نتایج جستجو برای عبارت :

يه گي مبخواستم

توانایی این رو دارم که بالقوه خودمو بکشم
از بس تنبلی کردم بیست روز بیشترو کشتم و هدر دادم
دقیقا ۲۴ روز از فرجه ای که داشتم رو به فنای اعظم دادم میگفتم یک هفته هم استراحت میخواستم ۱۷ روز پرارزش رو هدر دادم 
چه اهدافی داشتم هاااا 
مبخواستم رتبه بشم برتر کشور بشم 
اما حالا نگران پاس شدنم هستم 
Anyway
مهم نیس دیگه چیکار کنم 
فعلا وقتنو نیذارم سر تموم کردن و دوره کردن 
فکر رتبه و نتبجه رو هم ازذهنم پاک میکنم
چون امکان رسیدن بهش صفره 
فقط کاش خدا کمکم
ساعت دو و نیم نصفه شبه و من هنوز که هنوزه عذاب وجدان دارم که ادامه خوابم و به کلاس امروز سیگارودی ترجیح دادمکه عصابم خورد بود سر اون کارت .مبخواستم پست بزارم از سرشب گفتم بیام غر بزنم چه فایده؟چ بگم؟؟؟؟؟چجوری بگم؟؟؟؟؟
بگم که سر تا پا پره گریه و بغض و شونه های سنگینم.شونه هام.حس میکنم دو تا وزنه ی سنگین و میکشم با خودم.این وزنه حرفای نیش دار تونه.کاش بفهمید این سنگینی وزنه های رو دوشم بخاطر حرفای نکبت بارتونهههههههههههههه.رفتاراتونننن
ورود شاهانه :)))
دوست دارم بنویسم تا یادم باشه چیکارا کردم :)))
دیروز یعنی ۱۳ فروردین من به تهران بازگشتم.خوشحال و خندان اومدم سمت خونمون
در واحدمونو باز کردم‌دیدم بوی سطل اشغالای سر کوچه رو میده!!!
چراغا هم که روشن نمیشد
خلاصه رفتم نگهبانیو اینا فهمیدم فیوز پریده
بیچاره این نگهبانه اومد فیوز زد
در فریزر رو وا کردم دیدم حاجیییی هررر چی توش بوده ترکیده!!!
ببین گند برداشته بود فریزرو!
طبقه اخر ماهیا بودن!اینا کپک زده بودن بعد ابشون را افتاده بود ر
 
سلام.منم یه روزی شاد بودم بیخبر از کار دنیا.ولی الان
خیلی چیزا حالیم شده روزگارم تغییر کرد بعد چندین ماه
سری به گوگل زدم  چشمم به  قطب دردهام جایی که فقط می تونم حرف دلمو بزنم وبلاگم
 یهویی دلم برای خیلی ها تنگ شد .میگین چرا؟امشب دلم واسه یکی از بهترین دوستام که
خیلی خیلی وقت ک رفت عشق و شوق زندگی کسی که جلو چشمام اونم با کلی
درد و زجر تنگ شد.  دلم می خواد ببینمش. ای خـــــــــــــــــــــــــــــدا
----------------------------------------------
خدایانمی د
 
سلام.منم یه روزی شاد بودم بیخبر از کار دنیا.ولی الان
خیلی چیزا حالیم شده روزگارم تغییر کرد بعد چندین ماه
سری به گوگل زدم  چشمم به  قطب دردهام جایی که فقط می تونم حرف دلمو بزنم وبلاگم
 یهویی دلم برای خیلی ها تنگ شد .میگین چرا؟امشب دلم واسه یکی از بهترین دوستام که
خیلی خیلی وقت ک رفت عشق و شوق زندگی کسی که جلو چشمام اونم با کلی
درد و زجر تنگ شد.  دلم می خواد ببینمش. ای خـــــــــــــــــــــــــــــدا
----------------------------------------------
خدایانمی د
" و اگر در ساحت آسمان اتفاق می افتادی
چه میتوانستی باشی جز خورشید !؟
اما محبوبم 
در من اتفاق افتاده ای 
شکل صدای خداوند 
میان قلب پیامبری عاشق ! " 1
 
 
بعضی چیزها باید اتفاق بیفتند ، نمیشود اتفاقشان انداخت .
تلاش برای اتفاق افتادنشان بی معنی است .
آن ها در پیشانی و سرنوشت ما نوشته شده اند. 
این مدت حسابی در گیر مساله ی ازدواج بودم، خصوصا در جامعه ی ما از یک طرف مداوما به ما القا میشود که خوشبختی یعنی ازدواج و خانه ی بخت همان خانه ایست که حتما مردی
" و اگر در ساحت آسمان اتفاق می افتادی
چه میتوانستی باشی جز خورشید !؟
اما محبوبم 
در من اتفاق افتاده ای 
شکل صدای خداوند 
میان قلب پیامبری عاشق ! " 1

بعضی چیزها باید اتفاق بیفتند ، نمیشود اتفاقشان انداخت .
تلاش برای اتفاق افتادنشان بی معنی است .
آن ها در پیشانی و سرنوشت ما نوشته شده اند. 
این مدت حسابی در گیر مساله ی ازدواج بودم، خصوصا در جامعه ی ما از یک طرف مداوما به ما القا میشود که خوشبختی یعنی ازدواج و خانه ی بخت همان خانه ایست که حتما مردی و ز

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها