نتایج جستجو برای عبارت :

من سریال تایلندی تارن تایپ را می خواهم

آخر این بغض خفی را علنی خواهم‌ کردو حرم سازیتان را شدنی خواهم‌کردمن به تنهایی از این جام نخواهم‌نوشیدهمهٔ اهل جهان را حسنی خواهم‌کردتا همه مردم دنیا بچشند از کرمشهمه را از نظر فقر، غنی خواهم‌کردهمه‌جا از حرم خاکی او خواهم‌گفتکربلا را و نجف را مدنی خواهم‌کردميشود دید چه خون دلی از غم خوردمسنگ دل را که به یُمنش یَمنی خواهم‌کردآرزو نیست، رجز نیست، من آخر روزیوسط صحن حسن سینه‌زنی خواهم‌کرد
سید محمد رضا  
 
.
شای
رهروان خسته را احساس خواهم داد 
ماه های دیگری در آسمان کهنه خواهم کاشت 
نورهای تازه ای در چشم های مات خواهم ریخت 
لحظه ها را در دو دستم جای خواهم داد 
سِهره ها را از قفس پرواز خواهم داد 
چشم ها را باز خواهم کرد . 
*
خواب ها را در حقیقت روح خواهم داد 
دیده ها را از پس ِ ظلمت به سوی ماه خواهم خواند 
نغمه ها را در زبان چشم خواهم کاشت .
گوش ها را باز خواهم کرد .
*
آفتاب دیگری در آسمان ِ لحظه خواهم کاشت 
لحظه ها را در دو دستم جای خواهم داد 
سوی خورشیدی
زخمي ام التیام مي خواهمالتیام از امام مي خواهمالسلام وعلیک یا ساقیمن علیک السلام مي خواهممستی ام را بیا دوچندان کنجام مي پشت جام مي خواهمگاه گاهی کمي جنون دارممن جنونی مدام مي خواهمتا بگردم کمي به دور سرتطوف بیت الحرام مي خواهملحظه مرگ چشم در راهماز تو حسن ختام مي خواهمدر نجف سینه بی قرار از عشقگفت لایمکن الفرار از عشق
گر تو مي خواهی، نمي خواهی مرا، خواهم ترا،
سال و ماه و روز و شب تنها ترا خواهم، ترا.
تا به حسن دیگری خواهم، که بینم روی تو،
در دعا و در نمازم از خدا خواهم ترا.
جز وفا چیزی نخواهم از جهان عشق تو،
از جهان ب یوفا، ای بی وفا، خواهم ترا.
خون بها از تو نم یخواهم، بیا، خونم بریز،
در بهای جان خود، ای بی بها، خواهم ترا.
تا ز من بیگانه ای، بیگانه ام از عقل خویش،
با دل دردآشنا، ای آشنا، خواهم ترا.
هر نفس دارم هوس، باشی تو با من همنفس،
در نفسهای پسینم چون هوا خوا
با نگاهی که تو داری بر من ،من از این قاعله رد خواهم شدتو زمن فاصله مي گیری ومن  باز ازاین فاصله رد خواهم شدگرچه تاراج نگاه تو شده ،عمر ناچیز من وهستی منمن به یک ذره ی لطف تو مگر، باز از این قافله رد خواهم شددستهایت پرمهر ،دیدگانت پرنور،مقدمت عاطفه از جنس بلورباز هم با طپش قلب تو من، از در عاطفه رد خواهم شد
کتاب طُرقهشاعر: وحید جلالی

از گلی رنگ و بو نمي خواهماز کسی پرس و جو نمي خواهممي نشینم به کنج خلوت خویشبعد از این های و هو نمي خواهمهر کس از هر کسی که پیغاميمي رساند، بگو نمي خواهمآرزو هم سراب موهومي استمن دگر آرزو نمي خواهمچیزی از بختِ مضحک مستپستِ بی آبرو نمي خواهممن دگر بعد از این خودم رابا آینه رو به رو نمي خواهماو که دیگر مرا نمي خواهدمن خودم را چو او نمي خواهمچشم در چشم آینه تا چند؟ من چیزی جز از او نمي خواهم
برای تهیه ی این کتاب مي توان
من این ها را نمي خواهم، زمين ها را نمي خواهمزمان ها را و دین ها را، کمين ها را نمي خواهم 
من از این خطّه بگذشتم، ز ما و من رها گشتمرهای قریه و دشتم، غمين ها را نمي خواهم
ز زیبایی و رعنایی دلم تنگ آمد و دیگرفریبا را و رعنا را،‌ متین ها را نمي خواهم
ز چرخ فصل بگسستم، فرا جستم چو بنشستمخلاص خویش بربستم، قرین ها را نمي خواهم
به گوشم زنگ بالا زد که بر شو وقت پرواز استمرا چون رقص نرمين است خشین ها را نمي خواهم
مبارک بادِ این پیر عجوزین را نخواهم گفتکه
مي گویی شبیه هم نیستیم. به من بگو چگونه باشم؟ من همان مي شوم. بگویی شبنم باش، صبح ها با پرتو خورشید به آسمان پرواز خواهم کرد و نزدیک های صبح باز خواهم گشت. بگویی برگ باش، بهاران متولد خواهم شد و زمستان به ارامي بر روی شاخه خواهم مُرد تا بهاری دیگر. بگویی کاکتوس باش، به کویر خواهم رفت و آنجا سکنا خواهم گزید. بگویی سنگ باش، ماگما مي شوم تا بر اثر فشار صحفه ای بالا بیایم و سرد شوم. بگویی جسد باش، قبری را مي خٓرم و منتظر ميشم تا نزدیکانم بر سرم فاتحه
سر در قلبم فقط یا فاطمه خواهم نوشتدین و ایمان را فقط با فاطمه خواهم نوشتنیست معنایی برای واژه ی "مادر" ، فقطروبرویش جای معنا فاطمه خواهم نوشتهرکه پرسد از دلیل خلقت و مکانبی تأمل باز تنها فاطمه خواهم نوشتطبق "لَوْلا فاطمه لَمّا خَلَقْتُک . " با یقینمصطفی را مرتضی را فاطمه خواهم نوشتخاک پاک چادرش از خاک تربت برتر استتا کنم کار مسیحا ، فاطمه خواهم نوشتکیست بی یاور ترین دردانه ی ختم رسل ؟در ميان موج غم ها فاطمه خواهم نوشتراوی آن صحنه ی کوچه
دروغ نگو دوست من!
نگو صخره های شمالی را شبانه به دوش خواهم گرفت.
شبانه به دریا خواهم زد
نگو کوه را و جهان را به زودی جابه جا خواهم کرد،
نگو ظلمات بی راه را از پیشروی به سوی ستاره باز خواهم داشت،
نگو براندازیِ بادها در دستورِ کامل کلماتِ من است.
هیچ نگو!
فقط خم شو
بند کفشِ سمت راست ات را ببند،
عجله دارم،
اتوبوس خواهد رفت.
*سید علی صالحی
قایقی خواهم ساختخواهم انداخت به آب.دور خواهم شد از این خاک غریبکه در آن هیچ کسی نیست که در بیشه عشققهرمانان را بیدار کند.  قایق از تور تهی و دل از آرزوی مروارید، همچنان خواهم راندنه به آبیها دل خواهم بستنه به دریا ـ پریانی که سر از آب بدر مي آرند
ادامه مطلب
ميخواهم بروم.همه‌اش ميخواهم به اینجا و آنجا بروم و این‌چیز و آن‌چیز را امتحان کنم.واقعیت البته،اینست که مي‌دانم دردم چیست اما ميخواهم حواس خودم را پرت کنم.ميخواهم فراموشم بشود که چه شد.دلم مي‌خواهد در رودخانه فراموشی آب‌تنی کنم تا شاید آرام بگیرم.
اینجا برایم کافی نیست.پس یک جایی در ورد‌پرس برای خودم در نظر مي‌گیرم.با اینجا فرق دارد.دوستش دارم.
اندیشه ام خشکید دراین ناکجا آباد
این ناله ها هرگز نمي گنجد دراین فریاد
تا در کف تو رشته تقدیرهای ماست
پروردگارا داد خواهم من از این بیداد
من بنده سرکش نبودم نیستم شاید
این بار از دستت عنان بنده ای افتاد
تو سوزها در سینه خواهی ناله ها در دل
من یک خدای شاد مي خواهم خدای شاد
من شعرهای تازه مي خواهم زبانی نو
من دشت خواهم سبزه خواهم سایه شمشاد
من دامن یک کوه سرکش در بغل خواهم
من بید مي خواهم که رقصد با صفای باد
یک چشم پر مي خواهم از احساس دیدن ها
یک گ
دوباره انتظار
مردنم
تولدی دوباره نیست
این سرآغاز اما
مرا خواهد کُشت.
عدالت را بیاور.
و قاضی شو.
با هزار بار مُردن 
من دوباره زنده ام!
****
اگر قرمز نبودم
صورتی مي شدم. 
تا نگویند که از عشق و جنون
نیلی شد!
****
تکه های وجودم 
در زیر پای توست.
امروز ظرفی آورده ام
تا تکه های وجودم را جمع کنم. 
گام که برداری
در پسِ گام هایت
غباری بر مي خیزد
آن غبار
غرور سوخته ی من است!
****
اگر بیایی
چشم هایت را برایت آذین خواهم بست. 
با اشک هایم 
شهر دلت را خواهم شُست. 
پلک ه
سلام
خوشحال ميشم از فروشگاه ما به آدرس اینترنتی
 
http://lafond.ir/
 
مراجعه کنید
 
فروش اینترنتی روغن خراطین اصل تایلند
فروش حضوری اروميه خیابان همافر 2  پلاک 68
فروش انواع روغن خراطین سنتی و هندی و تايلندي
✅روغن خراطین ميکس زالو آنیا محصول کشور تایلند اصل
✅ رنگ روغن قرمز شرابی توی شیشه ریختم رنگش را ببینید
✅ 4 پلمپه قیمت هر عدد 85 هزار تومان
✅ 3 پلمپه 60 هزار تومان
 
 
 
 به خودت بگو:
فقط برای امروز، افکارم را بر روی بهبودیم متمرکز خواهم کرد ،زندگی مي‌کنم و بدون مصرف هیچ گونه ماده مخدّری روز خوبی خواهم داشت.
فقط برای امروز، به کسی در معتادان گمنام اعتماد خواهم کرد، کسی که مرا باور کند و مي‌خواهد در بهبودیم به من کمک کند.
فقط برای امروز، برنامه‌‌‌‌ای خواهم داشت و سعی خواهم کرد آنرا به بهترین شکل ممکن انجام دهم.
فقط برای امروز، به کمک NA سعی خواهم کرد از زاویه بهتری به زندگیم نگاه کنم.
فقط برای امروز, ترسی نخو
به تو خواهم گفتخواهم گفت که این دنیا کی به پایان ميرسد!
زمانی به تو ميگوییم که تو بروی
زمانی که دیگر بوی تو را در سرم نداشته باشم
زمانی که دستم لمس بدنت را از یاد ببرد و صدایت در من نپیچد
زمانی به تو خواهم گفت که چشمانت برای هميشه بسته شود
زمانی که دیگر دنیایی باشد بدون تو
آن وقت به تو خواهم گفت دنیا کی به پایان ميرسد!
ميرالمؤمنین_علی_علیه_السلام 
#مرثیه 
#غزل
گویید به این طفلان من شیر نمي خواهم
این گونه یتیمان را دلگیر نمي خواهم
ای اهل وفا گویید با قوم جفا پیشه
بر دست یتیمانم زنجیر نمي خواهم
یک روز به ظرف شیر یک روز به ضرب تیر
خود شیر خدا هستم شمشیر نمي خواهم
از زینبم استقبال با سنگ نمي ارزد
از لشگرم استقبال با تیر نمي خواهم
ارکان نمازم را بی واهمه بشکافید
هنگام نماز امّا تکفیر نمي خواهم
تکریم کنم امروز در کوفه یتیمان را
کوفی ! ز یتیمانم تحقیر نمي خواهم
دل
شانه های دلربای یار ميخواهم فقط
تکیه گاهی مثل یک دیوارميخواهم فقط
مانده ام من بر سر یک اشتباه لعنتی
فندکی با چند نخ سیگار ميخواهم فقط
در هوای سرد پاییز و به یادش نیمه شب
شاملو را با نوای تار مي خواهم فقط
شک و تردیدی که افتاده به جانم اینچنین
جسم و روح یار را بسیار مي خواهم فقط
سید امشب را به یاد یار نجوا مي کند
باز هم یک کاغذ و خودکار مي خواهم فقط
دلم دریا مي خواهد دریای آبی  /  دلم کوه مي خواهد کوه سنگی
دلم دشت مي خواهد دشت پر ز لاله  /  دلم جنگل مي خواهد جنگل سبز
دلم کویر مي خواهد و شب کویر  /  شب بارش ستاره بر زمين
                 طبیعت زیبا مي خواهد این دلم
خسته از آسمان غبار آلود شهرم  /  خسته از بوق و دود این ماشین ها
خسته از قفس های تنگ و تاریکم  /  در شهر نمي بینم جز شلوغی و دود و هیاهو
طبیعت دنج و زیبا مي خواهم  /  آن شکوه بافرجام مي خواهم
خسته ام از جفای این نامردمي ها  /  غروب دل انگیز
اصل اصل زندگی دقیقا چیه و کجاست? هنوز هیچی از ۲۱ سالگیم نفهميدم که به زودی وارد ۲۲ ميشم.  جوونی کردن یعنی چی? چرا احساس خوشبختی نميکنم? 
خودم از گوشه امنم مي کشم بیرون اما باز هم نميشه,امروز رفتم که کمي قدم بزنم ,اما آروم نبودم ,ميترسیدم ,تپش قلبم بالا رفته بود و احساس امنیت نميکردم ,هر مردی که از کنارم رد ميشد نگران ميشدم نکنه باشه ,نکنه م باشه. .تنهایی پیاده روی توی تاریکی عذاب آوره.
اما ادامه ميدم ,این هفته ميانترم دارم و قراره من به
تو را ميخواهم 
برای هميشه 
تا پنجاه سالگی
شصت سالگی
هفتاد سالگی .
تو را ميخواهم برای چای عصرانه
تلفن‌هایی که مي‌زنند و جواب نميدهیم
تو را ميخواهم برای تنهایی
تو را ميخواهم وقتی باران است
برای راه رفتن‌های آهسته‌ی دوتایی
نیمکت های سراسر پارک‌های شهر
برای پنجره‌ی بسته
برای وقتی که سرما بیداد مي‌کند
تو را ميخواهم
برای پرسه زدن های شب عید
نشان کردن یک جفت ماهی قرمز
تو را ميخواهم
برای صبح،
برای ظهر،
برای شب،
برای همه‌ی عمر .

M&H#
من ميدانم
روزی به تو خواهم رسید
برای هميشه
برای خاطر زندگی
برای هرآنچه آرزویش داشتم و دارم و خواهم داشت
یک سال که هیچ، ده سال هم که باشد
من تو را ميجویم
یک سال که هیچ، ده سال هم که باشد
من تو را ميخوانم
و عشق را از چشمان زیبایت ميگیرم
من تا ابد با تو خواهم ماند.
من تو را ميگذارم در چمدانی کهنه و حمل مي‌کنم تا وقتی دوردست ترین سرزمين‌ها را پیمودم، گمان کنم در وطنم هستم. من از دریاهای زیادی عبور خواهم کرد، بیابان هایی را پشت سر خواهم گذاشت که تا چشم مي بیند بیابانند و آنقدر دور خواهم شد که از آن شهر، تنها تو برای من بمانی.
من از آن آسمان تیره ، از خورشید بی رحم و سوزان، من از درختان بی ثمر خیابان ها،از دیوارهای سنگی و بغض آلود گذر خواهم کرد و بی آنکه بخواهم؛ یادی از آنها را تا ابد با خود خواهم داشت.من مرد
یک چیزهایی را مي‌خواهید، و یک چیزهایی را مي‌خواهید که بخواهید! برای مثال من ميخواهم که سرعت و قدرت مطالبه‌ام باشد، در واقع گمان پیش‌فرضم این است که در پی اینان‌ام. اما به واقع به سمت انعطاف و استقامت مي‌روم، یک‌جورهایی خواسته‌های خاموشی‌اند که زیر تمایل کاذب به نیرو و چابکی گم شده‌اند. هنر را ميخواهم؛ آن هم با جان و دل، حال آن‌که نواختن را ميخواهم که بخواهم، زیرا اولویت و دلدادگی‌ام جای دیگری‌ست و موسیقی به‌سان قلقلکی شیرین، ک
سريال تايلندي The Sand Princess
ژانر : کمدی - عاشقانه
بچه ها این سريال رو باید ببینم سایتای دیگه دارن یا نه اگر ترجمه شده اش باشه من دیگه نميذارمش ولی اگه نباشه به تایم جدول اضافه ميکنم و سریع براتون آپش ميکنم :)
روزهای آپ این سريال رو ميتونین از جدول زمان بندی ببینین  
دانلود سريال کیفت 480
EP1
با یک گزارش فیلم و سريال دیگه در خدمتون هستیم . در گزارش امروز قصد داریم دو سريال به همراه یک فیلم سینمایی به طور کامل معرفی کنیم . 
از آنجایی که فعلا وقت کافی برای نقد نویسی ندارم سعی کردم تمام نکات قوت و ضعف سريال به طور کامل بیان کنم . انشالله در یک فرصت بهتر حتما نقد شون براتون خواهم نوشتم . 
اميدوارم این گزارش فیلم و سريال براتون مفید و سود مند باشه . 

ادامه مطلب
تمام گندم زارای جهان تداعی گر تو بودن.
بوی همه گندم زارا بعد اینکه بارون ميزد ، من رو یاد تو مينداخت.
باد که مي پیچید توی شاخه هاشون و با یه ریتم آرومي مي رقصیدن ، انگار تو موهات رو باز کرده بودی و باد توی موهای تو مي پیچید.
حالا من بعد سال ها، اومدم اینجا. جایی که یه روزی تو  با همه سرسبزی بی حدت، شروع کردی به چرخیدن و چرخیدن و باد از حرکت وایساد به تماشای تمامِ تو، گندمزار هم همينطور و من البته.
من ایستادم روبروت و انقدر نگاهت کردم که از زیبایی
ميدانمهست تاریخ بی نظیری در همهمه ی زندگیِ بی سر و سامانِ منکه در گوشه ای از ازدحام خیابانی شلوغمي نشینی کنارِ من و از غیب ترین احوالات دلم با من سخن مي گوییو من از لطافت کلماتت تو را خواهم شناختبا تو عمق جانم را به زبانم جاری ميکنمو نگاهم را لبریز از تبسم محزونت خواهم ساختآن روز در کنار رهگذرانِ بی توجهآرام پا به پای اشک هایت اشک خواهم ریخت !
با یک گزارش فیلم و سريال دیگه در خدمتون هستیم . در گزارش امروز قصد داریم دو سريال به همراه یک فیلم سینمایی به طور کامل معرفی کنیم . 
از آنجایی که فعلا وقت کافی برای نقد نویسی ندارم سعی کردم تمام نکات قوت و ضعف سريال به طور کامل بیان کنم . انشالله در یک فرصت بهتر حتما نقد شون براتون خواهم نوشتم . 
اميدوارم این گزارش فیلم و سريال براتون مفید و سود مند باشه . 

ادامه مطلب
با یک گزارش فیلم و سريال دیگه در خدمتون هستیم . در گزارش امروز قصد داریم دو سريال به همراه یک فیلم سینمایی به طور کامل معرفی کنیم . 
از آنجایی که فعلا وقت کافی برای نقد نویسی ندارم سعی کردم تمام نکات قوت و ضعف سريال به طور کامل بیان کنم . انشالله در یک فرصت بهتر حتما نقد شون براتون خواهم نوشتم . 
اميدوارم این گزارش فیلم و سريال براتون مفید و سود مند باشه . 

ادامه مطلب
تمام گندم زارای جهان تداعی گر تو بودن.
بوی همه گندم زارا بعد اینکه بارون ميزد ، من رو یاد تو مينداخت.
باد که مي پیچید توی شاخه هاشون و با یه ریتم آرومي مي رقصیدن ، انگار تو موهات رو باز کرده بودی و باد توی موهای تو مي پیچید.
حالا من بعد سال ها، اومدم اینجا. جایی که یه روزی تو  با همه سرسبزی بی حدت، شروع کردی به چرخیدن و چرخیدن و باد از حرکت وایساد به تماشای تمامِ تو، گندمزار هم همينطور و من البته.
من ایستادم روبروت و انقدر نگاهت کردم که از زیبایی
شعر"پشت دریاها" از سهراب سپهری

قایقی خواهم ساخت،
خواهم انداخت به آب.
دورخواهم شد از این خاک قریب
که در آن هیچکسی نیست که در بیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند.

قایق از تور تهی
و دل از آرزوی مروارید،
همچنان خواهم راند.

نه به آبی ها دل خواهم بست
نه به دریا- پریانی که سر از آب بدر مي آرند
و در آن تابش تنهایی ماهی گیران
مي فشانند فسون از سر گیسوهاشان.

همچنان خواهم راند.
همچنان خواهم خواند:
دور باید باشد،دور.
مرد آن شهر اساطیر نداشت.
زن آن شهر به سرشاری ی
برای دیدن چشمت شتاب خواهم کرد
تمام آیِنِه هارا جواب خواهم کرد
بلور چشم تو زیباترین نیاز من است
بر این نیاز مقدس شتاب خواهم کرد
اگر چه ثانیه ها آیهء عذاب منند
تمام ثانیه هارا حساب خواهم کرد
غزل که تاب ندارد برای گفتن تو
هزار مثنوی از تو کتاب خواهم کرد
چراغ روشن چشمت هزار خورشید است
به احترام تو خورشید را قاب خواهم کرد
رار آه دلم تا زبانه مي گیرد)
به وعده های چنانی مجاب خواهم کرد
اگر که پا بگذاری به چشم بی خوابم
دو چشم خسته وبی تاب را خواب خواه
خیلی موضوعات و خیلی از موارد هستند که قابلیت نوشته شدن رو دارند و من نمي‌نویسم. نه از رویِ بی حوصلگی و تنبلی. نمي‌نویسم چون ميخواهم حس آن لحظه را در اعماقِ وجودم نگه دارم. ميخواهم در آن لحظه تا مرزِ فراموشی دنیا قدم بر دارم. ميخواهم مثل رازی باشد که در دهلیزِ قلبم دفنش مي‌کنم و چند بیل خون رویش مي‌ریزم!
بسم الله الرحمن الرحیم
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است . برکت زندگی ام گندمزار طلایی ام به نام عشق ، روشن باش رحمت زندگی ام آسمان آبی ام به نام عشق ، ببار و جاری باش به نام چشم هایت هميشه سبز خواهم بود به نام دست هایت هميشه گرم خواهم بود و به نام تو جان ِ من هميشه عاشق خواهم ماند ❤ #شهربانو_جهان_تیغ
نمي خواهم مقایسه ای غیر واقعی بکنم.نمي خواهم دغدغه ها را مقایسه کنم .
نمي خواهم توانمندی مان را مقایسه کنم.
اما قبول کنید علی (ع) هم با آن عظمت اش، شب هایی را سر در چاه مي کرد.
علی هم جایی داشت که در آنجا فقط خودش بود و خدایش.
این ک چه  مي گفت و چگونه مي گفت بماند، مفصل تر ز این حرفاست بحث اش، بحثم درباره ی چاه است. چاهی که واصل علی و خدایش بود؛چاهی ک از زمين به عمق آسمان مي رفت؛ چاهی ک قطرات اشک علی زنده نگه داشته بودش. 
زود یا دیر چاه زندگی ام را بای
و اما من هرگز برای امامِ خویش تکلیف معین نمي‌کنم که تکلیفِ خود را از حسین مي‌پرسم و من حسین را نه فقط برای خلافت که برای هدایت ميخواهم و من حسین را برای دنیای خویش نميخواهم که دنیا را برای حسین ميخواهم؛ آیا بعد از حسین کسی را مي‌شناسی که من جانم را فدایش کنم؟

از کتابِ #ناميرا

- آخرا مرا ميکُشی حسین (ع)

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها