نتایج جستجو برای عبارت :

دختره به جای داداشش میره سربازی

دختره و پسره تو خونه تنها بودن.پسره ب دختره گفت دوسم داری؟؟.دختره گفت اره.پسرگفت ثابت کندختره  تک تک لباساشو دراورد.دختره ب پسره گفت تو چی دوسم داری؟؟.پسره گفت اره.دختره گفت ثابت کن.پسره تک تک لباسای دختره رو کرد تنش.از دید مثبتش ب این ماجرا فک کنید ن منفی.
دختره و پسره تو خونه تنها بودن.پسره ب دختره گفت دوسم داری؟؟.دختره گفت اره.پسرگفت ثابت کندختره  تک تک لباساشو دراورد.دختره ب پسره گفت تو چی دوسم داری؟؟.پسره گفت اره.دختره گفت ثابت کن.پسره تک تک لباسای دختره رو کرد تنش.
داشتم با دختره تو اتاقم نماز می خوندم.
یهو چشمم افتاد به عکس روی طاقچه.
یه فکری تو ذهنم خطور کرد.
به دختره گفتم این عکسه کیه؟ میشناسیش؟
دختره گفت نه.
گفتم این آبجی منه.
یه نگاه متعجبانه کرد.
گفتم الان پیش خداست.
 
یهو چند قطره اشک اومد توی چشمام.
سریع نماز دوم رو خوندم و دعا کردم دختره جلو مامان بابام راجع به اون عکس حرف نزنه، سخته یه زخم کهنه دوباره باز بشه.
دخترک، شاد و پرانرژی بود، چشمه‌هاش برق می‌زد و نگاهش پر از مهر بود. اومد جلو، می شناختمش و خودم رو به نشناختن زدم، گفت من دریام دوست فاطمه. بعد اون همیشه تو کتابخونه ملی میدیدمش، عین که برگشته بود تو کتابخونه ما رو دید و خندید و گفت داداشت :) بغلش کردی تو اینستا دیدم . به عین گفتم داداش خودش هم ایران نیست و خیلی دوسش داره. ۱۳ دی سالروز بله برون ما و تو این شلوغی های ایران دریا عروسی کرد. شاد و قشنگ، و نصف عکسهاشم داداشش بود. نوشته بود شوق حضور بر
یه چیزی رو توی ااین مدت متوجه شدم.مردی که یه دختر رو دوست داره، طاقت نمیاره ببینه که اون اذیت میشه؛
همه تلاشش رو خواهد کرد که دختره بهترین تصمیمها رو بگیره و تمام کمکها رو بهش انجام خواهد داد.
همیشه کنار دختره خواهد بود و به جلو هولش خواهد داد
و دلش نخواهد امد که حتی یه دقیقه دختره رو توی زندگی تنها بذاره.
اون مرد ارزش داره باهاش بمونین، حتی اگه تفکرش رو قبول نداشته باشین.
مردی که ایتطوری نیست دو حالت داره:
1. یا دختره رو دوست نداره
2. یا دوست دار
دختره وقتی فراموش می‌کرد کارهایی رو به صورت مستمر انجام بده، پس آب دادن و رسیدگی به گلدون‌ها رو هم یادش می‌رفت، در نتیجه مامان خوبی برای گل‌هاش نبود و در پی این بی‌مبالاتی، یحتمل انجمن حمایت‌ از گل‌ها، به بزرگ‌ترش اعتراض کردن که بیا ما رو از دست این وخیم‌مغز نجات بده. در پی این شورش، مامانش یک روز اومد و تمام گلدون‌هاش رو جمع کرد و برد. اما، یک گل‌ بی‌حال رو رها کرد بمونه تو اتاقش چون معتقد بود آخرای عمرشه و مشکلی نیست این چند روز پایان
عرضِ سلام و ادب خدمتِ همه ی عزیزان
چند وقت پیش یه واسطه ای، یه دختر خانومی رو به مامانم معرفی کرد و گفت ایشون گزینه ی خوبی هستن واسه ازدواج با داداشم، داداشم و مامانم به همراهِ عمه م، رفتن به دیدنِ اون دختر، و قرارشون توی یه کافه بود و اون دختر خانوم هم و زن داداشش اومده بود.
داداشم ایشون رو نپسندید، هم اینکه از نظر ظاهری دلخواهش نبود هم اینکه از پوششِ اون دختر خوشش نیومد (دختره مانتو جلوباز پوشیده بود و در کل حجابش موردِ پسندِ داداشم
۱. به نظرتون خانم و آقایی که ۳ ساله ازدواج کردن 
اگه خانم نتونه رو نظرات آقا تاثیر بذاره بی هنری دختره؟ تقصیر دختره؟ 
اگه مادرزن یه چیزی بگه و دختر انجام نده، چیزی که مربوط به زن و شوهر باشه، تقصیر دختر و بی عرضگیشه؟ 
۲. خونه چه کسانی اگر چندبار برید و نیان دیگه نمیرید؟ 
دایی و عمو و خاله جزوشون محسوب میشن؟ 
۳. به نظرتون اگه بخوایم یه چیزیو به دخترمون و دامادمون بگیم با تاکید و باید و اصرار بگیم امکان تاثیرش ميره بالا؟ 
سلام به تموم خانواده برتری های عزیز
من دختری مجرد هستم و نزدیک بیست سالمه، از ۱۵ سالگی تا الان از یکی از پسرهای فامیل دورمون خوشم میاد. ایشون ۲۳ سالشونه، و از علاقه ی من نسبت به خودشون اطلاعی ندارند و من هم نمیدونم که ایشون از من خوشش میاد یا نه. با خانواده شون هم رفت و آمد نداریم و همدیگه را ۲ سال پیش دیدیم.
خواهر ایشون، فامیل نزدیک ما میشن و باهاشون رفت و آمد داریم، هر دفعه ای میاد از برادرش پیش من تعریف میکنه و گاهی اوقات خاطرات برادرش رو برا
سلااااااااااااااااااااااااام.
بچه ها من دنبال دوتا فیک هستم.
1یه فی بود توش کوک جیمین ازدواج کرده بعد خواهر جیمین میميره  
2 یکی دیگه که جیمین با یه دختره ای ازدواج کرده بعد دختره و خیمین هم را دوس ندارن و یه بچه هم  دارن بعد دختره با کوک میخواد ازدواج کنه اما کوک عاشق جیمینه
کسی این دوتا را نداره؟
بگید جان مننننننننننننننننننننننننننن
انیمه ی دختر گرگی و شاهزاده سیاه رو دیدم امروز چون نتم جدیدا کم سرعت شده نمیتونستم فیلمی چیزی دانلود کنم دیگه مجبوری نشستم دیدمش و توصیه میکنم که شده از بی حوصلگی کلتونو بکوبونید به دیوار نبینید این انیمه ی چرت رو:/ 
پسره قشنگ یه نکبت احمق از خود راضی چندشه که کلی سرش حرص خوردم دختره هم احمقههههه :/ اون یکی پسره که عتشق دختره شده بود خجالتی بود چقدر کیوت بود کاش دختره میرف با اون !! 
اصلا این انیمه رو که میدیدم فکر میکردم دارم از اون رمان ایرانی
یه بنده خدایی از دوستهامون چند روز قبل عکس گذاشت که عقد کرده ، و هممون کلی خوشحال و تبریک و .
من اصلا همسرش رو نمیشناختم .
از بچه های سراسری ترم پایینی بود .
هیچی خلاصه همون موقع دوست من که از دی ماه مهمانی گرفته رفته تهران به من پیام داد که اینا چجوری آشنا شدن و کی آشنا شدن و.؟ 
گفتم والا من نمیدونم ! 
یهو گفت این پسره تا همون دی ماه به من پیام میداد  ، پیشنهاد میداد ‌.
اضافه کنم که این دوستم هرکی ازدواج میکنه یا دوست میشه میگه شوهر طرف یا دو
تو تاکسی نشسته بودم یهو یه دختره گفت چیمنم گفتم هیچی!
دختر: چیمن: به ارواح خاک آقام هیچی!
دختر: چیمن: به حضرت عباس هیچی
دختر: چیمن: آقای راننده جون مادرت بزن بغل این دختره ول کن ما نیس.
راننده: خفه شو بتمرگ سرجات خانوم داره عطسه میکنه
دختره چینی ورودی جدید در حالی که به سختی انگلیسی حرف میزنه اومده در مورد دینها از پسره هندی میپرسه.همون پسره هندی مسیحی خیلی مهربون و خیلی خوب.
پسره براش میگه ببین توی دنیا ادیان خیلی متفاوتی هستن و توی هند هم همین طور.البته خیلیها هندو هستن و من کریسشن هستن.دختره میگه چی هستی؟ میگه جیسس رو میشناسی؟ میگه کی؟ 
پسره پا شده رفته عکس مسیح رو رو کامپیوتر به دختره نشون بده که بدونه کی رو میگه.
دختره میگه توی چین که دین نداریم ما.فقط یه تعداد ک
زنگ زدم به مامان، رفته بود مراسم تعزیه یکی از آشناهای دور، کلید خونه رو نداشتم، زنگ زدم به زنداداش، گفت خونه است برم پیشش. مامان هم اومد خونه زنداداش. زنداداش شیرینی سوغات دزفول تعارف کرد، گفت: داداشش آورده، مامان پرسید سربازي سختشه یا نه؟! یکم بعد زنداداش با خنده گفت: داداشم 6 صبح رسید تبریز، یکم استراحت کرد، قصد داشت امروز تبریزگردی کنه، خابالو بود که متوجه شد پری میاد اینجا زود جمع کرد بره شهرستان خونه مامانم. زنداداش تاکید کرده که پری شب
یه جوونی بود یه دختری رو میخواست که سرپرست نداشت بعد
پسر عاشق ميره خواستگاریش اما آشنایان دختره بهش جواب ردن میدن  میگه هیچی
نداری برو بیرون . اونم ميره . دختر بهش زنگ میزه میگه من پدر ندارم
یعنی حامی ندارم اگه مرد زندگی هستی بیا منو ببر! پسر عاشق قصه ی ما تصمیم
میگیره با دختر قصه ی ما فرار کنه . اون پسر عاشق یه دوست نافهمی داشت
قضیه فرار رو بهش گفت اونم بهش میگه فرار کار درستی نیست اگه میخایش برو
باهاش عقد کن یه روز وقت محضر میگیره خودش ش
یه خبر بد تموم نشده بعدیش شروع میشه
چرا کیپاپ دیگه رنگی رنگی نیست
خلاصه مطلب اینکه ونهوو چند وقتی بود توسط یه دختره اذیت میشده و اون دختره خیلی قبلا با ونهوو یه گذشته داشته.
و الانم که دختره رفته همه چیزو جلو رییس کمپانی لو داده و ونهوو هم بخاطر فشار ها و این اتفاقی که افتاده گروه رو ول کرد و کمپانی هم هیچ تلاشی واسه برگردوندنش نکرد:/
این دختره قبلا همین بلا رو سر یه ایدول دیگه هم اورده بوده
تبریک میگمجايزه نفرت انگیز ترین دختر کیپاپ ۲۰۱۹ ر
دختره ٢٠تا دراز نشست ب زور ميره . !!! امتحانای زیر ١٢ ثانیه رو بالای ١٢ ثانیه ميره و اون زیر ١ دیقه رو بیشتر اونوقت بیو اینستا زده فیتنس :// سرمو کجا بکوبم دقیقا:)) سر کلاسم که همش اه و ناله از انجام حرکات و تنبلی:)) خلاصه که گول نخورید:دییی
بعد من استادم چقددررر منو تعریف کرد بالاترین نمره کلاسم هم بهم داده باز نمیگم من فیتنسم:دی 
به جان خودم همیشه فک میکردم اینچور چیزا تو فیلما اتفاق میوفته که دختره توی ویترین یه وسیله ای بدجور چشمشو گرفته و بنابه دلایلی اونو نمیخره و از خیرش میگذره، بعد کاملا تصادفی (!) اون پسری که عاشق دختره بوده اونو میبینه و دختره که بیخیال میشه پسره ميره همون وسیله رو برا دختره میخره و سورپرایز و اینا. تا اینکه خودم تو مغازه ای چشمم اینو گرفت:
معمولا حس خساستم (همون خسیسی شدید) بهم اجازه نمیده به اینجور چیزا پول بدم! داشتم به بغل دستیم می گفتم که ا
جوک جدید خنده دار
 
جوک آمپول دختره
دختره به پسره میگه میخوای جايی ک آمپول زدم رو نشون بدم؟
پسره با خوشحالی گفت آره !!!
دختره میگه ساختمان روبرو طبقه دوم :))))))
برای دیدن جوک های بیشتر روی لینک زیر یا تصویر بالا کلیک کنید
جوک چدید
 
امروز امتحان قارچ داشتیم:/خوب بود خداروشکر بدون تقلب احتمالا در حد یه غلط دارم فقط.استاد دو سری سوال داده بود و فاصله ها زیاد بود و اصلا نمیشد تقلب کرد.بگذریم از دوستم م.ز که با اینکه سری سوالش یه چیز دیگه بود اما پاسخنامشو کاملا از روی دوست پسرش ع.ا کپی کرد و سری سوال رو هم مثل اون زد و خب دوست پسر خرخون گویا گلیست از گلهای بهشت:/
ع.ق امروز یه دختره ای رو اورده بود توی بوفه و جیک تو جیک هم بودن دوساعت.کلی هم باهاش بیرون ميره.میم با دیدنش داغون شد.خ
دختره اومده سر فلان قضیه نصیحتم کنه، که برم علت انگیزه‌های درونی‌مو پیدا کنم، و حالا وسط حرفاش می‌گه: من به دراگ خیلی علاقه دارم. کنجکاوم دربارش. یه دفعه به رفیقم که پسر هم هست، گفتم و با تعجب زل زد تو چشمم و منو نهی کرد که اصلاً سمتش نرم و فلان.این دختره خیلی هم با من رودروایسی داره. یه زمانی رو من کراش داشته و اینا.من کاری به دراگش ندارم. همه چی به کنار.چه ومی داره که با تأکید بگی که رفیقت پسره؟ :))آقا، من خودم هم داغونم. منم معصوم نیستم. م
دوستان میخوام براتون امشب از تجربه ی جدید و جذابم بگم.
داستان نیچه 
و اینکه هنوز کامل نمیدونمش ولی همینقدر دونستن هم بنظرم جذابه 
میتونید به پادکست رواق رجوع کنید
داستان از این قراره.
یه دختر کسخل و خود شیفته ی عجیب که خوشگل و با اعتماد بنفس هم بوده. ميره با ۲ تا مرد تشکیل خونواده سه نفره بدون میده.
تو فاز روشنفکری و این حرفا.
ولی اون مردها جفت شون عاشقش بودن و خب قبول هم میکنن کا وارد این بازی بشن بدون اینکه حرفی از عشق بزنن.
یکی از اون مرد
- چقده ژولیده و خواب آلود!
بدو برو دست وصورتتو بشوی و موهاتو شونه بزن که مهدت داره دیر میشه!
- هوا خوب نیست مامان! امروز  دیگه مهد نرم!
- ای دختره ی زشت تنبل!
صدای گریه ی دختر بلند
- شوخی کردم. دختره ی خوشگل تنبل!
لبخند دختر تا به پهنای صورت!!
این دخترکای تازه آدم شده هم اولویتشون انگار جز قشنگی نیست!
چکار داریم میکنیم با آینده اونها و البته این مملکت؟!
=================Lantern23.blog.ir»=================
پسره خواسته دختره رو بترسونه یه لیوان آب پاشیده تو صورت دختره
.
دختره صورتشوگرفته داد زده سوختم سوختم .
پسره خندیده گفته احمق آب بود.
دختره دستاشو برداشته از جلو صورتش.پسره دید صورتش عوض شده ترسید پا به فرار گذاشته.باورش
شده اسید پاشیده.نفهمیده آرایش دختره پاک شده .میگن هنوز پسره باز نگشته
==================================
ادامه مطلب
=================Lantern23.blog.ir»=================
پسره خواسته دختره رو بترسونه یه لیوان آب پاشیده تو صورت دختره
.
دختره صورتشوگرفته داد زده سوختم سوختم .
پسره خندیده گفته احمق آب بود.
دختره دستاشو برداشته از جلو صورتش.پسره دید صورتش عوض شده ترسید پا به فرار گذاشته.باورش
شده اسید پاشیده.نفهمیده آرایش دختره پاک شده .میگن هنوز پسره باز نگشته
==================================
ادامه مطلب
خوابیدم تا یک ظهریک پاشدم نهار خوردم دو رفتم کتابخونه تا پنج
تقریبا دو جلسه فیزیو عصب خوندم
کولر روشن بود آی خنک بود آی حال کردم
دیگه پنج کتابخونه تعطیل شد اومدم خوابگاه
جههههننننم واقعی
انقدرم این دختره در رو باز کرد و من بستمش دیگه تستیسش رو نداره بازش کنه الان به باز کردن پنجره بالا سرش اکتفا کرد
آخه صبحم با صدای پر زدن تو فضای تختم بیدار شدم
دختره م بیدار شد فک کرده بود زیر تختم دارم بایه چی ور میرم که صدا داده
من میگفتم پرنده تو اتاقه
اون
چند سال پیش، یکی از بچه‌های کلاس -سینا- که با هم رفیق بودیم، بهم گفت از شیدا -همکلاسی- خوشش اومده.من از ترم ۱، که نماینده بودم، با دختره گه‌گاهی حرف می‌زدم. صمیمی بودیم. می‌دونستم دختره از یکی از پسرا خوشش میاد. خیلی هم خوشش میاد. عاشق بود دیگه. بدجور هم عاشق بود.اما اینو به دوستم نگفتم. گفتم شیدا رو دوسش داری؟ برو بهش بگو. عاشقشی؟ برو بهش بگو.رفت گفت. و طبیعتاً، شیدا هم بهش گفته بود من آمادگی رابطه رو ندارم.بعد، سینا اومد پیشم گلایه کرد
فک کنم داشتم خواب میدیدم که بچه هامون گفتن که
ما میدونیم ک الف رو دوسش داری
+بعضی وقتا احساس میکنم دارم ب خودم تلقین میکنم که بهش
علاقه دارم،شاید من فقط چشاش وخنده هاش رو دوس دارم ب عنوان ی رفیق ک خیلی عزیزه برام!! نمیدونم تکلیفم مشخص نیست
فقط میدونم دلم نمیخواد ازدواج کنه بااون دختره 
ازاون دختره مزخرف که همش اعصابشو خورد میکنه وخیلی هم
ترحم انگیزه واقعابدم میاد
سلام
همراه خانواده رفتیم یه جا خواستگاری، دختره بد نبود. سه تا خواهر کوچیکتر داره که شوهر نکردن. پدرش مرحوم شده و مادرش سن و سالی نداره. دختره شرطش اینه که نزدیک خونه مادرش خونه بگیریم. اما خونه ای که من قبلا خریدم از خونه شون فاصله داره. دختره میگه خونه ت رو بفروش و نزدیک مادرم خونه بخر، اما من نمیخوام بفروشم چون ضرر میکنم.
به نظرتون ارزشش رو داره به خاطرش خونه خودم رو بدم مستاجر و یه جا نزدیک خونه مادرش رهن کنم؟البته پدرم میگه این ازدواج غلطه
آره، هیچی قد بی تفاوتی آزارت نمی‌ده. دارم آزار می‌بینم از بی‌تفاوتی‌هاش از این که بود و نبود من به هیچ جاش نبود ولی خب باید بگم ببند و جمع کن خودت رو. چیه اینقدر ک س شعر می‌گی. داشتین لاس می‌زدین دیگه می‌خوای بگی نمی‌دونی؟
دیشب تو هایپر یه پسره کارگر اونجا التماس یه دختره که کارگر اونجا بود رو می‌کشید که باهاش خوب باشه و دختره می‌گفت حال نداره. دلم گرفت. راستش هیشکی جز ع منتم رو نکشید و نخواست باهاش خوب باشم. همیشه من اونی بودم که منت می‌ک
Hall 2013  ماجرای زوجیه که یکیشون بر اثر یک اتفاق می ميره و اون یکی دچار افسردگی می شه. پس برای اینکه حالش رو خوب کنن رباتی با قیافه اونی که از دنیا رفته درست می کنن تا اونو به زندگی برگردونن. خسته کننده بود ولی پایان بی نهایت شوکه کننده ای داشت!
Tamako love story 2014 گویا این انیمه ابتدا سریال بوده و بعد فیلمش رو ساختن! داستانِ دو تا دوسته که از بچگی با هم بزرگ شدن. پسر تصمیم می گیره عشقی که در طی این دوران تو قلبش بوده رو به دختره بگه! پس  می گه اما دختره نم
دختره با دوست پسرش و مادرش اومده دفتر که از دوست پسر قبلی شکایت کند .
هفته دیگه هم نامزدی با دوست پسر جدید بود 
یک نسخه وسیع از روانپزشک معروف شهر هم برای حال بد خودش داشت و راستش دختره ته خیلی چیزها بود 
فکر کردم چطوری می تونه اینقدر زرنگ باشه .یا شاید چقدر بلده یا شاید چطوری این قدر خوشبخت و دوست داشتنی است که طرف با علم به تمام اتفاقات عجیب گذشته می خواهد باهاش ازدواج کند . 
پ ن : قیافه اش معمولی بود 
تومغازه بودم،زنگ زده میگه دارم میرم کت شلوار بگیرم 
برم خواستگاریش بالاخره 
پکر شدم دستام یخ زد وگفتم آها
گف ناراحتی؟ خوشال نشدی ازاینکه بالاخره دارم بهش 
میرسم؟ ب توام میگن رفیق؟؟ 
گفتم خوشال شدم ،خستم همین
میگه برات عکس میفرستم تیپ روز خواستگاریمو انتخاب کنی
میفهمین؟ 
حتی برنامه چیده واس سورپرایز کردنش،با مامان دختره
هماهنگ کرده، ب دختره بگن ی خواستگار دیگسو فلان
ک سورپرایز شه:))))) 
وسط خیابون ب زور خودمو کنترل کردم گریم نگیره
ما که بچه بودیم و حالت ازدواج داشتیم، مادرمان می‌ گفت باید برات یکی را نامزد کنیم تا از این حالت به آن حالت تغییر کنی.
 
١- منتها ما که نامزد کردیم قصه شد و بابای دختره در نهایت ما را تأیید صلاحیت نکرد و دخترش را نداد.
 
٢- ما که از نامزدی خوشمان آمده بود، دوباره اعلام کاندیداتوری کردیم و باز نامزد کردیم. منتها دختره این‌بار قصه کرد و گفت تو نمی‌ توانی یک زندگی را بچرخانی، چون همۀ‌اش ‌داری دور خودت می‌چرخی.ما جواب دادیم نه پس، دور تو بچرخم، م
یه پسری هست خیلی خفن.اقا.مدیر.پر انرژی.باهوش.باشعور.مهربون.دنیا دیده.پولدار.
اصلا جامع الخصال
این پسر یه دوست دختر داره که امریکاست و سالهای ساله که با همن به قصد ازدواج و خانواده هاشونم کلی دوست شدن با هم و .
حالا یه دختری داریم که دوست پسر نداره و شدیدا زیرکه و دنبال یه دوست پسر خفن.
این دختر تمام مدت به اسم دوست توی دست و پای این پسره است و مثلا باهاش درس میخونه و
چند روز پیش هم چند تایی با همکلاسیاشون رفتن کشور دختره گردش.
ا
از وقتی خبر ازدواج اون دختر 10 ساله با پسر 22 ساله رو شنیدم و اخبار رو دنبال کردم ، در نهایت این خبر اعلام شد که اون عقد باطل شد ، قوه قضائیه اون عقد رو باطل اعلام کرده ، دوستانی که در جریان هستن میتونن بهم بگن که مگه همچین چیزی ممکنه ؟؟؟
 
من کاری ندارم که اون کودک همسری هست و هزار داستان پشتشه ، اینا نه ، مگه میشه عقدی صورت بگیره بعد قوه قضائیه بگه باطله؟ اگه اینطوری باشه پس اگه  مثلا دوست دختر یه پسره ، در غیاب پسره ميره با یکی دیگه ازدواج میکنه
+دیشب لاتاری رو دیدم. دوستش داشتم، قشنگ بود.
+the notebook رو هم دیدم. اونم فیلم بدی نبود. عین گفته بود پایان تلخه، اما به نظرم در شادترین حالت ممکن تموم شد. 
برای کسایی که نمی دونن، داستان دو تا نوجوونه که تو تابستون عاشق هم می شن، اما وقتی تابستون تموم می شه، دختره با خونواده ش از اون شهر می ره. خانواده دختره خیلی پولدار بودن و پسره نبوده، برای همین مامان و بابای دختره با باهم بودن اینا مخالف بودن. وقتی دختره می ره، پسره برای یه سال هر روز براش نامه م
تو اتوبوس پیرمرد به دختره که کنارش نشسته بود ! گفت :
دخترم این چه حجابیه که داری ؟
همه ی موهات بیرونه ؟
دختره با پررویی گفت :
تو نگاه نکن !

بعد از چند دقیقه ⌚️ 
پیر مرد کفشش را درآورد
بوی جوراب در فضا پخش شد !!
دختره در حالی که دماغشو گرفته بود به پیر مرد گفت : اه اه اه این چه کاریه میکنی خفمون کردی ؟

پیرمرد باخونسردی گفت :
تو بو نکن !

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها