نتایج جستجو برای عبارت :

رضا موسیوند حسینم

 
بسم‌الله الرحمن الرحیم
 
عباس جان! کنار حسينم بمان و بس
یعنی که بی‌قرار حسينم بمان و بس
 
قربان قدّ و قامت حیدرتبار تو
شمشیر ذوالفقار حسينم بمان و بس
 
سرداریِ تو خادمی آل فاطمه است
سردار! تک‌سوار حسينم بمان و بس
 
جان و دلم! تو ماه بنی‌هاشمی ولی
همواره در مدار حسينم بمان و بس
 
مادر! به فکر هیچ‌کسی غیر او مباش
تنها در انحصار حسينم بمان و بس
 
ام‌البنین فدای تو، در فتنه‌های سخت
مردانه جان‌نثار حسينم بمان و بس
 
با جان و دل فدای قدم‌های عشق
در اینجا چند پیام حاوی اطلاعات مفید از جانب خویشاوندان عزیز در بخش نظرات وبلاگ قبلی گذاشته می شود. از مشارکت این دوستان تشکر می کنم.
علی معظمی از بروجرد:
موسيوند های بروجرد رو چرا نگفتید؟؟؟روستاهای گلچهران و ده ترکان و فیال و چند روستای دیگه جمعیت زیادی موسيوند دارد.

کوروش لک-ا- پاچه لک - سیوله:
سپاس بی کران ازشما. البته مقداری جای بحث و تحقیق بیشتر هست اما انصافا خوب بود.
حسین موسيوند:
درود روستای قصبستان و دارانی علیا از تویسرکان جمعیت ز
توفیق موسيوند در سال 1315 در روستای ورکانه استان همدان در خانواده ای
ساده و روستایی چشم به جهان گشود. شغل خانوادگی خاندان موسيوند دامپروری
بود و تمامی اعضای خانه برای کسب درآمد و مایحتاج زندگی به یکدیگر در
کارهای مختلف کمک می کردند. وی در دوران کودکی و نوجوانی به چوپانی در دشت
های پهناور استان همدان مشغول بود و شب های تابستان در حالی که روی پشت بام
دراز می کشید، مدت ها به آسمان و ستارگان خیره می شد و به دلایل آفرینش
جهان و شگفتی های آن فکر می
گره نگشا تا از گره هایم
زندگی ام به تو گره خورده
من فدای آن دل پر مهر
دل من را همین دلت برده
زندگی من فدای شما
عون من فدای اصغر تو
جان به کف برایتان هستیم
این محمد فدای اکبر تو
فکر و ذکر محمدم هستی
اشک چشمش برات می ریزد
اذن میدان بده به این طفلان
عون من بی شما که می میرد
من سپرده ام به این طفلان
که حسينم چه مادر هست و
اذن میدان اگر ندادی تو
اسم زهار چه می هست و
درد من را کسی نمی داند
خواهرت بعد کربلا هردم
زیر لب به گوش خود می گفت
بچه ها را چرا کفن
لازم است و وظیفه ماست که در اینجا از پژوهشگر متعهد، دلسوز، پیگیر و ادعای ایل موسيوند یعنی ئاموزای عزیزمان جناب آقای علی حیدر موسيوند ساکن خرم آباد تشکر کنیم که اطلاعات دقیق موجود در مطالب قدیمی را مدیون پیگیری و زحمات دلسوزانه ایشان هستیم. ایشان بدون ادعا و انتظار و تنها به خاطر تعهد قلبی و درونی به حفظ میراث ایل، اقدام به سرکشی به بسیاری از روستاها بروجرد و خرم آباد و خاوه نموده اند تا اطلاعات پراکنده موجود را گردآوری نمایند. در دوره ای که
محمد خان موسيوند کیست؟

در مهاجرت بخش بزرگی از موسيوندها از مسکن اصلی
خود در دشت خاوه در نورآباد دلفان به مناطق دیگر لرستان، مرحوم محمد خان موسيوند
نقش مهمی داشته است. این مهاجرت حدود دویست و پنجاه سال قبل انجام شده است یعنی در
عهد کریم خان زند. مرحوم محمد خان موسيوند یک پسر به نام عبدال و شش دختر داشته
است. دخترهای او واسطۀ خویشاوندی موسيوندها با خانواده‌ها و ایلات و طوایف بزرگ
لرستان و به ویژه بیرانوندها و سگوندها می‌شوند:
1)     
مادربزر
وقت م. مادر خلقت که وارد میشن. از خدا تقاضا میکنند که یک بار لحظه ی شهید شدن حسین شان را ببینند. می بینند و بیهوش میشن. حضرت مادر رو کمک می کنند و ازشون میخوان که وارد بهشت بشن.
مادر شفاعتشون رو میگن. میگن من دوست دارم دوستداران حسينم را و دوست_ دوستداران حسينم را. و هر کس که در راه حسينم قدمی برداشته.
  منه حقیر از شما میپرسم حضرت مآدر با ماهایی که با اسم حسین شما حسینی که زمینی که قرار بود خونش توش ریخته بشه رو هم خرید قبل از وارد شد
نصفه شبی یاد بابا حسينم میفتم، بابا حسينم و حیاط پر گُلش، گُلایی که خیلیاشو بعد از اون دیگه جایی ندیدم.
خدا رحمتش کنه، فکر میکنم چی شد یهو، چرا همه چی خراب شد؟
چی بود این سرنوشت
دیشب با علاقه جان رفتیم بیرون، حلیم خرید برامون و یه گلدونِ شمعدونی
روزه نمیگیرم دیگه ولی حسرتشو میخورم
کاش آدم همیشه همونجور بچه میموند، همیشه همونجور ساده باور میکرد و دل میداد، کاش همیشه همه چی همونقدر ساده بود
یکی از آموزا های عزیز از روستای درب آستانه خالد بن علی» عکس چند تن از اقوام عزیز و بزرگان طایفه موسيوند در این روستا را در اختیارمان گذاشته اند که از ایشان کمال تشکر را داریم. خداوند تمامی درگذشتگان ایل را رحمت کند. از سایر اقوام خواهشمندیم که عکسها و تاریخ و اطلاعات خود در مورد ایل را در اختیار ما قرار دهند.
سه برادر رشید: حاج محمد، علی محمد و ولی محمد موسيوند- روستای درب آستانه خالد بن علی- بخش سیلاخور
سایر تیره‌ها در روستاهای چشمه‌خانی، چراغ،
برخوردار که در همان موطن اصلی یعنی نورآباد دلفان و دشت خاوه باقی مانده‌اند:
1)     
عباس خان رحیمی موسيوند
2)     
شاه اسماعیل کریمی موسيوند
3)     
داربلوط خان موسيوند
4)     
نظری موسيوند
5)     
منصور خان رستمی موسيوند
6)     
حشمت‌الله خان کریمی موسيوند
7)     
محمد خان کریمی موسيوند
8)     
علی اشرف خان کریمی موسيوند
9)     
فتح‌الله خان دارابی موسيوند
10)  محمد رحیم خان زکی پور موسيوند
11)  چرا
کدخداهای موسيوند در مناطق دشت سیلاخور و دورود
و بروجرد:      
         

1)     
روستای تنگ عزیزآباد: کدخدا نظرعلی موسيوند

2)     
روستای خالد ابن علی: کدخدا محمد موسيوند

3)     
روستای میدان: کدخدا رضالی موسيوند

4)     
روستای حیدرآباد کدخدا فتح‌الله و پدرش کدخدا امیرعلی
موسيوند

5)     
روستای پشته سفلی: کدخدا براتعلی موسيوند

6)     
روستای پهلوانکل: کدخدا رحیم موسيوند

7)     
روستای زرین‌خانی کدخدا ابراهیم موسيوند

8)     
روستای فیا
کدخداهای موسيوند در مناطق دشت سیلاخور و دورود
و بروجرد:      
         

1)     
روستای تنگ عزیزآباد: کدخدا نظرعلی موسيوند

2)     
روستای خالد ابن علی: کدخدا محمد موسيوند

3)     
روستای میدان: کدخدا رضالی موسيوند

4)     
روستای حیدرآباد کدخدا فتح‌الله و پدرش کدخدا امیرعلی
موسيوند

5)     
روستای پشته سفلی: کدخدا براتعلی موسيوند

6)     
روستای پهلوانکل: کدخدا رحیم موسيوند

7)     
روستای زرین‌خانی کدخدا ابراهیم موسيوند

8)     
روستای فیا
ام البنین سلام الله علیها گفت: بشیر، از حسین برایم بگو؟»بشیر گفت:در سوگ چهار فرزند شجاعت به تو تسلیت می‌گویم.»نگاه ام البنین به بشیر خیره شد و دوباره تکرار کرد:بشیر، گفتم از حسينم چه خبر آورده ای؟ حسينم چه شد؟ همه فرزندانم فدای حسین.»

 برای دیدن تصویر در اندازه اصلی با ذکر صلوات بر روی آن کلیک کنید.

ثواب این طراحی تقدیم به قمر منیر بنی هاشم حضرت اباالفضل العباس علیه السلام
دریافت فایلتوضیحات: زمینه شهادت امام رضا (ع) با نوای محمدجواد مهرعلی تختی
بر همه سلطانم اما تک و تنهایم
از دل پر خونم خونی شده لبهایم
درد میکشم اما / یاد غم زهرایم
بر خاک حجره / سر میگذارم
تنهای تنها ای خدا / جان میسپارم
جیگرم وای جیگرم مادرم وای مادرم
بیا بالای سرم پسرم وای پسرم
************
خون لبهای من / یاد اور مادر شد
مادری که میسوخت در شعله و پرپر شد
شعله نسل اندر نسل میراث کبوتر شد
مادر رضا هم حاجت روا شد
حق بنی حیدر فقط با خون ادا شد
منم ای نور خد
1️⃣️روایتی از انس بن مالک صحابی پیامبر (ص):
روزی پیامبر (ص) فرمودند که جبرئیل در شب معراج خبر شهادت حسينم را به من داد.
جبرئیل گفت: یا رسول الله (ص)، روزی می رسد که حسین (ع) تو توسّط عده ای از امّت تو که دم از اسلام می زنند خونش بر زمین ریخته می شود. می خواهی آن جایی که خون فرزندت حسین (ع) ریخته می شود به شما نشان دهم؟

ادامه مطلب
شعر وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-26
**************
 یوسف رحیمی
دگر این کاروان یاسی نداردکه با خود شور و احساسی نداردبیا ام البنین برگشته زینبولی افسوس عباسی ندارد***مزن آتش به جان ای نور عینممخوان از ماهِ مَـقطُوع الیدَینمچه شد در کربلا هستیِ زهرا؟حسينم وا حسينم وا حسينم***سرشته از غم زهرا گِلش بودنگاه تار زینب قاتلش بودنیفتاد از لبش نام حسینشاگر چه داغ سقا بر دلش بود …
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
بیاید باور کنیم ما همه بچه های حسینیم.
به خودش قسم ما همه بچه های حسینیم
اگر باجون و دل باور کنیم بچه های حسینیم نگاهمون به این زندگی فرق میکنه
دیگه نمیتونیم هرکاری بکنیم.
دیگه نمیتونیم برای خودمون باشیم
اگرم بچه های ناخلفی باشیم پدر هیج وقت بچه شو رها نمیکنه
.
.
.
من دختر حسينم
حسین رهام نمیکنه
یا حسین علیه السلام
 
راهی برای تنفس کعبهبه مناسبت تولد قهرمانان کربلا1. عن النبی (صلی الله علیه و آله): #حُسَیْنٌ‏ مِنِّی‏ وَ أَنَا مِنْ‏ حُسَیْن»‏   حسین از من است و من از حسین۲. صحبت از مردی بود که بیشتر عمرش را در زندان گذارنده بود بطوری که از بدو تولد تا سن پنجاه سالگی 30 درصد بیرون از زندان و 70درصد بقیه در زندان بسر برده بود، حال به چه دلیل کاری ندارم.این داستان شبیه داستان خانه کعبه است، چنانکه با بررسی احوال این خانه از موقعی که به دست حضرت آدم علیه السلام
دستم رو بگیری، ببری زیر چهارپایه ی دوربین، ده متری منبر مسجد ارک بشونی به قول خودت از ویوو لذت ببریم، دوتایی هم بخندیم و هم گریه کنیم و دم یا حسین (ع) بگیریم.
این لطف به واسطه ی کدامین کار خوب به من شده ؟ چه کسی عنایت کرده تا چنین فیضی نصیب من شود ؟
تو نمی دانی ولی من خاطره ای از جهادی دارم که از خدا خواستم همنشین تو در بهشت شوم و بقیه تعجب کردند از این درخواست عجیب ! اگر این اجابت همان دعا نیست پس چیست ؟ اگر مجلس روضه ی امام حسین (ع) بهشت نیست، پس ب
متن کامل مداحی حیدر افتاد روی سجاده امیر خیبر افتاد نریمان پناهی برای شما عزیزان

حیدر افتاد روی سجاده امیر خیبر افتاد ♫●♪ ♥‿♥ ♪آقامون علی، یه باره با سر افتاد ♫♪ ♥‿♥ ♪دوباره حسن به یاد مادر افتاد ♫●♪ ♥‿♥ ♪خون به پا شد فرق مرتضی علی شکست و دوتا شد !!!♪ ♥‿♥ ♪زهرا توو عرش خدا صاحب عزا شد ●♪♪ ♥‿♥ ♪مسجد کوفه، یه لحظه کربلا شد ♫♪ ♥‿♥ ♪تو شهر کوفه شقُ القمر شد ♫♪ ♥‿♥ ♪مولای عالم، بی بال و پر شد ♫♪ ♥‿♥ ♪علی جانم علی جانم علی ج
یکی از همسایه ها کرونا گرفته
داشتیم بسته های یونجه رو میآوردیم تو حیاط تا انبار کنیم
حسينم پیشمون بود، وقتی بیرون ایستاده بودیم، برای اینکه هم بهش هشدار بدم غیر مستقیم، هم اینکه یاد بگیره دعا کنه، هم اینکه به امید خدا خیرخواه بشه و خیرخواهی حالاش برای بعدها، تو زندگیش اثر مثبت بذاره، و همینطورم خدا بخواد دعاش برآورده بشه، هم قد خودش وایسادم بهش گفتم پسرم حسین نگاه کن اون خونه رو رد نگاهم گرفت گفت اون کرمی رنگه؟ گفتم آره گفت خب؟ گفتم یکی تو
از قطره ای به چشمه ی بی حد رسیده ایم از فرش آمدیم و به گنبد رسیده ایم سبز است پرچمت به زبرجد رسیده ایم زائر پیاده شو که به مشهد رسیده ایم  پیش نگاه آینه ها آه میکشم بادست روی شیشه قدمگاه میکشم سیر و سلوک در فلک و ارض میکنم بال از کبوتران حرم قرض میکنم  خود را مقابل حرمت فرض میکنم با لحن خادم تو سلام عرض میکنم آن خادمی که شهره هفت آسمان شده است  انصاریان به لطف تو انصاریان شده است زائر دم در حرمت فکر درد هاست  غافل از این که آب حرم هم خودش شفاست با
به آن روزهایی فکر میکنم که نمیتوانستم نگاهش کنم.یک ماهی هست که متوجه شدم رنگ چشم هایش سبز است .به محبتی فکر میکنم که مهربان خدا،وعده اش را داده بود و باور نمیکردم.حالا به همان محبت،تک تک سلول های بدنم ایمان دارند .یک نفر،یک جوری در ذره ذره ی قلبت نفوذ میکند که خودت را هم گاهی فراموش میکنی .یک نفر،جوری تک تک رگ هایت را پر میکند از خودش،که به خودت می آیی و می بینی بی او طاقت حتی یک بار نفس کشیدن هم نیست
حالا میتوانم مقابلش بایستم و در آین
لینک مطلب کامل در اینجا:
http://rch.ac.ir/article/Details/11480

 

دلفان­های لرستان این طوایف را شامل می­شوند:
اولاد قباد، ایتوند (اویتوند)، باله­ وند، باواری، پادِروند، بشرآمد، بیژنوند،
چاواری، خیرغلام، سنجابی، فلک­الدین، قلایی، کاکاوند، کرمعلی، مال مومه، موسيوند،
میربگ و نورعلی.
در بند مرتضاییم، بی جیره و مواجبما ریزه خوار شاهیم، او صاحب مواهباز باده اش خرابیم، مست ابوترابیمما جای خود که یک عمر، حق بر علی است راغبتکیه زده به کرسی، نزد خدای اعلیبالاتر از رسولان، در سلسله مراتبمعراج تازه رو شد، اصوات وحی از او بوددست خدایی اش شد، وقت نزول، کاتباز برکت وجودش دنیا به گردش آمدخورشید با نگاهش می رفت سمت مغربدر روز سخت خیبر، در جنگ هر دلاورتنها علی است غالب، مافوق کل غالبتا ذکر لب علی شد، یا والی الولی شدشد ذکر عرش رحمن،
mahdialmasi313 | من گدایی درت را دوست می‌‌دارم حسینسائلان محضرت را دوست می‌‌دارم حسین.دست‌بوس نوکرت‌بودن برای من بس استنوکری نوکرت را دوست می‌‌دارم حسین.بارالها، گریه‌کن‌های حسينم را ببخش!»این دعای مادرت را دوست می‌‌دارم حسینپ.ن : #خستگی برای حسین (ع) معنا ندارد #صلی_الله_علیک_یا_سیدنا_المظلوم #غریب_مادر #حب_الحسین_یجمعنا
September 22, 2019
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-عشق رنگ وبوی الهی دارد- هم به های است و- هم به هوی- های وهوی توئی- هم دراین جا ئی وهم درانجا ئی-هم به در جامی وهم درسبوحی-به هم مرادی وهم به تو مریداند-هم به در پیام ای وهم درکلام-هم درسفید هستی هم درسیاه سیاه -من همان   که توگویی تو همانی که خودگویی- نه چنین ام که توخواهی –توچنانی که –من خواهم-هم سماواتییم هم زمینی ام-به زنجیر توبسته  وبرده دینم- برای دل تنهایم توجام شرابی من اب سرابم گرفتاررتوام انچنان حق
سلام
شهادت سپهبد حاج قاسم سلیمانی را به شما عزیزان تسلیت میگویم
قول حاج قاسم به بچه ها
پیکر پدرم کی برمی گرده؟
زینب از حاج قاسم پرسید: پیکر پدرم کی برمی گرده؟» چشمان حاج قاسم را نم اشک پر کرد و درحالی‌که سعی می‌کرد اشک‌هایش را کنترل کند روبه زینب گفت: به شما قول می دم هر طور شده پیکر پدرتان را برگردانم.» حسین و زینب چنان تحت تأثیر جمله او قرار گرفتند که زینب بار دیگر پرسید: سردار شما مطمئن هستید؟ خیالمون راحت باشه؟» سردار سلیمانی که حالا
فالح خیلی خوشحال بود. سر حرفش باز شده بود و می گفت از این سفر که برگردد دیگر به نمازش بیشتر اهمیت می دهد و حتماً ازدواج می کند. می گفت: من رانندۀ تریلی حامل ضریح امام حسينم. در خواب هم نمی دیدم.» بعد خودش را فلوحی» (فلوحی یک جور اسم تحبیب فالح است.) صدا زد و به عربی چیزی گفت. باز هم دو تا بوق تشکر برای خدا زد و از شیشۀ جلو آسمان را نگاه کرد. به نظرم خیلی از فرشته ها در آسمان به این رابطه، که با کمترین مقدمه ای بین فالح و خدایش برقرار شده بود، حسودی م
 
 
گاه مجنونم و گهی لیلا گاه خورشید و گاه آیینه روبروی همیم در همه جا ای طلوع همیشه ی قلبم با تو خورشید عالمینم من تو حسینی ولی گهی زینب گاه زینب گهی حسينم من وقت سجاده وقت نافله ها لبمان نذر نام یکدیگر دو کبوتر  در این حوالی عشق بر سر پشت بام یکدیگر من و تو آیه های تقدیریم من و تو همدلیم و همدردیم خواب بر چشممان نمی آمد تا که بر هم دعا نمی کردیم دل ندارم تو را نظاره کنم در غروبی که بی حبیب شدی تکیه بر نیزه ی شکسته زدی این همه بی کس و غری
متن مداحی شب های جمعه می گیرم هواتو 
شب های جمعه می گیرم هواتو
اشک غریبی می ریزم براتو
بیچاره اون که حرم رو ندیده
بیچاره تر اون که دید کربلاتو
آه امون از غریبی، صبوری
آه چه جوری بسازم با دوری
شاه کرامت کجا تو کجا من؟
این کربلایت چه ها کرده با من
اشکای زهرا تو صحرا برا تو
شب های جمعه صبوری برا من
بیچاره اون که حرم رو ندیده
بیچاره تر اون که دید کربلاتو
آه حرم باز پر از بوی سیبه
آه خدایا حسينم غریبه
دانلود مداحی شبهای جمعه میگیرم هواتو حاج امیر عبا
‌ ‌داشتیم میرفتیم کربلا ! با حجت ته اتوبوس نشسته بودیم ! کلى گپ زدیم ! خیلی باهاش شوخی میکردیم  تو کربلا همیشه از ما جدا میشد  تنهایی میرفت حرم ،برامون سوال شده بود  اخر ازش پرسیدم چرا همش جدا میشی تنهایی میری  که  وسط حرفاش یه دفعه گفت من خیلى دوست دارم شهید بشم ! از دهنش پرید گفت من شهید میشمااا ! من و امیر حسينم بهش گفتیم داداش تو شیویدم نمیشى چه برسه شهید ! حلالمون کن حجت چقدر اون شب تو اتوبوس وقتى خواب بودى با دستمال کاغذى کردیم تو گوشت  اص
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.



ادامه مطلب
سلام
شهادت سپهبد حاج قاسم سلیمانی را به شما عزیزان تسلیت میگویم
قول حاج قاسم به بچه ها
پیکر پدرم کی برمی گرده؟
زینب از حاج قاسم پرسید: پیکر پدرم کی برمی گرده؟» چشمان حاج قاسم را نم اشک پر کرد و درحالی‌که سعی می‌کرد اشک‌هایش را کنترل کند روبه زینب گفت: به شما قول می دم هر طور شده پیکر پدرتان را برگردانم.» حسین و زینب چنان تحت تأثیر جمله او قرار گرفتند که زینب بار دیگر پرسید: سردار شما مطمئن هستید؟ خیالمون راحت باشه؟» سردار سلیمانی که حالا
متن آهنگ:
مستان همه افتاده و ساقی نمانده
یک گل برای باغبان باقی نمانده
 
مستان همه افتاده و ساقی نمانده
یک گل برای باغبان باقی نمانده
 
صحرا همه گلگون شده
هر بلبلی دل خون شده
 
مظلوم حسينم
 
دور حرم دویده ام
صفا و مروه دیده ام
هیچ کجا
برای من
کرب و بلا نمی شود
دانلود آهنگ مستان همه افتاده و ساقی نمانده استاد کریمخانی
7
بابا حسينم که پیش مامان ازم دفاع می کرد خیلی حال میکردم، وقتی میگفت هر کی دخترمو‌ دعوا کنه ادبش میکنم، کلی کیف میکردم، احساس بزرگی و لیاقت میکردم، فضول بودم، مامانمم اذیت میکردم احتمالا ولی خب خودم یادم نمیاد!!!
اما ته تهش میدونستم حق با مامانمه، اونه که راست میگه
من مامان بدی نیستم آوی، شاید توام بعدنا وقتی یکم بزرگتر شدی بفهمی، درسته الان مادر بزرگ و پدربزرگات‌‌ نازتو میکشن و طرفتو میگیرن ولی من دنبال اینم که خانم بار بیای
دوست دارم ج
آبریزان را برداشتم.نگاهش کردم.دستم را رویش کشیدم.تو راست میگفتی.عجیب روی چهره اش خاک نشسته .سراغ نوشته های قدیمی رفتم از گرد و خاک بلند شده به سرفه افتادم .من هم روزی پناهم حریم حسينم بود آن هم از نزدیکآن هم زیر قبه .چندشب پیش پشت در اتاق عمل مادرم نشسته بودم .مادرم دیر کرده بود.اشک امان فکر کردن نمیداد .یادم افتاد قبل تر ها هر زمان که اراده میکردم چشمم را میبستم و خودم را کنار حریمت میدیدم
چشم هایم را بستم . تلاش کردم تا خودم
حاج عبدالله امینی قریب به 85 سال عمردارد،سوادش فقط درحدخواندن ونوشتن وشغلش کشاورزی ودامداریست منتهادردهه محرم در شهر سه قلعه جایگاه ومنزلت خاصی دارد.
حضور 65 ساله او در ایام عزاداری سیدوسالارشهیدان سبب شده که مردم سه قلعه وی را رکن اصلی مراسم سنتی عزادرای امام حسین (ع) سه قلعه  بدانند ومحرم هرسال باکلام موزون،تاثیرگذار و اجراهای خالصانه،سنتی ودلنشین  وی جذاب وخاطره انگیز می شود.وی این شغل وصدای رسا را ازمرحوم پدر به ارث برده و می گوید:پدرم

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها