نتایج جستجو برای عبارت :

خاطرات تنبيه بدني خاطره هفتم

سرم را با شامپویی شسته‌ام که بویش برایم خاطره‌ای اضطراب آور است. خاطره‌ای که نمی‌دانم چیست و کجاست. از حمام که برمی‌گردم پرسه ن به خاطرات دور می‌روم، دست به هرچه اضطراب آور بوده می‌کشم اما خاطره‌ام را پیدا نمی‌کنم. فقط میان هزاران خاطره‌ی اضطراب آور گیج می‌خورم و آن یکی که باید باشد را نمی‌یابم. شاید من روزهایی با این بو عاشقی کرده باشم! یک عاشقانگیِ دور و پر هیجان! شاید رها شده بودم در خودم. شاید . شاید. بوها حس را با خودشان می‌آ
چه حس خوبیست وقتی دفتر خاطراتت را ورق بزنی و خاطره هایت را مرور کنی
با خاطرات شیرین لبخند برلبت مینشیند و با خاطرات تلخ اخم میکنی
ولی هردوی اینها طعم شیرینی میدهند
وقتی صفحات وب رو مثل دفتر ورق میزدم،با هرپستی که برخورد میکردم یک یادش بخیری در ذهنم میگذشت.
چه روزها وساعت هایی پشت سیستم مینشستم و مطالبم را تایپ میکردمچه ساعتهایی را به خاطر یک پست مفید وخوب دنبال مطلب بین کتابهایم میگشتم.چه با ذوق وسلیقه مطلب مینوشتم و اکثر عکسهارو متن ن
همه ماها خاطره هایی داریم خاطرات خوب یا بد ولی برای من فقط یک خاطره خوب بود که مثل معجزه وقتی توی بدترین و سخت ترین موقعیت تمام عمرم اومد دنیامو رویایی کرد
واز وقتی که رفته یادم نمیاد هیچ چیزی از زندگیمو انگار همش یک خواب بوده
لطفا ناراحت نشو، دارم کاری میکنم که روح و ذهنم بفهمه که تنهاشدم و باور کنه
این کارو میکنم که بلند بشمچ
فروید _روانشناس_ مقاله ای دارد که در آن از خاطرات پنهانگر حرف میزند. خاطرات پنهانگر، خاطرات بی اهمیتی از دوران کودکی هستند که به صورت برشهای مقطعی در ذهن مانده اند و ما نمی دانیم چرا باید یادمان باشد که مثلا وقتی ۶ ساله بوده ایم با آن بلوز قرمزه و شلوارک چهارخانه از این طرف اتاق به آن طرف رفته ایم! 
فروید میگوید این خاطرات، در واقع یک سری خاطرات مهم را پنهان می کند. خاطرات مهم، خاطراتی مربوط به مسائل جنسی هستند که ذهن، به دلیل شرم و یا به خاطر ت
یه مرضی هم هست که میری سراغ خاطره های قدیمی، بدترین ها رو انتخاب می‌کنی و لحظه به لحظه اش رو با خودت مرور می‌کنی. عکس ها رو می‌بینی یا حرفای رد و بدل شده رو مرور می‌کنی. انقدر توی خاطرات فرو میری که نمی‌فهمی چند دقیقه است داری گریه می‌کنی. 
یک وقتی خسته می شوی از تکرار و یکنواختی و وقت کُشی و بی تفاوتی و سوختن و سوختن و سوختن. نمی سازی. تو نمی توانی بمانی و بسوزی و بسازی و فشرده نشوی!تو نمی توانی دسته ی داغ کتری در حال جوش را دستت بگیری و آخ نگویی!نمی توانی گوش هایت را ببندی تا صدای سرسام آور کامیون های توی جاده را نشنوی!نمی توانی قرمه سبزی سردِ یخچالی را بخوری و چربیِ یخ زده اش روی زبانت نماسد!نمی توانی فنجان داغ چایی را ببینی و از نوشیدنش صرف نظر کنی!نمی توانی آهنگ مورد علاقه ات ر
یک وقتی خسته می شوی از تکرار و یکنواختی و وقت کُشی
و بی تفاوتی و سوختن و سوختن و سوختن. نمی سازی. تو نمی توانی بمانی و بسوزی و بسازی و فشرده نشوی!تو نمی توانی دسته ی داغ کتری در حال جوش
را دستت بگیری و آخ نگویی!نمی توانی گوش هایت را ببندی تا صدای سرسام آور
کامیون های توی جاده را نشنوی!نمی توانی قرمه سبزی سردِ یخچالی را بخوری
و چربیِ یخ زده اش روی زبانت نماسد!نمی توانی فنجان داغ چایی را ببینی و از نوشیدنش صرف نظر کنی!نمی توانی آهنگ مورد علاقه ات ر
یه دفترچه خاطرات سبزآبی دارم 
یه سالنامه است مال سال ۹۴ 
اخرین خاطره ای که توش نوشته شده خاطره ی ع.ا. هست
از خوندنش لبخند میاد رو لبم 
نوشته : تا اخر اخر عمرم اگه با کسی برو» ی سامی بیگی رو بخونم ، یاد تو می افتم . تا آخر عمرم اگه کسی بخواد بهم شوت بسکتبال یاد بده و خسته نشه از خنگ بازیام ، یاد تو می افتم . [هر چند همه خسته میشن . مثل تو نیستن که.] تا آخر عمرم حتا اگه خانم مهربان رو ببینم ( الان یادم نمیاد خانم مهربان کی بوده دقیقاً :؟ ) ، حتا اگه مسا
خاطره نوسی برای راه افتادن دست برای نوشتن خیلی کمک میکنه.

3 نوع خاطره(اتفاقات) داریم: فردی.جمعی.جهانی

فردی: که مربوط به خاطرات شخصی و خصوصی فرده.

جمعی: تنها گروهی از مردم شامل اون میشن.مثلا دهه شصتی ها با مدرسه موشها خاطره دارن.

جهانی: مواردی که تمام جهان از وجود اون اتفاق خبر دارن و دستخوش تغییر شدن.مثل جنگ جهانی دوم.
اگه کسی از خاطره فردی استفاده کنه،داره از زندگی خودش برای دیگران پرده برمیداره و به نمایش اون دعوتشون میکنه
گاهی خاطره، جمعیه
داشتم خاطرات بابامو مرور میکردم که یهو لبخند نشست رو لبم:) خاطرات شیرین هم تلخه وقتی نیستی.میگفت بیشتر عشقم راه مدرسه بود تا خود مدرسه، راه مدرسه یعنی درخت میوه گنجشکا دویدن وشیطنت.وقت پرسش بود،معلم جدی ای داشتیم،منم سر کلاس چون آروم نبودم جواب سؤالای بقیه رو از من می پرسید، یهو صدا زد پورابراهیم؟ گفتم بله آقا، پرسید تو بگو گله داری با کیست؟منم سریع گفتم:شاه آقا.اونم که شنید شاه باعصبانیت اومد سمتم و گفت: که گله داری با شاه است آره،شاه!اله
سلام به تک تک دوستان .
بچه ها ، دوستانی که دانشجو بودید یا هستید . بیاید خاطره های بیاد موندنی و خنده دار خوابگاه و دانشگامون رو بتعریفیم! از پیچوندن امتحانات، سر به سر گذاشتن اساتید، فضای سالن امتحانات، سالن مطالعه ، شستشو و کمک به مامان خوابگاه ( برادران فکر کنم بابای خوابگاه داشتن! ) ، وای دمپایی ها . قشنگ ترین خاطره ها مال دمپایی هاست .!!!
" زندگی ب شرط سید"
مرتبط:
خاطرات جالب و خنده دارتون رو بگید
هر کدوم خاطره ای از مدرسه بگیم
خاطره بازی
بعضی دردها هستند که چنان عقده ای و مریض هستند که دست از باز کردن خاطرات تلخ برنمی دارند. در حال باز کردن کاغذ دور خاطرات هم حسابی خش خش راه می اندازند تا ذره ذره از خاطرات را تا زمانی که کاملا نمایان بشه را ببینی و بیشتر دردشو حس کنی. 
بعد خاطره رو عین یک سگ هار کوکی راه می اندازه و باعث یک صحنه گروتسک میشه که تو بدو، خاطره بدو دنبالت! گاهی جاشون عوض میشه و گاهی هم خسته میشن و می شینن یه گوشه کرکری برای هم می خونن. خلاصه که صحنه ی خشن و طنزی می تونه
همه‌چیز تند و تند و تند می‌چرخد می‌گذرد تمام می‌شود تو نیستی دیگر که دوشادوش‌مان باشی تو آرام و مهربان و در سکوت مطلق به‌خواب رفته‌ای هیچ‌چیز نمی‌تواند آرامشت را بگیرد می‌روی می‌روی و ما را با هزارهزار خاطره تنها می‌گذاری خاطره‌ی روزهای خاله‌بودنت، مادری کردنت، خاطره‌گفتنت، از تهِ دل خندیدنت چه‌طور فراموشت کنم که خانه‌ات، خانه‌ی خاطرات کودکی‌مان بود. دستانت، گرم و مادرانه نگاهت، آرام مهربانی‌ات، دریای بی‌نهایت
مهر که میاد نمیدونم چرا همه تو اینستاگرام اصرار دارن از خاطرات مدرسه شون بگن. معلوم میشه حتی برای اونایی هم که ازش خاطرات تلخی تعریف میکنن روزای موندگاری بوده! من که اساسا نه روزای خوبشو یادمه نه روزای نحسشو. نه تنها مدرسه که از دانشگاه هم خاطره خاصی رو برای خودم هی مرور نکردم تا چنان تو مغزم تثبیت شه که انگار همین دیروز اتفاق افتاده. وقتی بزرگ شدم و فهمیدم نظام آموزش و پرورش مملکتم تا چه حد قاتل استعداد و انسانیت و اخلاق آدماس، تا چه حد آلوده
اسامی داوطلبان شورای دانش آموزی دبیرستان علامه دهخدا
سال تحصیلی99-98
**************************




ردیف
نام ونام خانوادگی
پایه

1
آناهیتا ان
هفتم

2
زهرا لله گانی
هفتم

3
حسنا فاضلیان
هشتم

4
سیده سمیه حجازی
هفتم

5
نازنین نیک اخلاق
هشتم

6
شمیلا موسایی
نهم

7
مبینا خباز
نهم

8
غزل مومنی
هفتم

9
یکتا محمدی
هشتم

10
محدثه قائدامینی
هفتم

11
نگین نورمحمدیان
هفتم

12
هانیه ترکی
هفتم

13
فاطمه کریمیان
هفتم

14
ساجده بیژنی نسب
هفتم

15
کیمیا سلیمی
هفتم

16
بهارحامدی
هفتم

17
 باز دلتنگت شده ام و در هر گوشه ی ذهنم تورو سرچ می کنم چه کنم که نتیجه ی یافت نمی شود .خنده دار است بر مانیتور خاطراتم نوشته ی پدیدار می شود ،آه چه می گوید ؟!'اتصال شما قطع است '  
  سال ها از تصادف من و دوستم بخت  میگذرد: پوشه ی از دستم می افتد  وتمام خاطراتم  پخش زمین می شود بخت به سرعت بخاطر برخوردمان عذر خواهی می کند و در جمع کردند خاطرات ها به من کمک می کند آن روز خیلی آسوده تمام شد بی دغدغه 
  هر چه می گذشت حسی به من نبود یکی از خاطراتم را یا
.
روزی که گذشت روزی از روزهای تقویم زندگی ما بود. برگ های پاییزی را دیدن چه سود وقتی عقل از تفکر عاجز است. زیبایی برگ های پاییزی را دیدن و لذت بردن چه سود وقتی صدای گریه برگ ها را نمی شنویم؟! دیدن و شنیدن مساله ساده ای نیست به تفکر نیازمند است.
چه روزها گذشته اند و ما حتی خاطره ای از آن ها نداریم! مگر می شود انقدر ساده با زندگی خودمان رو برو شویم؟ از گذر عمر شاد شویم وقتی حتی سال های زیادی از آن را به خاطر نمی آوریم!
به راستی غم انگیز است فکر کردن! افس
پسران سرزمینم وقتی با دوستان و برادرها دور هم جمع می شوید و بساط قلیان و غیره را راه می اندازید.مواظب خاطرات قشنگتان باشید :)) مخصوصا شما که می دانم پس از سال ها خانه پدری را گیر آورده اید و خانم هایتان را فرستادید خانه مادرشان! +نمیدونم چرا ولی وقتی از دور بوی تنباکو میاد خوشم میاد.
++جان خودم فقط یکی از خاطره ها رو شنیدم اونم سه چهارمشو خندیدن.
+++اینو نوشتم برای اینکه چیزی که از امشب جا موند و ننوشتمش از یادم نرهمیدونم فردا شب به چشم زدنی میاد
 
خاطرات نماز
خاطرات بخشی از تصورات ذهنی هر انسانی است که بر اثر اتفاقاتی که در گذشته انجام شده در ذهن انسان شکل گرفته و در حافظه ی او بایگانی شده و گاهی به ذهن انسان خطور می کند ، که اگر خاطره ی خوبی باشد احساس خوبی را و اگر خاطره ی بدی باشد احساس بدی را در ذهن انسان ایجاد خواهد کرد .
انسان بنا به دلایلی دوست دارد خاطرات گذشته خود را یاد آوری نموده و در گذشته های خود سیر کند ، و گاه دوست دارد خاطرات خود را برای دیگران نیز بازگو نماید ، بیان خاطرا
امروز با تمام وجودم دریافتم که چیزی دردناک تر از قرنطینه شدن در فکر و خیال و خاطرات و باور های منفی و احساسات نیست . 
 
یادمان باشد میل احساس خاطره فکر قضاوت ها و مقایسه ها و قیاس های ذهنی 
همه و همه فقط یک باتلاق اسارت هستند 
انچه باید غرقش شد برنامه ها  و مشکلاتیست که برایش راهکار وجود دارد وگرنه همه میدانیم ساعت ها غرق خاطرات شدن ساعت ها خوشحالی کردن و ساعت ها فکر کردن گاهی نه تنها چاره ساز نیست بلکه یک تومور فکری می شود که تمام انرژیمان را
چیزهایی هستند که گمان می‌کنی فراموش شده‌اند. فکر می‌کنی در میان انبوه خاطرات تلخ و شیرین و عجیب و عادی، مدفون شده‌اند و هیچ‌گاه قرار نیست که دوباره آن‌ها را به خاطر بیاوری.
بعد یک روزی، از یک گوشه‌ای راه خودشان را به سطح پیدا می‌کنند و درست زمانی که انتظارش را نداری حضورشان را با افتخار به رخ می‌کشند.
چیزهایی مثل یک نگاه.
مثل یک خاطره تلخ که حتی نمی‌دانستی وجود دارد.
خاطره‌ای از یک لحظه تلخ،
از یک مکالمه تلخ
از یک شب تلخ که تو نمی‌دانست
دانلود دفتر خاطرات نوروزی 1398
ویژه های پایه اول ، دوم ، سوم  برای ایام نوروزی 1398
تعداد صفحات این فایل 15 صفحه  بصورت pdf قابل چاپ
شرح مختصری ازین فایل
دفتر خاطرات نوروزی من ویژه سال 1398
 
دانلود پیک داستان نویسی و خاطره نویسی نوروز 98 پایه اول ابتدایی
فرمت فایل : pdf 
تعداد صفحات فایل : 35 صفحه
توضیحات فایل:
پیشاپیش فرارسیدن این نوروز باستانی را به همه دوستان تبریک عرض میکنیم
و سالی پر از خیر رو برکت را برایتان آرزومندیم
 
این فایل پیک داستان نویسی 
برگه های پاره شده دفتر خاطرات "ط" را که دیدم فکر کردم چقدر خاطرات ِ دفتری قشنگ است و یکهو دلم تنگ شد . فکر میکنم بهتر است پناه ببرم به دوران خاطره نویسی یا همان روزانه نویسی های  دفتری آن وقت ها
خیلی چیزها هست که نمیشه اینجا نوشت . خیلی وقت ها خودم رو سانسور میکنم و حالا میبینم من پر شدم و مکانی برای تخلیه وجود نداره . واقعا که نوشتن روی کاغذ به آدم آرامش میده
انجمن بین المللی ترنم صلح، برای فعالیت در راستای چشم اندازهای خود، و برای معرفی ظرفیت های خودجوش و اشتراک محتوای آموزشی-تبلیغی، اقدام به انتشار خاطرات مبلغین بین المللی اسلام و خاطرات تبلیغی مسلمانان نموه است.
چندسال پیش در روز شهادت حضرت زهرا(س) بنده در یکی از مراکز اسلامی ونزوئلا
سخنرانی می کردم. بعضی حضار آن مراسم از ثروتمندان ، تاجران و مهاجرین
لبنانی بودند. و خانمی هم که محقق ادیان بود ومی خواست درباره اسلام تحقیق
کند.
ادامه مطلب
محمدم من اینجام جای خاطره هامون
البته جای خاطره های من
چطوری زندگی کنم با این خاطره ها بدون تو
دلم داره میترکه
حق ندارم بهت بگم برگرد
میترسم بگم
نمیدونم بدتر از اینم مگه هست که من میترسم
اما میترسم یه چیزی بگم دیگه امید نداشتمم ناامید بشه.
توروخدا برگرد تورو جون من.
حامی معاونت اجتماعی و فرهنگی شهرداری منطقه ۵با اطلاع دادن این شناسایی گفت: همزمان با فرارسیدن هفته گردشگری، ۵ تا۱۱مهر ماه، ستاد گردشگری منطقه با همکاری شهرداری ناحیه۷، مسابقه خاطره نویسی از بهترین جا های دیدنی خواه زادگاه دانش آموزان را برگزار می درنگ.» اربابحسین دلبری» افزود: در این مشق دانش آموزان می توانند در یک صفحه خاطرات شیرین خود را از بهینه مکانی که رفته اند یا زادگاهشان بوده، تصنیف و برای شهرداری منطقه واقع درون خیابان آیت ا
 متن آهنگ عماد محمدی به نام خاطره
تکست آهنگ خاطره از عماد محمدی

از خاطره هایم خبری جز تو ندارم
ابری تر از آنم که به تدریج ببارم
ابری تر از آنم که بترسانی ام از سیل
در سوگ تو میبارم و بارانی ام از سیل
دلواپس دلتنگی و دلواپسی ام باش
هم بستر و هم بغض شب بی کسیم باش
از فاصله گفتی و از این فاصله مردم
جز خاطراتت به کسی دل نسپردم
 بعد از تو پر از خواهش چشمانت شب آرامش
بانو جان دل من‌کو
بعد از تو تلخ و غمگینم سردرگم بی تو من اینم
دل تنگم بی تو بانو 
تو
وقتی دیوانه ساز ها ، نگهبان های آزکابان ، به کسی نزدیک می شدن، تمام امید و شادی رو ازش می گرفتن. 
فکر کردن به یه خاطره شاد و قوی ، اون ها رو از بین می برد 
فکر کنم وردش : اکسپکتوپاترونوم بود
بعدشم یه حیوون نقره ای محافظ از نوک چوبدستی میومد بیرون و اون سیاه ها رو میخورد
پس همگی انرژی هامونو جمع می کنیم ، روی خاطره شاد و قشنگمون تمرکز می کنیم و باهم تکرار کنیم : اکسپکتوپاترونم
 
مثلا من می تونم به چشم هات فکر کنم که نقطه ضعف منه . به همه خاطرات خ
از روزی که دومین دفتر خاطره م رو باز کردم یعنی دقیقا دو سال پیش، اولین صفحه ش رو خالی گذاشتم برای نوشتن یه متن جذاب. و حالا که دفترم به آخرین صفحاتش رسیده هنوزم که هنوزه اون صفحه خالی مونده. هر چقدر فکر میکنم نمیتونم تصمیم بگیرم چی بنویسم، به خاطر همین ازتون میخوام یه کمک بدین و از بین گزینه های زیر اونی که قشنگ تره رو کامنت کنین. یا اینکه اگه خودتون یه متن قشنگی دارین برام بنویسین:) 

١- خاطره چیز خوبیه، اگه مجبور نباشی با گذشته بجنگی.
٢- تاوان خ
فایل شعر فارسی در قرن هفتم و هشتم در دسته بندی #کامپیوتر در سایت فایل مهم قرار گرفت .
--------------------شعر فارسی در قرن هفتم و هشتم
دانلود فایل شعر فارسی در قرن هفتم و هشتم
عنوان فایل : شعر فارسی در قرن هفتم و هشتم
دسته بندی : کامپیوتر
برچسب ها:
شعر فارسی در قرن هفتم و هشتمنام فایل : شعر فارسی در قرن هفتم و هشتم
فرمت : .doc
تعداد صفحه/اسلاید : 16
حجم : 41 کیلوبایت
وضع عمومی علم وادب در قرن هفتم و هشتم شعر فارسی در قرن هفتم و هشتمشعر فارسی در این دوره با شدتی ب
بهترین راه برای فراموش کردن یک مقطع زمانی از زندگی با همه خاطرات خوب و بد چیست؟
 
ابتدا بهتر بود علت و دلیل فراموش کردن یک مقطع زمانی از زندگی خود را مطرح می کردید و اثراتی که در خاطر و ذهن و بطور کلی سیستم روانی شما داشته را توضیح می دادید. به طور کلی خاطراتی که در ذهن ثبت شده است چه شیرین و تلخ منشأ بسیاری رفتارهای آینده می شود در بعضی مواقع این خاطرات بسیار مفید و سبب حفظ جان افراد می شوند.بسیاری از خاطرات دوران کودکی منشأ رفتارهای دوره های ب
سلام دوستان یک پویش سه روزه گذاشتم تا عید قربان برای خاطرات شما
در روز عید سه تا از بهترین خاطرات در وبلاگ منتشر میشه 
میتونید در قسمت ارسال نظر خصوصی برام بفرسید
و هم میتونید به ایمیل xeynabamini@yahoo.comارسال کنید 
منتظر خاطرات صورتی شما هستم
خاطرات انتخابی هستند چیزهای زیادی هستند که ما فراموش می‌کنیم اما در زندگی هر یک از ما لایه‌هایی از خاطره‌ها، مثل لایه‌های رسوبی صخره‌ها وجود دارد. افراد و نقاطی هستند که ما را به کودکی‌مان، نوجوانی‌مان و سال‌های بزرگسالیمان پیوند می‌دهند. 
آن‌ها ما را برای بهتر یا بدتر شدن شکل می‌دهند. آن وقایع، احساس‌ها، ترس‌ها و شادی‌ها که در عمق رسوب خاطره‌ها دفن شده‌اند پایه آنچه را پیش می‌آید تشکیل می‌دهند. 
ما نمی‌توانیم از گذشته‌ی خود ف
بعد از تست عطری که تا حالا امتحانش نکرده بودم، با وجود بوی خوش، هرکاری کردم نتونستم خودم رو قانع کنم که به عنوان عطر جدید انتخابش کنم. برام خیلی عجیب بود! هم بوی عطر، هم پخش بوش همونی بود که من می‌خواستم، اما یه چیزی درون ذهن و ضمیر ناخودآگاهم مانع از انتخاب این عطر می‌شد. کل مسیر از عطر فروشی تا خونه و کل شب رو داشتم به بوی عطری که خوبه اما برای من پذیرفتنش راحت نیست فکر می‌کردم. وقتی مانتوم رو از روی تک مبل اتاقم برداشتم تا دوباره بوش رو استش
آره مادر.امروز  هفتم حسین تو است. و هفتم که می‌شود و هفتم که می‌شود‌ و هفتم که می‌شود.
آره مادر.دخترت آن ‌قدر این چند روز بغض کرده که صدایش گرفته.و گلویش درد می‌کند.
آره مادر دخترت بی بهانه دنبال باریدن است .
آره مادر.مادر. مادر.
مادرم فدای مادر حسین.
انجمن بین المللی ترنم صلح، برای فعالیت در راستای چشم اندازهای خود، و برای معرفی ظرفیت های خودجوش و اشتراک محتوای آموزشی-تبلیغی، اقدام به انتشار خاطرات مبلغین بین المللی اسلام و خاطرات تبلیغی مسلمانان نموده است.

خاطره تبلیغی یک مسلمان از کانادا:
داشتم با عجله دنبالِ کتابِ حساب می‌گشتم که شنیدم کسی گفت چند دقیقه وقت دارم یا نه.همکارم فیلیپ بود. گفت کنجکاو است در مورد اسلام بداند. کمی جا خوردم. فیلیپ هر چند یک سفیدپوست ِ موقرمزِ ایرلندی است،
بعدا درباره یک خاطره خیلی زیبای دیگه هم مینویسم، یک شبی که رفتیم فلافلی قدیمی شهر، که زیر زمین بود و نوشابه شیشه ای میداد با نی رنگی رنگی، مطمئن نیستم ولی فکر کنم همون روزی بود که برام یه عینک آبی هم خرید. همینی که الان روی چش.
باد راه خودش را گم کرد . هوای امروز را پس زد و رهسپار دورترین مقصد شد.من ماندم و تو و این بیابان خالی از آدم ها.و لبخند هایی که قرار است بسازد تمام آوار ها را.و خاطراتی که قرار است رنگ ببخشد به این بیابان بی آب و علف دلمان

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها