نتایج جستجو برای عبارت :

آیا میتونم بعد ۶ سال دیه تصادفی که کردم رو بگیرم ، بعد اینکه نامه پزشک قانونی رو به قاضی دادم ، قاضی با تهدید به پرونده رابطه ای که قبلا داشتم ازم

یک پرونده خانوادگی داشتم امور را قانوني طبق معمول انجام دادم و اظهار نظر هم صورت گرفت و رسیدگی پرونده به اتمام رسید چند روز پس از اظهار نظر من فرزند شاکی پرونده که یک دختر خانم زیبا 4 ساله بود در حالی که تل صورتی و کاپشن صورتی و کفش صورتی داشت وارد اتاقم شد و یک نامه به من داد که با خط خودش نوشته بود و در آخر هم نقاشی کشیده بود که عکس آن را می گذارم:
آيا پزشک قانوني رابطه از پشت را می فهمد یا نه؟ اين سوال مشترک بسیاری از بازدیدکنندگان ویکی روان است چون رابطه جنسی مقعدی یکی از انواع نزدیکی میان زن و مرد می باشد. قبلا به طور مفصل در مورد اين رابطه مقعدی صحبت کردیم اما حالا قصد داریم به پرسش یکی از بازدیدکنندگان ویکی روان در مورد تشخیص رابطه از پشت توسط پزشک قانوني و مدت زمان تشخیص دخول از عقب بپردازیم.
منبع : پزشک قانوني و تشخیص رابطه مقعدی
ادامه مطلب
از یجايی به بعد 
ترک کردن یا حذف کردن چیزايی دوسش دارم و داشتم 
برام مهم نیست 
قبلا برام مهم بود ٬ نگهشون میداشتم ٬ چندین و چند سال 
مثل نامه ها ٬ مثل وسايلی که دوست داشتم ٬ مثل خیلی چیزاي دیگه 
نمی‌دونم چیشد . 
اون بخش از احساساتم رو از دست دادم بابت نگهداریشون 
اون وبلاگ بیانم که توش شعر می‌نوشتم رو حذف کردم 
نامه ها رو سوزوندم 
با آدمايی که آشنا میشدم و دوسم داشتن ٬ خیلی راحت ترکشون کردم .
هیچی برام مهم نیست
اگر پرونده اي را تازه ايجاد کرده باشیم در هنگام ذخیره(save)آن براي نام آن پرونده از شما یک اسم می خواهد تا آن پرونده را با آن اسم ذخیره کند.
اما اگر پرونده اي را که قبلا ذخیره کردیم را باز میکنم بعد از اتمام کار اتفاق خاصی براي ذخیره آن نمی افتد و روی پرونده قبلی ذخیره میشود.
حال اگر پرونده اي را که قبلا ذخیره کردیم را باز کنیم و تغییراتی را روی آن اعمال کنیم میتوانیم پرونده را با تغییرات آن در پرونده جدید ثبت کنیم save as نسخه جدید را که با قبلی متفا
اوايل مهر با حجم زیادی از تنفر میومدم می‌نشستم سرکلاس و عین چی زل می‌زدم به چشماي استادا و بهشون نمی‌خندیدم. اونا شوخی می‌کردن و من حتی چیزی نمی‌شنیدم.همه رو گناهکار می‌دیدم.بچه‌ها می‌مردن از خنده‌‌کلاس از خنده‌ها به تعویق می‌افتاد و من واسه خودم یه چیزايی رو برگه می‌نوشتم.اولین بار که احساس تعلق کردم، به اون مدرسه به اون کلاسزنگ ادبیات. با اين‌که سر کلاس هیچ استادی حرف نمی‌زدم و نظر نمی‌دادم براي اولین بار سر کلاس قاضي سرمو آو
7سال با یک مرد معتاد زندگی کردم تمام وسايل زندگیم رو فروخت در اين بین دوست همسرم گفت از ش جدا بشم وايشون هم از همسرش جدا میشه وبا هم زندگی کنیم قبول نکردم با همسرش از من اخازی کردند ومنم براي حفظ آبروم در محل کارم 6میلیون پول دادم اين موضوع را خانواده ی همسرم فهمیدند ومجبور شدم با بخشش مهریه طلاق بگيرم بعد از مدتی همسرم که ترک کرده بودخواست که برگردم منم برگشتم یک سال خرج زندگیش رو دادم ولی بازم به مواد برگشته میخوام طلاق بگيرم وقتی فهمیدتهدی
مردکی را چشم درد خواست.پیش بیطار (دام پزشک)رفت که دوا کن.بیطار از انچه در چشم ستوران می کرد ،در دیده او کشید و کور شد.حکومت (شکايت)به داور بردند.گفت:براو هیچ تاوان نیست.اگر اين خر نبودی بیش بیطار نرفتی»
در روزگاران قدیم مردی چشم درد گرفت وپیش دام پزشک روستا رفت که بیماریش را مداوا کند.دام پزشک از دارویی که براي چشم درد چهارپايان و حیوانات می زد به مرد داد.زیرا که تنها چنین دارویی داشت براي مداواي چشم درد. دام پزشک داروی حیوانات را در چشم مرد کش
بیژن قاسم زاده کیست | بیژن قاسم زاده بیوگرافی | بیژن قاسم زاده تلگرام
بیوگرافی بیژن قاسم زاده کیست
بیژن قاسم زاده کیست
برچسب: بیژن قاسم زاده. رد شکايت از بازپرس فیلترکننده تلگرام. درباره تعریف آزادی آغاز شده است اقدام بیژن قاسم زاده. کد خبر: ۶۳۱۲۱۵ تاریخ انتشار: ۱۳۹۷/۰۶/۲۱.
بیژن قاسم زاده. اردیبهشت- ۱۳۹۷ -. ۱۷ اردیبهشت. اخبار مهم. دادگاه. 1 266. شکايت جمعی از وکلا از بازپرس صادرکننده دستور فیلترینگ تلگرام. اعتمادآنلاين نوشت: .
رویداد۲۴-بعد از برگ
من میخوام از همسرم توافقی جدا بشوم از توافقاتی که گذاشتیم زیاد راضی نیستم  ممکن خود قاضي شرايط بهتری بزاره.
میخوام حضانت دخترم را به طور کامل بگيرم چکار کنم؟
 و سوال اخر جهیزیه ام. با گذشت 6سال کم کم خودم جمع کردم اما شوهرم میگه خودم پولش دادم. پس نميتونم جهیزیه خونه ام بگيرم. باتشکر.
سلام میخام بعد از مدت ها بنویسم هم اينجا تو وبلاگ 12eza منتشر کنم هم تو ویسگون تو آیدی khisgoon راستش یه اتفاقی افتاده میخام یه مدت هر چه قدر بتونم  روزه بگيرم روزه سکوت دیگه حرف نزنم با کسی حتی تو فیلمام صحبت نکنم من یه عمر وبلاگنویس بودم اشک داشتم آبرو داشتم پیش شهدا و فرشتگان همه دوستم داشتن حتی قوی بودم اين مدت که ننوشتم و فیلم گرفتم و سخنرانی کردم روم کار شد و خدا خاست خیلی چیزا فهمیدم ولی از دست خودم راضی نیستم چه برسه خدا بخاد راضی باشه لذا پش
در نوشته قوانین تجدید نظر از نگاه وکیل دادگستری غرب می خواهیم تا در رابطه با قوانین تجدید نظر از نگاه کارشناسی و با لحنی عام فهم به بررسی قوانین بپردازیم. در برخی موارد احکامی صادر می شود که منجر به اعتراض افراد متضرر شده در آن جکم می شود. در اين موارد افراد معترض می توانند از مقام قضايی بخواهند تا به بررسی مجدد پرونده بپردازد. در اين صورت پرونده به دست قاضي دومی سپرده می شود و قاضي دوم به بررسی مجدد راي صادره بر اساس پرونده و افعال انجام شده،
حکايت کوزه عسل ملانصرالدین و قاضي
 
ملانصر الدین سندی داشت که باید قاضي شهر آن را تايید می کرد اما از بخت بد او قاضي هیچ کاری را بدون رشوه انجام نمی داد .
ملا هم آه در بساط نداشت که با قاضي شریک شود و کار تايید سند را به انجام برساند اين بود که کوزه اي برداشت و آن را پر از خاک کرد و روی آن عسل ریخت بعد کوزه ی عسل و سند را برداشت و نزد قاضي رفت کوزه را پیشکش کرد و درخواستش را گفت.
قاضي همین که در پوش کوزه را برداشت و عسل را دید بی فوت وقت سند را تايید ک
بسم الله الرحمن الرحیمسلام
نور گوشیم و کم کرده بودم تا خاموش نشه و صرفه‌جویی در مصرف باطری حساب بشه. همزمان یه پیام از سیدعاصف عبداهرا اومد. داشتم پیام رو باز می‌کردم اما از شانس بد من گوشیم خاموش شد. بی سیم هم که همرام نداشتم. از طرفی هم اگر بیسیم داشتم، بین مردم نمی‌شد جلب توجه کرد وَ نباید گاف می‌دادم. خیلی ذهنم مشغول شد. چون همزمان درگیر یه پرونده‌اي هم بودیم که باخودم گفتم شايد براي اون باشه.
ادامه مطلب
امروز یکی از دوستان براي مشاوره اومده بود دفترکارم و با هم یکساعتی صحبت کردیم و پیشنهادی بهش دادم براي راه اندازی یک سايت جهت معرفی محصولات و خدماتش،‌ ( بدون اينکه بخواد هزینه راه اندازی سايت بکنه) براش سرچ کردم که بیاد بلاگ بزنه و سايت بده طراحی کنن با سايت سازهاي آماده که یهو یادم افتاد یک بلاگی رو قبلا داشتم که هر از چندگاهی مطالبی می نوشتم .جالبه که نام کاربری و رمزعبورم رو فراموش کرده بودم از بس که به اين بلاگ سر می زنم :)‌
یاد ايام کردم
https://t.me/VermiSayehGostaran
25 آذر 1398
جلسه رسیدگی به اتهامات سه نفر از متهمان پرونده ورمی‌کمپوست در شعبه ۱۱ دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضي حسینی حشمتیان برگزار شد. وی در ابتداي جلسه ضمن اعلام رسمیت جلسه و تفهیم مواد ۱۹۳ و ۱۹۴ قانون آیین دادرسی کیفری از حاضرین در جلسه خواست تا مراقب اظهارات خود باشند. در ادامه، نماينده دادستان ضمن قرارگیری در جايگاه گفت: بر اساس کیفرخواست صادره، متهمان به مشارکت در ی شبکهاي اقدام کرده‌اند که با
هرگاه مرحوم قاضي می‌شنید یکی از مریدان و یارانش متصدی منصبی از مناصب زعامت(ریاست) شده است، استعاذه می‌کرد و از شیطان به خداوند پناه می‌برد.✍ آیت الحق، ج ۱، ص ۴۴۷
-------------
سید هاشم رضوی نقل می‌کند که من بارها در مسجد کوفه و سهله او [مرحوم قاضي] را دنبال کردم و مواردی از تهجد و تلاوت قرآن و سجده‌هاي طولانی و تفکر و تأمل عمیق و خیره شدن‌ها و بهت زدگی‌هاي او (و برگشت دوباره او به حالت اولی، بعد از انتظار و تأمل دراز) را که شگفت انگیز و دهشت آور بو
امروز داخل بوفه مدرسه ، بعد از زیاده روی یه -سال دوازدهمی- در دخالت ، جر و بحثی رخ دادکه نتیجه ش یه سیلی توی گوش راست من بوده دنیاي لحظه سیلی درونِ من :(
 1- من همین الان ميتونم ازش شکايت کنم و پولی که براي ثبت نام کلاس آلمانی نیاز داشتم دست پیدا کنم
 2- با توجه به نفرتی که ازش دارم ميتونم ازش شکايت کنم پیش مدیر تا اخراج شه
 3- ميتونم همین الان روش دست بلند کنم و تا جايی که ميتونم کتکش بزنم تا دیگه جرأت دعوا کردن با کسی رو نداشته باشه
 )پیش ناظم رفتم
سلام من متاهلم اما ازنظرعاطفه و حبت کمبودداشتم که باپسری اشناشدم که ازلحاظ روحی و عاطفه به من خیلی رسید الان چندساله باهم دوست هستیم درحد تلفن تلگرام و اس ام اس حتی میدونه من شوهرم دارم بازهم به دوست داشتن پافشاری میکنه حتی بیشترازقبل خواستم بدوتم اگر شوهرم بفهمه چ حکمی داره و سزاي کارمن چیه ؟؟ باتشکر
  پاسخ توسط هادی کاویانمهر در ۲۴ فروردین ۹۸، ۱۰:۰۴
باسلام.البته چنین جرمی نیاز به اثبات از سوی مدعی دارد و اگر اثبات شود، در چنین پرونده‌ه
تو نت با هم آشنا شدیم.
صادقانه چیزی که میخواست رو گفت و منم گفتم.
عکس داد و عکس دادم. گفت قیافه همه نیست.
براي سـکـس نرفتم و قرار بر اين بود که فقط همدیگه رو ارضـا کنیم.
وقتی دیدمش همونی بود که دوست داشتم.
خوردم. خورد. مالیدم. مالید.
ولی خوب دوست داشت من باهاش سـکـس کنم و کردم.
وقتی برگشتم خونه هم از اون سپاسگزاری کردم.
امیدوارم دفعه هاي بعد هم بتونیم با هم رابطه داشته باشیم.
- کشور مقصد؟ 
+ هنوز مشخص نیست. 
_ خب من میزنم عراق
+ آخه نمیخوام برم عراق { با خودم میگم شايد هیچوقت هم نرم. پاسپورت میخوام براي اروپا}
- خب باید تو پرونده بیاد، بهرحال براي هرجا ک ویزا نیاز دارید.
 
نهايت تا یک هفته دیگه پاسپورتم صادر میشه و ميتونم وقت مصاحبه بگيرم از سفارت. امیدوارم بتونم.
خوشحالم ک کار کردم، درآمد داشتم و با هزینه خودم دارم رویاهامو رنگ واقعیت می بخشم /:
بهرحال؛ امید داریم.
 
 بعد از اون جدايی دیگه نمیخواستم زنده باشم  من دو سال پیش اولین رابطه عاطفیم رو شروع کردم، 6 ماه اول رابطه خیلی پر شور و حرارت بود اما یک روز بدون مقدمه به من گفتن که من دیگه نمیخوام با تو باشم، تو دیگه انتخاب من نیستی و همه چیز روی سر من خراب شد. اونقدر حالم خراب بود که احساس کردم دیگه نمیخوام توی اين دنیا زندگی کنم.کارم به دکتر اعصاب و روانشناس رسید. یک هفته گریه میکردم، غذا نمیخوردم و فقط داروی اعصاب میخوردم.چند روز بعد اون آقا ازم خواست برگر
جلسه‌ی دادگاه بود. دو متهم رو که به اتهام ضرب و جرح دستگیر شده بودن وارد جلسه کردن.
قاضي که هنوز پرونده رو باز نکرده بود گفت: آقايون! من هنوز پرونده‌ی شما رو که از کلانتری -یا آگاهی- فرستادن باز نکردم، پس از محتواش خبر ندارم، فقط عنوان پرونده روش نوشته شده. تا قبل از اين‌که پرونده رو باز کنم، خودتون داستان رو صادقانه تعریف کنین، بنده هم قول می‌دم تا جايی که قانون اجازه می‌ده به خاطر صداقت در گفتارتون، بهتون کمک کنم.»
دو متهم شروع کردن به حرف
جلسه‌ی دادگاه بود. دو متهم رو که به اتهام ضرب و جرح دستگیر شده بودن وارد جلسه کردن.
قاضي که هنوز پرونده رو باز نکرده بود گفت: آقايون! من هنوز پرونده‌ی شما رو که از کلانتری -یا آگاهی- فرستادن باز نکردم، پس از محتواش خبر ندارم، فقط عنوان پرونده روش نوشته شده. تا قبل از اين‌که پرونده رو باز کنم، خودتون داستان رو صادقانه تعریف کنین، بنده هم قول می‌دم تا جايی که قانون اجازه می‌ده به خاطر صداقت در گفتارتون، بهتون کمک کنم.»
دو متهم شروع کردن به حرف
 
https://soundcloud.com/haloproject/sea_and_sand
 
به امید ساختن یه زندگی جدید دلو زدم به دریا و سفر کردم 
چه روزاي خوبی داشتم،چه ماجراهايی دیدم، چه دردايی کشیدم
، توی طوفان چه کسايی رو از دست دادم
الان همه چیو از دست دادم و نشستم همونجايی که شروع کردم
ولی ايندفعه بی کس اينقدر بی کس که حتی خودمو هم ندارم
    
 
بیست سال دیگه تقریبا 36 سالمه شايد تونستم مستقل بشم و یه خونه ی جدا از والدینم براي خودم بگيرم  خونه اي که دیواراش آبی و زردن و  پر از گل و گیاهِ
هنوزم دوستاي قدیمیم کنارمن حتی شايد بیشتر از قبلاً
شايد احساس بدی دارم بخاطر اينکه دارم به کهنسالی نزدیک و نزدیک تر میشم و هر روز توی آینه به چندتا تار موهاي سفیدم خیره میشم
اما خب دوستش دارم  اون سن و اون موقعیت رو دوست دارم  چون به نظرم بزرگ شدن در کنار هیجان انگیز بودن یا شايدم ترسناک بودن یه
یک سال گذشته تغییرات زیادی کردم .
مهمترین چیزی که ميتونم براي امسال بگم حذف کردن بود 
امسال ادمهايی رو از زندگیم حذف کردم که طلبکارانه ازم انتطار داشتن یک طرفه براشون باشم 
امسال کم کم متوجه شدم که خستم از همیشه قوی بودن از اينکه همش باید به خودم القا کنم ميتونم تحمل کنم و ادامه بدم 
راستش اون نداشته هاي خودم شدن براي دیگران اونقدرهاهم تصمیم عاقلانه اي نبود 
فهمیدم براي اينکه بتونم راحت تر ادامه بدم نیاز دارم خودخواه باشم هرچقدر و هرطور ک
تقریبا 6 ماه از سال گذشته، از اسنفد شروع کردم جدی براي روش هاي جدید مهاجرتی و زندگی برنامه ریزی کردن، شروع کردم pte خوندنکه براي دانشجویی کانادا و استرالیا اقدام کنم.تمام تلاشمو کردمامتحان اول رو آخر خرداد دادم، نتیجه که میخواستم نبود، توی اسپیکینگ خیلی مشکل داشتم. البته قبل امتحان مریض بودم یکم تاثیر گذاشته بود.ايمیل زدم دانشگاه، یک ماه وقت خواستم ازشون.وقت دادن امتحان دوم آخر هاي تیر دادم و نتیجه خیلی خیلی بهتری بود.نتیجه فرستادم دانشگا
داشتم توی برنامه اينستاگرام می چرخیم که پیداش کردم نمی دونید چقد هول شدم نمی دونستم چیکار کنم درخواست دادم و از دیروز منتظر بودم تا تايید کنه امروز تايید کرد و‌درخواست داد براي فالو کردن من .منم تايید کردم ولی دل توی دلم نیست که وپیام میده یا نه اصلا نمی دونم چرا درخواست دادم و اينقدم خودمو اذیت می کنم دیگه ذهنم کار نمی کنه یعنی چی میشه؟؟؟اگه پیام داد جواب بدم ندم
بعدا نوشت: هنوز پیام نداده چرا من درخواست دادم:(
داشتم به آخرین بار فکر می کردم، بیست و هشتم مهر که از معلم بودن خداحافظی کردم و بعد از صُفه جاي دیگه اي بودم، با ته مونده ی یه طوفان خاک که خورشید نیم طلوع کرده رو به غروب رسونده بود، همین طور بی جون! خسته بودم، همه آدمها تو ماشین نمی تونن بخوابن؟!! خودم زیر لب می خوندم یا دلم :بسیار سفر باید.؟؟!
داشتم به آخرین بار فکر می کردم، بیستم آبان روز تولدش، ارائه رو که سر کلاس دادم بی خیال کلاس شدم و نشستم به نوشتن! خط زدم نوشتم خط زدم نوشتم، بغل دستیم خی
پايان نامه حمايت از ن بزه دیده

جهت مشاهده و دانلود فايل به روی لینک زیر کلیک نمايید
دانلود پايان نامه حمايت از ن بزه دیده

حمايت از ن بزه دیده پايان نامه ارشد حقوق حمايت از ن بزه دیده و ارتباط آن با پزشک دانلود پايان نامه ارشد حقوق حمايت از ن بزه دیده و ارتباط آن با پزشک قانونيايان نامه حمايت از ن بزه دیده و ارتباط آن با پزشک قانوني در دسته بندی علوم انسانی بازدید کننده عزیز میتوانید فايل مربوط به پايان نامه حمايت از
توانايی اين رو دارم که بالقوه خودمو بکشم
از بس تنبلی کردم بیست روز بیشترو کشتم و هدر دادم
دقیقا ۲۴ روز از فرجه اي که داشتم رو به فناي اعظم دادم میگفتم یک هفته هم استراحت میخواستم ۱۷ روز پرارزش رو هدر دادم 
چه اهدافی داشتم هاااا 
مبخواستم رتبه بشم برتر کشور بشم 
اما حالا نگران پاس شدنم هستم 
Anyway
مهم نیس دیگه چیکار کنم 
فعلا وقتنو نیذارم سر تموم کردن و دوره کردن 
فکر رتبه و نتبجه رو هم ازذهنم پاک میکنم
چون امکان رسیدن بهش صفره 
فقط کاش خدا کمکم
"کاش میشد هویتت رو چند روزی مثل لباس دربیاری و بندازی یه گوشه. بشی از هرچی "دیگرانه." "
نشستم اينجا درست جايی که اون همه براش زحمت کشیدم که چیو ثابت کنم؟ به چی برسم؟ به خودم بگم ميتونم؟ آره خب ميتونم. اما تو سخت ترین لحظه‌ی زندگی هستم. احساس میکنم باختم اما بزرگ شدم. میدونم که خب باختم!! دنیا که به آخر نرسیده میدونم که سخته آره سخته. اما نمیشه اينطور کجدار و مریض جلو رفت. 
ترسايی که از اين رابطه داشتم به وقوع پیوسته و من دیگه نمی تونم باهاشون
 
تکیه کردم بر وفاي او غلط کردم ، غلط باختم جان در هواي او غلط کردم، غلط 
عمر کردم صرف او فعلی عبث کردم ، عبث ساختم جان را فداي او غلط کردم ، غلط 
دل به داغش مبتلا کردم خطا کردم ، خطا سوختم خود را براي او غلط کردم ، غلط 
اينکه دل بستم به مهر عارضش بد بود بد جان که دادم در هواي او غلط کردم ، غلط 
همچو وحشی رفت جانم درهوايش حیف،حیف خو گرفتم با جفاي او غلط کردم ، غلط 
+وحشی بافقی
+ شاعر عنوان: صائب تبریزی
حدودا سه ماهی میشه که براي تحصیل از ايران اومدم بیرون. دیروز داشتم مطالب قدیمی تر وبلاگمو میخوندم و واقعا از اين پروسه ی سختی که طی کردم به شگفت اومدم اگه بخوام مسیرمو بعد از تموم شدن کارشناسی توصیف کنم ، باید بگم اول کار اعتماد بنفس پايینی داشتم و همین باعث شد سرکاری برم که مناسب من از هر نظر نبود و در نهايت پس از شکست هاي متعدد ، شروع کردم به شناختن خودم ، اينکه چه محیطی برام مناسبه ، اينکه چی از زندگیم میخوام و بعدش با خوندن کتابای محتلف رو
در یک روز زمستانی که از خیسی کفشم گله داشتم و ترس از لیز خوردن در برف‌هاي نیمه آب شده، راهی را انتخاب کردم که آسفالت نبود و هر چند تا زانو زیر برف رفته بودم ولی با فراغ ‌بال، به سمت مقصد حرکت کردم. دختری را در قسمت آسفالت دیدم که با عجله حرکت می‌کرد و براي اينکه متنم طولانی شود، چون آهوی سبک‌بالی، خرامان خرامان از نوع تند، من را که هیچ، کلاغ‌هاي آسمان را از راه به در می‌کرد.با خود شرط بستم که اگر افتاد، مقداری پول به صدقه می‌دهم به خصوص اگر
خب اين اولین نوشتمه تو اين وبلاگ قبلا هی میخواستم شروع کنم که نکردم و الان اينجام!
نویسنده نیستم ولی نوشتنو دوست دارم قبلا سعی کردم مرتب بنویسم که ادامه ندادم. اينجارو درست کردم که هرچی چرت و پرت میخوام بنویسم خصوصا الان که وبلاگ و وبلاگ خونی سوت و کوره و اينجا یه جاي دنجیه که ميتونم خودمو خالی کنم ازون ورم جدی تر از نوشتن برا خودمه چون میتونه یه مخاطب خیالی داشته باشه.
الان فقط ميتونم همینو بگم=||||
اسم یه فیلم رو داشتم زدم تو نت ببینم چجورچیزیه.
و گاد =| من قبلا اينو با یه اسم دیگه دیده بودم!!
اينا مهم نیست!!! مهم اينجاست که من با لب‌تاب یکی دیگه اسمه فیلمه رو سرچ کردم 
و نمیدونم چجوری باید تاریخچه‌ش رو پاک کنم=|
اگ لب‌تاب خودم بود بلد بودم اما اين یکی نمیشهTT
کاشکی با گوشی خودم سرچ میکردم=|
هعی خدا ، از همون اولم شانس نداشتم
بسم
الله الرّحمن الرّحیم»
با اين تلقی و بینش، موضع‌گیری تو در برابر حکومت‌ها و ت‌ها و رویدادها
مشخص می‌شود. تو حکومتی را می‌خواهی همگام با نظام هستی، نه همراه با شرايط تولیدی
و قانوني می‌خواهی در اين سطح نه در سطح قراردادها و حاکمی می‌خواهی در اين قلمرو،
نه در داخل مرزها .
و از اين حکومت، نه نان و آب و رفاه و عدالت و تکامل که
بیشتر از اين‌ها را خواستاری و تنها به مبارزه با استثمار و استبداد و اِس‌اِس‌هاي
دیگر قانع نیستی. اسلامی ک

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها