نتایج جستجو برای عبارت :

تفسیر شعر آن نخل ناخلف که تبر شد زما نبود

بعضی بیت ها هستند که با اونا میشه زندگی رو ادامه داد:
آن نخل ناخلف که تبر شد ز ما نبود
ما را زمانه گر شکند، ساز می شویم
+ حرفی نیست جز تابستانی که گذشت و بهاری که کم کم خواهد آمد و چه کسی پاییزِ میانه اش را به یاد خواهد آورد؟ شاید تو اما من! بگذار دوباره بگویم: حرفی نیست جز ندیدنَت در مقابل زندگی!
در دنیای بزرگتر ها دیگر خبری از هفت سنگ نبود
دیگر صدای سوک سوک قایم شدن زیر تخت نبود
دیگر خبری از دفتر نقاشی و مداد رنگی نبود
دیگر شوق تعطیلی در یک روز برفی نبود
دیگر داغ شدن پاها از بازی فوتبال نبود
دیگر شوق گرفتن عیدی بعد هر سال نبود
دیگر خبری از کتاب های تن تن و قهرمان بازی نبود
دیگر خبری از کل کل بچه ها سر قرمز و آبی نبود
دیگر خبری از سر زدن  و زنگ زدن و گل خشکیده داخل نامه نبود
دیگر پشت سرم رفیق و هم بازی که نه حتی سایه ام نبود
دیگر زندگی ام ب
مشاورهٔ تربیتیپاسخ استاد علی‌اکبر مظاهری به یک پدر فعال فرهنگیپرسش:بنده هستم و زندگی‌ام را وقف دین خدا کرده‌ام و همچنین مردم مرا به‌عنوان الگو می‌بینند. خیلی نگرانم که فرزندم خدای ناخواسته ناخلف بشود.از طرفی سرم هم واقعاً شلوغ است و نمی‌توانم زیاد برایش وقت بگذارم. چه کنم؟ لطفاً چند وظیفهٔ مشخص و اصلی و کلیدی را در قبال فرزندم بفرمایید که با انجام آنها خیالم راحت باشد، که وظیفه‌ام را انجام داده‌ام.پاسخ استاد:سؤال شما چند بخش د
کاش که این ساده دل عاشق و رسوا نبودکاش که چشمان تو این همه زیبا نبودکاش رها میشدم از غم دلدادگیصورت آن آشنا این همه بیتا نبودگرد جهان گشتم و غیر تو ام خواست نیستکاش که لبهای تو شککر و حلوا نبودگفتمش این راز و از خون جگر ها که رفتگفت که اسرار عشق حل معما نبود
هم جا برای اینکه بمانم نبود و نیستهم موقع سفر چمدانم نبود و نیست
پشت سرم شب سفر آبی نریخته اندیعنی که هیچ  کس نگرانم نبود و نیست
 رفتم و سخت معتقدم عشق لقمه ای استکه هیچ وقت قدر دهانم نبود و نیست
گفتند آفتاب تو در پشت ابرهاستابری درآسمان جهانم نبود و نیست
 انگار هیچ وقت به دنیا نبوده امدرهیچ جای شهر نشانم نبود و نیست
در دفتر همیشه نوِ خاطرات ِ منچیزی برای اینکه بخوانم نبود و نیست
 قصدم نوشتن غزل است و نوشته هامحتی شبیه آن به گمانم نبود و نیست
 
آمد اما در نگاهش آن نوازش ها نبودچشم خواب آلوده اش را مستی رویا نبودنقش عشق و آرزو از چهره ی دل شسته بودعکس شیدایی در آن آیینه ی سیما نبودلب همان لب بود، اما بوسه اش گرمی نداشتدل همان دل بود اما مست و بی پروا نبوددر دل بیزار خود جز بیم رسوایی نداشتگرچه روزی همنشین جز با من رسوا نبوددر نگاه سرد او غوغای دل خاموش بودبرق چشمش را نشان از آتش سودا نبوددیدم آن چشم درخشان را ولی در آن صدفگوهر اشکی که من میخواستم پیدا نبود
سال ها طی شد و دل، زائرِ محبوب نبوداین همه سال نشستن به دعا خوب نبودنه غم قحطی و نان داشت، نه داغ پیریجز غم دوری یوسف، غم یعقوب نبودهرچه گشتم عملی هدیه به آقام کنمبین بار عملم، توشه ی مرغوب نبودحاجت از چشم ترم خواند و دعایم فرمودگرچه حاجت به دلم مانده‌ و مکتوب نبوداز ازل سینه ی زهرایی ما انجز به آقای نجف، ملحق و منسوب نبودنکند راه حرم، راه نجف، بسته شودسال ها بود دلم این همه آشوب نبودچشم خشکیده ی از معصیتم، جز به غم و.روضه های پسر فاط
خانوم مولودی خوان ( بخوانید خواننده) میگه: بنده پونزده سال پیش افتخار داشتم شاگردِ مادرِ عروس خانوم باشم! البته شاگرد ناخلف شدم که الان با این شغل اینجام !
وی در ادامه افزود :
اگه کربلا میخوای دستا به بالا
اگه سامرا میخوای هلهله حالا! :/
و من هنوز نمیدونم چرا فکر میکنن با قر و فر و غنا خوندن درباره ائمه معنویتی به محفل و مجلس اضافه میکنه؟ :|
یکی از کارهایی که می‌کنم اینه که تو آشپزی سعی می‌کنم رکورد زمانی بزنم. مثلا فعلا رکوردم تو پخت سه بسته ماکارونی ۷۰۰ گرمی زر، ۲۵ دقیقه بوده. یعنی از وقتی گذاشتم آب جوش بیاد و خورش (سویا) رو حاضر کردم تا وقتی آبکش کردم و سیب‌زمینی ته‌دیگ گذاشتم و گذاشتم دم بکشه شده ۲۵ دقیقه. ولی اغلب بیشتر طول می‌کشه، ۴۵ دقیقه، ۵۰ دقیقه یا حتی یک ساعت، بسته به اینکه آشپزخونه چقدر مرتب باشه و چقدر ظروف مورداحتیاجم شسته یا نشسته باشه و اینکه مواد خورش آماده‌سا
بیقراری‌های قلبم از سرِ عادت نبود عاشقت بودم اگرچه پاسخت مثبت نبوددر نبردی نابرابر زخمها برداشتم سالها جنگِ میان عقل و دل راحت نبود با نگاهت شیشه‌ی صبرم به یکباره شکست ترسم از چشمانِ گیرای تو بی‌حکمت نبود سعیِ خود را کردم آخر عاشقت سازم نشد چون برای دلربایی بیش از این فرصت نبودحسرتِ آغوش گرمت را همیشه داشتمحسِّ هم آغوشیِ تو از سرِ شهوت نبود با همه حتّی خودم بی‌تو غریبه بوده‌ام دردِ جانسوز و گدازی بدتر از غربت نبود گر چه می‌دانستم از او
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
سال ها طی شد و دل، زائرِ محبوب نبوداین همه سال نشستن به دعا خوب نبودنه غم قحطی و نان داشت، نه داغ پیریجز غم دوری یوسف، غم یعقوب نبودهرچه گشتم عملی هدیه به آقام کنمبین بار عملم، توشه ی مرغوب نبودحاجت از چشم ترم خواند و دعایم فرمودگرچه حاجت به دلم مانده‌ و مکتوب نبوداز ازل سینه ی زهرایی ما انجز به آقای نجف، ملحق و منسوب نبودنکند راه حرم، راه نجف، بسته شودسال ها بود دلم این همه آشوب نبودچشم خشکید
تا که سر به روی پیکرم گذاشت، جز قلم، سری به دستِ من نبود
هیچ درد سر نداشتم، اگر: این زبانِ سرخ در دهن نبود
دستِ بی‌اجازه‌ی پدر، بلند. وای از زبانِ تلخِ مادرم
کاش در زبان مادریِّ من، زن بُنِ مضارعِ زدن نبود
مادرم وطن! بگو کدام دیو، بچه‌هات را به مرزها فروخت 
مادرم وطن! بگو پدر نبود، آن که هرگز اهلِ این وطن نبود
پای حجله‌های خون، برادرم، پاش را فروخت، یک عصا خرید 
او بدونِ پا به جشنِ مرگ رفت، بس که هیچ پای‌بندِ تن نبود
توی واژه‌نامه جای جنگ،
ﻮﻧﻪ ﺩﺭ ﻣﺎﻩ ﺭﻣﻀﺎﻥ ﺗﺸﻨ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻃﺮﻑ ﻨﻢ؟

 
ﺍﻭﻝ ﺳﻤﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﻧﺎﻩ ﻦ
ﺑﻌﺪ ﻃﺮف چپ
ﺍﺮ ﺴ ﻧﺒﻮﺩ ﻪ ﻟﻮﺍﻥ ﺁﺏ ﺳﺮﺩ ﺳﺮ ﺑﺶ. ﺗﺸﻨ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﻣﺸﻮﺩ
ﺑﻌﺪ ﺍﺮ ﺴ ﺩﺪ ﺑﺎ ﻒ ﺩﺳﺖ ﺑﻮﺑﺪ
ﺸﻮﻧﺘﻮﻥ ﺑﺪ:
ﺍﻫﻬﻬﻬﻬﻪ ﺎﺩﻡ ﻧﺒﻮﺩ ﺭﻭﺯﻩ ﺍﻡ 
ﺍﻭﻧﻢ ﻣﻪ: ﺎﺩﺕ ﻧﺒﻮﺩ ﻣﺸﻠ ﻧﺪﺍﺭﻩ 
ﺑﻪ ﻫﻤﻦ ﺳﺎﺩ
ﻭ ﻣﻦ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻮﻓﻖ
ﻣﺎ ﺭﻭ ﻫﻢ ﺩﻋﺎ ﻨﺪ 
با سلام  
مشکلات روستای بیامه سفلی: 1- نبود اینترنت مناسب که در حال 2g است و ما درخواست ارتقا به 3g را خواستا هستیم.
2- نبود آب کافی برای شرب 
3- ضعیف بودن برق روستا و قطع شدن به صورت پی در پی
4- نبود زمین فوتبال مناسب برای کودکان 
5- نبود گاز شهری برای این روستا
5- نبود آب برای شرب در مدرسه و سروس بهداشتی مناسب و از کار افتادن موتور خانه که در زمستان دانش آموزان باید در سرما درس بخوانند 
7- اجرایی نشدن طرح هادی
8- نبود پل مناسب برای عبور مردم از رودخانه ک
از غم خبری نبود اگر عشق نبوددل بود ولی چه سود اگر عشق نبود
بی رنگ تر از نقطه ی موهومی بوداین دایره کبود اگر عشق نبود
از آینه ها غبار خاموشی راعکس چه کسی زدود اگر عشق نبود
در سینه ی هر سنگ، دلی در تپش استاز این همه دل چه سود اگر عشق نبود
بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود؟دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود
از دست تو در این همه سرگردانیتکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود
از قیصر امین پور
 
به عشق نوجوانی اعتقاد دارید؟؟؟
ﻮﻧﻪ ﺩﺭ ﻣﺎﻩ ﺭﻣﻀﺎﻥ ﺗﺸﻨ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﺮ
ﻃﺮﻑ ﻨﻢ !

 


ﺍﻭﻝ ﺳﻤﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﻧﺎﻩ ﻦ . . . . . ﺑﻌﺪ ﻃﺮﻑ
ﺐ . . . . .
ﺍﺮ ﺴ ﻧﺒﻮﺩ ﻪ ﻟﻮﺍﻥ ﺁﺏ ﺳﺮﺩ ﺳﺮ
ﺑﺶ. ﺗﺸﻨ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﻣﺸﻮﺩ
ﺑﻌﺪ ﺍﺮ ﺴ ﺩﺪ ﺑﺎ ﻒ ﺩﺳﺖ ﺑﻮﺑﺪ
ﺸﻮﻧﺘﻮﻥ ﺑﺪ:
ﺍﻫﻬﻬﻬﻬﻪ ﺎﺩﻡ ﻧﺒﻮﺩ ﺭﻭﺯﻩ ﺍﻡ ،
ﺍﻭﻧﻢ ﻣﻪ : ﺎﺩﺕ ﻧﺒﻮﺩ ﻣﺸﻠ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﻫﻤﻦ
ﺳﺎﺩ
ﻭ ﻣﻦ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻮﻓﻖ
ﻣﺎ ﺭﻭ ﻫﻢ ﺩﻋﺎ ﻨﺪ
پیشاپیش رمضان مبارک 
امروز رازی به من گفته شد.رازی که سال­ها از آن گذشته بود و رازی که دیگر مثل قبل گرم نبود.
سوزان نبود.
زننده نبود.
اما هنوز هم رازی­ست که باید مخفی شود.به خوبی و با دقت.تنها میان آدم­های مورد اعتماد.
متاسفانه شما میان آن­ها نیستید و هرگز این راز را نخواهید فهمید.
من اصلا عصر جدید را ندیده بودم. فقط تکه هایی از آواز های پارسا را شنیده بودم. امشب اما . به پهنای صورت گریه کردم پای اجرای خانم عبادی. اشک، از چهره ام به موهایم چکه کرد و دست آخر، با موهایی خیس از جایم بلند شدم. بابا اگر نبود، مامان اگر نبود، خواهر اگر نبود با بلند ترین صدای ممکن زار می زدم! 
✅اولین کسی که با #دیکتاتوری عظیم فرعون دلیرانه به پا خواست.یک مرد نبود بلکه یک زن بود(بانو آسیه)
✅اولین کسی که مکه و کعبه را آباد کرد مرد نبود بلکه یک زن بود(بانو هاجر)
✅اولین کسی که از مبارکترین #آب روی زمین زمزم نوشید مرد نبود بلکه یک زن بود.(هاجر خاتون)
✅اولین کسی که خونش برای اسلام ریخته شد و شهید شد یک مرد نبود بلکه یک زن بود(بانو سمیه)


ادامه مطلب
.
کلافه‌ایم از این فصلِ ناخلف، دیگر
چرا بهار نمی‌آید این طرف، دیگر؟
چگونه با قلم و نان به خانه برگردد -
پدر که له شده در ازدحامِ صف، دیگر
کدام خانه؟ که اصلاً وطن نباید گفت -
به این مساحتِ ویران - مَع‌َالأسَف - دیگر
نه مریم آینه دارد، نه یاسمن شاد است
که خاک هیچ ندارد - مگر علف - دیگر
براهنی! چه کنم در سکوتِ این سرسام؟
نمی‌زنند ن دف دَدَف دَدَف، دیگر
زبانِ مادری‌ام در رسانه مُثله شده
چهار نقطه مگر مانده از شرف، دیگر؟ -
که شعرِ تازه به دنیا بیا
نوجوون که بودم.کسایی بودن که دوسم داشتن.یادمه.وقتی سفر میرفتیم.عمه.شوهرعمه.بچه هاشون.دوسم داشتن.:)شوهرعمه هم بعضی وقتا بداخلاق میشد.ینی.دوسم نداشت؟.نمیدونم.یه نفر تو دنیا.بهم ثابت کرد دوسم داره.هرچند کم.براش مهمم.اون قلب دومشو بهم داد.طلسم محافظت برام ساخت.حتی تولدمو فراموش نکرد و خواست بیاد پیشم.اون.اون خیلی مهربونه باهام.ولی من خستش کردم.بازم.دلخورم ازش.قرار نبود خسته شه و ترکم کنه.قرار نبود بگه خستم ازت.قرار ن
چند وقتی بود ک دیگر یک لا لباس نداشت. لباس های فاخر میپوشید. ولی هنوز پا بود. به حرف دیگران توجهی نداشت ولی دیگرانی وجود نداشتند ک بخواهد مراعات حال کند. کلبه اش پس از طوفان خرابه ای بود و از دشت گلهای زرد کوچ کرده بود به پای کوهی. سنگ بر سنگ و آجر بر آجر ساخته بود و ذکر گفته بود. دیگر نگران فصل ها نبود. نبودِ درویش اتفاق غمگینی نبود و دلش برای تکه هاش بر روی تپه ماه تنگ نمیشد. در کتیبه اش ذکر مینوشت. روز و شب. شب و روز. از احوالات گذشته و اوصاف
امروز با معجزه بیدار شدم. مثه همیشه نبود. این دفعه بابت بیدار شدنم و اینکه چرا تو خواب نمردم دیگه به خدا غر نزدم. ب این وجود که شبش چقدر غمناک و سنگین گذشت.
خدایا شکرت بخاطر دو نفر تو زندگیم. یکی تو اون یکی مامانم. اگه مامانم نبود. بیخیال! حتی نمیشه نبودشو تصور کرد. میدونی دنیا هم نبود اون موقع
از کاکتوس تنها می گفتم. از صخره بی کس می گفتم. از رود آواره می گفتم. نه انتظارش نبود، تجربه کنم. انتظارش نبود، بغض کنم. 
آدمی کم انتظاری هستم از دیگران ولی حالا در انتظار یک نفرم. با امید آمدنش، نفس می گیرم و با خیال رفتنش، اشک می ریزم.
بچه ها عاشق کسی نشید که ازتون دوره، وگرنه اگه حسی بهتون نداشته باشه، هر بار که میگید: دوستت دارم. اون فقط سین می کنه.
به نای بلبلی غریب که سر سپرده بر عدمنفس بده به چه چهم که بی تو پژمرده شدممگر نبود حکم عشق حکم وصال عاشقانپس از چه روست این فراق چرا سزاست بار غمگفت به من منادیت که راه توست مستقیمولی ببین که گم شدم هر نفس آواره شدمسر چو به پای عشق تو به هر قصیده باختمروا نبود درد عشق ، که در غمت شناختم
از آب رفته هیچ نشانی به جو نبود
دیگر شکسته بود دل و در میان ما
صحبت بجز حکایت سنگ و سبو نبود
او بود در مقابل چشم ترم ولی
آوخ که پیش چشم دلم دیگر او نبود
#شهریار
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
رنجی که خدا در زندگی ما قرار می‌دهد و بنا دارد ما را با آن #رنج رشد دهد دقیقا بر اساس آن چیزهایی است که روی آنها حساسیم. گاهی خدا به یک آدم مذهبی، #همسر یا #فرزند غیر مذهبی می‌دهد. گاهی به دو همسر شیک و زیبا فرزندی ناقص و زشت می‌دهد. گاهی به یک آدم متشخص آبرودار یک فرزند یا داماد بی‌آبرو می‌دهد. گاهی فرزند یک شخصیت انقلابی، منافق و ضدانقلاب از آب درمی‌آید. از این رنج‌های سنگین کمرشکن خدا برای بعضی از بندگان خوبش کنار می گذارد تا دلشان را ا
اینجا آمدم. شب بود، تاریکی بود، حجاب بود. عشق نبود، موسیقی نبود، زندگی نبود. عاشق بودم، شب بودم، معنای زندگی بودم. نور شدم، حجابش افکندم. موسیقی شدم و به همه سو باریدم. 
تا اینجا بودم، از این نیز بالاتر روم. به خشکی نیندیشیدم، به تلخی نیندیشیدم. بر چهره‌ی خفتگان ننگریسیتم و راه خفتگان به هیچ‌ نگرفتم. رقصیدم و رقصان از این معبر و دروازه‌ی تار گذشتم، تا آن سرزمین که مرا به خود می‌خواند. 
اینجا آمدم، گِل بود و گِار. گُل و گُلستان به بار آوردم.
هوالمحبوب
از هفته ی بعد بدون حسن، می‌رفتیم دبستان قطران. مدیر دبستان آقای دواتگر بود. محمودشان در همان دبستان ریاضی درس می‌داد و مرتضی مدیر دبستان بود.
اولین بار بود که به جای تشکچه روی صندلی می‌نشستیم. من کلاس چهار بودم و حمید و محسن کلاس پنج. کتاب‌ها را با کش می‌بستیم و می‌زدیم زیر بازو و دِلی‌دِلی‌کنان می‌رفتیم مدرسه.
چند هفته‌ای از رفتن ما به مدرسه می‌گذشت که آقا خبر‌دار شد. نمی‌دانست که شیخ مکتب را تعطیل کرده و دیگر درس نمی‌دهد.
برای پیگیری مسکن یکی از آشنایان رفته بودم کارگزاری مسکن مهر. گروهی آمده بودند و داشتند مدیر بلوکشان را انتخاب می‌کردند؛ تحویل خانه نبود ولی  نزدیک شده بودند. لبخندی به لب‌شان بود که می‌ارزید برایش جان داد از بس زیبا و قشنگ بود. قهقه نبود، محو و بی رنگ هم نبود، هرچه بود خود خود زیبایی بود. دلت را می‌برد.
---------

 ی ـوزیر سابق راه و شهرسازی‌ـ  مفت  این همه زیبایی را از دست داد.
می خواهم از مردی بنویسم ، مردی که مالِ رویا ها نبود ، مال افسانه ها و قصه ها نبود ، بلکه غمخوار غصه نشینان بود.مردی بود از دیار خدا ، و از کوچه ی پیامبران ، اما پیامبر نبود. کوه ایمان را در وجودش خدا محکم نموده بود و بر این کوه درخت تنومند شجاعت سبز شده بود ، درختی که خزان و خشکیش فقط در فصل خدا بود . در قلب او هیچ گل سرخی بهر بوئیده شدن از سوی دنیا ، نروئیده بود .
در آسمان دل "او"هزار هزار دسته پرنده به عشق خدا ولی بی هیچ منتی برای مردم ، آواز می خوان
می خواهم از مردی بنویسم ، مردی که مالِ رویا ها نبود ، مال افسانه ها و قصه ها نبود ، بلکه غمخوار غصه نشینان بود.مردی بود از دیار خدا ، و از کوچه ی پیامبران ، اما پیامبر نبود. کوه ایمان را در وجودش خدا محکم نموده بود و بر این کوه درخت تنومند شجاعت سبز شده بود ، درختی که خزان و خشکیش فقط در فصل خدا بود . در قلب او هیچ گل سرخی بهر بوئیده شدن از سوی دنیا ، نروئیده بود .
در آسمان دل "او"هزار هزار دسته پرنده به عشق خدا ولی بی هیچ منتی برای مردم ، آواز می خوان
کاش حال خراب مثل لباس کثیف بود ، میدونستی که تهش با شستن خوب میشه .‌ کاش میشد مثل موهای چرب که هرروز به خاطرش میریم حموم کاش میشد این حال بد رو با حموم رفتن ، با شستنش از بین برد . چیه این آدمیزاد ، چقدر عجیبه وغریبه‌.‌ چقدر عجیبه از حالی که دم به دقیقه تغییر میکنه و چقدر غریبه ، تو جایی که زندگی میکنه ، با کسایی که زندگی میکنه و حتی گاهی با خودش ، چقدر غریبه . 
دوست داشتم مینوشتم از چیزای باحال و حال خوب کن ولی نیست .چیزای خوبی وجود نداره ، حداقل
دانلود آهنگ جدید علیرضا طلیسچی به نام بام نبود کسی
Download New Music Alireza Talischi Called Baam Nabood Kasi
دانلود آهنگ بام نبود کسی از علیرضا طلیسچی (بام نبود کسی تا وقتی بام بودی)
موزیک جدید علیرضا طلیسچی به نام بام نبود کسی رو میتونید بصورت مستقیم از سایت سل صدا دانلود کنید. آهنگ جدید بام نبود کسی از علیرضا طلیسچی با دو کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸ در سایت قرار داده شده، همچنین میتونید قبل دانلود با پخش آنلاین آهنگ بام نبود کسی علیرضا طلیسچی رو گوش بدین.
 
بعد از مدت ها آهنگ ج
قرار نبود روبروی هم در دو جبهه ی مخالف بجنگیم.
قرار بود در ناملایمات زندگی پشت به پشت هم باشیم.
قرار نبود با هر مشکل و چالش،ترسِ مطرح کردنش و واکنش تو رو به دوش بکشم.
قرار بود مثل کوهی باشی که بهش تکیه بدم و آب توی دلم ت نخوره.

قرار نبود برای حرف زدن با تو استخاره و پا به پا کنم.
قرار بود همیشه پدیرای من و حرف هام باشی.
قرار نبود حرف زدن های روزانمون به زور به پنج جمله ختم بشه.
قرار بود تو اونی باشی که از پرحرفی های من کلافه بشه.
قرار نبود کنار هم
برای پیگیری مسکن یکی از آشنایان رفته بودم کارگزاری مسکن مهر. گروهی آمده بودند و داشتند مدیر بلوکشان را انتخاب می‌کردند؛ تحویل خانه نبود ولی  نزدیک شده بودند. لبخندی به لب‌شان بود که می‌ارزید برایش جان داد از بس زیبا و قشنگ بود. قهقه نبود، محو و بی رنگ هم نبود، هرچه بود خود خود زیبایی بود. دلت را می‌برد.
---------

به نظرتون ی ـوزیر مسکن‌ـ  چرا این همه خون به دل مردم کرد و این زیبایی‌ها را از دست داد؟
ایا حسین بن علی علیه السلام برای فسق حاکم (یزید) سر و سرباز و سردار خود را فدا کرد؟
پس چرا امام سجاد و امام باقر دربرابر ظلم امویان سکوت کردند مگر نبود عبدالملک مروان که سوگند میخورد من شراب میخورم وهرکس مرا به تقوا دعوت کند او را گردن میزنم؟مگر نبود که هشام اموی کعبه را قرق میکرد و با کنیزکان خود روی سقف کعبه گناه میکرد؟
و مگر نبود مهدی عباسی که گاهی به زبان شعر میگفت:یعقوب وسخنان او را رها کن و با شراب گوارا دمساز باش(منظور یعقوب بن داود وزیر
اگر زندگی این همه جادو نداشت؟ اگر شاخهٔ نوجوانهٔ امروز، فردا شکوفه نمی‌داد؟ اگر آسمان آفتابی یکباره ابری نمی‌شد؟ اگر شهر باران‌زده و طوفان‌دیده، پر از پروانه‌های رنگی نمی‌شد؟ اگر بعد از سکوت و غم، صدا و ساز و خنده نبود؟ اگر پسِ هیاهوی عاشقی، آرامش و قرار نبود؟ اگر بعد از تکرار و تمرین، مهارت و دانایی نبود؟. زندگی به گذرِ خیال‌انگیزش زیباست.
فرشته‌های کوچک عشق، من، کی سبکی بال‌هایتان را حس می‌کنم؟

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها