نتایج جستجو برای عبارت :

کژال یعنی دختری با چشمای آهویی ارباب عمارت به اسم تیرداد که به زور باهم ازدواج میکنن برای آوردن وارث که بعد از مدت چند روز عاشق هم میشن

عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت عمارت چت
رمان ارباب زاده مغرور من
نویسنده الهه اتش ژانر:عاشقانه-اربابی   250 صفحه
خلاصه :دانلود رمان ارباب زاده مغرور من اربابی از تبار سیاهی، قدرت  و خشونت دختر ارباب دختري از جنس  سکوت،آرامش،پاک،ساده و عاشق خدمتکار ارباب پسری از جنس سنگ و انتقام اما مهربون حالا این دختر قصه عاشق پسر قصه مون میشه و زمانی که ارباب متوجه میشه حالا چی در انتظار این دو نفر است…: یسنا یسنا بیا ،دوباره رحیم افتاده به جون یکی تو رو خدا بیاحالا این دختر قصه عاشق پسر قصه مو
رمان ارباب زاده مغرور من
نویسنده الهه اتش ژانر:عاشقانه-اربابی   250 صفحه
خلاصه :دانلود رمان ارباب زاده مغرور من اربابی از تبار سیاهی، قدرت  و خشونت دختر ارباب دختري از جنس  سکوت،آرامش،پاک،ساده و عاشق خدمتکار ارباب پسری از جنس سنگ و انتقام اما مهربون حالا این دختر قصه عاشق پسر قصه مون میشه و زمانی که ارباب متوجه میشه حالا چی در انتظار این دو نفر است…: یسنا یسنا بیا ،دوباره رحیم افتاده به جون یکی تو رو خدا بیاحالا این دختر قصه عاشق پسر قصه مو
عمارت‌ها همواره به عنوان نمادهایی از زیبایی، تاریخ و هنر شناخته می‌شوند. عمارت ماندگار الیگودرز یکی از بزرگترین و زیباترین عمارت‌های ایران است که در اطراف طبیعت زیبای الیگودرز قرار گرفته است. در این مقاله، با هم به معرفی عمارت ماندگار الیگودرز و ویژگی‌های فرهنگی و تاریخی آن می‌پردازیم.
ادامه مطلب
سلام دوستان
سوالم اینه که آیا یه پسر میتونه عاشق دختري باشه ولی با دختر دیگه ای ازدواج کنه؟، خیلی از پسرها وقتی عاشق ميشن و به عشق شون نمی رسن قید ازدواج رو میزنن، ولی یه سری پسرها هم هستن که فکر میکنی واقعا عاشقت هستند، کلی به در و دیوار میزنن ولی بعدش راحت میرن با یکی دیگه. يعني تو این حالت اصلا عاشق نبوده و فقط ادعای عاشقی بوده؟
بعد چه جوری میشه که آدم قبلی رو فراموش ميکنن؟
من خودم دخترم، تجربه ی یه رابطه ی بی سرانجام رو داشتم، طرفم بعد من رف
ذهن ارباب شماست و شما برده اش هستیدو با مراقبه شما می توانید ارباب شویدو ذهن برده شما. و ذهن براي چنان مدت طولانی ای ارباب بودهکه نمی خواهد برده شود. چه کسی دوست دارد ارباب بودن خود رابه این آسانی از دست بدهد؟ همه جور وسوسه ایجاد می کند پس مراقب ذهن خود باشید!
قسمت دوم
به نام خدا
نویسنده:امیرحسین کاظم دخت
 
در سالیان پیش در نزدیکی شهر آبادان عمارتی وجود داشت که به عمارت شیخِ خنده معروف بود. صاحب این عمارت شیخ عربی بود که هر هفت روز مقدمات جشن آماده میکرد و همه مردم جمع می شدند و شادی میکردند.
این جشن ها در رسومات هم برگزار میشد.
این عمارت سالیان سال افراد را به خود دعوت می کرد.
عروسی،جشن،شادی و تمام مراسماتی که شادی آور بود به طور رایگان شیخ عرب برگزار میکرد.
شیخ عرب مردی شاد و چاق بود،او از خاندان سع
میخواستم باهم ازدواج کنیم تا همدیگرا ببوسیم 
میخواستم باهم  ازدواج کنیم تا یکدیگر را در آغوش بگیریم ، تا هم آغوش شویم ! 
میخواستم باهم ازدواج کنیم تا بچه های خودمان را داشته باشیم . 
میخواستم باهم ازدواج کنیم تا .
راستش عزیزم یاد آوری هیچکدام از اینها شایسته ی عزاداری و لایق اشک های بی وقفه ام نبودند ، جز این : 
میخواستم ازدواج کنیم تا باهم حرف بزنیم . 
مثلا یک جمعه صبح در آرامش بعد از هم آغوشی وقتی مرا بغل گرفته ای و مدام بر صورتم بوسه میزنی
میخواستم باهم ازدواج کنیم تا همدیگرا ببوسیم 
میخواستم باهم  ازدواج کنیم تا یکدیگر را در آغوش بگیریم ،
 تا هم آغوش شویم ! 
میخواستم باهم ازدواج کنیم تا بچه های خودمان را داشته باشیم . 
میخواستم باهم ازدواج کنیم تا .
راستش عزیزم یاد آوری هیچکدام از اینها شایسته ی عزاداری و لایق اشک های بی وقفه ام نبودند ، جز این : 
میخواستم ازدواج کنیم تا باهم حرف بزنیم . 
مثلا یک صبح جمعه  در آرامش بعد از هم آغوشی وقتی مرا بغل گرفته ای و مدام بر صورتم بوسه میزن
هست مگه نه؟ 
آره هست 
اما اینجا تعریف نشده 
در حال حاضر من یک بی وارث هستم 
در حال حاضر من یک پیر دختر هستم 
در حال حاضر من زنی هستم که در آینده تنها می مونه 
و براي همین باید ازدواج کنم 
نیستم تازه نماز خوندم پس حال هورمونیم بد نیست 
اما اشکم بابت نوشتن اینها دراومد 
من در حال حاضر دختري هستم که اصلا خوب نیست رفتارهاش اصلا سنگین و دخترونه نیست و براي همین هم خواستگار نداره و براي همین هم مامانش همش جوش میزنه و آخرین دخترش میگه مواظب باش
متن آهنگ ارباب شهر من امیر خلوتهمه چی توو دنیا میچرخه فقط سرِ توهمه بیشترشو میخوان ، بیشتر به ضربِ دوعددِ بالا ماشین حساب يعني قدرتاگه داشته باشی راحتی حتی توو غربتتوو زمینِ خدا گرفتی جای خدا روآدما میپرستنت شدن نسخ و خمارتتو زدی به هم قانونِ برابریتویی دلیل قهر و آشتیدلیلِ خنجر اَ پشتِ برادریآدما سرِ تو حیله ميکنن ، بهت پیله ميکنندخترِ جوونو زیرِ پیر مرد ميکنن
ادامه مطلب
مشاوره ازدواج در چه زمینه هایی صحبت میکند؟
ازدواج دائم
ازدواج موقت
ازدواج سفید 
ازدواج سفید اسلامی
باهم باشی
باهم باشی اسلامی
شیوه صحیح ازدواج
مشاوره قبل از ازدواج
مشاوره حین خواستگاری
بهترین مسائلی که باید در هنگام خواستگاری مطرح شود
مدیریت خواستگاری
مدیریت نامزدی
نامزدی قانونی
نامزدی شرعی
هدایای نامزدی
مشاوره حین دوران عقد
هدایای عقد
حقوق زوجین در دوران عقد
بایدها و نبایدهای دوران عقد
باید و نبایدهای شب زفاف
وظایف زوجین در زفاف
روان
دانلود کتاب صوتی ارباب حلقه ها اثر جی آر آر تالکین
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
دانلود رایگان کتاب صوتی ارباب حلقه ها اثر جی آر آر تالکین .ketabdownloadpdf.blog.ir › tag › دانلود رایگان کتاب .دانلود کتاب صوتی ارباب حلقه ها اثر جی آر آر تالکین. دانلود فایل. سریال صوتی ارباب حلقه ها؛ یاران حلقه، قسمت 02 اثر جی. آر. آر .www.navaar.ir › کتاب های صوتی .
دانلود کتاب صوتی ارباب حلقه ها اثر جی آر آر تالکین :: دانلود .ketabdownloadpdf1.blog.ir › دانلود-کتاب-صوتی-اربا.دانلود کتاب صوت
امروز شاهد عقد دو کبوتر عاشق بودم
دخترخاله ی ما چند سالی بود دل در گرو آقایی داده بود و عاشق شده بود.این آقا هم عاشق دخترخاله ی ما
بعد از چند سال بالاخره به هم رسیدن و امروز اسمشون رفت تو شناسنامه ی هم
ان شالله همه ی دختر پسرهای سایت خانواده برتر ازدواج کنن و همه ی کبوترهای عاشق به هم برسن.الهی آمین.
عزیزم!
آبجی مریمم می‌گه "دختره که واسه مامان باباش می‌مونه. پسر که ازدواج کنه، می‌ره پشت سرش رو هم نگاه نمی‌کنه!"
بیا حرف‌هام رو بهت بگم، تو برو به مریم بگو. آخه شما دخترها بهتر زبون همدیگه رو می‌فهمین. بگو مظاهر می‌گه "هر پسر توو زندگیش سه بار عاشق ‌می‌شه. عاشق خدا، عاشق مامانش، عاشق دختري که باهاش ازدواج می‌کنه. ولی هرکدوم از این عشق‌ها یه دنیای جداگانه دارن و با هم قاتی نمی‌شن هیچ وقت. مثل اینه که به یه نویسنده بگی نوشتن رو بیشتر دوست د
طبق آمار ها در صورت ازدواج مردهای دهه پنجاه و شصت باز هم حدود یک میلیون! دختر دهه شصتی موفق به ازدواج نمیشوند و شاید مجبور باشن تا آخر عمر مجرد بمونن.
پسرای دهه شصتی در یک اقدام غافلگیرانه براي ازدواج سراغ دخترای جوانتر دهه هفتادی رفتن و دخترای دهه شصتی شانس ازدواج رو از دست دادن!
دخترایی که مسن شدن و با اومدن دخترای ترگل ورگل دیگه شاید چندان بختی براي ازدواج نداشته باشن.
 
پ.ن:شاید بگین از لحاظ مالی و جنسی خودشون رو ميکنن؛اما هیچکدوم مثل
سلام
من پسر مغروری هستم. خیلی برام سنگینه جواب "نه" شنیدن. براي همین خیلی تلاش میکنم که اگر به دختري علاقه داشتم هرگز "لو" ندم. و اصلا متوجه نشه. بعد که یک مدت بهش نزدیک شدم و حسابی شناختمش و به یک درصد بالای از اطمینان رسیدم اصل مطلب رو بگم. ولی هیچ وقت تا حالا از طرف مقابل نپرسیدم که از اول فهمیدی قصد من چیه یا وقتی گفتم فهمیدی؟
برام سوال شده که دخترها درباره ی پسرهایی که بهشون نزدیک ميشن چطور فکر ميکنن؟، چون من فکر کنم پسر چه با قصد دوستی یا ازد
خب
امسال هم با تمام بدی ها و خوبی هاش تموم شد و رفت تو بایگانی دلمون♥.امسال کنارهمدیگه اتفاقای زیادی رو پشت سر گذاشتیم؛باهم قهرکردیم،بعد چندروز آشتی کردیم.باهم دعوا کردیم اما بعداز یه مدت کوتاه دوباره شدیم همون اکیپ سابق‍‍‍.
به خاطرهمدیگه بابقیه دعواکردیم.باهم بازی کردیم.باهم بزرگ شدیم.باهم گفتیم و خندیدیم.باهم و براي هم گریه کردیم.براي همدیگه کادو خریدیم.براي همدیگه تولدگرفتیم.باهم بحث کردیم.باهم کل کل کردیم‍♀‍♀.همدیگه روسورپرای
+ چن وقتیه سعی میکنم عاشق شم ولی تا الان این اتفاق برام نیوفتاده :(
- اینجوری که آدم عاشق نمیشه :|
+ پس چجوری یسری عاشق ميشن؟! اصن عشق يعني چی؟! یه تعریف از عشق بگو ببینم!
- عشق يعني اینکه یه نفر برات مهم بشه! يعني وقتی باهاشی اون تیکه آخر کبابی رو که گذاشتی با لذت بخوری بدی به اون :)
+ آهان پس فعلا کاری نمیشه کرد :|
یارو عاشق فرشته میشه، فرشته میگه: ما نمیتونیم باهم ازدواج کنیم.!
 
 
طرف میپرسه چرا.!؟
فرشته میگه: آخه من آدم نیستم.!
یارو میگه: توفکر کردی من آدمم :))
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌والا :)
تو انیمه ی angels of death یه شخصیتی بود به اسم دَنی . که پزشک بود . دنی به طور مادرزادی یه چشمش کور بود و اون یکی چشمشم ضعیف بود . و مادرش وقتی که دنی بچه بود جلوی چشم دنی خودشُ کشته بود . پدر مادرش به خاطر کور بودن دنی از هم جدا ميشن و دنی خودش رو تو مرگ مادرش مقصر می‌دونه, چون دنی اون بچه ای که مادرش میخواست نبود ، چون وجود داشتن دنی و حضورش و دیدنش مادرش رو آزار می‌داد. و دنی عاشق مادرش بود . دوس داشت مادرش رو خوشحال کنه . از اون روز به بعد دنی به شکل وسوا
امروز یکی از صمیمی‌ترین دوستای دوران دبیرستانم اومده بود دانشگاه بهم سربزنه. کلی باهم حرف زدیم از گذشته از الان.
بعد چند دقیقه یه سیگار از جیبش بیرون آورد و گذاشت لای لباش روشنش کرد و دستاشو گذاشت تو جیبش 
خیلی صحنه بدی بود واسم. صمیمی‌ترین دوستم از سرما لباش میلرزید و سیگارو پک میزد، چشماي سرخش به زور باز بود و خیره بودیم به چشماي هم،چرا اون همه شادی و انرژی تو چشماش جاشو داده به بی‌تفاوتی و سردی؟
دلم واسه اون روزایی تنگ شده که باهم میرف
 
عمارات ملک بوشهر یکی از این بناهای تاریخی است که صاحب آن یکی از تجار معروف شهر بوشهر است. این عمارت در دوره قاجاریه ساخته شده است. این عمارت زیبا در ۸ کیلومتری بوشهر و در کوچه ملک، واقع در خیابان ماهینی و محله بهمنی شهرستان بوشهر قرار دارد. عمارت ملک بوشهر یک مجموعه ساختمانی است که با داشتن یک قرن سابقه، اکنون یک عمارت تاریخی محسوب می‌شود.
ادامه مطلب
حس خستگی و بیهودگی بودن کارها اذیتم می کنه 
انگار 
انگار بود و نبودم فرقی نداره 
مگه تو محل کار 

خانم حراست امروز بعد دیدن حضوریم تلفنی زنگ زده که یکیو معرفی کنه 
گفت یکیو پیدا کنی و اینا 
گفتم اونقدر موارد داغون بهم معرفی کردن که آدم روش نمیشه بگه 
گفتم منم گفتم قصد ازدواج ندارم 
گفت یه کیس خوبه 
گفتم خوب؟ 
گفت استاد دانشگاهه فوق لیسانسه مجرده 
میخواستم بپرسم با ازدواج من مشکل نداره که یهو گفت فقط دیالیز میشه 
هفته ای دو بار 
:| 
گفتم آها ی
عید های شعبان یک ته مایه ی غربتی درونش نهفته است. يعني هر چه هم سعی کنی شادباشی و بخندی باز از  ته دلت نمی‌توانی شاد باشی.
مثلا همین ولادت ارباب اصلا نمی‌توانم درک کنم که با اسم ارباب کف می‌زنند و دست می‌زنند. یا مثلا همین امشب شب ولادت جوان ارباب، که تمام تلاشت را می‌کنی که فکر نکنی به .
ولی درد ناکترین ولادت‌ش نیمه‌اش است.اصلا مگر می‌شود.شب تولد پدر را بدون پدر جشن گرفت. مثلا میشود تصور کرد بابا زندان باشد بعد همه دور هم بگوییم و بخ
الان باید البوم جدید تیلور رو باهم گوش میدادیم. یک هندفری رو ب اشتراک میزاشتیم و تو تاریکی شب روی هر ترک تمرکز میکردیم و بعد راجع ب کل البوم باهم حرف میزدیم و نزدیکای صبح تازه میخابیدیم و تو میگفتی ک عاشق شب های تابستونی. بله. من دلتنگتم. بیشتر از چیزی ک فکرشو بکنی!
اولین نسخه رزیدنت ایول در سال 1996 ساخته شد ولی اتفاق اون مربوط به اتفاقی در سال 1998 ! در شهر راکن بودماموران گزارشاتی دریافت کردن ازین که حدودا ده نفر به خانواده ها حمله ور شده بودنو قربانیان ظاهرا خورده شده بودند !!اول تیم براوو فرستاده میشه که ناپدید ميشن وبعدتیم آلفا براي برسی موضوع فرستاده میشه ولی توسط یه عده سگ زامبی مورد حمله قرار میگیره و خلبان گروه با هلی کوپتر فرار میکنهو اون ها مجبور ميشن وارد یه عمارت متروکه بشنوقتی بازی شروع میشه
نام:آی پارا
ژانر:عاشقانه،هیجانی،سبک قدیمی
نویسنده:سمیه.ف.ح
خلاصه:آی پارا دختر یوسف خان،پس از مرگ پدرش به دلیل مخالفت با پیشنهاد عمویش (ازدواج با پسرعمویش)،به عنوان یک خدمتکار به میرزا تقی خان فروخته می شود و سپس از شهر خود کندوان،به عمارت وی در اسکو می رود اما در همان لحظه های اول ورودش به عمارت میرزا تقی خان.
دانلود رمان آی پارا
_ عماد 
+ جانم 
_ عماد چطور میشه همزمان دو نفر رو دوست داشت ؟! اصلا چطور میشه یکی همزمان هم دوست داشته باشه با من ازدواج کنه هم با دیگری ؟! ها ؟! 
+ ببین عزیزم ، اگر منظورت درمورد مردهاست که باید بگم مردها مکانیزم متفاوتی نسبت به زنها دارند ، مردها میتونن عاشق زنی که باهاش میخوابن ، باهم صاحب بچه ميشن ، زنی که باهاش به مسافرت میرن ، غذا میخورن و در کل کسی باهاش زندگی ميکنند باشن . و همزمان میتونن عاشق زنی باشند که در رویاهاشون عشق رو با اون تجربه کر
ازدواج یک زوج که بالای صد سال سن دارند سوژه رسانه ها شد . داماد و عروس قبل از آن دو ازدواج دیگر نیز داشتند و حالا در زمانی که هردویشان بالای صد سال سن دارند تصمیم به ازدواج باهم گرفتند .زن و مردی که بیشتر از 100 سال عمر دارند براي سومین بار در عمرشان ازدواج کردند
جان و فیلیس کوک، شروع زندگی جدیدشان را در اوهایو جشن گرفتند. جان یکی از افسران جنگ جهانی دوم است که اخیرا ۱۰۰ ساله شده و فیلیس هشتم آگست، ۱۰۳ ساله می‌شود.
می‌توان گفت فیلیس به صورت ژنتیک
سلام
پسری 29 هستم. دخترهای مختلفی بهم معرفی شدن یا اطرافم هستن و باهاشون در ارتباط هستم. ولی عاشق شون نمیشم. هیچ کدوم شون برام خاص نیستن.، بعضی هاشون برام جذابیت کمی دارن. اما این احساس پایدار نیست.
قبلا دوستانم همیشه وقتی میگفتن عاشق دختري هستند و . ، نمیتونستم درک شون کنم. الان همه دوستانم ازدواج کردن. اگه حسی هم دارم اینقدر ضعیفه که راحت کیس ها را فراموش میکنم.
ادامه مطلب
بسم الله
چندسال پیش بود که تازه این وبلاگ رو راه انداخته بودم، وبلاگی رو دنیال می کردم مثل فضای همه ی وبلاگ ها ناشناس . بدون عکس بدون مشخصات. زندگی و حال و هواش رو دوست داشتم.شیرین بود برام. همسن من هم بود تقریبا. از سال اول دانشکده عاشق دختري شده بود. و کش و قوس بسیار داشت رابطه شان. دختر رفته بود المان و با کس دیگری ازدواج کرده بود، و از او هم جدا شده بود. چند باری توی موقعیت های مختلف همدیگر را دیده بودند توی این ده سال. امروز که بعد از یکسال
سلام
من یک پسر 33 ساله هستم که شرایط ازدواج برام فراهم شده و خوشبختانه وضع مالی خوبی دارم (خونه و ماشین ) و من در زندگیم تنها یک بار عاشق شدم، اونم عاشق یک بازیگر زن مجرد، من تنها اون چهره  یا اون آدم به قلبم تپش میده و دختر های دیگه که مادرم پیشنهاد میکنه رو نمیتونم عاشق شون باشم و حس عشقی بهشون ندارم.
تا حالا  دختري هم ندیدم شباهتی به ایشون داشته باشه و معلوم نیست بعد ها بتونم ببینم یا نه، انگار رفته تو مغزم که حتما باید با این چهره ازدواج کنم و
میخوام یه مطلبی رو بگم در خصوص یکی از اصلی ترین علت های سرد شدن پسر ها نسبت به ازدواج
اینی که میگم در خصوص یک نفر نیست، خیلی از پسرها و خیلی از رفقای من این مدلی شدن، حقیقت اینه که یه پسر از دوران رسیدنش به بلوغ دیگه میره تو نخ دخترها، چشم و گوشش کم کم باز میشه و شدیدا پتانسیل عاشق شدن رو داره و در اون زمان شاید به اولین نفری که برخورد کنه و یه ذره چشمش رو بگیره، حتی شاید خوشگل هم نباشه به قولی عاشق بشه و شروع کنه به رویا بافی و در نهایت عاشق بشه.
عمارت مسعودیه بنایی است مربوط به دوره قاجار که در تهران میدان بهارستان واقع شده است. باغ عمارت مسعودیه به دستور مسعود میرزا، ملقب به ظل‌السلطان، فرزند ناصرالدین شاه، در 1295 ق، در زمینی به وسعت حدود 4000 مترمربع، مرکب از بیرونی (دیوان خانه) و اندرونی و دیگر ملحقات بنا شده است.
ادامه مطلب
ازدواج ناگهانی یادگار یادگار یادگار امام چطوری رخ داد؟
الف-باران می آمد،توی یک نگاه عاشق شد،رخ داد.
ب-داشت عکس سلفی می گرفت با موضوع من و ازدواج یهویی،یهو رخ داد.
ج-گفت بابا وقتشه،بابا گفت بپوش بریم،رفتن،رخ داد.
د-بدون هماهنگی با روزنامه شهروند،رخ داد.
داشتم یه فیلم می دیدم ، توی فیلم دختري بود که علاقه ای به ازدواج نداشت و عاشق پسری شده بود که دوست داشت ازدواج کنه و خانواده تشکیل بده.با اینکه هردوشون می دونستن با هم تفاوت دارن با هم بودن اما این قضیه آزارشون می داد.یه جایی دختره که خیلی ناراحت بود حرف خیلی جالبی زد: به پسره گفت تو آدم عادی هستی چون می خوای ازدواج کنی اما فکر می کنی من عجیبیم و مدام باید براي اینکه نمیخوام ازدواج کنم برات توجیه و بهونه بیارم اما تو ومی نمبینی بخوای اینکار ب
خاطره اولین هدیه کتابم، کنار ضریح ارباب
خاطره اولین هدیه کتابم، کنار ضریح ارباب …
 
خاطره اولین هدیه کتابم، کنار ضریح ارباب …
با شوق فراوان کتاب رو براي خودم خریده و همراه با یه کتاب دعا گذاشته بودم توی کوله ام.میخواستم تا توی ازدحام جمعیت و صف طولانی تا رسیدن به ضریح امیرم (که نزدیک به یک ساعت طول کشید.) اون رو بخونم.اما تو این انتظار یک ساعته، هدیه اش کردم به یک خانم مشهدی که نزدیک من توی صف بود …ایشون با ذوق کتاب رو گرفت و قبل از هر کاری هم

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها