نتایج جستجو برای عبارت :

ابنباتمو میخوری

وشاه از مسافر نقل میکند که چون هارون بن مسبب  خواست بامحمد بن جعفر بچنگ امام رضا ع بمن فرمودنزد او برو و بگو  فردا بیرون نرو که اگر بروی شکست ميخوري و یارانت کشته می شوند واگر پرسید تو از کجا میدانی بگو من در خواب  دیده ام مسافر گاوویدرفتم  ید من نزد او و گفتم قربانت فردا بیرون  نرو و که اگر بیرون روی شکست ميخوري  ویارانت کشته  می شوند واگر پرسید تو از کجا میدانی  بگو من در خواب  دیدم  مسافر گوید من نزد او رفتم و گفتم قربانت فردا بیرون نرو که ا
قبلنا ماه رمضون اصلا یه بوی خاصی داشت,اصلا یه ماه جدا از سال بود,این شوق آدم برای یه کم اب خوردن تا قبل اینکه اذان بگند,این بحث همیشگی که میشه تا اخر اذان صبح سحری خورد ولی با "ا" الله اکبر اذان مغرب هم میشه افطار کرد D:.از همه مهمتر اینکه سحری افطار همه باهم دور یه سفره جمع میشدیم.ولی الان نمیدونم من عوض شدم,بقیه عوض شدند,دیگه مثل قبل حال نمیده.سحری تنهایی ميخوري,افطاری تنها ميخوري,هرجا میری هیچکس روزه نیست.میگم خدا نکنه ماه رمضون تو عوض شده
♪♬♬♪آسون که نیست دل کندن از چشمای تو آروم بایست حس کنم اون دستای تو♪♬♬♪
♪♬♬♪وقتی نباشی خونه بی تو ساکته قرصای اعصاب و صدای پای تو♪♬♬♪
♪♬♬♪نداره این عشقو دیگه بعد تو هیشکی آتیش کشیدم عکسامونو وقتی نیستی♪♬♬♪
♪♬♬♪شمعای روشن روی میزو بوی دریا فکرو خیالت هست همیشه با من اینجا♪♬♬♪
♪♬♬♪عاشق که میشی از دنیا میبری حرفی نمیزنی چیزی نميخوري♪♬♬♪
♪♬♬♪عاشق که میشی این بارون لعنتی رو روی صورتت با اشک ميخوري♪♬♬♪
♪♬♬♪عاشق که
عیدتون مبارک. غم و غصه نخورید، شادی بخورید! می‌دونم که غم همیشه‌ی خدا در دسترسه و تازه اگه نباشه هم تا صداش کنی سه سوت خودشو میرسونه ولی شادی رو باید مثل فسنجون پاشی بری درست کنی و براش زحمت بکشی، اما بازم میگم شادی بخورید. چون اصولا غم مثل تخمه میمونه وقتی ميخوري دیگه اونقدر ميخوري که جونت درآد. هرچی میخوای نخوری باز میبینی که داری ميخوري و خلاصه که شروعش با خودتونه و تموم کردنش با. نه نه! اصلا فکر نکنید که کسی میاد و نمیذاره بخورید نوچ! نها
امروز تهران بودم
شهر مثل همیشه شلوغ و پر سر و صدا و آزار دهنده تر از همه خشک است.
برای منی که در شهری با رطوبت میانگین ۷۰ درصد زندگی میکنم این حجم از خشکی اذیت کننده ست.
دکتر گفت از این به بعد باید بیشتر مراقب خودم باشم.گفت مگه چندسالته؟ مشروب ميخوري؟» گفتم اره
گفت با چی ميخوري مشروبو؟» گفتم با نوشابه مشکی 
گفت پسرم این کارت بسیار احمقانه است.مشروب را با آب سیب بخور.معده برگشت پذیر نیست.توی بیست و خورده ای سالگی این بلارو سر خودت آوردی به آین
همیشه بدترین زخم ها و بدترین درد هارو از کسی ميخوري که دوسش داری! نقطه ضعفت رو میدونن و گاهی اوقات تو نقش یه دشمن فرو میرن و بهت ضربه میزنن. شاید اگه اون حرف  رو از دشمنت میشنیدی برات ذره ای مهم نبود. ولی شنیدن اون حرف از عزیزت، تو رو زمین میزنه! اونم به بدترین صورت. 
تو نه میتونی حرفش رو بی جواب بزاری! و نه دلت میاد که جوابش رو بدی! برای همین تو خودت میشکنی. دلت میگیره از زمین و زمان. با خودت بد میشی. دق دلیت رو سر خودت در میاری و از خودت متنفر میشی!
میلاد حضرت علی بر همگی تون مبارک.
 
پ.ن
مامان از دیروز بعد از ظهر حالش رو به بهبود رفته.
وقتی ازش پرسیدم غذا ميخوري؟، و در جواب گفت که آره، ذوق کردم.
بعد از چندین روز داشت غذا میخورد.
ممنون از احوالپرسی ها و دعا هاتون.
ان شاءالله همه تون شاد و سلامت باشین.
خداوند این روزهای تلخ رو از سر همه به خیر بگذرونه.
اون روزی که بدن من بفهمه پنج صبح وقت بیدار شدنه نه خوابیدن اون روز عید منه. مث این زن حامله ها که ویار میکنن ۴ صبح پا شدم رفتم تو آشپزخونه خوراکی مد نظر را می بلعم :| کسایی که فیزیک سنجشو منفی میزنن بعدش میرن رگ خودشونو می زنن تو میری کیک ميخوري؟ :| بخواب زن بخواب :|
تا حالاتو زندگیم برنامه زیاد نوشتم، کلا از بچگی برنامه نوشتنا دوست داشتم اما یادم نمیاد تاحالا از رو برنامه پیش رفته باشم ولی الان زیادی عقب ام از کارهایی که باید بکنم امروز سر کلاس زبان فهمیدم من دودرس از بقیه عقب ام واقعا اتفاق فانی بود دراین مورد من تقصیر کار نیستم اون دوستان عقده ای تقصیر کار اند که جلو جلو میخونن خب از زبان که بگذریم میرسیم به عکس نگرفتن، نقدنکردن، عکس ندیدن، کتاب های درسیا نخوندن، پروژه انجام ندادن، 
ونرفتن ونرفتن ون
امروز خرید صبحانه نوبت من و مجتبی بود،با هم رفتیم بوفه ی بیمارستان و دیدیم دوتا از استاجرهای new هم هستن و از قبل میدونستیم اینا جفتن!
مشغول وارسی بودیم که شنیدیم پسره به دختره گفت عزیزم چی ميخوري?
یهو دیدم مجتبی با قیافه ی جدی برگشت رو به من و گفت گلی جون الهی قربونت برم چی ميخوري واست بخرم عشقم?
منم که تو نقش خودم فرو رفته بودم با یه عشوه ی خاص میگفتم من سیرم عزیزم زحمت نکش.مجتبی هم شیرکاکائو و کیک و غیره به تعداد بچه های گروه برمیداشت ولی وان
خلاصه روز هشتمشکرگزاری قبل از صرف غذا، سنتی است که هزاران سال ادامه دارد.اگر زمانی را که حسابی گرسنه بودی در نظر بیاوری، یادت می آید که نمیتوانستی به طور عادی فکر کنی، در بدنت احساس ضعف میکردی، ذهنت مغشوش و روحیه ات ناگهان افت کرد. اگر چند ساعتی نتوانی غذا بخوری، تمام این اتفاق ها برایت می افتد.تو برای زنده ماندن فکر کردن و حال و هوای خوب داشتن، به غذا نیاز داری. بنابراین شکرگزاری برای غذا روشی عالی است. حتی برای احساس بیشتر شکرگزاری بابت غذا
خلاصه روز هشتمشکرگزاری قبل از صرف غذا، سنتی است که هزاران سال ادامه دارد.اگر زمانی را که حسابی گرسنه بودی در نظر بیاوری، یادت می آید که نمیتوانستی به طور عادی فکر کنی، در بدنت احساس ضعف میکردی، ذهنت مغشوش و روحیه ات ناگهان افت کرد. اگر چند ساعتی نتوانی غذا بخوری، تمام این اتفاق ها برایت می افتد.تو برای زنده ماندن فکر کردن و حال و هوای خوب داشتن، به غذا نیاز داری. بنابراین شکرگزاری برای غذا روشی عالی است. حتی برای احساس بیشتر شکرگزاری بابت غذا
مادرها گاهی موجودات بی رحمی هستند!
وقتی بین جنسیت فرزاندانشان تبعیض قائل میشوند
تویی که دختری سرما ميخوري و هیچ کدام ککش نمیگزد
اما او که پسر است در اثر یک عطسه شک سرماخوردگی به او کرده و انواع دمنوش گیاهی برایش دم میدهند و سوپ به خوردش میدهند و میگویند استراحت کن.
#مادرانه
۱۰ ماهه شدی و با چشمات همیشه دنبال منی، از جلو چشمت که دور بشم گریه میکنی. با دستای کوچولوت هرچی که داری ميخوري میاری طرف دهنمو به منم میدی، عاشق زیر تلویزیونی و همیشه چسبیدی بهش و با آهنگای تلویزیون میرقصی. تو هر حالتی تا صدای آهنگ میشنوی دست میزنی.موقع تعویض پوشک میخندی و فرار میکنی، ت  آینه خودتو میبینی با ذوق میگی ددا یعنی مثلا دلسا.بابا که میاد از ذوق جیغ میزنی. تو صندلی غذات لم میدی و دونه دونه پفیلا برمیداری و ميخوري و خیلی حواست هست چی
گاهی وقتا دلت میخواد تنها باشی ولی باید تو جمع بمونی و یا میخوای کسی یا کسانی باشند ولی هیچکسی نیست.اینجور مواقع کل دنیا دست به دست هم میدن تا که اونی که میخوای نشه.یه چیزی مثل برف وسط پاییز!از همون لحظه وایسادن بی آر تی حدود صد متر پایین‌تر از ایستگاه آتی ساز تا الان که سوار تاکسی تجریش-کرج شدم،حس عجیبی داشتم که احتمالا اسمش فرسودگی باشه.فرسوده عین ژیان مدل شصت‌وهشت سبز.دلم میخواد سرمو بچسبونم به شیشه سرد تاکسی زرد،بدون اینکه هیچ مزخرفی تو
اولین.!
 
هیچوقت اولین‌هارو دست‌کم نگیرید.!
اولین ها همیشه موندگار می‌مونن،شاید تو زندگی‌تون نباشن اما هیچوقت از ذهنت پاک نمی‌شند.
مثل ، اولین دوست ، اولین عشق ، اولین خاطره‌ی دو نفره ، اولین غذایی که می‌پزی و اولین کتکی که ميخوري.!!.
ادامه مطلب
همه در تکاپو بودیم ولوله بود فرشید با آرامش پشت میز نهارخوری هندوانه میخورد. علی آقا به فرشید گفت: همه بخاطر شما اسپند رو آتیشن داداش؛ اونوقت شما هندونه ميخوري؟ فرشید جواب داد: تو چندتا جبهه باهم جنگیدن خیلی سخته علی؛ گاهی باید بزنی به بی خیالی که سکته نکنی.
خواهری بودم عصبانی که دلم برای غوغای دل برادرش کباب میشد.
بابام دیروز می‌گفت انعطاف داشته باش مثل چوب خشک نباش ، چوب خشک خم که بشه میشکنه. میخواستم بهش بگم خیلی وقته شکستم، خیلی وقته.ولی چطور میشه به کوهی که پشتت وایستاده همچین حرفی زد.پدر موجود عجیبیه ، بنظر بی تفاوت میاد ولی یه دریا نگرانی تو وجودش موج میزنه هیچوقت نمیگه این کارو بکن یا نکن ولی وقتی خوردی زمین که ميخوري، دستتو میگیره تا بلند شی. 
دمت گرم که هستی.
چطور میشه؟توی اون فضای و عرفانی و رمضانی و فرشته راست لبخند به لب و فرشته چپ حیران و مرغ تسبیح گوی و تو همراهش،
بزنی تو گوش بچه چهارساله‌ت و یه تهدیدم بذاری تنگش که : تو امروز کتک ميخوري، بذار بریم خونه!
که خواسته با روی هم چیدن مهرها یکم از حس تو که داری توی همچون مکان انشاالله عزیزی، قرآن ورق میزنی، سردربیاره، بلکه اهلی شه.
چطور می تونی؟
گاهی وقتا بعضی از آدما یه سری از واقعیتای زندگی رو بهت میگن ولی تو حاضر نیستی قبول کنی چون اگر اون واقعیت ها رو قبول کنی مجبوری پیش فرض های خودت رو به هم بزنی ولی توی دلت مطمئنی که حرفشون درسته  
این نوع لجبازی در مقابل پذیرش واقعیت ها میتونه مسیر زندگی آدم رو عوض و توی یه مرحله ای وقتی جوونی و دورانی که میتونی خیلی از کارها رو بکنی گذشت تازه میفهمی که اون واقعیت هایی که ازش فرار میکردی رو اگه پذیرفته بودی شاید اولش با دلت هماهنگ نبود اما چقدر
خب گاهی با بعضی آدمها به مشکل ميخوري، نمیدونم چرا با این استاد به مشکل خوردم. واقعا هنوز برام سوال هست. وقتم شریف تر از این بود که به غیبت از ایشون بگذره. خسته ام کرد.اینها رو میگم که خالی بشم چون جایی برای گفتن ندارم و مثل شما استاد عزیز، پیش همه یک سری واقعیت نصفه و نیمه را بیان نمیکنم!!!
ادامه مطلب
یک ﺿﺮﺏ ﺍﻟﻤﺜﻞ ﻨ ﻣﻪ :
ﺍﻪ ﻣ ﺧﻮﺍﻫ ﺴ ﺭﻭ ﻭﻋﺪﻩ ﺳﺮ ﻨ ، ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﺎﻫ ﺑﺪﻩ 
ﻭﻟ ﺍﻪ ﻣ ﺧﻮﺍﻫ ﻋﻤﺮ ﺳﺮﺵ ﻨ ﺑﻬﺶ ﻣﺎﻫ ﺮ ﺎﺩ ﺑﺪﻩ .
ﺿﺮﺏ ﺍﻟﻤﺜﻞ ﺍﺮﺍﻧ ﻣﻪ :
اﻪ ﻣ ﺧﻮﺍ ﺴ ﺭﻭ ﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺳﺮ ﻨ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﺩﺯﺩ ﺎﺩ ﺑﺪﻩ 
ﺍﻪ ﻣ ﺧﻮﺍﻫ هفت جد و آبادشو ﺳﺮ ﻨ، ﺑﻬﺶ ﺭﺍ ﺑﺪﻩ
.
فرهنگ لغت مامانم : 
این آشغالا که میمالی به خودت = لوازم آرایش.
 این آشغال که شب و روز دستته = گوشیم . 
 این آشغال که همش سرت توشه = لب تاپ.
 این آشغالا که ميخوري = قره قر
 
همین الان یه اروزیه شما برآورده شده
اره درست شنیدی
الان در حالی که داری حسرت 5 ساله پیشو ميخوري و ارزو میکنی 5 سال بری عقب آرزوی 5 سال آیندت بر آورده شده
 
#خودت_خودتو_بساز
مثال: برگرفته شده از motaleat-bj.blog.ir

همین الان یه اروزیه شما برآورده شده
اره درست شنیدی
الان در حالی که داری حسرت 5 ساله پیشو ميخوري و ارزو میکنی 5 سال بری عقب آرزوی 5 سال آیندت بر آورده شده
 
#خودت_خودتو_بساز

همین الان یه اروزیه شما برآورده شده
اره درست شنیدی
الان در حالی که دا
فکر میکنم که تک تک ما
تک تک مارو
مسئول بدبخت شدن کشور و مردممون هستیم.
 
و براش تاوان هم باید پس بدیم.
 
وقتی تو خودت رو میکشی و کلی حق این و اون رو ميخوري که حالا بری یه جایی یه شرکتی خودت بچسبونی که مثلا به جای پراید پژو پارس سوار شی
یا مثلا با هیوندا بیای بری
 
همین میشه تهش.
 
واقعا خلایق هرچه لایق.
راستی امروز روی انتخابات کاناداس
 
ببینیم از بین این سه نفر کی انتخاب میشه.
 
گرچه یکی از یکی بدترن.
شکست ها و نگرانی هایت را رها کن،خاطراتت را،نمیگویم دور بریز،اما قاب نکن به دیوار دلت.در جاده ی زندگی، نگاهت که به عقب باشد،زمین ميخوري.زخم بر میداری.و درد میکشی.نه از بی مهری کسی دلگیر شو . نه به محبت کسی بیش از حد دلگرم.به خاطر آنچه که از تو گرفته شده، دلسرد مباش، تو چه میدانی؟شاید . روزی . ساعتی . آرزوی نداشتنش را میکردی.تنها اعتماد کن و خود را به او بسپار .هیچ کس آنقدر قوی نیست که ساعت ها بر عکس نفس بکشد .در آینده لبخند بزن. این
پر تکرار ترین دیالوگ های تیستو در درمانگاه:
  + عزیزم دارو تلخه دیگه. اگر قرار بود خوشمزه باشه بهش نمیگفتن دارو، صداش میکردن فالوده ی زعفرونی.
  + برا مامان خودمم از همین قرص نوشتم، تا حالا که راضی بوده.
  + عفونت با خلط فرق داره. عفونت گلو شبیه کپک روی رب گوجه اس.
  + در نزن.
  + بیا پایین بچه!
  + سرما خوردی دیگه عزیزم! مگه اولین باره سرما ميخوري؟
+ بیا بریم تو حیاط یکمم هوا ميخوري
_باشه
تو حیاط لب باغچه
+من جعفری میکنم تو اونور شاهی بکن
_خب
بعد چند دیقه
_دونه های این نارنجی بود؟
+ اوم قهوه ای بود
_آها. انگار بعضی هاش بالا نیومده 
+ یه چیزی شبیه زیره بود 
_ آ یعنی قیافه اش شبیه زیره بود؟ 
درحالی که میومد سمتم دستشو گرفت جلو صورتم و گفت 
_ اینو میگم 
+  آ اینا. اینا تخم یه ه هستن 
اون :
من :،
تخمها :
 
گاهی اوقات هست که تو خیلی شدید روی یک موقعیت و یک امکان در خلوت خودت و دوستان پافشاری میکنی که داشته باشیش ولی امکان دسترسی به اون برات فراهم نیست و همیشه حسرتش رو ميخوري. بعدِ یه مدت یهو توی جایی که اصلا انتظارش رو نداشتی اون موقعیت برات مهیا میشه ولی تو دل و جرات بدست آوردنش رو نداری و به راحتی از دستش میدی و به کلی از خیر اون موقعیت میگذری!
زندگی پره از این داستان های تضاد خواستن و رها کردن :)
انتظارم میگذاری تا دم فردا مرا،
گرچه فردا می کُشی تو از غم و سودا مرا.
یار بی پروای من، باری اگر یادم کنی،
پس، دگر پروا نباشد از همه دنیا مرا.
از دلت هرگز نرفته اشتیاق کُشتنم،
این هوس آخر کُشد، ای یار بی پروا، مرا.
مرده-مرده زیستم من بر امید روی تو،
تا غم من ميخوري تو، میخورد غمها مرا.
از بیابان فراقت بگذرد دریای غم،
کرده ای غرق هوس در دامن دریا مرا.
عشق عرفانی اگر در اشک من توفان نکرد،
می کند این عشق پیری عاقبت رسوا مرا
یکی از مهم ترین مشکلات من در این مملکت اینه که بتونم به زبون اینا مودب باشم. و یکی از مهم ترین مشکلاتم در مورد این مشکل اینه که یادم بمونه جوابِ چطوری»، مرسی» نیست. جوابِ از خوراکیم ميخوري؟»، مرسی» نیست. جوابِ میخوای برسونمت؟»، مرسی» نیست. و اساسا جوابِ هیچی به جز دوستت دارم» مرسی نیست، بلکه آره یا نه» ست!
تویی که همش پیگیر اینجایی با توام
اگه ترسی نداری(مرضی نداری یا به عبارت بدتر کک به تونبونت نیست) نشونی بذار ببینم کی هستی هوم؟!
________
فک کنم شب کاری یا خواب و خوراک نداری که نصف شب تا صبح بیداری و تو این جا فر ميخوري نکنه تویی که منو هک میکنی؟!
معمولا قلب ادما رو به انار یا سیب سرخ تشبیه می کنن. 
اما قلب اون، با توجه به هیکلش، حتما یه هندونه بود. 
یه هندونه بزرگ که حتی موقع چاقو زدن خودش شکافته میشه و با خودت میگی: چه هندونه رسیده ای! 
بازش میکنی و توش سرخه. فکر میکنی حتما باید خیلی شیرین باشه. 
اما وقتی ميخوري، میفهمی مثل یکی از همون هندونه هاییه که بابا میگفت با استعداد خاصش جدا کرده اما تو زرد از آب در میومد. 
نه حتی شیرین نبود، بدتر، اونقدر رسیده بود که خراب شده بود. 
+اونقدر کلنگی و محکم سه تار زدم ؛ که زدم سیم سه تارم رو پاره کردم :)) 
مطمئنم استادم اگر ببینه کلی میخنده .
اون روز میگفت از نظر فیزیکی بسیار لطیفی ولی روحی !! ، میگفت دستهای زیبا ، انگشتهای کشیده ، اما خشن داری :)) 
امروز هم استاد خانومِ جراحم میگفت بیا برو جراحی ، به درد جراحی خیلی ميخوري تو :))
حالا موندم سه تار رو با چه رووویی ببرم برام سیم بندازه :)) 
++هوس آش کردم و سر گاز داره درست میشه و من دنبال یه فیلم خوب و قشنگم که برای امشب دانلود کنم ببینم
دانلود آهنگ مرتضی اشرفی هفت خط
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * هفت خط * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , مرتضی اشرفی باشید.
دانلود آهنگ مرتضی اشرفی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Morteza Ashrafi called Haft Khat With online playback , text and the best quality in mediac
متن اهنگ مرتضی اشرفی به نام 7 خط
میخوای بری آخرش که چی برو دلتو میخوای بدی به کی برودلم میسوزه واسه اون اون که تو میخوای قسمتش بشی بروهفت خط عالمی تو که ن
میدونم منو خوب میشناسی اینجوری پست میذاری که مجبور شم جواب بدم. وقتی یکیو دوس داری غرور و عصبانیت میره کنار ولی تو هنوزم هر دو رو به شدت 5 ماه قبل داری. 
اینجوری حرف نزن. میدونی که چجوری میخوامت. زجر میکشم زجر. میدونم الان میای میگی لذت میبرم . اصلا نه میخوام لذت ببرم نه زجر بکشم. خودت هزاران بار نخواستیم. خودت گفتی برو حرف نزن نمیخوامت و  
تو از اینکه دوست داشته باشم میترسی از اینکه دوست نداشته باشم حرص ميخوري
 
 
مامان میخواد کم کم خونه تی رو از آشپزخونه شروع کنه. رفتم تو آشپزخونه میگم خب الان شروع میکنی؟ میگه نه تازه نهار رو درست کردم اول کتری رو بشورم بعد صدات میکنم. میگم خب تو این مدت کاری میتونم بکنم؟ همونطور که داره تند تند ظرفا رو خشک میکنه معلومه ذهنش جای دیگه اس. خیلی جدی در جواب سوالم میپرسه: خیار ميخوري؟
من:
از وقتی دو ماهه شدی من تو مغازه ها دنبال یه لباس زمستونه برای تو بودم،هر چی لباس میخریدم تا سایزت نیست،همشون واست گنده بودن،چون بابات اجازه نمیداد تو رو ببرون برم که مبادا سرما بخوری مجبور بودم لباس بگیرم بیارم خونه تنت کنم،منم قبل از خرید دیگه با فروشنده عهد میبستم که اگر سایزش نبود پس بگیره اونام اوکی مدادن،سه بار من فقط لباس پس دادم،الهی دورت بگردم دختر کوچولوی من،خلاصه بعد از کلی دوندگی بالاخره یه لباس خرگوشی خوووشکل واست گیر اوردم و
پروپوزال رویکرد تلفیقی مهندسی ارزش و تئوری محدودیتها (TOC)
دانلود پروپوزال استاندارد و آماده تحقیق کارشناسی ارشد با عنوان رویکرد تلفیقی مهندسی ارزش و تئوری محدودیتها (TOC)- مطالعه موردی، در قالب فایل word و در حجم 11 صفحه. در تحقیق حاضر پس از تعیین این که با چه تمهیداتی می توان هزینه ها را کاهش داد ( به وسیله مهندسی ارزش) .

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها