نتایج جستجو برای عبارت :

دختری که دختر واقعی خانوادش نیست

داشتم فیلم عروس دریایی رو میدیدم.
اگه میخواهید ببینیدش پست رو نخونید.
.ماجرای یه دختر نوجونه که از خواهر و برادر کوچیکش مراقبت میکنه و مادرش به نظر میرسه دوقطبیه.
خیلی بلا و بدبختی سرش میاد انقدر که مجبور میشه به خاطر سیر کردن خانوادش تن ف ر و شی کنه .
آخر ماجرا وقتی مادرش توی دوره شیداییه میفهمه که مادرش میدونه این دختر چیکار کرده و میخواد برای پول درآوردن این کار رو بکنه .
دختر پر از خشمه دوچرخه اش رو برمیداره که بره .که ترکشون کنه.
وقتی با
شاید فکر کنید تو این دوره و زمانه دیگه کسی نيست که خانوادش از پوشش و ظاهرش ایرادی بگیره اما
متنفرم از خانواده هایی ک بچه اش محدود میکنن و نمیزارن هیچ لذتی از جوون بودنش ببره میگن آرایش نکن. فلان رنگ نپوش. اینجا نرو و مزخرفات دیگه تا درسش تموم بشه و به یه پسر بدنش بره و بعد باز اون غیرتی بشه ک فلان نکن و فقط برای خودم و.همون سال اول بچه دار بشن.
بعد بچه وددرگیری های زندگی و بعدم ک دیگه حوصله این کارها نمونه و پیری و مرگ.
اینچه زندگی شد آخه. ما ا
قشنگی یعنی دختر بودنو دختر بودن هم یعنی قشنگی
وقتی دختر باشی میتونی بهترین چیزای دنیا رو بچشی و از ته قلب حسشون کنی
یه دختر وقتی تو خونه پدرشه تاج سر خانوادست
یه دختر وقتی طرفدار یه گروه یا شخصی میشه تا تهش پاش میمونه.و با تمام توانش برد اون گروه یا شخصو تامین میکنه
یه دختر وقتی عاشق میشه همه چیزشو پای عشقش میزاره حتی اگه به معنی ذره ذره اب شدنش باشه
یه دختر وقتی ازدواج میکنه عقل کل زندگیشه و زندگی خودشو و همسرشو میسازه
یه دختر وقتی مادر میش
توی فرهنگ ما،
دختر پرستار پدر مادرشه
دختر غمخوار پدر مادرشه
و از دختره که انتظار دارن برسه به مادر پدرش اگه مریض و ناتوان شدن.
 
توی فرهنگ همسرم
پسر عهده دار پدر مادرشه
پسر مراقب پدر مادرشه
اگه پدر مادر مریض و ناتوان بشن، از پسر انتظار میره که وقت و عمرش رو براشون بذاره.
 
و من
تک دختر خانواده هستم و آقای همسر
تک پسر خانوادش.
در حالی که خونه والدین مون
۱۴۰۰ کیلومتر از هم فاصله داره!
 
گاهی به این فکر میکنم بعضی چیزها رو (مثل همین)
چرا بیشتر به
سلام
دوستان من قبلا یه ترم یه دانشگاه دیگه خوندم. اون جا عاشق یه دختر شدم. ولی متاسفانه همه چیز از دور قشنگ بود. اون دختر تمام عشق و علاقه ی منو زیر پاهاش له کرد و از همه مهم تر غرور و شخصیتم لگد مال شد.
حدود یک سالی هست که پای عشقم وایسادم و بهش اصرار میکنم که درخواست ازدواجم رو قبول کنه. ولی اصلا با وجود اینکه میدونه چقدر دوسش دارم ولی اصلا واسه ی نه خودش و نه خانوادش مهمه که من براش میمیرم. قیافه م و رفتارهام شده شبیه آدم های شکست عشقی خورده. هر
نامه ای سر گشاده به جواد آقو!
سلام کاکو،خوبی؟چیطوری؟عامو ای چه کاری بود کِردی؟شمو که اِقَد خوبی،با کمالاتی،ازت بعید بود هِلک هِلک پوشی بری محل کار زیدت و دَعوو را بندازی.نه خدا وکیلی ای رسمش هس؟ببین کاراتِ.حالو رفتی،باید اونجو آبروش جولوی همکاراش ببری و بِکشیش سینه ی فُش؟نه ای دُرُسِشه؟باید آقوی رستگار بنده خدا از همی جو بیخبر فُش کِش کنی؟حالو گیرم ای زیدت رفته با اکیپ همکاراش بیرون و دختر پسری والیبال بازی کِردن و یکم تنگیدن بالو پویین
شده آدمای اطرافتون یهو فازشون عوض بشه؟ ما سر کار سه نفر بودیم که همیشه باهم چایی میخوردیم تو روز، باهم خیلی صمیمی بودیم و کلا بهمون خیلی خوش میگذشت. من و مسئول بهداشت که هم اتاقی ایم و مسئول تغذیه که اتاقش کنار مهد کودکه منم ظهرا اگه میشد یه ۱۰ دقیقه زودتر میرفتم پایین پیش دوستم. اما حالا اون دوست تغذیه یه مدت خیلی به ما محل نمیده نمیاد چایی بخوره ماهم بریم اتاقش خیلی تحویلمون نمیگیره کلا مثلا خیلی کار داره و اینا ما هم اولا خیلی به روی خودمون
این منم ؛ دختري که اولین ترمش رو اندیشه اسلامی برداشته ، دختري که باید صد صفحه رو بخونه و الان رو صفحه ۸۳ مونده . دختري که فردا امتحان میان ترم همین درس رو داره . دختري که تو عمرش کلاس اندیشه اسلامی شرکت نکرده . دختري که فردا "مشق زبان" :| داره و هیچی ننوشته . دختري که خوابش میاد ، دختري که گردنش از بس رو کتاب بوده درد گرفته . دختري که دوست داره فقط بخوابه خدا شاهده به این دختر سلام کنید ^__^
سلام با یک دختر آشنا شدم و با خانواده رفتیم برایه ادامه کارها دختر 5 سال از من کوچک تر است من 23 سالمه و قد 140 سانتی متر هست که نزدیک 40 سانتیمتر من بلند ترم و شکل صورتی اش مادرم پسند نکرده ریز و کوچک است حالا مادرم مخالفت می کند می گوید خودت پشیمان می شوی در آینده من هم بخاطر اخلاق خیلی خوب و مهربانی زیاده که دختر دارد خیلی برام مهمه حالا دو دل ماندم یکی دخترخاله هام دید ما رو باهم گفت که من خیلی سر تر هستم ازش خانواده اش اصلا سخت گیر نيستن و با همه
hello everyone 
عایم سو دپرسد
یک عدد دختر هستم که بی افش ولش کرده چون بهش گفته چند روز دیگه از ایران میره :) ایشون هم صلاح دیدن رابطه ای درکار نباشه تا برا طرفین سخت نباشه :) 
یک عدد دختر هستم که هنوز باباش رضایت به رفتن نداده و از طرف دیگه مامانش اصرار داره که بره 
یک عدد دختر هستم که دوستاش دارن بش فشار میارن که چند روز دیگه حرکته و تو چیکار کردی ؟ 
یک عدد دختر هستم که بین موندن و رفتن گیر کرده
یک عدد دختري هستم که الان دلش میخواد سر بذاره رو بالش و دی
انقد آداب‎ رفتاری رو با پیشوند "تو دختري" و "دختر باید" به بچه‎تون گوشزد نکنید.
طوری که برای هر چیزی که سختشه از دختر بودنش متنفر شه.
.
› اشتباه تربیتی رایج تو نسل‎های گذشته و حتی الان. 
› بذارید به عنوان "یه آدم" وظایفشو بشناسه. 
م.کاکلی
اولین هارو باهاش تجربه کردماولسن سفر دو نفری با ی دختر
اولین راه رفتن دو نفره 
اولین دست گرفتن ی دختر تو خیابون
اولین لب 
اولین اغوش 
اصا کلا اولین دختري ک لمسش کردم
اولین جاهای ممنوعه ای ک نباید لمس میشدن ولی شدن
اولین محرمیت من با یه دختر
کلا اولین چیزای باحالی ک هر پسری تو زندگیش میتونه تجربه کنه.
حق دختري که با یه پسر مدتی چت میکنه و خانوادش میفهمن اینه که بزور شوهرش بدن؟
تا کی این عادت و رفتارای احمقانه؟
خواهش میکنم  واسه ی دوستم خیلی خیلی دعا کنید
بعداز یکی دوماه بی خبری ازش فهمیدم به خاطر این موضوع زندانیه تو خونه.
میشه حداقل یه صلوات واسش بفرستید؟
سلام
به شخصه به روز دختر هیچگونه اعتقادی ندارم، محدودیت، ممنوعیت، اینکارو بکن، اونکار رو نکن، موتور سوار نشو، دوچرخه سوار نشو، حق استادیوم رفتن نداری، حق بدون اجازه ازدواج کردن نداری، حق انتخاب پوشش نداری و تازه  اینا برای جامعه است، جامعه ای که پسری رو تربیت میکنه تا به دخترش به خواهرش بگه حق نداری از خونه بری بیرون، حق نداری با دوستات رفت و آمد داشته باشی، حق نداری دیر بیای خونه . واقعا روز این دختر مبارکه؟ البته که روز دختر برای اونایی
دختر_روانشناس_و_پسر_حقوقدان
پسر جوانی در کتابخانه از دختري پرسید: مزاحم نيستم کنار دست شما بنشینم؟
دختر جوان با صدای بلند گفت:
نمی خواهم یک شب را با شما بگذرانم»
تمام دانشجویان در کتابخانه به پسر که بسیار خجالت زده شده بود نگاه کردند.
پس از چند دقیقه دختر به سمت آن پسررفت و در کنار میزش به او گفت:
من روانشناسی پژوهش می کنم و میدانم مرد ها به چه چیزی فکر میکنند،گمان کنم شمارا خجالت زده کردم درست است؟»
پسر با صدای خیلی بلند گفت:
200 دلار برای یک
دختر_روانشناس_و_پسر_حقوقدان
پسر جوانی در کتابخانه از دختري پرسید: مزاحم نيستم کنار دست شما بنشینم؟
دختر جوان با صدای بلند گفت:
نمی خواهم یک شب را با شما بگذرانم»
تمام دانشجویان در کتابخانه به پسر که بسیار خجالت زده شده بود نگاه کردند.
پس از چند دقیقه دختر به سمت آن پسررفت و در کنار میزش به او گفت:
من روانشناسی پژوهش می کنم و میدانم مرد ها به چه چیزی فکر میکنند،گمان کنم شمارا خجالت زده کردم درست است؟»
پسر با صدای خیلی بلند گفت:
200 دلار برای یک
سلام
یکی از کاربرها گفته بود چه جوری به دختري که عکس میده اعتماد کنم، سوالم اینه که پسرها اگه دختري بهتون عکس بده واقعا فکر میکنید دختر بدیه؟، من محدودیتی ندارم تو مجازی ام عکس میذاشتم ولی اینکه دختر عکس پست کنه یا خودش براتون بفرسته چه فرقی داره؟
در هر دو کارش اشتباهه؟، چون پست کرد شاید ده بیست تا ولی پسری که مثلا یکساله قراره باهات باشه هر روز سی تا عکس بخواد کار درستی میکنه؟، اگه رابطه کات شد من عذاب وجدان میگیرم که چرا فرستادم. و اگه بفرس
یعنی کلِ امروزم با ویدئو کال گذشت :)) به خدا اگه میدونستم انقدر کاربردیُ با حالِ انقدر در برابرش مقاومت نمیکردم D: اول که با همزاد ^^ بعدش هم با دختر عمهُ عمه :* بعدش هم با دافِ تهِ قاآنی O-o بعدش هم با دختر عمه *-* خلاصه که حسابی سرم شلوغ بود :| البته دختر عمهُ دختر داییُ دختر عمه هم جواب ندادن -_- به دختر خاله هم نمیدونم چرا زنگ نزدم :( فردا میرم تو کارِ چهارتاشون ;)
امروز خانواده مهدی رو دیدم بالاخره
بحدی دلنشین و صمیمی و مهربون بودن که حس میکردم بارها دیدمشون
هیچ وقت فکر نمیکردم خانواده همسرمو دوست داشته باشم اما الان هنوز بله نداده مهر خانوادش ب دلم نشست
مخصوصا برادرزاده هاش
مخصوصا زینب ک هی میخواست محبتشو بهم برسونه و بگه با مهدی صمیمیه
اما مهدی امروز توفکر بود. ازش پرسیدم گفت چون‌به کاراش نرسیده تو فکر اونا بوده.منم زبون لامصبو نتونستم نگه دارم و یه جوری بهش رسوندم ناراحتیمو
من بعد از طی اینهمه م
از یه طرف میگه من خاص ترین دختري هستم ک تاحالا دیده و خیلی فرق دارم و قدر خودمو بدونم
از اینطرف صاف گند میزنم به همه چی
یعنی میخوام بزنم زیر گریه
چرا من بلد نيستم عین آدم حرف بزنم
اون چرتو پرتا چی بود گفتم
وای وای وای وای
قشنگ ی موقعیت عالی رو همین دختر خاص زد خراب کرد
من؟ دختر بی اراده ی این داستانم. اگر پاک شوم، مرا می بخشی؟ فقط لازم است این را بدانم که خیالم راحت باشد که راهی هست. وقت هایی که از کلاس بچه ها دارم می روم سمت دفتر، وقت هایی که در جلسه وقت نماز می شود، وقت هایی که منتظر اسنپ جلوی در خانه ایستاده ام، شب ها که می خواهم بخوابم، از تو می پرسم: آیا هنوز هم می شود کاری برای زندگی ام کرد؟ من؟ من دختر نشانه ها بودم! من دختر آیه ها بودم! من دختر مشهد آذر 97 بودم! من دختر باور داشتن بودم. دختر دانستن اینکه کسی
یه دختر میبینم که مانتو نخی لی پوشیده و باد شال و موهای پیچ و تاب خوردش رو تو صورتش پریشون میکنه.باد تیشرت سفید دختر رو به بدنش میچسبونه و عطر تن دختر رو بو میکشه
دختر ناراحته ؛ آروم و بیصدا گریه میکنه  و بغضشو قورت میده
از پسر کنارش فاصله میگیره
همراه باد قدم میزنه
ده قدم
بیست قدم
پسر صداش میکنه
دختر برمیگرده
باد هو کشان فاصله بینشون رو بیشتر میکنه
دختر رو به پسر فریاد میزنه
" ازت متنفرم"
پسر خشکش میزنه
دختر بر میگرده و راهشو میره
پسر فاصلش
در زمان های قدیم یک دختر از روی اسب می افتد و باسنش ( لگنش ) از جایش درمی‌رود. پدر دختر هر حکیمی را به نزد دخترش می‌برد، دختر اجازه نمی‌دهد کسی دست به باسنش بزند ؛ هر چه به دختر میگویند حکیم بخاطر شغل و طبابتی که میکنند محرم بیمارانشان هستند اما دختر زیر بار نمی رود و نمی‌گذارد کسی دست به باسنش بزند.
به ناچار دختر هر روز ضعیف تر و ناتوان‌تر میشود.
ادامه مطلب
من؟ دختر بی اراده ی این داستانم. اگر پاک شوم، مرا می بخشی؟ فقط لازم است این را بدانم که خیالم راحت باشد که راهی هست. وقت هایی که از کلاس بچه ها دارم می روم سمت دفتر، وقت هایی که در جلسه وقت نماز می شود، وقت هایی که منتظر اسنپ جلوی در خانه ایستاده ام، شب ها که می خواهم بخوابم، از تو می پرسم: آیا هنوز هم می شود کاری برای زندگی ام کرد؟ من؟ من دختر نشانه ها بودم! من دختر آیه ها بودم! من دختر مشهد آذر 97 بودم! من دختر باور داشتن بودم. دختر دانستن اینکه کسی
به مامان گفتم اگه پسرتون (مهندس) بیاد بگه با یه دختري آشنا شدم و حرف زدیم و دیدیم به درد هم می‌خوریم و مناسب همیم و حالا بریم خواستگاریش، شما چی میگین؟
گفتن خب اول باید ببینم دختره دختر خوبیه یا نه، باید اول بررسیش کنم، تحقیقات کنم، بعد ببینم چی میشه.
گفتم حالا اگه من بیام بهتون بگم من با یه پسری آشنا شدم و با هم حرف زدیم و پسر خوبیه و مناسب همیم و به درد هم می‌خوریم و می‌خواد بیاد خواستگاری، چی میگین؟
گفتن تو بیخود کردی (و یه سری چیزهای دیگه ک
ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺯ ﺴﺮ ﺮﺳﺪ : ﺁﺎ ﻣﻦ ﻧﺰ ﻮﻥ ﻣﺎﻩ ﺯﺒﺎﻢ ؟
ﺴﺮ ﻔﺖ : ﻧﻪ ، ﻧﺴﺘ 
ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎ ﻧﺎﻫ ﻣﻀﻄﺮﺏ ﺮﺳﺪ : ﺁﺎ ﺣﺎﺿﺮ ﺗﻪ ﺍ ﺍﺯ ﻗﻠﺒﺖ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫ ؟
ﺴﺮ ﺧﻨﺪﺪ ﻭ ﻔﺖ : ﻧﻪ ، ﻧﻤﺪﻫﻢ 
ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎ ﺮﻪ ﺮﺳﺪ : ﺁﺎ ﺩﺭ ﻫﻨﺎﻡ ﺟﺪﺍ ﺮﻪ ﺧﻮﺍﻫ ﺮﺩ ؟
ﺴﺮ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻔﺖ : ﻧﻪ ، ﻧﻤﻨﻢ 
ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎ ﺩﻟ ﺷﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺟﺎ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟ ﻪ ﻗﻄﺮﻩ ﻫﺎ ﺍﻟﻤﺎﺱ ﺍﺷ ﺸﻤﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﺮﺩ 
ﺍﻣﺎ ﺴﺮ ﺩﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﺮﻓﺖ ، ﺩﺭ ﺸﻤﺎﻧﺶ ﺧﺮ
       پیشتر ها یک همسر، فرزند دختر، خواهر، لولی، خواهر زاده، برادر زاده، عروس، زن دایی، زن داداش، دختر خاله، دختر عمه، دختر عمو، دختر دایی، پزشک و خانمِ همسایه اینجا می نوشت . من بعد با حفظ تمامی این سمت ها یک خواهرشوهر در اینجا می نویسد.
چهارده پونزد سالم بود و مثل اکثر نوجوونا فکر میکردم رویایی ترین روز زندگی هر دختري عروسیشه!عروسی یکی از بستگان دعوت بودیم.  وقتی عروس و داماد رو دیدم قند توی دلم اب شد که یعنی میشه یه روز من جای اون باشم؟خودم رو تولباس سفید و کفش پاشنه بلند تو بغل داماد تصور میکردم و دلم قنج میرفت! تو اون لحظه اون دختر برای من بزرگترین الگو شده بود! چقدر صورت تر و تمیز و خوشکلش رو دوست داشتم و به ابروهای پرپشتم لعنت فرستادم چون از ترس معاون مدرسه نمیتونستم برش
من امشب دختر غمگینی هستم که برای اولین بار بازی روی گوشیش نصب کرده و ساعتها نشسته به بازی.
دختر غمگینی که نمیدونه خوشبخته یا نه؟
دختر غمگینی که نمیدونه عشق توی قلبش هست یا نه؟
موفق هست یا نه؟
زیر پاش مهم هست یا نه؟
تو روابط اجتماعیش موفق هست یا نه؟
دختر غمگینی که اینقدر دور بوده و اینقدر محکم به نظر رسیده که روزهاست مادرش بهش زنگ نزده
دختري که توی این روزای بهار هیچ حس درس خوندن نداره.به خودش میگه بیش از ۲۰ سال درس و کارت در صدر افکار و دغد
بسم الله الرحمن الرحیم
هرکه این سوره را زیاد بخماند روز قیامت در جوار سید ابرار و ازواج اطهار او باشد اگر دختري در خانه مانده باشد این سوره را بر ورق پوست آهو نویسند ودر حلقه نهاده سر آن را محکم کرده در خانه دختر پنهان کنند او را شوهر پیدا شود و دیگر اینکه انا فتحنا را تا عزیزا حکیما با زعفران بر جامعه دختر نویسند و سوره کهیعص را بنویسند و بشویند و آبش را بر سر دختر ریزند مطلب ازدواج حاصل شود
گفتم که یکی بود داشتم روش کراش پیدا میکردم بعد ماشینشو دیدم و انقد شاخ بود که بیخیالش شدم؟
عاقا طی تحقیقاتی مشخص شد طرف واقعا خانوادش خیلی شاخن.باباش فوق تخصص داره و مامانش متخصصه.خیلی معروفن تو شهر دانشجویی و اساتید ماهم ازشون حساب میبرن حتی و اینو هرجور شده پاسش میکنن.و گویا دوست دخترم داره از همکلاسیاش که فکر میکنم بدونم کیه خیلیم زشته اصن(آی حسودی)
خلاصه که پرونده این مورد بسته شد.
یه مورد دیگه ام دوتا از رزیدنتای جراحی دانشکدمون هر ر
رمان دختر زشتدانلود رمان دختر زشت اثر شکیلا ش با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
داستان دختري به اسم آیما هستش که عذاب و سختی زیادی کشیده و سبب شده از اجتماع دور بمونه ، برای دلشاد کردن خانوادش هر کاری می کنه که این موجب تحول زندگیش می شه ، در این بین احساسات او و عاشق شدن …
خلاصه رمان دختر زشت
مهدی سهیلی‬: خیره شده بودم به پیست رقـص که با احساس سوزش شدید پهلوم به خودم اومدم … زیبا با نیش باز داشت منو نگا
فکر کنم که (این جدیده و حاصل تجربیات دو سه ماه اخیرم)،
یک مرد
وقتی که واقعا یه دختر رو دوست داره
همه زندگی و عمرش و وقتش و همه چیزش رو صرف میکنه که اون دختر رو خوشحال کنه و اون دختر کلا خوشحال باشه.
 
ممکنه سعی هم حتی بکنه که یکمی بهش زور هم بگه،
به دو دلیل:
1. کاری که دختره میکنه ممکنه اون لحظه به نفعش نباشه و پسره نمیخواد اسیبی به دختره وارد بشه
2. مردها معمولا دوست دارن یکمی قدرت و کنترل هم روی دختري که دوسش دارن داشته باشن.
 
همین همکارم که تو چند پست قبل بابت پیشرفتش کلی خدا رو شکر کردم.!
ش درگیره حساااابی. 
اینطور که تعریف میکنه یه مادر با ناراحتی اعصاب داره که عملا همه بچه های خونه رو فراری داده! 
این بیچاره هم چون دختره و سنش کمه فعلا پناه اورده به کار!
چند روز پیش صخبت میکردیم ناراحت و نالان از اینکه مادرش نمیدونه داره کار میکنه و بهش گفته دارم کلاس میرم ولی فهمیده الان و مانع کار کردنش شده و میگه حق نداری کار کنی. 
اینم چون محیط کارمون براش جذابه و بچه
روز عزیزای دل باباناموس داداشاهووی مامانادخی منگولاجینگول مینگولاروز دختر خوشگلا مبارک

عرضی ندارم بانوفقط یادت باشد امروز که دختريدر آینده مادر دختر دیگری هستیو روزی می‌آید که مادر بزرگ می‌شویپس جدا از همه ناپاکی‌ها، تو پاک بمان!روز دختر مبارک


دختر چیست؟موجودی است که فقط شیطونی‌اش به یه دنیا می‌ارزهروز دختر مبارک

من از تو گلبنی بهتر ندیدم / ز تو باغ گلی خوشتر ندیدممیان این همه گل‌های عالم / گلی خوشبوتر از دختر ندیدمروز دختر مبارک

میخوام یه دختر قوی باشم. یه دختر قوی که به مشکلات و درگیریهاش ـ هرچیزی که هست ـ اجازه نمیده تا حالشو بد کنن یا سنگی جلوی پاش بشن. میخوام یه دختر پرکار و شاد باشم! دختري که هیچ چیز نمیتونه مانع کار کردنش بشه و با تلاشش آرزوهاشو برآورده میکنه. میخوام دختري باشم این چنینی. که عزیزانش لذت ببرن از بودنش و زندگی کردنش. میخوام اونهارو هم خوشحال کنم. میخوام با هر سختی ای که هست ـ هرچیز ـ از زندگیم لذت ببرم و کار کنم و بجنگم و به ناراحتی هام اجازه ندم تا
هادی امروز بعد از نمازش دعا کرد. برای خودش، خانوادش ودوستش سعید. گفت: خدایا دوستم سعید
رو خیلی کمکش کن در مسابقه دو اول بشه. خدایا کمکش کن درساشو خوب بخونه. خدایا
بچه ها، پدر و مادر ها، وقتی هادی برای خانوادش و دوستش دعا می کرد، خدا یه فرشته ای رو مامور
کردبرای دعاهای هادی امین بگه.اون فرشته می گه: افرین هر دعایی که برای دیگران می کنی برای 
خودت هم بر اورده می شه.
در همین رابطه پیامبر(ص) فرمودند: دعایی که کسی پشت سر برادر دینی خود می کند، با هفت
◾️کتاب دختر پرتقالی” نوشته یوستین گُردر”، نویسنده مشهور نروژی است. 


دختر پرتقالی، گفتگوی فلسفی و شاعرانه بین پدر و پسری است که در دو زمان مختلف، زیسته‌اند. پدر، ماجرای آشنایی با دختري را به شیوه‌ای جذاب برای پسرش بازگو می‌کند و پسر، با خواندن یادداشت‌های پدرش، دید جدیدی نسبت به زندگی پیدا می‌کند.


دختر پرتقالی، از قبیل عشق های تکراری و نرسیدن های لیلی و مجنون نيست، بلکه عشق انسان هایی را بیان میکند که زندگی کاملا معمولی و البته ک

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها