نتایج جستجو برای عبارت :

چجوری کوامی داشته باشیمgo

سلام دوستان.این مطلب در وبلاگ موجوده.اماچون یکم ناقص بود کاملترش کردم.
ریناروژ
میراکلس:گردنبند
کوامي:تریکس
سلاح:فلوت
قدرت:توهم
مالک:آلیا
کاراپاس
میراکلس:دستبند
کوامي:وایز
سلاح:سپر
قدرت:محافظت
مالک:نینو
کویین بی
میراکلس:شونه سر
کوامي:پولن
سلاح:فرفره
قدرت:نیش بی حس کننده
مالک:کلویی
بانیکس
میراکلس:ساعت دایره ای
کوامي:فلاف
سلاح:چتر
قدرت:سفر در زمان
مالک:الکس
وایپیپریون
میراکلس:دستبند
کوامي:سَس
سلاح:چنگ
قدرت:برگشتن به زمان مشخص شده.
مالک:لوکا
سلامما قراره توی داستان هامون یه چیزی داشته باشیم به نام catblog world (دنیای کت بلاگ)
حالا یعنی چی؟
یعنی اینکه ما یه سری نکات داریم که مخصوص داستان های خودمونه
مثلا یه کوامي خلق میکنیم تا تو داستانامون استفاده کنیم
شما هم اگه اجازه بگیرید میتونید داستان هاتون رو وارد کت بلاگ ورلد کنید
ساز و کار مغز یه سری انسان‌ها رو نمی‌فهمم. به شدت سعی می‌کنما ولی در مخیله‌ام نمی‌گنجه طرز برخوردی که دارن. مثلا نمی‌فهمم دان وقتی برنامه‌ی بیرون رفتنمون کنسل میشه و طی چهل دیقه‌ی گذشته داشته منو دلداری می‌داده چجوري یهو عصبانی میشه و داد می‌کشه سرم. یا نمی‌فهمم ممد چجوري وقتی می‌دونه ازش ناراحتم استوری اینستا رو سین می‌کنه و می‌ره. یا نمی‌فهمم غریبه‌ها چجوري میتونن اینقدر پررو باشن و تو اتوبوس به پهن‌ترین حالت ممکن بشینن. یا است
مادرم همیشه از ضرب المثل هایی که مادر بزرگم( مادر پدرم) میگفته یاد میکنه. هر اتفاقی که میوفته اگه براش ضرب المثلی وجود داشته باشه میگه خدا بیامرز مادر شوهرم اینو میگفت.
سوالی که همیشه تو ذهنم بود این بود که مادر بزرگم با اینکه سواد نداشته اینارو چجوري بلد بوده.یه ضرب المثل هایی هم هست که واقعا نشنیدم
 
حالا دیروز یه چیز  دیگه هم ذهنمو درگیر کرد، این بود که اصلا مادرم چجوري این همه رو تو ذهنش نگه داشته ، شاید مثلا اینا برای ۲۰ ،۳۰ سال پیش باشه
خیلی بیمعرفتی. 
فدات شه . (جای اسمته)
جانِ
جونِ
این حرفا خیلی راحت جاشونو با خفه شو ، خیلی کثیفی و دیوونم کردی  و عوض کردن. 
 
تو چجوري اون همه خاطره بازی رو ندید گرفتی چجوري چجوري
یکی بیاد برای من اینو توضیح بده . 
به گوش و چشمم ایمان ندارم دیگه. اون همه مثلا عشق و دوست داشتن با چهارتا دعوای معمولی پاک شدن.
چقد بی معرفتی
همون بهتر که رفتی 
اون همه وقت مریض و خیانتکار نبودم همین چند وقته این دوتا بهم اضافه شد.
خیلی بی معرفتی
خیلی خوب بلدی
دانلود آهنگ جدید و غمگین چجوري دلت اومد با دل من بد شی چجوري دلت اومد از دل من رد شی از دل من رد شی (کیفیت عالی)
Ahang Chejori Delet Omad Ba Dele Man Bad shi az dele man rad shi
دانلود آهنگ چجوري دلت اومد با دل من بد شی ، از دل من رد شی (کیفیت عالی)
چجوري دلت اومد با دل من بد شی
♪♪♪ ♫♫♫ ♪♪♪
چجوري دلت اومد از دل من رد شی
♪♪♪ ♫♫♫ ♪♪♪
دورت نگشتم بری
دانلود اهنگ چجوري دلت اومد با دل من بد شی ، از دل من رد شی (کیفیت عالی)
لینک دانلود آهنگ
حکم دل است، که مشکل استحکم دل است، که باختم همیشه استحکم دل است، که رفتن مشکل استحکم دل است، که صورتم خیس استحکم دل است، که دو دستم در هم استراست میگه هاحکم دل نبود ، انقدر نمیباختم.ارزششو داشت ولی؛دلم برای دلم میسوزه.نمیدونم چجوري میتونم دست بکشم رو موهاش، دستاشو بگیرم، نازش کنم، دلمونمیدونم چجوري
حکم دل است، که مشکل استحکم دل است، که باختم همیشه استحکم دل است، که رفتن مشکل استحکم دل است، که صورتم خیس استحکم دل است، که دو دستم در هم استراست میگه هاحکم دل نبود ، انقدر نمیباختم.ارزششو داشت ولی؛دلم برای دلم میسوزه.نمیدونم چجوري میتونم دست بکشم رو موهاش، دستاشو بگیرم، نازش کنم، دلمونمیدونم چجوري
دو روزه یکی از دغدغه‌های ذهنی من این شده که چجوري با یک سری آدم که در رشته‌های روانشناسی و علوم ارتباط و حقوق تحصیل کرده‌اند و خیلی ذهن فلسفی ندارند امیلِ روسو بخوانم. چجوري درگیر روسو کنم‌شان و رومه‌وار امیل را نخوانند. چجوري ذهنشان را در فرانسه قرن هجده نگه دارم که نپرد در زمان حال و امیل را در چارچوب خودش نفهمیده، از زاویه اکنون نقدش نکنند.
کارم شده سرچ کردن درباره چگونه یک حلقه مطالعاتی خوب داشته باشیم؟»(شبیه چگونه‌های زرد دیگر ن
از در میاد تو دستشو مشت کرده میگه چشماتو ببند دستتو بده بهم درست وقتی که منتظری سوسک پلاستیکی تو دستش باشه یه دستبند خوشگل میذاره کف دستت و میگه برات از جشنواره کسب و کار مدرسه خریدم، این اولین باره که تنهایی خرید کرده برام با پولی که میتونست کلی خوراکی خوشمزه بخره. کی انقدر بزرگ شدی لعنتی؟ چجوري میشه عاشقت نبود چجوري میشه با اینکه نمیذاری محکم بغلت نکرد؟ چجوري میشه برق خوشحالی تو چشماتو دید و گریه نکرد؟ چجوري میشه نمرد برات وقتی میگی دیدم
وی از آن سوی خانه ی 200 متری داد می زند:_بریدااااا! نصبو با چه س.ص ای مینویسن؟!!_بریدااااا! اطلاع رو چجوري مینویسن؟!!_بریدااااا! بگذارم چجوري نوشته میشه؟!!با لحنی آرام تر! به نظر خودش دلفریبانه تر و نازک تر:" عَی آجی بیا یه دیقه بشین کنارم تا من جواب این مشتریمو بدم!!"
+راهکار میدم بهش " خب وویس بده هم خودتو راحت کن هم منو :/ " دروغ میگم؟!
هی روزگار دیدی چجوري از قافله عقب موندم؟؟؟ دیدی چجوري نتونستم برا اونی و نفسی جونم جشن دوماهگی بگیرم؟؟دید چجوري اسیرم کردی و حیرون که وقت نکردم بیام براشون پست بزارم؟؟دیدی؟؟؟ حالا راحت شدی؟؟ دیگه ولم کن روزگار خستم کردیییی بست نیست اینقد ازارم دادی؟؟؟ دیگه چی از این بد تر که تو دوماهگیه نفس و اونی نبودم ها؟؟ دیگه چی  می خوای از جونم؟دلت خنک نشد منو اینجوری خجالت زده کردی پیششون ها؟؟
مییانههههههههههه اونیییییییییی و نفسییییییی

ادامه مطل
اینکه بری توی جمعی و مدام بشنوی که از مادرت میپرسن این دختر شماست .واااای ماشالاااا . چه خانومی . چند سالشه و .
بله درست حدس زدید ماجرا ، ماجرای خاستگاریه .
واقعا برام نهایت زجره.
اما 
من ساکت و آروم یه گوشه نشستم حتی گوشیم رو هم درنیووردم تا باهاش مشغول بشم .
تو کل این مدت به گلای قالی زل زده بودم و به این فکر می‌کردم این آدما چجوري هنوز اینجور روابط براشون جذابه.
اینکه بخوان لباس و طلا و مسافرت رفتناشون رو به رخ هم بکشن .
و سعی کنن تو زن
نمیدونم میدونی چقد سخته یا نهولی خوندن معماری کامپیوتر و همزمان فکر کردن به اینکه چجوري بهش بگم ازش دلخورم چجوري بگم دارم از حسودی میترکم چجوري بگم دلم میخواد یکی محکم بزنم تو صورتش و علاوه بر همه ی اینا حواسم باشه اشکم نریزه چون حوصله جواب پس دادن ندارم، باعث میشه احساس کنم سلول های قلبم داره دونه دونه از هم جدا میشه.
.
.
به تک تک آدمایی که هرروز میبیننش حسودیم میشه.
به هم کلاسیاش، به هم اتاقیاش، به استاداش، به همشون.
از همشون سخت تر اینکه هی
سلام. خوبی؟
خیلی وقت بود اینجا خالی بود. خبر خاصی نیس، صرفا دلم تنگ شده بود و دیگه نتونستم خودمو نگه دارم و چیزی نفرستم P:
حرف خاصی ندارم، اومدم بدونم زندگی واست چجوري میگذره، قرنطینه رو چجوري میگذرونی، حالت خوبه؟ :)
ادامه مطلب
یه وقتی آدم از بس بلند و روزانه ننوشته دیگه یادش میره روزانه نوشتن چجوري بوده . پیش خودش فکر میکنه میبینه عه من اصلا یادم نمیاد قبلا چی ها مینوشتم ، یادم نمیاد قبلا چجوري بودم و .اتفاق های جدیدی نیوفتاده ، کار جدیدی یاد نگرفتم ، حال هم ندارم دارم سعی میکنم بیشتر بنویسم بلکه این طلسم بشکنه
دوستام میخوان برن بیرون ولی جدا حوصلشونو ندارم
خدایی هیچ جذابیتی برام ندارن.همیشه که میبینمشون.اون چیزاییم اونا دوست دارن من خوشم نمیاد
میخوام بپیچونم ولی نمیدونم چجوري(اخه چند هفته پیشم رفتن ولی باز پیچوندم من)
دلم میخواد تو اتاق خودم باشم حتی اگه هیچکاری نکنم
دانلود اهنگ چجوري از تو دست بکشم بدون تو نفس بکشم
دانلود آهنگ امام رضا از حامد زمانی - رسانه نوا چجوري از تو دست بکشم بدون تو نفس بکشم تویی که تنها آقا دل سوز منی آرزومه دوباره بیام تو حرمت بدم یه سلام بهونه ی اشکای هر روز منی بی تو می میرم آقام یه فقیرم .
دانلود آهنگ کبوترم هوایی شد + متن + MP3 - آپ موزیک ♬♫پنجره فولاد تو دوای هر چی درده♬♫ کسی ندیدم اینجا که نا امید برگرده ♬♫چجوري از تو دست بکشم بدون تو نفس بکشم♬♫ تویی که تنها آقا دل سوز منی آ
* بعد از کلی درد کشیدن می‌تونم بگم که خوب شدنه حالمو فقط در تموم شدن این رابطه می‌بینیم!
* به جرعت می‌تونم بگم که پشیمونم ازینکه برگشتنش رو قبول کردم!
* قرار بود با برگشتنش حال اونو خوب کنیم قرار نبود همه چی بدتر بشه
* البته شاید هم اون بین تمام درگیریهاش، که من هنوزم نمی‌دونم دقیقا چی هستن، این بدتر شدن رو حس نمی‌کنه و من واقعا نمی‌دونم اینو چجوري بهش بفهمونم⁦‍♀️⁩
* و خیلی چیزای دیگه که تو مغزم گره خوردنو نمی‌دونم چجوري از هم بازشون ک
* بعد از کلی درد کشیدن می‌تونم بگم که خوب شدنه حالمو فقط در تموم شدن این رابطه می‌بینیم!
* به جرعت می‌تونم بگم که پشیمونم ازینکه برگشتنش رو قبول کردم!
* قرار بود با برگشتنش حال اونو خوب کنیم قرار نبود همه چی بدتر بشه
* البته شاید هم اون بین تمام درگیریهاش، که من هنوزم نمی‌دونم دقیقا چی هستن، این بدتر شدن رو حس نمی‌کنه و من واقعا نمی‌دونم اینو چجوري بهش بفهمونم⁦‍♀️⁩
* و خیلی چیزای دیگه که تو مغزم گره خوردنو نمی‌دونم چجوري از هم بازشون ک
مرهم زخمای دلم بود. وقتی فکر میکردم هیچ موضوع خوشحال کننده ای تو دنیا وجود نداره خنده اونم در حد قهقهه به لبام میاورد، وقتی به این باور میرسیدم که بی عرضه و دست و پا چلفتی ام خلافشو بهم ثابت میکرد
تجربه تیچینگ رو میگم! معلم بودن و با بچه ها و نوجوون ها (و اخیرا بزرگسالا) اتفاق فوق العاده ای تو زندگیم بود که همیشه شکرگذارشم.
الان تو اولای راه زندگی ام اما تصمیم جدیم اینه که تو هر سن و سِمَت و مکان و شرایطی همچنان همون میس تیچر کول و باحالی که حر
امشبم مثل هرشب دوباره برات گریه کردمگریه کردمگریه کردم که شاید بدونی بگی برمیگردمامشبم زل زدم مثل هرشب به عکست رو دیوارگریه کردمگریه کردم که شاید بگیری تو دستای سردمکجایی بیا خیلی تنهامکجایی که تاریکه دنیامبرات می نویسم یه نامهکجایی که غم تو چشامهکجایی که من بی قرارمکجایی که طاقت ندارمکجایی بیا بسه دوریچجوري تونستی چجوريامشبم مثل هرشب یه نامه برات می نویسممی نویسممی نویسم میخوام خون بشه چشم خیسمامشبم پر شده کاغذ از اسمت از اشک چشمممی ن
بلاخره  یروزی ازین قفس ازاد میشم 
بلاخره یه نفس راحت میشه بکشم میون این همه تلخی و سختی ها 
یروزی منم ازاد میشم یروزی منم ازاد میشم 
دلم تخت خوابم رو میخواد 
بوی غذای خانگی مادرم 
ارامش و ازادی 
یک نفس راحت 
یک چای گرم صبحانه با خانواده
خدایا خستم خدایاااااااا
اگه زحمتام جواب نده چیکار کنم 
چجوري با خودم کنار بیام خدایا 
چجوري ادامه بدم؟ 
بلاخره  یروزی ازین قفس ازاد میشم 
بلاخره یه نفس راحت میشه بکشم میون این همه تلخی و سختی ها 
یروزی منم ازاد میشم یروزی منم ازاد میشم 
دلم تخت خوابم رو میخواد 
بوی غذای خانگی مادرم 
ارامش و ازادی 
یک نفس راحت 
یک چای گرم صبحانه با خانواده
خدایا خستم خدایاااااااا
اگه ضحمتام جواب نده چیکار کنم 
چجوري با خودم کنار بیام خدایا 
چجوري ادامه بدم؟ 
  حس خوبی بهم دست داده.در دقایق اولیه
سال 98 هر اتفاقی که بگی افتاد.سر هرچی دعوا   
 می کنیم،بعد آشتی می کنیم.خیلی
ما جالب هستیم.حالا خوب شد تو مهمونی های عید دعوا نشد.ولی این عید رو خوب ارزیابی
می کنم،چون همه کار رو انجام دادم از جمله شیطونی ها. خیلی حال می ده.ولی اگه بهم بگن 98 اولش و آخر 97 چجوري
بود می گم:بره دیگه برنگرده.چون واقعاً حوصله من سر رفته و خیلی بی کارم.در مورد عیدی ها حرف نمی زنم،چون ممکن
هستش یه کسی دلش بخواد انقد داشته باشه. یه
جزء اون دسته آدم‌هایی بودم و شاید هنوز هم هستم که یه پایان تلخ رو به تلخی بی‌پایان ترجیح می‌دادم. برعکس اطرافیانی که انگار طاقتش رو نداشتند. یک ترسی همیشه زیر پوست‌هامون بود. وقتی موضوعی در اختیار من نبود، من هم محکوم به تحمل تلخی بی‌پایان می‌شدم و کم‌کم ترس زیر پوست من هم می‌رفت. محتاط می‌شدم و دلسوز. اما امروز فکر می‌کردم به پایان‌های تلخ. دیدم پایان تلخ هم می‌تونه بعد از خودش یه تلخی بی‌پایان به بار بیاره. صرفا تموم نمی‌شه که بره. ا
     
    
یکی از دوستان تعریف میکرد که با یه بنده خدایی برای آشنایی رفتیم کافی شاپ.
میگفت اون سفارش رو که از منو داد منم گفتم منم همونو میخوام و دو تا سفارش دادیم.
وقتی سفارشمونو آووردن ، با خودم گفتم اینو چجوري باید بخوریم؟؟؟
میگه وقتی طرف شروع کرد به خوردن به هوای زنگ خوردن گوشیم پا شدم رفتم بیرون که بفهمم چجوري باید خورد :| :))
انصافا منوی بعضی از فست فودا و کافی شاپا رو باید یکیو بذارن برای آدم بخونه چند بار :))
    
    
    
دوستان، پیرهنِ مشکی با آستین‌های ساتن که طرح گل رز طلایی داره مناسبِ دانشگاه نیست. ستادِ امر به معروف و نهی از منکر. (واحد پردیس برادران)
انصافا با اون پیرهن چجوري می‌خوای معادله صفحه مماس بر رویه رو به دست بیاری؟ چجوري سیالات پاس می‌کنی با اون؟ چجوري وقتی روزی رو به یاد داری که چنین چیزی پوشیدی می‌تونی به ذهنت متبادر کنی که دینامیک ماشین پاس میشی؟ جواب بده برادر. چجوري با لباس شبِ دامادی اومدی دانشگاه و همزمان این انتظارات رو از خودت داری
هیچ تلخی ای رو نمیشه با شیرینی از بین برد!
حالا تو یه کیلو تو قهوت شکر بریزهیچی عوض نمیشه
فقط مزش بدتر میشه
شیرینیش هم دلتو میزنه
اما تلخیش میمونه هنوز تو گلوت.
حس خوبی ندارم
کاش جرات و جسارت داشتم
یه ادم منفعل ب چ دردی میخوره

از هرچی ک اتفاق افتاده منزجرم
کاش من این نبودم
از من متنفرم
مسلما تو بیشتر از من
چجوري میبینی و هیچ کاری نمیکنی؟
چجوري تحملم میکنی؟
این من دوست داشتنی نیس
دلم پرواز میخواد
و یک لحظه دیوونگی
خاطره به نقل از خانم محدثه علیرضایی:
چند روز قبل از سفرش بهم اصرار کرد که بریم گار شهدابرام خیلی عجیب بود. می‌گفت میخوام برم از شهدا یه چیزی بخوام و.تو گار شهدا ازم یه سوال عجیب پرسید:
محدثه چجوري آدم میتونه به خلوص نیت برسه؟
چجوري میشه برا خدا خالص شد؟؟
جوابی نداشتم گفتم مطهره واقعا نمیدونم
گفت آمدم اینجا ک از شهدا همینو بپرسمازشون بخوام ک کمکم کنن برای خدا خالص باشم.
به گفته ی جدید جرمی در فصل چهار ، شاید هاکماث به مدت کمی حضور داشته باشد و بعضی اتفاقاتی می افتد که 
 
هاک ماث اینده لایلا خواهد بود ، و چند تا کوامي جدید که در فصل های قبل حضور نداشته بودند حضور خواهند داشت، 
 
 شاید شاهد مکان های جدید ی به نام کاخ توکیو و جزیره ی قو خواهیم بود ، به احتمال زیاد استاد قبلی معجزه  گر ها بر
 
می گرددو می گوید یک دختر نمی تواند صاحب معجزه گر ها باشد ، به احتمال زیاد لیدی باگ و کت نوار قدرت های 
 
جدیدی را پیدا می کنن
به نام خدا

کمیک شماره دو لیدی باگ با ترجمه فارسی ((شماره یک رو از اینجا دانلود کنید)) خدمت شما می شود تیم ترجمه ما یک ترجمه روان و دقیق از این کمیک را ارائه کرده.
در ضمن خواندن این کمیک بسیار ضروری است زیرا طریقه به وجود آمدن کوامي ها در کمیک توضیح داده شده
ادامه مطلب
نشستم آناتومی سروگردن میخونم از عصری. مغزم. مغزم. مغزم! چقدر حفره و شکاف و سوراخ داره خدایا!:( عملا دیگه نمیکشم بیشتر پیش برم:( امیدوارم اینا رو استاد تصمیم داشته باشه درس بده! جلسه اول که اومد فقط همون اسامس استخونای اصلی رو گفت رفت:/ من نمیدونم یک و نیم ساعت کلاس چجوري فقط به چار تا استخون گذشت؟:/
 
قارچ چجوري با رعد و برق درمیاد؟؟
مثل ذرته که با حرارت سریع پف میکنه میشه پف فیل!!
 
ویروس چجوري سالها بی فعالیت میمونه ولی بره داخل بدنی فعال میشه ,چطور ممکنه؟؟
عین دانه، بذر میمونه سالها غیرفعال ولی زنده س بره تو آب یا خاک فعال میشه و جوانه میزنه!!!
 
چجوري بازدیدمو افزایش بدم و توی جستجو بیام اول گوگل؟؟
توی کلمات کلیدی،  علاوه بر کلماتی که مردم عموما حتی محاوره ای»»جستجو میکنند جملات و سوالات مرتبط با متنت»» رو کامل با انواعش بنویس و
نمیدونم چرا دستم به کار نمیره. یه خورده خیلی خستم. نمیتونم تمرکز کنم برای خوندن کتاب. اتفاقا به جای باحالش هم رسیده ولی خب حوصله ام نمیاد نه فقط کتاب کارای دیگه هم. وقتی وقفه هم میفته سخت میشه. ولی میدونم واسه خستگیه. 
گوشم میدونی از صبح آتی و اوتیو گذاشتم و در نیاوردم. وقتی در میارم اختلاف شنوایی اینقدر زیاده که میترسم از در آوردنش. اگه یروز با سمعک باز اینجوری بشه چی؟؟؟ چیکار باید بکنم. چجوري با ادما برخورد کنم چجوري ارتباط برقرار کنم. چقدر م
به نام خدا

کمیک شماره دو لیدی باگ با ترجمه فارسی ((شماره یک رو از اینجا دانلود کنید)) خدمت شما می شود تیم ترجمه ما یک ترجمه روان و دقیق از این کمیک را ارائه کرده.
در ضمن خواندن این کمیک بسیار ضروری است زیرا طریقه به وجود آمدن کوامي ها در کمیک توضیح داده شده
ادامه مطلب
تصمیم داشتم اگه نمره ام خوب شد تا اول مهر فقط تفریح کنم و یه کار خیلی خفیف.و اگه بد شد برم دنبال کار تو بهداشت برای صبحا و عصرا هم کار کنم و دیگه هم بمیرم درس نخونم.حالا باید یه چند روزی با این درد سنگین کنار بیام .و حالا هی فکر میکنم باید دوباره درس بخونم و رفیق میگفت اصلا به فکر درس دیگه نباش و بیخیالش شو.
حالا من موندم چجوري برم سرکار دوباره.چجوري خودمو ریکاوری کنم و چجوري تصمیم بگیرم برای اینده.شما بودین چکار میکردین؟
الان نه دلم میخوا
تو کجایی وقتی اشکمو به خاطر دوست داشتنت درمیارن؟ وقتی میخوان به جای من ازت انتقام بگیرن درحالی که من بخشیدمت و رهات کردم تو کجایی ساعت سه و پونزده دقیقه شب؟ به چی فکر میکنی؟ با کی حرف میزنی؟خوابی؟ بیداری؟ روزات چجوري تموم میشن؟ امتحانات چجوري پاس میشن؟ تو کجایی الان که هم باید به خاطر جدا شدن ازت زجر بکشم هم به خاطر اینکه یه دوست روانی دارم که سر تو اذیتم میکنه؟ تو کجایی که بهت غرشو بزنم تو کجایی که حرفمو گوش کنی بگی چشم هرچی تو بگی تو کجایی ک
دارم فکر میکنم این مرض جدیدمه که این همه زیاد توی جمع شلوغی اضطراب و استرس میگیرمو بی قرار میشم. دیگه اگه محیط بسته باشه که هیچی. من قبلا شاید با محیط بسته راحت نبودم اما توی جمع بودن تویی مترو مهمونی چمیدونم هر جایی مشکلی نداشتم یه گوشه میشستم حالا الان چنار اضطراب و استرسی میگیرم چنان ترسی دارم که نمیدونم چجوري درستش کنم حالا این دفعه باز به روانشناسم میگم. بپرسم چجوري میتونم اینو درست کنم دوباره. امیدوارم چیزی بتونه بگه. هووووف دیروز فاطم
Alireza Talischi
Sakhtgir
#AlirezaTalischi
رو تو گیرم رو کسی نیستم 
ولی هیچی تو دلم نی
تو دلم جز تو کسی نیست نه 
توو دلم نیستی بفهمی
رو هوا میبرنت بس که نمک داری
ولی من عاشقتم خب مگه شک داری
من سختگیرم ولی سخت میرم
تو نباش و ببین چجوري میمیرم
قلبم گیره خوبیم اینه 
که تو دنیا فقط رویِ تو گیرم
من سختگیرم ولی سخت میرم 
تو نباش و ببین چجوري میمیرم
قلبم گیره خوبیم اینه 
که تو دنیا فقط رویِ تو گیرم 
رویِ تو گیرم
نفسم بسته به چشمات و دلم وصله بهت
فکر میکردم احتیاجی نیست
 
بیاین بهم بگید چجوري میشه تو زندگی هدف گذاری کردی؟هدفی که براش از خواب بیدار شید تداوم داشته باشه.
میدونید من بار ها اینکارو کردم  ولی هی قطع شده مثلا یه مدت سفت و سخت چسبیدم به ارشد بعد درسا دانشگاه زیاد شدن منم تهران میخواستم پس بیخیال شدم امسال. شنیون هفته ای دوسه بار میزدم البته اون کله عروسکیم خراب شد وگرنه آرایشگری واقعا ادامه دار بود جذابیتش، کار تدریسم خوبه ورزشم خوبه ولی میدونید حرفم چیه دل و عشقی و مدام نیست!
من میخوام یه زن موفق
به نام خدا

کمیک شماره دو لیدی باگ با ترجمه فارسی ((شماره یک رو از اینجا دانلود کنید)) خدمت شما می شود تیم ترجمه ما یک ترجمه روان و دقیق از این کمیک را ارائه کرده.
در ضمن باید اشاره کرد که این کمیک بسیار مهم بوده و خواندن این شماره از کمیک برای میراکولر فن ها امری ضروریست چرا که طریقه بوجود آمدن کوامي ها و معجزه آسا توضیح داده شده.
ادامه مطلب
شاید شما هم به این فکر کرده باشید که چجوري برنامه نویسی آردوینو رو یاد بگیرید. اگه دوست داری آردوینو رو یاد بگیری و بفهمی چیکار باید بکنی، باما همراه شو تا کمکت کنیم.
توی این پست اطلاعات کلی درباره آردوینو فهمیدیم، حالا چجوري زبان برنامه نویسی اون رو یاد بگیریم؟
چیکار باید کرد؟
ادامه مطلب
شما بگید سرمو چجوري بکوبم به دیوار که معلوم نباشه ؟؟؟؟؟
وقتی قرار نیست عید باشه و دید و بازدیدی ، برای چی آجیل فروشیا قیامته ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا وقتی میپرسن چرا اومدین آجیل فروشی میگین مجبوریم دیگه ؟؟؟ مجبوری ؟؟؟؟؟ کی مجبورت کرده ؟؟؟ مگه بی نون
موندی لعنتی . خب بشین خونه دیگه . مجبوری آجیل بخری ؟ مجبوری بری بازار ؟ اونوقت شعار میدی در خانه می مانیم ؟؟؟ خودت تو خیابونی بعد تیریپ روشن فکری میگیری میگی بعله مردم خیلی اشتباه میکنن میان بیرون
درخانه ب
تهران ؛ روز های سخت ۹۸ 
وسط فشار همه جانبه ی زندگیمم . جوری که امید به آینده ندارم 
مدام با خودم تکرار میکنم . سحر ندارد این شبِ تار .
دقیقا همونی شدم که یه عمر با غرور میگفتم من هیچوقت اینجوری نمیشم 
همه ی کارها پیچیدن تو هم . 
خدا میدونه تو این یه ساله چند شبو گریه کردم ساعتها .
خدا میدونه کلمه به کلمه ی حرفای اطرافیانم چجوري درد میشه یکی یکی به قلبم شلیک میشه 
خدا میدونه چقد حالم بده 
خدا میدونه من درونم چی میگذره 
خدا میدوته چقد برام سخت
 
لحظهٔ دیدار نزدیک استباز من دیوانه‌ام، مستمباز می‌لرزد، دلم، دستمباز گویی در جهان دیگری هستمهای! نخراشی به غفلت گونه‌ام را، تیغهای، نپریشی صفای زلفکم را، دستو آبرویم را نریزی، دلای نخورده مستلحظهٔ دیدار نزدیک است
پ.ن: درخت بالای سرشم حتما که باید بید مجنون باشه. به نظر میاد موندن تو طبیعت بهم خیلی ساخته=) و در نهایت هیچ وقت نفهمیدم چجوري این شعرو حفظم و نفهمیدم چجوري حس کردم اینا شبیهن به هم.
پ.ن: از سفید موندن فضا توی نقاشی عجیب خوشم میا
 
این که یه مَرد، دستش آلوده بشه به زدنِ همسرش
توی مدلِ زنونه به چی تبدیل میشه؟؟!!
منظورم اینه که؛     
مؤنثِ مردی که دستش آهنگِ نواختن داره، چجوري می تونه باشه؟؟!!
مممممممممممممم
فکر کنمممممممممم
فکر کنم
اون زن می تونه زبونش آهنگِ نواختن داشته باشه
با زبونش اون کاری رو بکنه که یه مرد با دستهاش می کنه
بنوازه
نوازش کنه
 
 
هه
 
 
متن آهنگ عشق جذاب میثم ابراهیمی
کار و زندگی نمیذاره واسه آدم چشات نفسه که همینجوری میره براتیه شهرو دیوونه میکنی با اون عطر تنت میلرزه شهر موقع راه رفتنت راه رفتنتآخه چقد نفسی تو میمیرم بی تو دیگه چجوري بگم بهت که بشه حالیتوآخه چقد نفسی تو میمیرم بی تو دیگه چجوري بگم بهت که بشه حالیتواگه بری دلم باهات قهر میکنه بودنت حالمو بهتر میکنه
ادامه مطلب
هیچ وقت نباید امیدمون رو از دست بدیم و نا امید بشیم حتی اگه تو اون راه پیچ و خم های زیادی باشه و هزار تا مانع جلو رومون باشه باید امید داشته باشیم و به راهمون ادامه بدیم امید داشتن مثل نوری می مونه که تو تاریکی میتونه کمکمون کنه تا به روشنایی برسیم.به این تصویر که دقت کنیم می بینیم که ریشه این نهال کوچیک چجوري امیدشو از دست نداده و بین این همه ریشه های محکم بازم رشد کرده و نا امید نشده
چند شب پیش داشتم اپیزود ۳۹ دیالوگ باکس رو گوش می کردم. خوابم برد. خواب دیدم زهرا اومده خونمون و من براش این اپیزود رو گذاشتم. خوابمون برد و ۱۲ شب بیدار شدیم.
زهرا گفت الان چجوري بخوابیم؟
گفتم باز دیالوگ باکس گوش میدیم. از شدت آرامشی که میده خوابمون میبره :))
تو خواب دیالوگ باکس ^___^
________
پریشب یه خوابی دیدم پر از آدم هایی که سال تا سال نمی بینمشون.
________
دیشب خواب عارفه رو دیدم. عارفه کیه؟ قبلا تو اینستاگرام فالوش میکردم و اصلا پست و استوری هاش رو ه
عجب داستانی بود سونات کرویستر از کجا شروع شد چجوري تموم شد. اصلا نفهمیدم چجوري خوندمش. هیچ نظریم راجع بهش ندارم. خدایی چرا من این بشرو دست کم میگرفتم؟ شاید به خاطر زندگیش که توی درباره رمان و داستان بود نمیدونم فکر نمیکردم اینجوری بنویسه. بگذریم. 
جلو پنجره نشستمو افتاب افتاده روم. یه نسیمیم هر از گاهی میگذره. بوی تابستون میاد. نمیدونم چرا امسال اینقدر نسبت بهش علاقه مندم. معمولا از تابستونا دل خوشی ندارم اما الان خوشحالم واسه ای شش ماه اول س
شاید خیلی عجیب باشه، اگه یه سال پیش پیش بهم میگفتن یه روز تو استیتی میری که باید به یه سری آدم کمک کنی و بهشون روحیه و انگیزه بدیو اینا، قطعا باور نمیکردم:D
میگفتم انگیزه؟؟؟ من؟؟؟ به خودم نه اونوقت؟ به دیگران؟ D: ایسگا کردی؟:))
من خودم همچین آدم با روحیه و با انگیزه ای نبودم! هیچوقت! حتی الانم نیستم واقعا! شاید بدتر از قبل باشم الان! در هر صورت، الان حس میکنم وظیفم هست که به یه مشت آدم روحیه بدم! ولی نمیدونم چطوری، نمیدونم چطوری به کسی که حس میکنم
از وقتی باتری لپ تاپ رو عوض کردم حدود دوسالی میگذره، چند ماهی که گذشت دوباره خراب شد و شارژ نمیشد. دیگه عوضش نکردم و برای کار کردن باید توی برق میبود. دیروز که میخواستم خاموش کنم و از برق بکشم، دیدم عه عه عه این که اصلا تو برق نبوده! نگو همسری کار داشته و از پیریز کشیده اتش. حالا من مونده بودم این نیم ساعت رو چجوري دووم آورد!
امروز کلا نزدم به برق، تا الان حدود 3 ساعته که روشنه و آخ نگفته! :))
معجزه به این میگن! خوب شدن باتری لپ تاپ بعد از یک سال و اند
1. سلااااااااام. چرا دیگه روزی هزارتا پست نمیذارم و اسکل بازیامو از سر نمی گیرم؟ دلیلش واضحه. دیگه ری ری نیست و قرارم نیست باشه. 
2. از 8 رفتم کتابخونه و تا الان 9 ساعت درس خوندم. حقیقتاً الان فقط کشش وکب زبان دارم ولاغیر :/ ملت چجوري روزی 17 ساعت میخونن؟ یه حسی بهم میگه قبل از کتابخونه هم یه ساعت باید بخونم :// درسته؟ ://
3. ولی بنظرم امروز خیلی خوب بود. اگه مشکل شصت بار مستراح رفتنم حل شه دیگه همه چی خوبه :| والا به خدا یه دیقه میشینم یهو میگیره :| مثانه م
درووووودددسلاااااااام
+ آی مهربونا. روز جهانی مهربونیه امروز
مهربووونییییی کنیم. به همه. بی دریغ  بی چشم داشت. حالتون خوب باشه.
 
+ سعی کنیم روزای خوب داشته باشیم ؟ آرهههه
 
+ یه روز خیلی خیلی عااااالی داشتم !! :)
 
+ جشن روپوش سفیدمون خیلی عالی برگزار شد و من در کنار هم روتیشنی هام خوش گذشت بهم. :)
 
+ سوگند نامه خوندیم. ( ذوق خرکی) :))
 
+ سر درد مرا رها نمیکند. 
 
+ 13 ساعت بیرون از خونه بودم امروز. گاهی فک میکنم چجوري دووم میارم واقعا؟:))
 
+ داداشی.
یه عالمه فیلم دارم رو گوشیم و یه عالمه فیلم و سریال هم روی فلشم دارم. اما هیچ کودومو نمیبینم و دلم میخاد ب ریواچ کردن فرندز بپردازم دوباره. اما جا ندارم ک فرندزو بریزم رو گوشیم و برا اینکار باید کلی فیلم نریده رو پاک کنم. ک صد البت این کار اصل و حقیقت اسرافه! بنابر این از امروز شروع میکنم روزی "حد اقل" یک فیلم میبینم و بعد برای شما میگم چجوري بود :)
میریم که داشته باشیممممممممم!
با فیلم K شروع میکنم!
بعد از مدت ها تصمیم به نوشتن کردم. حس غریبیه. خوب فارغ التحصیل شدیم. به خودم افتخار میکنم نه بخاطر اینکه از دانشگاه تاپ کشور فارغ‌التحصیل شدم بلکه بخاطر اینکه بیخیال تحصیلاتم نشدم.
به این پنج سالی که نگاه میکنم به خودم میگم حق ندارم تا خودمو با دیگران مقایسه کنم عملکرد من تو این پنج سال تحت تاثیر شرایطی یکتا به وجود اومده که این شرایط فقط و فقط برای من وجود داشته نه بقیه. من خودم هستم و تنها خودم باقی میمونم. ولی خیلی حسرت میخورم چون این شرایط
شاید شما هم به این فکر کرده باشید که چجوري برنامه نویسی آردوینو رو یاد بگیرید. اگه دوست داری آردوینو رو یاد بگیری و بفهمی چیکار باید بکنی، باما همراه شو تا کمکت کنیم.
توی این پست اطلاعات کلی درباره آردوینو فهمیدیم، حالا چجوري زبان برنامه نویسی اون رو یاد بگیریم؟
چیکار باید کرد؟
ادامه مطلب
حتما شده که از یه نفر بدتون بیاد و ازش عقده داشته باشین. حالا این عقده می تونه از هرچی باشه عقده ی من از این بود که هی چقولی منو می کرد و مسخرم می کرد. هم کلاسیم بود خیلی هم درس بد بود یعنی می فهمید ولی همش تنبلی در می آورد سز کلاس حواسش پرت بود به کلاس هم گند زده بود 
امروز سر زنگ ریاضی ترین هایی که معلم سر کلاس حل کرده بود رو ننوشته بود بعد معلم فهمید و اوردش نیمکت اول کنار من گفت حواست باشه هرجا ننوشت به من بگو                                          
رفتم دکتر امروز. خیلی خوب بود. خیلی. با روانشناسم راجع به چیزی حرف زدم که به هیچکس نگفتم. خب بعضی چیزارو تقریبا نمیدونی باید چجوري بگی تا بقیه دقیقا حستو بفهمن. یا شایدم روت نمیشه بگی. یجورایی برا همه پیش میاد اما در مورد من خب فرق داشت چون برای من اونجوری نبود و من انگار مستاصل گفتم که چجوري میتونم بیخیال بشم. که خب اون گفت چرا باید بیخیال بشم. و این که یه چیزای دیگه هم به نظر خودم معلوم شد. روانپزشکمم دید حالم خوبه توصیه کرد حتما برم باشگاه و دا
قبل از اون تاریخ دقیق دستم نبود ولی 
این موقع از سال همیشه جادو ی خاصی درونش داشته 
همیشه اتفاقایی افتاده که بجز در تخیل نمیتونستم بهشون فکر کنم 
یه وقتایی باید بیدار بمونی فقط برای اینکه به هیچی فکر نکنی
متن های زیادی که باید بنویسم و دستم به قلم نمیره 
کلی ناگفته و داستان و شعر هست پس ِِ ذهنم که هر شب میرقصن 
ثبت شه به تاریخ دو جای خالی ِِ صندلی های شب قبل از کارگاه هنری .
دو سال گذشت ؟
چجوري میگذره ؟ 
فرمول خاصی داره یا همینجوری هر وقت دلش بخ
میدونم منو خوب میشناسی اینجوری پست میذاری که مجبور شم جواب بدم. وقتی یکیو دوس داری غرور و عصبانیت میره کنار ولی تو هنوزم هر دو رو به شدت 5 ماه قبل داری. 
اینجوری حرف نزن. میدونی که چجوري میخوامت. زجر میکشم زجر. میدونم الان میای میگی لذت میبرم . اصلا نه میخوام لذت ببرم نه زجر بکشم. خودت هزاران بار نخواستیم. خودت گفتی برو حرف نزن نمیخوامت و  
تو از اینکه دوست داشته باشم میترسی از اینکه دوست نداشته باشم حرص میخوری. 
 
 
آدما چجوري میتونن انقدر راحت حالتو از خودت بهم بزنن فقط به خاطر اینکه خسته شدی از این حجم تنهایی و دلت میخواد از اینجا به بعد زندگیت ی سری رفیق داشته باشی.
هیچی نمیتونم بگم جز اینکه رفیق میسپرمت به خدا.امیدوارم قلب کس دیگه ای رو نشکنی.(:
هانیگرین می‌گفت: واقعا خجالت نمی‌کشی خدا رو "کابوی" صدا می‌زنی؟ اما من دیگه نمیدونم چه اسمی باید روت گذاشت. تو شبیه ابری، شبیه نوری، شبیه جاری‌شدن آبی، شبیه قله‌ی کوهی، شبیه کابوی‌های فیلم‌‌های وسترن، شبیه ملکه‌های سخاوتمند. همه‌جا می‌بینمت، همه‌جا می‌شنومت، و همه‌جا بوی تو رو استشمام می‌کنم. تو همه‌جا هستی. وقتی بارون و طوفانه، یه‌ چتر میدی دستم. وقتی تاریک و خوفناکه، جلوی پام فانوس نگه می‌داری. وقتی راه پر از چاله‌چوله‌ست، د
ما آدم ها از وقتی دنیا میایم در حال یادگیری هستیم.
بهمون یاد میدن چی درسته و چی غلط! حتی فکر کردن هم بهمون یاد داده میشه. حرف زدن راه رفتن و همه ی اینی که الان هستیم
مشکل اینه وقتی یه بچه جدید به دنیا میاد، برای انتقال همه اون چیزی که طی چندین سال یاد گرفتیم به بچه، باید همون سال ها رو دوباره صرف کنیم و وقت بزاریم. نکته اینه وقتی مغز ما به صورت قابل فهمی حداقل برای خودمون در بیاد، بفهمیم چجوري فکر میکنیم! چجوري یاد میگیریم!‌ و چجوري اطلاعات رو ذخ
دیر بیدار شدم. خیلی دیر بیدار شدم و الانم دارم از خستگی و زور خواب میمیرم. نمیدونم چیکارش کنم لعنتیو. کلی کارم مونده نمیخوام کتاب بیشتر از این طول بکشه ولی خواب الودگی همه تمرکزمو گرفته. کلی کتاب هست که نخوندم کلی مقاله کلی عکس هست که ندیدم کلی کار هست که انجامشون ندادمو اونوقت باید الان درگیر این باشم بیدار بمونم. مزخرفه. خیلی مزخرفه. زمان داره از دست میره. کاش خوب می شدم. نمیدونم چیکار کنم. نه. من خودمو بیدار نگه میدارم. شاید باید یه قهوه ی غلی
متیونین میتونی میبری دل منو میتونی عکسمو داشته باشی میتونی بمونی میتونی بسازی میتونی مشت منو میتونی شمارمو داشته باشی میتونین چیست میتونی میبری دلمو میتونی تو میتونی you ضمیر میتونی فارسی بنویسی به انگلیسی میتونی فرید میتونی فارسی صحبت کنی میتونی فاصله رو برداری you فاصل اعلانی you فلم you فیلم you فیلم مترجم you فیلم میتونی خودمو داشته باشی میتونی خاطرمو داشته باشی میتونه خورشیدو دیوونه کنه اگه میتونی خودتو برسون اهنگ میتونی خاطرمو داشته باشی
امروز پنج ساعت و چهل و پنج دقیقه جلو رفتم
صبح زود بیدار شدم 
میدونم پنج ساعت و چهل و پنج دقیقه کمه و دارم فکر میکنم چجوري بیشترش کنم
همینکه تسلیم نشدم خوبه
باید صبح ها بیشتر جلو برم
گردن درد و سردرد زیادی داشتم
امیدوارم فردا خیلی خیلی بهتر از امروز باشه 
خیلی سخته تشکر کردن بخاطر ساعت کمی که داشتم اما میخوام از خودم تشکر کنم و خودمو دوس داشته باشم و از خودم خواهش کنم سعی کنه هر روز بهتر از روز قبل باشه
 
چجوري تو دلم جا شدی قحطی بود و تو دریا شدی دانلود آهنگ محسن ابراهیم زاده با کیفیت عالی 128 و 320 و متن شعر ترانه
Ahang chejori to delam ja shodi ghahti bo o to darya shodi
چجوري تو دلم جا شدی قحظی بود و تو دریا شدی دانلود آهنگ محسن ابراهیم زاده
تویی تویی که میتونی منو درمونم کنی.♪ تویی که منو میتونی عاشقونه آرومم کنی.♪ کم دیده دلم مثل تو ندیده دلم.♪ عجیب حال خوشی داره که به تو رسیده دلم.♪ این علاقه فقط واسه ماس با تو دلم رو هواست.♪ گره ی کور خورده دلم به چشای نازت.♪
قشنگ توی موقعیتیم که میگن زمین ۱ ساعت دیگه نابود میشه
میگم خب که چی؟!
میگن دنیا کن فی میشه
میگم خب که چی؟! :/
همینقدر بی حس و بی حال
پ.ن:
پسفردا جلسه اولیا س بابام اداره س نمیتونه بیاد قراره فردا بیاد
بازم جنگ داریم تو مدرسه
پ.ن تر: قدح گفت عید یاد یچیزی افتادم
امروز مدرسه داشتن شیرینی میدادن بعد اولین نفر رسیدم دم در
یه شیرینی برداشتم رو به اون ناظم احمق گفتم روزت مبارک اومدم بیرون :)
بعدا از بچه ها شنیدم هرکی شیرینی برمیداشته بهش میگفت روزت م
با تمامِ عشق و احساسم دوست داشتم . سالهای بعدِ زندگیمم باهات ساختم. یه ثانیه ام از ابان ۹۷ نشده که بهت فکر نکنم. ولی بهم میگی از زن بودن فقط یه چیزو بلدم. بهم میگی دوست داشتن هام دروغ بوده . 
چجوري نتونستم نشون بدم حس واقعیمو . چجوري نفهمیدی. اون زبونی که گفتم بلد نبودی یا شایدم من زبونِ تو رو بلد نبودم. هر چی بود خیلی سنگین بود. چرا باید کسی رو اینقد دوست میداشتم که براش از مهمترین چیزم بگذرم و الان این حرفارو بشنوم. این دوست داشتن چرا داره اینقد
 
قارچ چجوري با رعد و برق درمیاد؟؟
مثل ذرته که با حرارت سریع پف میکنه میشه پف فیل!!
 
ویروس چجوري سالها بی فعالیت میمونه ولی بره داخل بدنی فعال میشه ,چطور ممکنه؟؟
عین دانه، بذر میمونه سالها غیرفعال ولی زنده س بره تو آب یا خاک فعال میشه و جوانه میزنه!!!
 
چجوري بازدیدمو افزایش بدم و توی جستجو بیام اول گوگل؟؟
توی کلمات کلیدی،  علاوه بر کلماتی که مردم عموما حتی محاوره ای»»جستجو میکنند جملات و سوالات مرتبط با متنت»» رو کامل با انواعش بنویس و
بازم حسش کردم.
مرگ رو.
برای من نبود.اما برای کسی بود ک باهاش زندگی کرده بودم.
همون حس سرد و بی رحم.
هرموقع یه مرگ اتفاق میفته٬یادم میاد ب فوت مادر٬خاله ها٬.
چرا؟
چرا انقدر زیاد؟
ای کاش میشد فقط یه بار دیگه داشته باشمشون.
دلم تنگه و نمیدونم چجوري تحمل کردم.
یجوری شده ک انگار هیچوقت نبودن.عشقشون توی قلبم هست و کمبودشون.
اما یادم‌ نمیاد خیلی ک بودنشون چ شکلی بوده.
طبق معمول تنهایی اشک میریزم.
طبق معمول هیچکس نیست ک بشنوه.
ما تنها به دنیا میایم و
گاهی به این فکر میکنم که ما از کجا اومدیم. چجوري هست که انسانیم با این مشخصات میتونیم درک کنیم جهان رو و میبینیم میشنویم میچشیم لمس میکنیم؟ گاهی شک میکنم به واقعی بودن یا نا واقعی بودن همه چی؟ به حضور خودم شک میکنم. به این که چجوري متولد شدم و چجوري میمیرم. چرا باید بمیریم. از کجا میایم از عدم؟ و به عدم میریم؟ به این فکر میکنم آیا همه چی واقعا واقعی هست؟ یا ما فقط فکر میکنیم؟ به این فکر میکنم از چه چیزهایی درست شدم. میتونم حرکت کنم و کارهای دیگه.
متن آهنگ بهنام بانی دل نکن
نه نرو دیوونم نکن نرو داغونم نکن نرو عشق تو هنوز تو دلمهنه نگو اینجور بهتره داره رنگم می پره داری تنهام می ذاری مثل همهدل نکن آخه دلم به مو بنده بری دیگه لبام نمیخنده مگه آدم از عشقش انقد ساده رد میشهآروم آروم اومدی به دلم نشستی تو منو مثل همه شکستی تو مگه کسی که انقد عاشق بوده بد میشه.
چجوري میتونی انقد عوض شی آخه دلت بگو خسته شد از چی منی که با همه خوب و بدت ساختمچجوري دلت میاد بری ساده بگی که مثل تو واسم زیاده منو کی
یه غلطی کردم . خودمم توش موندم:) نمیدونم چجوري جمعش کنم.
به یه نفر پیشنهاد دادم بیاد گروه فیزیوپات، بچه ها اول موافق بودن. هنوزم هستن. منتها دوستم موافق نیست:) . و قبلا هم به من گفته بود جایی که اون باشه من نیستم. با اون یکی هم رودرواسی دارم. چه کنم؟:))))
میدونم من نباید خودمو جلو مینداختم و حداقل من نباید پیشنهاد میدادم. ولی خب غلطیه که کردم:). نظرتون چیه؟
پ‌.ن : برای اون نفر پلن b هست گروه ما. بچه ها هم میدونن. قرار بود بره یه جای دیگه، ولی گویا از اون
 
قارچ چجوري با رعد و برق درمیاد؟؟
مثل ذرته که با حرارت سریع پف میکنه میشه پف فیل!!
 
ویروس چجوري سالها بی فعالیت میمونه ولی بره داخل بدنی فعال میشه ,چطور ممکنه؟؟
عین دانه، بذر میمونه سالها غیرفعال ولی زنده س بره تو آب یا خاک فعال میشه و جوانه میزنه!!!
 
چجوري بازدیدمو افزایش بدم و توی جستجو بیام اول گوگل؟؟
توی کلمات کلیدی،  علاوه بر کلماتی که مردم عموما حتی محاوره ای»»جستجو میکنند جملات و سوالات مرتبط با متنت»» رو کامل با انواعش بنویس و
کتاب خواب نوشته ها یه. کم سخت بود فهمیدنش به خاطر همین نگه داشتم دیرتر بخونمش تا درست بفهمم و وقت زیادی داشته باشم برای خوندنش. پس میریم سر یه کتاب جدید. کتاب درستایش دیوانگی، نوشتهٔ اراسموس ، ترجمهٔ حسن صفاری ، نشر فرزان روز. هیچ ایده ای ندارم چجوري هست فقط با توجه به نوشتهٔ پشت جلد جریانش این هست که برای نخستین بار در قرن شانزده چاپ و منتشر شده. برای من خیلی هیجان انگیزه. و این که نقش خیلی مهمی در تکامل فکری رنسانس و اصلاح دینی مسیحیت داشته و
این لایوایی که بی تی اس جدیدا میزاره خیلی عجیب نیست؟؟؟ 
قهوه درست کردن ، آرمی بمب تزئین کردن ،شوگا نقاشی کرد، امروزم ویکوک کاردستی درست کردن.
قشنگ دارن یه به خانه برمیگردیم در قالب لایو بهمون تحویل میدن
کلا استعداداشون رو دارن کشف میکنن
 ولی فرصتی که قرنطینه بهتون داده رو جدی بگیرین و سعی کنید که کارای مختلف رو انجام بدید، از کجا معلوم شاید استعدادتون رو کشف کردید‍♀️
یه جا توی یک مصاحبه از بیل گیتس (پولدار ترین فرد جهان)پرسیدن که چجوري ب
خدایا سمت کوه بورم یا دریا
کجه قرار بیرم مه دل بوه وا
اگه دوه مه دور تار و لله وا
مه تن اینجه درا مه دل با کیجا
 
حال و هوا داشته نرگس بانو
چشم جلا داشته نرگس بانو
قد رعنا داشته نرگس بانو
امر خدا داشته نرگس بانو
مهر و وفا داشته نرگس بانو
 
چنده من هارشم این دار و اون دار
 
از دست عاشقی دل دارمه نخار
الهی بمیره دشمن برار
مه قسمت نیبو خرابه کنار
 
حال و هوا داشته نرگس بانو
چشم جلا داشته نرگس بانو
چادر سیا داشته نرگس بانو
امر خدا داشته نرگس بانو
مهر
باید بگم برای روز اول بد نیستم ولی هنوز کلی از برنامم مونده با این که تا الان واقعا کار کردم ولی زمان از دستم لیز میخوره و من نمیفهمم چجوري اینقدر سریع ساعت نزدیک شیش هست و منم کلی از کارام مونده. شب باید بیدار بمونم تا ساعت چهار. باید کارامو انجام بدم بعد بخوابم این تصمیم امسالم که هیچ روزی رو ناقص نگذرونم و تمام برنامم رو درست و با حوصله انجام بدم و کار خیلی سختی تا یاد بگیرم ببینم زمانمو چجوري مدیریت کنم یا سرعت خوندنمو بالاتر ببرم. با این
فیلم گذران زندگی گدار رو دیدم. یکی از فیلمهایی که سونتاگ تو علیه تفسیر جزو بهترین آثار کارگردانهای اروپایی نوشته بود. سونتاگ راست میگفت که در فیلم های خوب همیشه صراحت خاصی وجود داره که مارو از شر این هوس شدید به تفسیر کردن خلاص میکنه. و واقعا هم همینجوری بود. نمیدونم باید راجع بهش چجوري حرف بزنم که لو نره اما این فیلمم با این که پرده پرده و منقطع بود ولی انسجام داشت. و این که بازم یه موضوع به ظاهر معمولی بود اما این آدما چجوري از هیچی چیزی میسا
اگه یه روز وکیل شدم
رو کارتم مینویسم
متخصص در امور ثبتی ،قراردادی،خانواده و بالاخص شنونده درد و دل ،گریه و زاری و سنگ صبوری بدون دریافت حق الوکاله و شوینده گناه مردم با همراهی شما در امر غیبت تهمت و.
این چه وضعشه!آخه!
زنگ زده به من که بپرسه مهریه اشو چجوري حساب کنه و چجوري میتونه توافق کنه و اظهار نامه بنویسه و فلان !بعد پنج دقیقه راجع به اون صحبت کرده ۶۵ دقیقه راجع به نامردی و بی ادبی و خاک بر سر بودن شوهر و طایفه شوهرش .لامصب باقالی پلو عر
در این نوشته از سری مطالب بخش آموزش پرتال دلبرانه قصد داریم به موضوع تفاوت لالیک اصل و تقلبی بپردازیم.
با توجه به اینکه امروزه مشکلی که در بیشتر اجناس با آن روبرو هستیم تشخیص تقلبی و اصلی بودن آن است.
ادکلن لالیک اصل و تقلبی نیز با هم تفاوت هایی دارند که میتواند به ما در تمیز دادن این دو کمک کند.
در ان مطلب سعی کرده ایم این موارد را بررسی نماییم.از این که ما را انتخاب کرده اید سپاسگزاریم.
با ما همراه باشید….
تفاوت لالیک اصل و تقلبی رو چجوري تشخی
همون روزای اول خیلی از زمانم رو با محمدرضا میگذروندم رسیدیم به شب شهادتش توی وبلاگ ها و سایت ها و اینیستا دنبال آشنایی بیشتر با این بزرگوار بودم یه جایی دیدم خواهر عزیز و دوست داشتنیش گفته بود شب شهادت محمدرضا ازش چیزای بزرگ بخوان منم اون شب ازش شهادت رو خواستم بهشم گفتم دوست شهیدم من خیلی فاصله دارم از شهادت ولی تو این فاصله رو برام جبران کن تو دستمو بگیر هوامو داشته باش مراقبم باش مراقب باشم برام دعا کن شهید بشم من یه دخترم چجوري و به چه نح
دانلود آهنگ ماکان بند انگار یه خبراییه
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * انگار یه خبراییه * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , ماکان بند باشید.
دانلود آهنگ ماکان بند به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Macan Band called Engar Ye Khabaraeie With online playback , text and the best quality in mediac
متن اهنگ ماکان بند به نام انگار یه خبراییه
آره انگار یه خبراییه که دلم احساسش عالیهقلبم هنوز یه جاییش خالیه میدونم عشقم همین حوالیهشک
رفیقی که این روزا واسه همدیگه هم دردیم هم درمون .
بلاخره یه جا باید دلی میشکست .
و مثل همیشه اون دل ، دل من بود .
خوب .  کی میدونه قصه ی ما چجوري به سر رسید .
خدا . قسمت من همیشه تنهایی بوده . شکر .
ساعت نه نه نیم بود خوابم برد تا ۱۱. الان دو ساعت هی تلاش میکنم بخوابم نمیشه دیگه الان بی خیالش شدم میخوام روزمو شروع کنم :/ باورت میشه؟؟ خب کم خوابی سراغم اومده یعنی؟ هرچی هست من راضیم. نتم که همچنان قطع اصلا فکر نمیکنن شاید کسی کار داشته باشه. حالا هی من نمیخوام حرف بزنما نمیذارن که. بیخیال. خوشبحال مها تخت خوابیده. اگه منم خوابم میبرد سه یا چهار بیدار میشدم ولی حالا باید روزمو شروع کنم. بسه دیگه اینقدر غر نزنم. بریم که ببینیم امروزو چجوري بگذر
این روزا قهوه خور قهاری شدم. تصور کن منِ از تلخی گریزون.هنوزم هستم اما مجبورم. یعنی امیدوارم اثری داشته باشه. خب درست کردنشم یادگرفتم. مجبورم قهوه بخورم چون این روزها خوابم زیاد شده و شدت گرفته. و من دلم میخواد تمام روز رو بخوابم و تواناییش رو هم راستش بدست آوردم  و دست خودم نیست در عوض بیدار موندن دست خودمه که باید یجوری درگیر بشم باهاش چون راحت نیست و ما مدام باهم کشتی میگیریم. خلقم اومده پایین همه چیز داره این موضوع رو بهم یادآوری میکنه. ام
دیروز اومدم نشستم باخودم و خدا قشنگ منطقی حرف زدمیه قولایی ام به یکی دادم که حالا دلم نمیخواد بگم
قرارمون شد تا چهل روز. تا اربعین. تا وقتی حرمش رو ببینم.
بعد امروز گفتم خب
من که بهش فکر نمیکنم، ما که دیگه حرف نمیزنیم باهم، بذار همینجوری بهش بگم که دلم براش تنگ شده. من که واقعا دلم تنگ نشده
بعد که فرستادم هی چشمم میخورد به جمله ام و به اسمش و به پروفایلش و بعد هی میگفتم خب یه جمله ی معمولی به یه دوست معمولیه دیگه. من زیر قولم نزدم.
دوساعت بعد دید
می خواستم همه چیز رو از اول بنویسم، می خواستم احساساتم رو درباره شون بنویسم اما می دونی چیه؟ در بدترین حالت خودمم. هیچی سر جاش نیست و از خودم متنفرم. اینکه هیچ چیزی خوشحالم نمی کنه و حتی خودم هم نمی تونم کسی رو خوشحال کنم. اینکه احساسات سرکوب شده م رو نمی دونم چجوري باید هضم کنم. اینکه می دونم آخر این مسیر من داغون تر از چیزی می شم که هستم و انتظار دارم. دوست دارم همه ی این احساسات رو بالا بیارم و خالی شم از آدما و حسی که بهم میدن. کلی کتاب نخونده
تو وضعیت خیلی خوبی نیستم. فکرم حسابی مشغول. راهی جلوی پام هست که هیچ ایده ای در مورد چجوري بودنش ندارم. هیچ تجربه ای. از یک طرف فشار رومه و باید انتخاب کنم. نمیدونم میشه دو تا مسیر رو با هم پیش رفت یا نه؟ باید یه انتخاب درست کنم. ازم توقع دارن و من نمیخوام از خودم نا امیدشون کنم اما هدف اصلیم مهم تره و اگه ببینم مانع اون میشه باید بذارمش کنار حتی اگه ازم ناراضی بشن. میدونم اونا هم مثل من فشار روشونه شاید اصلا به خاطر خودم بگن. نباید اشتباه کنم اما
وی در خانواده‌ای کم جمعیت چشم به جهان گشود اما از یه جایی به بعد انگار یادشون رفت چجوري باید کنترلش کنن و گهش دراومد.چیز تو هر چی بچه‌ی زر زرو و زبون نفهمه.
پ.ن: قرار بود شروع کنم از دانش خودم در و گوهر بیفشانم منتها حوصله‌ش نبود
 
 
 
 
 
این خیلی ناراحت‌کننده‌ست که من وقتی غمگینم و از همه‌ی دنیا بریدم یاد سه‌تار و وبلاگم می‌فتم. به نظرم همه چیز تموم شده میاد. یا بهتره بگم تو زمان کوتاهی به نظر میرسه که ارزش ادامه دادن نداره. ولی سه تارم اینو نمیفهمه‌. غمگینه و حس میکنه بهش خیانت کردم که بی راه هم فکر نمیکنه. یک زمانی با ارزش‌ترینِ من بود، بعدش دیگه نبود و به نظر میرسه بازم میخوام که باشه. ولی خب نمیشه هر وقت دلت بخواد باشی و هر وقت دلت بخواد نباشی و انتظار داشته باشی اون سه
مامان امروز از ظهر رفت خونه باباجی تا فردا شب اونجاست. حتی شبم میخوابه چون داییم نمیتونه وایسه. جاش خیلی خالیه. ناخودآگاه ادم فکر میکنه به نبودنش به مردنش . به این که شاید دیگه هیچوقت نبینمش. دلم براش تنگ شد. اگه نباشن نمیدونم چجوري قراره زندگی کنم تنها . نه که با تنهایی مشکلی داشته باشم. ترسم از همیشگی بودنش هست این که دیگه این روزای ارومو نداشته باشم تبدیل بشم به دختری که دغدغه هاش بزرگ تر از حد معمول هست. درسته با مامان اختلاف نظر دارم ولی
متن آهنگ مازیار فلاحی به نام عشقم

عشقم عمرم نمیدونیچجوري دلم میره واسه صداتنفسم نفسم میرهواسه ی خنده ی روی لباتتو بگو به دلم نیستی باز تو اتاق به موهات گل سر بزنمعشقمو دادمو پس نمیگیرم ازت بیا دیوونه بگردمردم و جون دادم از ته قلبمو هیچی نخواستم ازت منقهوه و فالتو عطر رو شالتو این دلو دیوونه کردهاشکای چشممو نقشه ی عشقمو دادی به دستای سردتیک شهر از این چشمان تو دیوانه . با چشم ترمن از همه آواره تر درمانده تر دیوانه ترباران پاییزی بزن بر درد
تو فرهنگی که تمام صحبت های مهمانی ها و جمع فامیل به این می گذره که
چجوري راحت تر پول در بیاریم
و
کدوم صندوق پول مفت بیشتری میده
و
چگونه درس نخونیم نمره بگیریم
و
کی کجا پارتی داره
.
خواهشا حرف از رزق حلال و مقدس بودنِ عرق کارگر نزن که حال آدم به هم می خوره
به من بگو زهر کردن زندگی برای بقیه چه لذتی داره ؟ اینقدر از همه چی حالم به هم میخوره که حد نداره ! دلم میخواد فرار کنم ، برم بمیرم اصلا ولی از این وضعیت خلاص شم . بگو پسفردا چجوري میخوای جواب پس بدی ؟ تو اصلا روت میشه توی چشمای من نگاه کنی ؟؟
دلم می‌خواد برات نامه بنویسم با دستخط. که حرکت خودکار و حس لحظه‌مو درک کنی. ببینی رقّت درون، چجوري حروف رو قشنگ‌تر می‌کنه. یا شایدم ضعیف‌تر و بعد منتظر بشم تا کاغذت بیاد. که هزار بار بخونمش. که همۀ حسی رو که نگفتی، از شکل کلماتت بیرون بکشم و تنفسش کنم.
 
آه تو ای بعید دور!
نمره علوم تشریحی هم اومد. امروز هم خیلی زیبا با باکتری و فیزیو شروع شد! با دو استاد به شدت سخت گیر و معروف به انداختن!:)) دلم نمیخواد اخر این ترم کوچیک ترین استرسی بکشم. از همین اول میخوام رفرنس خونی رو شروع کنم . باز  در به در دنبال پیدا کردن کسی که گایتون داشته باشه. استرس اینکه چجوري باکتری رو پیش ببرم وقتی همه نظام قدیما تو دبیرستان یه پیش زمینه توش داشتن و امروز تموم نظام جدیدا فقط مات زل زده بودیم به استاد:)) که بیشتر از نظری، از عملیش میترسم.
وای جزا اینقد تابستون زود میگذره من اصلا نفهمیدم کی تیرماه تموم شد
یکی جلوی تعطیلات تابستونی رو بگیرهامروز چهار مرداده نمیدونم این سه روزی چجوري گذشت.
.روزا مث برق و بار میگذرند وایسا دنیاااآاا:).بسلامتی همه کنکوریا
ک تابستونم درس خوندن تا سربلند بشن:)
میدونی از این همه بدبختی چجوري خلاص میشیمیه شب یه شام درست حسابی بپزی بخوریمبعد سر فرصت همه درزای درو پنجره رو ببندیمیکیمون شیر گازو باز کنهبریم بخوابیم…صب نشده همه دردسرامون پریدهآدم بمیره بهتر از اینه که خل باشه ولی فک کنه سالمه.
 
اینجا بدون من»
یه روزی خیلی اتفاقی، توسط یکی از اساتیدم به گروهی معرفی شدمگروهی علمی که هرسال مسئولیت برگزاری یه سمینار بین‌ المللی به عهدش بود
و من هم بعد از عبور از چندتا فیلتر، با این گروه همکار شدم
سال اولی که همراهشون بودم، یکی از دوستام هم باهام بود
بیشتر اوقات باهم بودیم و درکنار اونا احساس غریبگی میکردیم
کم حرف بودیم و به قول معروف یخمون آب نشده بود
از رابطه ی کاری اعضای ثابت گروه اطلاعی نداشتیم و سعی میکردیم کار خودمونو به بهترین شکل انجام بدیم
س
سیم‌کارت مامانم به اسم منه.هر سال، روز تولدم، اپراتور بهش اس‌ام‌اس می‌ده تولدمو تبریک می‌گه. و مامانم هم بلافاصله بعدش میاد تبریک می‌گه بهم.این مدل تبریک گفتنشو نمی‌خوام. نمی‌دونم چجوري اون پیامک لعنتی رو غیر فعال کنم. خیلی رو مخمه.
۱- " مسموم کننده‌ها": یعنی کسانی که دلسردتان میکنند و خلاقیتتان را زیر پا میگذارند و میگویند که نمیتوانید کاری بکنید و اعتماد به نفس تون رو میگیرن حتی اگه همسرتون باشند
۲- "سر به راهها": یعنی کسانیکه خوش قلبند اما سرشان به کار خودشان است. آنها بفکر نیازهای خودشان هستند. کار خودشان را میکنند و هرگز برای کمک به دیگران پا پیش نمیگذارن
۳- "الهام بخش ها": یعنی کسانی که پیش قدم میشوند تا زندگی دیگران را غنی کنند، روحیه آنها را بالا ببرند و به آنها الها

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها