نتایج جستجو برای عبارت :

يانگوم اوک نيو باهم چي

خب
امسال هم با تمام بدی ها و خوبی هاش تموم شد و رفت تو بایگانی دلمون♥.امسال کنارهمدیگه اتفاقای زیادی رو پشت سر گذاشتیم؛باهم قهرکردیم،بعد چندروز آشتی کردیم.باهم دعوا کردیم اما بعداز یه مدت کوتاه دوباره شدیم همون اکیپ سابق‍‍‍.
به خاطرهمدیگه بابقیه دعواکردیم.باهم بازی کردیم.باهم بزرگ شدیم.باهم گفتیم و خندیدیم.باهم و برای هم گریه کردیم.برای همدیگه کادو خریدیم.برای همدیگه تولدگرفتیم.باهم بحث کردیم.باهم کل کل کردیم‍♀‍♀.همدیگه روسورپرای
تا حالا واستون پیش اومده با یه نفر بیشتر از اینکه تفاهم داشته باشید اختلاف داشته باشید ولی بازم همو دوست داشته باشید و به هم کمک کنید
روایت من و دوستمه
از لحاظ مذهبی، فرهنگ، مسافت، نظر و عقیده، سنی (متولد 75) خیلی باهم تفاوت داریم
ولی توی این دو /سه سال اینقدر باهم خاطره داشتیم که انگار سال هاست همو میشناسیم و باهم دوستیم
با اینکه دانشجوی بین المللی و بورسیه هست امروز با زبان فارسی دفاع کرد
نزدیکش نسشته بودم هرجا گیر میفتاد زودی فارسیشو بهش می
این روزا.مامان کار میکنه توی خونه و ماهام سرمون توی لب تاپ و گوشیه.یادم نمیاد آخرین بار کی باهم خوش گذروندیم حتی گاهی به جز صورتش موقع کار چیزی یادم نمیاد اما قبل ترا وقتی بابا میرفت مسافرت دور هم جمع میشدیم سریال میدیدیم و خوش میگذروندیم اما الان هممون حبس شده و جدا از همیم فک کنم واسه همینم هست که هر کاری میکنم ترمیم نمیشم.
احساس میکنم همه ازم ناامیدن.از اینکه یه وعده غذا باهم بخوریم از اینکه باهم وقت بگذرونیم.
اینکه رابطه ی عاطفیت با یه نفر به هم خورده، از نظر همه به این معناست که دیگه گذشته، گذشته و تموم شده و حال و آینده ی اون آدم هم کلا دیگه به تو چه! ولی از نظر من اینطور نیست.
یه وقتایی یهو! به پشتوانه ی هوش سرشارِ خودت (قربونِ هوشِ خودم برم!) متوجهِ یه داستانایی تو گذشته میشی! مثلا میفهمی اون ج*ده ای که باهات بخاطرش کات کرده، از دو سال قبل باهم بودن! مثلا خارجه باهم میرفتن، باهم توی خارجه استخر مختلط میرفتن و خیلی کارهای دیگه باهم میکردن و بعده دو س
میخوام دستاتو بگیرمو ببرمت یه جای دورخیلی دور تر از زمین،تو یه ارتفاع خیلی زیاددستاتو میگیرمو میبرمت تا لبه کوهدستامونو محکم به هم فشار میدیم و به هم قول میدیم که تا آخرش باهم باشیم.زیر گوشم بهم میگی که نمیتونی بیشتر ازین رو لبه بمونی. تورو به خودم فشار میدمو بهت میگم که پیش منی و هیچ اتفاقی نمی افته:)ما کل روزو باهم سر میکنیم کنار اتیش میشینیمو واسه هم داستانای ترسناک میگیمو تهش میخندیم.اونقدری میخندیم که اشکامون روی گونمون سرازیر میشه
دانلود اهنگ خودت با خاطراتت باهم به درک
دانلود اهنگ خودت با خاطره هات باهم به درک
دانلود اهنگ عرفان کالبد خودت با خاطراتت باهم به درک
دانلود آهنگ خودت با خاطره هات باهم بدرک

دانلود اهنگ خودتو خاطراتت باهم به درک
اهنگ.خودت با خاطراتت باهم بدرک
آهنگ خودت با خاطراتت با هم به درک
الان باید البوم جدید تیلور رو باهم گوش میدادیم. یک هندفری رو ب اشتراک میزاشتیم و تو تاریکی شب روی هر ترک تمرکز میکردیم و بعد راجع ب کل البوم باهم حرف میزدیم و نزدیکای صبح تازه میخابیدیم و تو میگفتی ک عاشق شب های تابستونی. بله. من دلتنگتم. بیشتر از چیزی ک فکرشو بکنی!
امروز یکی از صمیمی‌ترین دوستای دوران دبیرستانم اومده بود دانشگاه بهم سربزنه. کلی باهم حرف زدیم از گذشته از الان.
بعد چند دقیقه یه سیگار از جیبش بیرون آورد و گذاشت لای لباش روشنش کرد و دستاشو گذاشت تو جیبش 
خیلی صحنه بدی بود واسم. صمیمی‌ترین دوستم از سرما لباش میلرزید و سیگارو پک میزد، چشمای سرخش به زور باز بود و خیره بودیم به چشمای هم،چرا اون همه شادی و انرژی تو چشماش جاشو داده به بی‌تفاوتی و سردی؟
دلم واسه اون روزایی تنگ شده که باهم میرف
دانشجویی میگفت:
 یک روز استاد دانشگاه به هر کدام از دانشجویان کلاس یک بادکنک باد شده و یک سوزن داد و گفت یک دقیقه فرصت دارید بادکنکهای یکدیگر را بترکانید هرکس بعد از یکدقیقه بادکنکش را سالم تحویل داد برنده است
مسابقه شروع و بعد از یک دقیقه من و چهار نفر دیگه با بادکنک سالم برنده شدیم
سپس استاد رو به دانشجویان کرد 
و گفت:
من همین مسابقه را در کلاس دیگری برپا کردم و همه کلاس برنده شدند زیرا هیچکس بادکنک دیگری را نترکاند چرا که قرار بود بعداز یک
دلم برای سپهر تنگ شده
برای حرف زدن 
برای دیوونه بازیهاش
برای همه وقت هایی که با وسواس میاد سر کمدم میگه با من میای بیرون به سلیقه من لباس بپوش
برای شبهایی که باهم بیداریم و حرف میزنیم
مدتهاست حوصله نکردم حتی چند دقیقه باهم صحبت کنیم.
چهار پایه ی کوچک و صندلی باهم در یک محصول برای فروش
چهار پایه ی کوچک و صندلی باهم در یک محصول برای فروشلطفا پیام ندید و حتما تماس بگیرید تا برای گرفتن پاسخ سوالاتتون مستقیم به اپراتور شرکت وصل بشید.با تشکر.تولیدات اداری تکسازانشماره تماس: 09912433906
 
گاهی وقت ها پیش می آید که درجایی یا درمواجه با کسی نمی دانیم چه رفتاری انجام دهیم که مناسب ودرست باشد.یک انسان عاقل می داند که بی اعتنایی به احساسات دیگران‌‌،کاری زشت و ناپسند است و سرچشمه بسیاری از مشکلات روزمره میشود.
معاشرت در لغت به معنی آمیختن،باهم زیستن،باهم گفتن وشنیدن و.است.آدم ها برای اینکه منظورشان را بهتر به هم برسانند وراحت تر باهم زندگی کنند آداب و رسومی را بوجود می آورند.بعضی از این آداب ورسوم برای نشان دادن دوستی واحترام و
معلقمولی حالم خوبه
به نظر میاد دیگه هیچ احساسات عمیقی ندارم
ولی حالم خوبه
بذار راستش رو بگم
خوبیم باهم
وقتی اون خوب باشه دیگه مهم نیست داره چه اتفاقی میفته
وقتی میدونم دوستیم باهم دیگه مهم نیست چقد وقته که ندیدمش
گفتم من هردفعه هی فکر میکنم تموم شدیم
گفت میبینی که اینجوری تموم نمیشیم
ولی من بازم میترسم
نمیتونم احساسمو بهش توصیف کنم
میدونی من عاشق بارونم
خیلی عجیب عاشقشم
وقتی میباره دلم میخواد گریه کنم
بعد دو سه روز پیش که باهم بودیم، بارون
با پسرخاله کل انداخته بودم سر بازی! میگفت من و پسردایی همه رو میبریم. گفتم اگه من و پسردایی باهم تیم بشیم از تو و پسردایی قوی تر میشیم. گفت ما حتی از تو و داداشت هم میبریم! گفتم من بهت رحم کردم که اسم داداشمو نیاوردم! حالا که خودت خواستی پس مسابقه میدیم ببینیم کیا قوی ترن!
فکر میکنید چی شد؟
آخرش من و پسرخاله باهم گروه شدیم و از داداش و پسردایی بردیم! =))
دلم گرفته
به یکی از دوستام زنگ زدم
با تعجب میگه چطور شده زنگ زدی
میگم دلم برات تنگ شده بود
بیشتر تعجب می کنه
بهم میگه پیش دوست پسرشه و قطع میکنم
به این فکر میکنم که در نظر بقیه چقدر بی رحم و دل سنگم

به یکی دیگه زنگ می زنم
خاموشه
میرم تلگرام
می بینم چت هامونو پاک کرده :/

الانم غمبرک زدم پای گوشیم
پیش ل
می پرسه خوبی؟
میگم آره
میگم زدی تو برق؟
میگم نه
می خنده میگه آها از برق در آوردی
میگم اصلا تو برق نبود که بخوام در بیارم
سخته قبولش
اما همین ل که الا
خدایا بابت این روزا ازت ممنونم و خیلییییی دوستت دارم
اینکه مامان گذاشت شب یلدا بعد از سرکار برم خونه ی حورا اینا و شب یلدا باهم باشیم و شب هم خونه شون بمونم و باهم کلیییی بهمون خوش بگذره و صبح باهم بیدار شیم و باهم بدویم و بریم سرکار و تا پنج عصر بازم باهم باشیم
خدایا ازت ممنونم
ماشاالله لاقوه الا باالله العلی العظیم
چشم نخوره دوستی مون
 
خدایا ازت ممنونم
اشکالی نداره اگر امروز به آزمون تعیین سطح زبان نرسیدیم
عوضش تو هوامونو داری
ازت ممنونم
سلاممممممم عیدتون مبارک
خوبین؟!!!
اینروزا مستر اچ اومده و من بیشتر وقتمو باهاش میگذرونم.با هم فیلم میبینیمباهم تصمیماتمون و برنامه ریزی هامون رو مرور میکنیم . باهم عکس میگیریم و کنار خانواده م وقت میگذرونیم.
اتفاقات اینروزا رو بعد از نیمه ی فروردین میام و مینویسممیخوام از همه ی وقتم برای کنارش بودن استفاده کنم تا میتونم.
نگرانم نباشین
فعلا
_ مه سو _
میخواستم باهم ازدواج کنیم تا همدیگرا ببوسیم 
میخواستم باهم  ازدواج کنیم تا یکدیگر را در آغوش بگیریم ، تا هم آغوش شویم ! 
میخواستم باهم ازدواج کنیم تا بچه های خودمان را داشته باشیم . 
میخواستم باهم ازدواج کنیم تا .
راستش عزیزم یاد آوری هیچکدام از اینها شایسته ی عزاداری و لایق اشک های بی وقفه ام نبودند ، جز این : 
میخواستم ازدواج کنیم تا باهم حرف بزنیم . 
مثلا یک جمعه صبح در آرامش بعد از هم آغوشی وقتی مرا بغل گرفته ای و مدام بر صورتم بوسه میزنی
میخواستم باهم ازدواج کنیم تا همدیگرا ببوسیم 
میخواستم باهم  ازدواج کنیم تا یکدیگر را در آغوش بگیریم ،
 تا هم آغوش شویم ! 
میخواستم باهم ازدواج کنیم تا بچه های خودمان را داشته باشیم . 
میخواستم باهم ازدواج کنیم تا .
راستش عزیزم یاد آوری هیچکدام از اینها شایسته ی عزاداری و لایق اشک های بی وقفه ام نبودند ، جز این : 
میخواستم ازدواج کنیم تا باهم حرف بزنیم . 
مثلا یک صبح جمعه  در آرامش بعد از هم آغوشی وقتی مرا بغل گرفته ای و مدام بر صورتم بوسه میزن
روی چمن نم دار نشسته بودیم
آسمون آبی بود و هوا خنک
ترکیب کیف رنگی رنگیم روی چمن سبز رنگ تصویر قشنگی درست کرده بود و حس خوبی بهم می داد .
ولی از همه بهتر پیدا کردن آدمایی بود که فقط چند ساعت از آشنا شدنمون می گذشت ولی باهم احساس راحتی میکردیم.
وقتی باهم حرف زدیم خودمونم تعجب کرده بودیم چون هممون حسی داشتیم انگار مدت هاست باهم دوستیم!
حرف برای گفتن زیاد بود و شناختن هم دیگه برامون جالب بود .
حتی سکوتایی که پیش میومد برامون آزار دهنده نبود.
چی از
دیدم اش و توی خواب کلی باهم حرف زدیم . خیلی خوشحال بودم از اینکه داشتیم باهم صحبت می‌کردیم. 
بذارید ادب رو به کناری بفرستم و از واژه‌ی "خر ذوق" استفاده کنم. 
در این حد خر ذوق بودم که وقتی از خواب پاشدم، عماد ازم پرسید: چی شده ؟ چرا اینقد خوشحالی ؟ =)) 
اوایل که اینجوری می‌شد ناراحت بودم موقع بیداری، ناراحتِ این که چرا تو واقعیت رخ نداده و واقعی نبوده، ولی به مرور زمان همین اش هم واقعا انرژی بخشه‌. 
 
خدایا به سلامت دارش ‌. 
 
 
حس مزخرفی دارم. به وقت هایی که یک پشه در گوش یا بینی تون میره بی شباهت نیست. جدایی کار سختی هست. دارم کمدهام رو خالی میکنم.هیچ وقت فکر نمیکردم تا این حد دوستشون داشته باشم. نمیتونم جلوی اشکهام رو بگیرم و بی اینکه بدونن چی شده دارن با من گریه میکنن. برای عید نوروز که باهم در اردوی مدرسه هستیم برنامه ریزی کردن با هم وسطی بازی کنیم باهم برقصیم باهم جشن بگیریم و بی خبرن که من دارم ازشون خداحافظی میکنم. میگن خانوم سروری گریه نکنید؛ مگه خودتون نمیگف
بیا حرف بزنیم. چون چشم‌هامون از هم دورن و احتمال این‌که دوباره نزدیک بشن، کمه. چون نمی‌تونیم هر هفته قرار بذاریم، بریم بیرون. ولی می‌تونیم هر هفته حال همو بپرسیم.
بیا حرف بزنیم. که چیزهای تعریف‌کردنی، تلنبار نشن روی هم‌دیگه که دیگه حوصله‌مون نیاد بگیم‌شون. بیا حرف بزنیم و جزئیات بی‌اهمیت رو به‌هم بگیم. که یه‌وقت فکر نکنیم فلان مسئله اون‌قدری اهمیت نداره که وقت فلانی رو بابتش بگیرم. عادت شده باشه برامون.
بیا حرف بزنیم. چون من می‌دونم چ
مدت زیادی بود که نمیشد هچی بنویسمانگار فقط سکوت میتونست حرفمو بگه ،حرفی که توی جمله و کلمه جا نمیشد
یک ماهی که گذشت شاید سخت ترین ماه زندگیمون بود واقعا سخت بود گذشت باهم 
خوشحالیمباهم
دوسش دارم فقط خودم میدونم چقد.به خودشم نمیگم 
 باهم باشیم ؛ بدون تصاحب یکدیگر
همنوا باشیم ؛ بدون تصرف اندیشه یکدیگر
 همکار باشیم ؛ بدون دخالت در کار یکدیگر
 همدل باشیم ؛ بدون راهیابی به راز یکدیگر
 همنشین باشیم ؛ بدون تجاور به مرزهای یکدیگر
چه خوبه که کلید باشیم نه قفلنوازش باشیم نه سیلیباهم بخندیم نه به‌هم راه باشیم نه سددرک کنیم نه ترک نمک لحظه ها باشیم نه نمک زخمها.
امام. صادق ع باصحابش میفرمود از خدا پروا کنبد و براددانی خوش  رفتار باشید در راه خدا باهم. دوستی کنید و پیوستگی داشته.  باشید و مهر ورزبد بدیدار وملاقات یگدیگر   روید و امر ولایت. مارا مذاکره کنید وانهارا زنده دارید 2 وفرمودبا یکدبکر پیوستگی.  و خوش. رفتاری  و مهر وورزی داشته باشید وبرادرانی نیکو کار باشید  چنانکه خدای. عزوجل  دستورتان داده 3. و 4  وفرمود با یکدیگر  پبوستگی و خوش. رفتاری و مهر ورزی.   و عطوفت  داشته باشید  فر مود. با یگدیگر پی
⭐⭐⭐⭐⭐
ویژگی های محصول:
قطع: خشتی
نوع جلد: زرکوب
خرید با تخفیف ویژه کتاب مجموعه بیا باهم صحبت کنیم اثر سارا لویت،بروس سندرز
دسته بندی محصول :
#کتاب_لوازم_تحریر_و_هنر
برای خرید با تخفیف ویژه کتاب مجموعه بیا باهم صحبت کنیم اثر سارا لویت،بروس سندرز یا دیدن جزئیات بیشتر بر روی لینک زیر یا بر روی عنوان محصول کلیک کنید.کتاب مجموعه بیا باهم صحبت کنیم اثر سارا لویت،بروس سندرز
[عکس 320×320]
دیدن توضیحات و خرید با تخفیف ویژهمشاهده مطلب در کانال
امروز نارنجی توی ذهنم کاشت که شاید یه روز به زندگی کردن با من فکر کنی و دلت بخواد و قبول کنی! و من دارم منطقم رو خفه میکنم و رویا پردازی میکنم برای یک صحنه فقط که داریم باهم ازدواج می کنیم! میدونم میدونم که این فقط یه رویاست و تو مال من نمیشی اما خب شاید هم یه روز باهم زندگی کنیم. گاهی فکر میکنم توی قلبم پر از توئه. و من تمام وقتی که بیدارم رو دارم به تو فکر میکنم. چقدر دلم میخوادت چقدر 
یادتونه قدیما برق میرفت همه دور چن تا شمع جمع میشدیم؟
همه باهم حرف میزدیم و همه خانواده باهم بودیم و کنار هم.در ساده ترین و ابتدائی ترین حالت ممکن؟
از وقتی نت این شکلی شده و فقط بیان و چن تا سایت دیگه بازن .و ارتباط برگشته به حالت پیامکی و مکالمه تلفنی تقریبا.همش یاد اون موقع ها میوفتم!
بابابزرگ خدا بیامرزم اون موقع ها میگفت:چه خوبه برق رفته و دور همیم!
منم الان به شما میگم:چه خوبه تو بیان دور همیم!
یادش بخیر بچه که بودیم از اول سال پولامون و میریختیم تو قلک و روز مادر میشکستیمش تا مامان و غافلگیر کنیم
هیچوقت یادم نمیره اون روزایی که با اصرار و گریه و زاری منم راهی بازار میشدم و اظهار نظر میکردم.
الان خواهرزاده هام سن و سالی ندارن و بزرگترینشون12سالشه و همشون پسرن  
وقتی گفتم چی میگیرید برای مامان با دلسردی گفتن ما که هرسال با خود مامان میریم براش کادو میگیریم 
گفتم خالتون که نمرده امسال باهم میریم چشماشون برق زد و گفتن اخ جون و باهم مش
شرکت های تجاری شامل دو یا چند نفرند که باهدفی خاص باهم شراکت میکنند و
هدف مشترکی را دنبال میکنند و در سود و زیان شریک همدیگر هستند.شرکت های
تجاری با توجه به معیارهای مختلف طبقه بندی میشوند و باهم تفاوت هایی
دارند.شرکت های که در یک طبقه هستند وجهه اشتراکاتی باهم دارند که در ادامه
این اشتراکات را بررسی خواهیم کرد.لازم به ذکر است که این طبقه بندی در
اینجا بسته به میزان مسئولیت شرکا می باشد.
یک خاله دارم که شیش ماه ازم  بزرگتره خیلی ارتباط نزدیکی باهم داریم 
اسم این خاله ام مثلا خاله اقدس باشه :)
خاله اقدس دوستی داره که توی دانشگاه باهم اشنا شدن .
وقتایی که ازش حرف میزد حرفاش هم تلخ بود و هم شیرین .
یک دختر سی و دو ساله که توی یکی از روستاهای محروم شهر کامیاران زندگی میکنه.
از یک خانواده ی نه نفره که مادرش وقتی بچه بوده به رحمت خدا رفتن.
با تعریف هایی که خاله اقدس ازش میکرد مشتاق بودم ببینمش.

ادامه مطلب
شافل رو گذاشتم روی محبوب ترین ها، پارسا هم بغلمه سرحال و خوش اخلاق. سرشو عقب میگیره و صاف وایمیسه، تا خسته میشه یهو ول میشه توی سینه ام، هزار بار قربون صدقه این گردن گرفتناش میشم. یه آهنگ قشنگ میاد، فنقلی هم توی چشمام نگاه میکنه، با هم آروم و ملیح میرقصیم. مادر و پسری قشنگ ترین و پاک ترین رقص دنیا رو باهم میریم. بهم نگاه میکنه، برام میخنده، قند توی دلم آب میشه. سعی میکنم توی ذهنم ثبت کنم، درخشش ابدی یک خاطره پاک :)
 
+ این لحظات قشنگ روزی همتون
سعید گفت مگه دروغ میگم؟ همین کاری که گفتم رو کرد؛ مگه نکرد؟
اول سکوت کردم حرف بزنه آروم بشه بعد گفتم ببخشید که میگم فقط برای یادآوریه. ولی آدمها وقتی قراره باهم زندگی کنن باید دقیقا چشمشون رو روی همینها که واقعیت داره و جاهایی که حق دارن ببندن. خوشیمون اگر واقعا باهم هست حق منم با تو. آدمها باید همدیگه رو بخوان؛ مگه دادگاهه که سر یه ذره خق بیشتر جنجال به پا کنن. سکوت کرد تلویزیون روشن کرد شبکه ها رو حابه جا کرد پاشد چای ریخت پیشانیم رو بوسید گف
به کودک نگویید رو دیوار خط نکش.
بلکه بگویید نقاشیتو روی کاغذ بکش، بعد اونو به دیوار میچسبونیم.
نگویید بلندشو اتاق کثیف و شه ات را تمیز کن. بگویید دوست داری باهم اتاق را مرتب کنیم ،چون میدونم نظم را دوست داری.
نگویید بازی را تمام کن و درس بخوان چون درس خواندن مهمتر است. بگویید اگر درساتو   تمام کنی باهم بازی می‌کنیم. 
وقتی کودکان با هم دعوا می کنند تا حد ممکن در کارشان دخالت نکنید تا باهم کنار بیایند. اما در صورتی که دعوا ادامه دار شد:
بازیشان را با جمله ای مانند "شما می توانید یک زمان دیگری از کامپیوتر استفاده کنید که یاد بگیرید هر دو از آن استفاده کنید"، متوقف کنید.
یا اینکه اسباب بازی را بردارید؛ "شما وقتی می توانید دوباره با آن بازی کنید که بتوانید باهم کنار بیایید."
کاری که می خواستید انجام دهید را به تاخیر بیاندازید: " تا زمانیکه دعوا می کنید به پارک نخو
تا حالا به این فکر کردید بدترین موقعیت های متضاد توی زندگیتون چیه که اعصابتون خرد میشه
برای من چایی خور چایی دوست بدترین تضاد اینه که همزمان دلم چایی تازه دم داغ و آب هندونه خنک باهم بخواد 
یعنی الان با یه دستم به دسته قوری گرفتم یه دستم به ظرف آب هندونه  موندم کدومش رو بخورم  هر دوتاشم رو به شدت میخوام  الان دارم فک میکنم اگه چایی بریزم تو آب هندونه و باهم بخورم چی میشه  
هم زمان که دارم به چایی آب هندونه باهم فکر میکنم دارم تحلیل میکنم چرا ظ
نخوانیدش. 
صرفا باید جایی در حکم نامه سرگشاده می‌نوشتم. ارزش خواندن و وقتتان را ندارد اما فاتحه‌اش را بخوانید.
 
[هر چه باشد سنی از ما گذشته(۲۴ سالگی خودش اعظم سن‌هاست در آیین ما) اما خب دل ادمی گاه خوش می‌شود به رفاقت‌هایی و حالا که قرار است چال شود هر چه بود]
به خودت می‌گویم
از همان روزهایی که لحظه به لحظه‌اش با تو می‌گذشت
برای حرف زدن با تو،منِ بیکلمه، حرفی نمیزدم یادت است؟ من حرف‌هایم را به تو می‌گفتم،  تو برای بقیه و من هربا

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها