نتایج جستجو برای عبارت :

شعر کجا شراب نوشم از این طهوراتر

طائر کوی تو منم، از دل و جان وفا کنممن ز فراق تو چه سان لبم به خنده وا کنمنرو ز پیش من تو ای جان من و سرشک منهستی من بسته به تو، بی تو چه هوی و ها کنماين دل هرزه گرد من مست نشد به جام کسدست تو و شراب می، نوشم و اقتدا کنمزهی هزار آفرین بر تو نگار نازنینیک سره کار من بساز که آبرو رها کنمقد تو مهر و ماه من، صورت تو هلال منروی من است سوی تو، نام تو را صدا کنمدست تو تکیه گاه من، پای تو پا به پای منحدیث توست شعر من، شور و شعف به پا کنمیاد تو جمله هست من، بود
کجا پیدا کنم دیگر شراب از اين طهوراتر؟
بهشت اينجاست، اينجایی که دارم چای می نوشم
چایخانه دائمی حضرت رضا (علیه‌السلام)، واقع در صحن جامع رضوی؛ ورودی صحن کوثر افتتاح شد.
پ.ن1:
خواهم که مست ز جرعه‌ی چای حرم شوم
مستی کنم ز جام رضا(ع)، محترم شوم.
پ.ن2:
زائر شدیم از ره دور و نشسته ایم
حالا در انتظار علیک السلام همه
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی.
پ.ن3:
نماهنگی از مراحل ساخت و بهره برداری از نخستین چایخانه حضرت رضا(ع) در حرم مطهر رضوی واقع در
بسم رب الرفیق
همیشه بعدِ پشیمونی از قضاوت‌ در نگاه اول، به اين فکر می‌کنم که چقدر پر شده‌م از آگاهی‌های بی‌فایده! چیزهایی که می‌دونم درست‌اند ولی بهشون عمل نمی‌کنم.
من فهمیدم که از ظاهر آدما نمی‌شه قضاوت کرد، من شنیدم که انّ اکرمکم عندالله اتقاکم! به من گفتن که اگر دیدی شخصی شب گناهی ازش سر زد، صبح با اين چشم که گناه‌کاره نگاهش نکن؛ چه بسا توبه کرده باشه و. ولی انگار یه "من" ِ خودبرتربینِ توخالی همیشه به من چسبیده! و حتی جاهایی که حواسم
او می‌گفت که: آخر من لیلی را به صورت دوست نمی‌دارم، لیلی صورت نیست.
لیلی به دست من همچون جامی است، من از آن شراب می‌نوشم.
من عاشق شرابم و شما را نظر بر قدح است. از شراب آگاه نیستید.»
فیه ما فیه
#مولانا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✦ @Parsa_Night_narrator ✦
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
شاهرگ های زمین از داغ باران پر شده استآسمانا! کاسه ی صبر درختان پر شده استزندگی چون ساعت شماطه‌دار کهنه‌ایاز توقف ها و رفتن های یکسان پر شده استچای می‌نوشم که با غفلت فراموشت کنمچای می نوشم ولی از اشک، فنجان پرشده استبس که گل هایم به گور دسته جمعی رفته انددیگر از گل های پرپر خاک گلدان پر شده استدوک نخ ریسی بیاور؛ یوسف مصری ببرشهر از بازار یوسف‌های ارزان پر شده استشهر گفتم!؟ شهر! آری شهر! آری شهر! شهراز خیابان! از خیابان! از خیابان پر شده است
❆ لب های شراب آلود:
 
هرگز شرابی ننوشیده امکه مست شومهمین لب های پر از مَی توشراب آلود ترین خُم دنیاستبوسه ام برسان.
 
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)#شعر_کوتاه┏━━━━━━━━━━•┓@ZanaKORDistani63@mikhanehkolop3https://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametaghttp://mikhanehkolop3.blogfa.com
وقتی دل من از همه دنیا کلافه است
وقت قرار ما دو نفر، کُنج کافه است
می نوشم از نگاه تو یک استکان غزل
دیگر چه جای گفتن حرف اضافه است؟!
تصویرهای زشت، فراموش می شوند
تا چشم، محو آینه ای خوش قیافه است
بی عشق دوست، جاذبه ای نیست در جهان
دنیا بدون روی تو حرفی گزافه است
وقتی که رنگ چشم تو شد سرنوشتِ من
دیگر چه جای قهوه و فال و خُرافه است؟!
ما با زبان شعر و غزل حرف می زنیم
اظهار عشق ما دو نفر در لفافه است
هر شب برای وصل، توسل نموده ای
تعویذ اشکهای تو لای ملا
گاهی تنها چیزی که دلم میخواهد یک جام شراب است و یک موسیقی عاشقانه و اتاق تاریک و شمع و گلبرگ های رز  پرپر شده.
تنهای تنها با خودم!
شراب بنوشم و اشک بریزم و به آهنگ گوش بدهم و به شمع ها و گلبرگ های رز خیره شوم.
آنقدر اشک بریزم و بنوشم که ندانم از اشک خوابم برده یا از شراب مست و بیهوش شدم.
و وقتی بیدار می شوم من باشم و صبح و آفتاب و روز جدیدی که آغاز شده و درد و غمی که از درز پنجره دیشب فرار کرده.
شب می بارد چای را دم کردم
گوشه ای از اين اتاق کم نور کز کردم
طعم یک لذت سرد را می نوشم با چای
تکیه دادم به دیواری سرد تر
می زنم نقشی درون سر ز ماه
با دست می چینم از آسمان 
ماه را می گیرم در آغوش 
با خود می گویم
حتما اين ماه می دهد گوش
آخربن جرعه را می نوشم
با خود می گویم
آه از فرق میان من و دوست
آه از فرق میان و من و ماه
می زند احساس ، پتکی بر اندیشه ی یک کام از دور
پیرمردی فرتوت و عاشق
گاه گاهی هم خرفت و بی فکر
گوشه ای از ذهن بازی می کند با خود
و زنی جل
چرا مجازات شراب خوردن، ضرر بسیار بیشتری دارد؟
 
اخیرا در فضای مجازی شاهد اين بودم که با شبهه ای مبنی بر اينکه اگر حرمت شراب به دلیل ضرر داشتن آن است، چرا مجازات شراب خوردن، ضرر بسیار بیشتری دارد؟ دین اسلام و قوانینش را میکوبند و مورد تمسخر قرار میدهند و چه دلهای ساده ای که میلغزد و شک میکند به دین کامل اسلام. در زیر پاسخ اين شبهه را بخوانید
ادامه مطلب
آیا شراب برای  سلامتی مفید است؟
هزاران سال مردم مشروبات الکلی می نوشند ، و مزایای اين کار به خوبی ثبت شده است (منبع 1Trusteded).
تحقیقات نوظهور نشان می دهد که نوشیدن شراب با اعتدال - تقریباً یک لیوان در روز - فواید زیادی را ارائه می دهد.
در اين مقاله همه چیزهایی که شما باید در مورد فواید سلامتی نوشیدن شراب بدانید ، که نوع آن سالم ترین و پایین آمدن احتمالی آن است را توضیح می دهد.
مزایای بالقوه نوشیدن شرابنوشیدن یک لیوان شراب فواید زیادی دارد.
سرشار ا
 
غمزه‌ی ناب آن تو ، خوی حجاب آنِ توجلوه چو ماه گر کنی ، کار ثواب آنِ تو
مست کنی مرا اگر ، نوش کنم ز چشم تورقص سماع از من و چنگ و رباب آنِ تو
نَقل به هر فسانه‌ای ، نُقل در اين زمانه‌ایتا که به کوچه‌ات شدم ، کوچ و شتاب آنِ تو
در هوسم به تشنگی ، جام شراب سر کشمجام شراب دست تو ، نقش سراب آنِ تو
ای نفست چکامه‌ی سینه‌ی شهد ریز منتنگ گلاب از من و بوی گلاب آنِ تو
راز، درون اسم تو اسم، درون راز توشرب مدام از من و خَمر و شراب آنِ تو
چشم به راه وصل تو دیده‌ی
می دوم در هوای دلتنگیتا ته کوچه های دلتنگیحال من را کسی نمی داندخارج از ماجرای دلتنگیخلوتی با تو باتو می خواهمبهر وا گویه های دلتنگیگرچه آرامشی ندارد دلمی دهم دل به  پای دلتنگیدل من می رودبه ساحل تادل سپارم به جای دلتنگیزخمی از هر شراره ام اماشاعرم با نوای دلتنگیپای از سر نمی شناسممی روم تاسرای  دلتنگیسر دهم در ره شهادت عشقسربه پای خدای دلتنگیاز خمار شراب بیزارمنوشم از باده های دلتنگیدلسپردن چقدر تاوان داشتمی دهم جان برای دلتنگیعاشق حس
ما دو مسافر بودیم، یکی از شرق و دیگری از غرب. ما دو مسافر بودیم، من از مشرق مقدس می آمدم و او از مغرب سرد. او بار شراب داشت و من به جستجوی شراب آمده بودم. او شراب فروش بود و من مشتری مسلم متاع او بودم. و هر دو به یک شهر می رفتیم. و هر دو به یک میهمان سرای. به راستی که ما برای هم بودیم و برای هم آمده بودیم. 
 
شبانگاه، چون خستگی راه دراز، با خفتن نیمروز تمام شد هر دو به چایخانه رفتیم و در مقابل هم نشستیم. به هم نگریستیم و دانستیم که هر دو بیگانه ی در آن ش
قسمت ما نان و شراب و خداقسمت ایشان خس و خاک و هوا
خنده‌ی ما از دم ربّ‌الربابناله‌ی ایشان دم ربّ‌الربا
انگ‌زن و رنگ‌زن و بنگ‌زناين سه کجا فهم کند کار ما؟
اين سه یک‌اند و همه آهن‌پرستخویش‌ پرستند و مقامات جا
شکل خداشان همه شکل خودستخلقت من‌باز ندیدی؟ بیا!
نام خدا گر ببری کار کنکار خدا نیست چو کار شما
قبله‌ی عشّاق درون دل استنیست برون در جهت اشقیا
فهم کن اين نکته و آزاد شوتا نکشی اين همه داغ ریا
کار خدا اين که چه باشد عزیزنیز بفهمی چو شوی
من که دیوانه شدم مستی نبودش از شراباين که می دیوانه شد جامش ز دل های خراب
من ندیدم هیچ کس‌جز چشم زیبای تو راچشم من یاقوت دیدش یا ز نزدیکش سراب
تا تو را دیدم ز هوشم اندکی باقی نماندبود اين بر من که رفتم بر شرابی در کراب
اين که من نوشیدمش جامی ز ساغرها نبودعشق بودش یا جنون پیمانه‌ای در آن زراب
هر که خواهد مست باشد در دو روز زندگیاو بنوشد عشق یا دیوانه باشد چون شراب
چرا می گویند شراب خوار تا چهل روز نماز ندارد»؟   
 
 
حکم حرام بودن شراب در برخى آیات قرآن کریم و فرمایشات معصومین(ع) وارد شده و در حرمت آن هیچ تردیدى نیست.[1] از جمله آثار مخرب شراب، تأثیر آن بر سایر اعمال و آداب دینى است از جمله در حدیثى مى‏ خوانیم: لَا تُقْبَلُ صَلَاةُ شَارِبِ الْخَمْرِ أَرْبَعِینَ یَوْماً إِلَّا أَنْ یَتُوبَ»[2]؛شخصى که شراب بنوشد تا 40 شبانه‏ روز نمازهایش قبول واقع نمى‏ شود مگر از اين گناه کبیره توبه کند». و منظور کسان
از شراب عشق نوشید.تلخ بود اما مست شد.تن داد، به عشق.
پس از آن، هر بار که مرور میکرد، تلخی را به یاد نمی آورد اما مستی را چرا.نه فقط در یاد، که در تک تک سلول هاش جریان پیدا میکرد.مستی را میگویم.اما شراب حرام بود، ممنوع بود.و او میدانست.مست میشد و توبه میکرد و دوباره مست میشد و دوباره توبه میکرد.
و اين تکرار ادامه داشت.تا آن که.
نمیدانم.
پایان قصه را نمیدانم.
 
*منزوی ِ جان
 
 
+به روایت ِ آن چه در خواب نوشتم، با اندکی تغییر به جهت آن که حافظه یاری نمی
شهر سوال ـ اصل اينکه ضرر شلاق های شراب خوار، برای او بیشتر از ضرر خود
شراب خوردن است، می تواند به راحتی مورد انکار قرار گیرد. چون شرافت و عظمت
انسان به عقل اوست. و ضرر شراب خوردن، به عقل انسان وارد می شود و او را
از داشتن تمایز با حیوانات، ساقط می کند! در حالی که ضرر شلاق به جسم انسان
وارد می شود. و از جهتی نیز می تواند او را به انسان بودن نزدیک تر کند!
چون اين مجازات او را از شرابخواری دور کرده، و سبب می شود شخص کمتر به عقل
خود آسیب برساند. بناب
بسم الله الرحمن الرحیمچرا شراب حرام است؟چرا طلا برای مرد حرام است؟چرا گوشت خوک حرام است؟چرا.بنظرم راه اثبات اينطور قضایا علوم تجربی نیستعلوم تجربی متغیر است و بی اعتباریک روز موافق دین است و یک روز مخالفچرا شراب حرام است رو باید از طریق حکمت خدا اثبات کرد نه علوم تجربی!والسلام 

 
علوم تجربیپنجشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۲، ۰۱:۲۳ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیمچرا شراب حرام است؟چرا طلا برای مرد حرام است؟چرا گوشت خوک حرام است؟چرا.بنظرم راه اثبات اينطور
برو برو که خسته ام از شکستنم
من عاصی از هر عشق و هر دل بستنم
کبوترم که پر زدم ز بام تو
بیزارم از نامت به لب آوردنم
آ……ه
یه روز سراب من و خواب من و شراب من تو بودی و تو
امروز شهاب من و تاب من و عذاب من تو هستی وتو
یه روز بهار من و یار من و قرار من تو بودی و تو
امروز خزان من و زوال من و زیان من تو هستی و تو
ستاره ها رو شمردم نیومدی و نمردم
بیا که جون نسپردم
بیا که جون نسپردم
میون گریه دویدم حباب اشکو دریدم
ندیدمت که ندیدم
ندیدمت که ندیدم
برو برو که خست
چرا می گویند شراب خوار تا چهل روز نماز ندارد»؟   
 
 
حکم حرام بودن شراب در برخى آیات قرآن کریم و فرمایشات معصومین(ع) وارد شده و در حرمت آن هیچ تردیدى نیست.[1] از جمله آثار مخرب شراب، تأثیر آن بر سایر اعمال و آداب دینى است از جمله در حدیثى مى‏ خوانیم: لَا تُقْبَلُ صَلَاةُ شَارِبِ الْخَمْرِ أَرْبَعِینَ یَوْماً إِلَّا أَنْ یَتُوبَ»[2]؛شخصى که شراب بنوشد تا 40 شبانه‏ روز نمازهایش قبول واقع نمى‏ شود مگر از اين گناه کبیره توبه کند». و منظور کسان
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله الرب العالمین باری الخلائق الجمعین و الصلاه و اسلام علی سیدنا نبینا محمد مصطفی (ص)
رومه ای که اعلام کرده بود "شراب را آزاد کنید"
محمد امین حجازی
14 آذر 1397
چندین روز پیش رومه ای که وابسته به بیت المال است، اعلام کرده بود که مصلحت می داند برای جلوگیری از مرگ و میر به خاطر ساخت و ساز مشروب دستی، مشروب را آزاد کنیم.
 
درختی کاشته ام که میوه اش شعر است .
 به پایش ، عشق می ریزم.
 با بوسه شکوفه می دهد .
 برگ هایش با لمس نوازش ، تا ابد سبز اند .
 به جای آب ، پایش واژه می ریزم . 
زیر سایه اش ، چای می نوشم ، شعر میخوانم ، شعر می گویم .
 من درختم را قدر عالم دوست می دارم.  
#فاطمه_جلائی_زاده
http://t.me/sorna_paradise
یا لطیف.
 
از آن دمی که گرفتم تو را در آغوشم
هنوز پیرهنم را، نشُسته می پوشمهنوز بوی تو از تار و پود زندگی ام
نرفته است که خود را به عطر بفروشمعجب مدار، از اين جوششی که در من هست
که من به هرم نفس های توست که  می جوشمکجا به پیری و سستی و ضعف روی آرم
منی که آب حیات از لب تو می نوشمبه بوسه ای که گرفتم در آخرین لحظه
برای بوسه ی دیگر دوباره می کوشم.
بصارتوں کو بصیرت ملی تو یہ جاناحقیقت ایک ہے وہ تو ہے باقی افسانہخیال و خواب کی دنیا سے کیا شغف ان کوشعور بخش دے جن کو شراب مستانہمیں سن کے آیا ہوں تیری سخاوتوں کا بیاںلنڈھا شراب نہ تک یونہی میرا پیمانہرقیب حسن نے سجدے میں سر رکھا تو کھلاریاضتوں کا ثمر ہے ادائے رندانہحجاب غیر سے واجب ہے اے پری وش پراٹھا نقاب کہ محرم سے کیسا شرمانانظر پڑے جو ان آنکھوں کو نقش پا تیراادا کروں میں اسی سجدہ گہ پہ شکرانہیہ عشق ایسے مری چاہتوں کا مان رکھےرہ وفا میں شہ
من که دیوانه شدم مستی نبودش از شراباين که می دیوانه شد جامش ز دل های خراب
من ندیدم هیچ کس‌جز چشم زیبای تو راچشم من یاقوت دیدش یا ز نزدیکش سراب
تا تو را دیدم ز هوشم اندکی باقی نماندبود اين بر من که رفتم بر شرابی در کراب
اين که من نوشیدمش جامی ز ساغرها نبودعشق بودش یا جنون پیمانه‌ای در آن زراب
هر که خواهد مست باشد در دو روز زندگیاو بنوشد عشق یا دیوانه باشد چون شراب
 
شاعر: سینا جوادی
عکس از Volkan Olmez
عصر دلگیر جمعه
تک تک عقربه های ساعت
یک آهنگ، یک فنجان قهوه
یک بغل دلتنگی
بوسه بر لبان زیبایت 
آن هنگام که میخندی
فکر چشمان زیبای دلفریب
یک آغوش، یک نوازش
یک دوستت دارم
یک صادق
جمله چیزی است که از تو می خواهم
میگویی یا درخواست کنم با خواهش
انتظار.انتظار، یک انتظار بی پایان
خواهش و تمنای پنهان در اشک چشمان
چون لحظه ریزش قطره های باران
شاید باز بیایی تو
باز بخوانی تو
صادق.
یک جرعه دیگر از قهوه
بیدار می شوم از رویاء
نمی بینم
نمی شنوم صدای زیبایت
خاک در تو نازنین سرمه چشم تارمنیادتو ای نگارمن صبر من وقرار منروی به سوی کوی تو کنم زبهر عافیتای همه عمر من مکن ریش دل فگار منلعل لبت چو جام می،  نوشم ویک نفس چنینهمی بگویم ازوفا بمان تو درکنار منکاش نمی شد اينچنین خسته وزار ودل غمینراه نشین کوی تو اين دل بی قرار منیا تو بخوانم ازادب یا که نگو برو برومرو زپیش چشم من دلبر غمگسار منیکدل ویک زبان شوم با تو اگر بخوانی امای که امید من به توست خوبترین بهار من(ناظم) دل غمین بگو نظم به شعر پارسیشعر نگا
۳۴۸ – سرو نازپروز اگر شراب خوری جرعه ای فشانبرخاک   از آ» گناه که نفعی رسد به غیر چه باک برو به هرچه داری بخور دریغ مخور         که بی دریغ زند روزگار تیغ هلاک به خاک پای تو ای سرو نازپرور من         که روز واقعه پا … سرو نازپروز – اگر شراب خوری جرعه‌ای فشان بر خاک – غزل ۲۹۹ – ۳۴۸
منبع : فالگیر
چشمهایم به تماشای تو اينجا ماندههرطرف شور تماشای تو زیبا ماندهدرسرم شوق وصال است ومن می دانمدیده بر در به تمنای تو یکتا ماندهعاشقم سهم من از عاشقی ودلبری امعشق وهم صحبتی با تو به شبها ماندهمی   نخواهم ز سبوی ونه زجام صهباباده نوشم من از آن ساغر پیدا ماندهشاعر عشقم وبا شوق وصال تو خوشمدلخوشم عشق تو در جان ودلم جامانده
کاش باشم ناله ای، تا گل بدن گوشم کند.
کاش باشم پیرهن، از شوق آغوشم کند.
کاش گردم شمع و سوزم در سر بالین او،
بهر خواب ناز خود ناچار خاموشم کند.
کاش باشم حلق های در بند زلفان نگار،
هر زمان از زدف مشکینی سیه پوشم کند.
کاش باشم جوی آبی در زمین خاطرش،
بهر رفع تشنگی شادم، اگر نوشم کند.
کاش باشم ساقی بزم وصال آن نگار،
تا ز جام وصل خود یک عمر مدهوشم کند.
کاش باشم شعر تر، جوید مرا از دفتری
، هر گه از یاد و هشش یک دم فراموشم کند.
ای لهجه همچو قند اسفادی ها                    ای سرو سهی، بلند اسفادی ها
گوهر ز دهان تو فرومی ریزد                         باید که  شنود ، پند اسفادی ها
با کار و تلاش زندگانی کردند                        اين است ز قید و بند اسفادی ها
من عاشق کوچه های پراحساست                دلداده  آن   سپند   اسفادی ها
از آب قنات خوب تومی نوشم                        اين نعمت چون و چند اسفادی ها
طبع تو همیشه جویباری جاری                      اين شعر  شود  پسند  اسفادی ها
من گر چه غ
من مرددممیان قهوه خانه و کافی‌شاپ.و تشابه اين دو ترکیبراز تمام تناقضهای عمر من است.
هر شب چای پر از تردیدم را که می‌نوشمتناقضهایم را با خدا به اشتراک می‌گذارمو اينگونه است که فیس‌بوکدفتر چهره‌های مردد هموندانم می‌شودکه در آستانه‌ی تغییر بزرگهویتشان را در تکرار اشتراکهای بی هدفجستجو می‌کنند.
من در تفاوت فرم استکان و فنجان گم شده‌ام.و عاقبت شبیدر استکان چای دارچینیم.غرق می‌شوم.بی آنکه طعم قهوه را از یاد برده باشم.
#مجالس+
#دیوارنوشتهای من
#فریدون مشیری
 
باز، از یک نگاه گرم تو یافت، همه ذرات جان من هیجان!همه تن بودم ای خدا، همه تن، همه جان گشتم ای خدا، همه جان!چشم تو ــ اين سیاه افسونکار ــ بسته با صدفریب راهم راجز نگاهت پناهگاهم نیست! کز تو پنهان کنم نگاهم را.چشم تو چشمه ی شراب من است، هر نفس، مست ازین شرابم کنتشنه ام، تشنه ام. شراب، شراب! می بده، می بده، خرابم کن.بی تو در اين غروب خلوت و کور، من و یاد تو عالمی داریم.چشمت آیینه دارِ اشک من است، شبچراغی و شبن
همیشه تلخ می ­نوشم : داستان نی با شخصیت و هویت سطح پایین
همیشه تلخ می­ نوشم ، مائده فلاح، رمان تلگرامی

نسل امروز، متفاوت است.خودشان می­ گویند که ما اهل دردیم. یعنی دوست
داریم رنج بکشیم، اما راست نمی ­گویند. چون وقتی اين حرف را می ­زنند و تو
نگاهشان می­ کنی، در چشم­ هایشان اشک شوق نیست، اشک بی­چارگی است.

رمان­ های اينترنتی  نقش بزرگی در الگوسازی ایفا می­ کند. به قول بچه­
ها، وقتی در رمان می ­خوانیم که دختری کتک می­ خورد یا فحش می­ شنود و
دوش چه خورده‌ای دلا راست بگو نهان مکنچون خمشان بی‌گنه روی بر آسمان مکن
باده خاص خورده‌ای نقل خلاص خورده‌ایبوی شراب می زند خربزه در دهان مکن
روز الست جان تو خورد میی ز خوان توخواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
دوش شراب ریختی وز بر ما گریختیبار دگر گرفتمت بار دگر چنان مکن
ای دل پاره پاره‌ام دیدن او است چاره‌اماو است پناه و پشت من تکیه بر اين جهان مکن
ای همه خلق نای تو پر شده از نوای توگر نه سماع باره‌ای دست به نای جان مکن
نفخ نفخت کرده‌ای در ه

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها