نتایج جستجو برای عبارت :

من یه ادم وحشتناکیم قیافه تخمی

از این عکس تخميا گذاشتم پروفایل تلگرامم. سلفی تباهیده‌ی دست به گردن. آهنگی که داره پخش میشه هم پایتم من از اسف آریاست. لاکم دارم. از این بند عینک جینگولا هم انداختم امروز. قضيه چيه؟
پ.ن گاهی در زندگی باید همینجوری تخمي تخمي رفتار کرد که قدر انسان بودن‌های پر رنج رو دونست. الان از اون بازه‌هاس. ولم کنین.
وای گشنم شد
یکم گشنگی شدید تر شه دیگه خابمم نمیبره
⁦:-\⁩بابا این چ خوندنيه هیچی تو مخ ادم نمیره این وت شب که
فقط هیجان بیخود دارم 
واقعا شب تخمي رو دارم سپری میکنم
تخمي که میگم بی ادبی نیستا
زیست دارم میخونم قسمت تولیدمثل گفتار یک ودو
میخواستم بگم ازبین اون چارتا هومورن دخیل در چرخه ها
ال اچ و پروژسترون و دوس دارم چون مث اون دوتای دیگه انقد ادا نمیان
 
به هر حال يه علتی داره دیگه، اتفاق که تخمي تخمي نمی‌افته احمد جان. چیزایی که دوست داری رو پیش خودت نگه دار، مثل يه گنج ازشون محافظت کن، چیزایی رو هم که بدت میاد، يه مدت پیش خودت نگه‌ دار تابشون بیار، تموم که شدن، بعدش دفنشون کن کان لم یکن. احمد زندگی که ساده نیست تو ساده می‌خوای گذر داشته باشه، زندگی يه طوريه، يه طور غیرقابل توضیح، غیر قابل توصیف، حتی غیرقابل قضاوت. این آخری مهمه‌ها احمد.
-ولی تو می‌دونی زندگی بی‌ شیفتگی گذر داره یا نه؟ بی ش
●تعلل
●اقرار به ضعف و ناتوانی ۱. به صورت توهمی ۲. پیش هر آدم درست و غلطی صرفا و یقینا برای جلب توجه و توجيه!
●واگذاری نتیجه حتا قبل از هر اقدامی
●استراژی نادرست رفتاری! خصوصا بعد از اثبات گونه وجودی یک آدم به صورت کامل واضح
●بعضا شوخی های تخمي و نابجا
●سرخوشی بی معنی و سرازپا نشناختن های بی مورد و بی مفهوم، یا بهتره بگم نشون دادن رفتارهایی که خودم کاملا آگاه و واقفم که نمایشی بیش نیست!
●زندگی لابلای نظرات دیگران
●نگرانی :)
●مدت ها راجع به ی
به نوشته قبلی، که سه روز پیش نوشتم، نگاه می‌کنم از حال خودم خندم می‌گیره. نگهش داشته بودم تا يه روز گوشی رو هم با خودم ببرم و يه عکس با دوچرخه بگیرم و اینجا واسه یادگاری بذارم. به عنوان معدود وقتایی که حالم خوب بوده. مثل اون روزی که توی خدمت سوار موتور وسپای سجاد شدم و درباره‌اش نوشتم. اما با سرد شدن هوا بی‌خیال عکسه شدم و نوشته رو خالی ثبتش کردم. ولی الان دیگه بیات شده اون حس. خبری از اون حال نیست، از اون ذوق. همه‌جا فقط همین ابرای زهرماری‌ان
صرفا جهت آگاهی برای عموم دوست داشته شده های عالم :
قيافه جذاب و دلنشین مبارکتون باشه ماشاءالله! چشم حسود کور و گوش شیطون کر! 
ولی اینو بدونید چیزی که برای يه زندگی خوب در اولویت هست اخلاقه!   و این قيافه و جمال میفته بعد اینها اصلا میره اولویت های ته لیست!  
اخلاق خوب باشه یعنی زیبا و دلنشینی     
اما بلعکس، اخلاق که بد باشه  اصلا نه دینت نه قیافت دیگه به چشم نمیاد و مهم نیست.   یعنی دیگه هیچی!    
|      بین قيافه دخترهای کره ای هیچ تفاوتی حس نمیکنم. نزدیک به صفر هم نه صفر مطلق. تو فیلم و سریال از روی لباس و حدس متوجه میشم عه این همونه و . . فلذا اگر کسی تو فیلم کره ای بگه قيافه فلان دختر قشنگه مجبورم بهش اعتماد کنم و قبول کنم که قشنگه حتی اگه در واقعیت قشنگ نباشه. نمیدونم اون ناحيه که برای تشخیص تفاوت قيافه کره ای هاست کجای مغزه ولی میدونم که ندارمش. از دوستان کره‌ای عاجزانه تقاضا دارم از افرادی مثل من کره نگیرن و با راهنمایی غلط و جا اندا
دختر تیپیکال ایرانی در کانادا:1. اول اول اول باید موها و ابروهاش رو چک کنی، اگه رنگ شده (حتی مش مشکی!) و ابروهاش خیلییییییییی متفارن و رنگيه، یعنی ایرانيه
2. آرایش خفن در حد يه
3. صد در صد يه دختر تیپیکال ایرانی گواهینامه و ماشین داره
4. صد در صد بی سواد
5. صد در صد ایت ایز عه آی عم عه
6. صد در صد باسنشون کوچیکه و سنشون مینیمم بالای 33 هست
7. صد در صد قيافه سبزه دارن (سبزه بودن عیب نیست قاطی نکنین، من خودمم سبزه هستم) ولی اینقدر ارایش کردن که شاید يه
نت داغون 
قيافه پسرا داغون
خونه سیل زده ها داغون
قيافه پسرا داغون 
وضع اقتصادی داغون
قيافه پسرا داغون 
ابولفضل با دغدغه شتر مرغش داغون
قیافشم داغون
شیر پر چرب داغون .
حالا اینا به کنار 
قيافه پسرا رو گفتم؟؟
لامصب داغون داغونه 
ما زِ یاران چشمِ یاری داشتیم
خود غلط بود آن‌چه می‌پنداشتیم
تا درختِ دوستی کِی بَر دهد
حالیا، رفتیم و، تخمي کاشتیم
گفت‌وگو آیینِ درویشی نبود
ورنه با تو ماجراها داشتیم
شیوه‌یِ چشم‌ات فریبِ جنگ داشت
ما غلط کردیم و، صُلح انگاشتیم
گُلبُنِ حُسن‌ات نه خود شد دل‌فروز
ما دَمِ همّت بر او بگماشتیم
نکته‌ها رفت و، شکایت کس نکرد
جانبِ حُرمت فرو نگذاشتیم
گفت: خود دادی به ما دل، حافظا
ما مُحَصِّل بر کسی نگماشتیم.
#حافظ_به_سعی_سايه
غزلِ ۳۵۹ از
ما زِ یاران چشمِ یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می‌پنداشتیم
تا درختِ دوستی کِی بَر دهد
حالیا، رفتیم و، تخمي کاشتیم
گفت‌وگو آیینِ درویشی نبود
ورنه با تو ماجراها داشتیم
شیوه‌یِ چشم‌ات فریبِ جنگ داشت
ما غلط کردیم و، صُلح انگاشتیم
گُلبُنِ حُسن‌ات نه خود شد دل‌فروز
ما دَمِ همّت بر او بگماشتیم
نکته‌ها رفت و، شکایت کس نکرد
جانبِ حُرمت فرو نگذاشتیم
گفت: خود دادی به ما دل، حافظا
ما مُحَصِّل بر کسی نگماشتیم.
#حافظ_به_سعی_سايه
غزلِ ۳۵۹ از تص
نمیدونم چرا اینجوری میشه ول همه چیز به طور موجزه آسایی داره فاکلی طور پیش میريه (فاکلی = قید حالت فاک :| )
از يه ور نقشه کشیده بودم عید رو مثل خر بخونم و يه فرصت خیلی خیلی طلایی بود که به طور خیلی موجزه آسا و خودخواسته به فاکش دادم !!!!
البته اینجوری نبود که بخوام به فاک بدم ولی يه جوری از چند روز قبل عید افسرده شدم (خودمم نفهمیدم چی شد ولی رفتارم خیلی تخمي شده که خودمم نمیتونم تحملم کنم :| -_-)
حالا تو همین حیری بیری (هیری بیری ؟ و بقيه موارد) که دارم خو
این قيافه ی منه ! وقتی بهم میگن: داداااش وبلاگت یدونس واسه نمونس

قشنگ معلومه توهم زدم مگه نه !
اصن یکی نیست بگه تو اگر قيافه ات توانایی اینطوری شدن داره چرا مجرد موندی :)))
✰ دلم واسه این بچه کوچولوهایی که انگشت آدمو میگیرن محکم تو دستشون، تنگ شده، چند وقت پیشا يه بچه ی کوچیک دیدم البته دیگه راه افتاده بود بعد انگشت کوچیکو گذاشتم تو دستش امممااا. انگشتمو که نگرفت هیچی روشم کرد اونور يه اخمی هم کرد تازه فک کنم تو دلش يه ناسزایی هم داشت ب
اصلا مبارک خودت ماشاءالله!
ولی اینو بدون که اخلاق اونقدر مهمه که دیگه قيافه میفته بعد اینها اصلا میره اولویت های ته لیست!  
اخلاق خوب باشه زیبا و دلنشینی
اخلاق بد باشه  اصلا نه دینت نه قیافت مهم نیست.   یعنی دیگه هیچی!    
1. دیشب ساعت دو و نیم نصف شب از خواب يهو پا شدم رفتم چراغ اتاقو روشن کردمرفتم سر کیفم زارتی زیپشو وا کردم بابام بیدار بود همه خواب بودن دندوناش ریخت گفت چی شده؟؟بعد من با این قيافه 0.o بودم. گفتم سلام. برو بیرون قيافه بابام :|بعد گفتم میخوام برم مدرسه. برو بیرونقيافه بابام :|بعدش گفت ساعت دو و نیمه.گفتم اره. میخوام درس بخونم. برو بیرون بعد بابام فهمید رد دادم، رفتمنم باز ساعتو نگاه کردم. زیپ کیفمو بستم چراغو خاموش کردم خوابیدم :))
واقعا باور نمیک
چقد از خونه مون متنفرم از فضاش .رنگ هاشچیدمان تخمي ش  .خاطرات پوچ و صدتا يه غازشحتی از نفس کشیدن توش خسته ام. از تحمل ادمایی که نمیخوانت(البته من متوجه هستم که آدم منفور و غیر قابل تحملی هستم و حق میدم که کسی از من خوشش نیاد که واقعا چرا باید بیاد )  کاش میشد فرار کرد.تا بینهایتبدون سرخر
یارو نوشته بود "دختر بودن هم جالبه‌ها، فکر کن نشستی يهو یکی میاد بهت میگه دوستت دارم ازت خوشم میاد". عبارت‌ منو می‌بره تو فکر، به این‌که این نخِ ولیده‌ی احساس جنسِ نر چقدر سیاله و واقعا تو چه فضای اَن‌باری داره غوطه می‌خوره. این‌قدر و زبون بستگی رو نمی‌دونم تو دنیایِ اونور، یعنی دنیای مادگی چه‌جوره و این صحبتا، من از این‌ور صحبت می‌کنم چون این‌ور دنیایيه که توش شکل گرفتم، دوستی‌هام، خودم و بلاب بلاب. حالا شاید یکی بیاد بگه چرا دو
نمیدانم چه حکمتی در این فاصله های تخمي ست.شاید فرصتی باشد برای رشد و بلوغ احساسات.اما من نمیخاهم این پیچیدگيها را.دلم سادگی میخاهد، یکرویی و بی ریایی، دلم صدای بادو طوفان و تراکتور میخاهد.دلم آن "نمیخواهم، ولی نمیشود نروم" ها را میخاهد.تو بهمن دول بکشی و بگویم نکش و بگویی چشم و باز اعتراف کنی که نشد.چقدر که این سادگيها قشنگ و دلخاهند
واقعا این وضعیت تخمي تا کی قراره ادامه پیدا کنه؟!
دارم کم کم خسته میشم. 
ادامه این اوضاع آدمای بیشتری رو رادیکال می کنه. 
نصف کارام رو نت بوده و 3 روزه خوابیده!
+ و 3 روزه نتونستیم حرف بزنیم. اونموقع که این رابطه رو شروع میکردم نمیدونستم چقدر قراره این شرایط اذیتم کنه. خودش راست میگفت که "it's a hell of sweet pain"
صحنه اول (سوزی - راننده)همزمان با بالا رفتن پرده، صدای تصادف به گوش می رسد. "سوزی" در حالی که نگاهش را به آن سمت جاده دوخته، ژست ایستادنش را چندبار تغییر می دهد و سعی می کند علامت هیچهایک‌ را به خوبی اجرا کند. ماشینی ترمز می کند و "سوزی" سوار می شود.سوزی: هیچ وقت يه آدم رو از روی قيافه اش قضاوت نکن. لعنتتون کنن با این کشور مسخره تون! آلمان رو ول کردم اومدم این آمریکای لعنتیراننده: هیچ وقت يه آدم رو از روی قيافه اش قضاوت نکن. من معلوم نیست برم کجا!سوز
یکی از جذابیت‌های بزرگ زندگی من تضاد بین قيافه‌ی گربه شرک طورم با درونیات اندک شیطانی‌ام است. قيافه‌ام خیلی وقت‌ها از گیر و گورهای زندگی نجاتم می‌دهد، مثلا هر وقت اوضاع دانشگاه شلغم شوربا بود و دم در گیر می‌دادند کارت نشان بدهیم، تا کمر جلوی من خم می‌شدند و می‌گفتند : خدا مرگم خانوم شما چرا؟»! (یک چیزی توی همین مايه‌ها). یا مثل دوستانم اگر قرار بود با فرد مذکری دَدَر بروند به مامان‌هایشان می‌گفتند با الهام قرار داریم! ( واژه‌ی الهام ب
سلام 
من دختری ۲۹ ساله هستم و میخوام به موضوعی اشاره کنم که ندیدم اینجا ازش حرفی شده باشه.  ۶ ساله خواستگار دارم، اما به خاطر این که قيافه‌ شون به دلم نمی‌نشست، نتونستم ازدواج کنم، من به دنبال پسر خوشگل نیستم، همین که به دلم بشینه کافيه، این مشکل اکثر دخترهاست، هر وقت خواستگار میاد کفری می‌شم از این که چرا این بار هم نشد انتخاب کنم؟ 
خود پسرها هم رعایت نمی‌کنند که باید يه سنخیتی بین ظاهر، فرهنگ و سواد هر دو طرف باشه، و میرن خواستگاری د
مشکل با قيافه در بلوغ یکی از تجارب مشترک بین نوجوانان است که در برخی موارد می‌تواند به بحرانی جدی تبدیل شود. نوجوانان در سنین بلوغ دچار نوعی خود مرکزبینی می‌شوند که این مسئله توجه بیشتر نسبت به ظاهر را برای آن‌ها در پی دارد. به عنوان والدین با کمی دقت متوجه می‌شوید که فرزندتان در دوران بلوغ بیشتر به آینه نگاه می‌کند و اغلب تمایل دارد تا ظاهر متفاوتی را نسبت به گذشته داشته باشد. ما در ادامه  تلاش کرده‌ایم تا اشتغال ذهنی با قيافه و ظاهر در
قيافه من وقتی میفهمم يه ترم دومی اپلای کرده :|
.
.
.
اینطوری نشون میدم که عشق مهاجرتم و از این حرفا ولی . من کجا مهاجرت کجا :)) مهاجرت کنمم دو روز دیگه دلم واسه مامان بابام و بستی شیر شکلاتی تنگ میشه و مجبور میشم برگردم :)
.
.
.
#روایتی معتبر از مهدیس 
میگم از ایران برم دلم براتون تنگ میشه
میگه خودباخته فلان شده بیسال شده بهمان شده
واقعا این بار در حدم ندونستم که بخوام باهات بحث کنم و با چرا زر میزنی بحث رو شروع کنم و اینکه چرا فک میکنی که هرکی بخواد م
(تبذیر) یعنی بذرافشانی کردن در جای بیجا،یک کشاورز اگر بذر را روی سنگ یا در شوره زار بریزد میگویند تبذیر کرد؛یعنی بذر افشانی در محل نامناسب انجام داد.کاری که نامناسب است و ثمر ندارد می گویند تبذیر.
جضرت امیر(ع) فرمود،هرگز کلام و فعلت را که همچون تخمي که نیک است؛در زمان غیر مناسب و  در زمین غیر مناسب نگو!کاری را که الان باید بکنی نکن!حرفی را که الان باید بزنی،نزن!
                       
                                                                           
سلام 
چیزی که برای من سواله اینه که چرا بعضی از دختران و ن از مردانی که حرف‌های ضد زن و غیر اخلاقی می زنن متنفر نمیشن؟ تازه يه اوقاتی عاشق و طرفدار يه همچین افرادی هم میشن؟؛ مثلاً فلان مرد معروف يه آدم تنوع طلبه فاسده که تو زندگیش هیچ عشقی نیست فقط و فقط رابطه جنسی با افراد بی شمار، بعد در مورد دخترانی که باهاشون رابطه داره خیلی توهین آمیز حرف می زنه به قيافه و هیکل شون توهین می کنه، انگار که کريه ترین موجودات روی زمین هستند! 
در حالی که قط
*معنای تکبر*
 
” تکبّر فقط این نیست که قيافه بگیریم، باد به غبغب بیندازیم یا صدایمان را کلفت کنیم، اینها صورت‌های ابتدایی و کودکانهٔ تکبّر هستند. اگر حرفِ حقّی به ما عرضه شد و آن را نپذیرفتیم، در واقع متکبّر» هستیم، به همین سادگی! امام صادق (ع) می‌فرمایند: إنّما الکبرُ إنکارُ الحَقِّ؛ به درستی که تکبّر چیزی نیست جز انکارکردن حق.»
آدمیزاد موجودِ زرنگی است، می‌داند اگر قيافه بگیرد هیچ کس او را تحویل نخواهد گرفت. لذا در ظاهر تواضع می‌کند و
همانطو که میدانید راه انداختن هر کسب و کاری نیازمند دانش و توانایی هایی است که هر فرد برای موفق بودن باید آن را کسب گند.
همچنین هر کسب و کاری مزایا و معایب خاص خودش را دارد. که در این مقاله قصد داریم مزایا و معایب  پرورش کبک را نیز به طور خلاصه بررسی کنیم.
برای شروع اولین مرحله گرفتن مجوز پرورش کبک میباشد. که بسیار مسیر طولانی و پر درد سری دارد. دومین مرحله آماده سازی مکانی برای نگهداری آنها است که اصلی ترین مرحله می باشد. 
لازم به توضیح است که پ
بیشتر از یک ساله که دلم می خواد برم هزار پیچ(بام گرگان) داد بزنم تا تخليه شم اما نمیشه.
مدت هاست دلم می خواد برم شهربازی جیغ بزنم تا تخليه شم اما نشده.
وسط گیر و دار نزدیک شدن نهایی و کنکور و. دلم میخواد برم گلیداغ توی طبیعتش کتاب دروغ های کوچک بزرگ رو تموم کنم اما نمیشه.
تف به همه نشدن های لعنتی تخمي.

امروز خوب بودم اما نمیدونم از در خونه که وارد شدم بی دلیل دلم گرفت. دوست دارم های های گريه کنم و یکی دست بکشه به موهام. این آدم از خونوادم نیست قطعا
همین حالا شاهد مالوندنها و مالیده شدنهای اکس سابقم بودم در گروهی مجازی.تمام ان ثانيه هایی که لاس زدنش را با ان دختر خراب میدیدم دلم برایش میسوخت.برای تنهایی اش.برای آن حجم وابستگيهای عاطفی اش.برای شبهایش که حتما آب میخواست برایش بیاورم.بعد دیدم که من این طرف گوشی بی یار افتاده ام روی تختم.زل زده ام و تخمي وار دلسوزی میکنم.و احتمالا او حالا آبش آمده و چشمهای سبز عسلی اش نیمه باز است و صورتش منقبض و قرمز شده.چقدر میتوانم احمق باشم که اینطور کصخ
نمناک سرگرمیگوناگون عجایب جدید دنیا ، 28 نفر با یک قيافه !! + عکس
عجایب جدید دنیا ، 28 نفر با یک قيافه !! + عکس
عکسی جالب با عنوان 28 نفر شبيه هم و با یک قيافه در شبکه های اجتماعی مثل یک ویروس منتشر شده است و عنوان هشتمین عجایب دنیا را به خود اختصاص داده ، ماجرای این عکس چیست؟

عجایب دنیا ، 28 نفر با یک قيافه!!
ماجرای عکسی که مثل یک ویروس در روزهای گذشته سرتاسر فضای مجازی را پر کرد چیست ؟ عکسی از یک خانواده 28 نفره با یک چهره واقعیت دارد؟

 چرا منتشر کننده
از شدت بی آهنگی پناه آورده ام به آرشیو موزیک های چند سال قبل ، اول از شدت تخمي بودشان مور مورم شد.اما کم کم يه حس "چرا منو یادت نمیاد" خاصی نشست توی ذهنم.آن آهنگ گناهی ندارم محسن یگانه که پلی شد مثل اینک برق خشکم کند یادم آمد که چه روزهای غمگینی داشتم.پدرم تازه مزدوجیده بود و من برای روزها از اتاقم بیرون نرفته بودم و از شدت گشنگی و بی حالی گريه میکردم و بی تاب بودم.يهو غم و فشار و افسردگی آن روز خالی شد توی قلبم.تپش قلب و بغض و اشکاز جا پریدم و رف
جدیدا به این رسیدم که آدم هایی واسم دلچسب تر هستند که به اخلاقیات پایبندند و بعد از اون درک بالا دارند
این خانوم ایرانيه اوایل خیلی بد برخورد می کرد بعد از يه مدت که تصمیم گرفتن اینجا بمونن و دید تنها ایرانی اینجا منم باهام برخوردهاش بهتر شد اما بازم گاهی میرفت تو قيافه که من به خودم دلداری میدادم که حتما مشکل شخصی داره
دیروز من حالم خوب نبود حوصله حرف زدن با خودمم نداشتم اونم اولش شاد برخورد کرد بعد دید من اینجوریم رفت تو قيافه :/
آخه خانوم گ
سلام دوستان 
دختری ۲۱ ساله هستم در آستانه ازدواج، مشکلی که ذهن من رو درگیر کرده خواهرم هست که ۱۰ سال پیش ازدواج کرد و دقیقا در سن من شوهرش که به خواستگاریش اومد يه آدم باشخصیت خیلی محترم بود که به شخصه من خیلی براش احترام قائلم.
همون موقع خواهرم گفت نمیخوام چون با ظاهرش مشکل دارم اما همه گفتن ظاهر و مال چند ماه اول زندگی عادی میشه و از این حرف ها، بالاخره بعد از چند ماه با صحبت های مادر و پدرم قبول کرد و عقد کردند، اوایل عقد که اصلا میگفت روم نم
من که نمی‌دانم دقیقا یعنی چه، اما حورا فکر می‌کند قيافه‌ی من "کیوت" است و لازم می‌داند هر ۵ دقیقه یک بار این را به خودم اعلام کند.
او امروز وقتی که داشتم وضو می‌گرفتم و برای مسح سر مقنعه‌ام را عقب کشیده بودم، گفت که این‌جوری قيافه‌ام حتی بهتر هم می‌شود و اگر گوش‌هایم را هم بیرون از مقنعه بگذارم که دیگر هیچی!
حورا در طول زنگ‌های تفریح می‌آید و بدون توجه به این که من حداقل ۷ سال ازش بزرگترم و تا حدودی حکم معلمش را هم دارم، برّ و بر توی چشم‌
يه شب مامان داشت يه فیلمی نگاه میکرد، من هم چون داشتم چایی می خوردم دیدم يه قسمتش رو و بازی های مسخره و غیرطبیعیشون رو به همراه موضوع چرتش، يهو انقد اعصابم ازش خورد شد جلو خانواده اومدم بگم عجب فیلم تخمي ايه!!» که با توجه به اینکه وسطاش متوجه شدم خانواده از اونجا رد میشد، گفتم عجب فیلمه تُخ.داغونيه!!»پریروز رفته بودیم مهمونی، دقیقا همین حس رو نسبت به عده ای از اعضای فامیل داشتم ولی باز خانواده و حتی فامیل رد میشد!!
یکی از بچه های وبلاگ نویس
من ۳۱ سالم هست يه خواستگار دارم که شرایطش بد نیست، ایشون دو ماه قبل از اینکه به من پیشنهاد ازدواج بده بینی شو جراحی کرده، من با این مساله واقعا مشکل دارم ایشون دماغش واقعا مشکل  خاصی نداشته الان هم نسبتا طبیعی هست ولی خب چون صورتش ظریفه و الان هم بینیش کوچیکه من اصلا خوشم نمیاد. 
البته بهش نگفتم چون قصد دارم نکات منفی شو بهش بگم احتمالا میگم بهش. ایشون هر مساله ای رو من عنوان کنم در جهت اصلاح اون تلاش میکنه ولی این یکی رو که نمیتونه دیگه کاریش
فروشنده ای؟ منشیی؟ راننده ای؟! دکترمهندسی؟ هرچی که هستی
خانوم خانوما! خودت بگو کدوم بهتره؟!
جوابش فقط يه کلمه ست.
نمایش زیبایی های نگیت بشه باعث رونق کسب و کارت؟!
یا رونق کار و کسبت، به اعتبار و اعتماد برخاسته از چادرت باشه؟!
و بالاتر به اعتبار و اعتماد کارت باشه؟!
و کدوم از این سه ماندگارتره؟!
و با کدوم وجدان خودت آسوده تره؟!
و روان جامعه سالمتر؟!
معترضی که چرا نمیتونی قضاوت کنی! بسم الله قضاوت کن.
+ هر چی باشه اولی که نیست پس چرا.؟!


۰۲ به

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها