نتایج جستجو برای عبارت :

نمیدانم به خواب رفتنم چه موقع

شبها قبل از خواب به خواسته هایتان فکر کنید نه به نخواسته هایتان ‼️
شبها موقع خواب هیچ وقت به بدبختی ها و نگرانی ها و قسط و وام و بدهی ها و شکست عشقی و بیکاری و . فکر نکنید
موقع خواب هر فکری که در ذهن دارین باعث ایجاد یک احساس و یک ارتعاش در شما خواهد شد و اگه احساس بد و منفی در موقع خواب داشته باشید ، این احساس بد ، باعث منفی شدن فضای کوانتومی مولکولها و اتمهای بدن می شود و همچنین باعث جریان انرژی منفی در خون و مایعات بدن شما خواهد شد.
و به این تر
خواب، خواب، خواب!
خیلی خوابم میاد، خیلی خسته م! هر بار تصمیم به خوابیدن میگیرم ولی تلاشم برای به خواب رفتن بی فایده ست.
گاهی اوقات نعمتهای ساده زندگی برات میشن آرزو؛ همیشه همینطور بوده، مواقعی که باید یه کار مهمی رو انجام میدادم، سخت خوابم میبرده. دلم برای اون روزهایی که تا ساعت 10 صبح خواب بودم، تنگ شده، خیلی عجیبه ولی واقعا دلتنگ اون آرامشی هستم که باعث به خواب رفتنم میشد!
من می ترسم.
من از زله می ترسم.
نه از زله ی نیمه شبی که در تقلای بیهوده به خواب رفتنم انبوهی از بتن و آجر و آهن بر سرم فرو بریزاند و خواب عمیقی را که چشم هایم مدت هاست حسرتش را دارند برایشان به ارمغان بیاورد.
می ترسم از زله ای که زیر و رو می کندم و چشم در چشم می کندم با منی که مدت هاست فرار می کنم از او
"اذا زلت الازض زالها
و اخرجت الارض اثقالها."
می ترسم از رازها که نهفته بود در دل
"یوم تبلی السرائر."
و آن زمان من تو را نخواهم داشت
"یوم
دانسته‌ام که مرگ میتواند مهربان باشد، حتی مهربانتر از زندگی‌ . مرگ، با قدمهای استوار اما آهسته آمده است.من روی خاک‌های دشت دراز کشیده ام.چون جنینی‌ جمع شده‌ام و سرم روی تکه سنگی‌ ارمیده است. چشم فروبسته ام، اما مرگ در باد به کرانه‌های دور چشم دوخته است . دو دستانم را بالشی کرده‌ام زیر سرم و مثل یک درویش توی شعر‌های قدیم، با یک لبخند در آستا ن رفتنم و دل کندن از این جهان، آری سخت نیست، بلکه شیرین است؛ وقتی‌ چشم فروبسته‌ام و خواب تو را
دم دم زمستون می خورد بوی نان گرمی به مشام
دل و دیده هر دو کنند یاد مادر بی ادعایم
سالهاست که آغوش پر مهر او را دیگر نمیبینم
آن موقع صبح که بسم الله بسم الله به زبانم میگذاشت
آن موقع که دعا پشت سرم میکرد
آن موقع جواب داد من بر سرش سکوت بود
آن موقع که درد من دوایش درست او بود
آن موقع که خوشحالیش خوشحالی من بود
و آن موقع که.
کاش که یک لحظه دگر برگردم به عقب و ببینم آن چه که او دوست دارد و بکنم آن چه که او میخواهد
کاش.
خالی شده‌ام. از فرودگاه برگشته‌ام و خواب به چشم‌هایم نمی‌آید. در فرودگاه به محسن گفتم دلم نمی‌خواست موقع خداحافظی گریه کنم. گریه کردن موقع خداحافظی یعنی اضافه کردن یک نگرانی به نگرانی‌های مسافرِ در حال رفتن. گفت اتّفاقاً خوش‌حال‌کننده هم هست. من خوش‌حال می‌شدم اگر خواهری داشتم که آن‌قدر دوستم داشت که حالش زمانِ رفتنم چنین می‌شد. خواستم بگویم خب تو هم عین برادر منی و فلان. دیدم نه. این جایگاه در ذهنم مختصّ یک نفر است و باقی، هرقدر هم ک
✨﷽✨
 
✴️ داستان کوتاه پند آموز
 
شیطان با بنده ای همسفر شد 
موقع نماز صبح، بنده نماز نخوند
 موقع ظهر و عصر هم، نماز نخوند
 موقع مغرب و عشاء رسید، بازم بنده نماز بجای نیاورد
 
 موقع خواب شیطان به بنده گفت من با تو زیر یک سقف نمی خوابم چون پنج وقت موقع نماز شد و تو یک نماز نخوندی میترسم غضبی از آسمان بر این سقف نازل بشه که من هم با تو شامل بشم
 
 بنده گفت تو شیطانی و من بنده خدا ، چطور غضب بر من نازل بشه ؟
 شیطان در جواب گفت من فقط یک سجده اونم به
چشمام باز شد. هنوز تاریکِ تاریک بود. از فریاد خودم بیدار شده بودم.
در کسری از ثانیه به این فکر کردم که کاش کسی اون موقع شب بیدار نباشه و صدای فریادم رو نشنیده باشه. بدون هیچ حرکتی دوباره چشمام رو بستم.
خیلی وقته که دیگه خواب مایه آرامش نیست چون پای ناخوشایندها مدت هاست که به خواب هام باز شده. متاسفانه با این وجود مصداق بارز "نه خواب راحتی دارم، نه مایلم به بیداری" هستم.
بر اساس روایات خواب بر هفت قسم است که بعضی از انها مورد مذمت است :1- خواب غفلت؛ و آن خوابیدن در مجلس ذکر است2- خواب شقاوت؛ و آن خوابیدن در وقت صبح است3- خواب عقوبت؛ و آن خواب در وقت نماز است4- خواب لعنت؛ و آن خوابی است بعد از نماز صبح
واقعیتش این است که امساال حسی برای رفتن اربعین نداشتم به دلم که نمیتوانم دروغ بگویم 
نه ذوق زده بودم نه شوق مسیر را داشتم نه تلاشی کردم برای رفتناتفاقا دنبال کسی بودم که بگوید حق نداری بروی نميدانم چرا نه تنها هیچ کسی با رفتنم مخالفت نکرد برعکس همه چیز خودش جفت و جور شد هنوز هم هنگم و شوک که چرااا نگفتند نه!!! قول داده بودم به خودم که اگر یک نفر هم مخالفت کرد با رفتنم سریع انصراف بدهم  از رفتن(البته دروغ نگویم استاد راهنمایم مخالفت کرد با رفتن
سلام 
خواب های خودم کافی نبود.از موقع صوت کتاب آن سوی مرگ گوش میدادم.نور الا نور شده
واقعا هر روز یه هیجان به عااوه خودم تجربه میکنم
جالب تر اینکه قبلا دو سه بار از خواب میپریدم.الان شده لحظه به لحظه
یه مورد بگم.نمیگم.
ایا به صوت ها گوش دادید؟؟
 
یه دوستی داشتم که خیلی دوستش داشتم. دوست داشتن از روو شناخت و اینا نبود البته، فقط به خاطر اینکه باهاش خیلی خوش میگذشت. شخصیتش اینا هم یخورده شبیه من بود، ولی خب فقط یه خورده و ازین نوع شباهت ها همه ی ما داریم با هم. یه بار بهم گفت که بریم با هم کافه، و خیلیم پیگیر بود. منم که خیلی تبنلم کلا برای بیرون رفتن. ولی خب he made an offer I couldn't refuse. پس داشتم میرفتم، تا اینکه وسط رفتنم یه مسئله ای پیش اومد که نرفتم. یعنی یه چیزی گفت که من هنوزم فکر میکنم شوخی بوده
دیشب خواب دیدم دارم گریه میکنم و میدوم. نميدانم کجا بودم اما میدانستم که باید فرار کنم و اینقدر گریه کنم تا تسکین یابم. هر چی گریه کردم خوب نشدم. آخر هایش بود و دیگر دلم میخواست روی لبه خیابون بنشینم و به زور گریه کنم تا شاید بهتر شوم. نمیشدم. بهتر نمیشدم. آقای م هم آنجا بود. نميدانم نقشش چه بود اما یادم است که هر جا میرفتم با قدم های سریع دنبالم می آمد و میخواست کاری کند که گریه نکنم. در زندگی واقعی از نظر اجتماعی بسیار ضعیف است و اصلا به نظرم حتی
دیشب خواب خانم اُ رو دیدم معلم ادبیات فارسی اول و دوم دبیرستان . خانم اُ هیکل بسیار درشتی داشتن و قد 170 و بسیار رعب و وحشت ایجاد میکردن موقع درس پرسیدن و موقعی هم که کامل درس رو بلد بودی میگفتن برو بشین ولی پررو نشو خلاصه که اسم خانم اُ همواره برای من با رعب و وحشت همراه بود . دیشب خواب دیدم که امتحان ادبیات داریم ولی انتهای امتحان 5 نمره از آناتومی سوال دادن منم هرچی میگفتم خانم شما آناتومی از کجا بلدین می‌گفتن من دانشجوی پزشکی بودم انصراف داد
بسم الله الرحمن الرحیم
تی وی تصاویر تشییع سردار در حرم امام حسین علیه‌السلام رو نشون می‌ده؛ به علی می‌گم علی! من خیلییییی دلم برا کربلا تنگ شده. چه کنم؟.
شب وقت خواب زهرا در حالی که نمی‌دونم با خودش یا من نجوا می‌کنه، می‌گه: منم خیلی دلم برای کربلا تنگ شده. برای ام‌کرار مکث می‌کنه. بعد با یه حالت کشف کردم‌طوری می‌گه: باید یادم باشه موقع نماز دعا کنم. و خواب می‌ره.
بعضی چیزها هیچوقت از دل آدمی در نمیرود
هیچ وقت.
روزها که بگذرد،هفته ها،ماه ها،و شایدم سالیان سال هم بگذرد
بازم یادت نمیرود حرف ها و کارهایی که باعث شد همیشه بهش فکرکنی
حالا چه خوب و یا چه بد.
شاید کوچک باشد،شایدم بزرگ،شاید حرف خوب و شایدم حرف بد
توهین،تهمت،یا خوبی و یا نیکی و یا بزرگی
بعضی چیزها واقعا از دل من در نمیرود
موقع خواب به یادشم،موقع غذا به یادش،موقع استراحت،موقع کار،
موقعی ای که تو چهره همون افرادی که این حرف را به من زدند یادش م
از ساعت سه بیدارم. و فقط آهنگ گوش کردمو یه چیزی خوردم تازه میخوام روزمو شروع کنم. دیروز نه این که بد باشم ولی معمولی رو به پایین بودم. کم حوصله و خسته. برنامم اینجوری شروع میشه با زبان ساعت شیش اینطورا میرم پیاده روی بعدش احتمالا حموم. و بعدشم کتابو دست میگیرمو بقیه کارا که نمیدونم چجوری میشه. یجوریم امروز. نمیدونم چمه. به نظرت بیست سال دیگه این موقع من کجام؟ چجوریم؟ فکر کردن به آینده یه خورده منو میترسونه. اغلب خودمو تنها میبینم. حتی بدون خانو
دیشب که خوابیدم.
میدونستم که خوابت نمی بره. بیداری و داری ستاره ها رو می شماری!
ولی یکیشون کم بود! چون رفته بود این متن رو بذاره توی وبلاگش.
اینم میدونستم که تو میدونستی من هم بیدارم!
میدونستی که منم خوابم نمی بره! منم بیدار بودم و داشتم گوسفند ها رو میشمردم!
خیلی ناز بودن!
داشتن از روی نرده های چوبی می پریدن.
ولی یکیشون کم بود! چون داره این متنو میخونه.
خخخ
پ.ن: شما موقع خواب ستاره ها رو میشمرید یا گوسفندها رو؟
ادامه مطلب
از قدیم گفتن خواب زن چپه! 
از بس دیشب در مورد کنکور حرف زدیم،خواب امتحان دستیاری رو دیدم! و بسی حالم بد شد! خواب دیدم موعد امتحان رسیده و منم کم خوندم و همه وقتمو هدر دادم و حالا با انتظار بالایی که از خودم داشتم گند زدم به همه چیز :| 
هنوز از بابت خواب بدم تپش قلب دارم
امیدوارم خواب زن چپ باشه
شاید شما هم شنیده باشید که قبل از خواب نباید نوشابه انرژی‌زا، غذاهایی چرب و شکلات و نوشیدنی های کافئین دار خورد به این دلیل که خواب راحت را از ما می‌گیرند؛ اما اگر این نکات را رعایت کردیم اما باز هم خواب‌مان راحت و به موقع نبود چه کار باید بکنیم؟ برای شما دستور پخت چند غذای ساده را می‌ دهیم که می‌توانید با خوردن آنها راحت به خواب روید و صبح با نشاط بیدار شوید و به کارهایتان برسید.
برای مشاهده دستور ها غذایی به ادامه مطلب توجه فرمایید.
ادامه
نمیدونم چیکار کنم چشام تار میبینه موقع خوندن از شدت خواب اشک تو چشم جمع میشه دستام بی حسن و درد میکنن و تیر میکشن. تمرکز کردن تو این شرایط واقعا سخته. ولی من نباید بخوابم چقدر خواب اخه. چیکارم کرده خواب تا الان که برای بقیه عمرمم اثری داشته باشه. من فقط میخوام کار کنم. چرا اینجوریم. دلم میخواد کتابمو راحت بخونمو بفهمم این همه بی حسی مسخره رو تجربه نکنم که حتی نمیتونم کتابو دست بگیرم. میگی چیکار کنم من میخوام و دارم تلاش میکنم اما خیلی کندم اما و
خرید اقساطی تخت خواب و سرویس خواب: خرید اقساطی تخت خواب و سرویس خواب، سرویس خواب های گالری آرش شامل تخت خواب ، میز آرایش، صندلی میز آرایش، دو عدد پاتختی، تخت تشک در صورت انتخاب مشتری است که در سرویس قرار میگیرد.  
ادامه مطلب
بعد از پونزده روز مرخصی و استراحت، برگشتن سر کار از سخت ترین کارهای دنیاس
جالبه که وقتایی که میری تو فاز استراحت دیگه حتی انجام دادن کارهایی که وسط اون همه شیفت، تو زمان های مرده انجام میدادی هم برات سخت میشه، چه برسه برگشتن به دو جا کاری .
دو شب پیش جمعه بود و اولین شیفت ، خیلی حس غربت و تنهایی داشت، خصوصا وقتی از جایگاهی که هستی راضی نباشی و بخوای تغییرش بدی اما اونقدر درگیر شیفت و مشکلات کار میشی که مثل یک خودتنظیمی منفی به پر و پات میپیچه
5- خواب راحت خوابى است در وسط روز 6- خواب رخصت؛ و آن خوابی است که بعد از نماز عشاء باشد7- خواب حسرت؛ و آن خواب در استامیدوارم خداوند متعال ما را عامل به این روایت شریف قرار دهد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد (علیهم السلام)
راستش من باور نمیکنم کسی که امروز حواسش هست نوبت رو توی صف رعایت کنه، جنس قدیمی رو با قیمت جدید نفروشه، به موقع بره سرکار و به موقع بزنه بیرون، از بند پ استفاده نکنه و . فردا صبح از خواب بیدار بشه و تصمیم بگیره خدا تومن اختلاس کنه.
نمیگم هرکسی که تخم مرغ میه وما کارش به شتر ی میرسه. ولی اینم باور نمیکنم که کسی که شتر میه یه روزی به تخم مرغ های کسی دست نبرده باشه.
چه قدررر کیف می ده این موقع روز پشت کامپیوتر نشستن!
اصلا یه حس عجیب و باحالی داره که کارای مدرسه رو انجام ندی و به جاش تایپ کنی، یا فیلم ببینی و غیره.
پ.ن. بالاخره موفق شدم همه کتابامو وارد گودریدز کنم، بعد از دو سال! اینم حس خوبیه.
یواش یواش باید وارد فاز دوم بشم: اضافه کردن کتابایی که من دارم و گودریدز نداره :)
پ.ن.دو. سحری خواب موندیم همگی. ببینم تا شب دووم میارم یا نه.
‏میگن بین دو راهی خواب و درس خوندن هرکدوم انتخاب کنی پشیمونی که چرا اون یکی انتخاب نکردی من همیشه خواب رو انتخاب میکردم و موقع اومدن نمره هام از این پشیمون میشدم ک چرا چن ساعت زود تر شروع نکردم :|
@Daneshjoo_tel
مشاهده مطلب در کانال
دارم سعی میکنم کمترین حجم لباس ممکن رو با خودم ببرم و هی ازشون کم میکنم اما باز هم کمترین حجمم خیلی زیاده :| همه ی لباسها رو گذاشتم روی تخت و هر چندساعت یک دست ازشون کم میکنم ببینم اخرش به کجا میرسم !!
کم کم دارم میرم دیگه خونه بودنم سه ماه کامل هم نشد اما باز به این فضا و به این پنج تا عشق عادت کردم.بخصوص این دفعه که خیلی اتفاق ها افتاد
رفتنم برام تلخ تر از همیشه ست
کلا موقع خداحافظی با آدمها تمام خاطراتی که باهاشون داشتم مثل یه فیلم سریع از ذهنم
آن ۸.۵ ساعت اختلاف زمانی که بین تهران و تورنتوست را یادتان هست؟ 
بالاخره کار دستمان داد
صبح بیدار شدم و در عوالم بین خواب و بیداری دیدم جایی نوشته چند نفری در مراسم تشییع جان دادند
باورم نشد
 
بعد آن ۵ساعتی را که ما در حالت آماده باش جنگی به سر بردیم،‌شما خواب بودید و ما خدا خدا میکردیم همه چیز وقتی شما از خواب بیدار شده‌اید به خیر گذشته باشد
به خیر که ختم نشد اما زبانه شرش کوتاه شد و همان موقع ها که ۴۵ دیوانه توییت کرد All is well، شما هم کم‌کم چ
 نميدانم دلم به  دنبال چه می گردد 
 در کنار آن درخت های انار که برروی خاک ایستاده اند و موهایشان را پریشان کرده اند تا گلهای کوچک کنارشان پژمرده نشوند زیر آفتاب تابستان 
 نمی دانم چه چیزی قلبم رافشارمی دهد زمان فهمیدن بوی پاییز و آن صدای مبهم غریب که همیشه بامن است چه می گوید؟
نمی توانم بفهمم که در زوزه باد چه چیزی نهفته است که من را دیوانه می کند 
 غربتی را میشناسم که درغروب روز رفتنم دقیقا همانجا که دررویا دیده ام منتظرمن است 
چه می خواهد
در این 5 سالی که از دبیرستان میگذرد، سالی یک یا دوبار را مدرسه میروم. نه برای اینکه مدل مادربزرگ ها بگویم کدام راه را بروید یا نروید که بهشت و جهنم کدام است یا شبیه دوستانم برایشان روضه بخوانم و از دانشگاه ( کعبه آمالشان) بد بگویم. رفتنم بیشتر برای خودم است تا آنها. هر لحظه در مدرسه پر است از امید و شوق و ماجراجویی و هیجان. امروز را با دهمی ها کلاس داشتم و چقدر از بودن در جمع شان لذت بردم. چقدر عاقل تر و باهوش تر از آن موقع های من هستند. چقدر خوب
مثلا تعبیر خواب چشم زخمی متفاوت از تعبیر خواب چشم سبز است. فردی ممکن است تعبیر خواب عفونت چشم به کارش بیاید و فردی دیگر هم تعبیر خواب کور شدن چشم دیگری مد نظرش باشد. ما در این مقاله از پارسی نو سعی کرده ایم تا به تمام این موارد از جمله تعبیر خواب آسیب دیدن چشم اشاره کنیم. ما را تا پایان این مقاله همراهی کنید.
 
تعبیر کلی چشم در خواب
آن چه در زندگی ما عزیز و گرامی است در خواب های ما به صورت چشم ظاهر می شود. اگر در خواب احساس کنید که دیدگان شما کم فر
من واقعا با جان و دل کار خونه رو دوست دارم، ولی وقتی یه مدت فقط تو خونه باشم، حس زنجیر و اینا بهم دست میده. الان که داشتم پست قبل رو ری‌ویو می‌کردم با خودم گفتم اگه یکی برای بار اول بیاد تو این وبلاگ، با خوندن اون پست چی بهش القا میشه؟ من همونم؟ راستش نه، نیستم. چند باری که کارمو ول کردم، سعی کردم باشم، ولی نشدم. یعنی نشد که صددرصد بشم. هنوز بخش بزرگی از ذهن من کشیده میشه به اون بیرون. بیرون.
+ حالا من از وزارت بهداشت باهام تماس گرفتن، این موقع شب
دیشب خواب بدی دیدم. قاتل نبودم اما با سهل انگاری باعث مرگ چند نفر شدم.
شاید دلیلش قتل های زنجیره ای این چند روز اخیره. 
این روزا خیلی سوسک کشتم. شاید بیشتر از بیست تا. بندگان خدا رو با کفش له کردم؛ بعد با خاک انداز انداختمشون بیرون.
خیلی هاشون رو هم به واسطه پاشیدن سم کشتم.
واقعا حکم کشتن سوسک ها چیه؟
امروز صبح با نوازش دل انگیز یک سوسک از خواب بیدار شدم. همون موقع بدون اینکه کسی بفهمه کشتمش.
مادری یعنی دیدن صحنه هایی که هیچ وقت هیچ کس دیگه ای نمی بینشونِ حالا تو هرچقدر می خوای عکس بگیر و داد بزن : وااااای بیا نگاه کن توی خواب چه جور گوشه ی لباشون چین می ندازه. 
این صحنه ها مخصوص خودتن. مثل مشت کردن دستاش موقعی که داره تسلیم خواب میشه که متفاوته با مشت کردنش موقع شیر خوردن. یا گرفتن گوشش موقعی که منتظر بغلش کنی یا .
حالا من هزاری هم که بگم. این صحنه ها فقط مال منن
تعبیر خواب مار چیست ؟
مارها معمولا نماد ترس و وحشت هستند و دیدن خواب مار نیز تقریبا همین معنی را می تواند داشته باشد.برای اینکه بتوانید معنی خواب مار را تفسیر کنید باید به چند مورد دقت خاصی داشته باشید :
مار در خواب شما چه کاری انجام می داد؟ آیا خواب بود؟ آیا شما را نیش می زد ؟ آیا از شما می ترسید ؟ و .
چه نوع ماری در خواب دیدی و آن مار چه رنگی بود ؟
حس شما به آن مار در خواب چگونه بود ؟ آیا از آن مار می ترسیدید؟ آیا مار را کشتید ؟ و

ادامه مطلب
از خواب بیدار شدم. از دلایل رفتنم اسکرین‌شات گرفتم. از صفحه‌ی خودم. از صفحه‌ی اکسپلور. از چیزهایی که دیگران لایک می‌کنند، همان چیزهایی که محتوای تولیدی من هیچ ربطی بهشان ندارد. بعد ـ بی هیچ توضیح و اعلامی برای دیگران (کدام دیگران؟) ـ اینستاگرامم را دی‌اکتیو کردم. دلیل رفتنم را Just need a break انتخاب کردم. حوصله نداشتم برای اینستاگرام بنویسم که اینجا دیگر هیچ وقت برای من آن اینستاگرام شش سال پیش نمی‌شود. که اینجا دیگر خیلی شلوغ‌تر از آن شده که آ

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها