نتایج جستجو برای عبارت :

دل شب یادت کرده دلم ای داد به سحر مانده صدای تو غم تو حس عجیبی به گلو بغض غریبی به سرم خاطره های تو

آن روز تنها بودم؛ و من و تو ساعت‌ها با هم حرف زدیم. باران براي تو که آن سر شهر بودی زودتر شروع شد و براي من که اين سر شهر بودم دیرتر آمد. تمام چیزهايی که غلط بودند حس درست بودن داشتند. یا آن عید را يادت هست؟ و آن کتاب را؟ باآنکه سرت شلوغ بود براي خواندنش وقت گذاشتی؛ و در آخر حتی دوستش نداشتی؛ و من فهمیدم چقدر من و تو فرق داریم؛ و فهمیدم چقدر می‌توانیم حس‌هاي جدید از هم یاد بگیریم. یا آن روز را يادت هست که گفتی شب حالت بد شده بود؟ و من چقدر از اينکه
گله کن یار شکیبا زن زیبا گله کنگله کن اي گل تا لاله فریبا گله کن
گله کن شِکوه ی جا مانده از آن سینه برانگله کن آن دل رنجیده تویی گله کن
روز و شبی میگذرد در دل تو در دل منخاطره اي مانده و بس
از نگهت از تب من از عطش عاشق تنخاطره اي مانده و بس
گله کن یار شکیبا زن زیبا گله کنگله کن اي گل تا لاله فریبا گله کن
گله کن شکوه ی جا مانده از آن سینه برانگله کن آن دل رنجیده تویی گله کن
بهار آمده و برگ ریز مانده دلم
دلم شکست خدا ریز ریز مانده دلم
هواي عربده در کوچه هاي شب دارم
ولی خمار شرابی غلیظ مانده دلم
سرم هواي سرم چرخ می زند» دارد
در آرزوی عزیزم بریز!» مانده دلم
به اين امید که شايد به دیدنم آیی
به رغم حرف پزشکان مریض مانده دلم
به آن هوا که بلندش کنی مگر از خاک
هنوز روی زمین سینه خیز مانده دلم
تو آمدی و به زندان عشق افتادم
به لطف نام تو اما عزیز مانده دلم
صداي تو، نفس تو، نگاه کردن تو
هنوز عاشق اين چند چیز مانده دلم
هنوز ما
خاطره يادت باشد
خاطره : يادت باشد…
 
خاطره يادت باشد…آنقدر از خوندن کتاب لذت بردم که دلم نمی اومد کلش رو یک جا بخونم، ریز ریز می خوندم و از خوندنش لذت می بردم.اما آخر کتاب رو گذاشتم تو حرم بخونم.نشستم رو به روی ضریح،حس و حال کتاب انگار با حس زیارت گره خورده بود،می خوندم و اشک می ریختم،صورتم خیس خیس شده بود و زمان از دستم در رفته بود…نزدیک اذان /بود…خیلی دوست داشتم کسان دیگری رو هم تو اين حس زیبا شریک کنم،کاش می شد خیلی ها اين کتاب رو می خوندن
 
خیره به شبکنار خاطره هاي رفته ی تو گاه سوزش سرماي زمستان زخم زن چهره آزرده ام می‌شود و گاه چشمک  ستاره اي خاموش، امتداد نگاهم را می‌ددر میان اين شب زمستانیدر سراي سرد سینه ام سکوت سنگین لحظه هابا صداي قطره هاي باران بر سنگفرش کوچه خلوت شکسته می‌شود به یاد دارم شبی آسمان گریان شده بودآن زمان کودکی بودم در آغوشت صداي برخورد قطره هاي باران بر شیشه غبار گرفته ماشین، آهنگ لذت بخش لحظه هايمان شده بود هنوز هم صداي باران پشت پنجره زیبا ت
شب در طلسم پنجره وا مانده بود و منبغضی میان حنجره جا مانده بود و من در خانه اي که آینه حسی سه گانه داشتابلیس مانده بود و خدا مانده بود و منهم آب توبه بود در آنجا و هم شراباخلاص در کنار ریا مانده بود و منمی رفت دل به وسوسه اما هنوز همیک پرده از حریر حیا مانده بود و منابلیس با خدا به تفاهم نمی رسیدکابوس ها و دغدغه ها مانده بود و منوقتی که پلک پنجره یکباره بسته شدانبوه گیسوان رها مانده بود و منفردا که آن معصوم رفته بودابلیس با هزار چرا مانده
چشم باز کن و ببین. به چشم‌هاي خودت شک نکن، سال‌هاست بینايی؛ در سکوتی چشم بسته و تاریک. پس هر آنچه هست سیاهیست و سیاهی. ورق بزن؛ ببین که اگر ورق برگردد، باز هم سیاهیست و عمقش. به چشم‌هاي خودت شک نکن، سال‌هاست بینايی.من از پس چیزی نیامده‌ام، منی که تمامِ بودنم. ورق بزن؛ تمامش را ببین. سیاه و سیاه؛ مثل عمق مردمکان گشاد شده‌ات. حالا تمام چشم‌هايت مردمکانند و تو به اندازه‌ی تمام مردمکان جهان بینايی. پس مرا ببین از پس سکوتی چند ساله؛ من از پس چیز
شده از چشم کسی سست شود دستانت؟
یا که از دیدن او ره بیفتد جانت؟
شده در شهر خودت مثل غريبي باشی!
به تمنّا برسد قسمتِ آبت ؟نانت؟
شده با درد شبی همدم گریه بشوی؟
یا که یک زخم قدیمی بکند گریانت؟
شده یک خاطره ات زخم جدايی باشد
که به ذهن آوری و رود شود چشمانت؟
روز و شب مُردم و در خاطره ها در حبسم!
شده یک خاطره عمری بشود زندانت!؟
پارمیدا مقیسه
از سرم مستی گذشت، اما خمارم مانده است،
یادگاری بی بها، یاد بهارم مانده است.
بینوايم، بی دوايم، بی دواي عشق تو،
زخم دل از زخمة تار دوتارم مانده است.
گر نشان از آتش عشق نهان در دل نماند،
یک شرار از سوز دل بهر سگارم مانده است.
پیش جانان م یروم، در جان شراری کو مرا،
پیش من آ، جان من، گر اعتبارم مانده است.
از نبرد و گیر و دار زندگی کردم فرار،
عشق زخمینم ولی در کارزارم مانده است.
گر امیدم ناامید از باغ باور رفته است،
مادر اندیشه عمری انتظارم مانده است.
و من مهاجرم.
مهاجر زاده شده و مهاجر مانده .
من در تمام فصل ها مهاجرم ‌‌‌‌‌
فصل ها و روز ها و سال ها میگذره و من هنوز مهاجرم .
من از لبخند عزیزام فقط تصویر دارم و هیچ 
از آغوششون فقط خاطره 
و از عطرشون .
سهم ما از هم فقط خاطره هايی از گذشته است ‌
و من دردناک هنوز مهاجرم .
میترسم میترسم اين داستان هیچوقت تموم نشههه .
تورا با تمامم میخواهممم .
 
نفس ن از راه رسید، با کوله باری از حرف هاي نگفته، که پشت اندوه اين سالها پنهان شده بود، و در سکوتی هزار ساله فریاد می شد. چمدانش را جلوی در گذاشت و آرام پاهايش را از کفش بیرون در آورد. آهسته قدم بر می داشت، مبادا که سکوت سرد خانه را بشکند. ايستاد، خانه را برانداز کرد، به قاب عکس هاي روی میز خیره شد، یادش آمد اولین عروسکی که پدر برايش خریده بود، همان که دامن چین دار گل دار به تن داشت، با موهاي مشکی، و کتاب قصه هاي خوب، براي بچه هاي خوب، که مادر
سرم را با شامپویی شسته‌ام که بویش برايم خاطرهاي اضطراب آور است. خاطرهاي که نمی‌دانم چیست و کجاست. از حمام که برمی‌گردم پرسه ن به خاطرات دور می‌روم، دست به هرچه اضطراب آور بوده می‌کشم اما خاطره‌ام را پیدا نمی‌کنم. فقط میان هزاران خاطره‌ی اضطراب آور گیج می‌خورم و آن یکی که بايد باشد را نمی‌یابم. شايد من روزهايی با اين بو عاشقی کرده باشم! یک عاشقانگیِ دور و پر هیجان! شايد رها شده بودم در خودم. شايد . شايد. بوها حس را با خودشان می‌آ
که ما همچنان می‌نویسیم  
که ما همچنان در اينجا ماندهايم  
مثل درخت  
که مانده است  
مثل گرسنگی  
که اينجا مانده است  
مثل سنگ‌ها 
که مانده‌اند  
مثل درد 
که مانده است  
مثل زخم 
مثل شعر  
مثل دوست داشتن  
مثل پرنده  
مثل فکر  
مثل آرزوی آزادی
و  
مثل هر چیز که از ما نشانه‌اي دارد. 
محمد مختاری
تَرسَم اين بود که روزی شوق دیدارت مرا
نَکِشاند سوی آن کوچه ی باران خورده
چه کنم گوشِ من از حرفِ جماعت پر بود
که نبايد بروم سویِ مزار مرده
عمرِ دل رفت به تسبیح نگاهت ،اما
یادِ من هیچ در آن خاطره ها جا مانده؟
رفتنت همچو خزان و روزگارم چون باد
دلِ پايیزِ من اما سوی تو جا مانده.
 #ملک_الشعرايايیز
کتاب سطرهاي انفرادیشاعر: محنا امیری

تنها نشسته است غمی در اتاق منفنجان و چاي کهنه دمی در اتاق منتو نیستی و خیس شده چشم پنجرهباران گرفته است کمی در اتاق منچون آفتاب بود ولی ساکت و صبورمی زد غروب ها قدمی در اتاق منوقتی به جاي خاطره ها مانده جاي تواين روزها صداي بمی، در اتاق من.!حس می کنم که گردنه اي سخت پیش روستجا مانده است پیچ و خمی در اتاق منبا واژه هاي توی سرم رنج می کشدهر پنجشنبه عصر غمی در اتاق من
براي تهیه ی اين کتاب می توانید به پیج اينس
محمدم من اينجام جاي خاطره هامون
البته جاي خاطره هاي من
چطوری زندگی کنم با اين خاطره ها بدون تو
دلم داره میترکه
حق ندارم بهت بگم برگرد
میترسم بگم
نمیدونم بدتر از اينم مگه هست که من میترسم
اما میترسم یه چیزی بگم دیگه امید نداشتمم ناامید بشه.
توروخدا برگرد تورو جون من.
از واقعیت جلو تر رفته، تو را پیش تر داشته ام براي سالها، و قرن ها حتا در رویاهايم. در کنارت زیر سقف ها و آسمان سپری کرده ام شب ها را و روز ها گذراندیم. پیر شدیم، چهره ـمان فرق کرد. اين سئوال را کنار گذاشته بوده ام براي آن موقع ک بپرسم ازت، چهره ی جوانی ـم را هنوز يادت هست؟ شانزده سالگی ـمان و خجالت کشیدن هامان را يادت هست؟ يادت هست خیال پردازی می کردیم آینده را، توی تخت هامان ساعت ها بعد از نیمه شب، آن وقت هايی ک خوابمان نمی برد از رویا پردازی هاي
از واقعیت جلو تر رفته، تو را پیش تر داشته ام براي
سالها، و قرن ها حتا در رویاهايم. در کنارت زیر سقف ها و آسمان سپری کرده
ام شب ها را و روز ها گذراندیم. پیر شدیم، چهره ـمان فرق کرد. اين سئوال را
کنار گذاشته بوده ام براي آن موقع ک بپرسم ازت، چهره ی جوانی ـم را هنوز يادت
هست؟ شانزده سالگی ـمان و خجالت کشیدن هامان را يادت هست؟ يادت هست خیال
پردازی می کردیم آینده را، توی تخت هامان ساعت ها بعد از نیمه شب، آن وقت
هايی ک خوابمان نمی برد از رویا پردازی
خب اينم از روز آخر. برخلاف توصیه هاي بقیه روز آخری رو درس خوندم اما خیلی سبک. بیشتر با مامانم گپ زدیم و کلی خاطره بازی کردیم و همین باعث شد از استرسم یکم کم بشه. همچنین یک دست PES زدم باشد که رستگار شومD: پرونده مطالعه براي کنکور سراسری 98 رو همینجا می بندم و امیدوارم همگی موفق بشیم! اهالی بلاگر دعام کنیدا((:
تو نو بهار منی
همیشه کنار منی
در اوج بی قراری من
تویی که قرار منی
 
صداي پاي نسیم
مرا به خاطره برد
میان خاطره ها 
تو در خیال منی
 
در اين مسیر خطیر
پر از شرارت و گیر
تو آمدی چون شمس
و دستگیر من
 
خبر نداشت به عشق
زلال می شود آب
در آن میس و جامی
که می دهد صنمی
 
هیچوقت از خاطره هايی ک خودتون قبلا با کسی داشتین با کس دیگ خاطره نسازین واسه کسی رویا نسازین چون وقتی بفهمه اولین نفری نبوده ک اينارو باهاش تجربه کردین و تو ذهن شما اين خاطره با کس دیگ شکل گرفته بدجور از درون میشکنه 
خیلی بد 
دانلود آهنگ جدید مهدی احمدوند به نام قرار ترانه سرا ، آهنگساز و تنظیم کننده: مهدی احمدوند Download New Music Mehdi Ahmadvand Called Gharar آهنگ جدید و شنیدنی مهدی احمدوند به نام قرار را با بهترین کیفیت و لینک مستقیم از سايت یک موزیک دانلود کنید. متن آهنگ قرار »───♫♫●|●|●♫♫─── یکی به تو انگار ، بد ـه منو گفته … ! که دو ساعته چشمات ، رو من نمیوفته … ! »──|♫●|── یکی انگار عشقو ، از دل ـه تو برده نمیدونی قلبم ، بدونه تو مرده … ! ─|♫●|─ نمیذارم اين ، خاطره
چشمهايم به تماشاي تو اينجا ماندههرطرف شور تماشاي تو زیبا ماندهدرسرم شوق وصال است ومن می دانمدیده بر در به تمناي تو یکتا ماندهعاشقم سهم من از عاشقی ودلبری امعشق وهم صحبتی با تو به شبها ماندهمی   نخواهم ز سبوی ونه زجام صهباباده نو شم من از آن ساغر پیدا ماندهشاعر عشقم وبا شوق وصال تو خوشمدلخوشم عشق تو در جان ودلم جامانده
از جمله سفرهايی که جزو خاطره انگیزترین ها
هستند، سفر به یک جزیره در دل دریا است. خوشبختانه ايران با داشتن جزیره هايی
مانند کیش سفرهاي خاطره انگیز بسیاری می سازد. ولی خاطره انگیز بودن اين سفرها
منحصر به طبیعت و جاذبه هاي جزیره نیست بلکه کیفیت بی بدیل جزیره است که بیشترین
تاثیر بر مسافران می گذارد و از لحاظ روانی مسافران را به آرامش سوق می دهد. هتل
هاي کیش هم به درستی عمل کرده و سفر خاطره انگیز را در بستری آرامش بخش براي
گردشگران مهیا کرده اند.
چشمهايم به تماشاي تو اينجا ماندههرطرف شور تماشاي تو زیبا ماندهدرسرم شوق وصال است ومن می دانمدیده بر در به تمناي تو یکتا ماندهعاشقم سهم من از عاشقی ودلبری امعشق وهم صحبتی با تو به شبها ماندهمی   نخواهم ز سبوی ونه زجام صهباباده نوشم من از آن ساغر پیدا ماندهشاعر عشقم وبا شوق وصال تو خوشمدلخوشم عشق تو در جان ودلم جامانده
امشب باز یادِ ناکجايِ عزیز افتادم و عکساشو ورق زدم و براي دو تا از دوستان فرستادم، که یکیشون مهدی بود و اونم کم نذاشت و از خاطره هاي اونجا گفت و جوری از فقدانِ اون شهر و اون دوران دردِ دل کردیم که اسید معده‌م تا حد انفجار زد بالا و بعد از مدتها قرص کلیدینیوم سی خوردم و براي اولین بار آنچنان اثر نکرد.
يادت بخیر! 
اونروز هم با سجاد صحبتشو میکردیم، سجاد میگفت حاضرم بیست سال از عمرم کم شه و برگردم ترم یک. منم گفتم حاضرم پونزده سال از عمرم کم شه و بر
همه ارزویم، چه کنم که بسته پايم؟!
دچار استیصال می شوم . کاش می توانستم پی دل تو بروم . کاش می توانستم پی  دل خودم بروم .
چند قدم مانده تا رهايی؟! چند قدم مانده تا درک حضور تو؟! چند قدم مانده تا اغوشت؟!
تو فقط اذن بده به دیدارت، تو فقط بگو بیا . 
دل می کنم از هرچه هست. 
اين روزها هذیان زیاد می‌گویم. وقت براي خواندنش نگذارید.
.
خاطره‌ها بو، رنگ، صدا و حتی آب و هوا دارند.
صبح که بلند شدم. نفس که میکشدم. هوا، هواي اسفند سال نود و چند بود.
همه چی به طرز عجيبي در حال تکرار است بجز چشم‌هاي تو.
هوا که همان است اتفاقات هم که به طرز غريبي همان اتفاقات است.
تکمیل اين جنون، فقط موسیفی آن روزها را کم دارد. پس فايل را پیدا کردیم و بی امان پشت هم به خواننده اش گفتیم بخواند انقدر که از نفس بیفتد
 و خب جنون بايد کا
نفس ن از راه رسید، با کوله باری از حرف هاي نگفته، که پشت اندوه اين سالها پنهان شده بود، و در سکوتی هزار ساله فریاد می شد. چمدانش را جلوی در گذاشت و آرام پاهايش را از کفش بیرون در آورد. آهسته قدم بر می داشت، مبادا که سکوت سرد خانه را بشکند. ايستاد، خانه را برانداز کرد، به قاب عکس هاي روی میز خیره شد، یادش آمد اولین عروسکی که پدر برايش خریده بود، همان که دامن چین دار گل دار به تن داشت، با موهاي مشکی، و کتاب قصه هاي خوب، براي بچه هاي خوب، که مادر
وقتی دلتنگی سراغت می یاد بی اختیار یاد کسی وکسانی میافتی که به يادت هستند وترا براي همینی که هستی دوست دارند همون ها هستند که براي موندن و عاشقانه بودن دلیل زندگی میشن اگرچه شايد دیر يادت کنند اما خاطره ها همیشه يادت می آورد که هنوز هستی دردل یک نفر
در کشاله ی روزهاي پس افتاده دستی پرت میکنی و بیخ گلوی منِ آن روزی که شبش با تفکرات مملو از شک به وجود راستینِ دست، در آستینِ شُل شده ی بی رمق که جان مخوفِ به داد رسیده از فریاد، هق هقِ تند تندِ ضعیفه ی درونِ ناشی از در به استیصال مانده در موکب زمان بی ترمز که حتی صحنه اي مخدوش نیز در به راست راه دادن آن راستینْ ظاهر گوی سبقت از کمال وحدانی گرفته را میگیرد.من نیز یواشکی روی شیار بیرون زده از پنجره ی اتاقت خاطره سالگرد ارتحال مقام شامخ دلبرت را تس
سفره ی یلدائی ما را تو يادت نیست ، هست؟
رقص شمع و جمع شیدا را تو يادت نیست ، هست؟
صورتِ آسوده و خندانِ ما را دیده اي؟
چهره ی خندانِ بابا را تو يادت نیست هست؟
گیسوی مُشکین و رخ سیمین و دامن پر زِ مِهر
مادری چون شاخِ طوبی را تو يادت نیست ، هست؟
خنده هاي بی دلیل و خاطراتِ مانده از
قبلِ آن آشوب و بلوا  را تو يادت نیست ، هست؟
بعد از آن شد وعده ها بسیار اما بی عمل 
وعده هاي مانده بر جا را تو يادت نیست ، هست؟
تا زمستانم بهاری شد ، بهارم شد خزان
رنگِ سبزِ دش
چیزی که از من باقی مانده ته‌ماندهاي‌ست از گذشته‌ام. شبحی از آرزوها، علايق، انگیزه‌ها، نفرت‌ها و عشق‌هايم. به من می‌گویند با اين ته‌مانده کاری بیش‌ از آن که پیش‌تر می‌کردی بکن. من خودم را پیدا نمی‌کنم. 
انگار یک نفر کشتی‌گیر را تا سرحدّ مرگ زده باشی و بعد به بدن رنجور و لت‌وپارشده‌اش نگاه کنی و بگویی بلند شو. فینال قهرمانی‌ت مانده. بعد بگویی چرا ضربه‌هايت کاری نیست. لابد چون ضربه‌هاي پیشین کاری بودند.
من خسته‌ام. خسته‌ام و خستگی
آلبومی قدیمی ام،
در زیرزمین خانه اي کلنگی
که واحدهايش را پیش فروش کرده اند.
در انتظار دستی جامانده در اعماق
که شايد آجرها نمی گذارند
خاطره اي فروریخته را ورق بزند
 
نجاتم بده!
در من هنوز لبخندی هست
که می تواند چیزی يادت بیاورد…
 
 
از : لیلا کردبچه
,دانلود آهنگ جدید مسعود صادقلو خاطره من که میدونم باز برمیگردی,دانلود آهنگ مسعود صادقلو خاطره ,دانلود آهنگ مسعود صادقلو خاطره من که میدونم تو دووم نمیاری تو ,دانلود آهنگ مسعود صادقلو به نام خاطره ,دانلود آهنگ جدید مسعود صادقلو خاطره با بهترین کیفیت همراه ,دانلود اختصاصی آهنگ جدید مسعود صادقلو بنام خاطره + متن آهنگ ,آهنگ خاطره مسعود صادقلو ,دانلود آهنگ مسعود صادقلو به نام خاطره ,دانلود آهنگ من که می دونم باز برمیگردی مسعود صادقلو ,دانلود آهن
متن اهنگ سیامک عباسی به نام آخر پايیز
می‌دونی از تو توو قلبم یه جاي خالی، یه حسِ کشنده مونده هنوزمبراي اينکه نمیرم، براي اينکه نبازم، یه عکس خنده، یه برگِ برنده مونده هنوزمیه عکس از اون شب خوبی که حتی فکر نکردم قراره خاطره‌هاتو یه عمر اشک بریزمقرار شد که تو از من فقط یه عکس بگیری، نه زندگیمو عزیزم، نه زندگیمو عزیزمخراب شد همه دنیام، اگه بیاي قراره چیو دوباره بسازی؟فقط قراره به يادت غمامو جشن بگیرم، شباي خاطره بازیتو رو به یاد میارم با هر چ
تمام مزه ی یه خاطره به در دسترس نبودنشه. به اين که فکر کنی و تلاش کنی تا تکه پاره هايی ازش رو به یاد بیاری. به نظرم عکس، فیلم یا هر چیز دیگه اي شبیه اينا، جلوی اين احساس رو می گیره. اصلا خاطره انگیز یعنی چیزی که نمی تونی تکرارش کنی. حداقل به سادگی نمی تونی تکرارش کنی.
دلنوشته کمبود خاطره
من حالم خوب بود,فقط کم حرف میزدم و زیاد میخوابیدم,به یه گوشه خیره میشدم و صورتم خیس میشد,لباس نمیخریدم وفیلم نمیدیدم,غذاي کم وسیگار زیاد.
گفتن حال روحیه مناسبی نداری,دکتر راي به بستری شدنم داد.
چهار ماهه که بستری شدم,اولا بهش میگفتن دیوونه خونه اما الان میگن کلینیک.
امروز یکی از بیمارا دلیل حال بد منو فهمید,میگفت:ازکمبود خاطره رنج میبرم.
اما من حرفش رو جدی نگرفتم چون کلی خاطره دارم,همه یه شکل و بايه نفر, من و دوست خوبم,تنه
دلنوشته کمبود خاطره
من حالم خوب بود,فقط کم حرف میزدم و زیاد میخوابیدم,به یه گوشه خیره میشدم و صورتم خیس میشد,لباس نمیخریدم وفیلم نمیدیدم,غذاي کم وسیگار زیاد.
گفتن حال روحیه مناسبی نداری,دکتر راي به بستری شدنم داد.
چهار ماهه که بستری شدم,اولا بهش میگفتن دیوونه خونه اما الان میگن کلینیک.
امروز یکی از بیمارا دلیل حال بد منو فهمید,میگفت:ازکمبود خاطره رنج میبرم.
اما من حرفش رو جدی نگرفتم چون کلی خاطره دارم,همه یه شکل و بايه نفر, من و دوست خوبم,تنه
دلتنگی داره خاطره هامو یادم میاره 
خاطره هايی که توی اين سال ها هر روز داره مرور میشه 
خاطره هايی که فقط برام مثل مسکنه 
مسکنی که دلم و فکرم رو کمی آروم میکنه 
فکری که سرکشه و هر دقیقه یه نگرانی برات میسازه
فکری که میخواد براي چند دقیقه دلت آروم باشه 
دلی که درونش یه دنیا درده
 حالا منم با اين درد ها دوست شدم و دارم با اون ها زندگی میکنم 
انگار بعد اين سال ها زندگی بدون اين خاطره ها برام معنی نداره 
 
بازدر بهاری سبز از يادتبی قرار قرارهاي گمشده در نسیمک هاي بهاریو خنده هايیکه در گذر زمان باد با خود برد!
ما از نسل کوچه هاي سوخته در آفتاب انتظارآه انتظار و انتظارچه معصومانهچشم به نامه اي در زیر سنگدلسوخته یک خنده ریزماآفرینش عشق را در رواق هاي گونه هاي شرم تجربه داریم!ما همچنان پاس می داربم،احترام یک بوسه کی در خلوتی کوچه سوخته از عشق!
آه اي کوچه ها خمیده در خاکستر سالهاي رفته بر باداي بادگیرهاي از نفس افتادهاي رواق هاي پر از خاطره هاي
هر آدم آوره یک رویاي ویران است 
ابری که در پیراهنی دلتنگ پنهان است 
هر روز از سویی به سویی، سرنوشت او
در دست هاي باد ،اين بخت پریشان است 
آهی کشید و پرده را آرام بالا کرد 
شب پشت پلک پنجره با من چه هم خوان است!
اين ماه،اين روشن که امشب قرص می تابد،
آیا همان ماه درخشان بدخشان است؟
مانده به یادش کوچه ما ،شهر ما آیا؟
مانده به يادت خانه اي که سمت ايوان است؟
اصلا بگو آیا تو می دانی زبانم را؟
اين واژه هايی را که در اين ملک حیران است 
بادی وزید و جنگلی ر
سال پیش مهر موبايلم رو برد. لب خیابون گریه میکردم و نعره میزدم مامان گفت فداي سرت.یه گوشی بهتر میخری، نو مدل جدید. گفتم مامان چی داری میگی، همه چی که پول نیست. خاطره هام چی.
آدم هرچی کمتر با دیگران دنبال ثبت خاطره باشه بعدها راحت تر خواهد بود. به لحظه هامون عمق ندیم. خاطره ساختن مثل خالکوبی کردن هست. 
همه ماها خاطره هايی داریم خاطرات خوب یا بد ولی براي من فقط یک خاطره خوب بود که مثل معجزه وقتی توی بدترین و سخت ترین موقعیت تمام عمرم اومد دنیامو رویايی کرد
واز وقتی که رفته یادم نمیاد هیچ چیزی از زندگیمو انگار همش یک خواب بوده
لطفا ناراحت نشو، دارم کاری میکنم که روح و ذهنم بفهمه که تنهاشدم و باور کنه
اين کارو میکنم که بلند بشمچ
امشب حالم بده بدجور بی خوابی زده به سرم . ساعت نزدیک ۲ نصف شبه !!
از ساعت ۱۰ میخوام بخوابم ولی خواب نمیرم .
امشب رفتیم هیات ینی اگه نمیرفتیم یه طورم میشد دیگه!! 
پارسال فاطمیه هر موقع میرفتم هیات اسمم رو میگفت يادت میوفتادم ولی خیلی گریه میکردم ازت ناراحت بودم خیلی خیلی زیاد ‌ هیج وقت فکر نمیکردم بتونم ببخشمت . 
ولی امسال ارومم انگار واقعی بخشیدم دیگه . نمی دونم شايد هیچ وقت حقی براي بخشیدن یا نبخشیدن نداشتم ولی هر چی بود تموم شد دیگه . ام
شبیه من شدی تو خواب هام. موهات سیاه شده و دیگه پرپشت نیست من عاشق موهات بودم راستش. دور شدی، سر تا پا یه خاطره از من شدی ولی بازم ازت متنفر نیستم. از پیشونیت متنفر نیستم با اين که یه کپی از مال منه. سال هاست صدات رو نشنیدم ولی هنوز تو خیالم باهام حرف می زنی، با صداي خودم. هیچ وقت کم تر دوستت نخواهم داشت حتی روزی که خاطره اي ازت نمونده باشه و اون روز که تو رو با اسم خودم صدا خواهم زدم از همیشه دلتنگ ترم. 
وقتی تو احساس تنهايی می‌کنی، حس استیصال به من دست می‌دهد. حس می‌کنم هرکاری که می‌کنم - اصلا اگر کاری تابه حال براي تو کرده باشم- هیچ فايده‌اي برايت ندارد و تو تنهايی و با گوش کردن به موزیک زندگی‌ات را می‌گذرانی. من توی زندگی‌ات هستم؟حس می‌کنم افسرده شد‌ه‌ام. روزهاي زیادی‌ست که در خانه مانده‌ام. چیزهايی که می‌خواهم‌شان. آرزویی که در جانِ ناسالمم پرورشش داده‌ام بسیار دور است. دوست دارم بنویسم. دلم می‌خواهد زندگی کنم. دلم می‌خواهد با
#شکايت
جاي شکايت دارد اين روزاي فروردینشايد به سرماي زمستان مبتلا مانده

اينجا کسی در پیله ی بیماری هر شبدر رخت ِدلتنگی به خوابی بی شفا ، مانده
در رود بی احساس و مرگ آبشش گویاماهی ترین فریاد ِ آبی ، بی صدا مانده
مردم ؛ مگر در آنطرف گوش ِ صدا رفتست
هان ؛ ايل باران در دل سیلی رها مانده
از کاروان ِ تشنه در قشلاق ِ گرم کوچ
ِ لب هاي احساسی به مرداب ِ بلا مانده
قومی ؛ بیابان تا بیابان ، کعبه گز کردهدر لابلاي مروه ی دل ، بی صفا مانده
اينجا عزاي نسل پروا
جیب هايم را پاره کرده اند، خواب که بودم. کسی به ماوراي زندگی ام دست درازی کرده است، تمام رنگ ها را به هم ریخته، با دلقک هاي خسته بازی کرده است. لبخند هايشان بریده است.
گنجشک ها رفته اند، دختربچه ها گریه می کنند، گذشته از یاد رفته است، صداي ناله هايشان همه جا هست. 
زمان را گم کرده ام، عقربه هاي ساعت دیواری شکسته‌اند. خورشید، خیره به ابر‌هاست، به او پشت کرده‌اند.  غمگین زمین را می‌نگرند.
روی دیوارها پر از قاب‌هاي خالیست. ماجرايی که گمان می کنم
دانلود آهنگ رضا کرمی تارا به نام خاطره (وفا نیاشتی افسرده بیم له شوند خدا نیاشتی)
Download Music Roholah Karami & Reza Karami Tara – Khatereh (♛) With Text And Direct Links In kordseda
دانلود آهنگ جدید خاطره (وفا نیاشتی افسرده بیم له شوند خدا نیاشتی) با صداي روح الله کرمی و رضا کرمی تارا با لینک مستقیم و رايگان از سايت کرد صدا
دانلود آهنگ کردی جدید با قشنگترین صداي جهان روح الله کرمی و رضا کرمی تارا خاطره همراه متن براي شما دوستاران آهنگ کردی آماده دانلود می باشد که با کلیک بر روی اد
تا قله فاصله اي نبودکه لغزیدم.حالا که در قعر درهگرگ ها در کاسه ی سرم شراب مینوشندباز نام تو از لبانم جدا نمیشودحالا که دستم بر سنگیپايم بر سنگیبر بلنداي درهجا ماندهبه خاطره ی دستهايت فکر میکنم.دستم بی تو کاش خوراک کرکسی باشد.
 
ايد نوشتن راه آسودگی باشه.
خیلی وقت ها بین حرف هاي ادم هاي موثر دنبال نقشه اي می گردیم که بگوید از کجا شروع کنیم.به ادم هاي موفق نگاه می کنیم تا ببینیم هم سن ما که بوده اند چه راهی را پیش گرفته اند.اما چند تا از اين خاطره ها را که بشنویم می فهمیم نقطه ی شروع ادم ها مخصوص خودشان است و نمی شود از ان الگو گرفت.تنها اشتراک همه ی اين داستان ها در یک چیز است عشق و علاقه. و در خاطره هايشان عمران صلاحی توضیح داده اند که چطور پايشان به طنز نویسی و غیره. باز شده است.شروع کار انها خاص ب
 
متن آهنگ اشوان بنام مغرور
دیوونه ی من معلومه کجايیقرار نبود آخه اين همه جدايیقرار نبود آخه تنهايیابیا بیا بیا بیابلد نبودی اين آدم مغرورونبودی جاش یهو بندازتت دوروواسه هر اشتباهی بشی مجبوروبیا بیا بیا بیادلم تنگه واسه چشماي خوش رنگتکجايی که دلم بد جور شده تنگتمیرقصیدم برات میزدی هر سازیحواست نیستواسه یه شهر خاطره میسازیتو که خودت میدونیتو قلب من میمونیلااقل بمون یه کاری کنبه ظاهر بی قراری کنآبرو داری کن نروتو که خودت میدونیتو قلب من
شراب. خاطره. یادآوری. اندوهی منتشر در فضاي لايتناهی. سیگار. مرزِ باریکِ حالِ خوب و حالِ بد. صداي مرضیه. من به اين انباشتگی و فشار حافظه و خاطره عادت دارم. کلماتِ سلین. مرگ قسطی؛ "دوباره تنها شدیم، چه‌قدر همه چیز کند و سنگین و غمناک است". عرق. که زمستان جز زخم، برف هم دارد. راه رفتن بر روی آن مرزِ باریک. آسمانِ سیاه و زمینِ سفید. معلق بودن در آن فضاي لايتناهی.
 اسفند
 هر چه سرد، هرچه سخت اما در پی اش بهاری هست
 درست مثل زندگی که روزهاي سختش هرچه طاقت فرسا اما در گذر است
. آدم ها می آیند با خودشان شوق می آورند، 
امید و رشته هاي نازک دلبستگی رشته ها که طنابی ضخیم شد
 از ترس به دام افتادن میروند از آنها کوله باری می ماند پر خاطره
 و دلبستگانی که در خاطره ها جا می مانند.
 فراموشی گره کوری ست که به دست زمان باز میشود
 اسفندِ رابطه ات در گذر است
 خاطره ها را دَرس کن و بهار را با حال دیگری آغاز کن
 #پریسا_زا
دانلود آهنگ جدید سارن به نام خاطره هام بگن نه با لینک مستقیم
آهنگ سارن خاطره هام بگن نه
متن موزیک
روزی که دیدمت عادی نبودهیچی بعدش واسم عادی نموندبترس از اينکه شبیه من شیبی حس با یه وید سم شیرازم بودی نگهت داشتمنمیتونی انقدر سریع رد شیبترس از اينکه شبیه من شینخواد دلت ولی بد شیرویام بودی همیشه تواز اين رویايی تر نمیشه خبتار میبینم همه جا روبعد رفتنت سره همه جاموچشايی که میپرستیدمبه کی داده یعنی جامو
براي چی همه چی سر جاشه به جز تویی که نیست
صداي طبل و زنجیرمی آید از خیابان
غمی نشسته امشببه قلب پیر و جوان
صداي واحسیناپیچیده در هر کجا
زنده شده دوبارهخاطره ی کربلا
گردیده یک عالمیدر سوگ او سیه پوش
مردم همه عزاداربا اشک و غم هم آغوش
آمد محرمُ بازصداي اشک و ناله
روئیده در کربلاگل هاي سرخ لاله
(زمان:‌"25)
هر روز در دفترچه ی #یادداشتش، روزهاي مانده تا #چهل #سالگی اش را می شمرد:
سه شنبه 98/05/22، 41 روز مانده تا چهل سالگیچهارشنبه 98/05/23، 40 روز مانده تا چهل سالگیپنج شنبه. 39 روز مانده تا 
روزی همسرش دفترچه اش را دید و با تعجب علت #روزشماری اش را پرسید:
گفت:چهل نقطه ی #عطف #زندگی من است. اگر تا #چهل براي #ماندن» کوشیدم، از #چهل به بعد بايد براي #رفتن» بکوشم»
@dasanak
خاطره کار فرهنگی باحال
خاطره کار فرهنگی باحال
 
خاطره کار فرهنگی باحالبعضی وقتا وصف یک سری ازین کارهاي باحال و خودجوشِ فرهنگی را که می‌شنوی، حالت خیلی خوب می شود.
مثلا یکی از اين کارها مسابقه کتابخوانی‌ اي هست که در عرض ۲ ساعت توی مدارس برگزار کردند.بچه‌ها خیلی خوششون اومده بود.هم بخاطر اينکه ۳-۲ساعتی از کلاساشون پیچونده شده بودو هم اينکه ساعات درسايی که به نظر خودشون به درد زندگیشون نمی خوره، کتاباي مفید خوندند.جالب بود براشون که همونجا
و ماه، در نیمه شبی به اندازه ی نیم قرن پیرتر شد.
ما به اندازه ی نیم قرن خسته تر شدیم.
حالا چه کسی می خواهد صداي جوانی ما را
از زیر خروارها خاکِ سرخِ گرم،
و ترک هاي زودهنگام پوستمان را
از زیر بوتاکس هاي پی در پی، بشنود؟
 
صداي ما را که در گورهاي خانگی دفن شده ايم،
خواب هايمان را که در فکرهاي خونین غرق شده اند،
و نفس هايی که در سینه ها حبس کرده ايم را،
چه کسی می خواهد بخت بگشايد؟!
 
من قول داده بودم که بخندم!
من پايیز را در میانه ی راه پشت سر گذاشته بو
در اين پست دانلود اهنگ منو هیشکی نمیفهمه جز تو یه نفر براي دانلود در سايت بلاگ موزیک قرار داده می شود
دانلود اهنگ منو هیشکی نمیفهمه جز تو یه نفر (علی یاسینی) با لینک مستقیم کیفیت 320
دانلود آهنگ جدید علی یاسینی ما با هم خاطره داریم ( کیفیت اصلی Mp3 ) دانلود آهنگ جدید علی یاسینی ما با هم خاطره داریم موزیک جدید و زیباي خواننده علی یاسینی . منو هیچکی نمیفهمه جز تو یه نفر دلو بردار هرجايی ببر نگهش دار پیش خودت…
دانلود آهنگ علی یاسینی ما با هم خاطره د
یاد اون خاطره ام افتادم تو بچگی که توی یه کتاب مصور از مدرسه، یه خونه چوبی بود و من خیلی ازش خوشم اومد. یه چیز مثل ايوون بزرگ داشت و من پیش خودم تصور میکردم که اينجا زندگی میکنم با خانواده ام و دوستام هم با خونواده هاشون اينجا هستن. واقعا خیلی خیلی خوشم اومده بود از اين فکر ! یهو در حین خوندن کتاب سالار مگس ها که میگن اين جنگل مال ماست، یاد اين خاطره افتادم. :)
بسم الله الرحمن الرحیم کسی که با تو برخورد درستی نداشته و به هر دلیلی خاطره خوبی نگذاشته اما من با تصمیم خوب و برخورد خوب خاطره خوب را رقم بزنم خاطره هاي خوب امید و نشاط می آورند حمايت خدا را همراه میکنند روسفیدی فردا حتمی می شود بعد از برخورد خوب و تصمیم خداپسندانه آرامشی حاکم می شود که با خود برکت و رحمت و عزت را به ارمغان می آورد **دو رکعت نماز بخوانیم براي برادری که درست برخورد نکرد با ما بگوییم اي خدا ما گذشتیم تو هم بگذر که حواسش نبود شهید
خواب دیده بودم جنگ شدههزار و پونصد نفر مرده بودند و من نمرده بودممانده بودم وسط خاک و خوندرست مثل سالها قبل که مانده بودم وسط سوز و سکوت مطهری و خون ِ روی زمین ریخته را دیده بودم و دم نزده بودم، دویده بودم توی ماشین و سعی کرده بودم فراموش کنم آن خون ریختهٔ روی زمین خون آدمیزاد استخون گرم یک انسان، یک آدمخونی که میریزد و لگدمال میشود
 
خواب دیده بودم جنگ شده
هواپیما افتاده و تکه تکه شدهکفش ری‌را جا مانده، کتاب‌هاي رامتین، لبخند پونه و آرش، چش
امـــــروز عجیب دلم برايَت تنگ استـدو لیوان چـــــاےدو صندلےدو بلیتـ سینمايکـ نیمکت دونَفـره در پارکـو باقے دو نَفَره هايمانتَحقق پیدا مےکردحلا قضیہ تفاوت داردیک لیوان آبقرص مُسکـنکز کردن در گوشه تاریکـ اتاقیکـ نیمکتـ پرت در پارکـو ضَجـهحالا که نیستے من و یکـ دنیا خاطره از تو، دو نَفَره هايی داریماينجـــــا جايَتـ خالیستـــ صاحبـ یک دنیا خاطره
یکی به تو انگار بد منو گفته مهدی احمدوند (کیفیت عالی mp3)
دانلود آهنگ جدید مهدی احمدوند به نام یکی به تو انگار بد منو گفته به همراه متن ترانه ، پخش آنلاين و لینک مستقیم
Ahang : Mehdi Ahmadvand- Gharar
لینک دانلود آهنگ | براي دانلود روی لینک زیر کلیک کنید
http://m8a.ir/cwZWu
یکی به تو انگار بد منو گفته مهدی احمدوند (کیفیت عالی mp3)
یکی به تو انگار بد منو گفته که دو ساعته چشمات رو من نمیوفتهیکی انگار عشقو از دل تو برده نمیدونی قلبم بدون تو مردهنمیذارم اين خاطره ی بد بگیره ا
بسم الله
سه سالی شده که بیشتر شب هاي سال را پشت همین میز گذرانده ام.میز بزرگ و قهوه اي سوخته ام که شاهد لحظه هاي زندگی بی اهمیتِ من بوده.شب هاي خوشحالی و ناراحتی.نگرانی هاي بی سر و ته.فکر هاي خوب و جرقه هاي امید و بعد نا امیدی محض.سکوت هاي طولانی و دود سیگار و بعد آواز هاي تاریکی.همه را گذرانده و مرا نیز خواهد گذراند.احتمالا بیشتر از من عمر کند.جنسش درست و حسابی است و حالا حالا سرِ خراب شدن ندارد.مثل من بد قواره و زشت نیست.میخواهد بماند.با هر وسیل
خاطره مقام معظم رهبری ازشهیدوالامقام حسین علم الهداي
 
 
حجم فیلم دودقیقه وسی ثانیه 
خاطره #مقام_معظم_رهبری از #شهید_والامقام #سید_محمد_حسین_علم_الهدی #سالروز_شهادت شادی روح #امام_راحل و #شهدا #صلوات #اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد #و_عجل_فرجهم  
سبک زمینه حضرت زهرا(س)---------------------------تو کوچه غم نصیبی،مادر و طفل غريبيدارن مـیرن سمـت خونـه  باروی نیـلـیحسـن  داره  ورده  زبــونکجايی بابا شد نیمه جونمـادرم از ضـرب سـیلی وغـریبـی تـو ، تـو شهرمون((  امان از غريبي(۳) واي  ))

با یـه قـد خمیـده ، با رنـگ روی پریدهخونه رو جارو میزنه،به دیوار تکیه میدهزیـنـب می بینه مـادرشوبا دست میگیره پـهلوشوچنددفعه توی خونه دیدهمی گیره از علی رو شـو((  امان از غريبي(۳) واي  ))


تو تاریکیه دل شب ، پیچیده صداي
یا مقلب القلوب
ترجیح می‌دادم بدون توجه به پايان ۹۷ و شروع ۹۸، پست‌هاي پیش نویسم را منتشر کنم. امشب بعد از اينکه طی خبری غافلگیرکننده متوجه شدم فردا شب ۹۷ تمام می‌شود، شوکه شدم! فکر می‌کردم هنوز چند روزی تا پايان ۹۷ مانده است! یک حال عجيبي شدم! هیچ جمله‌اي توصیفش نمی‌کند! نمی‌دانم از ۹۷ چه بگویم؟! یا درباره ۹۸؟! سال جدید می‌تواند پر از اتفاق باشد. ۹۷ خیلی زود تمام شد!
راستش را بخواهید من خیلی وقت‌ها از خاطره بازی می‌ترسم! خیلی وقت‌ها جرئت
 یک خاطره اي که خیلی بی ربط به اين روزها هم نیست، در شیخ سله بمو با دکتر وفادار براي شناسايی می رفتیم هواپیماي عراق شیمیايی زدند، یکی از ماسک ها بسبب مشکلی که داشت قابل استفاده نشد، ما مانده بودیم و یک ماسک نه وفادار قبول کرد بزند نه من، تو مسیر یک کُرد محلی دیدیم که خیلی هم ترسیده بود ماسک سالم را به او دادیم چفیه رانصف کردیم هردو جلو صورتمان بستیم، هر دو خوشحال شدیم و رفتیم دنبال ماموریتمان. خوش به آن روزها، براي سلامتی همه پزشکان خصوصا دکت
دور دوم قسمت سوم دست نوشته هاي سماوی. و من به طرز عجيبي دارم همه چیو میفهمم و خودم درايو میکنم. مکانیکه یکم و نظریه گروه :/
البته هنوز تقدیم حضیض سیارات که به خاطر غبار دور خورشید به وجود میاد رو نمیتونم ثابت کنم. من با تقدیم فرفره معمولی هم مشکل دارم، با تقدیم محور زمین هم مشکل دارم حتی!! حالا تقدیم حضیض سیاره؟! :///
امروز البته خیلی کم درس خوندم. رفتم دانشکده و کل روز حالت تهوع داشتم. پیتزا خوردیم بعدش نشستیم با بچع ها چند ساعت همش چرت و پرت گفتیم
با کدوم خاطره یا تجربه روز دختر رو تبریک بگیم؟!خاطره تنهايی کلاس تشکیل دادن در غیابشون.بلاک کردن بعد از اشتباه.نگفتن کنسلی کلاس و بیخودی سر کلاس موندنشون.کمک نکردن بهشون وقتی سر یه مبحث کمک میخواستن.سو تفاهم با شوهر یکی ازشون یا نجات دادن دوتا دختر که گیر کرده بودن ؟!اين آخری غیر دختراي کلاس بودش
تجربه‌ی عجيبي رو دارم زندگی می‌کنم.  نه می‌تونم یه دل سیر خمیازه بکشم، نه با خیال راحت و هر اندازه که می‌خوام قدم بردارم! نه می‌تونم غلت بزنم و نه می‌تونم بدون درد سرفه کنم یا حتا موهام رو شونه بزنم. دست اندازا و چاله‌هاي توی خیابون رو می‌فهمم! مثلن از خونه تا مطب ۷ مدل دست انداز داشت. اولی رو با درد عجيبي گذروندم و براي دومی یاد گرفتم با دستم گردنم رو محکم نگه دارم! از اين که فعل هارو مجبورم از نو بچینم و براي هر حرکت از قبل فکر کنم انرژی کم
.
یک وقت هايی هست که آدم جلوی اشکش را میگیرد. نمیگذارد بغضش خوب خوب چلانده شود. نمیگذارد تا آخرین قطره ی اشک روی گونه اش سر بخورد. انگار که بخواهد ثابت کند هنوز ته مانده زوری دارد . هنوز ته مانده قدرتی توی بازوهايش مانده . هنوز ته مانده قوتی توی زانوهايش مانده .  ولی می‌دانی ؟ یک شب هايی هست که آدم ذره اي، ذره اي در برابر اشک هايش از خود مقاومت نشان نمی‌دهد . ذره اي جلویشان نمی‌ايستد . ذره اي بغضش را کنترل نمی‌کند . انگار کن که ابر پايیز باش
خاطره نویسی از جمله عادات روزمره در بسیاری از افراد است. افراد به دلايل مختلفی دست به خاطره نویسی می‌زنند از جمله اين دلايل می‌توان به ثبت رویدادها و ايجاد سرگرمی اشاره کرد. متخصصان معتقدند خاطره نویسی می‌تواند مزاياي روانشناختی بسیاری داشته باشد. اگر به اين موضوع علاقه‌مندید و می‌خواهید در مورد آثار و منافع روانشناختی آن اطلاعات کسب کنید ما در اين مقاله به توضیحات بیشتری در اين باره پرداخته‌ايم که می‌تواند براي شما جالب توجه باشد.
تاثیر بعضیا تووی زندگی آدم بیشتر از یه اسمه، بیشتر از مدت حضورشونه.
انقدر زیاد که یه روز به خودت میاي و می‌بینی همه‌ی فکر و ذکرت شده یه نفر!
شايد اون یه نفر، هیچوقت نفهمه که باعث چه تناقضی توی زندگیت شده، اما تو می‌دونی که اون، تنها دلیل تنهايیت بوده و تو، توی همه‌ی تنهايیات به اون پناه بردی. 
آرزو دادی. خاطره گرفتی!
آدما، با آرزوهاشون به دنیا میان، با خاطره‌هاشون می‌میرن.
کاش، آخرین خاطرهاي که قبل از مرگ به یاد میارم، تو باشی.
روی زمین ِسرد ِ باغ نگارستان نشسته ، بساطش را کنارش پهن کرده ، سعی میکند صداي حرف هاي خاله زنکی ِ زن هايی که در چند قدمی اش جا خشک کرده اند را نشنود و به صداي دلنشین ِ امید نعمتی  ِ در گوشش توجه کند.همراهش زمزمه میکند:"چراغ ِ شب ِ تار ، يادت بخیر/تو اي نازنین یار، يادت بخیر".با خط ها سر و کله میزند تا به آنچه میخواهد برسند.پهلوهاش از سرما تیر میکشد اما حالش بد نیست.و فارغ است،ز غوغاي جهان؛ جهانَ"ش"، قلبش ، عقلش، دنیايش. فارغ ِ فارغ ِ فارغ.
و به
خوبم:
خوبم؛
شبیه فانوس کنج انباری
که دل پری از لامپ ها دارد
خوبم، 
شبیه گلدان کنار پنجره
که با حسرت
گل هاي آفتابگردان مزرعه را می نگرد
خوبم؛ 
شبیه قايق خسته
در خشکی 
که می داند دیگر به آب نمی افتد
خوبم؛
شبیه نوار کاستی
که سال هاست آواز عشق اش
در پس خاطره ها جا مانده
خوبم.
تو چطوره؟!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
نبین به چهره جوان مانده‌ام.دلم پیر است
من از شکست و شکست از صداي من سیر است
تو را قسم به عزیزت که پیش من دیگر
نگو که شیر، اگر پیر هم شود شیر است
کسی مرا نپسندید و باز می‌چرخم
که اين حکايتِ تلخِ چراغِ آژیر است.
چه قدر خاطره‌ی ناتمام دارم من!
که اسم تک تکشان حکمت است و تقدیر است
مرا امید به یک اتفاق تازه نده
براي خیلی از اين اتفاق‌ها دیر است.
من از نماز به اين نکته‌اش رسیدم که
سلام وقتِ خداحافظی چه دلگیر است!
| سید سعید صاحب علم |
انشا مقاله نویسی دوازدهم انشا خاطره نویسی کوتاه انشا در مورد یک خاطره شیرین چند نمونه خاطره نویسی کوتاه انشا درمورد خاطره نویسی انشا هاي نگارش دوازدهم انشا خاطره نویسی ادبی انشا در مورد یک خاطره بد
 
 
موهايم را باد پریشان کرده، اما دلم را نمی دانم؟ نمی دانم کنکور با دلم چه کرده، نمی دانم ،قلم را چگونه در صفحه دفترم حرکت دهم که جمله‌اي بنویسم درخور حالم! طوفان پریشانی؟ یا پریشانی طوفانی؟
روزهايم سخت می گذرد اين روزها حسرت دوران کودکیم را م
خاطره ی هفتاد دقیقه ی با برکت همراه زیارت و کتاب
خاطره : کالسکه ی کتاب و هفتاد دقیقه با برکت
 
خاطره : کالسکه ی کتاب و هفتاد دقیقه با برکتبا کالسکه و دو ساک و کفش هاي داخل پلاستیک شده داخل حرم شدیم.گوشه اي دنج کالسکه را پارک کردم.اطراف را می پايیدم و افراد بیکار را رصد می کردم.
از کیفم کتاب در آوردم و نزدیکش شدم.با مهربانی نگاهش کردم و گفتم: کتاب قشنگیه، داستان هاي جالبی داره، زمان زیادی نمی گیره،می خواهید بخونید؟من اون گوشه کنار کالسکه هستم هر
آیا تا به حال با گوش دادن به یک قطعه موسیقی خاص احساس لرز کرده ايد؟ شما می توانید از شبکه برجسته مغز براي آن مفصل عاطفی تشکر کنید. با کمال تعجب، اين منطقه همچنین جزیره اي از خاطره باقی مانده است که از ویرانی هاي بیماری آايمر در امان مانده است. محققان دانشگاه بهداشت یوتا به دنبال اين منطقه از مغز هستند تا درمان‌هاي مبتنی بر موسیقی را براي کمک به کاهش اضطراب در بیماران مبتلا به زوال عقل ايجاد کنند. با ما در ادامه اين مقاله همراه باشید تا به
براي اولین بار در زندگیم براي خونه ی بابام رفتم نونوايی:)))
یاد اون خاطره مشهورم افتاده بودم معلوم نبود کدوم از شاطر ها همون آدم نا متعادلی بود که اون خاطره رو برام درست کرد! جا داشت پیداش میکردم پخخخخخخ کنم بهش، اما خب نمیشد!!!!
متن آهنگ دلم پریشونه هوروش بند
من پاي پیاده کنار ساحل صداي بارون من کور بشم اي کاش جلو چشامه خاطره هامونهی يادت میادش میذاشتی با عشق سر روی شونم تو صدام میکردی بهت میگفتم دردت به جونممثل موهات دلم پریشونه آخه بی تو چطور
ادامه مطلب
معمولا میتونم بگم شبیه چی می‌مونه، ولی اين بار نمی‌دونم. خیلی دلم تنگ میشه براش. مثل وقتی که می‌خوام سشوار رو روشن کنم، مثل وقتی که یه چیز خیلی خوشمزه می‌خورم یا وقتايی که به کارايی که هیچ وقت با هم نکردیم فکر می‌کنم. می‌دونی؟ یه دفه انگار همه چی بی معنی میشه و همه ی نقطه هاي مثبت زندگیم پودر میشه و من فقط یک واقعا بدبختم که یه بخش قشنگ و البته سخت زندگیش رو هم از دست داده. عزیزش رو از دست داده. عزیزی که اينقدری باهاش وقت نگذرونده، اونقدری که
چند شب پیش با هم صجبت کردیم، بعد از شايد یک سال. آدم‌هايی که یک سال باهاشون هیچ مراوده‌اي نداری و بعد از اون یهو به یه مناسبتی باهاشون هم‌صحبت می‌شی، گرچه بسیار ارزشمندن و بايد حفظشون کرد، اما واقعا اين که یک سال یک کلمه هم با هم حرفی نزده‌ايد، دلیل کافی‌اي نیست براي اين که اون آدم در مرتبه‌ی نزدیکی به تو قرار نداره در کل؟ گرچه عملا، نمی‌شه لااقل توی ارتباطات اين‌چنینی کسی رو مواخذه کرد، اما آدم‌هايی با اين مرتبه از ارتباط* معمولا حرف‌
بابا جان! قلبم خالی است. مرگ تو با تهی شدن وجود من برابر بود. انگار چیزی را گم کرده‌ام و ان چیز تو هستی. ندیدن و نبودن تو برايم سخت است. دیگر منزل پدری براي من چه معنی میتواند داشته باشد؟ وقتی تو نیستی تا باغچه ها را آب بدهی؟ تو نیستی تا در را به روی ما باز کنی و ساکت و آرام یک گوشه بنشینی و بازی بچه‌ها را نگاه کنی. خانه خالی است، قلب ما خالی است.
تک‌تک سلول‌هاي بودن ما درد می‌کند. حالا دیگر من از چه کسی سراغ بچگی‌هايم را بگیرم؟ خاطره اولین کفش‌
+ یک گوشه اي از ذهنم هست که هنوز وراجی می‌کند. تنها گوشه باقی مانده که شايد همه را باز آلوده کند.
+ درد زانو امانم را بریده.
+ آخ .
اين صداي دردش بود در گوشه وراج ذهن که براي هر حالی صدايی از خود در می آورد.
پ.ن: دارم برمی‌گردم. به عقب. به خودم. مشکل به عقب برگشتم نیست. مسئله اينجاست که خودم در عقب جا مانده بودم.  
 
خاطره نوسی براي راه افتادن دست براي نوشتن خیلی کمک میکنه.

3 نوع خاطره(اتفاقات) داریم: فردی.جمعی.جهانی

فردی: که مربوط به خاطرات شخصی و خصوصی فرده.

جمعی: تنها گروهی از مردم شامل اون میشن.مثلا دهه شصتی ها با مدرسه موشها خاطره دارن.

جهانی: مواردی که تمام جهان از وجود اون اتفاق خبر دارن و دستخوش تغییر شدن.مثل جنگ جهانی دوم.
اگه کسی از خاطره فردی استفاده کنه،داره از زندگی خودش براي دیگران پرده برمیداره و به نمايش اون دعوتشون میکنه
گاهی خاطره، جمعیه
مدت مدیدی بود ک قصد داشتم عکسهايی ک طی گذر دورانی از زندگی از من گرفته و چاپیده بودند را در آلبومی ک نصفه و نیمه باقی مانده بود، بچسبانم.
امروز دوباره چشمم ب آلبوم افتاد ک گوشه اي نشسته بود و خاک میخورد!
اين روزها مردم بجاي چاپیدن عکس در آلبوم، آنها را در گالری و هارد و فولدرهاي مختلف میچپانند.
خود من مدتهاست ک ادامه ی زندگی ام را[یعنی از آن سالی ک دوربینی دیگر درکار نبود و اهل خانه مجهز ب تلفن همراه دوربین دار و مدل بالا شدند!] در کامپیوتر چپا
متن آهنگ دلم پریشونه هوروش بند
من پاي پیاده کنار ساحل صداي بارون من کور بشم اي کاش جلو چشامه خاطره هامونهی يادت میادش میذاشتی با عشق سر روی شونم تو صدام میکردی بهت میگفتم دردت به جونممثل موهات دلم پریشونه آخه بی تو چطور
ادامه مطلب
متن آهنگ بهنام بانی تیتراژ ماه عسل
ترانه : روزبه بمانی
 Text  Music Behnam Bani Mahe Asal  
آهنگ تیتراژ برنامه ماه عسل 97
مثه پرسه تو بارونی
مثه حال یه مهمونی
مثه ماه عسل میمونی
چی بهت بگم از حالم
از تو از خودم از خیالم
تو که حال منو میدونی
پاي اين همه خاطره با دل خون اگه میشه بمون
بری جونمو میبری پشت سرت نرو جون دوتامون
از خیال تو دل کندن از تصورشم میمیرم من باور کن
نرو از همه خاطره هام اي رویام
نرو اي همه دنیام
من بدون تو تنهام تو که میدونی
نرو از همه خاطره ها
چهار سال پیش برايت اين آهنگ دنگ شو را فرستاده بودم که می‌گفت: فقط تو می‌مونی با من چهار سال گذشته و من شبیه آدمی که توی اين چهار سال از تو جدا شده و همه جا رفته و همه چیز را تجربه کرده و همه جوره دلش شکسته و تنها مانده باز هم برگشته‌ام به تو. مثل چرخیدن دور محیط دايره‌اي که بالا و پايین زیاد داشته و حالا یک دور تمام شده و رسیده‌ام به همان نقطه‌ی اول. به تو. و خوب می‌دانم که از تو گریزی نیست. و از تو رها نمی‌توان ماند و تو را رها نمی‌توان کرد. چ
- عمه دهنتو باز کن دندوناتو ببینم. وااااي عمه!. دندونات هیولا دارهههه! چلاااا؟؟؟!- چون اشتباه کردم قند خوردم.- کوچولو بودی؟!- اوهوم.- عمه!. ببین. دیگه وقتی کوچولو بودی قند نخور. غذا بخور. باشه؟!.یعنی من هلاک اين ذهن سیالشم که توش من یه روزی در آینده ممکنه کوچولو باشمامروز برام خاطره تعریف کرد از وقتی خودشو باباش کوچولو بودن.در واقع خاطره ی منو به زبون خودش بهم قالب کرد. با اضافه کردن یه سری حواشی. و جايگزین کردن خودش با من. برا همین تو
متن ترانه سینا سرلک به نام بدرقه

 
بدرقه کردم تورابا اشکاي بی امانمزندگی کردن پس از تونیست هرگز در توانمرد پاهاي تو بر قلب من و اين کوچه ماندهدرد از تو دور ماندن جان به لب هايم رساندهخاطره هاي تو چون زخمی که مرهمی نداردلحظه اي راحت مرا به حال خود نمیگذارداز جهان بعد تو جز خلوتم سهمی ندارمبا تو و بی تو ندارم من به تنهايی دچارمخاطره هاي تو چون زخمی که مرهمی نداردلحظه اي راحت مرا به حال خود نمیگذارداز جهان بعد تو جز خلوتم سهمی ندارمبا تو و بی تو
دانلود اهنگ من بیلیرم از خاطره اسلام
نظر يادتون نره
منبع:
پرشین ترک
خاطره اسلام,دانلود اهنگ جدید خاطره اسلام,دانلود فول البوم خاطره اسلام,خاطره اسلام من بیلیرم,دانلود اهگ خاطره اسلام,خاطره اسلام بیوگرافی,خاطره اسلام عکس,خاطره اسلام موزیک ویدیو
نمیدونمـ چرا هر وقت اينقدر تو اين دنیا گمـم میرم سراغ انیمیشن راپونزل و مریدا. شايد چون انیمیشن هاي والت دیزنی لند مثل سفید برفی و سیندرلا برمیگرده به زمان کودکیـم ولی اون زمان هم شیرین نبود که بگم اين تمايل منو به سمت زمانی میبره که کاملا آسوده بودم! اما میتونم بگم کاملا بی دغدغه بودمـ همیشه بايد پناهی واسه آدم باشه؛ پناه بر عِشق، پناه بر شعر، پناه بر خاطره ها هر چقدر تلـخ حتی! گفتم خاطره، یاد مامان خاطره میوفتم، مگه میشه یه آدم و اينقدر د
من زیستنم قصه ی مردم شده است 
یک تو، وسط زندگیم گم شده است
  اوضاع خراب است،مراعات کنید 
ته مانده ی آب است،مراعات کنید 
از خاطره ها شکر گزارم، بروید 
مالِ خودتان دار و ندارم، بروید 
لیلی تو ندیدی که چه با من کردند
  مردم چه بلاها به سرم آوردند
  من از به جهان آمدنم دلگیرم
  آماده کنید جوخه را، می میرم
 
#علیرضا_آذر
دریافت
خاطره مقام معظم رهبری ازشهیدوالامقام حسین علم الهداي
 
 
حجم فیلم دودقیقه وسی ثانیه 
خاطره #مقام_معظم_رهبری از #شهید_والامقام #سید_محمد_حسین_علم_الهدی #سالروز_شهادت شادی روح #امام_راحل و #شهدا #صلوات #اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد #و_عجل_فرجهم  
آنها که بار بستند و راه افتادند، آنها که بی هوا و ناگهانی، راهی شدند. آنها که به اين در و آن در زدند و مسافرت شدند، لبیک عیان و رسا و مجسم‌اند به فریاد العطش دخترانت به خطبه غراي خواهرت. به علم افراشته برادرت. به رجزهاي پرشور اصحابت.
اما اين جامانده‌ها، اين شکسته‌ها، اين خانه نشینهاي صبور که بار مسافران را با اشک‌هاي یواشکی  بستند. پشت سر زائرانت دویدند و نرسیدند. که دردهاي سخت امان رفتنشان نداد و ماندند. اين غریب‌هاي نشسته‌ پا
.
یک وقت هايی هست که آدم جلوی اشکش را میگیرد. نمیگذارد بغضش خوب خوب چلانده شود. نمیگذارد تا آخرین قطره ی اشک روی گونه اش سر بخورد. انگار که بخواهد ثابت کند هنوز ته مانده زوری دارد . هنوز ته مانده قدرتی توی بازوهايش مانده . هنوز ته مانده قوتی توی زانوهايش مانده .  ولی می‌دانی ؟ یک شب هايی هست که آدم ذره اي، ذره اي در برابر اشک هايش از خود مقاومت نشان نمی‌دهد . ذره اي جلویشان نمی‌ايستد . ذره اي بغضش را کنترل نمی‌کند . انگار کن که ابر پايیز باش
دانلود آهنگ جدید آرش اویسی به نام خاطره ی تلخ
Текст песни Khatereye Talkh Arash Oveisy
رفت اونکه بهم میگفت بی تو نمیتونم باشمОн пошел сказать мне, что я не могу быть без тебя
هی دل ساده حیف اون عشق که به پاش گذاشتمЭй, я просто сожалею о люби, которую я ложил это
من موندم یه مشت خاطره و جاي خالی تو

ادامه مطلب
در معانی خوش‌بختی وارد شده که:
خوش‌بختی یعنی درمانده از کار‌هاي عقب‌ماندهشبانه و کلافه از صداي تیک تیک ساعت ۲ بامداد؛ 
توانا باشی بر  شنیدن صداي قلب برادر کوچکتر در هنگامه‌ی خواب اش. :) 
فعلاً، با اختلاف از رده دوم، اين صداي تپش در صدر جدول آرامش‌بخش‌ترین صداها قرار داره. 
خدايا شکرت
همه‌چیز تند و تند و تند می‌چرخد می‌گذرد تمام می‌شود تو نیستی دیگر که دوشادوش‌مان باشی تو آرام و مهربان و در سکوت مطلق به‌خواب رفته‌اي هیچ‌چیز نمی‌تواند آرامشت را بگیرد می‌روی می‌روی و ما را با هزارهزار خاطره تنها می‌گذاری خاطره‌ی روزهاي خاله‌بودنت، مادری کردنت، خاطره‌گفتنت، از تهِ دل خندیدنت چه‌طور فراموشت کنم که خانه‌ات، خانه‌ی خاطرات کودکی‌مان بود. دستانت، گرم و مادرانه نگاهت، آرام مهربانی‌ات، دریاي بی‌نهايت

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها