اکراینی که در یک قبر زنده به گور شده بود با خوش شانسی از این حادثه جان سالم بدر برد. " نینا رُدچِنکو " ۵۷ ساله که توسط دو برادر ۲۷ و ۳۰ ساله اش مورد شکنجه
ادامه مطلب
اون لعنتی‌ای که از ذهن مریضش داستان های پرنسسی رو خلق کرد و زر زد که '' و در پایان فور اور افتر درکنار هم به خوبی و خوشی زندگی کردند '' رو باید با تمام روش هایی که به دهن بشر میرسه شکنجه کرد و بعد برای اعدام انداخت جلوی انواع ات و حیوانات وحشی تا ذره ذره بمیره ، اون احمقی که این جمله رو گفت باید قبل شکنجه و اعدام توی سازمان ملل اعتراف کنه به این که ذهن عموم خانوم ها رو مسموم و به صورت کاذب رویایی کرده .
دیزنی باید جوابگوی سازمان حقوق بشر باشه با
اون لعنتی‌ای که از ذهن مریضش داستان های پرنسسی رو خلق کرد و زر زد که '' و در پایان فور اور افتر درکنار هم به خوبی و خوشی زندگی کردند '' رو باید با تمام روش هایی که به دهن بشر میرسه شکنجه کرد و بعد برای اعدام انداخت جلوی انواع ات و حیوانات وحشی تا ذره ذره بمیره ، اون احمقی که این جمله رو گفت باید قبل شکنجه و اعدام توی سازمان ملل اعتراف کنه به این که ذهن عموم خانوم ها رو مسموم و به صورت کاذب رویایی کرده .
دیزنی باید جوابگوی سازمان حقوق بشر باشه با
می‌خوام بگم تا اونجایی که من می‌دونم یکی از روش های خیلی طاقت‌فرسای شکنجه اینه که طرف رو پیشونی طرف قطره قطره آب می‌ریزن . اولش هیچی نیست اما بعد یه مدت جای قطره ها شروع به درد کردن می‌کنه . تا اینکه بعد چند ساعت هر قطره ی آبی که می‌ریزه ، مثل یه جکش می‌مونه که می‌کوبونن تو میشونی طرف . در همین حد دردناک .
می‌خوام بگم بعضی از مشکلات زندگی هم مثل همین شکنجه می‌مونن . در واقع اگه یکی دوبار اتفاق بیوفتن شاید ناچیز باشن ، شاید‌اگه از بیرون نگاه
یکی از شاخه های تهدید، تهدید افراد به قتل یا تهدید به کتک و شکنجه ، تهدید به جان عزیزانشان از جمله موارد تهدید می باشد که در قوانین جمهوری اسلامی این نوع تهدیدات جرم محصوب می شود و مجازات سنگینی برای این دسته افراد که مردم را به قتل یا شکنجه تهدید می کنند در نظر گرفته می شود.
همچنین طبق ماده 31 قانون مطبوعات  هر گونه تهدید به قتل و فاش کردن اسرار مردم در مجله دنیای مجازی یا رومه ها جرم می باشد و برای این دسته از افراد مجازات سنگینی در نظر گ
هرچه افق دید گسترده تر، و خواهش ژرف تر، آرامش و ایستادگی اقیانوسانه تر
خروش جست و جوى ساحل و موج به جان افتادن هم بیشتر، با میدانی فراخ تر و طوفان و گردباد سهمگین تر
به این امید که سینه گشاده تر به موج ها، همان قدر که به تابش های نازک نور روی گوشه های پیدا و پنهان جان
 طلاق در همه فرهنگ ها امری مردود و نکوهیده است و کمتر عقل سلیمی را می توان یافت که فی نفسه طلاق و جدایی را تأیید کند.
ولی گاهی چاره ای نیست ! وگرنه قانون مُتارکه و طلاق را در نظر نمی گرفتند!
اما اینکه بیایند یک نفر را که ۲۷ بار تقاضای طلاق کرده و همه به دلیل کتک خوردن از شوهرش بوده و این شکنجه را سالیانی است تحمل کرده به عنوان الگو صبر معرفی کنند هم از آن کارهای ناب هست !
طرف شب عروسی از شوهرش سیلی خورده و تمام این مدت تحت شکنجه توسط یک فرد روانی ب
فتوکلیپ مینیمال: شاه‌ماهیِ‌سرخِ‌کوچولوی برکه» از داوود خانی‌خلیفه‌محله
مرد، بر سنگ درشت خزه‌پوش زودشکن لب برکه نشسته و خیره است به‌ ابرها و آسمانی که برآب نقش بسته و شاه‌ماهیِ‌سرخِ‌کوچولوای که درآن پی‌درپی، دُم‌و‌سر می‌جنبانَد و واپس می‌خزد و گاهی تیز، بالا می‌آید و طاق برکه را می‌شکانَد و‌آسمانِ آب را می‌آشوبد و بی‌درنگ، ‌کف برکه می‌روَد و ابرها و آسمان برآب، باز، شکل تازه‌ای می‌گیرد.
مرد، برای لحظه‌ای نگاهش را از ماهی
یکی از این حضرات که سال‌ها از طرف طواغیت و ظالمین محاصره‌شده و در زندان‌ها مورد شکنجه قرار گرفت، حضرت ابوالحسن امام موسی بن جعفر علیهماالسلام بودند.

در فرازهایی از زیارت‌نامه آن امام همام به بخش‌هایی از این ظلم‌ها و شکنجه‌ها اشاره‌شده است. در آنجا که عرضه می‌داریم:
ادامه مطلب
حال مرا چه خوب گفت شفیعی کدکنی.
سخت است! خیلی سخت!
دشوارترین شکنجه این بود که ما / یک یک به درون خویش تبعید شدیم.
یک صفحه اینستاگرام بی خودی، یک پیج توییتری بی خودی، هزاران حساب کاربری بی خودی که به نامت هست ولی به نامت نیست!
نمی‌توانی حرف دلت را در آن‌ها بزنی.
میان همه این صفحات بی خودی یک بلاگ با یک نام مستعار و یک زندگی مستعار شده کنج خلوتت که گه‌گداری به آن پناه می‌بری.
سخت است! خیلی سخت!
بسیجیون و انقلابیون انقلابی بودنت را نمی‌پذیرند
کتاب ملت عشق
نویسنده: الیف شافاک
مترجم: انسیه رضایی
ناشر : نسیم قلم
رقعی شومیز
416 صفحه
این کتاب دو داستان را شامل می‌شود که به زیبایی در کنار هم و در یک کتاب
گنجانده شده است. دورمان که موازی هم جلو می‌رود. و به گونه‌ای به همدیگر
ارتباط دارند. یکی از این داستان‌ها در سال ۲۰۰۸ در امریکا و دیگری در قرن
هفتم در قونیه اتفاق می‌افتد. ملت عشق داستان زندگی زنی در غرب را روایت
می‌کند که با عرفان شرق آشنا می‌شود.داستان اول کتاب مربوط به اللا
روبینش
+ من تونسته بودم، خودتونم می دونید، من به خاطر شما همه کاری کردم ولی شما
-آخرش میرسیدیم به همین کار، کشش میدادیم بیشتر عذاب می کشیدی قبول کن.
+ من حلش می کردم ، شما اگه تا آخر پای قرارتون وایمیستادید حلش می کردم، نذاشتید نذاشتید.فقط میخواستید همونی بشه که میخواستید. 
-چرا درک نمی کنی، اون همه من اون شب حرف زدم توضیح دادم که تهش چی میشه، بازم داری حرف خودتو می زنی؟ که چون دلم میخواست درت آوردم؟ خودتم خوب می دونی من همیشه هرکاری می کنم واسه خودت
دختر بزرگ خونه که باشی ، روزگار همه دل نگرونی های بقیه افراد خونه رو به خوردت میده . بی صدا !
مثل مامور شکنجه،  با چکمه های سیاه چرمی و دست دستکش پوشیده بیخ گلوت ! با لبخندی اغواگرانه و نگاه بدذاتانه! 
شاید هیچ وقت ،هیچ کس نفهمه که تو ، کنج اتاقت همچنان که بقیه فکر میکردند داری برای امتحانت میخونی ،از دلشوره ی آینده ی برادرت و اوضاع و احوالش ، قلبت ضرب گرفته باشه . تا اونجا که دست به دامان پروپرانولول شده باشی! 
شاید هیچ وقت کسی نفهمه که تو نگر
خودش خوب می‌داند که این کلیشه چه قدر خواستنی و
شکرنبات است. از برای خاطر این، او هم مشتاق است راجع به همین کلیشه بنویسد و می‌نویسد،
بدون ترس از خوانده نشدن و اه و پیف کردن آدم‌ها، به پست‌ش.

هرکسی، بسته به نوع توانایی‌هایی که در زندگی به
دلیل عشق یا هر چه، کسب کرده، چیزکی بسازد، سفالگر، کوزه‌ای، نویسنده، قصه‌ای،
نقاش، پرتره‌ای، کارگردان، فیلمی، نوازنده، قطعه‌ای، نجار، میز و صندلی‌ی و هرآنچه
که از این طرق، خلق میشود، از آنجا که در یک نم
بسته بودن دایمی چشمهایم،درد و زجر این شکنجه ها را دو چندان می کرد.وقتی چشم ها باز باشد و انسان ببیند که چه بلایی می خواهد بر سرش بیاید،بدن به خودی خود،با انقباض و انبساط واکنش نشان می دهد.
یک بار،وقتی با سیخ داغ  آمدند سراغم،یکی از مامور ها برای اینکه به امام خمینی توهین بکند،اسم ایشان را برد.به محض این که گفت خمینی،من به احترام این اسم،با صدای بلند صلوات فرستادم.او از لجش سیخ را محکم چسباند به لب هایم.
بلای دیگری که در همین حالت آویزان بر س
 
جایی هست بین گردن و کتف.همان استخوان ترقوه یا چنبر.یک گودی، که امتداد آن به سمت دست ها کشیده می شود.شبیه یک چشمه ی خشک،یک برکه ی بی آب.که نام علمی آن کلاویکولا ست.چقدر دلم می خواست یک ابر نرم بودم.یک استراتوس.تا توی دریاچه ی کلاویکولای تو ببارم. 
"حمید جدیدی"
سنگی را اگر ب رودخانه ای بیندازی، چندان تأثیری ندارد. سطح آب اندکی می شکافد و کمی موج بر می دارد. صدای نامحسوس تاپ» می آید اما همین صدا هم در هیاهوی آب و موج هایش گم می شود؛ همین و بس.
اما اگر همان سنگ را ب برکه ای بیندازی. تأثیرش بسیار ماندگارتر و عمیق تر است. همان سنگ؛ همان سنگ کوچک، آبهای راکد را ب تلاطم در می آورد. در جایی ک سنگ ب سطح آب خورده ابتدا حلقه ای پدیدار می شود؛ حلقه جوانه می زند؛ جوانه شکوفه می دهد؛ باز می شود؛ و باز می شود. لایه ب ل
گوستاو عزیزم، من عاشق روزهایی‌ام که پیش از طلوع، برف انبوه روی زمین را می‌پوشاند و بعد با آمدن آفتاب، همه‌اش رودهای پر آبی می‌شود، جاری کف خیابان‌ها و یک‌عالمه برکه‌ی کوچک در پیاده‌روها و آبشارهای ریزان از سایه‌بان مغازه‌ها.
در سیمای تو
روشنایی عجیبی ‌ست
که درختان نارنج را بارور می‌کند
و صدایت، دریایی لاجوردی ست
که هنوز
در گوشم می‌خواند
عطرت، سنجاقکها را مست میکند
تا سرخوشانه روی برکه ها به پرواز درآیند
آه ! ماهرخ ، چه میخواستم بنویسم!

پای تو که به ذهنم باز می شود به فراموشی عمیق فرو می روم.

دیهور انتهورا
من فکر می‌کنمهرگز نبوده قلبِ مناینگونهگرم و سُرخ:احساس می‌کنمدر بدترین دقایقِ این شامِ مرگ‌زایچندین هزار چشمه‌ی خورشیددر دلممی‌جوشد از یقین؛احساس می‌کنمدر هر کنار و گوشه‌ی این شوره‌زارِ یأسچندین هزار جنگلِ شادابناگهانمی‌روید از زمین.□آه ای یقینِ گم‌شده، ای ماهیِ گریزدر برکه‌های آینه لغزیده توبه‌تو!من آبگیرِ صافی‌ام، اینک! به سِحرِ عشق؛از برکه‌های آینه راهی به من بجو!□من فکر می‌کنمهرگز نبودهدستِ مناین سان بزرگ و شاد:احساس م
 
کجاست آن که مرا و دل مرا بلد استکه خنده‌هاش دلیل حیات این جسد است
مرا نگفته و ننوشته، خوب می‌دانددر امتحان دلم نمره‌اش همیشه صد است
کنار چای به من شعر می‌دهد هرشبسلام اولِ صبح‌ش به بوسه مستند است
دلم برای دلش یا دلش برای دلمقواره‌ی هم و آیینه‌ی تمام‌قد است
نه هیچ برکه و ساحل، نه هیچ چشمه و رودنفس کشیدنِ او وقت خواب، جذر و مد است
به جز ترازوی تقوا چه می‌توانم گفت؟به او که طرز نگاهش تمیزِ خوب و بد است
اگر نیامده امشب به این اتاق بهاردرخت
عبدالغنی نوری، ولسوال گلران در ولایت هرات گفته، روی اجساد پیدا شده، آثار شکنجه دیده می شود.
شماری از اعضای مجلس نمایندگان افغانستان هم گفته بودند مرزبانان ایرانی، ۴۵ نفر از شهروندان این کشور را که قصد ورود غیر قانونی به ایران داشتند به رودخانه انداخته‌اند. آقای نوری این عدد را ۵۵ نفر اعلام کرده.
ایران ادعای انداختن شهروندان افغان به رودخانه و دست داشتن مرزبانان این کشور در آن را قویا تکذیب کرده است.https://bbc.in/2WdFJvh@Parsa_Night_narrator
#کانال_آوای_شبا
دوباره یک نفر آمد مرا به هم زد و رفتو سرنوشت مرا با جنون رقم زد و رفتکسی که مثل همه گفت: دوستت دارم!درست مثل همه آمد و به هم زد و رفتدرست مثل همه بی‌مقدمه از راه-رسید و سنگ بر آیینه‌ی دلم زد و رفتمرا سپرد به کابوس‌ها، به هرچه محالبه لحظه‌های من این‌گونه رنگ غم زد و رفتکسی که برکه‌ی آرامش مرا آشفتبه هستی‌ام -که نبود- آتشِ عدم زد و رفتبه چشم‌های سیاهش دچار کرد مراکنار رویاهایم کمی قدم زد و رفتتمام حرف من این است: آخر این‌گونهچگونه می‌شود از ع
اعتراف عالم بزرگ زرتشتی به محبت ایرانیان به اهل بیت و آزار ایرانیان به این دلیل توسط بنی امیه ملعون
رشید شهمردان تاریخدان، ایران شناس و اوستا پژوه بزرگ و متعصب زرتشتی در کتاب خود می‌نویسد که حکومت خلفای غاصب بنی امیه ایرانی‌ها را به خاطر علاقه و به خاطر محبتی که به فرزندان حضرت علی علیه سلام داشتند شکنجه و اذیت می‌کردند. وی می‌نویسد:
خلفای اموی ملل تابعه به ویژه ایرانیان و زرتشتیان را به نظر حقارت و پستی می‌نگریستند و هرنوع شکنجه و آزار
خدای
مهربان بر درجات مرحوم علامه محمدتقی جعفری بیفزاید. آن مرحوم در یکی از جلسات
پنج‌شنبه شب‌های خود که در منزل شخصی ایشان (خیابان زیبا-کوچه حاج قاضی) تشکیل
می‌شد، داستان زیر را از قول فلیسیته روبر دولامنه» نویسنده، فیلسوف و کشیش
فرانسوی قرن هجدهم نقل می‌کردند که با تلخیص و ‌اندکی دستکاری در متن (بدون تغییر
در محتوای آن) نقل می‌شود:
آن روز، قورباغه‌ها دیر‌تر از همیشه به برکه محل
ست خود بازگشته بودند. پاسی از شب گذشته بود و اولین
این ذهن وحشی بلاتکلیف،هر لحظه یه کاری می خواد بکنه و انگار چیزی به اسم ثبات براش اصلا تعریف نشده!همون لحظه ای که می خواد یه جا آروم بگیره و بشینه و ریلکس کنه تصمیم میگیره تو تاریکی مطلق ساعت 2 نصفه شب بزنه تو خیابون و برا خودش قدم بزنه.وقتی تصمیم می گیره بعد از مدت زیادی خونه نشینی با یکی قرار بزاره و باهاش بره بیرون خودشو تو اتاقش حبس می کنه که حتی خانوادشم نبینه!بعضی وقتا که دلش یه چیز خنک میخواد سریع میره چایی دم می کنه! بار ها اتفاق افتاده ک
پنج قورباغه در یک برکه زندگی می کردند. یک قورباغه تصمیم گرفت بپرد.سوال:چه تعداد قورباغه باقی می ماند؟»جواب:پنج عدد!»چرا؟»چون تصمیم گرفتن، انجام دادن نیست.»درواقع تفاوت برنده با بازنده در عمل و بی عملی است.هرگاه کسی طرحی را اجرا می‌کند، می بینید که ده نفری قبل از او به این طرح فکر کرده اند، اما فقط به آن فکر کرده اند نه عمل!آلفرد موفتااز کتاب عمر کوتاه نیست ما کوتاهی می کنیم 
امروز از جلو سفارت کشور دوست و همسایه رد شدم.
جلو درش پره اتباع خارجه(چیزی حدود 200_300 نفر) . اون طرف خیابون هم کلی پیک موتوری و کارچاغ کن حضور گرم داشتن.به مراتب بیشتر از دوستان کشور همسایه. منتظر بودن تاا یکی برای رفع نیاز به سمت شووون بیاد و اینا حمله.
یه صحنه از گیم آف ترونز برام تداعی شد،اونجا که جان اسنو و چهار پنج نفر وسط یه برکه یخ زده منتظر بودن و وایت واکرهااا اونطرف.
واقعا برخی حتی بدون یک ضربه سیلی تمام مرتبطین خود را لو می دادند و همین افراد گاهی به دروغ به عنوان سمبل مقاومت شناخته می شدند. .نظیر مسعود رجوی، وقتی در شهریور 50 دستگیر شد تا سال 53 شکنجه نشد و صحنه آرایی ها و دفاعیات وی در دادگاه همه و همه به گونه ای بود که همه می پنداشتند به واقع او یک قهرمان است.
یکبار از رجوی پرسیدم: فلانی که قبلا سمپات شما بود می گوید من در سال 50 خیلی شکنجه شدم. آیا واقعا راست می گوید یا نه؟ مسعود گفت: نه! من که در مرکزیت و در
یکدهان من گیوتین است، چندین واژه را قبل از صدا گردن زدمگیوتین کمترین برخورد را با بدن محکوم پیدا می کند، گویی گیوتین بدن را پشت سر می گذارد و در کمترین نقطه ی تماس، کم ترین آسیب را به بدن و بیشترین آسیب را به زندگی محکوم وارد می کند، اگر در نظام های گذشته بدن محکوم به شیوه های متفاوت ( چهار دست و پای مجرم را به چهار اسب می بستند و اسب ها را می دواندند، شمع آجنین می کردند، مجرم را به تنور می انداختند، عضوی از بدنش را قطع می کردند، پوست اش را می کند
وقتی به آسمان آبی عصر های بهاری خیره میشوی و باد موهایت را تکان میدهد .درحالی که زیر درختی نشسته ای و بوی پونه ی تازه ی کنار جوب ،مغزت را پر میکند .وقتی که شاهد اوج گیری پرنده ای در دور دست هستی و دلت قرص است. از به دنیا امدگانِ شکنجه شده یاد کن .از دلگیری پرنده در قفس .
یه وقتایی سرتو گرم یه کار می کنی و هر چقدر که می تونی درگیر اون کار میشی تا از شر فکرهای بی خودی که تو سرت میاد خلاص شی
بعد از اون لحظات شاد و لذت بخش، انقدر خسته و کوفته میشی که بجز فکر کردن عملاً نمی تونی کار دیگه ای انجام بدی.شکنجه بدتر از این؟!
+اثرات جانبی کمک در اثاث کشی  
 بدبختانه همه ی آدما احتیاج دارن  یه جایی یه طوری به یه چیزی محبت کنن . به آدم دیگه ، به سگ، به گربه، به درخت ، به هرچیزی که زنده باشه. شاید اینکه بتونه حس کنه یچیزی رو خوشحال کرده یا راضی یا هر چیز دیگه ای که به خاطر محبت کردن پیش میاد ، بهش حس مفید بودن و رضایت از خود میده . برای اینکه آدم حالش از خودش بهم نخوره . و برای اینکه خودش رو دوست داشته باشه. تا دیوونه نشه و به جنون نرسه. چه روز بدیه اون روزی که آدم به خودش ثابت کنه تو هر چیزی گند میزنه. روز
هانا آهنگ گذاشته بود و حرف میزدیماز خودمون و تغییراتمون و تلاشی که برا تغییراتمون کردیم گفتیم و گفتیم و گفتیم.یهو به خودم اومدم اشرف زاده داشت میخوندتو ماهی و من ماهی این برکه کاشیاندوه بزرگیست زمانی که نباشی فکرا میچرخید تو سرم و میچرخید و من دلم رهایی میخواست.اونقد فکرا چرخید توسرم که بغض شد حتی.که دلم خواست خودمو فکرامو بالا بیارم و آوردم.
پیرینو و گرگ (قسمت اول)داستان پیتر و گرگ» یا به قول ایتالیایی‌ها Pierino e il lupo» از داستان های موزیکالیه که سرگئی پروکوفیف (Sergei Prokofiev) نویسنده روسی تبار متولد اکراین، اونو واسه بچه ها نوشته. میگن اون این داستان رو برای پسرش که می‌خواست داستان گرگ رو بدون خوندن و یا شنیدن دوباره اون یاد بگیره، نوشت . شخصیت های این داستان با سازهای مختلف معرفی میشن و یک راوی داستان رو نقل می‌کنه. از این داستان تا کنون کتاب‌ها و نمایش‌های زیادی نوشته شده. حتی تو
حدود 4 روز است که صدای پمپ آب ساختمان غیر قابل تحمل شده. یکسره کار می‌کند و گاهی آن لا به لا نفس می‌گیرد. زندگی در طبقه‌ی اول شبیه به شکنجه است. 2 روز پیش آیفون زدند و گفتند که فعلا آب کمتری استفاده کنیم. فردا صبح پمپ را می‌برند برای تعمیر و تا غروب آب نخواهیم داشت. باید تشت‌ها و بطری‌ها را پر کنم.
سه هفته ست دارم کابوس میبینم اولا کم تر بود اما این هفته بیشتر شده هم دیشب کابوس دیدم هم امشب و کابوس هام واقعا ازار دهندست منی که خوابم نمی‌دیدم و این چند سال بدون هیچ رویایی می‌خوابیدم الان هرشب بایه شکنجه از خواب بیدار میشم .
دارم به کارام میرسم و تو اعماق خودمم و تو این دنیا هم نیستم.یهو عکس اون ایینه صد تیکه شده که چند دقیقه میخ میمونم روش.داریوش داره اهنگ شکنجه گر رو میخونه
+چی داره سرم میاد که خودم نمیفهمم و هی نشونه میفرستی.؟
+خسته ام.خدایا لطفا دستم رو بگیر.
+امیدوارم خوشگل بشه.حتی شده نمیخوابم.دل تو دلم نیست ببینم چه شکلی میشه.
پر از اغراقم.
اگر بخواهم چیزی یا کسی را توصیف کنم،اغراق می‌کنم.
در نشان دادن احساساتم،اغراق می‌کنم.
در تعریف کردن وقایع گذشته،اغراق می‌کنم.
وقتی می‌خواهم علاقه ام را به کتاب یا فیلم یا شخصیت خاصی نشان دهم،اغراق می‌کنم.
همین حالا که می‌خواستم درباره اغراق کردن هایم بنویسم،قصد داشتم که مثلا خودم را در یک اتاق بازجویی تاریک تصور کنم که بازجویی می‌آید و شروع می‌کند به اعتراف گرفتن،شکنجه کردن و فحش دادن!خاطرات مختلفم را مرور می‌کند
در سال 1888 ادوارد مونک هنگامی که در یک روستا قدم می‌زند داخل برکه‌ای یخ‌زده می‌افتد و تا دم مرگ پیش می‌رود.از آن روز به بعد آدم‌های نقاشی‌‌های او تغییر می‌کنند: انسان‌هایی مبهوت، تنها و شکننده در برابر سرنوشت. این اولین فیگوری‌ست که او می‌کشد، زنی که انگار مرگ را از نزدیک دیده.
نباید بنویسم.نباید حال بد این روزهام رو تو محیط پخش کنم و حال نه چندان خوب دیگران رو بد.اما من حالم بده بچه ها.کرونا و احتمال عقب افتادن این امتحان لعنتی که دهن به دهن میچرخه.این امتحان لعنتی.خدایا راضی نشو به ادامه ی این شکنجه،این زجر.خدایا راحتمون کن.
 
~التماس دعای خیلی زیاد.
 
• یکی از سایت های دارک وب کلیپی رو قرار داده بود که توش کله عروسک هایی که از تنشون جدا شده بود درحال جوشیدن بود! طبق شواهدی که درباره رمزنگاری این کلیپ ها موجوده، کلیپ مربوط به انواع شکنجه افراد در سایت ردروم هست. شکنجه از طریق چرخ گوشت های دستی، زنده جوشاندن، بریدن قطعات بدن، پختن بدن، له کردنو.
• اگه به بک گراند پنجره هم دقت کنین یکی از وسایل شکنجه رو میتونین ببینین! این ویدیو درباره ترویج آدم خواری هم هست همونطور که میبینین عروسک های تو
از فراقت , من فراغت را نمی جویم هنوز یک نفر بی آنکه باشد , هست و با اویم هنوز شعر گفتن را غمت چون خوب یادم داده ست نکته ای گفتی به تفسیرش غزل گویم هنوز گفتم از جان بگذرم تا گردم از جانان رها پای بر چشمم نهاد از خاک می رویم هنوز برکه با تصویر ماهش عشق بازی می کند دوری و سرمستی از یاد تو می بویم هنوز من نه یک دم زندگی کردم نه مردم بعد تو شانه ات گم شد , پریشان ست گیسویم هنوز فصل کوچ ست و پرنده خانه اش را ترک کرد من که ره با اختیار خود نمی
صدایم کن
بند _ دلم بند است
به صدایت
وقتی میخوانی ام ماه من
.
تو باشی
و من باشم
و رفتن
من بپرسم کجا می رویم
و تو بگویی 
" داریم میریم کوه ؛ شکار آهو "
و بخندی و چشمک بزنی
و قند در دلم آب شود
و تلخی های زندگی
از یادم برود
و باز زندگی کنم
نزیستن هایم را
در اینهمه مردن  .
روح وحشی
+این زندگی نیست . مرگ تدریجی است زیر شکنجه ی نبودن ها
چشم هایت
این تیر و کمان غم
آمیخته از ستم
رویای پر ز حیف
عشقی پر از خیانت و بیداد
درد زخم
مانند چشم های کسی که به زخم زبان
پیوسته اخم
میکند و مینشاندم
بر روی صندلی فکر راستین
بر سبزه های چمن های سرزمین
خسته
دلی پر از آشیانه ها
هر یک به آه بند و به کاه گیر
رویای عاشقانه ای از جنس خون
خطیر
رویای خواب پر از درد بی ضرر
مانند یک سفر
از سنگ ریزه ها
تا جلبک و ماهی سیاه و شاپرک
مرداب من!
ای برکه ی بزرگ!
نیلوفر !
ای گل در خواب های من!
ای پرسش تمام جواب های من!
آغ
ولی بیشتر از هر چیزی خسته م، بیشتر از اینکه علاقه داشته باشم به کار کردن و لذت بردن از کاری که انجام میدم، خسته م. این دویدنها در جهت رنج زندگی و شکنجه ی بیشتر خودت، یه جور خودآزاری بی معنی و روانی بازیه! کاش یه بادی بیاد و ما رو با خودش ببره،کاش یه بمب اتم بیاد و یک راست بخوره تو سر من تا نجات پیدا کنم.
داستان کوتاه کودکانه جوجه اردک زشت
در یک برکه زیبا مامان اردکه 6 تا تخم داشت که یکی از آن ها بزرگتر از بقیه بود. وقتی جوجه ها از تخم بیرون آمدند مامان اردکه دید که همه جوجه هایش سفید هستند به جز یکی از آن ها که سیاه و زشت بود. جوجه اردک زشت قصه ما همیشه تنها بود و همه از او دوری میکردند. او خیلی ناراحت بود روزهای زیادی را در تنهایی سپری کرد و از خانه خارج نشد. روزی از لانه خودش خارج شد و نزدیک برکه رفت و در آب برکه یک پرنده زیبای سفید دید. گفت خوش به
یه مدتیه که مغزم گزینشی عمل می‌کنه تویِ به یاد آوردن و به خاطر سپردن افراد و اتفاقات و این عجیبه وقتی که صبح یه چیزی می‌شنوم که عمیقا ناراحتم می‌کنه ولی تا یک ساعت بعدش حتی مضمون اون جمله رو هم یادم نمیاد، در حالی‌که هنوز ناراحتی‌شو حس می‌کنم. مغزم گزینشی عمل می‌کنه و من می‌ترسم. می‌ترسم که لا به لای این گزینشا، خودمو فراموش کنه و کم کم جا بذاره منو بین چیزایی که نمی‌خواستن منو یا من نمی‌خواستمشون. مثل اون چیزی که نوشته بود که فرد موقع ش
بارش پاییزی قشنگه
اما نه وقتی که هواکش دستشویی چکه میکنه رو سرت!
:|
یعنی هرچی خودتو متقاعد میکنی که بخار هوا در اثر سرما میعان شده اومده پایین؛ بازم یجوریت میشه!
بدبختی تا کارت تموم نشده هم نمیتونی جُم بخوری، عین شکنجه می مونه!
برید کنار. ادوارد نمکدونشو درآورده امشب! :)))
پروژه ام کی الترا
کنترل ذهن از راه دور
پروژه نامحسوس
بوسیله کاشت ایمپلنت و ریز تراشه میکرو چیپ ست
پروژه سازمان یافته برای کنترل ازهان و رفتار
بوسیله ی شکنجه های روحی و فیزیکی
 
http://mct-mrt.blogfa.com
 
http://bayanbox.ir/info/3909659395884702931/BingSiteAuth
 
یک سرباز سه مامور ناجا را به شهادت رساند
اخبار داخلی -به گزارش فارس به دنبال تیراندازی یک سرباز وظیفه به سمت پرسنل ناجا در پاسگاه درریای برکه سفلین در بندر لنگه متاسفانه ۳ نفر از پرسنل ناجا به درجه رفیع شهادت نائل شدند. علت وقوع این حادثه در دست بررسی است وو ضارب که سرباز وظیفه است دستگیر و در بازداشت به سر می برد.
منبع:عصرایران
بسمه تعالی

اندیشه درخت:
و درخت با خود 
می اندیشد
که کدامین شاخه اش
تبر خواهد شد!؟

موریانه ی کار:
 کارهای مردانه می کرد
کودکی که موریانه ی کار
ساقه ی لبخندش را
جویده بود!.
 
نیمکت صنوبر:
تقدیر صنوبر
مرگ نبود!
نیمکتی بود
که عشق می‌فهمد

بیات:
چشم های من
سفره انداخته اند!
بیا…
پیش از آنکه بیات شود
نگاه تازه ام

شعر:
بوسیدی مرا
و ذهنم
آبستن شعری شد.

کفتار:
کفتار ؛
نامِ دیگرِ تنهایی !
به دندان کشیده است
بره ی خیالم را

فصل رسیدن:
فصل تمامِ نرسیدن ها
#دست:
دست برکه نرسید
به  ماه شب چهارده
بر دف سینه کوفت
با دست لرزانش

#نزدیک:
نزدیکتر بیا
مسافت دوریت‌ 
به آخر دنیا برزخی من
خیلی نزدیک است
                                                       
#پرواز:
پرواز طریق خواستن است
ذهن پروانه پیله نداشت
وگرنه هیچ کرمِی
اهل پرواز نیست

#پشت:
پشت به من کرده ای
وقت رفتن ات
و آب شدم من
پشت سرت

#تنگ:
چنان به تنگ آمد
از درد فراقت
که سنگ شد
دلِ تنگ ام

#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#شعر_سپکو
@ZanaKORDistani63
سپرای میخانه
کا
من هیچ وقت هیچ
جایی (غیر وبلاگم البته) هیچ کس را لعنت نکردم. نه به این خاطر که
مثلا کار زشتی است، نه. چون فکر می کنم بی‌فایده است. اما جالبه که خیلی‌ها انگار اصلا این حق را برای من قائل نیستند که عصبانی باشم و خشمم را نشان بدهم (پست قبلی). عجیبه که انتظار ادب بیش‌تری دارند. درست مثل این که از یکی که زیر شکنجه است بخواهی
با تو، با شکنجهگرش، با ادب و متانت
به گفتگو بشیند یا نه، حتی بپذیرد که باید شکنجه بشود و اعتراضی هم نکند. چرا
همچین انتظاری دار
شکنجهگران می‌گویند
پدیدآور: قاسم حسن‌پور
ناشر: موزه عبرت ایران
تعداد صفحات:  ۵۷۶
نگاهی اجمالی به تاریخ دوره پهلوی و مطالعۀ اسناد برجای مانده از جنایت‌های این رژیم بیانگر شب‌های دیرپا و ظلمت بی‌انتهای آن دوران است.
سردی سلول‌هایی که پشت دیوارهای بلند زندان، از هر طرف عرصه را بر مردان و ن انقلابی تنگ کرده و قامت بلند و استوارشان را در تنگنای حصارها و زیر سقف‌های کوتاه خم می‌کرد نیز نتوانست اندیشۀ آزاد و چشمان بیدارشان را اسیر و خام
یار مرا چو اشتران باز مهار می‌کشد

اشتر مست خویش را در چه قطار می‌کشد


جان و تنم بخست او شیشه من شکست او

گردن من به بست او تا به چه کار می‌کشد


شست ویم چو ماهیان جانب خشک می‌برد

دام دلم به جانب میر شکار می‌کشد


آنک قطار ابر را زیر فلک چو اشتران

ساقی دشت می‌کند برکه و غار می‌کشد


رعد همی‌زند دهل زنده شدست جزو و کل

در دل شاخ و مغز گل بوی بهار می‌کشد


آنک ضمیر دانه را علت میوه می‌کند

راز دل درخت را بر سر دار می‌کشد


لطف بهار بشکند رنج خمار ب
گاهی اجمالی به تاریخ دوره پهلوی و مطالعۀ اسناد برجای مانده از جنایت‌های این رژیم بیانگر شب‌های دیرپا و ظلمت بی‌انتهای آن دوران است.
سردی سلول‌هایی که پشت دیوارهای بلند زندان، از هر طرف عرصه را بر مردان و ن انقلابی تنگ کرده و قامت بلند و استوارشان را در تنگنای حصارها و زیر سقف‌های کوتاه خم می‌کرد نیز نتوانست اندیشۀ آزاد و چشمان بیدارشان را اسیر و خاموش کند.
این نرده‌های فولادی و دیوارهای بلند، این سلول‌های درد و اتاق‌های شکنجه و این
تازه خبر سوختن و حال وخیمش تو دنیای مجازی و سایت های خبری دست به دست میشد که گفتند: فوت کرد.
سراغ پیج های خبری رفتم و دیدم آنقدر عشق فوتبال و استادیوم داشته که به خاطر راه ندادنش خودش را آتش زده.بماند قصه
زندان و دادگاهش که بی خبرم و بدون موثق.
نه از فوتبال خوشم می آید و نه علاقه ای به استادیوم رفتن.نگید تو ایران آدم ها بددهن هستند که هر استادیومی توی این دنیا
بروید،مردها بد دهن هستند و شعارها نا به جا.نگویید که خب اگر زن ها بروند مردها آرام میشو
 
 
این که با اخلاقت که کنترلی روش نداری، انقدر شکنجه روانی برا همکارات ایجاد کنی که دیگه حاضر به کار کردن نباشه و حاضر باشه روزیش قطع شه و به سختی بیفته اما زیر بار تحقیر نره. وقتی با یه نفر این برخورد رو داری ماحصل اتفاق خوشحالت می کنه؟ حس قدرت بهت می ده؟
 
 
 
 
 
 
 
کتاب‌های طرح کتاب‌خوان بهمن ماه ۱۳۹۷ معرفی شدند
کتاب‌های بحثی کوتاه پیرامون
خطبه فدک»، در طلوع آزادی»، شکنجهگران می‌گویند»، گرگ‌سالی» و موهای
تو خانه ماهی‌هاست» به عنوان آثار ارائه شده در طرح کتاب‌خوان بهمن ماه،
معرفی شدند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، طرح کتاب‌خوان
بهمن ماه با ارائه کتاب‌های بحثی کوتاه پیرامون خطبه فدک» نوشته حاج‌آقا
مجتبی‌تهرانی، در طلوع آزادی» حمیدرضا شاه‌آبادی،
 در زمانهای خیلی قدیم دختر خیلی کوچولوی زیبا و مهربانی در خانه ای
نزدیک یک برکه ی قشنگ زندگی می کرد . چون او آنقدر کوچولو بود که به اندازه
ی یک بندانگشت می شد اسمش بندانگشتی شده بود. تخت خوابش یک سبد کوچک بود و
لحافش یک برگ گل.
ادامه مطلب
اگر فردا با حداقل سلامتی از خواب بیدار شدید , شما خوشبختر از میلیون ها انسانی هستید که تا اخر هفته زنده نخواهند ماند 
 اگر غذایی در یخچال دارید , لباسی بر تن , سقفی بر روی سر شما ثروتمند تر از .,درصد مردم جهان هستید 
اگر هرگز خطر جنگ , تنهایی , شکنجه , اسارت , زندان را تجربه نکرده اید شما خوشبختر از نفر در جهان هستید 
اگر در کنار خانواده فرزند , پدر و مادر زندگی می کنید جزو افراد خوش شانس دنیایید 
 
 
▫️
به نوزائی از برکه سترون روانه ام مکن
چو بارشی از آذرخش به بستان نمی ریزد
به شراب پیر مغان سحر و جاودانه ام مکن
#وحید_محمدزاده
─═┅✰❣✰┅═─
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
یروز از خواب بیدار میشم 
و میبینم این شکنجه ها تموم شده
یروز از خواب بیدار میشم و درد نمیکشم 
یروز بلاخره با لبخند میخوابم
یه شبی میاد که دیگه وقتی میخوابم کابوس نمیبینم
یروز بلاخره به اون چیزی که میخوام میرسم 
یروز ولی نه امروز 
گم گشته ام به شوق؛ که پیدا کنی مرا !.دیوانه گشته ام که مداوا کنی مرا !.پوشانده ام تمام خودم را زِ عالمی ؛با این خیال خوش که تماشا کنی مرا .جانا چه می شود که تمنا کنی مرا ؟!.من قطره ام تو برکه نه دریاچه ی منی !خورشیدِ من بدون تو سرده زندگی .آماده ام که باز تو شیدا کنی مرا !.گم گشته ام به شوق که پیدا کنی مرا !. : ) ❤#نرگس_صرافیان_طوفان
#مو:
خرمن موهایت را
پریشان نکن 
که شانه تُرد احساس برکه
تعادل نگاه شب را
به‌هم می ریزد 
هر تار موی تو

#اوج:
اوجِ جهل
کوتاه آمد
وقتی آفتاب علم
اوج گرفت

# تکرار:
تکرار میکنم 
این را بارها
جهانم بی تو
غمی تکراری است

#آمدنت:
آمدنت را برسان
اینجا مردی
تمام شعرهایش را
نذرِ آمدنت کرده است

#هوا:
در هوای تو سپرده ام
به بغض
شعرهای سر به هوایم را

#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#شعر_سپکو
@ZanaKORDistani63
سپرای میخانه
کانال شعرهای سپکو(سپید کوتاه) سعید فلاحی(زا
به نام خدا

در جنگلی دور افتاده برکه ای پر آب وجود داشت .
در برکه قورباغه های زیادی در کنارهم شاد و خرم زندگی میکردند . در یکی روز ها از
روز ها دو تا از قورباغه ها  درون چاهی
عمیق افتادن . هردوتاشون تلاش میکردن که بیرون بیان . بقیه قورباغه ها در کنار چاه
جمع  شده بودند و فریاد میزدند که شما درون
چاه افتادین و نمیتونید بیرون بیاید و میمیرید .
ادامه مطلب
پدیدآور: قاسم حسن‌پور
ناشر: موزه عبرت ایران
تعداد صفحات:  ۵۷۶
نگاهی اجمالی به تاریخ دوره پهلوی و مطالعۀ
اسناد برجای مانده از جنایت‌های این رژیم بیانگر شب‌های دیرپا و ظلمت بی‌انتهای آن
دوران است.

سردی سلول‌هایی که پشت دیوارهای بلند زندان، از هر طرف عرصه را بر مردان و ن
انقلابی تنگ کرده و قامت بلند و استوارشان را در تنگنای حصارها و زیر سقف‌های
کوتاه خم می‌کرد نیز نتوانست اندیشۀ آزاد و چشمان بیدارشان را اسیر و خاموش کند.
این نرده‌های
عبدالمجید نجفی
اواسط بهمن‌ماه سال گذشته، چند روزی که با اتوبوس رفت و آمد می‌کردم، مجموعه داستان روزی که بچه‌ها ناپدید شدند» را خواندم. اولین داستان که نام کتاب از آن اقتباس شده، چنان مشغولم کرد که مجبور شدم دو ایستگاه پیاده برگردم.
قلم شیوا، تخیل قوی همراه با تجربه‌های دوران کودکی که در خاطره نویسنده نقش بسته، فضاهای جالب و جذابی را ایجاد کرده‌اند. سیامک و وحید از مدرسه بیرون می‌زنند، دوربین پدر بزرگ را کش می‌روند و به هوای عکاسی به ب
شیطان کوه-لاهیجان
 
شیطان کوه جاذبه ای طبیعی در مرکز شهر لاهیجان
استان گیلان، یکی از محبوب ترین مقاصد برای ایرانگردی
در بین عموم مردم و حتی افراد خارجی نیز به شمار می رود. در هر ۴ فصل سال آب و
هوا ی این منطقه در شرایط خوب و دلپذیری قرار دارد و بهترین گزینه برای گذراندن
تعطیلات می باشد.
کوه شیطان :این کوه در روزگاران گذشته به شاه
نشین معروف بوده است و در جلوی آن برکه ای به عرض ۲۰۰ متر و طول ۷۰ متر نیز قرار
دارد.
 امروزه
این برکه به دریاچه‌ای مصنو
برای آدم های قحطی زده، دیگر بوی غذا اشتها آور نیست. غذا برایشان به رویایی دست نیافتنی مبدل شده. وقتی بدانی نمیرسی دیگر اصلا نمیخواهی که برسی. اما این بو برایشان خود بوی بهشت است. بوی بهشت، اهل جهنم را سیراب میکند. اما تشنه نه.
یا حسین ابن علی ، دلبستگانت آمدند
یا حسین ابن علی، وابستگانت آمدند
از تمامی جهان بر سر ن، ان؛
عاشقانت ، پاکبازان ،اخترانت آمدند
گوئیا شصت ویک هجری رسید از گرد راه
گفتی هل من ناصر آقا شیعیانت آمدند
عشق تو در خونشان مثل هوای زندگیست
تو ندا دادی و از دردی کشانت آمدند
تو تمام هستی ما مستی ما یا حسین
خنده کن سالارما ، گریه کنانت آمدند
چشم دنیا خیره شد بر زائرانت یا حسین
گوئیا از برکه ها نیلوفرانت آمدند
تو امام ما و ارباب تمام کائنات
حاکم
یا حسین ابن علی ، دلبستگانت آمدند
یا حسین ابن علی، وابستگانت آمدند
از تمامی جهان بر سر ن، ان؛
عاشقانت ، پاکبازان ،اخترانت آمدند
گوئیا شصت ویک هجری رسید از گرد راه
گفتی هل من ناصر آقا شیعیانت آمدند
عشق تو در خونشان مثل هوای زندگیست
تو ندا دادی و از دردی کشانت آمدند
تو تمام هستی ما مستی ما یا حسین
خنده کن سالارما ، گریه کنانت آمدند
چشم دنیا خیره شد بر زائرانت یا حسین
گوئیا از برکه ها نیلوفرانت آمدند
تو امام ما و ارباب تمام کائنات
حاکم
1- داستان همسر خزبیل در زمان حکومت فرعون هر کس به حضرت موسی (ع) ایمان می آورد، حکم اعدامش صادر می شد، آن هم با سخت ترین شکنجه ها و زجرها. یکی از ن مستضعف که همسر خزبیل بود در پنهانی به حضرت موسی (ع) ایمان آورد و از ترس جانش ایمان خود را مخفی می کرد
ادامه مطلب
_"میشه به آسمون نگاه کرد و دنبال ماه نگشت"؟
اینو گفتُ واستاد تا ابرا برن کنار.یک دقه‌‌.دو.شایدم یه ساعت!وقتی ماه رو دید تا سحر خیره شده بود بهش!شاید اولین بارش بود.از اون شب به بعدشبای ابری و بارونی می‌رفت تو لاک خودش.دلش می‌خواست همیشه شب باشه!شبِ مهتابی.اون وقتی به ماه نگاه می‌کرد آروم‌تر می‌شد!همه قید و بندهای زمین رو از یاد می‌برد!براش فرقی نداشت یه هلال باریک ببینهیا بدر!فقط می‌خواست ببینتش!.دیگه یادش نمی‌اومد اولین‌بار کِی بو
مجموعه چامه 012
پنجشنبه ها:پنجشنبه ها.یادت،شعری می شود وفادارکه تا پایانمزار دلتنگی ام راترک نمی کند.
جمعه:جمعه شد و باز نیامدی!جمعه بی تو لعن شده، و بسیار نفرت انگیز است!!!
جمعه بی تو، دلم می میرد:بے تو،هر ثانیه،صد بار، دلم مے گیردڪلِ هفته به ڪنارجمعه ولی.فقط، کمی می میرد!
تاریخ انقضا: "دوستت دارم"تنها جمله ای است کهتاریخ انقضا نداردهر چند که توباور نداری!
پدرم:هر روز می بینمپدرم رالب برکه ی تنهایی هایشبا مو های پوشیده از برفشبیه قویی اس
_"میشه به آسمون نگاه کرد و دنبال ماه نگشت"؟
اینو گفتُ واستاد تا ابرا برن کنار.یک دقه‌‌.دو.شایدم یه ساعت!وقتی ماه رو دید تا سحر خیره شده بود بهش!شاید اولین بارش بود.از اون شب به بعدشبای ابری و بارونی می‌رفت تو لاک خودش.دلش می‌خواست همیشه شب باشه!شبِ مهتابی.اون وقتی به ماه نگاه می‌کرد آروم‌تر می‌شد!همه قید و بندهای زمین رو از یاد می‌برد!براش فرقی نداشت یه هلال باریک ببینهیا بدر!فقط می‌خواست ببینتش!.دیگه یادش نمی‌اومد اولین‌بار کِی بو
_"میشه به آسمون نگاه کرد و دنبال ماه نگشت"؟
اینو گفتُ واستاد تا ابرا برن کنار.یک دقه‌‌.دو.شایدم یه ساعت!وقتی ماه رو دید تا سحر خیره شده بود بهش!شاید اولین بارش بود.از اون شب به بعدشبای ابری و بارونی می‌رفت تو لاک خودش.دلش می‌خواست همیشه شب باشه!شبِ مهتابی.اون وقتی به ماه نگاه می‌کرد آروم‌تر می‌شد!همه قید و بندهای زمین رو از یاد می‌برد!براش فرقی نداشت یه هلال باریک ببینهیا بدر!فقط می‌خواست ببینتش!.دیگه یادش نمی‌اومد اولین‌بار کِی بو
روزى عمر بن خطّاب نشسته بود که پرونده پنج نفر زِناکار را نزد او آوردند تا حکم
مجازات هریک را صادر نماید. عمر دستور داد تا بر هریک ، حدّ اجراء نمایند.
امام علىّ علیه السلام که در آن مجلس حضور داشت ، خطاب به عمر کرد و فرمود: این
حکم به طور مساوى براى چنین افرادى صحیح نیست و قابل اجراء نمى باشد. عمر گفت :
پس خود شما هر حکمى را که صلاح مى دانى صادر و اجراء نما. امام علىّ علیه
السلام اظهار داشت : باید اوّلین نفر اعدام و گردنش زده شود، دوّمین نفر س
_"میشه به آسمون نگاه کرد و دنبال ماه نگشت"؟
اینو گفتُ واستاد تا ابرا برن کنار.یک دقه‌‌.دو.شایدم یه ساعت!وقتی ماه رو دید تا سحر خیره شده بود بهش!شاید اولین بارش بود.از اون شب به بعدشبای ابری و بارونی می‌رفت تو لاک خودش.دلش می‌خواست همیشه شب باشه!شبِ مهتابی.اون وقتی به ماه نگاه می‌کرد آروم‌تر می‌شد!همه قید و بندهای زمین رو از یاد می‌برد!براش فرقی نداشت یه هلال باریک ببینهیا بدر!فقط می‌خواست ببینتش!.دیگه یادش نمی‌اومد اولین‌بار کِی بو
آیت الله فاطمی نیا:
 گاهی تحمل همسر بداخلاق ، خودش نوعی سلوک است.
یکی از اولیاء خدا که بسیار مرد بزرگی بود و گفته اند امام زمان علیه السلام در تشییع جنازه ی او حاضر بودند ، همسر بسیار بداخلاقی داشت که سی و پنج سال او را شکنجه میداد ولی او تحمل میکرد !
بله ،تحمل کنید ، اصلا خیلی از اینها با تحمل و گذشت حل میشود .
☘️ گاهی هم اگر تحمل شود ، مثل نماز شب برای انسان سلوک الی الله است.
وبسایت تخصصی کافه خور
سلام عرض میکنم خدمت بازدیدکنندگان وبسایت کافه خور.ما در اینجا سعی میکنیم یک لیست از کافه های شیراز برای شما فراهم کنیم.
برای انتقال به مطلب،اینجا کلیک کنید.
کافه این ( شیراز ):
آدرس در :شیراز/معالی آباد/ نبش خیابان بهاران /مجتمع تجاری آرین / کافه این
آدرس کافه این” در نقشه
 
کافه فردوسی ( شیراز ):
آدرس در :شیراز/خیابان فردوسی/پلاک ۱۹۴ / کافه فردوسی
آدرس کافه فردوسی” در نقشه
 
کافه هدایت ( شیراز ):
آدرس در :شیراز / بیست متری
1-آدم خواریدر دیپ وب میتونید سایت هایی پیدا کنید که گوشت انسان خرید و فروش میشه در این سایت ها همچنان ویدیوهایی هست از کسانی که در حال خوردنه گوشت انسانند!علاوه بر این میتونید یه آدم رو پیدا بکنید با هم قرار بذارید که هم دیگه رو بخوریدینی مثلا دست های همو میبورید و میخورید! .
2-اتاق شکنجه⛓توی دیپ وب سایتی وجود داره به نام Red Room شما با پرداخت پول میتونید به صورت آنلاین Live» شکنجه شدن یه شخصی رو ببینید !جالب تر اینجاست که میتونید نظر بدید که با
 
زن جوان وقتی پس از ماهها آزار واذیت توسط جن ها ناچارشد تن به خواسته های آنها بدهد و با چشمانی اشکبار در دادگاه کرج حاضر شد. این زن و شوهر جوان پس از چند سال زندگی برای اینکه زن جوان از شکنجه ها و آزار و اذیت جن ها نجات یابد طلاق گرفت . 
ادامه مطلب
اگر شما هم از آن دسته افرادی که به دنبال هیجان و ماجراجویی هستید با ما همراه باشید. موزه مکانی است که با نمایش گذاشتن آثار هنری، تاریخی، فرهنگی، سطح دانش و اطلاعات مخاطب را در زمینه های مختلف افزایش می دهد موزه های متعددی در دنیا وجود دارد که نمایانگر تاریخ و فرهنگ و تمدن کشورها می باشند اما در این مقاله می خواهیم به معرفی ترسناک ترین موزه های دنیا بپردازیم.
6 موزه ترسناک دنیا
1-    موزه مومیای های دلاس
2-    موزه کاتاکمب دی کپوچینی
3-    موزه
در دلم افروخته سوزی که به م نرود درد کمی نیست در آن خیر که بی شر نرود یک نفر از من همه دنبال تو بی من برود یاد نداری ز من و یاد تو از سر نرود آنکه توانست بگوید خبرش نیست ز درد بی سر سرمست که واعظ سر منبر نرود آدم اول به طمع چون بدر آمد ز بهشت روی زمین رحم برادر به برادر نرود هر مژه ام مثل درخت لب جو گشته از اشک خشک شود چشمه بیا صحنه مکرر نرود جان دلم این همه ای در من و من ندارمت در دل و جان هستی و جایت کس دیگر نرود از همه عالم شدم

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها