نتایج جستجو برای عبارت :

تنبیهت می کنم

گویند فلک حساب ما را دارد # مسکین و فقیر و هرچه دارا دارد
گیرد ز گریبان و کند تنبيهت # قاضی نبود ولی مدارا دارد
پر آتش و زقوم نباشد هرگز # دوزخ نبود که مار کبرا دارد
نیروی پلیس هم ندارد گویی # اما عملش ضامن اجرا دارد
پنهان و فرار لاجرم نتوانی # در کشوری که درخت افرا دارد
تردید نباشدش به انجام عمل # هرچند که در زمان درازا دارد
گرجی ز جفا مرنج و اميد بدار # این عدل، فلک به حق زهرا دارد
ماه مهر ، ماه شکفتن و دانش افزاییماه نابودی جهل و نادانی مبارک باد
یادتون باشه هرگز این جملات را به کودکی که ترس‌از‌مدرسه دارد نگویید :
اگر گریه کنی و توی مدرسه نمونی دیگه دوستت ندارم .اگر گریه کنی دیگه مامانت (یا بابات) نیستم!ببین اون بچه ها چقدر راحتند ، ببین گریه نمي کنند!مثل بچه کوچولوها رفتار مي کنی!ببین ما چقدر کار مي کنیم و زحمت مي کشیم تا تو مدرسه بری ولی تو چطور رفتار مي کنی !اگه مدرسه نری همه بهت مي گن تنبل!اگه مدرسه نری بی سواد مي مون
من راستش نميدونم بقیه هم مثل من براشون پیش اومده یا حداقل فکر ميکنم برای همه پیش مياد که یه دوره ای از زندگیشونو دوست نداشته باشن یا به خاطر بد بودن خودشون یا به خاطر کارای احمقانه شون یا هرچی که نارحتشون ميکنه از قبل. من چند تا از این دوره ها دارم. شاید به خاطر همين اینقدر وسواس دارم الان که خوب بگذرونم. یا حداقل تلاشمو ميکنم در لحظه که اینجوری باشه و راحت نميگیرم به خودم این که سخت گیرم فقط وقتی ارامش ميگیرم که اون چیزی که فکر ميکنمو بتونم ان
من سه تا خواهرزاده دارم؛۶ساله و ۲ ساله و ۶ماهه که ۶ساله و ۶ ماهه برادرن و ۲ ساله پسر خاله اشون.
تو منطقه ی ما پیشوندهای خاله و دایی و. به صورت پسوند مياد.
۶ساله منو سعیده خاله صدا ميکنه.
۲ ساله ميخواست بگه سعیده خاله بلد نبود، یه بار شنید سعیده حاجی ( که همسایمونه) فک کرد به من ميگن برا همين سعیده حاجی صدام ميکنه.
حالا یکم از ماجراهامون بگم:
چند روز خواهرم به ج (۶ساله) ميگه تنبيهت اینه بری تو اتاقت از تختت پایین نیای تا صبح.
ج ميگه اگه من تنبیه بشم
بخش های از فیلمنامه " مشق شب" :
- عباس کیارستمي: پدرت سواد داره؟
+ دانش آموز: نه
- مادرت چطور؟
+نه
- پس تو خونه کی به درس و مشقت ميرسه؟
+ صابخونمون !
- چجوری؟
+ هر وقت دیکته دارم، ميرم پیشش. بعد خودِ صابخونمون نميگه، دختراش ميگن
- تو وقتی مشقاتُ خوب نمي نویسی، تنبيهت ميکنن یا نه؟
+ مشقامُ خوب نمي نویسم، تنبیهم ميکنن
- کی؟
+ خانوممون
- تو خونه چی؟ پدر مادرت چی؟
+مي زنن !
- چجوری ميزنن؟
+ نميدونم!
- مگه ميشه آدم کتک بخوره، بعد ندونه چجوری کتک خورده؟!
+
گام ششم
افتاده‌ای گوشه‌ی زندان. بهت گفته بودند اینجا بهشت است و دروغ بود. گفته بودند اینجا معدن آرزوهاست و دروغ بود. هیچ‌چیز پیدا نکردی جز تاریکی. بعد انداختندت یک گوشه توی حبس، صبح به صبح بیرونت آوردند برای کار اجباری و تا توانستند شیره‌ی جانت را مکیدند. دیگر هیچ چیز نداری. فکر مي‌کنی همه چیز تمام شد. فکر مي‌کنی قرار است همانجا بميری. همانجا توی بزرگترین اشتباه عمرت. اما ناگهان از دور دور یک نور روشن مي‌شود. همه‌ی زندان‌بان‌هایت زمين م
 
قضاوت نکن شایعه نساز!
بیماری بدی هست بی انصافی کردن
بی انصافی کردن در برابر انصاف داشتن است. انصاف ، همان کلاه خود را قاضی کردن. منصفانه دیدن و منصفانه نظر دادن است. انصاف در واقع در گیر جو نشدن و از جو و احساسات حق نساختن است.
قاضی با ادله و بینه سر و کار دارد. برداشت قاضی همانند تشخیص پزشک است. و سلیقه ی قاضی در تجویز جزا متناسب با بزه انتسابی  و یا بیماری و خطایی است که مجرم به آن مرتکب بوده و برای مکافات و یا جبران بزه و یا بیداری ، محکوم علیه
قضاوت نکن شایعه نساز!

بیماری بدی هست بی انصافی کردن

بی انصافی کردن در برابر انصاف داشتن است.
انصاف ، همان کلاه خود را قاضی کردن. منصفانه دیدن و منصفانه نظر دادن است. انصاف در
واقع در گیر جو نشدن و از جو و احساسات حق نساختن است.

قاضی با ادله و بینه سر و کار دارد. برداشت
قاضی همانند تشخیص پزشک است. و سلیقه ی قاضی در تجویز جزا متناسب با بزه انتسابی  و یا بیماری و خطایی است که مجرم به آن مرتکب بوده
و برای مکافات و یا جبران بزه و یا بیداری ، محکوم علیه
        اميد مظلومي 

          
      اميد مظلومي  رمان اشرافی  تحميلی  اپیزود ۲ 
تو اتاقم نشسته بودمو داشتم مگس ميکشتم!!کنایه نیستا!!واقعا داشتم مگس ميکشتم!!مگس کش قرمزمو برداشته بودم و افتاده بودم به جون مگسای تو اتاقم!فک کـــن!!با اون همه دبدبه و کبکبه و چميدونم آرایش و لباس وکوفت و زهرمار افتاده بودم دنبال این مگسای نکبت!!ینـــ ــی اصن یه وضــ ـــیا!!
یه هو یکی در زد!!منم همونجوری لنگ در هوا و مگس کش به دست خشک شدم!!
تی به خودم دادم و گفتم:

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها