نتایج جستجو برای عبارت :

بچه ها میدونید قراره یه پسره بیاد معلم تخصوصیمون بشهgo

معلم جلوه ای از کبریا ئی است # معلم کردگاری ماورائی است
معلم کودکان را پخته سازد # معلم عاشق هر ابتدایی است
معلم واقعیت را بگوید # معلم فارق از هر ادعایی است
معلم هر خطایی را ببیند # معلم عامل هر راهنمایی است
معلم جهل را بی چاره سازد # معلم رهبر دانش گرائی است
معلم تیرگی از شب بگیرد # معلم هر شبی را روشنایی است
معلم را من گرجی فدایش# معلم گر چه خود هم یک فدایی است
دختره و پسره تو خونه تنها بودن.پسره ب دختره گفت دوسم داری؟؟.دختره گفت اره.پسرگفت ثابت کندختره  تک تک لباساشو دراورد.دختره ب پسره گفت تو چی دوسم داری؟؟.پسره گفت اره.دختره گفت ثابت کن.پسره تک تک لباسای دختره رو کرد تنش.از دید مثبتش ب این ماجرا فک کنید ن منفی.
دختره و پسره تو خونه تنها بودن.پسره ب دختره گفت دوسم داری؟؟.دختره گفت اره.پسرگفت ثابت کندختره  تک تک لباساشو دراورد.دختره ب پسره گفت تو چی دوسم داری؟؟.پسره گفت اره.دختره گفت ثابت کن.پسره تک تک لباسای دختره رو کرد تنش.
 
حروف درس الفبا ی ما معلم بودتمام صحبت ما یک صدا معلم بود
به روی تخته ی چوبی همیشه بی پایانشروع نام خدابود، تا معلم بود
نگاه روشن دنیای کودکی هایمبه خشم و بوسه ی مادر ؤ یامعلم بود
خدا به وسعت ایمان به شکل هر واژهؤ جمله جمله ی ایثار ،با معلم بود
قسم به نام پیام آوران آگاهیتمام درد بشر را دوا معلم بود
شکوه صبر وصلابت چو کوه می باریدسه تیغ مهر ؤ سنگ بلا معلم بود
به دشتهای پر ازغنچه های پراحساسگلی شکفته به نام وفا ،معلم بود
به هیچ زندگی و پوچ مرگ ،
‏مامانه توی فروشگاه به بچش گفت چیپس و پفک نمیخرم برات







پسره چیپسو باز کرد گفت حالا مجبوری بخری
دهه نودیا واقعا گودزیلان
 
معلم به دانش آموزاش میگه : بچه ها شما دلتون پاکه دعاکنید بارون بياد .





یکیشون پا میشه

میگه : ما اگه دلمون پاک بود تا حالا شما صد دفعه رفته بودی زیر تریلی
الان خیلیا هستن تو اینستا هم میبینمشون در به در دنبال اون پسرین که به خیال خودشون لگد زده به پهلوی دختر چادريه
خب مومن يه ذره چشاتو واکن ببین جفت پاهای پسره رو زمینه و رنگ شلواری که داره لگد میزنه با رنگ شلوار پسره فرق داره بعد تگ بزن مغیره زمانت را بشناس و جایزه بزار برا هرکسی که اون پسره رو بهت معرفی کنه :/
بابام رفته يه پسری رو برای من خواستگاری کرده
جمله بالا رو باور کنید.بابام و دوستش وقتی هردو بهم درمورد این پسره که پزشکم هست حرف زدن گفتم چرا پسر بیچاره رو میخواین بذارید توی معذوریت و هرچی سعی کردن به من بقبولونن که واقعا خونواده پسر خواستگاری کردن نمیتونم قبول کنم.پسره همسن من و پسر همکلاسی دبیرستان بابامه.توی ازمون دستیاری امسال رشته وشهری که میخواسته نیورده و حالا میخواد درس بخونه دوباره و يه جای سبک کار کنه.بابام و واسطه این وسط م
داشتم نو اینستا ول میگشتم الکى. يهو این پسره رو دیدم 
رفتم تو پیجش از روى کنجکاوى
که دیدم ایشون یکمممم به جناب کیم ته ته شباهت دارن*-*
ولى اسمشو نمى دونم. اسم پیجش تو عکس هست
پسره:
هیچکسسسس تهیونگ نمیشه
ولى شباهت داره یکم 
تهیونگ:
(نکشتتون )
نظرتون چيه؟ 
فقط همین عکس از پسره شبيه ته بود. چنتا از پستاسو دیدم شبيه نبود خیلى*___*
صداشم. بد نبود:)
پسره کره ايه
صورت تهیونگ استخون بندیش درشت تره این پسره یخورده ریزه میزس
 
 
❤️از معلم هندسه پرسیدند عشق چیست؟گفت: نقطه‌ ای که حول محور قلب میگردداز معلم تاریخ پرسیدند عشق چیست؟گفت: سقوط سلسله‌ی قلباز معلم ادبیات پرسیدند عشق چیست؟گفت: پاک‌ترین احساساز معلم علوم پرسیدند عشق چیست؟گفت: عشق تنها عنصری است که بدون اکسیژن می‌سوزداز معلم ریاضی پرسیدند عشق چیست؟گفت: عشق تنها عددی است که هرگز تنها نیست❤️از معلم شیمی پرسیدند عشق چیست؟گفت : عشق تنها اسیدی است که درون قلب اثر میگذارداز معلم فیزیک پرسیدند عشق چیست؟گفت:
معلم معنیِ اعجازِ با عشق اشت
دلیل و جرئتِ پروازِ با عشق است
به راز علم هر کس واقف آمد، گفت
معلم صاحب این رازِ با عشق است
اگر در راه دانش انتهایی نیست، بی شک
سر آغاز مسیر آغازِ با عشق است
به ساز علم می رقصند آنان که یقین کردند
قلم در دست او، یک ساز با عشق است
برای باغ گل، یک باغبان کافیست
معلم چون که انسان سازِ با عشق است
اگر در آسمان علم پر پر می زنی، یعنی
معلم باعثِ پروازِ با عشق است
#حمید_رفایی 
#روز_معلم_مبارک
@hamidrefaeipoem
امروز رفته بودم پیش دوستم.
برگشت گفت که فلانی؛ اسم تی ای مون چی بودش؟
منم نگاش کردم.
گفت مثلا باقالی پور؟
گفتم آره انگار
گفت تو با اون رل زدی آیا؟
گفتم وات؟
گفت بچه ها میگفتن تو با اون رل زدی؟ جان من نکردی؟
من : دقیقا کی همچین حرفی زده؟
تازه میگه یادم نیس عن خانوم.
گفتم والا آش نخورده دهن سوخته.
یا.
بیان برن این تو همشون.
تازه آخرش میگه پسره بد هم نیستا. قبلا میگفت اه پیف چون پسره تحویلش نمیگرفت.
گفتم گوه نخور.
حس میکنم چوب تو اونجای پسره کردن چو
از صبح دارم با یکی از پسرا گروه کارآموزی در مورد یکی از کارآموزی ها دعوا میکنم
دو تا دروغ کله گنده بهم گفت و تا شب دستش رو شد ! بعد دید دیگه کاری ازش برنمیاد
کل گروهو ریخت به هم و چیزای مسخره و بی ربط رو به هم ربط میداد
آخر هم تو پی وی من همه ی پی ام هاشو پاک کرد
تا حالا تو عمرم چنین آدم بیشعوری ندیده بودم ، جدی میگم ، خیلی نفهمه
ممکنه گروه کارآموزیمون رو تو تابستون به هم بزنه
به درک ب هم بزنه، حالا انگار همگروهی های الانم چه تحفه هایی هستن
اگه
با تموم احساسم داد میزنم ."برو ولی همه در ها رو پنجره ها رو وا میذارم تا که بیای .خورشید و ماه رو حتی خدا رو قسم میدم خیلی زیاد تا که بیای ‌‌‌.ینی میشه بیای ؟؟؟"و اتاق مرتب میکنم واسه پذیرایی از کسی که قراره بياد ولی تو نیست .که مامان در رو باز میکنه میگه:" اونی که قراره بياد گربه اس؟که از پنجره بياد تو؟در میزنه .باز میکنیم .میاد عین آقاها میشینه تو خونه دیگه .!این شعرا چيه میخونی؟؟؟در ضمن خدا رو قسم میدی بده .خورشید و ماه چه صیغه ايه؟"
بغض
کنون سرباز قرآنی معلم
محصل جسم و تو جانی معلم
محصل چون قمر محتاج نور است
توئی خورشید نورانی معلم
بود پروانه علمت محصل
که تو شمع فروزانی معلم
توئی آن باغبان با فضیلت
که گلها را نگهبانی معلم
تو سازی از محصل های دینی
وطن را چون گلستانی معلم
زدی پا در رکاب علم و تقوی
که اکنون همچو لقمانی معلم
تو با آن حربه ایمان و دانش
چو شمعی فروزانی معلم
سکانس یک :
مهران مدیری به پسره میگه شغل شما چيه؟ 
میگه خانه دار :)))))
(خنده ی حضار)
- نه واقعا! بیکارید؟
-آره :)))
- درس خوندید؟
-کارشناسی عمران میخوندم ولش کردم :)))))
-چرا؟
-نمیدونم :)))) (یعنی طرف نمیدونه چرا درس خوندن رو ول کرده :|) 
(باز خنده ی حضار)
- نمیدونی چرا؟؟ خب الان چیکار میکنی؟
- هیچی . با رفقا دور همیم :))))))) (در حالی که داره چهارپنج تا جوونِ علافِ الکی خوشِ خندان رو با دست نشون میده و احتمالا داره به بی عاری خودش میخنده)

سکانس دو:
مهران مدیری به علی
چند روز پیش آبه نخست وزیر ژاپن اومد تهران. نکات سفرشو خودتون بهتر ميدونيد اما تو این چند روز هرچی خوندم تو خبرگزاریا درباره این بوده که آقای آبه به چه دلیلی اومده و قراره چی رو از ایران بکنه ببره. حتی یکی هم به پیشرفتی که قراره ایران از این روابط ببره نپرداختن البته تا اونجا که من دیدم.حتی چندتا از خبرگزاریا مثل اسپوتنیک به دلایل ی مثل آشتی ایران و آمریکا و دیدار مقامات دو کشور  اشاره کردن ولی کوچکترین نشونه ای که قراره برای ایران این کشو
 
 
خب! این وبلاگ قراره که چی باشه؟ قراره يه جایی باشه که روند فکری من، و چیزایی که برام مهم‌ان توش نوشته بشن و يه تمرینی باشه برای نویسندگی‌ام. بازتابی باشه از هر روزم.
قرار نیست که از توش هیچ شاهکار، و هیچ ناتور دشتی در بياد. قراره که يه جا برای حرف زدن و لذت بردن از نوشتن باشه، همین و بس.
اسمش چرا رواقه؟
این وبلاگ از نظر سنتی رواق نیست، مجموعه فضای شکل گرفته از تکرار طاق‌ها نیست. نه قراره وامدار سنت باشه، و نه وامدار تجدد - بلکه این اسم به روا
چندسال پیش دوران راهنمایی با یکی دوست شدم که از ساده بودنش خوشم می آمد این دوستی ادامه دار شد تا چندسال بعد دوران دبیرستان عاشق دوست برادرش شد یک حس دو طرفه اومدن خواستگاری مادرش گفت نه اون موقع هم پسره کار درست و حسابی نداشت یکسال بعد با یک پسر ثروتمند ازدواج کرد به حدی موقعیت پسره خوب بود که نمیفهمیدیم چطور باهم ازدواج کردن دو سه بار دوران عقد دیدمش مدام مینالید که زهرا ازدواج نکنیا دلیل حرفش رو نمی فهمیدم تا اینکه عروسیش شد دعوت شدم سال ا
گفت الهام دیروز اون پسره رو دیدم.لباسا داغون.ریش نامرتب.هر موی ریشش يه وری تو هوا ول بود
با همون يه دست لباس همیشگی و کهنه.
اگه يه وقت تو رو گرفت درستش کن خواهشااین چه وضعشه.
در همون حین پسره ی اشفته با لباسای کهنه و يه دبه شیر زیر بغل از جلومون رد شد.
خوبه حداقل شیر میخوره زیر اون همه شگی استخوناش سفت بمونه
تجسم رویاها :))))
راستش فکر میکرم وقتی برم سر کلاس پیش دانشگاهی  بشینم فقط قراره با انبوهی از معلم هایی رو به رو بشم که قراره يه عالمه مطلب بچپونن تو مخمون که چجوری تست بزنیم و این چرت و پرتا یا يه عالمه نکته های مزخرف و فرمول های مزخرف تر که  چجوری به جای ایکس ثانيه تست و حل کردن تو ایکس صدم ثانيه تست رو حل کنیم ، اما خب اینجوری نبود با انبوهی از معلم هایی رو به رو شدم که مشتاق بودن که بچه ها بفهمن ، معلم هایی که از این حجم از ذوقشون برای یاد دادن تو هم ذوق میکنی ،
خیلی ناراحتم :(
مامان بیشعور برگشته بهم میگه دختر تا يه سنی باید ازدواج کنه
بعد مردم چی میگن
گفتم مردم گه میخورن چیزی بگن
خدا لعنتت کنه دوست پسر سابق که کل زندگی و عمرمو پات گذاشتم
لعنت بهت سین که اینو تو جونم انداختی
لعنت به زبونم که قبولشش کردم
که بعد ۵ سال اون بشه شادوماد و منم دختر ترشیده منتظر خواستگار
همینجور اشکام داره میاد پایین
فردا مادر يه پسره میخواد بياد منو ببینه
میخوام صد سال نبینه
کثافت

<<< انشالله به حق ۵تن مادر پسره ازون س
رمان کی فکرشو میکرد؟نویسنده : دختر باران کاربرخلاصه :این داستان، داستان غروره… داستان عشق… داستان يه دختر با يه گذشته که خودش باهاش کنار اومده اما اطرافیانش هنوز فراموش نکردن، يه دختر از جنس احساس که نگاهش برای خودشم غریبه است… داستان دختری که خودشم روزایی رو که اهمیت میداد فراموش کرده… این داستان، داست يه پسرم هست، يه پسر که گذشته اشو فراموش کرده و ولی میخواد آینده اشو خودش بسازه. داستان يه پسر که برای پر کردن خلاء افکارش به رقص و موسیق
امروز يه اقا پسر ایرانی دیدیم
 
بچه ها کپییییییییییی حرفایی که من هر روز اینجا مینویسم حرف میزد.
 
دقیقاااا ایده هاش درباره سوشال دموکراسی، اینکه اینا همه سر و ته کامیونیزمن
درباره کانادا
درباره زندگی
درباره اروپا
درباره امریکا
همه چی!
 
انگار کپی من بود!
 
میگفت وقتی توی جامعه خیلی بچرخی و خیلی فکر کنی و خیلی درگیر جزئیاتش بشی همین میشه!
 
قراره باز همو ببینیم و گپ بزنیم!
 الان یعنی زمانی که تا حدودی تموم مراحل پشت سر گذاشته شده باید بگم من اصلا به شغل معلمی علاقه ندارم ، هیچوقت از بچگی تا الان به تنها شغلی که فکر نکردم معلمی بوده . 
دو روز پیش برای مصاحبه گزینش با هزار جور دردسر تهران بودم .
تو راه همش به این فکر میکردم چرا وقتی علاقه ندارم دارم ادامه میدم ، وقتی رسیدم تهران برای مصاحبه وقتی اون خانم پرسیدن چرا میخوای معلم شی ؟ سکوت نکردم همون لحظه جواب خودمو گرفت ، من دارم ادامه میدم فقط بخاطر اینکه عاشق ارت
يه معلم دینی داشتیم که ادم خیلی خوبی بود. دوستم مجتبی يه روز که از اقای دینی کتک خورده بود خواست جبران کنه. يه روز مجتبی رفت يه قورباغه گرفت و گذاشت تو کشوی میز معلم. وقتی معلم کشو رو باز کرد قور باغه اب دهانش رو ریخت رو معلم و پرید بیرون. معلم هم خیلی عصبانی نشد و همه ما رو برد دفتر. مدیر گفت همه باید ولی هاشونو بیارن یا بگید کی بوده. هیچ کس چیزی نگفت مدیر به همه ما يه شیلنگ زد. یکی از بچه ها که خیلی ترسیده بود مجتبی را لو داد. و مجتبی سیری کتک خورد.
چهارشنبه مامانو بردم دکتر. گفتم همون قرص قبلی رو بده. بعد از اونجا رفتیم پیتزا خوردیم. من که دوس داشتم ولی میدونم مامان با اکراه خوردش.
همون روز فهمیدم واسم خواستگار پیدا شده. اولش ذوق کردم اما بعد که مامان گفت مادر پسره میخواد اول ببیندت حس گوسفند بودن بهم دست داد. بعد که فکر کردم دیدم من آدم اینجور ازدواج نیستم. به مامان گفتم کلا ردش کن بره. نه میدونم کی بودن نه هیچی. ولی حس کالا بودن بهم دس داد و من حاضر نشدم مثل يه کالا بیان ببیننم و ببینن خوش
يه خانمی اومد خونمون منو دید که مثلا اگه پسندید دفعه دیگه پسرشو بیاره. اومد و حالا ظاهرا پسندیده که قرار گذاشتن پنجشنبه بیان. نمیدونم که باید باهاش صحبت کنم یا نه. خب راستش اولین باره که قراره پسره بياد و منم بی تجربه. ولی خب يه سری سوال آماده کردم و به این امیدم که نیاد از من به قصد کشت سوال بپرسه.
اونوقت میدونین مامانم برگشته چی بهم میگه؟؟
میگه انصافا اگه قرار شد برین حرف بزنین يه سوالایی بپرس معلوم باشه بزرگ شدی!!
یکم نگام کرد و ادامه داد: نری
انشا درباره ی روز معلم انشا ادبی در مورد معلم انشا در مورد معلم خوب و بد انشا در مورد معلم با مقدمه انشا در مورد شخصیت معلم انشا در مورد شغل معلمی انشا در مورد معلم نگارش انشا درمورد معلم با مقدمه و نتیجه
انشا در ادامه مطلب
ادامه مطلب
انیمه ی دختر گرگی و شاهزاده سیاه رو دیدم امروز چون نتم جدیدا کم سرعت شده نمیتونستم فیلمی چیزی دانلود کنم دیگه مجبوری نشستم دیدمش و توصيه میکنم که شده از بی حوصلگی کلتونو بکوبونید به دیوار نبینید این انیمه ی چرت رو:/ 
پسره قشنگ يه نکبت احمق از خود راضی چندشه که کلی سرش حرص خوردم دختره هم احمقههههه :/ اون یکی پسره که عتشق دختره شده بود خجالتی بود چقدر کیوت بود کاش دختره میرف با اون !! 
اصلا این انیمه رو که میدیدم فکر میکردم دارم از اون رمان ایرانی
تو جلسه خواستگاری دختره به پسره میگه خودتو معرفی کن
پسره میگه: 28سالمه، پزشکم، دوتا خونه دارم، ماشینم لکـسوس مشکيه، بابام کارخونه داره، تک فرزندم 
و شما ؟ 
دختر : دیونه این چه سواليه
من زنتم دیگه
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
الان دیگه هیچ پسری چشممو نمیگیره.
نهایتا برا دو روز روز سوم کلا یادم میره یارو کی بود.
پسره تو المان زندگی میکنه اومده منو زارت فالو کرده.
با چند تا دخترای دیگه.
من نمیفهمم واسه چی يه نفر که تو المان زندگی میکنه میاد فالو میکنه دخترای ایرانی رو.
مطمئنم با روزی ۱۰۰ تا دختر میلاسه.
کاملا مشخصه دخترای اروپایی محلش نمیدن.
حالا پسره
بور با نمک حتی در مواردی ناز.
منم بهش بک داده بودم.
چندین ماه بود که فقط تو فالورام و اینا بود.
بعد يه روز داشتم استوری ش
يه دختر پسره روبروی من نشستن، بعد از يه سری بحث‌ها که کردن، که البته تمامشون از سمت دختره بود از جمله: دیگه نمیخوام درس بخونم. مامانت کی تورو دنیا آورد(!). جایی کار میکنم چند برابر اتاقمه. پوستر فلان، این چایيه بهمان، عکس العملای پسره تبدیل شده به: عه! چه جالب.اوه! جدی؟.چقد خوب!
بعنوان يه ناظر، بطور واضح موضوعاتی برای دخترا جالبه برای پسرا نیست! سوالی که پیش میاد اینه تو زندگی متأهلی چجوری چندین سال باهم تعامل انجام میشه؟!
.
پ.ن: خدایی خیل
از وقتی خبر ازدواج اون دختر 10 ساله با پسر 22 ساله رو شنیدم و اخبار رو دنبال کردم ، در نهایت این خبر اعلام شد که اون عقد باطل شد ، قوه قضائيه اون عقد رو باطل اعلام کرده ، دوستانی که در جریان هستن میتونن بهم بگن که مگه همچین چیزی ممکنه ؟؟؟
 
من کاری ندارم که اون کودک همسری هست و هزار داستان پشتشه ، اینا نه ، مگه میشه عقدی صورت بگیره بعد قوه قضائيه بگه باطله؟ اگه اینطوری باشه پس اگه  مثلا دوست دختر يه پسره ، در غیاب پسره میره با یکی دیگه ازدواج میکنه
معلم بودن دنیای خیلی خیلی هیجان انگیزی است که همیشه دوست داشتم تجربه اش کنم. وقتی وارد دنیای گرافیک شدم هیچوقت فکر نمیکردم یک روز اسم خودم را معلم گرافیک بگذارم! ولی امروز دوست دار خودم را یک معلم گرافیک خطاب کنم و با معلم بودنم کلی حال کنم. 
حالا من بیشتر از ۲۰ شاگرد در حوزه های مختلف وب و گرافیک دارم و بابت تک تک شان از خودم افتخار در میکنم!
سلااااام
امروز اولین جلسه رو رفتم يه موسسه زبان استخدام شدم از ماه ششم بیمه دارم و کلا ۶ ساعت در روزه.
 ای خووووبه ولی ناراحت همه دقایقی هستم که از سید دورم.
تقریبا ۲ یا ۳ ساعت اومده رو ساعات ددری قبلیمون
عووووضی فهمید قراره سوپرایزش کنم برا کفش.
ولی همچنان سر جاشه در اولیییین فرصت.
اوضاع مالی این برجمون يه ذره خیییییلی داغونه. 
از برجای بعدی بهتر میشه مطمئنم
من
نباید
یادم
بره
قراره
معلم
بشم
نه؛
کارمند امور اداری زبانکده!!!
#
محمدم همه تل
پسره با نامزدش رو موتور با سرعت بالا داشته میرفته
دختر محکم پسر رو بغل میکنه .
میگه : من میترسم آروم تر برو
پسره میگه : اول بگو دوست دارم .
دختره میگه : دوست دارم .
پسره میگه :
بلندددددددددددددد تر
دختر داد میزنه دوسست داااااااااارم .
پسره میگه :
این کلاه ایمنی رو از سرم بردار بزار سرت اذیتم میکنه .
فردای اون روز در رومه چاپ میشه .
دو سرنشین سوار بر موتور تصادف کردند
ولی یکی از اون ها زندس .
اونی که گلاه گذاشته بود سرش
سلامتی پسری که .
ف
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
 
 
 
همانطور که ميدونيد قراره با بچه های مسجدی يه نشريه بسازیم . قراره این نشريه با کمک بچه بسیجی های مسجد حضرت جوادالائمه (ع) نوشته بشه . موضوعاتی که قراره داخل نشريه نوشته بشه و قراره شما یک یا چند تا از موضوع های زیر رو انتخاب کنید و مطالب خودتو رو برای ما بفرستید به شماره ی آقای سلامی یا شیخ زنگنه مطالب تون رو بفرستید .  موضوعاتی که قراره داخل نشريه بياد اینا هستن :
ادامه مطلب
اقا يه اتفاق خوب قراره بیفته. یکشنبه ی دیگه يه نشست تو دانشگاهمون هست که قراره آیدین رحیمی پور آزاد بياد ، در مورد عکسها و کتاب ها. دانشگاه هم که به من نزدیک شده راحت میرم میام :دی خیلی ذوق دارم براش خب میخوام ببینم چجوريه و چی میشه. منو این همه خوشبختی محاله :دی اون از کنسرت که جور شد. این از نشستی که قراره برگزار بشه و توسط يه ادم درست حسابی.خب ادم خوشحال میشه دیگه. 
کتاب رو از صبح تا حالا کلی خوندم الان پدر سرگیم. امشب تمومش میکنم. 
با این مدرسه جدیده اصلا نتونستم کنار بیام تا الان
بی نظمه خیلی
همت که بودم واقعا همه چیز منظم و تمیز بود ولی اینجا کاملا برعکسه
کلا 15 نفر از بچهای ما اومدن اینجا
10 تا تجربی ، 2 تا انسانی و 3 تا هم ریاضی
بقيه همه از مدرسه بینایی اومدن و تک و توک عادی
بینایی هام نمونه ان
با معاون پرورشی کلاس دفاعیو داریم بعد یکی یکی بلندمون کرد که چه کارای هنری بلدین از آشپزی تا مسابقات و اینا
بچهای بینایی همشون بلند میشدن میگفتن فلانیم از مدرسه شهید بین
مگه مجبوری؟!
طرف عکسش و با نامزدش استوری گذاشته! 
رو صورت پسره يه قلب بزرگ گذاشته، که صورت پسره مشخص نشه! حالا این به کنار!  
حالا این دیگه چيه؟!!!!!!!
تو استوری بعدش عکس يه چشم نظر بزرگ گذاشته ! :///
تو که میترسی چشمتون بزنن چرا عکستونو میذاری؟!  :///
با ی پسری ی ساله بودم رابطه هم داشتم ب من قول ازدواج و اینا داده بود ساده گیرم اورده بود و میخاس  فقد رابطه داشته باشیم  5 6 ماه میش ک کات کردیم  فکرم هی میره ب سمتش و بعد کات با خیلی از پسره بودم حتی رابطه هم داشتم یکی 2 دفعه فقد مشکل اصلیم اینک چرا اینجوری شدم خودم ب خودم میگم ک اون پسره ب من ضربه زده باید دگ از پسرا بدم بياد ولی اینطوری نیستم نمیدونم چرا  نمیخام اینجور باشم نمیخام ب پسرا اعتماد کنم میخام مثل قبل بشم  لطفا کمکم کنید ک مثل قبلم بش
دختره چینی ورودی جدید در حالی که به سختی انگلیسی حرف میزنه اومده در مورد دینها از پسره هندی میپرسه.همون پسره هندی مسیحی خیلی مهربون و خیلی خوب.
پسره براش میگه ببین توی دنیا ادیان خیلی متفاوتی هستن و توی هند هم همین طور.البته خیلیها هندو هستن و من کریسشن هستن.دختره میگه چی هستی؟ میگه جیسس رو میشناسی؟ میگه کی؟ 
پسره پا شده رفته عکس مسیح رو رو کامپیوتر به دختره نشون بده که بدونه کی رو میگه.
دختره میگه توی چین که دین نداریم ما.فقط يه تعداد ک
عکس تبریک روز معلم به خواهرم / روز معلم مبارک خواهر عزیزم 
در ادامه مجموعه ای از متن تبریک روز معلم به خواهرم ، عکس تبریک روز معلم برای خواهرم ، عکس نوشته روز معلم مبارک خواهر عزیزم را در وبسایت لیس گپ اس ام اس  مشاهده می کنید .
 خواهرم روز معلم بر تو مبارک / تبریک روز معلم به خواهرم / پروفایل روز معلم برای خواهرم
معلم یعنی دستانی گرم که به تو می‌آموزد چگونه قلم به دست بگیری؛ معلم یعنی کوه صبر و استقامت برای آموختن و نوشتن کلمه ای مثل دوستت دار
میخوام بهش بگم اگر یکشنبه و سه شنبه هفته دیگه بره اونجا رابطه ی پدردختریمون تمومه.
به احتمال زیاد رفتن رو انتخاب میکنه.
به احتمال زیاد دوباره دل من و خواهرم و مامانم رو میشه
به احتمال زیاد دوباره جایگاه م رو بهم یاداوری میکنه.
به احتمال زیاد دوباره دیگری رو به من ترجیح میده.
نمیتونم به خودم قول بدم که گريه م نگیره و افسرده نشم. اما به خودم قول میدم که اینبار زود کنار بیام. 
پ.ن : يه دیالوگ از يه فیلم بود که پسره میخواست بره تو رینگ و مس
غروب که از کتابخونه برگشتم
دیدم ه داره با قلی می حرفه
فهمیدم قلی میدونسته من کتابخونه بودم
تعجب کردم این از کجا می دونسته
بعد فهمیدم یکی از پسرامون که تو کتابخونه بوده و منو دید زنگ زده بهش گفته :/
خلاصه این بشر سایید منو
اولش که پشت تلفن دو ساعت خندیدیم و داشت میگفت میخواد بندازتم به این پسره و کلی سس شعر گفت
بعدم که من خوابیده بودم باز زنگ زده بود به ه
با ذوووق برگشته بود گفته بود نارنج کجاس
ه گفته بود خوابه
قلی هم گفته بود زنگ زدم واسه امر خی
وز سواد آموزما هم یاد باد
کوبه ما خواندن نوشتن یاد داد
از پدر گر قالب تن یافتیم
از معلم جان روشن یافتیم
ای تو کشتی نجات روح ما 
ای به طوفان جهالت نوح ما
ای معلم چون کنم توصیف تو
چون خدا مشکل توان تعریف تو
یک پدر بخشنده آب و گل است
یک پدر روشنگر جان و دل است
ای معلم ای چراغ رهنما
در ردیف انبیایی مرحبا
آفرینش مکتب است و کردگار
خود مدیر و انبیا آموزگار
می توان در سايه آموختن
گنج عشق جاودان اندوختن
پیرم و موی سرم برف تموز
یاد عهد مکتبم در دل هنوز
صحب
دردونه رو بردم مدرسه جدیدش رو ببینه، با مدیرشون در مورد معلم ها صحبت میکنیم و مشخص میشه که دوتا معلم کلاس دوم دارن و دردونه توی کلاس خانم .است
شب دردونه میگه من میخام برم توی اون یکی کلاس
میگم تو که معلم ها رو ندیدی، چرا میخای تغییر بدی کلاست رو
میگه :حالا دیده باشم هم، بقول خودت از روی چهره که نمیشه اخلاقشون رو فهمید!
 
میگم مدیرتون میگفت هردوشون مهربون و معلم خوبی هستند
میگه: خب مدیر که نمیاد بگه معلم هام بد هستن!
و نهایتا میگه: البته همه معل
معلم آهنگ و فضا و جو کلاس درس را تنظیم و برقرار می سازد . چنانچه قرار باشد که روح دانش آموزپرورش و رشد یابد باید این روند از روح معلم آغاز گردد. حال چنانچه روح معلم افسرده و ناتوان باشد ،شانس ناچیزی برای تقویت و مراقبت از روح دانش آموزان وجود خواهد داشت
ادامه مطلب
 
یکی نیس بهم بگه این چه وعض زندگی کردنه!
هر ده پونزده ساعت دو ساعت خواب، یا هر بیست ساعت یکم بیشتر، يه وعده غذا در روز اونم به زور،  فردا قراره برن لوکیشن برنامه چهارشنبه رو ببینن، آدم کم آوردن، من باید سریع تر این کارو انجام بدم بفرستم، سنگینه، دارم تلاش میکنم تا نیستش تموم شه، به اون یکی قراره خبر بدم کی میام جلسه، هنوز نگفتم، با یکی دیگه باید هماهنگ کنم بياد حرف بزنیم، یا برم حرف بزنیم، اگه بياد باید با چند نفر دیگه هماهنگ کنم، موندم تو ای
⁦❤️⁩پیامبرصلی الله عليه و آله : أجوَدُکُم مِن بَعدِی رَجُلٌ عَلِمَ عِلما فنَشَرَ عِلمَهُ ؛پیامبر صلی الله عليه و آله :بخشنده ترین شما پس از من ، کسى است که دانشى بیاموزد ، آن گاه دانش خود را بپراکند .
من معلم هستم»
هرشب از آینه ها می پرسم :
به کدامین شیوه ؟
وسعت یادِ خدا را
بکشانم به کلاس؟
بچه ها را ببرم تا لب دریاچه یِ عشق؟
غرق دریای تفکر بکنم؟
با تبسّم یا اخم؟
من معلم هستم»
نیمکت ها نفس گرم قدم هایِ مرا می فهمند
بال هایِ قلم و تخته سیاه
رمز
این ماجرا تهدید و اینا خب در آخر باید بگم اینم به تجربه بودش و خب خوشحالم یکی مثل فاطمه و حسین پیشمن و اگه اونا نبودن من سکته رو زده بودم
به عموم میگم میگه بده پسره عکسای منم فتوشاپ کنه اینا که ترس ندارهمن:/
خلاصه فعلا که هیچ خبری نیست ازش ولی من میدونم ضرر میزد اگه ایران بودش دهنش صاف بودش 
ولی خب اینکه نبود قضيه رو سخت کرد:)
پسره که دوسش دارم بهم گفت اینستا بدون تو صفا نداره من الان بمیرم خوبههههه:)))))
معلمبچه ها واسه جلسه بعد درس شیشو مطالعه کنید تو کلاس زیاد توضیح نمیدم.
من.چرا؟
معلم.چون عقبیم.
من.حالا درس بعد چی هست؟
همکلاسیم.تنظیم هورمونی.
من. .
معلم.چرا اینجوری میکنی؟
من.اخه تنظیم هورمونی حیلی درس جالبيه.حیف نیس يه خورده بیشتر بررسیش نکنیم؟
معلم.بیا برو بیرون جلسه بعدم نمیای.منحرف بی تربیت.
همکلاسیم.راست میگه اقا این چه وضعشه.
اونیکی همکلاسیم.به جان خودم يه ذره از تنظیم هورمونیو قطع کنی من میدونمو تو.
معلم.اشکالی نداره بجاش درس تولید
فردا احتمالا رییس دو از انگلیس بياد، يه ماه داشتم راحت زندگی میکردما.از فردا هی قراره بياد استرس بده و غر بزنه!! حالا خوبه اتاقش سوا شده، دیگه زیاد چوب لا چرخم نمیکنه.من هم بعد ۲ ماه يه مقدار چم و خم کار دستم اومده، شاید رفتارش انسان دوستانه تر شده باشه. آخرین پیام واتس اپی که بینمون رد و بدل شد یا شاید درستترش اینه که رد شد ولی بدل نشد، عکسی بود که بعد از يه روز از عکس قبلیش که توش در جواب از قیافه و تیپش تعریف کرده بودم، از خودش تو انگلیس فرست
ﺩﺭ ﺩﻫﺪﻩ ﻮ ﻣﻌﻠﻢ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺗﺼﻮﺮ ﺍﺯ ﺰﻪﺑﺮﺍﺸﺎﻥ ﺑﺴﺎﺭ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵ ﺍﺳﺖ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﺪ . ﺍﻭﺑﺎﺧﻮﺩ ﻓﺮ ﻣﺮﺩ ﻪ ﺍﻦ ﺑﻪ ﻫﺎ ﻓﻘﺮ ﺣﺘﻤﺎﺗﺼﻮﺮ ﺑﻮﻗﻠﻤﻮﻥ ﻭ ﻣﺰ ﺮ ﺍﺯ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﻣﺸﻨﺪ . ﻭﻟ ﻭﻗﺘ ﺍﺯ ﺑﻪ ﻫﺎ ﻧﻘﺎﺷ ﺳﺎﺩﻩ ﻭﻮﺩﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﺤﻮﻞ ﺩﺍﺩ , ﻣﻌﻠﻢ ﺷﻮﻪ ﺷﺪ . ﺍﻭ ﺗﺼﻮﺮ ﺩﺳﺖ ﺭﺍ ﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ . ﻭﻟ ﺍﻦﺩﺳﺖ ﻪ ﺴ ﺑﻮﺩ؟ ﺍﺯ ﺑﻪ ﻫﺎ ﻔﺖ ﻣﻦ ﻓﺮ ﻣﻨﻢ ﺍﻦ ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻪ ﺑﻤﺎ ﻏﺬﺍﻣﺮﺳﺎﻧﺪ . ﺩﺮ
روز اول کارم به عنوان کمک معلم، به دبیرستانی بزرگ قدم گذاشتم که بیشتر به دانشکده می مانست.کلاس کامیونیتی متشکل است از بچه های چند پايه که کمی مشکل یادگیری و یا بدنی دارند.  چیدمان میزهای دانش آموزان شبيه نعل اسب بود یعنی معلم در نقطه ای می ایستاد که به همه دسترسی یکسان داشته باشد. چند کمک معلم دیگر هم مشغول کمک به درس بچه ها بودند. همه چیز خیلی خوب به نظر می آمد.
ادامه مطلب
بالاخره تصمیممو گرفتم. ۹۰ تومن دیگه جای دوستم ریختم و يه بن کتاب دیگه گرفتم (به جای خرید اون کیفی که دوسش داشتم)
شاید بعدا کیفه رو خریدم
اما در حال حاضر ته حساب روزمرم ۱۶۵۰۰ تومن باقی مونده :)
اینقدر خوشحال!
خب خدا روزی رسونه
این ماه همه لوازم بهداشتیم با هم تموم شدن
از کرم پودر و مرطوب کننده و تافت و پاک کننده آرایش چشم که تقریبا دوبرابر شده قیمتش و ضد آفتاب که هنوز نخریدم
تا ۲۰۰ تومن کادوی عروسی که البته ۱۵۰ تومنشو مامان بابا بهم برگردوندن
خلا
عارفان علم عاشق میشوند بهترین مردم معلم میشوند .
عشق با دانش متمم میشود هر که عاشق شد معلم میشود
روز معلم  بر معلمان واستادان بزرگوار الخصوص معلمین گرانقدر خودم مبارکباد.
 
انشالله این بیماری جهانگیر هرچه زودتر روبه نابودی برود و بتوانیم مجدد بزودی در کنار معلمین عزیزمان دورهمی همه ساله را تکرار کنیم.
هوگویک علاوه بر اینکه يه رفیق جذاب و دوست داشتنی يه هم صحبت عالی يه سنگ صبور فوق العاده است یکی از بهترین و جذاب‌ترین معلمها هم هست این فقط نظر من نیست که بگید خب تو دوستش داری که چنین نظری داری.
دانش آموزانش هم عاشقش هستن و سرش دعواست! جدی جدی سرش دعواست‌هااا.
خیلی دوست داشتم روز معلم میتونستم حسابی غافلگیر و خوشحالت کنم آقا معلم مهربون و جذاب ولی خب خودت دوست نداری من چیکاره بیدم؟
روز معلم رو به اساتید و معلمهای فعلی و استاد و معلم بعد
یک معلم و یا استاد گران بها ترین اعجاز خداست برای داشتنش باید وضوی باران گرفت و به نام عشق،شبنم وار برعطر او سجده کرد وهزار هزار گل سرخ را تسبیح لحظه هایش نمود. او اجابت می کند،عشقی ،بالاتر از خورشید. و زیباتر از مهتاب را و تنها یک معلم می داند آیین دوست داشتن را . و آنقدر زیبا هديه می کند این عشق راکه سیراب شوی . آری می دانی که او الهه ی عشق است وبهشت کمترین سرزمین اوست روز معلم ، بر همه معلمین سرزمینم مبارک باد ❤❤❤❤❤
جمعه يه تونله تا چشم باز میکنی ذهنت شروع میکنه به تصویرسازی پیش خودت حساب میکنی الان چه سالی هست من چندسالمه امروز چندمه چه ماهی هست از در اتاق که بیرون میری قرار هست کیو ببینی چه صدایی بشنوی کی سفره صبحونه رو پهن کرده عطر چایی و صدای سماور قرار تو رو به چه زمانی ببره کی قراره بغلت کنه . جمعه يه تونل بدون چراغه که حسابی قراره کش بياد
عکس پروفایل روز معلم را در این بخش با جدیدترین تصاویر و جملکس و اس ام اس های تبریک روز معلم و استاد را گلچین و آماده کردیم تا برای عزیزان و اقوام و دوستان آموزگار و استاد خود ارسال کنید.روز ۱۲ اردیبهشت ماه روز معلم است که مصادف با شهادت استاد مطهری در اوایل انقلاب است که برای ارج نهادن به مقام استادان و آموزگاران عزیز به این نام نهاده شده است.
ادامه مطلب
همیشه روز معلم که می‌گذرد انگار برای من سکانسی تهيه می‌شود و  تصویر معلمهایم یکی یکی از جلوی چشمانم عبور می‌کند. من حسرت می‌خورم حسرت اینکه نمی‌دانستم یک نوشته در ابتدای کتاب چقدر می‌تواند حال یک معلم را خوب کتد. الان که برخی دانشجویان لطف دارند و در روز معلم کتاب و نوشته‌ا‌ی می‌آورند، می‌توانم درک کنم یک نوشته و پیامک هرچند کوتاه کوتاه چقدر حس خوب می‌تواند داشته باشد.  اگر به گذشته برمی‌گشتم حتما روزهای معلم نوشته‌ای، کتابی چیزی
همیشه روز معلم که می‌گذرد انگار برای من سکانسی تهيه می‌شود و  تصویر معلمهایم یکی یکی از جلوی چشمانم عبور می‌کند. من حسرت می‌خورم حسرت اینکه نمی‌دانستم یک نوشته در ابتدای کتاب چقدر می‌تواند حال یک معلم را خوب کتد. الان که برخی دانشجویان لطف دارند و در این روز معلم کتاب و نوشته‌ا‌ی می‌آورند، می‌توانم درک کنم یک نوشته و پیامک هرچند کوتاه کوتاه چقدر حس خوب می‌تواند داشته باشد.  اگر به گذشته برمی‌گشتم حتما روزهای معلم نوشته‌ای، کتابی
خواهرم دانشجوی پزشکيه
اون روز داشت با خنده تعریف می‌کرد که:
يه پسره هست توی کلاسمون، بعد از اینکه نمرات امتحان کليه اعلام شد، اومده بود پیش ما و خنده میگفت کليه رو افتادم. 
ما هم پرسیدیم مگه نمره‌ات چند شد؟
با همون خنده گفت: دو و نیم!
یعنی همه‌امون از خنده ترکیدیم!
بعد این پسره با دوستاش رفته پیش استاد. یکی از دوستای پسره گفته: استاد شما اینو انداختید. حداقل با نه و نیم بندازیدش، نه دو و نیم!
استاد هم عصبانی شده گفته: برید ببینم! همین دو نمره
صبح سوار اتوبوس شدم، خانومه با پسرش حرف میزد(پسره شاید 8 یا 9 سالش بود).نمیدونم راجع به چی حرف میزدن که يهو پسره به مامانش گفت: مامان ما چقدر بدبختیم که تو ایران زندگی میکنیم. 
مامانش هم جواب داد: مامان جان، آدم بدبخت هرجا زندگی کنه همینه.
 
 
معلم شاد میتواند باعث شاد شدن دانش آموزان شود 
معلم آهنگ و فضا و جو کلاس درس را تنظیم می کند، چنانچه قرار باشد که روح دانش آموزان پرورش و رشد یابد، باید این روند از روح معلم آغاز گردد. حال اگر روح معلم افسرده و ناتوان باشد شانس ناچیزی برای تقویت و مراقبت از روح دانش آموزان بوجود خواهد آمد. معلم با انواع روش های تدریس آشنا باشد. اطلاعاتش به روز باشد، معلم باید بداند که دانش آموزان دارای تفاوت های فردی هستند و نیز باید با روش های تشویق وتنبيه آگ
يه پسری هست خیلی خفن.اقا.مدیر.پر انرژی.باهوش.باشعور.مهربون.دنیا دیده.پولدار.
اصلا جامع الخصال
این پسر يه دوست دختر داره که امریکاست و سالهای ساله که با همن به قصد ازدواج و خانواده هاشونم کلی دوست شدن با هم و .
حالا يه دختری داریم که دوست پسر نداره و شدیدا زیرکه و دنبال يه دوست پسر خفن.
این دختر تمام مدت به اسم دوست توی دست و پای این پسره است و مثلا باهاش درس میخونه و
چند روز پیش هم چند تایی با همکلاسیاشون رفتن کشور دختره گردش.
ا
من هم کنکور هنر داده بودم
بسکه تعداد دختر ها زیاد بود فک کردم محل کنکور اشتباه اومدم
چند بار رفتم از نگهبانی پرسیدم 
گفتن هر دو گروه همینجاست
بعد يه پسره رو نشون داد که دنبال اون برو 
منم دوییدم به پسره برسم 
چند بار هم صدا کردم آقا 
انگار نه انگار 
تا اینکه رسیدم بهش فهمیدم اونم دختره
کلی هنگ کردم 
تازه به عمق نکته رشته هنر پی بردم
وارد سالن شدم 
دیدم جمعیت زیادی دختر تو راهرو هستن 
من با اینکه شماره اتاقمو پیدا کردم 
باز خجالت می کشیدم برم
دختره رفته تو لایو اینستا به دوست دختر يه پسره فحش داده و پسره يه نقشه کشیده دختره رو از تهران کشیده سیرجان و بردتش تو يه باغ متروکه تا جایی که جا داشته کتکش زده و ازش فیلم گرفته و پخشش کرده تا به دوست دخترش ثابت کنه خیلی مرده!!!
-کجا داریم میریم ما!!
-چرا زندگی خصوصیمون رو ریختیم دم دست همه!!!
-این حجم از ادبیات فحش از کجای ما درمیاد بیرون که به هر کس و هرچی فحش میدیم!!!
-این حجم از خشونت کجای ما نهفته و از کجا اومده!!!
-خانواده ها کجان؟؟؟
-فضای مجازی چ
دیشب يه خواب عجیب غریبی دیدم که تو خود خواب هم حیرت کردم
يه پسره اومده بود دم خونمون گفت اسمم مجیده. داشت وارد جزییات میشد که خیلی وقته ازت خوشم اومده که من محل ندادم اومدم داخل. حالا اون دخترخاله که ازش خوشم نمیاد هم خونه ما بود. رفتم از پنجره نگاه کردم دیدم يه حیوون وحشتناک داره با خودش. شبيه اون حیوونی که وسط جاده چسبیده و بلندش میکنن، اتفاقا کلیپش رو هم تازه دیده بودم. اومد به سمت راه پلمون منم درو از داخل قفل کردم که حیوونه بازش کرد اومد تو.
اینطور نیست که من خیلی خمار اینترنت باشم و استخون‌درد گرفته باشم از نبودنش. فقط نمیدونم با زندگیم چیکار کنم. نمیدونم بعد يه روز طولانی که از دانشگا برمیگردم چطور خستگیمو در کنم. چطور با مامانم اینا تماس تصویری بگیرم. چطور جزوه و ویس دانلود کنم. چطور گوگل کنم که چرا سرامیکای کف اتاقمون بلند شدن و صدا میدن. 
و به طور کلی، بیشتر نگرانم که قراره چی بشه. قراره اینطوری بمونه؟
یادم رفت راجع این انیمه پست بزارم خیلی وقت پیش تمومش کردم خلاصش رو هم از یکی از پستای قبلیم برمیدارم :
خلاصه انیمه سواری در بهار جوانی: دختر و پسری خجالتی کم حرف در راهنمایی به هم علاقه مند میشن به روز قرار میزارن برن بیرون اتفاقی دختره به يه پسره که بهش گیر داده بوده که با فلانی(پسره) چه نسبتی داری این میگه اه ولم کن به خاطر همینه که از پسرا متنفرم. اون یکی پسره میشنوه شانسی و اون شب قرارشونو نمیره بعد تابستون دختره میفهمه که پسره مدرسشو عوض کر
درتاریخ 1398/2/8جلسه شورا با اتکا به الطاف خداوندی برگزار شد که در این جلسه که گرامیداشت هقته معلم مد نظر بود قرار شد در روز شنبه ویکشنبه 14و15اردیبهشت مراسم بزرگداشت مقام معلم همراه با برنامه های متنوع در مدرسه برگزار شود .
.
میدونم زیادی لوسم ولی این پسره هم خیلی بی ادبه. وقتی باهاش حرف
نمیزنم اینم کسی تو اورژانس نیس میاد به من میچسبه میگه امروز گرفته ای :/
منم هر سری يه جوری می پیچونمش.
بعد امروز داشت از خوش کشیکیش میگف
منم گفتم امروز احتمالا خیلیم تو بخش کارت دارند که تو نتونی بخوابی.
بعد میگه اگه اینجوری بشه زنگ میزنم بهت فحش میدم :/ من همینجوری مونده
بودم
+فک کنم تو مخش اصلا مدار های تفاوت رفتار بین هم جنس و جنس مخالف شکل نگرفته.
++ فک کن :| چقدر بی تربیت و پرر
آبجی هلاکمون کرده ،هر دفعه که دعوا می‌کنن میاد میگه میخوام به هم بزنم هفته ای دو سه بار تقریبا 
هر بار ما به مامان میگیم زود دست به کار شو .مامان طرف پسره رو می‌گیره و هممون کلافه و عصبی با داد و بیداد قهر میکنیم همه با هم قهر .جو سنگین 
دیروز آبجی بزرگه گفت هر دفعه دعوا میکنید میای اینجا و اعصاب همه رو خورد میکنی وقتی خوبید با هم چرا نمیای بگی این اخلاقش خوبه این کارا رو میکنه 
خوشیت تنها تنها غمت تو دلِ ما، چقد قشنگ گفت 
دیشب پسره نصف شب زن
نحوه بازیابی رمز معلم در سناد
از این آدرس وارد شوید
Snd.medu.ir
ورودی مدارس
کد مدرسه را بزنید و کد ملی معلم  را وارد کنید. 
از پایین کادر فراموشی رمز را بزنید وارد صفحه ای میشید کد ملی معلم  را میخواد و بعد شماره همراه معلم که یک کد واسشون مسیج میشه وارد میکنید و خودتون رمزی که برای سناد دوست دارید میدید.
➖➖➖➖➖➖➖➖
وقتی چند روز پیش به شوخی به مامان گفتم که فکر می‌کنم يه دختره تو مدرسه‌مون موادفروشه، فکر نمی‌کردم امروز رو ببینم. 

چند روز پیش داشتیم می‌رفتیم خونه. پسره تکيه داده بود بهنرده‌های جلوی مدرسه. دختره داشت رد می‌شد. پسره يه اشاره‌ای بهش کرد و بعد دو تایی بافاصله و خیلی نامحسوس رفتن تو اون مجتمعه، جلوی مدرسه. چی بگم. برای مامان که داشتم تعریف می‌کردم گفتم فکر کنم دختره موادفروشه.
امروز اومدیم بیرون. پسره رو دیدیم اون ور. طوطی_یکی از بچه‌ه
يه بارم بین شوخی ها و مسخره بازیامونرفتم بالا منبر و از يه گروه که ه توش بود سوژه می کشیدم بیرون
یيهو برگشتم به يه پسره يه چیز تستیسی نسبت دادم
الان اون پسره شده دوس پسر ه ‍♀️
حالا ه هم هی میاد میگه برم بهش بگم چی در موردش می گفتی

حالا من که میدونم آخرش دهنِ لقش بند نمیشه و میره میگه و البته که به تخمکمه (البته اگه فرررض کنیم که تا الان نگفته ) 
اما پند شه واسه شما که حتی جلو دوست صمیمی هاتونم جنس مخالف رو سوژه نکنین
رل زدن شون از آنچه که در خواب
 
والا باور کنین من مردهای زیادی رو تتیبشون رو ندادم تا به این شناخت برسم.
من فقط خیلی فکر میکنم.
ظاهرا این مردها روخیلی اذیت میکنه. چون اولش فوری خوششون میاد و میگن جدا شو کلا جمع کن بیا پیش من. انگار زندگی من پشمه.
 
بعد که میبینن میگی نمیتونم، نمیتونم، میگن ما چه گناهی کردیم که سی و هشت سالمونه و دوست دختر نداریم؟!
میگی خب برو پیدا کن یکی. 
میگن نه! دخترا میخوان ما رو کنترل کنن!
خب اسکل شاید منم عن شم بخوام تو رو کنترل کنم.
باور کنین من اهل دادن
برگا میریختن
نگاشون میکردم برگا میریختن بهت گفتم برگا دارن میریزن گفتی اره دیگه وقت مرگشونه گفتن قشنگ دارن میمیرن گفتی اره نارنجیا همیشه قشنگ میمیرن برگا میریختن رو زمین بارون میزد گلی میشدن کثیف میشدن میمیردن برگا میریختن بهت گفتم برگا دارن میریزن گفتی آخراشه الان برگا هم تموم میشن میمونه فقط درخت تنهای تنها وسط حیاط تو سرما برگا میریختن گفتم چقد دلم میخواد درخت باشم گفتی باشی؟ خندیدم که نه دوست دارم تنها باشم وسط حیاط تو پا
قشنگ توی موقعیتیم که میگن زمین ۱ ساعت دیگه نابود میشه
میگم خب که چی؟!
میگن دنیا کن فی میشه
میگم خب که چی؟! :/
همینقدر بی حس و بی حال
پ.ن:
پسفردا جلسه اولیا س بابام اداره س نمیتونه بياد قراره فردا بياد
بازم جنگ داریم تو مدرسه
پ.ن تر: قدح گفت عید یاد یچیزی افتادم
امروز مدرسه داشتن شیرینی میدادن بعد اولین نفر رسیدم دم در
يه شیرینی برداشتم رو به اون ناظم احمق گفتم روزت مبارک اومدم بیرون :)
بعدا از بچه ها شنیدم هرکی شیرینی برمیداشته بهش میگفت روزت م
=================Lantern23.blog.ir»=================
پسره خواسته دختره رو بترسونه يه لیوان آب پاشیده تو صورت دختره
.
دختره صورتشوگرفته داد زده سوختم سوختم .
پسره خندیده گفته احمق آب بود.
دختره دستاشو برداشته از جلو صورتش.پسره دید صورتش عوض شده ترسید پا به فرار گذاشته.باورش
شده اسید پاشیده.نفهمیده آرایش دختره پاک شده .میگن هنوز پسره باز نگشته
==================================
ادامه مطلب
وقتی به معلم بی توجه شدیم،باید سالن های ورزشی رو با نیروی ضد شورش آرام کنیم !وقتی به معلم بی توجه شدیم،باید بودجه زندانها و مراکز ترک اعتیاد را گسترش دهیم!وقتی به معلم بی توجه شدیم،باید خانواده ها مقادیر زیادی هزینه مدارس خاص و کلاس های خصوصی را بپردازند!وقتی به معلم بی توجه شدیم،باید امنیت کوچه و خیابان ها را با پلیس های باتوم به دست تامین کنیم!وقتی به معلم بی توجه شدیم،باید آمار طلاق گوش ازدواج را کر کند!وقتی به معلم بی توجه شدیم،باید سالا
=================Lantern23.blog.ir»=================
پسره خواسته دختره رو بترسونه يه لیوان آب پاشیده تو صورت دختره
.
دختره صورتشوگرفته داد زده سوختم سوختم .
پسره خندیده گفته احمق آب بود.
دختره دستاشو برداشته از جلو صورتش.پسره دید صورتش عوض شده ترسید پا به فرار گذاشته.باورش
شده اسید پاشیده.نفهمیده آرایش دختره پاک شده .میگن هنوز پسره باز نگشته
==================================
ادامه مطلب
روستایی بود دور افتاده که مردم ساده دل و بی سوادی در آن ست داشتند. مردی شیاد از ساده لوحی آنان استفاده کرده و بر آنان به نوعی حکومت می کرد. برحسب اتفاق گذر یک معلم به آن روستا افتاد و متوجه دغلکاری های شیاد شد و او را نصیحت کرد که از اغفال مردم دست بردارد و گرنه او را رسوا می کند. اما مرد شیاد نپذیرفت. بعد از اتمام حجت٬ معلم با مردم روستا از فریبکاری های شیاد سخن گفت و نسبت به حقه های او هشدار داد. بعد از کلی مشاجره بین معلم و شیاد قرار بر این شد
من يه ذهنیتی داشتم که البته از لحاظ ارزشی و اخلاقی چیز خوب و بجای نبود، اما خب يه ذهنیت بود و در فکر من شکل گرفته بود، اینطور که من نسبت به انتخابی که دخترا انجام میدن در ذهن خود تصوری حساس گونه داشتم، مثلا اینگونه که وقتی می شنیدم فلان پسر میخواد با فلان دختر ازدواج کنه و وقتی به دختر فکر میکردم تعجب میکردم! 
خب طبیعی است که ما روستامون کوچیکه و اغلب نه تتها هم رو می شناسیم بلکه غالب ما باهم فامیل دور و نزدیک هستیم. من وقتی به دختر فکر میکردم و
دیروز رفتم ورزش اون خانوم ایرانيه میگه دیروز يه پسرم اومده بود ورزش و من لباس کلاه دار نداشتم رفتم اون گوشه ورزش کردم! (خانوم تو خیابون حجاب می پوشه)
بعدم میگه من نمی دونستم تو میای واسه همین بهت نگفتم که لباس پوشیده بپوشی!
خلاصه من پریدم روسریمو سرم کردم و يه گوشه واستادم منتظر که پسره میاد یا نه که يهو اومد خانم ایرانی میگه بیا يه گوشه ورزش کنیم اینا پسراشون خیلی پسر نیستن :/
منم رفتم بیرون که بیام خونه. يه خانوما اومد دنبالم  و پرسید که چرا
امروز بحث مست کردن بود،گفتم فقط اون سری ک مست بودی
وزنگ زدی ب من گفتی میزنم ب سلامتی خانم بی معرفت 
که منو تنهاگذاشت رف
یادته تو خیابون منو با میم دیدی سریع زنگ زدی گفتی خودت
بودی؟ میگه اره اونجا خیلی وقت بود در ارتباط نبودیم بعدتو
رو بااون پسره دیدم،خداشاهده میخاسم بیام جلوتونو بگیرم
پسره رو بزنمش حیف با اقای فلانی بودم نمیشد بیام
میخاسم بگم لعنتی من واست مهمم و آب شدنم رو نمیبینی؟
نمیبینی چقد دلم میگیره ازاینکه حواست ب همه هس غیرازمنی
که
 به نام اوی من و تو
تقدیم به هر چه معلم پروانه ای ست و معلم سه شنبه های پروانه ای ام.
معلم ها بال دارندبالهایی شبيه بال پروانه، با همان نازکی و با همان خالهای رنگی رنگیاما همین بالهای نازک باید بتواند شبيه بالهای عقاب قوی و سترگ باشدفکرش را بکن. پروانه و عقاب!چه سنخیت ناموزونیاینها را همان معلم سه شنبه هایم گفت و مرا در ابهامی عمییییق رها کرد
ادامه مطلب
سر کلاس نقشه کشی بودیم معلم داشت پاتخته مینوشت
موشک درست کردیم زدیم تو سر معلم، برگشت به یکی از ما خیره شد و چند تا فحش نصیبش کرد.
دانش اموز : خب اقا چکار کنیم ؟
معلم :  سرتو بزار رو میز دراز بکش |: 
کلاس رفت رو هوا D :D :D:
+الان هروقت اونو میبینیم میگیم سرتو بزار رو میز دراز بکش
 
 
یجوری تو ذهن من مدرسۀ عادی رو بد کرده بودند که گفتم دیگه کارم تمومه و هیچی یاد نمیگیرم ولی تو این سه روزه از نه ماه پارسال هم راحت تر و هم بیشتر درس رو یاد گرفتم و فهمیدم :|همۀ معلما بر خلاف تصورم خوب بودند و معلم ادبیات همون معلم پارسالی است که تو نمونه دولتی بود همینطور معلم حسابان و گسسته هم همون معلم آمار پارسالی نمونه دولتی بود.نیمۀ پر لیوان اینایی بود که گفتم و حالا در کشف نیمۀ خالی ام که چیجوریاس!؟برام دعا کنید.
دوشنبه به بچه ها گفتم قراره چهارشنبه با ی تغییر بزرگ بیام مدرسه به نظرتون چيه؟
ميدونيد چی گفتن:/ نهایت تصورشون این بود که:با مانتو شلوار و شال میای مدرسه؟قراره موهاتو رنگ کنی؟یا ابرو هاتو برداری:| واااایییی ماجده نگو که میخوای موهاتو از ته بزنی.ی لبخند به همه تصوراتشون زدم که احساس کردن واقعا قراره کچل کنم برای چهارشنبه و کلی هم فحش بود که نثارم کردن.واقعیت این بود که دیگه تسلیم شده بودم.تسلیم این چشما:)قرار بود بریم عینک بخریم.و این شاید
روز معلم
معلمی شغل نیستمعلمی عشق است!معلم کسی نیست که به ساعت نگاه کند.معلم کسی نیست که به درآمد فکر کند.معلم کسی نیست که حساب سود و زیان کند.معلم کسی نیست که خودش رو با بقيهمقایسه کند.معلمی که خودش رو کمتر از دیگران ببیند حقارت یاد میدهد.معلم محتاط، ترس یاد میدهد.معلم  قانع ، فقر یاد میدهد.معلمی که عاشق نیست ، سنگدل  تربیت می کند.معلم شجاع ، شاگرد جسور تربیت می کند.معلم مهربان ، مهرورزی  می آموزد.معلم واقعی تبلور ثروت است.معلم واقعی تبلور نش
۱۳ مهر روز جهانی معلم۵ اکتبر برابر با ۱۳ مهر  روز جهانی معلم است. در پیام امسال ار سوی مدیر سازمان یونسکو  و یونیسف آمده است  صرف این که کودکان  فقط به مدرسه بروند کافی نیست. بلکه آموزش به معنای  حق دسترسی دانش آموزان به معلمان شایسته و واجد آموزش است.دانش آموزان حق دارند از معلمهای دوره دیده،  علاقه مند و پرشور بهره مند شوند.آژانس های بین المللی دولت ها را ترغیب می کنند برای دسترسی به معلم های شایسته در مدارس تلاش و برنامه ریزی کنند. موسسه پ
روزی روزگاری آرزوهای عجیبی برای خودم داشتم.
نمیدانم حرف هایم به خاطر دلتنگی های ممتد اخیرم هست یا رسوخ زمان در سلول های بدنم.
امروز خودم را یک معلم میبینم.
یک معلم ساده.
معلمی که برای شاگردانش میخندد تا خودش یادش برود چقدر غمگین است.
علی رغم پر بودن وقت هایش، زندگی اش حالت کسالت باری دارد.
خبری از غافلگیری و خوشحالی نیست.
در زندگی این معلم فقط صبر وجود دارد. همین.
صبر تنهایی اش را پر می کند. 
حودش خالی می شود.
از او ، چیز ها کَم میشوند. 
از او عز
گویند کسی وارد حمام شد. حمامی بیرون‌اش کرد. علت‌اش را
پرسیدند. گفت که شوخ و کثیف بود. این حکایت بعضی‌ معلم هاست. شاید منفی‌ترین رفتار
یک معلم این باشد که نادانی شاگردانش را به روی‌شان بیاورد. توسری زدن معلم به شاگردان جز انگیزه‌کشی اثری ندارد. به درس جذب شدن کجا و بی‌انگیزه کردن کجا. کافی است معلم با خودش فکر
کند اگر همه این مطالب را می‌دانستند سر کلاس و پای درس من چه می‌کردند.
در کشورمان دیده ام و واقعاً دیده ام بعضی افراد به خاطر يه سؤال نکردن از هم دور شدند
و خانواده هایی به همین دلیل از هم جدا شدند.
بعضی وقت ها يه سؤال می‌تونه کلی برداشت اشتباه رو حذف کنه
بعضی وقت ها يه سؤال می تونه يه فرد رو به بالاترین جاهایی در فکرش برساند
بعضی وقت ها به سؤال می تونه یک گروه رو پایدارتر نگه دارد
بعضی وقت ها شده یک نفر يه کاری کرده که شمارو خیلی ناراحت کرده و شما تو دلتون بگید خاک برسرم
که برای ایشون این همه کار کردم و وقت گذاشتم
الف.پسر همسايه مون حدودا 10 ساله هست. داشت گريه می‌کرد که چرا مامانش اجازه نمی‌ده بره کوچه و مثل بقيه از چارشنبه سوری لذت ببره. مامانش هم داشت تلاش می‌کرد که حواس پسره رو به چیزهای دیگه پرت کنه .(توی پارانتز اینکه من فضول نیستم و صدای گريه پسره کنجکاوم کرد!)
ب. داشتم به این فکر می‌کردم که آیا مادره کار خوبی می‌کنه که اجازه نمی‌ده پسرش بره بیرون و سطح بالایی از هیجان و لذت رو تجربه کنه؟ یا والدینی که فرزندشون رو همراه خودشون برای تماشای انفجا
سلام
برای من خیلی جالبه بعضی از دختران نمی خوان جواب نه بشنون! ولی وقتی به یک پسر جواب نه میدن اصلا اون رو نمی فهمن!
این مطلب رو برای اون مطالبی ارسال کردم که دختره عاشق پسره شده بود و نمیدونست چطوری بگه و یا اینکه به پسره گفتن و بعد پشیمون شدن و پسره نه گفت و یا بعدا جوگیر شد و .
بعد جالبه که دختران میان این جور جاها میگن که دختر نباید به پسر پیشنهاد بده! نه، وای چه کار بدی، چقدر آخه!، دختر غرورش میشکنه دختر فلان و بهمان ولی این طور نیست اصلا . 
ا
به مناسبت هفته بزرگداشت مقام معلم دانش آموزان ویژه برنامه هایی  با همکاری بسیج دانش آموزی اجرا کردند اردوی چند ساعته برای دبیران برنامه ریزی شد از دبیران بازنشسته تقدیر به عمل آمد و زنگ سپاس معلم در روز چهاردهم اردیبهشت به صدا در آمد
نامبرده بعد دوماه قراره فردا صبح بخوابه و میخواد بر طبل شادانه بکوبه:/
بعله فردا کلاس هندسه و ریاضیم رو قراره بپیچونم و خب والدینمم ذره ای خبر ندارن فردا کوییز ریاضی دارم!!!!
در واقع من برنامه ریزی خیلی خوبی داشتم منتها دیروز يه اتفاقات پیش بینی نشده افتاد و از ساعت سه ظهر تا یازده شب من کلن سوخت شد!!شما ميدونيد این ساعت واسه يه بچه که هم باید به کارای عملی تئوری مدرسش برسه هم برا کنکورش بخونه چقدررر مهم و با ارزشه؟؟
آره خلاصه نتونستم خودمو تا
رفیق گفت پست اخرش عوض شده.همین چند لحظه پیش باز رفتم سراغش.بدموقع هم رفتم.آخرش را بعد آن که من خوانده بودم اضافه کرده.اصلا انگار برای من اضافه کرده.رفیق است دیگر.خواسته یا ناخواسته.دانسته یا ندانسته.
رفیق راست میگوید.مثلا تو،شما،شمای غیر قابل وصفِ با هر وصف،همیشه معلم میمانی‌.چه خوب که همیشه معلم میمانی.اصلا چون معلم میمانی من حالا،همین حالا،میبارم.اصلا چون معلم میمانی باز پست رفیق را خواندم.اصلا چون معلم میمانی دوستت دارم.
تو تا ابدمعلم م
رفیق گفت پست اخرش عوض شده.همین چند لحظه پیش باز رفتم سراغش.بدموقع هم رفتم.آخرش را بعد آن که من خوانده بودم اضافه کرده.اصلا انگار برای من اضافه کرده.رفیق است دیگر.خواسته یا ناخواسته.دانسته یا ندانسته.
رفیق راست میگوید.مثلا تو،شما،شمای غیر قابل وصفِ با هر وصف،همیشه معلم میمانی‌.چه خوب که همیشه معلم میمانی.اصلا چون معلم میمانی من حالا،همین حالا،میبارم.اصلا چون معلم میمانی باز پست رفیق را خواندم.اصلا چون معلم میمانی دوستت دارم.
تو تا ابدمعلم م
با ایران موندن واقعا قراره چی بشه؟
يه کسخول مثل جدی بشم؟
بچه ها من ناراحتم.
من فکر میکنم نیاز دارم که برم سخنان جدی و کار ها و رفتار هاش رو ببینم؛ مسخره ش کنم و بهش بخندم. تحقیرش کنم.
نمیدونم چمه و چی شده.
من عصبانیم.
نمیدونم باید جدی رو بکشم یا خودمو

حس میکنم به يه روانشناس احتیاج دارم.
هنوز سردرگمم. خیلی سردرگمم. عصبانیت حس میکنم. ظلم و دروغ حس میکنم. حسم دیگه بهش خوب نیست. هیچوقت فکر نمیکردم فانتزیم این بشه که يه روز بياد دنبالم و برینم بهش. اصل
پوشش های ظاهری معلم ها ، مدیر و کارکنان ،دانش آموزان
استفاده از روپوش های شاد برای دانش آموزان و همچنین  پوشش مرتب و استفاده از رنگهای شاد و روشن برای کارکنان مدرسه
بهداشت:تمیز بودن محیط مدرسه، کلاسها، بهداشت فردی، اجتماعی ، دانش آموزان
الف)معلم شاد و با روحيه:معلم آهنگ و فضا و جو کلاس درس را تنظیم میکند ،چانچه قرار باشد که روح دانش اموزان پرورش و رشد یابد باید این روند از روح معلم آغاز گردد.
حال اگر روح معلم افسرده و ناتوان باشد شانس ناچیزی

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها