نتایج جستجو برای عبارت :

خیلی دیر نیست

نهی از اعتماد بیجا حتی به نزدیک‌ترین افراد
ثقة الاسلام کلینی و ابن شعبه حرانی رضوان الله علیهما روایت کرده‌اند:
محمد بن یحیى، عن أحمد بن محمد، عن علی بن إسماعیل، عن عبد الله بن واصل، عن عبد الله بن سنان قال: قال أبو عبد الله علیه السلام: لا تثق بأخیك كل الثقة فإن صرعة الاسترسال لن تستقال.
امام صادق علیه السلام فرمودند: حتی به برادرت اعتماد كامل و تمام (بدون ملاحضه) مكن؛ زیرا زمین خوردن ناشی از اطمینان كردن، قابل جبران نيست.
الکافی، تالیف ثقة
    
      دخترکی راه راه قسمت اول . 

ادما تو زندگی در برخورد با دیگران رفتار و اخلاقهای متفاوتی از خودشون نشون می دن و به نوعی با محیط اطراف و اتفاقات پیرامونشون ارتباط بر قرار می كنن در واقعه هر كس اخلاق خاص خودشو داره
مثلا بعضیا می تونن خيلي خشك و جدی باشن مثل بابای خدابیامرزم انقدر خشك و جدی كه اگه یه شب با كمربند به جون مادربد بختم نمی یوفتاد شام از گلوش پایین نمی رفت
و یا خيلي شوخ طبع و بذله گو مثل اقای كیهانی دربون شركت
حرافترین
میگن خدا چندتا از فرشته هاشو فرستاده روی زمین تا مثل ستاره در کنار ما ها بدرخشن. 
امروز تولد یکی از اون فرشته هاس
امروز تولد سیمای خوشگلمه
یه دختر نازو مهربون که هر چی از خوبیاش بگم کمه
دختری که همیشه به همه کمک میکنه. 
توی قلب هممون یه جایگاه خاص داره
اومای صک*شی من تولدت مبارکککککککککککککک
الهی رکورد جنتیو بزنی به حق هفتن
بدون که خيليییییییییییییی دوستت دارم
تو یکی از کسایی هستی که همیشه به یادتم
امیدوارم بتونی با تلاشهای متوالیت به خوا
 
ترک اعتیاد و روش های درمان آن
اگر چه عوارض ثانویه اعتیاد در بین گروهی از معتادین كه به دلیل فقر و تنگدستی امكان تامین هزینه زندگی خود را ندارند ،سبب می شود كه برای خرج اعتیاد خود دست به هر كاری بزنند ، نسبت به سر و وضع و بهداشت فردی بی تفاوت شوند و در یك كلام مشمول تمام صفاتی كه جامعه به معتادان نسبت می دهد باشند اما این عمومیت ندارند و اكثریت معتادان را شامل نمی شود.
 رش ، او را به وادی خلاف سوق می دهد. خوشبختانه مدتی است كه در قوانین تجدید نظ
بزرگ تر که میشی خيلي چیزا برات رنگ میبازه خيلي چیزا معنیشو پیشت از دست میده خيلي چیزا دیگه دغدغت نيست واست مهم نيست 
میدونی چی میگم؟ 
ارزش خودشو از دست میده 
آدم تجربه که میکنه میبینه نه این همچینی اون چیزی که فکر میکرد نيست
گیر میکنی تو مرحله نمیدونم اصن چی هست تازه نمیخوامم بدونم
گفت دوتا فحش درست حسابی بهش بده. زنگ بزن با داد فحش بده و قطع کن. ایشون خيلي بیشعورن.
گفتم اخلاقی نيست زیبنده ی شان من نيست و .
اما الان که خيلي گذشته میگم چند تا فحش و مقداری داد حقت بود. اما من دلش رو نداشتم. هنوز دوستت داشتم جرئت نمیکردم بهت از گل نازکتر بگم.
امشب حالم بده. خيلي. من چرا هیچی بهت نگفتم؟! مقاديری داد و بد و بیراه بهت بدهکارم. 
من چندماهی هست با دختری آشنا شدم و خيلي دوسش دارم اما متاسفانه این دخترخانم اصلا تکلیفش با خودش مشخص نيست و اذیت میکنه مثلا عصبیه یا یروز خيلي خوبه یروز خيلي بد چندروز گوشیشو خاموش میکنه چندروز هم خيلي صمیمی چند روز بی محبته معلوم نيست چی میخواد دارم اذیت میشم الانم رفته و معلوم نيست کجا رفته و گوشیش خاموشه.
 
عجب سرماییگاهی دلگرمی یک رفیق معجزه ای می کندکه گویی خداروی زمین کنارت لبخند میزند


•در حنجره‌ام شور صدا نيست رفیق / یک لحظه دلم ز غم جدا نيست رفیقبگذار که قصه را به پایان ببرم / آخر غم من یکی دو تا نيست رفیق


جملات زیبا در مورد رفیق
•سایه ام امشب ز تنهایی مرا همراه نيستگر در این خلوت بمیرم، هیچ کس آگاه نيستمن در این دنیا به جز سایه ندارم همدمیاین رفیق نیمه راهم گاه هست گاه نيست


جملات زیبای رفیق فابریک

امشب خيلي دلم شکستفقط به خاطر اینکه دله پدرم شکست 
با اینکه خيلي ازش عصبانیم و شاید عصبانی بمونم 
ولی وقتی شکسته شدنه دلشو دیدم انگار بخشی از من شکسته شد
دله من بیشتر شکسته شده ! بخاطر اینکه بلد نيست زندگی کنه، بلد نيست ارامش داشته باشه ، بلد نيست اروم باشه بلد نيست برای خودش امید داشته باشه ، بلد نيست مثبت باشه 
و این منو خيلي عصبانی می کنه
شاید من بی وجدانم که اینهارو در اون می بینم ولی بهش نمی گم 
معذرت می خوام بابا 
به نام حضرت دوست
خيلي اوقات خيلي از ماها خيلي چیزها به ذهن ناقصمون میرسه که ترجیح میدیم این خيلي‌ها رو به خیل حرف‌های مانده در دل گسیل و انبار کنیم!و اما علت؟!شاید بزرگ‌ترین و مهم‌ترین دلیلش این باشه که گوشی برای شنیدن نيست.و اگر گوشی هست؛ سنگی برای صبوری نيست.و اگر سنگ صبوری هست؛ مرحمی برای زخم‌ها ندارد!
وای بر آن روزی که گوش شنوای سنگِ صبورِ مرحم زخم‌هایتان خود به شما زخم بزند!
امروز متولد شدم
روزی خاصی نيست. ولی مثل روزهای قبل نيست!
شش روز دسترسی به اینترنت نداشتم. کی میدونه شاید هیچوقت متولد نمیشدم!
ولی بعد این شش روز هیچوقت مثل قبل نشدم حس کردم خيلي نانوشته دارم!
درسته شش روز خيلي نيست ولی بعضی ها میگن دنیا تو شش روز ساخته شده!!!
بسم الله
فکرم خيلي وقت است که درگیر تبلتم شده که توی خانه گمش کردم.فکر میکردم آدم قوی ترم باشم و چیزهای کوچک مرا به هم نریزد.اما نه.اینگونه نيست.من گهگاه خيلي ضعیف میشوم و گاهی خيلي قوی.روزهای سختی شده.خيلي سخت.تنها راه ماندن امیدواریست برای روزهای بهتر.
بسم الله الرحمن الرحیم
قدیما از این واون شکوه میکردیم.الان از خودمون.اولی بدتر و دردآور نيست،در حقیقت چیزی نيست اما دومی خيلي دردآوره.مهم نيست بقیه چی میگن،چه رفتاری میکنن باهات،اما اینکه خودت با خودت چه کنی خيلي مهمه.واین عذاب اورترین بخش از زندگیه.خيلي عذاب اور.
من فقط میخواستم اعتمادبه نفسمو ببرم بالا،اما ببین از کجا سردر اوردم.چیزی که شاید تعجب برانگیز باشه یه حقیقت واقعی باورنکردنی.
کاش یکی بود،درکمون میکرد.میفهمید،باصبرو
خيلي خيلي خيلي زیاد. سردرگمم و ناراحت و تنها. 
بعد یه آدم بی‌ریشه خنگ باید بیاد توو این وضعیت برای من دل بسوزونه. منم حالم بد باشه. واقعا الان از این می‌ترسم که آهم بگیردشون. :(
برای یکیشون اینو می‌خوام، برای یکی دیگه نه. و این عادلانه نيست.
 
خيلي ناراحتم.
اقا ديروز رفت سیمین برای ناهار با عمو صفر(قند گرفته حالش خوب نيست رفتن دکتر)نبودی ک خوشحال باشم از رفتن اقا و بریم بیرون.نبودی ک بهت بگم زودتر بارهاتو بده.امروز اس دادم ک بی زحمت برنامه نرو رو نصب کن فایل های صوتی عباس منش رو برام بریز بذار خونه شاواجی ولی جواب ندادی.البته منتظر جواب هم نبودم ها چون اخلاق هاتو میدونم .ولی در کل خيلي دلم برات تنگ شده.امروز از صبح بیقرارتم اونم خيلي زیاد.طوری ک احساس میکنمم هیچی سر جاش نيست.کاش بودی دام خيلي برات
سلام خوبین خبری نيست ازتون
زندگی من خيلي تغیر کرده اصلا همه چی عوض شده خيلي هاگرگ شدن خيلي ها بد شدن
خود من رفیقم رو که وضع مالی خوب نداشت رو انقدر مسخره کردم و تحقیر شد حالا وضعشون داره تغیر میکنه ولی من گره افتاده به کارم تازه دارم خيلي چیز ها رو میفهمم 
E.A:خودت رو باور داشته باش
اما اونقدر هم ساده نيست ماجرا
و خيلي هم ساده هست ماجرا
وقتی از همه حرف هام اون چیزی رو می شنوی که خودت میخوای بشنوی، دیگه مهم نيست چیزی
تو یادت میره همه چیز
ولی من یادم نمیره. چه خوب ها رو چه بدهاشو 
نه اسم رفیق برام مهمه نه رفاقت
اگه یه طرف این ماجرا منم ، اون طرف ماجرا تویی
ولی تو بخواب خسته شدی
دیگه هیچی مهم نيست
 
× خيلي نرم و مجلسی ، اون با تکست و من با وویس حرف زدیم و گفتم که دیگه همدیگه رو نبینیم 
چه قدر هم خوب و عالی
با اینکه همیشه روزنه برا
خب مثل اینکه اینجام کسی نيست که متنام و بخونه و منم نمیدونم حقیقتش فرایند وبلاگ ها چجوریه و چجوری میتونم خواننده جذب کنم
خلاصه که همه چی خيلي خيلي خسته کننده است این روزا و هیچ راه چاره ای هم نيست انگار.
ای کاش یه نفر منو میخوند.
اطرافم صدایی نيست، نمی‌شنوَم اگه باشه هم؛ منم و خودم و آسمون، که خيلي روشن نيست، ولی هنوز خيلي جذاب‌تر از زمینه.
دارم می‌پرَم. با بالهایی که درد می‌کنن، که پرواز نَفَسشونُ بند میاره، بهشون فشار میارم چون خيلي عزیزم برای خودم. خيلي زیاد، خيلي زیاد، نمیشه به خودم بی‌وفا باشم، نمیشه قلبَمو بشَم و بزنم زیر قولی که بهم دادم. قول میدم عزیزم. قول.
 
از خدا که پنهون نيست از شما چه پنهون من عاشق قدرت بازیگری گاسلینگ هستم.
فیلم هاش رو هم دیدم. خدایی قیافه اصلی خودش خییییلی جذاب نيست ولی در ازاش بازیگر خيلي خوبیه
خيلي قشنگ نقش های مختلف و نزدیک به هم رو بازی میکنه.
تو لالالند یه شخصیت داشت تو کریزی استیوپید لاو یه شخصیت و تو یه فیلم دیگه هم یه شخصیت وحشتناک
خيلي خوب با بیننده ارتباط برقرار میکنا و چشماش خيلي جذابه.
خبر خوب اینکه رابطم با کامی بهتر شده. یه دوستی بانمکی بینمون شکل گرفته
همه ی پدر ها و مادرها خوب نيستن خيلي هاشون حتی درمقابل بهتر شدن هم مقاومت میکنن و زندگی بچه هاشونو با خودخواهی تباه میکنن همه ی معلم ها خوب نيستن خيلي هاشون حتی زحمت هم نمیکشن و کارشونو درست انجام نمیدن همه اشتباه میکنن هیچ کس کامل نيست  هر چیزی ممکنه پیش بیاد. هیچ چیز از هیچ کس بعید نيست و در نهایت دنیا چرخه ی تجربه یه قدم رو به جلو شکست اشتباه و بلند شدنه و زندگی خيلي وقتها تو چیزهای خيلي ساده ای خلاصه میشه 
و درنهایت : تیک ایت ایزی  اند لف سو
سلام 
بنی عزیزم خيلي بد اخلاق شده البته از من ناراحت نيست فقط اعصاب نداره 
نمی دونم چی شده 
و هیچی هم نمی گه.
تودارهخيلي تودار ولی از اون تودارهای عوضی و آب زیر کاه نيست.
خانوادش آدمای خوبی ان 
فقط به تمام معنا خانوادن,  یعنی عین دل و روده سخت به هم پیچیده شدن 
یعنی خيلي تو کارش دخالت می کنند .و بنیامین تصمیم به استقلال فکری گرفته و با مخالفت اونا دنبال ادامه تحصیل هست
احتمالا کارت سربازیش تا هفته دیگه بیاد در خونه مون
سلام
امروز یه جلسه داریم با رئیس بزرگ بعد از مدتها. 
امروز من خيلي زود اومدم. دارم همونطوری که دوست دارم میشم. همیشه دوست داشتم صفخيلي زود خيلي راحت از خواب بیدار بشم نه با سختی و ناراحتی. این هفته از اولش خيلي صبح زود بیدار شدم با راحتی.  با راحتی بیدار شدن خيلي حس خوبیه. 
همچنان کتاب صوتی گوش میدم. دارم سعی میکنم خوش بین باشم و مثبت اندیش. البته کار ساده ای نيست. من به این نتیجه رسیدم که هیچ کاری ساده نيست. تلاش خيلي زیاد لازمه. دارم تلاش میکنم
به نام خدا.
خيلي خوش اومدی
اینجا قرار نيست خيلي تبلیغ بشه و مخاطبای زیاااد جمع کنیم و خيلي هم تبلیغ بزاریم
چون هدفمون اینجا یه کار خداپسندانه است که کمی درمورد تغییر و خودسازی و صحبت کنیم و پا به پای هم رفتارای غلط خودمونو ریشه کن کنیم و تهش به خدا برسیم.
برای همون معتقدم اگه حرفای اینجا به درد کسی بخوره خدا خودشه پازلشو جوری میچینه که مسیرش بیفته اینجا
همونجوری که حضور تو اینجا تصادفی نيست✌️
پس میریم که یه پست بی سر و ته دیگه عز عالویز داشته باشیم. 
کل شب رو به اینستاگرام گذروندم. و اون کره ای دیگه ای رو که تازه پیداش کرده بودم رو کشف کردم کیه و به نظرم جذابه! نيست خيلي بیکارم؟ پس برم دنبال این چیزا. نيست پایان نامه ندارم؟ میدونین؟
 ولی خب اینم بدونین که عاشق بی تی اس شدن یا همچین چیزایی خيلي نجات دهنده ست. میشه آدمای واقعی رو باهاشون فراموش کرد و توی محبت های اونا که تمومی نداره، غرق شد. 
کاش بدون گفتن من، خودش میفهمید بهتره که تموم
فاطمه زهرا:خيلي خوب
معصومه:خيلي خوب
یلدا جلیل:خيلي خوب
یلدا جلیل مصیر:خيلي خوب
پارسا:خيلي خوب
جواد:خيلي خوب
زینب(محمدکرم):خيلي خوب
نادیا:خيلي خوب
احمدرضا:خيلي خوب
یکتا:خيلي خوب
زهرا:خيلي خوب
بهاره:خيلي خوب
زینب:خيلي خوب
آرمین:خوب
حسین:خوب
یوسف: خوب
حمید رضا:خوب
آتنا:خوب
محمد(منصور):خوب
ایمان:خوب
نرگس:قابل قبول
محمد:ق-ق
پوریا:ق-ق
مهدی:ق-ق
فاطمه:ق-ق
ستایش(قدرت):ق-ق
ستایش:نیاز به تلاش
١. فردا قراره یه کاری رو انجام بدم. لطفا خيلي خيلي دعا کنید خوب پیش بره.
٢. پیداست که باز هم حال مامانم خوب نيست. باز هم همون مشکل قبلی براش پیش اومده منتها در ابعاد کوچکتر. براش دعا میکنید؟ :(
٣. کامنت هایی که جواب طولانی نیاز داشتن بی جواب موندن. خيلي شرمنده ام، خيلي زود جواب میدم.
٤. مهسا جانم، نیازی نيست وبلاگ بسازی. تمام سوالاتت رو خصوصی بفرست، جمعه ی آینده، عصر یا جواب، توی یه پست رمزدار جوابشون رو دریافت کن. :)
٥. یه موضوع مسخره ای به شدت ذهنم
سلام
عید دیدنی های من امروز عصر به پایان می رسه و از فردا میرم سر کار. 
از تعطیلاتم راضی هستم. خيلي خوب استراحت کردم. واقعا به این تعطیلات نیاز داشتم. 
وسط این تعطیلات که سر کار میرم خيلي خوبه. پارسال امتحان کردم. تهران آروم و خلوته. خبری از ترافیک نيست. اداره هم خيلي خلوته. سکوت. بهترین زمان برای مطالعه. من این روزها را خيلي دوست دارم. 
۲۲ساله شدم.فکر میکردم کسی یادش نيست.اشتباه میکردم.توی دانشگاه که یه عالمه تبریک داشتم تازه تو کلاس همه به افتخار تولدم دست زدناومدم خوابگاه و قرار بود با بچه ها بریم خرید.اما یهو سر از کافه در اوردیم و بله!سوپرایز!!! سوپرایز شده بودم باز برای تولد!و حتی کوچکترین ذره هم شک نکرده بودم!!!خيلي خيلي خوشحالم.اصلا انتظارشو ‌نداشتم.دیشب یه عالمه ناراحت بودم که هیچکس حواسش بهم نيست.الان از شدت خوشحالی نمیدونم چی بگم.و خب خدا رو فقط شکر میکنم که آدمایی
مثل خنده که نشونۀ شادی نيست؛ مثل تنفس که نشونۀ زندگی نيست؛ مثل پرواز که نشونۀ عروج نيست؛ مثل موندن که نشونۀ تعهد نيست؛ مثل نگاه کردن که نشونۀ دیدن نيست؛ مثل حادثه که نشونۀ اجابت نيست؛ مثل رد شدن که نشونۀ بخشیدن نيست؛ مثل نگفتن که نشونۀ فراموش کردن نيست؛ مثل عُسر که نشونۀ یُسر نيست؛ مثل سکوت که نشونۀ آرامش نيست؛ مثل بزرگی دریا که نشونۀ مهربونی‌اش نيست؛ مثل کم‌نوری ستاره که نشونۀ کوچکی‌اش نيست؛ مثل خواستن که نشونۀ مهر نيست؛ مثل گذشتن که نش
تاکید رسول خدا صلی الله علیه و آله بر خلافت امیر المومنین پس از خود (به روایت اهل سنت عمری)
ابن ابی عاصم شیبانی از علمای اهل سنت عمری روایت کرده است:
۱۱۸۸- ثنا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّی، حَدَّثَنَا یَحْیَی بْنُ حَمَّادٍ، عَنْ أَبِی عَوَانَةَ، عَنْ یَحْیَی بْنِ سُلَیْمٍ أَبِی بَلْجٍ، عَنْ عَمْرِو بْنِ مَیْمُونٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم لِعَلِیٍّ: " أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُ
از اولین ثانیه ی امروز.دارم کار هایی رو انجام میدم که دست خودم نيست.بی هوا توی خودم جمع میشوم و چشم میسپارم به آهنگ و دقیقه ای بعد بی هیچ هدفی از پنجره ی اتاق زل میزنم به آسمون. خيلي بده آدم کاراش دست خودش نباشه.خيلي بده دلیلشو ندونی.خيلي بده صبحتو اینجوری شروع کنی.
هوالرئوف الرحیم
از تعداد دوستی های فعالم چیز زیادی باقی نمونده.
اتفاقی که برام افتاده و تله ای که توش قرار گرفتم، شروع نکردن هیچ دوستی برای پایان نپذیرفتنشه. اونم به این شکل. با توهین.
دیگه خيلي با آدمها گرم نمیگیرم. خيلي خودم رو مشغول کسی نمی کنم. خيلي فاصله می گیرم.
ازین به بعد این رو بیشتر و بیشتر می کنم.
سکوت و نگاه کردن.
این فقط در رابطه با دوستهام نيست. در رابطه با فامیل هم هست.
نمی دونم ما خيلي لوس و ننر شدیم یا مردم خيلي فضول و جری.
دنیایی که توش دارم زندگی میکنم خيلي مواقع کسل کننده است خيلي مواقع افتضاحه و خيلي مواقع ناراحت کننده. اما خيلي مواقع هم میتونم با دیدن فیلم ازش جدا شم لذت ببرم بخندم غمگین بشم هیجان داشته باشم و یک روز دیگه رو هم بگذرونم و زندگی کنم منظورم زنده بودن نيست دقیقا زندگی کردن هست. 
من خيلي وقت نيست که رسیدم خونه. اصلا رسیدما اروم گرفتم اینقدر که توی اتوبوس استرس داشتم خيلي بد بود. بیخیال مهم نيست. خيلي خسته ام اما نمیخوام فعلا بخوابم میخوام کار کنم. احتمالا تا یازده صبحم زود بیدارشم که نباید تو کار کردنم وقفه بیفته. امروز انرژی خيلي زیادی از دست دادم واقعا نشستن توی اون اتوبوس کذایی انرژیمو گرفت. دوست ندارم دیگه بیام و برم :((( دوست دارم ساکن باشم هر جا شد اصلا. همین خسته ام. حوصله ی نوشتنم نمیاد :) :دی 
 
تا من اینو سند کنم س
این خيلي تلخه که وقتی آدم غم داره کسی نيست که درکش کنه.
این خيلي تلخه که کسی رو نداشته باشی که بتونه تو رو شاد کنه.
این خيلي غم انگیزه که دیگه کسی رو نداشته باشی که چهارتا خط بنویسه و تو رو شاد کنه.
این خيلي بده که آدم ندونه غم و غصه هاش رو به چه کسی بگه؟
وقتی آدم دلتنگ و دلگیره باید چیکار کنه؟
_آیا از عملکرد امروزت راضی بودی؟+بله. 
_چرا؟
+چون یاد گرفتم. 
_یاد گرفتی؟ چی یاد گرفتی؟
+سه چیز. یک: اتحاد مکعب. کمی خجالت‌آوره، اما تا قبل از امروز بلد نبودمش. تستاش رو هم زدم، خوب. و دو: پایه‌های آوایی همسان. فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن. خيلي هم جذاب بود. سی تا تست هم ازش زدم، یه دونه غلط_طبق معمول بی‌دقتی_و یه دونه نزده_حاضرم قسم بخورم سوال غلط بود، سه تا از گزینه‌ها جواب می‌دادن_.
_و سومی؟
+آهان، سومی. کم‌اهمیت‌تر از بقیه بود احتمالا. یاد
شاید یکی از دلایلی که حس نوشتنم پریده این هست که نمیخوام چیزی حواسم رو پرت کنه. بعد از عوض شدن موضوع کارم دارم سعی میکنم سریعتر پیش برم، چون دلم میخواست واسه عید بیام ایران. ولی خب فقط در حد سعی تا حالا باقی مونده بس که سرعت من لاک پشتی هست. به مامان اینا گفتم عید نمی تونم بیام ولی خودم هنوز نپذیرفتمش :) و خب من این ترم یه درس هم دارم که کلاساش همون روزای عید شروع میشه و همه اینا باعث میشه که احتمال ایران رفتنم کم بشه. در واقع صفره ولی خب من دوست دا

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها