نتایج جستجو برای عبارت :

رندان‌بان محجول

پاورپوینت بررسی روستای رندان
دید کلی :
پاورپوینت بررسی روستای رندان در 37 اسلاید زیبا و قابل ویرایش با فرمت ppt
توضیحات کامل :
پاورپوینت بررسی روستای رندان در 37 اسلاید زیبا و قابل ویرایش با فرمت ppt
 
فهرست مطالب
بافت فعلی روستانقشه معماری بناهای برداشت شدهناحیه بندی مناطق قابل توسعهالگوهای واحدهای همسایگی (بلوک بندی)بزرگنمایی واحدهای همسایگیبلوک های طراحی شدهدرجه بندی راه های ارتباطی فعلیراه های پیشنهادیادغام مسیرهای پیشنهادی و مسیرهای ف
دانلود آهنگ مستان سلامت میکنند + متن و بهترین کیفیت
هم اکنون رسانه جاز موزیک برای شما کاربران ترانه رندان مست با صدای محمدرضا شجریان را آماده کرده است
Download New Song BY : MohammadReza Shajarian | Rendan Mast With Text And Direct Links In jazzMusic.blog.ir
متن آهنگ مستان سلامت میکنند
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
رندان سلامت می کنند جان را غلامت می کنندرندان سلامت می کنند جان را غلامت می کنند ♩♬♫مستی ز جامت می کنند مستان سلامت می کنندغوغای نگر سیلاب طوفانی نگر ♩♬♫خورشید ربانی نگر
دیروز آخرین روز از ربع قرن اول زندگیم بود. دلم گرفته، بگذریم. دیروز پنجمین جلسه شرح حافظ رو هم بگزار کردم. دوست دارم تعداد شرکت کننده ها بیشتر باشه ولی خوب پیدا کردن ادمایی که علاقه مند باشند سختهدلم گرفته از:
دریغ و درد که در جست و جوی گنج حضور
بسی شدم به گدایی بر کرام و نشدو از سر ناچاری وانمود به:
شاه اگر جرعه رندان نه به حرمت نوشد
التفاتش به می صاف مروق نکنیمکردن.دوستی کی آخر آمد؟
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد 
دیشب که قبل از رفتن خواست بغلش کنم گفت خانوم چیزی شده؟ غمگین به نظر میرسید.
نگفتم غمم تویی که دوستت دارم.
به همین بیت فکر میکردم.به شاخه گلی که هفته پیش به دستم رسید و روی کارتش نوشته بود: ممنون که فکر نکردین از دست رفته هستم و باز هم دوستم داشتید.
دوست داشتن یه قلندر میخواد که پشیمون نشه خسته نشه و ادامه بده. 
گنجور » حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴ حافظ (غزلیات)/زان یار دلنوازم شکریست با شکایت غزل شماره ۹۴: زان یار دلنوازم شکریست با شکایت معنی و تفسیر غزل شماره 94 دیوان حافظ : زان یار دلنوازم . غزل شماره 94 دیوان خواجه حافظ شیرازی راه بی نهایت دیوان حافظ حافظ شیرازی :: زان یار دلنوازم شکریست با شکایت زا. ن یار دلنوازم شکریست با شکایت ‫زان یار دلنوازم شکریست با شکایت گر نکته. زان یار دلنوازم غزل 094 غزل شماره 94 حافظ: زان یار دلنوازم شکریست با شکایت زان یا
هر وعده که دادند به ما باد هوا بود
هر نکته که گفتند غلط بود و ریا بود
چوپانی این گله به گرگان بسپردند
این شیوه و این قاعده ها رسم کجا بود ؟
رندان به چپاول سر این سفره نشستند
اینها همه از غفلت و بیحالی ما بود!
خوردند و شکستند و دریدند و تکاندند
هر چیز در این خانه بی برگ و نوا بود .
گفتند چنینیم و چنانیم دریغا .
اینها همه لالایی خواباندن ما بود !
ایکاش در دیزی ما باز نمی ماند
یا کاش که در گربه کمی شرم و حیا بود.!

#ایرج_میرزا
عید آمد و عید آمد، وان بخت سعید آمدبرگیر و دهل می‌زن، کان ماه پدید آمد
عید آمد ای مجنون، غلغل شنو از گردونکان معتمد سدره، از عرش مجید آمد
عید آمد و ره‌جویان، رقصان و غزل‌گویانکان قیصر مه‌رویان، زان قصر مشید آمد
صد معدن دانایی، مجنون شد و سوداییکان خوبی و زیبایی، بی‌مثل و ندید آمد
زان قدرت پیوستش، داوود نبی مستشتا موم کند دستش، گر سنگ و حدید آمد
عید آمد و ما بی‌او، عیدیم بیا تا مابر عید زنیم این دم، کان خوان و ثرید آمد
زو زهر شکر گردد، زو اب
دیالکتیکِ دیالکتیک
75- عامه مردمان، بدیهای زندگیشان را برای دیگران تسبیح و خود را منزه می کنند و خوبیهای زندگیشان را برای خود تنفیس می کنند: خوبی از آن من است و بدی از دیگران! ولی اهل ایمان بعکس عمل می کنند یعنی: خوبی از جانب خداست و بدی از من است. ولی اهل معرفت نفس هر دو را برای خدا تسبیح می کنند بواسطه معرفت توحیدی ناشی از علم فرقان که: خیر و شر همه از جانب اوست! و این دیالکتیک توحیدی است! و کسی می تواند دارای چنین تسبیحی باشد که بتواند یگانگی با
حس اینکه خودت هستی، همیشه همراهت نیست به خصوص وقتی که با آدم هایی معاند و لجوج و جمود و کینه توز امتحان میشی الهی،
 
 
 
 
بود آیا که در میکده‌ها بگشایند
گره از کار فروبسته ما بگشایند
اگر از بهر دل زاهد خودبین بستند
دل قوی دار که از بهر خدا بگشایند
به صفای دل رندان صبوحی زدگان
بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند
وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز را

ساقی بیار آن جام می مطرب بزن آن ساز را


امشب که بزم عارفان از شمع رویت روشن است

آهسته تا نبود خبر رندان شاهدباز را


دوش ای پسر می خورده‌ای چشمت گواهی می‌دهد

باری حریفی جو که او مستور دارد راز را


روی خوش و آواز خوش دارند هر یک لذتی

بنگر که لذت چون بود محبوب خوش آواز را


چشمان ترک و ابروان جان را به ناوک می‌زنند

یا رب که دادست این کمان آن ترک تیرانداز را


شور غم عشقش چنین حیف است پنهان داشتن

در گوش نی رمزی بگ
بازآی و دل تنگ مرا مونس جان باش
وین سوخته را محرم اسرار نهان باش
زان باده که در میکده عشق فروشند
ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش
در خرقه چو آتش زدی ای عارف سالک
جهدی کن و سرحلقه رندان جهان باش
دلدار که گفتا به توام دل نگران است
گو می رسم اینک به سلامت نگران باش
خون شد دلم از حسرت ان لعل روان بخش
ای درج محبت به همان مهر و نشان باش
تا بر دلش از غصه غباری ننشیند
ای سیل سرشک از عقب نامه روان باش
حافظ که هوس می‌کندش جام جهان بین
گو درنظر آصف جمشید مک
 
کفاره شراب خوری های بی حساب
هوشیار در میانه ی مستان نشستن است
 
**شایدم (مخمور در میانه رندان نشستن است)
 
 
من پریشان تر از آنم که تو میپنداری
تو چند سال گذشته هر وقت میخواستم پیاده روی اربعین  برم  اینقدر مانع سر راهم وجود داشت پارسال که رفتم با خودم میگفتم یعنی میشه سال  آینده دیگه هیچ مانعی برای رفتنم وجود نداشته باشه باورم نمیشه که امسال هیچ مانعی به حز خودم برای رفتن به اربعین وجود نداره 
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد
بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد
بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه
زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد
ساقی بیا که شاهد رعنای صوفیان
دیگر به جلوه آمد و آغاز ناز کرد
این مطرب از کجاست که ساز عراق ساخت
و آهنگ بازگشت به راه حجاز کرد
ای دل بیا که ما به پناه خدا رویم
زآنچ آستین کوته و دست دراز کرد
صنعت مکن که هر که محبت نه راست باخت
عشقش به روی دل در معنی فراز کرد
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید
شرمنده ره روی که عمل بر مجاز کرد
ای کبک خو
میزبانی باشگاه کوهنوردی کاراکال بادرود در صعود به قله کرکس
روابط عمومی باشگاه کوهنوردی کاراکال بادرود اعلام کرد :نمایندگان دو باشگاه (کوهنوردان پایتخت و باشگاه رندان مست کوه ها) از تهران و استان کرمانشاه همراه با تیم ۸ نفره باشگاه کوهنوردی کاراکال بادرود در روز پنج شنبه ۲۸ آذرماه وارد بادرود شده و بعد از استراحت ، در ساعت ۶ صبح روز جمعه از مسیر رایان کشه ، برنامه صعود را در هوایی سرد و یخبندان شروع کرده و در حالی که از مسیر کمپ تا قله ، ارتف
۱۴۰- درمیکده بود آیا که درمیکده ها بگشایند     گره از کار فرو بسته  ما بگشایند اگر از بهر دل زاهد خود بین بستند   دل قوی دار که از بهر خدا بگشایند به صفای دل رندان که صبوحی زدگان     بس دربسته به مفتاح دعا بگشایند نامه تعزیت دختر رز بنویسید   … درمیکده – بود آیا که در میکده‌ها بگشایند – غزل ۲۰۲ – ۱۴۰
منبع : فالگیر
توی دو هفته ی اخیر از همه ی شبکه های اجتماعی جز تلگرام و واتس‌اپ که در واقع بیشتر حکم پیام رسان را دارند موقتا خارج شده ام. نیاز دارم به این که کمی زندگی شخصی و کاری و فضای ذهنی ام را ترمیم کنم. فضای مجازی به من همه چیز داد و از من همه چیز گرفت. به هرحال روی زندگی ام تأثیر عمیقی گذاشت و این که دوست داشتنی هایش را دوست دارم باعث نمی سود تا همیشه به آن مدیون باشم و چشم بر روی بدی هایش ببندم.
آدم دلش برای دوستان مجازی اش تنگ می شود اما از من پیرمرد به ش
 از ویژگی های شعر حافظ که باعث افزایش یافتن ضریب نفوذ اون در جامعه میشه به تعبیر دکتر زرین کوب "استفاده از تعابیر کوچه بازاری و عوامانه" در کنار الفاظ سنگین ادیبانه اشه.مثلا وقتی میگه "نسبت دوست به هر بی سر و پا نتوان کرد" یا وقتی میگه "آن حریفی که شب و روز می صاف کشد،بود آیا که کند یاد ز درد آشامی" شعرش رو از حالت کلیشه خارج میکنه و مقبولیت اون بین اقشار مختلف رو افزایش میده. یکی از قشنگ ترین و عوامانه ترینش به کاربردن لفط "عربده کشی" در "روز و شب
سحرگاهی شدم سوی خرابات
که رندان را کنم دعوت به طامات
عصا اندر کف و سجاده بر دوش
که هستم زاهدی صاحب کرامات
خراباتی مرا گفتا که ای شیخ
بگو تا خود چه کار است از مهمات
بدو گفتم که کارم توبهٔ توست
اگر توبه کنی یابی مراعات
مرا گفتا برو ای زاهد خشک
که تر گردی ز دردی خرابات
اگر یک قطره دردی بر تو ریزم
ز مسجد بازمانی وز مناجات
برو مفروش زهد و خودنمائی
که نه زهدت خرند اینجا نه طامات
کسی را اوفتد بر روی، این رنگ
که در کعبه کند بت را مراعات
بگفت این و یکی درد
شد عِنانِ کار دل یکباره از دست طبیبکیست یا رَب تا که بنماید رَهِ تدبیرِ ما         از شرار شعله ی غم گشته خاطر خون نابآگهی دارد از آن این چشم پُر تقطیر مافاش می گویم که تا زاهد بداند  خوش که نیستسهل وآسان در جهان اندیشه تکفیر ماعاشقان را مژده از دربارِ یار آمد که دلمی شود دیوانه از خاصیتِ زنجیر ماگر جوانی صرف غفلت شد از آن اندیشه نیستمی کند از جرعهِ رفعِ جرایم پیرِ مافَرقِ ما ایمِن نَبود اَندَر دَمِ تیغِ کَفَش از سرِ صدق وصفا بگذشت از تقصیر
به نام خداگاهی قلم قاصر است از وصف اوصاف و حالات انسانی، قرار نبود چیزی بنویسم و چیزی از احوالم نمیگویم و به همین غزل از لسان الغیب اکتفا می کنم
 
گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
بسوختیم در این آرزوی خام و نشد
به لابه گفت شبی میر مجلس تو شوم
شدم به رغبت خویشش کمین غلام و نشد
پیام داد که خواهم نشست با رندان
بشد به رندی و دردی کشیم نام و نشد
رواست در بر اگر می‌تپد کبوتر دل
که دید در ره خود تاب و پیچ دام و نشد
بدان هوس که به مستی ببوسم آن لب لعل
چه
دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را


دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا




کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز

باشد که بازبینیم دیدار آشنا را



ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون

نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا



در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل

هَاتَ الصََّبوح هُبََّوا یا ایها السکارا



ای صاحب کرامت شکرانه سلامت

روزی تفقدی کن درویش بی‌نوا را



آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است

با دوستان مروت با دشمنان مدارا



در کوی نیک نامی ما را گذر ندا
این روزها سندرم (عارضه) رفتن در بین وبلاگ نویس ها به شدت زیاد شده، و هر روز شاهد کوچک تر شدن این حلقه رندان هستیم! بعضی چنان می روند بی خداحافظی و چنان می آیند بی سلام و احوالپرسی که به خودت می آیی و تازه متوجه رفتنشان شدی! بعضی هم با پستی بغض آلود خبر از این هجر و دوری می دهند. من بعنوان یکی از رکوردداران عرصه رفتن (به لحاظ طولانی شدن) که روزگاری چند بلاگفایی بودم و تمام خاطرات سالهای شباب رو یک شبه به فراموشخانه تاریخ سپردم، به همه برادران و خوا
این روزها سندرم (عارضه) رفتن در بین وبلاگ نویس ها به شدت زیاد شده، و هر روز شاهد کوچک تر شدن این حلقه رندان هستیم! بعضی چنان می روند بی خداحافظی و چنان می آیند بی سلام و احوالپرسی که به خودت می آیی و تازه متوجه رفتنشان شدی! بعضی هم با پستی بغض آلود خبر از این هجر و دوری می دهند. من بعنوان یکی از رکوردداران عرصه رفتن (به لحاظ طولانی شدن) که روزگاری چند بلاگفایی بودم و تمام خاطرات سالهای شباب رو یک شبه به فراموشخانه تاریخ سپردم، به همه برادران و خوا
اکنون که سوزم از غمت خاکسترم بر باد ده
یا چون غباری بی نشان بر تربت فرهاد ده
این آب و گِل پیمانه کن، تا کس نبیند جسم من
مُلکِ دل و دینم ببر، در بحرِ بی بنیاد ده
تا کوهِ صبرم میزند خارِ مُغیلان* بر دلم
جامی ز خون دل ببر، در آب رُکناباد ده
خون دلم چون باده کن ، در حلقه ی رندان مست 
پیمانه ای زین خون دل، بر هر دل آزاد ده
در چشم شوخت غمزه ای بس جانستان و بر دوام
تیغی که بر دل میکشی، بر فرق این ناشاد ده 
گر در خورِ جانانه شد، این خون دل و دیده ام
زان تار م
بازآی و دل تنگ مرا مونس جان باشوین سوخته را محرم اسرار نهان باش
زان باده که در میکده عشق فروشند
ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش
دلدار که گفتا به توام دل نگران استگو میرسم اینک به سلامت نگران باش
تا بر دلش از غصه غباری ننشیندای سیل سرشک از عقب نامه روان باش
در خرقه چو آتش زدی ای عارف سالکجهدی کن و سرحلقه رندان جهان باش
آن کس که ترا شناخت جان را چه کندفرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشیدیوانه ی تو هر دو جهان را چه کند
برگ
 
پیامبر گرامی اسلام می فرماید: مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبانش در امان باشند ».
(کافی/ج 2) ما را چه شده است که به هر طریق درصدد آزار دیگرانیم ؟!
با این حساب چگونه ادعای مسلمانی می کنیم ؟! ای مدعی! ای مدعی ایمان! اگر واقعاً در عالم هستی، مؤثری جز خدا نمی دانی ،
این همه خضوع در برابر اهل دنیا برای چیست؟! ای مدعی اخلاص! اگر در زهد و اخلاص راستگو هستی و عبادات تو برای خداست،
پس چرا در برابر مدح و ستایش دیگران خوشحال می شوی؟! +عیب رندان م
وقتی دعای افتتاح می خوانم، وقتی ابوحمزه را زمزمه میکنم، به یقین می رسم که فاصله ای بین خاک تا افلاک نیست و در گوشۀ قلبم سایۀ حضور کسی را می بینم که دل گویه های غربتم را از نزدیک می شنود و دلشوره های حیرتم را تا ساحل آرامش و امید، همراهی می کند.
. وَأَیْقَنْتُ أَنَّکَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ فِى مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ،
 
 
. وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَسْأَلُهُ فَیُعْطِینِی وَ إِنْ کُنْتُ بَخِیلاً حِینَ یَسْتَقْرِض
نت کیبورد دل سوخته از معین نت کیبورد دل سوخته از معین نت شماره WNP1731 بایگانی‌ها نت آهنگ دلسوخته معین پیانو آهنگ دل سوخته (معین) هایده آلبوم سفر (هایده و معین) نت آهنگ تا از در اومد از معین برای پیانو نت آهنگ ظالم از معین برای پیانو نت کیبورد دل سوخته از معین نت کیبورد آهنگ دل دیوونه از هایده آکور. دهای گیتار از معین نت پیانو دلسوخته معین دانلود آهنگ دل سوخته (معین) از هایده Moein نت آهنگ نشانه برای ویولن آکورد تمنا معین دانلود اهنگ دل سوخته از معین
با شوق سرانگشت تو لبریز نواهاست
تا خود به کنارت چه کند چنگ نوایی
******
رندان نبریدند دل از دست درازی
تا زلف تو را این همه کوتاه ندیدند
******
چه ابر تیره ای گرفته سینه تو را
که با هزار سال بارش شبانه روز هم
دل تو وا
نمی‌شود!
******
ای گل در آرزویت جان و جوانیم رفت
ترسم بمیرم و باز باشم در آرزویت
******
چه غریبانه تو با یاد وطن می نالی
من چه گویم که غریب است دلم در وطنم
******
من آن ابرم که می‌خواهد ببارد
دل تنگم هوای گریه دارد
دل تنگم غریب این در و دشت
نمی‌دان
۱- مدت‌هاست تصمیم گرفته‌ام که در هیچ جایی که رنگ و بوی ت دارد نباشم، چه در جایی رسمی با اسم و عنوان و تابلو و بنر مشخص و چه در میان دوست و آشنایی که دارند در مورد فلان تمدار حرف می‌زنند، نمی‌گویم کار ی نخواهم کرد، چرا که گاه از انجام یا انجام ندادن هر کاری می‌شود برداشتی ی داشت. منظورم این است که کار خودم را خواهم کرد و راه خودم را خواهم رفت. بدون جار زدن.
۲- هفته‌ی پیش بعد از مدت‌ها رفتم کتابخانه، همکار سابقم پیام داده بود ک
تاریخ ادبیات ٣تست تو کنکور داره
✍️ عبدالحسین زرین کوب
با کاروان حله 
شعر بی دروغ شعر بی نقاب
پله پله تا ملاقات خدا
فرار از مدرسه 
سر نی
پیر گنجه در جستجوی ناکجا آباد
بحر در کوزه 
بامداد اسلام
ارزش میراث صوفیه
جستجو در تصوف
از کوچه رندان
از چیز های دیگر
نه شرقی ، نه غربی، انسانی

✍️ غلامحسین یوسفی
دیداری با اهل قلم 
برگ هایی در آغوش باد 
چشمه ی روشن
روان های روشن
کاغذ زر
تصحیح بوستان و گلستان سعدی
ترجمه (شیوه های نقد ادبی) از دیوید دیچرز
ترجم
امروز روز بزرگداشت حضرت حافظ است.
شاعری که مردم ایران بیشترین مراجعه و مراوده را با ایشان دارند. چرا که در مناسبت های مختلف( شب یلدا، لحظات تحویل سال و حتی در تعقیبات نمازهای یومیه و غیره) به دیوان حضرتش رجوع و دقایقی را با ابیات الهام بخش اش حال می کنند.
به همین مناسبت غزلی را از سلطان غزلسرای ایران زمین یادآور می شود، باشد که لذتی حاصل آید:
 
نقد صوفی نه همه صافی بی‌غش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد

صوفی ما که ز ورد سحری مست شدی
شامگاهش ن
جامی بزن که دردی، درمان به آن توان کرد 
یاری گزین که با او، طی در زمان توان کرد 
 
مستی مکن چو بلبل، اندر هوای هر گل 
برگی ز باغ من چین، کان را نهان توان کرد 
 
سرگشته ام و حیران، در ابر و باد و باران 
چنگ خمیده بنگر، وز دل فغان توان کرد 
 
ای دل مگو به رندان اسرار می پرستی 
زیرا حدیث جانان، ورد زبان توان کرد 
 
این دل اگر ندارد، در کوی او مقامی
با یاد او سماعی، هم با مغان توان کرد 
 
زاهد اگر شنیدی کاین خرقه در خفا سوخت 
در چله اش جهان در، رطلی گرا
وقتی پای عمل و اخلاق به میان می‌آید اکثر ما چنان عادت کرده‌ایم که فوراً بحث را به اعتقادات و باورهای ماورائی و مذهبی فرد می‌کشانیم، و او را از این بابت ناقص و معیوب در عمل و اخلاق می‌دانیم که به چیزی بیرونی باور پیدا نکرده، و خود»اش را با مفهومی خارجی نتوانسته قرین کند؛ و از قضا این مفهوم غیرخودی» و بیرونی» نیز در اکثر قریب به اتفاق موارد خدا» نام می‌گیرد.
سنتی از قدیم‌الأیام وجود داشته است که از فرد می‌خواسته از خود تُهی» بشود و در
طبق روال معمول این شب ها، تلاشم برای خوابیدن تا خودِ صبح بی نتیجه موند؛ دریغ از یک دقیقه. تا اینکه رسید به زمان برگزاری کلاس. خسته شده بودم و خواب آلوده، منتها دیگه نمیشد کاریش کرد. طبق قرار قبلی همگی به اتفاق استاد تلاش کردیم وارد سامانۀ مجازی ای بشیم که دانشگاه ایجاد کرده، اما به خاطر مشکلات فنی نشد. از اونجایی که این جلسه قرار بود به پرسش و پاسخ بگذره، استاد پیشنهاد دادن تو همین گروه واتساپی کلاس رو برگزار کنیم. منتها قبلش از نماینده کلاس پ
بسم رب الحیدر
 
تو هارونی و من موسی
پیمبر نیستی ، تنها
امام مسلمینی تو
فدایت دخترم زهرا (س)
 
فدای دخترم زهرا (س)
تمام مردم دنیا
شود هم نام تو ، حیدر
علی اکبر گل لیلا
 
تویی اول تویی آخر
تویی باطن تویی ظاهر
تو با حقی و حق با تو
تو در جنگاوری ماهر
 
ز تیغ ذوالفقار تو 
امانی نیست دشمن را
به هنگام رجزهایت
قراری نیست دشمن را
 
چه عمرو باشد و سفیان
چه باشد جمله از رندان
شود مانند عمرِعاص
برای حفظ جان ، عریان
 
ثواب این چند بیت شعر برسه برای سلامتی و عاقب
گشت و گذار لذت بخش خنک و خیس و شاداب کننده‌ای را در سفر به آبشار تالون تجربه کنید!


برنامه ریزی برای رفتن به آبشار تالون بهترین هدیه‌ای است که در این روزهای گرم می‌توانید به خودتان بدهید. یک ساعت زمان بگذارید، از تهران خارج شوید. از گرما فرار کنید و در کنار خنک‌ترین اتفاقی که می‌توانید تجربه کنید، خوش بگذرانید. آبشار تالون در روستای تالون قرار دارد و گزینه خوبی برای سفر کوتاه مدت شما به شمار می‌رود. با مجله گردشگری پیام دلتا همراه باش
 
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم
We speak no evil and incline to no falsity:
We put nobody into mourning nor do we make our own gown blue!
 
رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنیم
سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم
We indite no deceptive cipher on the pages of learning's notebook.
We do not append the mystery of the Divine to the margin of fraudulently disputatious sheets.
 
عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است
کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم
The fault of the poor and of the rich is by and large bad:
In this it is best we practice no evil at all.
آسمان کشتی ارباب هنر می‌شکند
تکیه آن ب
چشم ایران به شما است!
ای مردم دنیا خود را کنار نکشید، شما هم باید
بیایید! نگویید من نروم مهم نیست، مهم است! من می روم شما هم بیایید. شما برای
اسلام و خدا مهم هستید، و باید که سعی خود را بکنید. چهل سال مردم ایران این امانت
را، با سختی ها و مرارت های فراوان، نگهداری کردند بعد از این، نوبت شما ها است.
چرا باید صدای شما ها شنیده نشود؟ تا کی ت صبر و انتظار در پیش بگیرید؟ و از
خود سوال کنید: بالاخره چه خواهد شد. نگویید ایرانی ها می روند کافی است، انته

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها