نتایج جستجو برای عبارت :

داستان زن شوهری نی نی سایت

اینو شنيدین هر انساني یه داستانی برای زندگیش داره؟؟؟
من زیاد شنيدم!!!
ولی دوست دارم ازشون بپرسم. 
واقعا!!!
داستان داریم تا داستان
بعضی داستان ها ارزش شنيدن نداره 
بعضی ها هم اصلا ارزش گفتن هم نداره
ولی خوش بحال اوني که یه داستان جذاب برای خودش داره
از اون داستان ها که فیلم ها رو از اون می سازن
مثله خیلی از شهدای انقلاب اسلامی 
از این داستان ها هم آرزوست
سلام از امشب داستان اه دومم که اتاق شیشه ای نام داره رو به صورت قسمتی و یک روز در میان براتون می گذارم
امیدوارم دوست داشته باشید
نکته:داستان دوم من به نظر خودم یک رشد خیلی چشم گیری نسبت به داستان اولی داشته و تعلیق خوبی داره علاوه بر اینکه نوع پردازش قصه یا همون پیرنگ داستان هم به نوع خودش جالب شده بهتون قول می دم این داستان، داستان خوبیه و می تونيد با لذت اون رو دنبال کنيد (البته گاهی هم با غصه!)
قسمت های داستان رو از اینجا دنبال کنيد
بدونيد که این داستان در دو بخش منتشر میشه چون مطالب زیاد هست و خب هم حوصله ی کاربر سر میره هم حجم داستان زیاد میشه پس اگه قسمت اول منتشر شد منتظر قسمت دوم هم باشید.ما تو این داستان سعی کردیم همه جوانب رو در نظر بگیریم.البته این داستان از زبان اول شخصه که تو پبش داستان میشه به این پی برد.
۱. Bonding time + با شوهري زدیم به جاده رفتیم چالوس چه هوایی چـــــــقد اکسیژن رفتیم توی مه رفتیم توی جنگل رفتیم توی دریا + شنا شوهري تو دریا نصف شب [شن توی جیب] + قدم زدن تو ساحل و موجای یهویی تا کمر [دمپایی فراری و پریدن از رودخونه:دی] + درد ودل شوهري و روراستیاش + قدم زدن تو بارون آخرشب
۲. جوج با ذغال سوزان + یخ در تخم مرغ و کالباس :)) + کاپوچ 
۳. هوای شرجی و پوست و موی نرمالو
داستان بلند به گونه‌ای از داستان‌ها گفته می‌شود که خصوصیات رمان و داستان کوتاه را هر دو در خود داشته باشد. در داستان بلند درست مانند داستان کوتاه معنا از اهمیت بالایی برخوردار بوده و فشردگی معنایی وجود دارد. همچنين شخصیت‌ها و زمان پیوسته در حرکت هستند، تمامی شخصیت‌ها به صورتی هماهنگ در جهت تصویر معناهای اصلی داستان نقش آفریني می‌کنند و پیرنگ نيز از استحکام و انسجام بالایی برخوردار است. حال اینکه داستان بلند همچون رمان، شخصیت‌ها را گ
بعضی وقت‌ها برای آنکه دلم آرام شود قرآن باز می‌کنم.
باز کردم و سوره یوسف آمد. آنجا که حضرت یعقوب در فراق یوسف چنان اشک ریخت که چشمانش نابینا شد.
به حال دلم اثر نکرد! گفتم خدایا باز آدرس اشتباه دادی!
حال من کجا و داستان حضرت یوسف کجا؟!
چند روز بعدش نشستم به آواز حافظ خواندن. 
پدر گفت فال میگیری؟ گفتم نه. گفت حالا که کتاب دستت هست فاتحه‌ای بخوان و فالی بگیر!
حافظ گفت یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور.
دیروز دوباره قرآن را برداشتم.
شاید آیه‌
۱. با شوهري زدیم به جاده رفتیم پارک ملی لار کلی رو سنگریزه ها رفتیم پرت پرت پریدیم هوا خندیدیم:دی رفتیم لب رودخونه پاهامونو گذاشتیم تو آب یخ درد گرف جوج زدیم با هاپوا هاپو قهوه ایه سیر نمیشد بچه پررو:دی رفتیم توی ابرا پرواز کردیم توت فرنگی بین مریض:دی شوهري بم شقایق دل خون داد♥♥♥♥♥ 
۲. Bonding time [ کوه ـای بلند سبز خورشید لای ابرای پشمکی سفید و تمیز]
۳. درد و دل با شوهري [دوستت دارم کدو تو طناب من به زندگی ای]
این دومین داستان من است که به زودی منتشر می کنم.نام این داستان جنگ جهاني سوم است که بین چین و آمریکا اتفاق می افتد.در حقیقت من طبق پیش بیني هایی که از این جنگ شده سعی کردم داستان مهیج یک ژنرال چیني را به تصویر بکشم.حالا بریم یه پیش داستان از این داستان رو داشته باشیم:
چشمم به کاغذی خورد که در جیب یکی از سرباز های سوخته بود.روش نوشته بود اگه من مردم به همسر و دخترم بگین که خیلی دوستشان داشتم.
اسمش را خواندم:تاکاشی ایزاما.
با خودم گفتم اگر همسر و
سوال: در ده سال آینده خودت را کجا میبیني؟
جواب:من نمیدانم. اما شاید من بداند.
پ.ن:نوشتن این یکی از همه سخت تر، و شاید اعصاب خورد کن تر بود. فکر کنم از همه این چهار تا که تاحالا نوشتم بدتر شد. هرچه باشد، داستان ن.ر داستان جالبی نيست. نه خیلی تراژیک است، نه خیلی شاد و امیدبخش. داستانچه پردردسر» گونه ای است.
ادامه مطلب
خلاصه داستان رو خیلی کوتاه میگم به خاطر اینکه درحال نوشته شدن هست موضوع زندگی روزمره اعضا هست که با تلخی شیریني و هیجان همراه هست . امید وارم که خوشتون بیاد . داستان در روز های شنبه و دوشنبه و چهارشنبه گذاشته میشود. اوه راستی شخصیت اول داستان چانيول هست به همرت اعضای گروه.
سلام به تمامی خوانندگان.
اخیرا بهم پیام داده شده که اگه میشه شخصیت های داستانتو بیشتر معرفی کن. میخواستم در جواب اون پیام بگم که بعد از تمام شدن کتاب اول(که الان فصل یازدهمه  و بیست فصل داره)،میرم سراغ یه داستان دیگه که به همین داستان مربوطه و به معرفی شخصیت های داستان میپردازه.
مرسی که این مطلب رو خوندین
داستان ذره ناشناخته، داستانی کوتاه و علمی تخیلی تألیف شده در کانون نشر علم رازا است. 
مقدمه داستان:
جملاتی رو که دارم میخونم باورم نمیشه دست نوشته های فردی است که تحقیقاتش سفر به مریخ را ممکن کرد . 
لینک دانلود PDF داستان در ادامه
دانلودعنوان: داستان علمی تخیلی ذره ناشناخته حجم: 212 کیلوبایت
با توجه به مسائل و ظرفیت‌هایی که در ایدۂ شما موجود است، حال باید برای نحوۂ روایت داستان خود به استراتژی‌ای کلی برسید. این استراتژی کلی داستانی که در یک خط بیان می‌شود قاعدۂ طراحی داستان شما است. این قاعده به شما کمک می‌کند فرضیه۱ٔ خود را در ساختاری بسیار قوی بگسترانيد.
نکتهٔ کلیدی: قاعدۂ طراحی همان چیزی است که داستان را یکپارچه می‌سازد. این قاعده منطق دروني داستان و چیزی است که بخش‌های داستان را به طرز سازمان‌یافته‌ای در کنار هم حفظ می
بازم هفت سالم بود ! نه دقیقا ولی نزدیک به هفت سالگیم، آره بچه بودم ! یادم نيست من از سید (پسرخالم که اون موقع تقریبا بیست و پنج، سی سالش بود) درخواست کردم تا برام داستان بگه یا سید خودش برام داستان گفت، ولی هرچی بود واقعا حوصلم سر رفته بود و به این داستان نياز داشتم !
ادامه مطلب
روزی گاندی در حین سوار شدن به قطار یک لنگه کفشش درآمد و روی خط آهن افتاد. او به خاطر حرکت قطار نتوانست پیاده شده و آن را بردارد. در همان لحظه گاندی با خونسردی لنگه دیگر کفشش را از پای درآورد و آن را در مقابل دیدگان حیرت‌زده اطرافیان طوری به عقب پرتاب کرد که نزدیک لنگه کفش قبلی افتاد.
 
یکی از همسفرانش علت امر را پرسید.گاندی خندید و در جواب گفت: مرد بینوائی که لنگه کفش قبلی را پیدا کند، حالا می‌تواند لنگه دیگر آن را نيز برداشته و از آن استفاده نم
Fishtales 2018 1080p,Fishtales 3 2018 BluRay,انيمیشن Fishtales 3 دوبله فارسی,انيمیشن داستان ماهی Fishtales 3 2018 با دوبله فارسی,داستان ماهی 3,دانلود انيمیشن Fishtales 3 2018,دانلود رایگان انيمیشن,دانلود زیرنویس فارسی Fishtales 3 2018,دانلود کارتون داستان ماهی,دانلود مستقیم Fishtales 3 2018,دوبله فارسی,سايت دانلود فیلم,سايت دوستی ها,فیش تی,قسمت سوم انيمیشن داستان ماهی,
ادامه مطلب
ما اینجا مجموعه داستان های توپخانه رو منتشر می کنيم و این اولین داستان من هست که داستان هارو به صورت پاورپوینت در اختیارتون میزارم.این داستان که اسمش هست انتقام رو تا چند روز آینده براتون میزارم.
اما بریم یه پیش داستان ازش داشته باشیم:
شما نخواهید مرد.
از روی تخت بلند می شوید.فضا مرموزه.تا جایی که چشم کار می کند هی چنشانه ای از حیات دیده نمی شود.فقط سرباز مرده.
شما حتی نمی دانيد کجا هستید.اما سعی می کنيد با بی سیم با مرکز ارتباط برقرار کنيد
به گزارش سايت تفریحی چفچفک برگرفته از دیجی تو  : جمله معروفی وجود دارد که می‌گوید: همه قصه‌ها و داستان‌ها قبلا گفته شده‌اند». این جمله تا حدی درست است. انسان‌ها به خاطرِ عواطف و احساساتِ مشترکشان تا به حال داستان‌های زیادی درباره حرص، حسد، انتقام، تنفر،
ادامه مطلب
زویا پیرزاد یه داستان کوتاه داره راجه به زنی که می خواد "داستان" بنویسه! تمام داستان ناخواسته به توصیف قرمه سبزی و. می گذره و هیچ داستانی نوشته نمی شه.
الان حس می کنم دور و برم، کله م، زندگیم و همه ی آدماش بوی قرمه سبزی گرفته!
shirazart.blog.ir 
**" داستان کوتاه " که شاخه ای از ادبیات داستانی منثور است ، به طور تقریب دارای سابقه ای یکصد و پنجاه ساله در جهان است .داستان کوتاه معمولا از هزار و پانصد تا پانزده هزار کلمه را شامل می شود ." ارنست همینگوی " و " جیمز جویس" با آثار خود معیارهای تازه ای را برای داستان کوتاه خلق کرده اند .
** از میان داستانهای کوتاه فارسی ، نمونه های زیر شایان ذکرند: یکی بود یکی نبود ، اثر : جمال زاده _ زن زیادی ، سه تار و پنج داستان ، اثر : جلال آل احمد_ شهری چون
داستان نحوه اثرگذاری یک اتفاق بر روی فردی است که سعی می کند چیزی به نام یک "هدف" را دنبال کند و این که این فرد طی این فرایند چطور تغییر می کند. در دنيای نویسندگی:
"چیزی که اتفاق می افتد" پی رنگ یا چارچوب داستان است.
"فرد" همان قهرمان داستان است.
"هدف" در واقع سوال داستان است.
"تغییر فرد" خط سیر اصلی داستان است.
برخلاف تصور عموم، داستان همان پی رنگ یا اتفاقاتی که در آن میفتد نيست. داستان یعني اینکه ما، (بجای دنيای اطرافمان) چطور تغییر میکنيم. داستان وق
این داستان یک قهرمان نيست
داستان یک انسان عادی هم نيست
داستان کسی است که در بیشتر کارهای زندگی شکست میخورد، فرصت و توان بلند شدن پیدا نمیکند و مانند همه ی ما غرق میشود
ولی او ضد قهرمان هم نيست
یک انسان خوب با تصمیمات و اقبالی بد
درست مثل بعضی از کساني که هر روزه در کنارمان زندگی میکنند.
ادامه مطلب
دانلود داستان عاشق کم رو
    این داستان, داستانی عاشقانه که توسط بنده نوشته شده است.این رمان ,ماجرای عاشق شدن پسری نوجوان به نام حسین است. او کم رو و خجالتی است و می خواهد به عشقش برسد و.
برای دانلود داستان به ادامه مطلب بروید
ادامه مطلب
۱. رفتیم با دوس جونا خرید برا ماشین نخ و سوزن گرفتم که دوباره لباس شوهري ترکید یکاریش بتونم بکنم [لار♥] برا شوهري تفنگ آبپاش خریدم جهت اذیت و خیس کردن همکاران:دی
۲. ذرت مکزیکی + شیر موز شکلات پر ملات + یه عالمه آش رشته داغ با کشک فراوون 
۳. نعمت نفس کشیدن راحت
در باغ یک دیوانه خانه، جواني رنگ پریده, جذاب و شگفت انگیز را دیدم.
بر نيمکتی کنار او نشستم و گفتم : چرا این جایی؟» مرد با تعجب به من نگاه کرد و گفت :چه سوال عجیبی، اما جوابت را می دهم. پدرم می خواست مثل او باشم؛ عمویم هم می خواست من مثل خودش باشم. مادرم می خواست من تصویری از شوهر دریانوردش باشم و از او پیروی کنم. برادرم فکر می کند باید مثل او ورزشکاری ماهر باشم.» استاد فلسفه و استاد موسیقی و استاد منطق هم می خواستند مثل آنها باشم، مصمم بودند که
سلام.بابت اینکه یه مدت کارم تعطیل شده بود یه عذر خواهی به شما بدهکارم.اما به دلیل یه مشکلات خب نتونستم داستان بنویسم اما بازم کارمو شروع کردم و داستان زامبی ها قسمت دوم رو خیلی زود از همین سايت منتشر می کنم.توضیحی نيست بریم پیش داستان:
.اما ما انها را به بچه ها نمیدادیم،بلکه برای زنده ماندن شیر خشک میخوردیم.خیلی ناراحت کننده بود اما در اردوگاه قانوني وضع شده بود که اگر غذا کم آمد غذا را از افراد بالای ۶۰ سال بگیریم و به جوانتر ها بدیم و پیر مر
بسم الله الرحمن الرحیم
داستان های عجیبی از میزان مهرباني و رأفت شما شنيده ام
از داستان تهمت هایی که به شما زدند و خیانت هاوجسارت هایی که کردند ولی شما مظلومانه تر از پدرمان علی ع  مواد غذایی به صورت شبانه و مخفیانه برایشان آن هم کساني که بني هاشم بودند( ودرد اینجاست)میفرستادید . حالا بماند چرا!
از داستان نهایت غریبی تان ولی غریب نوازی بدون وصفتان
از داستان آن حرزی که مانع ورود گناهکار به حرمتان شود و رأفت شما نگذاشت
از داستان آن شاعری که فق
در حال گوش دادن به یک داستان صوتی ام.چه قدر غرق شدن توی دنيای این داستان رو دوست دارم. :)
داستان در عین سادگی زیباست.یه طورایی کودکانه است ولی به نظرم یکی از مسائل مهم زندگی رو بیان می کنه.داستان دختر نابغه ایه که با مشکلاتی رو به رو می شه.لینکش رو در زیر این پست می ذارم.شما هم گوش بدین بعدا نظرتون رو راجع به این داستان به منم بگین. :)
لینک دانلود:
http://s6.picofile.com/file/8208929718/Matilda_www_Rlstine_Blogfa_com_.rar.html
سلام خدمت همه مخاطبین
داستان برای بار چهارم رفت روی بازنویسی ، این بار بار آخره و دیگه باز نویسی نمیشه تا یک نسخه اش در اختیار دوستان به صورت مجازی و رایگان قرار بگیره تا بازخورد های شما رو دریافت کنه
داستان توی اولین نوشتن خیلی غیرواقعی بود ولی الآن بهتر شده و واقعی تر و عیني تر شده
این وبلاگ در روز شنبه مورخ 1398/4/22  فعالیت خودش رو شروع می کنه و داستان در روزهای شنبه و چهارشنبه گذاشته می شود.
تو ضیحاتی در باره ای داستان :
داستانی که قراره گذاشته شود در حال نوشته شدن است  و از جای هم گذاشته نشده . نظر هاتون رو به ما بگید و ما حتما جواب شما رو می دیم و همین طور مارو دنبال کنيد .
خلاصه ای کوتاه از داستان :
این داستان زندگی روز مره اعضای گروه که با تلخی و شیرین  همراه هست و بیشتر سعی شده که به صورت ظنز نوشته بشه . امید وارم که از داست
داستانی که در این وبلاگ با شما به اشتراک خواهم گذاشت. داستان سرگذشت یک معلم سپاه دانشی در اواخر حکومت پهلوی هست.
داستان به پایان نرسیده و به مرور کامل می شود.
پس شاید به بعد از انقلاب هم کشیده شود.
داستان به زبان فارسی روایت شده ولی گفتگوی میان اشخاص، گیلکی است. 
در شیوه نوشتار گفتگوها به گیلکی به اصول نگارش بر مبنای حروف عربی که در فارسی نيز رعایت می شود پایبند مانده ام.
اگر پرسشی درباره شیوه نگارش در این داستان دارید با کمال میل پاسخگو هستم.
رمان کی فکرشو میکرد؟نویسنده : دختر باران کاربرخلاصه :این داستان، داستان غروره… داستان عشق… داستان یه دختر با یه گذشته که خودش باهاش کنار اومده اما اطرافیانش هنوز فراموش نکردن، یه دختر از جنس احساس که نگاهش برای خودشم غریبه است… داستان دختری که خودشم روزایی رو که اهمیت میداد فراموش کرده… این داستان، داست یه پسرم هست، یه پسر که گذشته اشو فراموش کرده و ولی میخواد آینده اشو خودش بسازه. داستان یه پسر که برای پر کردن خلاء افکارش به رقص و موسیق
یکی از سنتهای خانه ما ، بیان یک داستان طولاني دارای عواملی شبیه زندگی واقعی است
این داستان گویی راهکاری است  برای آموزش و فرهنگسازی غیر مستقیم به فرزندان. لذا در خانواده ما داستان آقای علوی سابقه طولاني دارد
همسر آقای علوی بانو خانم است و سه فرزند دارد به نام های زهره و زهرا و علی
مثلا اگر فرزند خانه از تاریکی می‌ترسد شب در داستان آقای علوی زهره به یک کمکان تاریک میرود و میترسد بعد چراغ  روشن میشود و معلوم میشود هیچ چیز ترسناکی وجود نداشت .
 
یکی از زیباترین رمانهای تولستوی زن و شوهري به نام های استپان آرکادیچ و داریا الکساندرونا با هم اختلافی خانوادگی دارند.آناکارنينا خواهر استپان آرکادیچ می‌باشد و از سن پترزبورگ به خانهٔ برادرش که در مسکو می‌باشد می‌آید و اختلاف زن و شوهر را حل می‌کند و حضورش در مسکو باعث بوجود آمدن ماجراهای اصلی داستان می‌شود… در داستان فضای اشرافی آن روزگار حاکم است.زماني که پرنس ها و کنت ها دارای مقامی والا در جامعه بودند و آداب و رسوم اشرافیت و نجی
۱. با شوهري رفتیم ساری تو گردنه گدوک گیر کردیم [+پشمال سر پاییني ـو چیکار کنيم؟]  لیز لیز بازی کردیم کلی حرف زدیم و خندیدیم رفتیم لب دریا سلفی عشقولانه گرفتیم [:بغل محکم ][دریا رنگ شیرکاکائو بود] گوش ماهی سیاه و سفید [- بگیرمت؟:دی][اون سبز ـای کوچیک چشات♥] کادوی شوهري رو بهش دادم [+ از وقتی تو فمیدی جوراب چیه کل جوراب فروشیا آباد شدن:))] ناهار رستوران میثم [دوتا کوبیده و یه جوج و یه کووووه برنج خوش بو] + سنجاب روی تخمه + Best Anniversary Ever ♥
۲. با م
بر اساس یک داستان کوتاه از نویسنده یوناني آنتونيوس Toumanidis، و با الهام از پری دریایی کلاسی توسط کارلو Collodi، این فیلم در حال نوآوری داستان پینوکیو است.
داستان پینوکیو از قرون وسطی و سالهاس که ارائه شده است. در همین حال، در داستان جدید ، در نيویورک، کارل بوچلر کارآگاه با یک قاتل سریال با نام Geppetto روبرو خواهد شد که قربانيان خود را به پیکرهای انساني تبدیل می کند. کارل، با کمک یک استاد مطالعات ایتالیایی، کشف می کند که داستان پری واقعی است و با خون ن
*باهوشی بچه های نسل جدید*
_موضوع داستان: علمی فلسفی_

*داستان اول*
دختر کوچکى با معلمش درباره نهنگ‌ها بحث مى‌کرد.
معلم گفت: از نظر فیزیکى غیرممکن است که نهنگ بتواند یک آدم را ببلعد زیرا با وجود اینکه دار عظیم‌الجثه‌اى است امّا حلق بسیار کوچکى دارد.  
ادامه مطلب
سلام
میگن زن ها حسودن، دوست های خوبی نيستن، بدجنسن، چشم دیدن یه زن قشنگتر یا موفق تر از خودشون رو ندارن و همه این ها رو به ذات ما زنان ربط میدن، در حالی که حسادت یک چیز انسانيه نه مختص ما زنان و اگر در زمینه هایی در زنان بیشتر دیده میشه به خاطر ساختار و فرهنگی است که در آن بزرگ شدیم .
وقتی بزرگترین موفقیت زن را به این تقلیل میدهند که مردی او را بگیرد و مهمترین عنصر ارزش گذاری یک زن را زیبایی ظاهری او تعریف میکنند و دائما به به زنان هشدار میدهند ک

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها