نتایج جستجو برای عبارت :

اآهنگ دل ولی یه خسته پاییز از غم گلایه لبریزی همیشه نازنینم شدم از یادت داغونآهنگgo

گفت من خسته‌ام، فقط می‌خوام بخوابم. 
[ خسته‌ایم ما. مشت‌های گره‌شده مونو نبین. ]
گفتم بخواب. قد چهارتا پاييز بخواب. 
[ ولي پاييز سر نیومده هنوز
پاييز سر نیومده هنوز. ]
گفتم بخواب، ولي توی خواب‌ات هم يادت باشه که فردا صبح باید بیدار شی.
[ مشت‌های گره‌شده مونو نبین
خیالِ فرداست توی مشتامون
خیالِ فرداست توی مشتامون. ] 
تا حرف میزنی، میگن ناشکری نکن خدا قهرش میگیره
تا حرف نمیزنی، میگن چه مرگته چرا هیچی نمیگی
خسته شدم دیگه
ازین وضعیت نکبتی خسته شدم
از فشار و استرس و نگرانی خسته شدم
از غر شنیدن و بازخواست شدن خسته شدم دیگه
از فضوليای آشنا و غریب خسته شدم دیگه
از زندگی کردن اینجوری خسته شدم
از زور زدن واسه ایجاد تغییر و بجاش درجا زدن، خسته شدم
از تنهایی و بی کسی خسته شدم
از انگ چسبوندن این و اون خسته شدم
از فهمیده نشدن و درک نشدن خسته شدم
از گوشیم، از لپ تاپم، از
از خودم ،خسته ام .
از تپش های قلبم، خسته ام.
از اشک های داغی که  روی گونه هایم سرازیر می شوند خسته ام.
از زندگی کردن ، خسته ام .
از سعی در اشک نریختن، خسته ام .
از نفس کشیدن .
از بعضی از آدمای زندگیم.
از خدا .
از احساسات متفاوتم،  خسته ام .
از دیدن بعضی از آدما، خسته ام.
از نگاه سنگین بعضی ها ،خسته ام.
ازلحن های نیش دار .
از خندیدن .
از اینکه عاشق چیزی باشم .
از فکر کردن .
از دیدن .
از دلم .
از ، از ، از 
همه چی، خسته ام .
قرار نبود اینجوری
گیرکرده ام من خسته
در نامعلوم ترین جنگ این دنیا
در بی معنا ترین قصه ی تقدیر
در تاریکترین گوشه ی دنیا
گیر کرده ام در جنگی نامعلوم
همانند آن مدافع خسته
که دلش خسته از تمام کشتنها
خسته از اشوب و دشمن و ژسه
نه امیدی به پیروزی
نه امیدی به جنگ دارد
لشگر هميشه ی خسته ی دل
هميشه با تو سر جنگ دارد
گیر کرده در انتخابهایش
فرمانده ی جنگی این قصه
که به اتش کشد دنیا را
یا شود مغلوب این دسته
جنگ جنگ رابطه هاست
چون ت کثیف فرماسون
جنگ بر سر چه هست صد حیف
از ا
بس‌که رازِ فاش را در پرده خواندم خسته‌ام
از نگفتن‌ها و گفتن‌های توآم خسته‌ام
از عتابت بیمناکم، از شرابت بی‌نیاز 
زهر اگر داری بیار، از شادی و غم خسته‌ام 
 نیست سیلابی که از تخریب، سیرابم کند 
از نوازش‌های این باران نم‌نم خسته‌ام  
ملحدان طعنم کنند و صوفیان سنگم زنند
از تو و خیّام و ابراهیم‌ِ اَدهم خسته‌ام
 
بین آدم‌ها غریبم، آه! غربالت کجاست؟
از سِ نحس این دنیای در هم خسته‌ام
دیگران گفتند: "آزادی" ، من افتادم به بند 
بازجو پرسید:
خسته‌ام .
خسته‌ام از پنهان کاری، خسته‌ام از راست و دروغ‌ های در هم تنیده، خسته‌ام از این هوای مه گرفته، خسته‌ام از خود در هم شکسته.
گویند میان راست و دروغ، چهار انگشت فاصله است، آن‌چه دیده‌ای و آن‌چه شنیده‌ای؛ 
من به این هر دو، بد گمان شده‌ام .
خسته‌ام .
خسته‌ام از پنهان کاری، خسته‌ام از راست و دروغ‌ های در هم تنیده، خسته‌ام از این هوای مه گرفته، خسته‌ام از خود در هم شکسته.
گویند میان راست و دروغ، چهار انگشت فاصله است، آن‌چه دیده‌ای و آنچه شنیده‌ای؛ 
من به این هر دو، بد گمان شده‌ام .
از دست خودم عصبانیم و دقیقا نمیدونم کی قرار بزرگ شم:/خسته شدم از بس سوتی دادم تو این زندگی:/خسته شدم از بس خسته شدم:/چرا هميشه من اون آدمیم ک باید دوست داشتن هام. و دوست داشتنی هامو رها کنم؟چرا هميشه من باید رعایت همه رو بکنم چرا هميشه آدمای پولدارتر از من باید بهم فخر بفروشن چرا این زندگی دست از سرمون برنمیداره:/
خداپس از آفرینش آدم خدا گفت به او: نازنینم آدمبا تو رازی دارم!اندکی پیشترآی آدم آرام و نجیب ، آمد پیش. زیر چشمی به خدا می نگریست !محو لبخند غم آلود خدا ! دلش انگار گریست .نازنینم آدم!!. ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !یاد من باش . که بس تنهایم !!.بغض آدم ترکید ، گونه هایش لرزید !!به خدا گفت :من به اندازه ی من به اندازه ی گلهای بهشت .نه .به اندازه عرش نه نهمن به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، دوستدارت هستم !!آدم ، کوله اش را بر دا
 
دیده بگشا ک ز دوری شما خسته شدم آمدم ناله کنم یار بیا خسته شدم!
سربه زیر آمده ام تا که بگویم به شما از گناهان زیادم بخدا خسته شدم!
خواستم نوکر مخلص بشوم حیف نشد دیگر از نفسم و این عجب و ریا خسته شدم!
اشتباهی که زمن سر زده را باز ببخش یاری ام کن همه عمرم همه جا خسته شدم!
ای حبیبم تو فقط از دل من باخبری وا کن امشب گره ی کار مرا خسته شدم.!
شهرما رنگ خودش را به تو کم دیده و من دیگر از شهرم و این حال و هوا خسته شدم!
تا به کی رو بزنم پیش تو من گری
دیگه از این طرز زندگی کردن خسته شدم
از زندگی پر از گناه خسته شدم
از نماز نخواندن ، از بيهوده بودن خسته شدم
از تنبلی ،بی حوصلگی
خواب ، گناه ، گناه خسته شدم
از موبایل ،تی وی ، تلگرام ،واتساپ ، بازی خسته شدم
چکار کنم که بتونم درست زندگی کنم؟
 
به یادم هست، روزی مصرانه، به تو گفتم:" ما هرگز خسته نخواهیم شد. هرگز!"
اما مدتی‌ست پی فرصتی میگردم شیرینم، تا به تو بگویم: ما نیز، خسته میشویم.
و خسته شدن، حق ماست؛ اینکه خسته میشویم و از نفس می‌افتیم و در زانو‌هایمان دردی حس میکنیم؛ مسئله‌ای نیست!
مسئله این است که بتوانیم زیر درختی، کنار جوی آبی، روی تخته سنگی، در کنار هم بنشینیم و خستگی از روح و تن بتکانیم.
خسته نشدن، خلاف طبیعت است! همچنان که خسته ماندن.
دیگر نمیگویم ما تا زنده‌ایم خست
نمی‌دونم این روزها چمه! به گواه دو تا روانپزشک افسردگيه. بهم دارو دادن و من هیچ کدوم رو نخوردم. بقيه‌ی دوستانم که پزشکن تاکید کردند که تشخیص‌ها احتمالا اشتباهه و بهتره که دست نگه دارم. 
احساس سقوط می‌کنم. سقوط از همه چیز و همه کس. مغزم خسته است. عقل و احساسم قاطی شدند و خسته‌ام. سنگرهام یک به یک سقوط می‌کنند. چیزی برام باقی نمونده. می‌دونم که این روزها هم می‌گذرند و دوباره روزهای بهتر می‌آن. مگه میشه نیاد؟ مگه میشه تا هميشه در سیاهی و انتظا
 
از اینکه دارم بغض‌هام رو بالا میارم و هیچکس و هیچجایی به جز اینجا نیست که بیام بنویسم چه مرگمه متنفرم. 
خسته شدم از ایم روند تکراری و همیشگی. خسته شدم از اینکه سرخودمو با کتاب خوندن گرم کردم تا یادم بره هميشه شکست خوردم ، هميشه مغلوب شدم ، هميشه خواستم و نشده . خسته شدم که هميشه خودمو با حرفای چرت و پرت اروم کنم که آینده بهتره . دلم میخواد به این تکرار حال بهم زن پایان بدم . دلم میخواست يه هفت تیر داشتم تا میتونستم باهاش فکرها و حرفهای توی سرمو
غمگینم. شبيه کسی که تنها مانده میان نارفیقان.
قصد رفتن دارم اما.خستگی امانم را بریده.
خسته ام. شبيه کوله بری که بعد از دوهفته هنوز به مقصد نرسیده. 
اما نه. روحم خسته است.
خسته از نامردی ها. از دوست داشته نشدن ها.
خسته از حامی بودن های بی حامی.
خسته از این روزگار.
برخلاف طبیعت، سردم از این روزها.
دلسردم از همه.
ناامیدی هم انگار مسری شده این روزها.
خسته؛ ولي خوشحال، مثل وقتی که تو بچگی از پارک برمیگشتیم خونه.خسته؛ ولي پر از ذوق، مثل وقتی که چمدون‌هات رو بستی و فردا ۵ صبح بلیط داری. خسته؛ ولي آروم، مثل نفس‌نفس زدن‌های بعد از پایان مسابقه.خسته؛ ولي راضی، مثل تیک زدن اخرین مورد از لیست‌کارهای روزانه در ساعت صفر.خسته؛ ولي امیدوار، مثل نگاهت به آینه بعد از يه روز شلوغ.خسته؛ ولي خوشحال و پر از ذوق و آروم و راضی و امیدوار، مثل لحظه‌ی پایانِ سالِ سومِ پزشکی. به همین سادگی، به همین سرعت، به ه
خسته از حالِ این روزهای شهر
خسته از مقاومت
خسته از صبوری
خسته از بغض های بی امان 
خسته از دوری و فراق
کاش همین نزدیکی ها سراغی بگیری از ما
هوایِ ماندن درمیانِ یک مشت جامانده 
خیلی خراب است
خراب تر از آنکه بشود شرحش داد.
کاش روزی در آغوشت جان دهم
ماندن بدونِ تو عینِ مردن است.
دلم یک دنیا خرابه ی شام است آقا.
با سربیا که ببینمت به چشم.
هوایِ جنون دارم
جنون.
دلم هوای تو دارد نگاهت صدایت لبخندت  وجودت بخار روی شیشه ی عینکت دستانت. لبخندت سپیده‌ی روشن چشمانت بوت بوت. بوت بیا و بگذار این آخرین نوشته ای باشد که برای نبودنت می نویسم خسته ام و دلتنگ چشمانم به در است گوش هایم را تیز کرده ام پس کی پس کجا باز دوباره تو را خواهم دید؟ آیا یک بار دیگر برای من خواهی خواند؟ که من بعد از هزار سال.؟ دیگر با صدای که آرام بگیرد این قلب خسته و تنها و فسردهی من؟ دیگر چه کسی صدا کند مرا که نازنینم
از تکرار خسته ام . از زیاده روی . از خشم و صدای بلند . از لحن بد . از نیشخند.از برداشت غلط.من از تکرار حرفِ از در این متن خسته ام ‌‌‌‌. من از گفتنِ خسته ام ، خسته ام:/  کارای بيهوده ، حرفای اشتباه . بدبین بودن و اسمون ریسمون بافتن. انگاری مغز منو و مغز ادماهای زیادی ویروس گرفته و پر از کپی اطلاعات هرز و باطله ست که سرعتمونو کند میکنه. مارو گیج میکنه .و وقتمون رو تلف. 
از زندگی از این همه تکرار خسته ام
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام
 
دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
 
دل خسته سوی خانه ، تن خسته می کشم
آوخ . کزین حصار دل آزار خسته ام
 
بیزارم از خموشی تقویم روی میز
وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام
 
از او که گفت یار تو هستم ولي نبود
از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام
 
تنها و دل گرفته و بیزار و بی امید
از حال من مپرس که بسیار خسته ام.
 
محمد علی بهمنی
 
 
موضوع انشا : فصل پاييز را توصیف کنید (متن توصیفی- توضیحی در مورد پاييز و ویژگی هایش به زبان ساده)برای پايه تحصیلی :کودکانمقدمه :انشای خود را به جای مقدمه با این شعر زیبا در مورد پاييز زیبا آغاز میکنم .شاخه هایت پر از کلاغ شدند*ای چنار قشنگ پاييزی
عکس خود را ببین در آیینه*واقعا که شگفت انگیزی
وقت تاریک و روشنای غروب*از کلاغان خسته سرشاری
توی فصلی که فصل بی برگیست*برگ دادی دوباره انگاری
می نشینم دوباره در ایوان*خسته و سرد و خواب آلودم
خوب می شد
خسته ام از آرزوها؛ آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی؛ بالهای استعاری
لحظه های کاغذی را؛ روز وشب تکرارکردن
خاطرات بایگانی ؛ زندگی های اداری
آفتاب زرد و غمگین؛ پله های رو به پایین
سقفهای سرد و سنگین؛ آسمانهای اجاری
با نگاهی سرشکسته؛ چشمهایی پینه بسته
خسته از درهای بسته؛ خسته از چشم انتظاری
 
 
 
 
ادامه مطلب
نه دلشکسته ام نه غمگین نه عصبی نه مغموم.
من فقط خسته ام.
از آدمها خسته ام.
از آدمهایی که نمی توانند دیگری را، بی نیش و کنايه، فارغ از تمایز عقایدشان قبول داشته باشند خسته ام.
از یا رومی روم یا زنگی زنگ هایی که از قضا هم رومی و هم زنگی هاشان آزارم می دهند خسته ام.
از میانه روی از بلاتکلیفی خسته ام.
فکر می کنم شاید کار درست را همان ها می کنند. همان ها که حداقل اش تکلیفشان را می دانند.
اما من از اشتباه کردن، از اشتباه بودن، خسته ام.
من فقط می خواهم بخوا
رسیدم به آهنگ ستاره حامی 
خیلی وصف حال ماست!
 
تو با این لب های بسته
تو با این دل شکسته
تو با این بغض قدیمی 
که پر و بالتو بسته
چرا می خندی ستاره چرا می خندی ستاره
تو با این سینه ی داغون 
تو با این فال پریشون
تو با این زخمای رنگی
توی این شام غریبون
چرا می خندی ستاره چرا می خندی ستاره
از نگاه این شب خیس 
دل چرا نمی کنی تو
تن چرا به این سیاهی
بی گلايه می زنی تو
دل چرا نمی کنی تو
از نگاه این شب خیس
بی گلايه جون سپردن 
آخه اسمش زندگی نیست
این شب خسته و تا
چشمای خوابالود و ذهن خسته و يه دنیا حرف.
خسته تر از اونم که کلید های کیبورد رو فشار بدم.
اومدم بنویسم اما خسته تر از چیزی که فکر میکردمم.
افکارم رو میریزم تو صندوقچه و از پنجره پرت میکنم بیرون
به هر حال بی حوصله تر از نگه داشتنشونم.
شب بخیر.
انگار باید بد شد
تنها بذاری ادمارو.رها به حال خودشون.
دورشی از همه.خستم از خوبی کردن و بد دیدن
خسته از رفتارای تکراری
خسته از بدی دیدنو خوبی کردن
خسته از بودن اجباری
خسته از ادمای اجباری
خسته از ترس بد شدن خوبا
خسته از همه چی
دلم تنهایی میخواد
يه جای دور از ادما
دور از دردای بچگانه 
دور از خواسته های کوچیک
جاییکه که کسی کوچیک فک نکنه
جاییکه هیچکی سرش تو کار بقيه نباشه
دور از ادمای بیکار و بی یار
اوناییکه که تموم دغدشون پیدا کردن یاره تا بعدش هم
توی این شهر داغون، توی يه منطقه متروک، يه ساختمون بی در و پیکر رو هم به ما ندادی!! خسته نشدی از این همه بند و زنجیری که به دست و پاهای ما بستی؟؟ من خسته شدم از این همه فشارت! از این همه نبودنات. از این همه صدات کردنا و جواب نشنیدنا.
خسته شدم اون همه دعا کردم، اون همه ازت خواستم. تو نیستی. نیستی.
اشک می‌ریزم پای تلفن. مامان مبهوت شده. ساکت است. گوشی را می‌دهد به بابا. بابا عادت به دلداری دادن‌های لج آور ندارد. بابا کاری به صدای خش دارم هم ندارد. فقط می‌گوید زندگی بارها نشانش داده اتفاقات ناگوار، مانع بلاهای بزرگترند. می‌گوید ظن‌ات به خدا را اصلاح کن و صبور باش. همین‌ها را می‌گوید و باز گوشی را به مامان می‌دهد. اشکم بند آمده اما خسته‌ام. بیش از هر احساس دیگری خسته‌‌ام. پشت کاغذ چکیده پایان نامه، می‌نویسم غر زدن و چهل دایره می‌ک
خستمخسته از حرف زدنخسته از غصه خوردنخسته از بغض کردن وگريه کردن.
خسته از بحث کردن و تلاش کردن.خسته از اعتماد کردن و دل بستن.خسته از زندگی کردن و نفس کشیدن
و خسته از هر چیزی که به این دنیا ربط داره , به دنیایی که دیگه دنیا نیست جهنمه
خیلی وقته بریدم ولي هنوز قوی ام , اونقد قوی که دیگه گريه نمیکنم و هیچی نگاه  سردمو گرم نمیکنه
میگن آدم مرده حس نداره , میگن يه رباط بی رحمه و احساس حالیش نیست ,
من يه روح یخی و مردم تو يه جسم متحرک که داره نفس م
  .good friends are like stars, you dont always see them but you know they are there
 
.typing
چه راه بلندی آمدیم . و خسته نشدیم . ساعت ها و ساعت ها و ساعت ها قدم زدیم و بازهم خسته نشدیم . سلام هایمان تکراری شده بود و خداحافظی هایمان بی معنی . فعلا گفتن هایمان، الکی . خسته نشدیم . حتی خواب هم حریفان نشد و نتوانست پلک هایمان را گرم کند و قلب هایمان را سرد . هیچ چیز ما را خسته نکرد . هر روز یک ساعت، یک زمان . خسته نشدیم . زمان هم حریفمان نشد، تنوانست صحبت هایمان را کوتاه کند و دل ه
ذهنم داره منفجر میشه 
دلم میخواد جیغ بزنم و گريه کنم یا بمیرم اصلا 
واقعا خسته ام نمیدونم چرا اینطوری شدم نمیدونم و نمیدونم ،اصلا نمیدون چمه ،مشکلم کجاست
یکی رو دوست داشتم که تا الان نتونسم بهش بگم و تقریبا 1 ماهه فراموشش کردم ولي تنها کسی که واقعا عاشقشم همونه و تا ابد فک کنم تو قلبم باشه ،بعد اون تو ایام امتحانات بود که یکی از همکلاسیام بی دلیل و به علت ها مزخرف پیام میداد و منم جواب سر بالا میدادم  ولي بعد امتحانا گفتم بزار این حرف دلشو بزن
اولين مجموعه شعری بود که از آقای محمد علی بهمنی خواندم. دو بیتی های ایشان را نسبت به بقيه اشعار بیشتر دوست داشتم که قطعه ای را هم در ذیل مطلب می آورم.
خستگی
از زندگی از این همه تکرار خسته ام از های و هوی کوچه و بازار خسته ام دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم آوخ . کزین حصار دل آزار خسته ام بیزارم از خموشی تقویم روی میز وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام از او که گفت یار تو هستم ولي نبود ا
در آن سوی خیالم وضع بحرانیست،
المها زار می گریند، 
ز هر آزار می گریند. 
هوای خاطرم ابری و بارانیست،
درون سینه ام بغضیست پنهان،
که هر دم می کند عصیان.
هوسها در قفس بندی و زندانیست،
خیال قامت سرو خرامان
عصایی بر امید خسته ام بود،
تسلّای دل بشکسته ام بود.
روانی از برم بی غم، تو ای بی درد و بی پروا،
روانی گشته ام از غم، در این م، در این سودا
من تنهای تنها.
نگاه انتظارم خسته می گردد ز رهپایی،
همه راه فرارم بسته می گردد.
کجایی؟
دلم از غصه لبریز است و
من خسته ام. از شنیدن حرفای دیگران خسته ام. از خواندن حسرت هایشان خسته ام. از خواندن آرزوهایشان برای برگشتن به دوران دبیرستان خسته ام. از فکر کردن به آینده و ناراحتی برایش خسته ام. از مقاومت برای تغییر خسته ام. من از دوست شدن با آدم هایی که چندین و چندین سال از خودم بزرگ ترند خسته ام. من از وقت گذراندن بزرگ ترم خسته ام. من از دوری با آدم های هم سن و سالم خسته ام. من از ایمیل زدن به نیکولا خسته ام. من از درس خواندن خسته ام. من از این یکنواختی خ
يادت نره تا هميشه واسه تو میخونمو میدونم تو هستی پايه های استخونممن و تو با هم می تونیم به ستارهوقتی که نباشی دیگه مرگ هست راه چارهدل من میگه یکم دیگه فکر کن در این بارهمی خوام برسم بهت ولي دور و برم يه دیوارههمه عشق و مشق و حس شعر من تو هستیيادت نره که تو با من يه عهدی بستیيادت نره که تو توی قلب من نشستیيادت نره دل من هست در به درتيادت نره که عاشق تو يه قلندرهيادت نره عاشقت از همه دیونه تره
♫♫
دانلود اهنگ جدید یاس به نام يادت نره با حضور مجید غ
يادت نره تا هميشه واسه تو میخونمو میدونم تو هستی پايه های استخونممن و تو با هم می تونیم به ستارهوقتی که نباشی دیگه مرگ هست راه چارهدل من میگه یکم دیگه فکر کن در این بارهمی خوام برسم بهت ولي دور و برم يه دیوارههمه عشق و مشق و حس شعر من تو هستیيادت نره که تو با من يه عهدی بستیيادت نره که تو توی قلب من نشستیيادت نره دل من هست در به درتيادت نره که عاشق تو يه قلندرهيادت نره عاشقت از همه دیونه تره
♫♫
دانلود اهنگ جدید یاس به نام يادت نره با حضور مجید غ
توئیتر رو هم پاک کردم و برگشتم به خونه‌ی خودم وبلاگ!!
نمیدونم واکنش پسری که باهاش چت میکردم چی خواهد بود ولي حقیقتا حوصله‌ی اون رو هم نداشتم خسته بودم از بایدها و اصرار به تلاش هایی که برای من خسته کننده بود
خسته بودم از فکر کردن به ی رابطه غیر از اون جیزی که بود یا اینکه ایا این از من خوشش میاد یا نه! یا جرا ایدی نمیخواد؟ چرا و جرا و چرا
۳۰ ام دفاع پایان نامه داشت و من میخواستم بعد دفاع بهش خسته نباشید بگم ازش بپرسم که چجوری بود و چی شد
ول
ببار بارونروطن خسته منببار اروم ببار ارومرودل شکسته منمنم مثل تو گرفتممنم مثل تو باریدمببار بارونکه منم يه جوری خستمخسته از خودم از دلمخسته از این دنیامخسته م خسته گیام من می مونم زیر بارونببار بارون ببار اروم
✒میلادشکیبا 
هیچ میل ندارم هر چه می‌نویسم و هر چه فکر می‌کنم تلخ باشد. اما هست. نه که نخواهم از این تلخی‌ها‌ بگریزم اما انگار نمی‌شود. انگار هر چه دست و پا می‌زنم بیشتر فرو می‌روم در این لجن‌زار تلخی‌ها.
خسته‌ام. اگر بگویم از همه‌چیز خسته‌ام چندان دروغ نگفته‌ام. می‌گویند که بهترین تراپیست هر کس خودش است. من هم تراپیست خوبی هستم، اما وقتی ریشه‌ی همه‌ی تلخی‌هایم حالا يه گرهی به دی‌ ماه لعنتی خورده چه می‌توانم بکنم؟ چیزی درست می‌شود؟
بگذریم.
از حر
فک کن که research که هميشه جای امن و خوشحالت بوده هم خراب شه ):
به خاطر آدما. خسته ست مهسا، خسته ):
دست از سرم چرا بر نمی دارن؟ چرا؟ جای خوشحالم کجاست دیگه؟ :)
من چرا از حقم دفاع نمی کنم؟ چرا به بقيه آدما اینقدر وزن می دم؟ اینقدر اثرگذاری در نظر می گیرم؟ :)
استاد بزرگ مخالف خوانان
ستاره ی عالم مخالف ایران
ای پیر غلام ابا عبدالله
خسته نباشی ای بزرگ مرد مخالف خوان
ای کسی که تمام لعن و نفرین هارا خریدی به جانت 
صدایت را فدا کردی 
خسته نباشی  
حاج حسن برکتی
بازهم پر قدرت و باشکوه به کارت ادامه ده برای هميشه 
پاینده و پیروز باشی 
خدا پشت و پناهت 
امام حسین یار و یاورت
خسته نباشی
من انقدر به دنیایِ خودم عادت کرده بودم که وقتی تو يه جمعی بودم همه سلول های تاریکم مثل بمب منفجر میشدن و انقدر سروصداهای مغزم زیاد میشد که فقط میخواستم فرار کنم بدوم بی مقصد فقط بدوم
گاهی وقتا انقد از دنیام و تاریکی هاش خسته میشدم که فقط میخواستم دو دستی آدمایِ دنیامو نگه دارمحس جنون بهم دست میدادمیخواستم کله مو بکنم بندازم دور
کلمه ها
خودم
دوست دارم خودمو رها کنم
رویاهامو
و متلاشی بشم
من زندگی رو نمی فهمم .
ا ی ن ح س ن ف  ر ت م
چشامو
متن اهنگ میثم ابراهیمی به نام معلومه کجایی
بی تو تک و تنهام چه سرده دستام معلومه کجاییمعلومه کجاییبی تو من و دریا بی تو شب و سرما کجایی با کی الانمنم که تیره و تار و تنهامفکرم باش يه ذره تو که فکرت يه سره زده به سر منمن و يادت و شبفکر من باش يه ذره تو که فکرت يه سره زده به سر منمن و يادت و شب دیوونه کردخسته ام از فکرای بی سر و ته میزنم بی تو توی دل شهرفرقی نداره که چی میشه تهش میخوام يه امشبو دیوونه شمچرا نگاتو میی ازم دنیارو واست میریزم بهمگل
سلام دوستان
واقعا خسته شدم من هميشه سعی کردم هیچکسو اذیت نکنم ولي همه سعی میکنن يه جوری يه زخمی بهم بزنن 
چراااا؟
واقعا مگه چیکار کردم هميشه سعی کردم سرم تو کار خودم باشه به همه کمک کنم اما چی شد ها؟!
میدونی بهم چی میگه؟ !  . میگه بلاخره تو هم روزی از سنگ میشی 
من نمیشم من برای کارای بزرگی وارد دنیا شدم این چیزا باعث تغییر من نمیشه من هنوزم هستم 
سارا هميشه کمک میکنه حتی به ادمایی که ازش نفرت دارند
میدونی من شاخ نیستم فقط سبک زندگیم اینجوريه
کانال ما در سروش دنبال کنید
❄❄❄❄
خسته اماز نگفته هادلشوره دارماز خط بی پایان توبعضی وقتا دلم کمی سکوت میخوادوقتی همجا سکوت است دلم یکم پرتوقع میشوداون وقت اغوش گرم تورا میخوادبرای همین از این روزها سرگردان خسته امارسالی #شیما_عبادی
کاش چون پاييز بودم . کاش چون پاييز بودم کاش چون پاييز خاموش و ملال انگیز بودم برگهای آرزوهایم یکایک زرد میشد آفتاب دیدگانم سرد میشد آسمان سینه ام پر درد می شد ناگهان طوفان اندوهی به جانم چنگ میزد اشکهایم همچو باران دامنم را رنگ می زد وه . چه زیبا بود اگر پاييز بودم وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم شاعری در چشم من می خواند .شعری آسمانی در کنار قلب عاشق شعله میزد در شرار آتش دردی نهانی نغمه من . همچو آوای نسیم پر شکسته عطر غم می ریخت بر دلهای خسته
خداپس از آفرینش آدم خدا گفت به او: نازنینم آدمبا تو رازی دارم!اندکی پیشترآی آدم آرام و نجیب ، آمد پیش. زیر چشمی به خدا می نگریست !محو لبخند غم آلود خدا ! دلش انگار گریست .نازنینم آدم!!. ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !یاد من باش . که بس تنهایم !!.بغض آدم ترکید ، گونه هایش لرزید !!به خدا گفت :من به اندازه ی من به اندازه ی گلهای بهشت .نه .به اندازه عرش نه نهمن به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، دوستدارت هستم !!آدم ، کوله اش را بر دا
گفته بودم خسته‌امخسته‌ام از هميشه بدهکار بودن به آدم‌ها. از این که برای قابل قبول بودن باید بی نهایت خوب باشم و برای پس زده شدن يه کمی هم بد باشم کافيه.
نمره منفی میدونی چيه؟
من اونی ام که عوض این که هر سه تا نمره منفیم يه مثبتمو حذف کنه، هر نمره منفیم سه تا مثبتو حذف میکنه.
گفته بودم خسته‌مخسته‌م از هميشه بدهکار بودن به آدما. از این که برای قابل قبول بودن باید بی نهایت خوب باشم و برای پس زده شدن يه کمی هم بد باشم کافيه.
نمره منفی میدونی چيه؟
من اونی ام که عوض این که هر سه تا نمره منفیم يه مثبتمو حذف کنه، هر نمره منفیم سه تا مثبتو حذف میکنه.
از جنس سخت لباس هایت خسته شدی به زودی یک لباس نرم می آید
از سرد مزاجی و یخی خسته شدی به زودی یک حرف گرم می آید
از این هیاهو خسته ای نگرانی به زودی دو کوچه آنور تر یک کوچه بمبست می آید
حتی اگر خدایی نکرده خودکشی هم می خواهی بکنی وایسا  به دیدنش می ارزد به زودی برف می آیید
این روزا
خوشحالم. بابت پیشرفت های درسی‌م ، اینکه اجازه ندادم از هیچ نظر به اردیبهشتِ پارسال شباهت پیدا کنه.
این روزا خسته‌م .
بابت روزهایی که انگار تمومی ندارن. خسته م از اینکه طیِ ۸ ماه اخیر ، بعد از چشم باز کردن از تو رختخواب رفتم سمت قفسه کتابا . خسته م از همه ی دعوت های کوهنوردی و مهمونی و پیاده روی و بستنی‌خوری که مجبور شدم ردشون کنم بلکه ۴ تا تست بیشتر بزنم . خسته م از دویدنا و نرسیدنا . که حتی وضع آزمونامم خوشایند نیست و فقط دارم تلاش می
آری، پاييز نزدیک است .
اما پاييز که هميشه صدای خش و خش برگ‌ها در گذرها نیست ! پاييز که هميشه با بوی مهر نمی‌آید !
پاييز گاهی در زیر سیگاریِ روی میز، زیر انبوهی از خاکستر است، گاهی حوالی عطری تلخ پشت یقه‌ی لباسی تا شده، گاهی هم نم بارانیست که گوشه چشمانت می‌درخشد !
پاييز که هميشه لای برگ های زرد و نارنجی نیست، گاهی در دل کاجی‌ست میان یک کاجزار هميشه سبز. گاهی قهوه‌ایست که سر می‌رود، غذایی‌ست که ته می‌گیرد و لبخندیست که بی بهانه بر لبانت می
یک روزهایی می آیند که از گفتن "خسته شدم"هم خسته می شویم!!!
یاد میگیریم که هیچ کس در این دنیا نمیتواند برای خستگی ما کاری کند
هیچ کس نمی‌تواند برای رفیق از دست رفته ما شناسنامه المثنی گم شده توی سفر استاد بد اخلاق که دو ترم متوالی حالمان را می گیرد دندان های خراب از عصب کشی شده و . است
یک روزهایی می آیند که از گفتن "خسته شدم"هم خسته می شویم!!!
سعی میکنیم از آب پرتقال های خنکی که مامان دستمان می دهد لذت ببریم
از اینکه امروز گل های شمعدونی گل داده ان
۱-من امروز بعد از دو هفته دایانا رو دیدم
۲-دو هفته دیگه کنکور دارم و دلم شور میزنه
۳-کلا امروز بی حال و حوصله م
۴-خسته شدم واقعا خسته شدم دیگه کشش ندارم درس بخونم از ماه مهر من هر روز روزی حداقل ۳-۴ ساعت دارم میخونم. استرسش دیگه خسته م کرده :(
یک عالمه دویده بود و جایی نرسیده بود. بالاخره بعد از این همه دویدن جایی ایستاده بود، بدون اشک ریختن یک عالمه حرف زده بود و بعد توانسته بود که نفس عمیقی بکشد. حالا دیگر فقط خسته بود. پتو را کشید روی سرش و خوابید. دلش می خواست وقتی چشمش را باز می کند دیگر خسته نباشد. دلش خیلی چیزها ی دیگر هم می خواست اما اول از همه باید می خوابید. چهار پاييز می خوابید.
یک عالمه دویده بود و جایی نرسیده بود. بالاخره بعد از این همه دویدن جایی ایستاده بود، بدون اشک ریختن یک عالمه حرف زده بود و بعد توانسته بود که نفس عمیقی بکشد. حالا دیگر فقط خسته بود. پتو را کشید روی سرش و خوابید. دلش می خواست وقتی چشمش را باز می کند دیگر خسته نباشد. دلش خیلی چیزها ی دیگر هم می خواست اما اول از همه باید می خوابید. چهار پاييز می خوابید.
خسته ایم از حسادت هایِ پنهان شده پشتِ لبخند هایِ مصنوعی .خسته ایم وقتی هنگامِ خستگی هایمان از زمین و زمان ، نیاز داریم که فقط درکمان کننداما فقط درصددِ تلاش برایِ اثباتِ بدبخت تر ‌بودنِ خودشان هستند ما فقط خسته ایمو دلمان شروعی دوباره میخواهد .شروعی درستو‌ خالی از دروغ و‌‌ دَغَل بازی .
یادمه وقتی به دنیا اومدم تو منو خیلی دوست داشتی
خیلی خیلی زیاد
هميشه کنارم بودی، هميشه مراقبم بودی، هميشه میپرسیدی چی میخوام که برام بیاری، و بیشترین زمان بیداریت کنار من بود
من بغلیت و وابسته ات شده بودم
هر روز بزرگتر شدم
تپلی تر شدم
خسته میشدی از اینکه مدام بغل میخواستم، منم مدام گريه میکردم که بغلم کنی، هم دلت برام میسوخت هم کفرت در میومد
چیزای دیگه ایم شروع کردم به خواستن مثل "با من بازی کن"
با بزرگ تر شدنم هم خواسته هام بزرگتر میشد
منو ب
خسته ام. دستم به هیچ کاری نمی‌رود. توی خودم فرو رفته‌اند. دلم می‌خواهد یکی عاشقم شود و دوستم بدارد. خسته ام از این دنیای تنهایی. و آخر چه کسی کسی را چنان که ارسطو می‌گوید دوست خواهد داشت؟ نه این جهان، جهان من نیست. این جهان پر از نقص است و من حقیقتا از اینهمه نقص در جهان دلزده‌ام. امروز شنبه هست. کاش امروز که کتابخانه می‌روم کمی بیشتر تلاش کنم. دلم می‌خواد دکتری بخونم آی‌پی‌ام کاش.
دانلود آهنگ محسن یگانه خودخواه
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * خودخواه * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , محسن یگانه باشید.
دانلود آهنگ محسن یگانه به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Mohsen Yeganeh called Khodkhah With online playback , text and the best quality in mediac
متن آهنگ محسن یگانه خودخواه
 
خودخواه و حریص پی چیزی که نیست تو مثل هميشه رد میشیو میشه دوباره سکوت يه راه رو به روت يه جا يه نفر از من بی خبرهميشه همینه نخو
خسته ام . خیلی خسته . از زندگی و همه ی آدمها خسته ام . دیگه نمی خوام برای زندگی تلاشی بکنم . حتی آینده ی بچه هام هم دیگه برام مهم نیست . دیگه اینهمه زحمت و تلاش و بدو بدو بسه . وقتی آدم اینهمه زحمت می کشه و همش بی نتیجه می مونه . وقتی حتی نزدیک ترین آدمهای اطرافمون هم قدر نمی دونند و نمی فهمند . یعنی فاتحه همه چی خونده شده . 
از قدیم و ندیم گفتند برای کسی بمیر که برات تب کنه . و من توی این دنیا هیچ کسی رو ندارم که برام تب کنه ! هیشکی رو ندارم .
با خودتان نمی گویید میچکا کجا است؟! چرا این روزها این همه کم حرف شده است؟! آن هم میچکایی که گذشته ی گل و بلبل را مدام نقد می کرد حالا این حالِ افتضاح را چرا تاب آورده؟! نکند فکر کنید که طرفدار پرزیدنت است. که از اولش هم نبود و تنها افتخار این روزهایش هم همین است. یا شاید فکر می کنید ذوق آمدن عضو جدید زندگی میچکا و تاج سر است که این همه بی اختیارش کرده است و کم حرف! ولي نه جانم. میچکا این روزها خسته است. خسته. خسته و خسته. خسته نه از کارهای بی شمار خان
کانال ما در سروش کلیک کنید
پاييز،قلب مرا شکستُ رها کردپاييز،دل مرا مثل برگ هایش خزون کردپاييز،چشم مرا مثل بارانش خیس کردپاييز،حال مرا بدو بدتر کردپاييز،مرا خونه نشین شب کردپاييز،عشق مرا از من دور کردپاييز،شعر مرا بی غزل کردپاييز،تن مرا سرد کردپاييز.میلاد_شکیبا✒
ما خسته ایم ! خسته به معنای واقعی
دلهای ما شکسته به معنای واقعی
ما لشکریم ! لشکر پخش و پلا که دید ؟
خیلی ز هم گسسته به معنای واقعی
این زخم سجده نیست به پیشانی ام رفیق
جای دریست بسته به معنای واقعی
از بادبان نخیزد و از ناخدا ، بخار
کشتی به گل نشسته به معنای واقعی
تنگ است جای ما و چنین است حال ما
باغی درون هسته ! به معنای واقعی
اینقدر هر وقت حالم بد بوده اومدم اینجا نوشتم، که این مدت که حالم خوب بود حاضر نبودم بیام اینجا که اون حال بد برام یادآور نشه
ولي دلم برای نوشتن تنگ شده و دوست دارم از حال و روزم بنویسم که بعدها یادم نره خاطراتم رو!
خوشی های دوران قرنطینه، هر وقت دلت میخواد بخوابی هر وقت دلت میخواد کار میکنی بعد يه مدت خسته میشی دلت نظم و صبح زود بیدار شدن رو میخواد بعد که این اتفاق میفته، دوباره خسته می شی!
شاید زندگی همینه! يه مدت با يه چیزی حال میکنی و بعد
هوا، هوای غزل‌های سرد پاييزی است
بخوان، که غصه تنگ غروب بد چیزی است
تمام خانه پرافسوس، پرنفس، پر یاد
هنوز حلقه‌ات آن‌جا، میان رومیزی است
یکی نوشت که پاييز، فصل آخر سال-
چقدر جمله او، جمله‌ غم‌انگیزی است
و آبشارم و در مرز شب، فروریزان 
و فصل مردم تنها، چه فصل لبريزي است
مخواه عاشق سبز بهار باشم من-
هوا، هوای غزل‌های زرد پاييزی است
اینم تا یادم نرفته بگم که تباه ترین تایمی که در این دانشکده گذرندم به یک ساعت و خرده ای که صرفا منتظر بودم اون میله لامصب آزمایش خستگی خسته شود یعنی صرفا منتظر بودیم ها نه اندازگیری ای نه هیچی صرفا منتظر! منم گوشیم خاموش بود و شارژر نداشتم . یعنی میخوام اوج تباهی رو بفهمید قشنگ روضه رو حس کنید . بعد این یکساعت و خورده که اون میله لعنتی با بار اوليش خسته نشد و ما خسته شدیم واخرش مجبور شدیم هی بار رو ببریم بالا تا بالاخره افتخار بدن و خسته شن و بشک
بعد به خودت میای میبینی زندگی همونقدر پر چالشه، مثل روزهای قبل، حتی بدتر. که مهمونی و بوس و قلب و نی نی جدید و جوجه اردکای تازه به دنیا اومده و دلخوشی های فندقی ِ دیگه، ظاهرا چیزی رو تغییر ندادن. یا حداقل فعلا تغییر ندادن.
صبح از خواب پامیشی. کش و قوسی به بدنت میدی، درد تو بدنت جریان پیدا می کنه. يادت می افته دوست ِ خشنت دوباره برگشته. شاید بگین دوست که خشن نمیشه. اما چیزی که هميشه همراهته اما بی رحم و تنده ولي خیلی چیزا يادت داده، به نظرم اسمش م
خسته ام 
دلم عجیب گرفته 
يه عالمه درس مونده که باید بخونم و من دلم میخواد بشینم يه گوشه زار بزنم 
ادما وقتی خستن ، وقتی دلشون گرفته چی کار میکنن حالشون خوب بشه ؟! من باید چی کار کنم حالم خوب بشه 
دلم میخواد از خودم فرار کنم  
میترسم نمیدونم از چی اما میترسم 
لعنت به تکرار
دلم بارون میخواد 
خسته ام 
شونه‌های کوچیکم خسته‌س.
گرفتارم و دلم زار زار گريه کردن می‌خواد و اعتراف به هیچی بودنم.
شونه‌های کوچیکم خسته‌س.
دلم می‌خواد زار بزنم.
دلم یک گريه‌ی آسمانی تر از فکرهای مشوش این روزها می‌خواد.
میخوام موقع خواب دنیام رو و عزیزانم رو به تو بسپارم.
شونه‌های کوچیکم خسته‌س.
خدا رو شکر که ماه رجبِ عزیز هست این ایام.
مثل پاييز که در روح و تنم جا مانده
رفتم از یاد تو و آمدنم جا مانده
آسمان بودی و پیش تو کبوتر بودم
گوشه ی شانه ی تو پرزدنم جامانده
مرز آرامش من شانه ی پر مهر تو بود
عطر آرامش من در وطنم جامانده
خسته ام! درد دلم  قابل جراحی نیست
یاد تو در همه جای بدنم جامانده
مثل مرداب در ابعاد خودم محصورم
پشت رویای تو دریا شدنم جامانده
قدر دیدار تو، اندازه ی یخ کردن چای !
طعم خوشبختی مان در دهنم جامانده
من میان همه ی خاطره ها جاماندم
مثل پاييز که در روح و تنم جامان
خسته‌ام از این شلوغی و روز به روز نو شدن معشوق‌ها دوربرم.
يه آدم تنها که از تنهاییش به سمت معشوق‌هایی فرار می‌کنه و هیچ کجا بقدری که نخستین معشوق دربرش به او ارزانی می‌کنه نمی‌یابه اما همچنان دست نمی‌کشه.
خسته‌تم از این تنهایی و هرزگی. از این بی تفریحی. از این سکوت مطلق جهان. باید درس بخونم . باید تلاش کنم اما حسش نمیاد، صبح تا شب موبایل دستمه و هیچ .
خسته‌ام و افسرده و هیچ چیز جهان برام اندکی دلخوشی نداره.
نمیدانم چرا اینطوری شده ام!کلا باران که می‌بارد، حال دلمان به هم می‌خورد.نمی‌فهمم چرا اینطوری میشوم. اصلا يهو همه خاطراتت، همه حرف هایی که در ته قلبت مانده، همه و همه يهو زنده می‌شوند.يهو همه حرف هایی که دلت میخواهد بزنی و از خاطر برده ای، يهو، همه و همه، زنده می‌شوند.کاش دیگر باران نبارد!.یا لااقل اگر می‌بارد،.آرام ببارد!. مراعات دل خسته مان را بکند. اخر گوشه دلمان کودکی، خواب رفته!کودکی که خیلی خسته است.خسته از زندگیاز دنیا با
نمیدانم چرا اینطوری شده ام!کلا باران که می‌بارد، حال دلمان به هم می‌خورد.نمی‌فهمم چرا اینطوری میشوم. اصلا يهو همه خاطراتت، همه حرف هایی که در ته قلبت مانده، همه و همه يهو زنده می‌شوند.يهو همه حرف هایی که دلت میخواهد بزنی و از خاطر برده ای، يهو، همه و همه، زنده می‌شوند.کاش دیگر باران نبارد!.یا لااقل اگر می‌بارد،.آرام ببارد!. مراعات دل خسته مان را بکند. اخر گوشه دلمان کودکی، خواب رفته!کودکی که خیلی خسته است.خسته از زندگیاز دنیا با
چشم‌هایم را باز می‌کنم. احساس خفگی دارم. خبرها را چک می‌کنم. مطالبی که از قبل ذخیره کرده بودم را برای برادر و پدرم می‌فرستم. شاید کمی نظرشان درباره‌ی این حکومت عوض شود. احمقانه است! هنوز امید دارم به تغییر آدم‌ها! آهنگ آهای خبردار» همایون شجریان را پخش می‌کنم. حتی دلم اجرای جدید هری استای را نمی‌خواهد. با این حال برای بار نمی‌دانم چندم تماشا می‌کنم. دم پنجره می‌ایستم. هوا سرد است. بعد از دو هفته بالاخره خورشید در آسمان می‌درخشد. می‌خ
این روزا
خوشحالم. بابت پیشرفت های درسی‌م ، اینکه اجازه ندادم از هیچ نظر به اردیبهشتِ پارسال شباهت پیدا کنه. همین که الان کارنامه ها رو نگاهمیکنم و لبخند میزنم و میگم این مدت دیگه رو هم بخونم همه چی تمومه ، یعنی راهمو درست اومدم .
این روزا خسته‌م .
بابت روزهایی که انگار تمومی ندارن. خسته م از اینکه طیِ ۸ ماه اخیر ، بعد از چشم باز کردن از تو رختخواب رفتم سمت قفسه کتابا . خسته م از همه ی دعوت های کوهنوردی و مهمونی و پیاده روی و بستنی‌خوری که مجبو
من خسته ی مسافر
که دم به دم زشوقت
ز کویر سرد تاریک
به امید گرم يادت
به صدای خفته در گلویم
همه گام میزدم من
تب تشنگی روی ماهت
عطش فراق سالهایت
قدمم چو بید لرزان
که گذر کنی زچشم
چو رسیدم از فراق سالها
تو فرشته ی مهاجرهوس جنان چه داری؟
و چه قدر خسته ام از چرا؟»از چه گونه!»خسته ام از سؤال های سختپاسخ های پیچیدهاز کلمات سنگینفکرهای عمیقپیچ های تندنشانه های با معنا، بی معنا.دلم تنگ می شود گاهی،برای یک دوستت دارم» سادهدو فنجان قهوه ی داغ»سه روز» تعطیلی در زمستانچهار خنده ی» بلندو پنج انگشت» دوست داشتنی.
+مصطفی مستور
باورم نمیشه به پایان این پاييز رسیدیم. پاييز 98. چقدر فرق دارد با پاييز 88 و شب یلدای خابگاه و اون همه فال حافظ.
چقدر این دهه اخیر زود گذشت. چقدر هنوز کار دارم. هنوز حتا به قدر کافی بزرگ نشدم. به خوبی میدونم منطق چی میگه و درست چيه. اما تسلیم مهربونی ذاتی م میشم. البته انکار نمیکنم اون شیطنت و تجربه خاهی ته وجودم هم بهرحال اثرگذاره.
از پاييز 78 که یادم نمیاد. حالا یا نمیخام یادم بیاد. . 
صبح ها که سوفیا رو میبرم مهد از يه راه های خیلی دوری بر
ولنتاین 
عید 
سالگرد ها 
هیچکدوم برای من معنا نداره. تجربش نکردم 
هرچی بوده تنهایی و تنهایی 
شرمندگی از پدر مادر 
و از دست رفتن همه چی حتی غریزه 
یک جزیره بی سکنه که داره توی آب فرو میره 
پر از ترسم 
پر از تنهایی
پر از خلاء
جای تصویر قشنگت کنار بچه ها خاليه
خسته ام خسته  خیلی خسته 
اونقدر نامرئی م که بچه ها حتی منو وقت خداحافظیوش نمیبینن 
چراغ مادر که خاموش بشه من پرت میشم ته دره تنهایی و روی یک صخره جون میدم 
کاش قبل تو خاموش بشم 
گاهی دلم می گیرد از هر چه باید و نباید.  انگار خسته از هر ایدئولوژی ام.  خسته از هر جهان بینی.  
شاید من همه چیز را در ایدال ترین حالت ممکن می خواهم.  اصلاً،   فکر کن من یک آرمانگرا هستم   با  آرمان های بی نتیجه چه کنم؟  
گاهی به زندگی و.تمام موجودیتش می اندیشم.  شاید زندگی به بازی گل یا پوچ شباهت دارد که ما فقط پوچ ها را پیدا کردیم . پس گل ها کجاست؟  
چرا هرچه می گردیم، کمتر می یابیم؟  
شاید تو زندگی آدمایی که برای خواسته هاشون سخت تلاش میکنن زیاد دیده باشید. اونا برای رسیدن به يه شغل خوب، خونه و ماشین خوب همه تلاششونو میکنن و پا پس نمیکشن ولي آدمی که برای رسیدن به عشقق همه کار کنه کم پیدا میشه. آخه میدونی عشق يه چیز دو طرفه است و کافيه طرف مقابل همراهی نکنه، اونموقع ست که آدمای معمولي بیخیال میشن ولي یکسری فرازمینی ها هستن تا آخرین نفس میجنگن. اونا خسته نمیشن از پا درمیان. ایستاده میمیرن. من یکی از این فرازمینی ها رو میشناسم
اصل قضيه اینه که اگه نتونم برای امتحان ماه اینده م حداقل نمره رو بگیرم، تمام تلاش های این مدتم پوچ میشه.
خستگی چند ماه گذشته + نگرفتن اون نمره ی رویایی توی تافل که براش زحمت کشیده بودم + اعصاب خوردی های این چند روز گذشته؛ باعث شده بیش از پیش سست و کرخت بشم.
در نتیجه اینکه تا لنگ ظهر میخوابم و موقع درس خوندن هم حواسم پرته.
خواهرم امشب بهم گفت هميشه فرق و تو و بقيه آدما در این بوده که دیرتر خسته میشی؛ اینو يادت نره.
فکر کردن به این جمله شاید باعث بش
دیشب خواب دیدم فکرامو نوشتم، یکی از بچه ها اینجا دیدتشون و خونده و به بقيه نشون داده.
خواب دیدم گريه کردم. وقتی می نوشتمشون.
خواب دیدم جرئت حرف زدن داشتم.
خواب دیدم برای یکی مهم بود.
خواب دیدم خسته شده بودم از اینکه همون چیزی باشم که ازم میخوان. خواب دیدم دلم میخواست يه بار مهم باشه من چی میخوام.
ولي خب. نیستم؟ اگه خسته شده بودم الان وضعم این نبود.
اگه خسته شده بودم هر روز به همه پیام نمیدادم که یک دقیقه بعدش حذفش کنم.
اگه خسته شده بودم، فرقی می کر
اما . اما افسردگيه هس. و جایی نمیرهوسط روزت و کارات سروکله ش پیدا میشه.انگیزه رو از تو میگیرهيه چهاردیواری میسازه دورت و تو رو از پا در میاره.تو خسته تر از اون میشی ک پاشی و بری سمت علایقتپاشی کاراتو انجام بدی. و هیچ کاریم از دست تو بر نمیاد. فکر کنی اخه این همه زندگی کنی ک چی.فکر کنی مردن بهتر نیست. يادت بره هدف هاتو يادت بره تمام شادی های زندگیتو يه غول سیاه بپیچه دور تو فکر کنی اندازه هزار سال خسته ای. اندازه هزار سال دوست ندا
.
امتحان ما لغو شد. افتاد واسه بعد عید. حالا چیکار باید کرد؟ نخونی، يادت می‌ره. بخونی، تعطیلاتو از دست دادی. گرچه، کدوم تعطیلات؟ کجا می‌شه رفت با این وضع؟ چیکار باید کرد؟ خسته شدم.احساس پوسیدگی عمیقی از درون دارم. اسیر شدیم.
در این مطلب قصد داریم به بیوگرافی و معرفی آثار یک از چهره اهی جدید و جذاب موسیقی ایرانی بپردازیم این خواننده زن به تازگی موفق به انتشار چند تک ترک شده که در سبک موسیقی پاپ فعالیت دارای موضوع عاشقانه و علاوه چهره ی زیا دارای صدایی گوش نواز و شنیدنی است این هنرمندا تا کنون بیش ار ده تک ترک منتشر کرده است از معروفترین آثار این هنرمندا میتوان به آهنگ های برگشتم و تو که نیستی اشاهر کرد.که متن آهنگ ها به شرح زیر است:
متن آهنگ برگشتمتصمیمم رفتن بود ا
رمان به رنگ پاييز
دانلود رمان به رنگ پاييز اثر نگین عظیمی فشی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم
درون زندگی هر آدمی رخدادی شکل میگیرد که پذیرشش خیلی دشوار است، زندگی رسم گردون و بگرده و دختر ماجرای ما به رسم قدیمی سرنوشت و روزگار میگردد ، دخترک داستان به رنگ پاييز ما باید خیلی سختی ها را تحمل کند تا پیروز شود …
خلاصه رمان به رنگ پاييز
من را ببخش تابستان . به این گرمای دلچسبت دل ندادمو به سرعت از روز های داغت گ
دیگه اما خسته شدم. خسته شدم از دوییدن و نرسیدن. خسته شدم بس که واسه هر چیزی دویدم و تهش دنیا بم ندادش. مگه چیز بزرگی میخواستم آخه؟ هر بار که این سوالو از خودم میپرسم گريه امون نمیده. خسته شدم اما. واسه خودتون. نمیخوام. هیچی دیگه نمیخوام. دیگه نمیخوام بلند شم و حالم خوب شه. این بار واقعا دیگه دلم نمیخواد بلند شم. بلند شم که چی؟ هی دوییدن و نرسیدن که چی؟ عصری داشتم فکر میکردم که دیگه نمیخوام که خوب بشم. اینجوری راحت تره. بعد يهو يه نشونه دیدم. خوندم ک
 
 
پاييز که باشی می دانی .
زیر پای عابران ، کوچه بی قرار بهار نشسته !
آخر قصّه پاييز هميشه بهار است !
حتی اگر از زمستانی سخت بگذرد !
پاييز که باشی ، به تقویمت بهار بر می گردد !
 
 
 
شاعر : مژده لواسانی ( کتاب خونِ انار گردن پاييز است )
 
مردان بنده محبت هستند و نیروی محبت می تواند آن ها را به هر کاری ترغیب کند.
حال تصور کنید مردی خسته وارد خانه می شود وبا آغوش گرم همسر و یک استکان چای و چند جمله دلنشین مواجه شود . این حجم از محبت به راحتی خستگی چندین ساعته مردان را از تن آنها بیرون خواهد کرد.
خلق خوش ؛ ظاهر آراسته ؛ مهربانی در کلام ؛ درک خستگی ها ؛ سوال پیچ نکردن و از راس اموری ست که در هنگام ورود یک مرد خسته باید مورد توجه قرار گیرد.
از زندگی از این همه تکرار خسته اماز های و هوی کوچه و بازار خسته امدلگیرِ آسمانم و آزرده ی زمینامشب برای هرچه و هر کار خسته امدل خسته سویِ خانه تنِ خسته می کشموایا. از این حصارِ دل آزار خسته امبیزارم از خموشیِ تقویمِ روی میزاز دنگ دنگِ ساعتِ دیوار خسته اماز او که گفت: یارِ تو هستم» ولي نبوداز خود که زخم خورده ام از یار خسته امبا خویش در ستیزم و از دوست در گریز
از حالِ من مپرس که بسیار خسته ام
محمدعلی بهمنی
پ.ن: از جنگ دائمی درونم خسته ام.
دانلود آهنگ جدید احمد سلو و مصطفی یاوری گلايه
24 بهمن 1396

دانلود آهنگ جدید احمد سلو و مصطفی یاوری گلايه
همین حالا می توانید دانلود کنید ترانه بسیار زیبا از هنرمند احمد سلو و
مصطفی یاوری به نام گلايه همراه با تکست و کیفیت عالی آماده دانلود شده است
Download Ahang Jadid Ahmad Solo & Mostafa Yavari – Gelaye Dar Site MakMusic (Exclusive Music & Direct Link)

متن آهنگ احمد سلو و مصطفی یاوری گلايه
میمیره قلبم بی صدا ببین چه خواهش میکنه
وقتی کسی به غیر من روتو نوازش میکنه
وقتی می
دانلود آهنگ جدید احمد سلو و مصطفی یاوری گلايه
24 بهمن 1396

دانلود آهنگ جدید احمد سلو و مصطفی یاوری گلايه
همین حالا می توانید دانلود کنید ترانه بسیار زیبا از هنرمند احمد سلو و
مصطفی یاوری به نام گلايه همراه با تکست و کیفیت عالی آماده دانلود شده است
Download Ahang Jadid Ahmad Solo & Mostafa Yavari – Gelaye Dar Site MakMusic (Exclusive Music & Direct Link)

متن آهنگ احمد سلو و مصطفی یاوری گلايه
میمیره قلبم بی صدا ببین چه خواهش میکنه
وقتی کسی به غیر من روتو نوازش میکنه
وقتی می
جنگ اعصاب 
صبح به صبح بیدار 
تمام شب بی خواب
مغز بیمار 
خسته از جنگ، خسته از کار 
راه مرگ هر روز 
مسیر زندگیمان بود 
کارمان این است، مرگ تدریجی 
دود ماشین و، پیچ های پی در پی
خسته از تکرار، خسته از مردم 
حس تو این است، از همه عقب ماندی 
راه برگشتی نیست، پیر و بی هدف ماندی 
مرگ تلخ است اما 
راه دیگر چیست؟ 
جز به بيهودگی رفتن 
جز به روح خود را کشتن 
نه دگر قلب و، نه دگر احساس 
نه کمی عشق و، ذره ای اخلاص 
همه شان را کشتند، همه شان را بردند 
آنچه باق
 

#محب‌امام‌زمان‌عج
خدا تو قرآن و ‌سوره بلد میگه ما انسان را در رنج و سختی خلق کردیم. این دنیا پر از سختی ها و مشکلات هست که بستگی به ما انسانها داره که چطور باهاشون مواجه بشیم.
⁉️يه سوال؟اگر يه لیوان آب رو تو دستتون نگه دارین خسته میشین؟ نه. اگه ده دقیقه بگذره؟ آره يه خرده.اگه یک ساعت بشه چی؟ خُب دیگه خیلی خسته میشین.
✅مشکلات زندگی هم همینه، اگه ساده باهاشون برخورد کنی و درست، زود و بدون خستگی حل میشن. 
یکی از بهترین راه های دفع مشکلات
ته که دنی ستاره سو نکنه
ته که دنی ونوشه بو نکنه
ته دنی بیشه ره خنده دنيه
ته گویی آدم زنده دنيه
 
خسته دوش و بال جان پیر
مه دل قرار جان پیر 
 
سه پنج روز پونزده بيه ته نمویی
تیر ماه سیزده بيه ته نمویی
مه ره وعده هدایی سر خرمن
خرمن کر بزه بيه ته نمویی
 
خسته دوش و بال جان پیر
مه دل قرار جان پیر 
 
اگر صد تا جمه طلا دپوشم
میون دشمنون آقا بووشم
هزارون دستمره شه وسه دارم
مه دل خوانه که تی ور دووشم
 
خسته دوش و بال جان پیر
مه دل قرار جان پیر 
 
 
 
این ایام از اون روز و شب‌هایيه که اونقدر حالم خرابه که تنها راه چاره‌م چندبار در روز نوشتنه. حسم دچار رکود شده. ۵ ماهه که دلم ذوقِ دیدنت رو حس نکرده. دو هفته‌ست که غیرمستقیم، بهش حالی نکردی دوسش داری و تو هم دلتنگشی. عزیزم، سه ساله که منتظرم بشنوم، که بگم، "دوسِت‌دارم". از صبور بودن خسته‌م. از کتمان خسته‌م. از منطقی بودن و دیوانگی نکردن خسته‌م. از نداشتنت، از حسرتِ یک‌دل‌سیر تماشا کردنت خسته‌م. از اینکه نمیتونم هر وقت خواستم پیام بدم خس
هميشه فکر می کردم هیچ کس نمی تونه من را خسته کنه. اینقدر انرژی داشتم که تک نفره قادر به حرکت چندین نفر و انرژی دادن به اونها بودم. اینکه می گم بودم ، نه اینکه دارم از سالیان دراز قبل صحبت می کنم. نه
 
همین دو سال پیش مثل بمب انرژی بودم. اعتقاد داشتم که قادر به تغیرات اساسی در سیستمها هستم. پیش خودم می گفتم باید برای پیشرفت شرکت و کشور و . تلاش کنم تا بچه هامون بتونند خوبتر از ما زندگی کنند. در آن برهه ها بسیاری از افراد به من می گفتند که فکر نکن می
رمان به رنگ پاييز
دانلود رمان به رنگ پاييز اثر نگین عظیمی فشی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم
درون زندگی هر آدمی رخدادی شکل میگیرد که پذیرشش خیلی دشوار است، زندگی رسم گردون و بگرده و دختر ماجرای ما به رسم قدیمی سرنوشت و روزگار میگردد ، دخترک داستان به رنگ پاييز ما باید خیلی سختی ها را تحمل کند تا پیروز شود …
خلاصه رمان به رنگ پاييز
من را ببخش تابستان . به این گرمای دلچسبت دل ندادمو به سرعت از روز های داغت گ
در روزگار ناشکیبایی و محنت 
و 
در هیاهوی سکوت هایی تلخ 
و
در میان دریایی از زیبایی های نازیبا

ناگاه نسیمی ب طراوت و خنکای چشمه سارانت
و
نوایی از جنس نغمه خوش الحان بلبلانت
 
و
یک مهربانی و امید از جنس عشق و سادگی

همه وجود منه پاييز خسته و بیمارت را دگرگون کرد.

منه پاييز فصلی نیستم که زیبایی ندیده باشم.

پاييز هنوز طعم میوه های رنگارنگ تابستانی معبودش در آزمون های بازار بندگی، زیر زبانش است 
پاييز هنوز حرارت آفتاب عشق روزه تابستان در درونش ش
این عکس اولين عکسی بود که هزارو هشتادو شیش روز پیش گذاشتم پروفایل وبلاگم 
داره سه سالش میشه 
این سه سال چقدر اتفاقا افتاد 
چقدر زمان چیز عجیبيه 
نمیدونم 
قبلنا حس جا موندن داشتم 
الان ناامیدی 
کاملا میدونم نباید اجازه بدم ناامیدی رخنه کنه تو وجودم 
و میدونم باید اسوده خاطر تر پیش برم 
اما انگار يه چیزی تو دلم سنگینی میکنه 
انگار منو به سمت انزوا و سکوت سوق میده 
انگار قرار نیست چیزی بهتر بشه 
کاش میتونستم يه قسمتایی از حافظمو شبا خالی کنم
اصلا دیگه حال هیچ کاری ندارم :(
خسته خسته !
#خسته تر  از دیروز ! 
+خیلی دلم گرفته همه من به بهونه درس و کنکورمن تو  خونه  ول کردن منم فقط دارم برای بابا جی (بابا بزرگ )گريه میکنم  قثط !
+ خدایا چرا گريه هام تمومی نداره 
+3 روز هر کی زنگ میزنه تسلیت میگه میزنم زیر گريه تلفن قطع میکنم :(
+انقدر گريه کردم نمی دونم الان دارم چی مینویسم اصلا بابت غلط املایی شرمنده
اصلا دیگه حال هیچ کاری ندارم :(
خسته خسته !
#خسته تر  از دیروز ! 
+خیلی دلم گرفته همه من به بهونه درس و کنکورمن تو  خونه  ول کردن منم فقط دارم برای بابا جی (بابا بزرگ )گريه میکنم  قثط !
+ خدایا چرا گريه هام تمومی نداره 
+3 روز هر کی زنگ میزنه تسلیت میگه میزنم زیر گريه تلفن قطع میکنم :(
+انقدر گريه کردم نمی دونم الان دارم چی مینویسم اصلا بابت غلط املایی شرمنده
خسته ام ?. نه هر‌چه فکرش را میکنم من خسته نیستم .چون کاری انجام نداده ام که به خاطرش خسته شده باشم .احساس تنهایی میکنم?.نه ، احساس تنهایی هم نمیکنم. بی حوصله ام ?.نه ،ینی شاید. حوصله ی درگیری با چیز هایی که دوست ندارم را ندارم .دلتنگم?.اره، من دلم برای خیلی چیز ها تنگ شده .حتی برای چیزهایی که در زندگی ام هرگز نبودند. دلتنگی دلیل خوبی برای بی حوصله بودنه?.من نمیدونم . و فکرم نمیکنم اینطوری باشه دلم خیلی چیزا میخواد ولي هیچکدومو ندارم . ینی هس

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها