نتایج جستجو برای عبارت :

حال اون سربازو

هر چی بیشتر فک میکنمکمتر ب نتیجه میرسم.این حجم از اتفاق توی کمتر از 6 ماههمونقدر ک مسخره اس،نگران کننده و ترسناکه.
و واقعیت اینه ک ما تو بی در و پیکرترین مملکت ممکن زندگی میکنیم.مملکتی ک متخصص عفونی اینترنه بدبختشو مجبور میکنه تو این شرایط 30 روزه ماه رو بیمارستان باشه،بدون داشتنه حداقله تجهیزات.و جای اعتراضی هم نباشهچون اتند نامحترم جز مسئولین دانشگاهه و کسی جرات اعتراض بهشو ندارههنوزم درک این حجم از بی شرفی برام غیرقابل فهمه.کسی
با تمام وجودم امیدوارم سال 99 خفن ترین ، بهترین ، کول ترین و هیجان انگیزترین اتفاق های ممکن براتون اتفاق بیوفته❤️
با تمام وجودم امیدوارم سال 99 بینهایت تا قه قهه های از ته ته ته ته دل رو تجربه کنید 
با تمام وجودم امیدوارم سال 99 موشکی طور پله های ترقی رو برین بالا و به هدفتون نزدیک و نزدیک تر بشین و کلی موفقیت های ناب کسب کنید :) 
با تمام وجودم امیدوارم سال 99 کلی ادم های کول و خفن وارد زندگیتون بشن
با تمام وجودم امیدوارم سال 99 هیچ غم وغصه ای
با تمام وجودم امیدوارم سال 99 خفن ترین ، بهترین ، کول ترین و هیجان انگیزترین اتفاق های ممکن براتون اتفاق بیوفته❤️
با تمام وجودم امیدوارم سال 99 بینهایت تا قه قهه های از ته ته ته ته دل رو تجربه کنید 
با تمام وجودم امیدوارم سال 99 موشکی طور پله های ترقی رو برین بالا و به هدفتون نزدیک و نزدیک تر بشین و کلی موفقیت های ناب کسب کنید :) 
با تمام وجودم امیدوارم سال 99 کلی ادم های کول و خفن وارد زندگیتون بشن
با تمام وجودم امیدوارم سال 99 هیچ غم وغصه ای
بچه که بودم یه کتابی داشتم به اسمکودک، سربازو دریا» که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» چاپش کرده بود. قصه‌ی  پسری بود به نام پی‌یر» که در زمان جنگ جهانی دوم خط آهن رو در شهری از فرانسه منفجر می‌کنه و مجروح میشه. آخرش بعد از پیروزی در جنگ نویسنده از زبان پی‌یر میگفت که نبرد دیگه‌ای در راهه. نبردی برای صلح.همه‌ی ما آرزوی صلح داریم،البته فقط در حرف. قدیم‌ترها فکر می‌کردم اکثر انسان‌ها طرفدار حقیقت و خواهان خیراند. اما امروز فکر می
There's a girl named Mollywhich I fuckin love her so fuckin much
I mean I love her more than Bob Marleycause she's so amazing like apple watch

اون اولش رو که کوچیک نوشتم مثلن اینجوری در نظر بگیرین که مثل این فیلماست که اولش یه تیکه شعر یا متنه بعد شروع میشه:)))
خب. بذارین براتون یه داستانی تعریف کنم. من یه پسرم. یعنی یه مردم. و مردا، میجنگن. مردا برای هر چیزی میجنگن. چیزای متفاوتی که براشون خیلی ارزش داره. بعضیاشون برای خونواده میجنگن. بعضیاشون برای ثروت. بعضیاشون برای شهوت. بعضیاشون برای قدرت. (عن تو خونواد
سلااااااام سلااااااااااام سلااااااااااام سلااااااااااام خوبید؟ منم خوبم! جونم براتون بگه که سه شنبه شب پیمان زنگ زد به آقای میر.محسنی همون که همیشه سکه ازش می خریم و گفت که براش با همون قیمت اون لحظه ده تا سکه بذاره کنار تا صبح بره ازشون بگیره (اونا معمولا این کارو نمی کنند و همیشه نقد می فروشند ولی چون پیمانو می شناسند و همیشه ازشون خرید می کنه و خیلی وقتها هم تعداد زیاد می گیره برا همین بهش اعتماد دارند و تلفنی هم سفارسشات خریدشو قبول می ک

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها