نتایج جستجو برای عبارت :

بچه ها بچرخیم

دانلود آهنگ پدرام پالیز بچرخ تا بچرخيم
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * بچرخ تا بچرخيم * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , پدرام پالیز باشید.
دانلود آهنگ پدرام پالیز به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Pedram Paliz called Becharkh Ta Becharkhim With online playback , text and the best quality in mediac
متن اهنگ پدرام پالیز به نام بچرخ تا بچرخيم
قول میدم همه فهمیدن اون نگاهاتو بهم دیدنمجبورم آخه مغرورم اگه از تو به حد یک نفس دورمما
دانلود آهنگ پدرام پالیز بچرخ تا بچرخيم
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * بچرخ تا بچرخيم * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , پدرام پالیز باشید.
دانلود آهنگ پدرام پالیز به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Pedram Paliz called Becharkh Ta Becharkhim With online playback , text and the best quality in mediac
متن اهنگ پدرام پالیز به نام بچرخ تا بچرخيم
قول میدم همه فهمیدن اون نگاهاتو بهم دیدنمجبورم آخه مغرورم اگه از تو به حد یک نفس دورمما
دانلود آهنگ جدید پدرام پالیز بچرخ تا بچرخيم
در این ساعت برای شما کاربران آهنگ بچرخ تا بچرخيم با صدای پدرام پالیز را با لینک مستقیم کیفیت اورجینال 320 به همراه متن ترانه در رسانه آپ آهنگ قرار داده ایم امیدواریم که از این اهنگ لذت ببرید
ترانه سرا » دنیا کندری / آهنگساز » پدرام پالیز / تنظیم موزیک » حسن بابامحمودی
پدرام پالیز بچرخ تا بچرخيم
Download New Music Mp3 By Pedram Paliz ⇔ Becharkh Ta Becharkhim With Two Quality And Direct Links With Text Song

ادامه مطلب
دانلود آهنگ جدید پدرام پالیز به نام بچرخ تا بچرخيم
ترانه: دنیا کندری, موزیک: پدرام پالیز, تنظیم: حسن بابامحمودی
Download New Music Pedram Paliz – Becharkh Ta Becharkhim


متن آهنگ


متن آهنگ بچرخ تا بچرخيم پدرام پالیز
قول میدم همه فهمیدن اون نگاهاتو بهم دیدن
مجبورم آخه مغرورم اگه از تو به حد یک نفس دورم
ما همه دور همیم دور از حسای تلخیم به قول شاعر یکم بچرخ تا بچرخيم
تا اومدی رو به روم وقت این آهنگ شد جانم هماهنگ شو با ما آخ نفسم تنگ شد
دنی
پدرام پالیز بچرخ تا بچرخيم
دانلود آهنگ جدید پدرام پالیز به نام بچرخ تا بچرخيم
Download New Music Pedram Paliz - Becharkh Ta Becharkhim
قول میدم همه فهمیدن اون نگاهاتو بهم دیدنمجبورم آخه مغرورم اگه از تو به حد یک نفس دورمما همه دور همیم دور از حسای تلخیم به قول شاعر یکم بچرخ تا بچرخيمتا اومدی رو به روم وقت این آهنگ شد جانم هماهنگ شو با ما آخ نفسم تنگ شد
 
دانلود با لینک مستقیم : کیفیت ۳۲۰ MP3
دانلود با لینک مستقیم : کیفیت ۱۲۸ MP3
برای دانلود آهنک ، فیلم و سریال های روز د
پدرام پالیز بچرخ تا بچرخيم
دانلود آهنگ جدید پدرام پالیز به نام بچرخ تا بچرخيم
Download New Music Pedram Paliz - Becharkh Ta Becharkhim
​​​​​​​
قول میدم همه فهمیدن اون نگاهاتو بهم دیدنمجبورم آخه مغرورم اگه از تو به حد یک نفس دورمما همه دور همیم دور از حسای تلخیم به قول شاعر یکم بچرخ تا بچرخيمتا اومدی رو به روم وقت این آهنگ شد جانم هماهنگ شو با ما آخ نفسم تنگ شد
 
دانلود با لینک مستقیم : کیفیت ۳۲۰ MP3
دانلود با لینک مستقیم : کیفیت ۱۲۸ MP3
برای دانلود آهنک ، فیلم و سر
پدرام پالیز بچرخ تا بچرخيم
دانلود آهنگ جدید پدرام پالیز به نام بچرخ تا بچرخيم
Download New Music Pedram Paliz - Becharkh Ta Becharkhim
​​​​​​​
قول میدم همه فهمیدن اون نگاهاتو بهم دیدنمجبورم آخه مغرورم اگه از تو به حد یک نفس دورمما همه دور همیم دور از حسای تلخیم به قول شاعر یکم بچرخ تا بچرخيمتا اومدی رو به روم وقت این آهنگ شد جانم هماهنگ شو با ما آخ نفسم تنگ شد
 
دانلود با لینک مستقیم : کیفیت ۳۲۰ MP3
دانلود با لینک مستقیم : کیفیت ۱۲۸ MP3
برای دانلود آهنک ، فیلم و سر
حیف که عجالتا وقت برای نوشتن ندارم. وگرنه دودمان این مسئولینی که تا دانشجوی غریب گیر می آورند، تمام عقده های زندگی شان را رویش خالی می‌کنند، به باد فنا میدادم.
فعلا گوشتمان لای ساطور شماست. تا میتوانید، بکَنید که دیگر این فرصت گیرتان نمی آید. ما صاحبی داریم که به وقتش احقاق حق می‌کند. پس بچرخ تا بچرخيم
یه چیزی هست 
یکی ازش خوب استفاده میکنه یکی بد
این قانون این دنیاس در واقع با پیش فرض جهنم
چون بهشت اینطوری نیست
هرچی هست یا جهنمه یا شبیهشه
 
خیلی وقته باهاش حرف میزنم 
تفکرش و تعجباش از حرفای من 
خیلی نفرت انگیزه
جوابشو با ادب دادم بیشتر از اونی که میخواست بدونه بهش گفنم
وسطش بهش برخورده 
میگه نمیدونم چی بگم
شما پیش داوری کردی من یه سوال ساده پرسیدم 
بعدم پیاما تا اون سوالو پاک کرده 
اول خواستم بگم کل چتو بپاک ولی دیدم بی محلی خیلی دردش بیش
تا شما هزارتا صلوات برای به خیر گذشتن امشب کنین،من میرم بعد هزارسال که پسرک برگشته ایران ببینمش بالاخره.
میترسم ازینکه تنهایی بریم و حرفی بزنه و نفهمم جوابش رو چی بدم، گفتم بذار یار جمع کنم.زنگ زدم به کمیل میگم داداش بردار اکیپت رو بریم بیرون دو ساعت بچرخيم.میگه نه من حوصله بیرون اومدن ندارم!!!میبینین?اینطوری یار جمع کرده برا خودش!!!دیر جنبیدم.
 
*با سبیل های دسته دوچرخه ای و موهای طویل و شکم قلمبه میریم که تمام تصاویر ذهنیش رو نابود کنیم:))))
الان که دارم مینویسمچشام پر شده و بغض گرفتم
بغض گرفتم از این رفتارت
من یه قدم ورداشتم
اما تو مطمعنم کردی که باز اشتبا کردم
باشه مسعودم باشه
دیگه نمیام سراغت
بچرخ تا بچرخيم
هرچقدر دردم بکشم دیگه نمیام
+از همه جا بلاکت کردم جز یه راه
تا اخر این هفته وقت میدم بهت
اومدی اومدی
نیومدی به درکــــــــــــــــــــ
دیگه همه چیو تموم میکنم
بسه دیگه این قدر عذاب بسه واقعا
نامرد عوضی
آخه تو این وضعیت؟؟؟؟
تو این شرایط من؟؟؟؟؟
وای خدآآآآآآآآآ
مسعود من
چقدر من تنهام، لاقل یکی پاشه بیاد بریم بچرخيم.
این چند روزه همش بارون باریده و من همش کنج خونه نشستم. حال و حوصله هیچ کاری رو ندارم.
نشستم تو خونه و صدای جیک جیک این دو تا جوجه رو گوش میدم. خیلی باحالند.
با دستم که بهشون غذا میدم، یکیشون یه تیکه غذا بر می داره و میدوه یه طرف دیگه، اون یکی هم بدون توجه به این که دست من هنوز پر غذاست، می دوه طرف اون یکی تا غذا رو از نوک اون بکشه بیرون و خلاصه این طوری سر یه لقمه نون دعوا می کنند.
ولی شبا خیلی باحاله، ب
شما را نمیدانم ولی من وقتی میخوانم که سید بن طاووس رحمة الله علیه برای شب پنجم این دعا را نقل میکند که وَ تَجْعَلَنِی فِیمَنْ صَامَ وَ قَامَ وَ رَضِیتَ عَمَلَهُ»، ذهنم میرود به این سمت که آخدا! نکند ما را از خوبانت جدا کنی. ما یک عمر است که عادت کرده ایم لا به لای دست و پای خوبانت بچرخيم. عادت کرده ایم به روضه های خوبها. عادت کرده ایم به ادای روزه داری بین خوبها ! عادت کرده ایم به ادای نماز خواندن بین خوبها. نگذار بین ما و عادت ما جدایی بیفتد. ما
بچه های گل توی خونه! دانشگاه ما کلی سگ دارد. و کلی باغ. 
یک بار با نرگس رفته بودیم توی یکی از باغ هایی که حوض دارد و اب کثیفش پر از ماهی گلی های جذاب است. از پشت درخت ها رد نشده و کاملا وارد راه فرعی نشده بودیم که یکهو صدای سگ امد. و یک دانه مشکی گنده بکشان دویید سمتمان! جفتمان ترسیدیم ولی من به سرعت ایستادم. شکلات بزرگی توی دستم و جلوی صورتم بود که همانجا خشکید! نرگس یک قدم عقب تر از من بود. چنگ انداخت به بازویم و من گفتم نرگس وایسا و نترس! ما ایستاد
مامان رفته بود بیرون.لامپا خاموش بود. 
فائزه گفت: یه آهنگی بذار که هم دختر بخونه توش هم پسر.
رفتم روی پلی‌لیست ریوردیل. قسمت شونزده فصل سه. Big fun رو پلی کردم و چهار دقیقه دور خونه چرخیدیم و چرخیدیم و چرخیدیم، اون قدر که دیگه داشتیم می‌پختیم و دور تند کولر هم جواب نمی‌داد.
آره، آتش‌بس خوبه، آشتی باشیم خوبه، زبون‌درازی نکنه خوبه. 
خوبه که مامان نباشه و یک ساعت و نیم بچرخيم و لامپا خاموش باشه و فکر کنیم که خوشحالیم، حتی با این که دستش زخمی شده و
اغا میگن وقتی آمادگی یه چیزو نداری دقیقا هی برات پیش میاد اینه که من پول ندارم هیم برام پیش میاد که باید دست تو جیبم کنم پول تو جیبیمم هنوز نگرفتم از جیب خانواده خرج میکنم :/ حالا بیتا پریشب خوابشو دیده بودم بهش پیام دادم هم حالشو بپرسم هم بهش بگم خوابتو دیدم چیکارا میکنی امروز پیام داد بیا فردا بریم بیرون بچرخيم همو ببینیم. بهش نگفتم پول ندارم اما حتما باید بگم که زیاد پیاده نشیم :) خیلی وقت بود ندیدمش خب به یاد ایام قدیم دیگه خیلی دیر نشه حداق
امروز صبح با صدای جیغ مامانم از خواب پریدم . 
-چیشده؟
+مووووش!
از ترسم بالای تخت ایستادم. داد میزدیم بابام بیاد بکشه. در اتاق بستم یه چادر انداختم پشت در که از زیر در نیاد داخل. و داشتم به این فکر میکردم که خب دیگه نمیاد داخل تختم مرتب میکردم که یهو بابام در باز کرد موش اومد تو @_@
جیییغ زدم در باز نکننننننن:/ 
رفتم بالا تخت. موش لای چای زیر در گیر افتاد . مامانم گف بیا بیرون مریم . ولی من نمیتونستم دیگه ت بخورم. بابام به زوور میخواست از تخت بیارتم
دانلود اهنگ خودت با خاطراتت باهم به درک
دانلود اهنگ خودت با خاطره هات باهم به درک
دانلود اهنگ عرفان کالبد خودت با خاطراتت باهم به درک
دانلود آهنگ خودت با خاطره هات باهم بدرک

دانلود اهنگ خودتو خاطراتت باهم به درک
اهنگ.خودت با خاطراتت باهم بدرک
آهنگ خودت با خاطراتت با هم به درک
بچه مثبت مدرسه : چه آتشی می سوزانند این دوپسر شیطون و عاصی از درس و مدرسه.
بچه مثبت مدرسه : یاسر عرب، نشر سپیده یاوران
معرفی:
مثبت در منفی میشود صددرصد مثبت ولی از مدرسه اخراج می شوید!
بریده کتاب:
روزهای آخر مثل برق وباد می گذشت، کلاس ها تمام می شد و امتحانات آخر سال می رسید. امتحان آخری رو خوب یادمه. همه بچه ها طبق قرار قبلی بعد از دادن برگه امتحان بیرون مدرسه ایستادیم و دسته جمعی، کتاب های درسی رو تکه تکه و پاره پاره کردیم و آتیش زدیم. این طوری ا
هیچ موقع هیچ‌کس نه همراهم بوده تو یه کاری ، نه بهم اجازه میدادن برم خودم تنهایی اون کار رو انجام‌بدم!
اره خب واسه همینه که انقدر تنها میشینم خودم واسه خودم ، چون فانتزی ها و چیزهایی که من میخوام هیچ کس باهاش همراه نیست و پایه ی انجام اون کار نیست.
واسه همین دعا میکنم بابام بمیره  ،شاید اون موقع استقلال عملم خیلی خیلی بیشتر بشه ، 
یا واسه همینه که از خدا میخوام هم کفو من رو تو زندگیم بهم‌بده زودتر،  اون ادم ایده الم رو بهم بده تا همیشه پایه
+فردا میخوام با فاطمه برم بیرون 
-دوتایی یا مهدی هم میاد؟
+ نه بابا مهدی که می دونید چجوریه نمیاد اون.
- حالا کجا میرید؟خواستی میبرمتون.
+نه بابا خودمون میریم ،همینجوری میخوایم بریم بچرخيم.فقط سوئیچ واینجا آویزون کنید صبح دنبالش نگردم
-   -_-
+ چیه خب نکنه میخواید پیاده بریم؟ 
- -_-
+خواهش می کنم بابا ،جلو فاطمه ضایع میشم ،گفتم با ماشین میریم.
- فاطمه عاقلِ سوار ماشینی که تو راننده اش باشی نمیشه :))
+الان از کجا فهمیدین فاطمه عاقلِ؟!! -_- 
- هست دیگه
+ م
ما سه نفر
بودیم. وارد ویلا که شدیم، احساس خیلی خوبی بهمون دست داد. روی صندلی ها که آروم
گرفتیم، از همون جا مسیرمون از هم جدا شد!

سعید: من کلا
این دو روز رو همین جا می مونم. خیلی جای با نمک و جالبیه.

رضا: اشتباه
می کنی. حرفه ای باش! راه بیفت با من بریم بچرخيم. از همکارام پرسیدم کجا برم و
چیکار کنم.

من: هر دو تون
اشتباه می کنید!! برنامه من، برنامه یه تیم حرفه‌ایه.

.

.

دو نفر
خوشحال: یکی کمی کم حوصله، یکی کمی خسته








یه نفر خیلی خوشحال: نه خسته، نه کم ح
287-
دانش ی من کافی نیست و حتی تو حدی نیست که خوب و بد رو تشخیص بدم و ترجیحم همیشه این بوده دخالت و اظهار نظری نکنم هر چند غالبا از یون دل خوشی ندارم ولی اصلا جنگ و عقب موندگی رو دوست ندارم. اما این روزها بدجور دلم هوس یک جنگ تموم عیار کرده. جنگی که نتیجش خیلی چیزا رو روشن می کنه.
+مرگ یه بار، شیون یه بار
+بچرخ تا بچرخيم
+ما را ز چه می ترسانید؟؟؟
+در انتظار #جنگ_جهانی_سوم
پارسال این‌موقع بعد از فرار از گشت، ولیعصر رو از تجریش به سمت چهارراه پیاده می‌رفتیم و متعجب از خلوتیش راحت حرف می‌زدیم و می‌خندیدیم. بین بساط دست فروشا دنبال خرت و پرت می‌گشتیم و هرچیزی پیدا می‌کردیم جز اونی که می‌خواستیم. از خنده ریسه می‌رفتیم و با دست‌فروشا هم‌صحیت می‌شدیم. بهشون خسته نباشید و تبریک عید می‌گفتیم و از وسایلشون تعریف می‌کردیم. خنده به لب کلی آدم آوردیم و همین یک دنیا برامون ارزش داشت.ساعت دو گرسنه و خسته از اینور
پارسال اینموقع بعد از فرار از گشت ولیعصر رو از تجریش به سمت چهارراه پیاده می‌رفتیم و متعجب از خلوتیش راحت حرف می‌زدیم و می‌خندیدیم. بین بساط دست فروشا دنبال خرت و پرت می‌گشتیم و هرچیزی پیدا می‌کردیم جز اونی که می‌خواستیم. از خنده ریسه می‌رفتیم و با دست‌فروشا هم‌صحیت می‌شدیم. بهشون خسته نباشید و تبریک عید می‌گفتیم و از وسایلشون تعریف می‌کردیم. خنده به لب کلی آدم آوردیم و همین یک دنیا برامون ارزش داشت.ساعت دو گرسنه و خسته از اینور به
پیاژه وقتی داشت رشد شناختی کودکان رو بررسی میکرد و مراحلش رو مشخص میکرد گفت بچه ها بین دو تا  هفت سالگی توی یه مرحله ای هستن که بهش میگن مرحله پیش عملیاتی و یه ویژگی از خودشون تو این مرحله نشون میدن به اسم egocentrism که ترجمه ش کردن به خودمحوری یا خود میان بینی. حرفشم این بود که این بچه ها نمیتونن تمایز ایجاد کنن بین چشم انداز خودشون و بقیه. یعنی فکر میکنن ادراکی که بقیه از محیط دارن شبیه ادراک خودشونه. بعد یه مساله رو مطرح کرد به اسم مساله "سه کوه".
امروز درست یک ماه میگذره از اولین روزی که اومدم توی خوابگاه وسیله هامو چیدم و ساکن شدم. این مدت انگار هزار سال گذشته. کلی اتفاقای جدید تجربه های جدید آدم های جدید و. حالا دیگه جای کلاس های دانشکده رو یاد گرفتم و توی پیچیدگی دو تا ساختمون دانشکده گم نمیشم. فاصله ی خوابگاه تا دانشکده رو بلد شدم. جاهای مختلف خوابگاه رو یاد گرفتم و با خیلی چیزا توی این فضای جدید اخت شدم. ما چهارنفریم توی این اتاق که خداروشکر آدم های خوبی هستن اون سه تا و خیلی از ن
فاطمه‌زهرا رو بردم بیرون بچرخيم. اول رفتیم امام‌زاده‌ای که چسبیده به دیوار محوطه مجتمع مامان‌اینا. 
رفتم زیارت. یادم اومد امروز وسطِ سلامِ نمازم، چقدر هوسِ زیارتِ بی‌بی رو کرده بودم.
دلم باز شد. این امام‌زاده هم یک خانومه.
و من سه بار گفتم: صلی الله علیک یا اباعبدالله.
بعد با فاطمه‌زهرا برگشتیم "محبّته"
چند دقیقه بازی کردیم. خندیدیم. درخت و سبزه دیدیم.
و تا در خانه دویدیم چون زینب بیدار شده بود.
به فاطمه‌زهرا گفتم: اینطوری می‌خواستی بر
اسمتو با عشق نوشتم رو تنه ی درختا گل دادن
واسه بودن تو در کنارم تک تکشون بهم قول دادن.
اینا همه میدونن،
 نمیتونم بمونم با تنهاییام.
اینا همه میدونن ک من چقد دیوونم،
حق با ایناست.
اینا همه دس ب یکی کردن، ک تورو برگردونن میدونن با تو ارومم 
پیشت عاشق بارونم
اینا همه دس ب یکی کردن ک تو مال خودم باشی.
نمیزارم تنها شی.
باید عاشق هم باشیم❤
 
 
دیروز نزدیک ساعت هفت صبح خوابم برد ساعت و واسه هشت گذاشته بودم ک چش باز کردم دیدم ساعت دوازده و نی
    داشتم پام رو نگاه می کردم ،‌رنگ آرزو هام رو می گم ،‌نگاش میکردم و میگفتم تو هم خوب میشی بعدش باهم چین میکنیم و چون، خلاصه داشتم سوار اسب سبز آرزو هام با سرعت پرواز میکردیم که یه باره شطرنجی شدیم ، گفتیم بابا چی شد ،‌چطو شد ؟ گفتن که چرا رنگ آرزو هات اینطوریه مثل بقیه سفید صورتی نیست ، گفتیم بابا پامون اینطوری آخ شده و قلک درونم شکسته و صفرا مون زده همه جا ! گفتن چی شده ایطو شده ، گفتیم ها ، ما با خاطرات جوج داشتیم جیپسی نایت و اینا که یه هو ا
در واقع کرنش و لبخندهای آقای و برجام باعث زیاده طلبی آمریکا و حتی اروپا شده است 
آنچه آنان را گستاخ تر و وقیح تر کرده است اصرار ایران برای ماندن در برجام و نزاع دو جناح کشور بر سر اقتصاد بوده است.
اکنون ادامه این ت کشور به ورطه نابودی خواهد کشاند؟
یک سال پیش اخطار کردم طی یک اخطار چند ماهه از برجام باید خارج شویم ( راهبرد 162)
در واقع خروج یکباره به غرب  اجازه تحلیل نخواهد داد؟
اما اکنون هم باید از پیوستن به FATF ,CFT خود داری کرد اصلا ایر
نصف کسایی که می‌شناسم یا شمالن یا مشهد یا اصفهان یا هرمز یا کیش یا مای! :دی منم از دو سه روز پیش می‌گفتم چی کار کنم چی کار نکنم که امروز واقعا حس دانشگاه رفتن نیست به خاطر یه کلاس (با این که استاده گفته بود بیاین). قرار شد با همون دوست اون‌دفعه‌ای بریم یه فیلم دیگه ببینیم. (نهایت تفریح!) قرارمون حدود ساعت دوازده‌ونیم، یک بود تو باغ کتاب که به اکران ساعت سه برسیم. چون اصولا فیلمای جشنواره رو اگه همون روز بخوای بلیت بگیری باید کلی زودتر بری بشی
نصف کسایی که می‌شناسم یا شمالن یا مشهد یا اصفهان یا هرمز یا کیش یا مای! :دی منم از دو سه روز پیش می‌گفتم چی کار کنم چی کار نکنم که امروز واقعا حس دانشگاه رفتن نیست به خاطر یه کلاس (با این که استاده گفته بود بیاین). قرار شد با همون دوست اون‌دفعه‌ای بریم یه فیلم دیگه ببینیم. (نهایت تفریح!) قرارمون حدود ساعت دوازده‌ونیم، یک بود تو باغ کتاب که به اکران ساعت سه برسیم. چون اصولا فیلمای جشنواره رو اگه همون روز بخوای بلیت بگیری باید کلی زودتر بری بشی
پریروز یکشنبه بود طبق معمول یکشنبه ها با صاد داشتیم منتها این دفعه با حضور افتخاری سین و شین [ اخ که من چقدر این دوتا دخترو دوست دارم یعنی قشنگ خواهرن ] صبح رو در جوار هم سپری کردیم خندیدیم خوردیم من دیگه اون احساس معذب بودن اولیه رو ندارم خونه صاد احتمالا تا اخر تابستون در کابینت هاشم وا میکنم ! :| بعدش رفتم کلاس ریاضی و واقعا هنگ بودم میگفت دو چهار میگفتم شیشش :| امتحان رفت بگیره هیچییی یادم نمیومد میخواستم همونجا بخوابم برگه هارو نگرفت
شب هیژدهمیه که ناکجای عزیزم و احتمالا تا آخرِ همین هفته میمونم.
میتونستم کارامو زود انجام بدمو سه شنبه ی هفته ی پیش برم، ولی دوس نداشتم برم و کارا رو کش دادم.
امروز صبح هوا گرم و آفتابی بود، ظهرم گرم و آفتابی، یهو ابرایی که بودن بارون شدن و کم کم ابرا زیاد شدن و یکی دو ساعت بارون زد. به هوایِ عجیب اینجا عادت کردم دیگه. تعجب نمیکنم از هیچ چیش. حتی تگرگ هم تو این موقع از سال و تو یه روزِ آفتابی مسبوق به سابقه‌ست.
مهدی دیروز رفت و سجادم که قبل تر رفت
قسمت اول را بخوان قسمت 24
دوباره خنده مهمان لب هایم شد و قلبم را اندکی از تلاطمی که همیشه در آن مهمان بود فاصله داد.
- خب پس باید برید پیش خواهرتون درس بگیرید.
احساس کردم زیاد از حد صحبت کردم؛ در حالی که رو تختی را مرتب می کردم ضمیمه این حرفم گفتم.
- ببخشید مزاحمتون شدم. به نهال سلام من رو برسونید.
- خواهش می کنم، اختیار دارید. چشم سلام می رسونم‌، مواظب دریا باشید.
- متشکرم، چشم. خدانگهدار.
تلفن را قطع کردم و به طرف اتاق دریا رفتم. در زدم و وقتی اجازه
در نزدیکی خودتان ، حتما یک دختر نوجوان را دیده اید که
گوشی اش را به دست گرفته و مخفی ترین جای اتاق ، در خودش مچاله شده و دارد آرام
آرام اشک می ریزد

حتما دیده اید دختری را که شب ها تا ساعت یک _ دو ، دارد با دستمال اشک
هایش را پاک می کند و صفحه ی گوشی را بالا می برد .

و حتما دیده اید دختر هایی را که
رمان های اینترنتی میخوانند !!


 

 

کتاب خواندن عالی است ، مطالعه فوق العاده است ، با شعور شدن
بهترین اتفاق است اما بیایید قبول کنیم در رمان
های اینترنتی
بسم الله الرحمن الرحیم»
#تدبری ولایی در قرآن
#سوره شورا آیه_13
.اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَن یُنِیبُ ١٣
.خدا هر که را بخواهد، به سوى خود برمى‌گزیند، و هر که را که از در توبه درآید، به سوى خود راه مى‌نماید. (۱۳)
"خدا کسی را که به حالت تضرع و زاری به درگاه خدا بیاید، برمی گزیند و او را هدایت می کند. "وسیله ی هدایت همه انسانها امامت است و درحال حاضر امام زمان(عج)  وسیله ی هدایت است.اگر ما باحالت تضرع و زاری و با قل
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
السلام علیک یا فاطمه اهراء سلام الله علیها
غدیر؛ نصب جانشین و توجه به مسأله امامت

 1.76 مگابایت
دریافت فایل فلش -  دریافت کد

 
صدّیق یعنی چه؟
 
حضرت آیت‌الله امام ‌ای:
صدّیق یعنی چه؟ صدّیق کسی است که آنچه را میاندیشد و میگوید، صادقانه در عمل آن را نشان دهد. هرچه این صدق بیشتر باشد، ارزش انسان بیشتر است؛ میشود صدّیق؛ اولئک مع الذین انعم اللَّه علیهم من النبیین و الصدیقین». صدّیقین» پشت سر نبی

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها