نتایج جستجو برای عبارت :

شکنجه گر من برکه مسیح

دانلود رمان جدید شکنجه گر من
دانلود رمان زیبای شکنجه گر من
دانلود رمان شکنجه گر من نسخه pdf
دانلود رمان زیبا و جدید شکنجه گر من
دانلود رمان شکنجه گر من بهترین رمان از نظر طرفدار
دانلود رمان شکنجه گر من با لینک مستقیم
ادامه مطلب
درعصر سلیمان نبى؛ پرنده اى براى نوشیدن آب به سمت برکه اى پرواز کرد. اما چند کودک را بر سر برکه دید. آنقدر انتظار کشید تا کودکان از برکه متفرق شدند. همینکه قصد فرود بسوى برکه را کرد، این بار مردى را با محاسن بلند و آراسته دید که براى نوشیدن آب به آن برکه مراجعه نمود. پرنده با خود اندیشید که این مردى با وقار و نیت و از سوى او آزارى به من متصور نیست پس نزدیک شد، ولی آن مرد سنگى بسویش پرتاب کرد و چشم پرنده معیوب و نابینا شد شکایت نزد سلیمان ب
یا رحیم
در کنار جاده این تنگی راه
بر سر کوی جمال لنگه کاه
در آسمان خیال این لکه سیاه
روی درب آستانه شهره نگاه
ماتم غم که شده کارگاه
نیم نگاهی در ناله پرکاه
شبانگاه برکه ناشه فاصله
. نادان هم می داند نیست قافله
دورتر از شهر یا بین دوربین فرفره
راهی دور بین برکه ی روستا و سامره
قایم شدن بین درختان کوتاه زغال اخته
دره باریک بیابان زده برکه شاهانه
آخر نشد یک کلام پیدا بین آیینه
اخبار BBC فارسی(تجویز ملکه بریتانیای کبیر: هر 6 ساعت یکبار پخش شود) می گوید استفاده‌ی سیستماتیک از ضرب و شتم، محرومیت از خواب و انواع دیگر شکنجه، به ویژه در مورد افرادی که از ابراز ندامت خودداری می‌کنند امری رایج است. شکنجه‌هایی مانند نیمکت ببر، تخت مرگ، ممانعت از خوابیدن به مدت طولانی، باتوم الکتریکی، خوراندن اجباری و ده‌ها روش دیگر. عواقب استفاده از این روش‌ها گاه تا پایان عمر با زندانی باقی می‌ماند و در بسیاری از اوقات نیز زندانیان در
 شکنجه سفید یکی از وحشتناکترین شکنجه هاست که روی روان تاثیر داره که بعد از مدتی باعث خودکشی و کور کردن خود میشه! در این اتاق تمام وسایل به رنگ سفید است. 
☁️' طوری که جز رنگ سفید چشمان شخص چیز دیگری نمیبیند! مدت زیادی نمیکشد (حدود دو روز) که فرد تقریبا کور میشه. چند روز بعدم شروع به خودزنی و در نهایت خودکشی میکنه.
ادامه مطلب
 شکنجه سفید یکی از وحشتناکترین شکنجه هاست که روی روان تاثیر داره که بعد از مدتی باعث خودکشی و کور کردن خود میشه! در این اتاق تمام وسایل به رنگ سفید است. 
☁️' طوری که جز رنگ سفید چشمان شخص چیز دیگری نمیبیند! مدت زیادی نمیکشد (حدود دو روز) که فرد تقریبا کور میشه. چند روز بعدم شروع به خودزنی و در نهایت خودکشی میکنه.
ادامه مطلب
دانلود جدید ترین و بهترین و زیباترین رمان های شکنجه گر من با فرمت pdf و فرمت apk
دانلود بهترین و باحال ترین رمان های جدید شکنجه گر من با فرمت pdf
دانلود زیبا ترین و جذاب ترین رمان های سال های اخیر یکی از آنها رمان شکنجه گر من است.
دانلود خفن ترین و رمانتیک ترین رمان های جذاب و ترسناک شکنجه گر من
دانلود رمان های جدید ایرانی و خارجی و دانلود رمان شکنجه گر من با فرمت apk

ادامه مطلب
جشن بزرگ برکه : داستان غدیرخم به زبان شیرین رنگ آمیزی…
 
جشن بزرگ برکه : علی باباجانی، نشر بهاردلها
معرفی:
داستان غدیر خم را اینبار با رنگ آمیزی…روایتی ساده و صمیمی از عید غدیر با زبانی کودکانه و تصویر های شاد و جذاب
بریده کتاب:
پرنده جلو آمد و گفت : یک خبر خوب دارم، پیامبر مهربان قرار است این جا نماز بخواند و سخنرانی کند…
از بین شاخ و برگ درختا نور گرم خورشید پخش شده بود روی زمین. دستم رو گرفته بودم روی باریکه‌ی نور، گرمای خورشید رفته بود به جانم و گرمم کرده بود. صدای آواز پرنده از همه جا می‌اومد و صدای خش خش قدمهام روی زمین نارنجی. نگاهم به تصویر تکه تکه ی پشت درختا بود. به آبی مطلق آسمان. چند قدم که برداشتم از پشت شاخه ها به یک برکه رسیدم. دیدنی بود؛ انعکاس نور روی زلالی آب و نسیمی که لرزش کمی به آب می‌داد. پام رو درون برکه گذاشتم. خنکی دلپذیری داشت. پیش رفتم. پی
بیب الله الرحمن الرحیم
یا فارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
فیلم تابو
تصویری خشن از ایرانی ها
با کتک دختری را مجبور به ازدواج با پیرمرد میکنند
برای گرفتن اعتراف هم شکنجه می کنند
آیا انتقال این مفاهیم درست است؟
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر و الغلبه
چیزی مونده برامون؟ جز چشم ها و گوش ها
چشم ها که ببینیم ظلم رو ببیینم کشتار و قتل عام و شکنجه هارو
گوش ها که بشنویم فریاد های زده نشده رو
صدا نداریم
پا نداریم
دست نداریم
آخ که دیگه قلب هم نداریم
اگه قلب داشتیم که تنها نمیذاشتیم. اگه قلب داشتیم تو این وضع که خودمون شکنجه نمیکردیم.
در هر ۱۰ ثانیه در نقطه‌ای از دنیا دختری را ختنه می‌کنند.
 و این برای دختران و ن ختنه شده آغاز زندگی‌ای است پر درد، عفونت، و ناباروری
اینها تنها برخی از پیامدهای ختنه ن‌اند. 
▪️سازمان ملل متحدبریدن آلت جنسی ن تحت عنوان سنت و آیین» را مردود و عمل ناقص‌سازی اندام جنسی زن را مصداق بارز شکنجه» می‌داند.
ذهنش به تله اسکرین کشیده شد و گوش های تیز و همیشه بیدارش که منتظر شکار بود. آن ها شب و روز می توانستند جاسوسی آدم را بکنند، اما اگر آدم مغزش را به کار می انداخت، می توانست به راحتی آن ها را دور بزند. با تمام زرنگی شان، آن ها تاکنون نتوانسته بودند به این راز دست یابند که در ذهن دیگری چه می گذرد. شاید وقتی که آدمی در چنگ آن ها اسیر بود، وضع غیر از این بود. هیچکس نمی دانست در وزارت عشق چه می گذرد، اما می شد گمانه زنی کرد: شکنجه، مواد، ابزار پیچیده برای
همه چیز اومده جلوی چشمم. تمام زجر هایی که کشیدم.انتظار هایی که تموم نمیشدن.خود خوری ها، فریاد های ساکت درونی.
منم وایمیسادم جلوی پنجره.مثل امشب. با این تفاوت که سه تا درخت های کاج جلوی اتاقم و سر نبریده بودن اون موقع.
سرم جیغ میزد. انگار یک مار زرد خوشگل دور حلقم پیچیده بود. و من داشتم خفه میشدم. و از طرفی عاشق این خفگی.
سخت بود. سخت بود.
من چجوری دووم آوردم؟
کاش تمام اون شکنجه ها یک آدم میشد تا محکم ترین سیلی دنیا رو توی گوشش بزنم.
ریتم: 4/4         گام: ‌‌‌#F
F#m          Bm          D               F#m
رو به تو سجده می کنم دری به کعبه باز نیست
E           Bm    Bm7               F#m
بس که طواف کردمت مرا به حج نیاز نیست
F#m          E           D          E
به هر طرف نظر کنم نماز من نماز نیست
F#m          Bm          D             F#m
مرا به بند می کشی از این رهاترم کنی
E       Bm    Bm7         F#m
زخم نمیزنی به من که مبتلاترم کنی
F#m          E           D          E
از همه توبه می کنم بلکه تو باورم کنی
E        Bm      Bm7     
در زمان حضرت سلیمان پرنده ای برای نوشیدن آب
به سمت حوضی که کنار چشمه ای بود پرواز کرد
اما چند کودک را به سر برکه دید
پس آنقدر صبر کرد تا کودکان از آنجا متفرق شدند.
همینکه قصد فرود به سوی برکه را کرد
این بار مردی را با ریش بلند و آراسته دید که
برای نوشیدن آب به آن برکه مراجعه نمود.
پرنده با خود گفت که این مرد خوبی است
از وی آزاری به من نمیرسد.
وقتی نزدیک شد آن مرد سنگی بسویش پرتاب کرد
و چشم پرنده کور شد!
پرنده از مرد نزد حضرت سلیمان شکایت برد.
پیا
​​​​​​​

مبدا :اصفهان

مقصد :مازندران-چالوس

شروع تور :16 مرداد 1398ساعت 19:00
 
پایان تور :18 مرداد 1398
 
نوع سفر :زمینی اتوبوس اسکانیا
 
مدت اقامت :2روز2شب
 
 
وسیله نقلیه محلی :نیسان

درباره سفر - تور جنگل و برکه دار چالوس
خدمات: نیسان لیدر محلی وسایل کمپ بیمه مجوز ورود به جنگل چای اتیشی عصرانه آب بازی بازدید و شنا در دریای خزر هیجان ۱شب کمپ در جنگل پیمایش رودخانه نیسان سواری بازی و سرگرمیهای متنوع در منطقه ای بکر
 
برای اطلاع از قیمت تور و ثبت نام ب
زنی که توسط برادرانش شکنجه و سپس در یک قبرستانی زنده به گور شده بود توانست با بیرون آمدن از قبر جانش را نجات دهد.
زن میانسال اکراینی که در یک قبر زنده به گور شده بود با خوش شانسی از این حادثه جان سالم بدر برد. " نینا رُدچِنکو " ۵۷ ساله که توسط دو برادر ۲۷ و ۳۰ ساله اش مورد شکنجه
ادامه مطلب
اون لعنتی‌ای که از ذهن مریضش داستان های پرنسسی رو خلق کرد و زر زد که '' و در پایان فور اور افتر درکنار هم به خوبی و خوشی زندگی کردند '' رو باید با تمام روش هایی که به دهن بشر میرسه شکنجه کرد و بعد برای اعدام انداخت جلوی انواع ات و حیوانات وحشی تا ذره ذره بمیره ، اون احمقی که این جمله رو گفت باید قبل شکنجه و اعدام توی سازمان ملل اعتراف کنه به این که ذهن عموم خانوم ها رو مسموم و به صورت کاذب رویایی کرده .
دیزنی باید جوابگوی سازمان حقوق بشر باشه با
اون لعنتی‌ای که از ذهن مریضش داستان های پرنسسی رو خلق کرد و زر زد که '' و در پایان فور اور افتر درکنار هم به خوبی و خوشی زندگی کردند '' رو باید با تمام روش هایی که به دهن بشر میرسه شکنجه کرد و بعد برای اعدام انداخت جلوی انواع ات و حیوانات وحشی تا ذره ذره بمیره ، اون احمقی که این جمله رو گفت باید قبل شکنجه و اعدام توی سازمان ملل اعتراف کنه به این که ذهن عموم خانوم ها رو مسموم و به صورت کاذب رویایی کرده .
دیزنی باید جوابگوی سازمان حقوق بشر باشه با
 
✝️ حضرت مسيح (درود خدا بر او) را امروزه به عنوان پیامبر صلح و دوستی می‌شناسیم.در دوران سیاه قرون وسطی، اما چنین نبود.مسيح (ع) در آن زمان به مدت چند صد سال، پیامبر زدن و کشتن و سوزاندن و جهل و خرافه بود.گفتار او که در کتاب مقدس گرد آمده بود، ابزار نفی مسلمات علمی بود.
⚫️ ون مسيحی، سده‌ها با نام پیامبرشان هر بلایی توانستند بر سر مردم آوردند.مردم جاهل را البته خیالی نبود که این ت بر گرده‌ی آن‌ها سوار است و به نام دین و به نام مسيحی
می‌خوام بگم تا اونجایی که من می‌دونم یکی از روش های خیلی طاقت‌فرسای شکنجه اینه که طرف رو پیشونی طرف قطره قطره آب می‌ریزن . اولش هیچی نیست اما بعد یه مدت جای قطره ها شروع به درد کردن می‌کنه . تا اینکه بعد چند ساعت هر قطره ی آبی که می‌ریزه ، مثل یه جکش می‌مونه که می‌کوبونن تو میشونی طرف . در همین حد دردناک .
می‌خوام بگم بعضی از مشکلات زندگی هم مثل همین شکنجه می‌مونن . در واقع اگه یکی دوبار اتفاق بیوفتن شاید ناچیز باشن ، شاید‌اگه از بیرون نگاه
یکی از شاخه های تهدید، تهدید افراد به قتل یا تهدید به کتک و شکنجه ، تهدید به جان عزیزانشان از جمله موارد تهدید می باشد که در قوانین جمهوری اسلامی این نوع تهدیدات جرم محصوب می شود و مجازات سنگینی برای این دسته افراد که مردم را به قتل یا شکنجه تهدید می کنند در نظر گرفته می شود.
همچنین طبق ماده 31 قانون مطبوعات  هر گونه تهدید به قتل و فاش کردن اسرار مردم در مجله دنیای مجازی یا رومه ها جرم می باشد و برای این دسته از افراد مجازات سنگینی در نظر گ
هرچه افق دید گسترده تر، و خواهش ژرف تر، آرامش و ایستادگی اقیانوسانه تر
خروش جست و جوى ساحل و موج به جان افتادن هم بیشتر، با میدانی فراخ تر و طوفان و گردباد سهمگین تر
به این امید که سینه گشاده تر به موج ها، همان قدر که به تابش های نازک نور روی گوشه های پیدا و پنهان جان
 طلاق در همه فرهنگ ها امری مردود و نکوهیده است و کمتر عقل سلیمی را می توان یافت که فی نفسه طلاق و جدایی را تأیید کند.
ولی گاهی چاره ای نیست ! وگرنه قانون مُتارکه و طلاق را در نظر نمی گرفتند!
اما اینکه بیایند یک نفر را که ۲۷ بار تقاضای طلاق کرده و همه به دلیل کتک خوردن از شوهرش بوده و این شکنجه را سالیانی است تحمل کرده به عنوان الگو صبر معرفی کنند هم از آن کارهای ناب هست !
طرف شب عروسی از شوهرش سیلی خورده و تمام این مدت تحت شکنجه توسط یک فرد روانی ب
فتوکلیپ مینیمال: شاه‌ماهیِ‌سرخِ‌کوچولوی برکه» از داوود خانی‌خلیفه‌محله
مرد، بر سنگ درشت خزه‌پوش زودشکن لب برکه نشسته و خیره است به‌ ابرها و آسمانی که برآب نقش بسته و شاه‌ماهیِ‌سرخِ‌کوچولوای که درآن پی‌درپی، دُم‌و‌سر می‌جنبانَد و واپس می‌خزد و گاهی تیز، بالا می‌آید و طاق برکه را می‌شکانَد و‌آسمانِ آب را می‌آشوبد و بی‌درنگ، ‌کف برکه می‌روَد و ابرها و آسمان برآب، باز، شکل تازه‌ای می‌گیرد.
مرد، برای لحظه‌ای نگاهش را از ماهی
یکی از این حضرات که سال‌ها از طرف طواغیت و ظالمین محاصره‌شده و در زندان‌ها مورد شکنجه قرار گرفت، حضرت ابوالحسن امام موسی بن جعفر علیهماالسلام بودند.

در فرازهایی از زیارت‌نامه آن امام همام به بخش‌هایی از این ظلم‌ها و شکنجه‌ها اشاره‌شده است. در آنجا که عرضه می‌داریم:
ادامه مطلب
حال مرا چه خوب گفت شفیعی کدکنی.
سخت است! خیلی سخت!
دشوارترین شکنجه این بود که ما / یک یک به درون خویش تبعید شدیم.
یک صفحه اینستاگرام بی خودی، یک پیج توییتری بی خودی، هزاران حساب کاربری بی خودی که به نامت هست ولی به نامت نیست!
نمی‌توانی حرف دلت را در آن‌ها بزنی.
میان همه این صفحات بی خودی یک بلاگ با یک نام مستعار و یک زندگی مستعار شده کنج خلوتت که گه‌گداری به آن پناه می‌بری.
سخت است! خیلی سخت!
بسیجیون و انقلابیون انقلابی بودنت را نمی‌پذیرند
کتاب ملت عشق
نویسنده: الیف شافاک
مترجم: انسیه رضایی
ناشر : نسیم قلم
رقعی شومیز
416 صفحه
این کتاب دو داستان را شامل می‌شود که به زیبایی در کنار هم و در یک کتاب
گنجانده شده است. دورمان که موازی هم جلو می‌رود. و به گونه‌ای به همدیگر
ارتباط دارند. یکی از این داستان‌ها در سال ۲۰۰۸ در امریکا و دیگری در قرن
هفتم در قونیه اتفاق می‌افتد. ملت عشق داستان زندگی زنی در غرب را روایت
می‌کند که با عرفان شرق آشنا می‌شود.داستان اول کتاب مربوط به اللا
روبینش
+ من تونسته بودم، خودتونم می دونید، من به خاطر شما همه کاری کردم ولی شما
-آخرش میرسیدیم به همین کار، کشش میدادیم بیشتر عذاب می کشیدی قبول کن.
+ من حلش می کردم ، شما اگه تا آخر پای قرارتون وایمیستادید حلش می کردم، نذاشتید نذاشتید.فقط میخواستید همونی بشه که میخواستید. 
-چرا درک نمی کنی، اون همه من اون شب حرف زدم توضیح دادم که تهش چی میشه، بازم داری حرف خودتو می زنی؟ که چون دلم میخواست درت آوردم؟ خودتم خوب می دونی من همیشه هرکاری می کنم واسه خودت
خودش خوب می‌داند که این کلیشه چه قدر خواستنی و
شکرنبات است. از برای خاطر این، او هم مشتاق است راجع به همین کلیشه بنویسد و می‌نویسد،
بدون ترس از خوانده نشدن و اه و پیف کردن آدم‌ها، به پست‌ش.

هرکسی، بسته به نوع توانایی‌هایی که در زندگی به
دلیل عشق یا هر چه، کسب کرده، چیزکی بسازد، سفالگر، کوزه‌ای، نویسنده، قصه‌ای،
نقاش، پرتره‌ای، کارگردان، فیلمی، نوازنده، قطعه‌ای، نجار، میز و صندلی‌ی و هرآنچه
که از این طرق، خلق میشود، از آنجا که در یک نم
دختر بزرگ خونه که باشی ، روزگار همه دل نگرونی های بقیه افراد خونه رو به خوردت میده . بی صدا !
مثل مامور شکنجه،  با چکمه های سیاه چرمی و دست دستکش پوشیده بیخ گلوت ! با لبخندی اغواگرانه و نگاه بدذاتانه! 
شاید هیچ وقت ،هیچ کس نفهمه که تو ، کنج اتاقت همچنان که بقیه فکر میکردند داری برای امتحانت میخونی ،از دلشوره ی آینده ی برادرت و اوضاع و احوالش ، قلبت ضرب گرفته باشه . تا اونجا که دست به دامان پروپرانولول شده باشی! 
شاید هیچ وقت کسی نفهمه که تو نگر
 
جایی هست بین گردن و کتف.همان استخوان ترقوه یا چنبر.یک گودی، که امتداد آن به سمت دست ها کشیده می شود.شبیه یک چشمه ی خشک،یک برکه ی بی آب.که نام علمی آن کلاویکولا ست.چقدر دلم می خواست یک ابر نرم بودم.یک استراتوس.تا توی دریاچه ی کلاویکولای تو ببارم. 
"حمید جدیدی"
بسته بودن دایمی چشمهایم،درد و زجر این شکنجه ها را دو چندان می کرد.وقتی چشم ها باز باشد و انسان ببیند که چه بلایی می خواهد بر سرش بیاید،بدن به خودی خود،با انقباض و انبساط واکنش نشان می دهد.
یک بار،وقتی با سیخ داغ  آمدند سراغم،یکی از مامور ها برای اینکه به امام خمینی توهین بکند،اسم ایشان را برد.به محض این که گفت خمینی،من به احترام این اسم،با صدای بلند صلوات فرستادم.او از لجش سیخ را محکم چسباند به لب هایم.
بلای دیگری که در همین حالت آویزان بر س
سنگی را اگر ب رودخانه ای بیندازی، چندان تأثیری ندارد. سطح آب اندکی می شکافد و کمی موج بر می دارد. صدای نامحسوس تاپ» می آید اما همین صدا هم در هیاهوی آب و موج هایش گم می شود؛ همین و بس.
اما اگر همان سنگ را ب برکه ای بیندازی. تأثیرش بسیار ماندگارتر و عمیق تر است. همان سنگ؛ همان سنگ کوچک، آبهای راکد را ب تلاطم در می آورد. در جایی ک سنگ ب سطح آب خورده ابتدا حلقه ای پدیدار می شود؛ حلقه جوانه می زند؛ جوانه شکوفه می دهد؛ باز می شود؛ و باز می شود. لایه ب ل
گوستاو عزیزم، من عاشق روزهایی‌ام که پیش از طلوع، برف انبوه روی زمین را می‌پوشاند و بعد با آمدن آفتاب، همه‌اش رودهای پر آبی می‌شود، جاری کف خیابان‌ها و یک‌عالمه برکه‌ی کوچک در پیاده‌روها و آبشارهای ریزان از سایه‌بان مغازه‌ها.
در سیمای تو
روشنایی عجیبی ‌ست
که درختان نارنج را بارور می‌کند
و صدایت، دریایی لاجوردی ست
که هنوز
در گوشم می‌خواند
عطرت، سنجاقکها را مست میکند
تا سرخوشانه روی برکه ها به پرواز درآیند
آه ! ماهرخ ، چه میخواستم بنویسم!

پای تو که به ذهنم باز می شود به فراموشی عمیق فرو می روم.

دیهور انتهورا
من فکر می‌کنمهرگز نبوده قلبِ مناینگونهگرم و سُرخ:احساس می‌کنمدر بدترین دقایقِ این شامِ مرگ‌زایچندین هزار چشمه‌ی خورشیددر دلممی‌جوشد از یقین؛احساس می‌کنمدر هر کنار و گوشه‌ی این شوره‌زارِ یأسچندین هزار جنگلِ شادابناگهانمی‌روید از زمین.□آه ای یقینِ گم‌شده، ای ماهیِ گریزدر برکه‌های آینه لغزیده توبه‌تو!من آبگیرِ صافی‌ام، اینک! به سِحرِ عشق؛از برکه‌های آینه راهی به من بجو!□من فکر می‌کنمهرگز نبودهدستِ مناین سان بزرگ و شاد:احساس م

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها