نتایج جستجو برای عبارت :

من از تو خوشم میاد

غمزه و ناز و ادای تو خوشم می آید،
عفّت و شرم و حیای تو خوشم می آید.
گر دوصد بار مرا طعنه و توهین بکنی،
هم دوصد بار صدای تو خوشم می آید.
پیرو قافیة بیت لب میگونت،
من ردیفم ز قفای تو، خوشم می آید.
چه جفا است بلای غم دیرینة تو،
چه بلا است جفای تو، خوشم می آید.
نرود یاد رخت هیچ گهی از یادم،
دم مرگم ز ادای تو خوشم می آید.
من خوشامد بکنم، لیک نیاید به تو خوش،
خوشی دهر برای تو خوشم می آید
از این هم خوشم نمياد که به هیچ جا بند نباشه طرف و به هیچ چیز اعتقادی نداشته باشه و هی این ور اون ور شه.
حالا خودم این جوریم ولی خب خوشم نمياد.
ازون دسته قبلی‌ها هم که خوشم نمياد.
نمی‌دونم از چی خوشم مياد.
حالا خیلی که مهم نیست.
آهان ازین که هی بگم مهم نیست هم خوشم نمياد. پس چی مهمه. :‌)) 
معمولا اینجوری فکر میکنم که از خودم خوشم نمياد. نه! بدتر. از خودم بدم مياد.
اما وقتی دقیق‌تر فکر میکنم و میبنیم تا حالا چند ده بار برگشتم و نوشته‌ها قبلیم رو میخونم میفهمم که در واقع از خودم خیلی خوشم مياد و تظاهر میکنم، خوشم نمياد! بلکه اینجور متواضع به نظر برسم. با این فکر بیشتر از خودم خوشم نمياد. نه! بدم مياد.
عزیزم دارم راست می‌گم
من اگه می‌دونستم انقدر از شلدون و مدلش خوشم مياد هیچ‌وقت بیگ‌بنگ تئوری رو نگاه نمی‌کردم:))
به هرحال پنی هم زیادی بامزه‌ست.
فکر می‌کردم این حرفا نهایتا مال دوران راهنماییه! :دی
 
پ.ن: من خیلی خوشم مياد که کسی بتونه بخندونتم. البته کم هم پیش مياد با یه فیلم واقعا بخندم! خدایا شکرت که این سریال ساخته شده:]
عزیزم دارم راست می‌گم
من اگه می‌دونستم انقدر از شلدون و مدلش خوشم مياد هیچ‌وقت بیگ‌بنگ تئوری رو نگاه نمی‌کردم:))
به هرحال پنی هم زیادی بامزه‌ست.
فکر می‌کردم این حرفا نهایتا مال دوران راهنماییه! :دی
 
پ.ن: من خیلی خوشم مياد که کسی بتونه بخندونتم. البته کم هم پیش مياد با یه فیلم واقعا بخندم! خدایا شکرت که این سریال ساخته شده:]
Post about three celebrity crushes
هر سه نفری که به ذهنم اومدن سه تا بازیگر کره ایند :))
یو سئونگ هو
توی سریال من ربات نیستم ازش خوشم اومد، خیلی لعنتی بود :دی
جی سانگ 
تو سرزمین آهن دلمان را برد که برد :)
جو این سانگ
سریال مشکلی نیست این عشقه. بازی نمی کرد که انگار زندگیشو می کرد اینا با دوربین دور و برش بودن :دی
حالا که فکر می کنم می بینم تو بازیگرای غربی کس خاصی فعلا مد نظرم نیست! نوجوونیا از جرج کلونی خوشم میومد اما فکر می کردم خوشم مياد، در واقع خوشم نمی اومد! د
متن آهنگ حمید هیراد بنام خوشم مياد
 
نظر بازی نکن با دلم بازی نکن راضی نمیشم تو طنازی نکن هی با دلم بازی نکن راضی نمیشمنازتو کم کن که شدم شیفته آمده در دامنم آویخته نگاه مارا به هم آمیخته جام شرابی به دلم ریختهخوشم مياد این دلمو بزنی به نامت تا ته این قصه میدونی همش میخوامتخوشم مياد هوایی میشم با سلامت تموم دنیا یه طرف خودم میخوامتیار نمیدونی کوچه باغای دلم چه حالی داره دل تو هر شب مست و غزل خونه سر به سرم میذارهنمک نمک داره چقدر اداتون کشته م
از بزرگ شدن خوشم مياد 
کلی حس و حالای ادم تغییر میکنه 
هرچی بیشتر به جلو میری بیشتر یاد میگیری،بیشتر کنار میای و خودتو وفق میدی بیشتر لذت میبری،صبور تر میشی
بزرگ شدن چیز باحالیه؛ازش خوشم مياد
مثل دیدن یه نوازنده که لباسای مشکی براق پوشیده لاک مشکی زده گوشاش پر از گوشوارست و کلی انگشتر داره و گیتار الکتریک میزنه و بالا پایین میپره 
مثل گوش دادن به راک میمونه^^
دانلود آهنگ جدید حمید هیراد به نام خوشم مياد با لینک مستقیم و کیفیت 320
موزیک زیبا و شنیدنی و جدید حمید هیراد خوشم مياد را گوش کنید
Hamid Hiraad - Khosham Miad
ترانه و موزیک : حمید هیراد ؛ تنظیم : امیر میلاد نیکزاد
+ متن ترانه خوشم مياد از حمید هیراد
نظر بازی نکن با دلم بازی نکن / راضی نمیشم تو طنازی نکن
هی با دلم بازی نکن / راضی نمیشم

ادامه مطلب
کاش یه سری ادم های مزخرف و سخیف برن از ذهنم بیرون ،
کاش تموم بشن .
کاش هیچ وقت برام هیچ جذابیتی نداشته باشن، 
چرا ؟
من ندید بدیدم که با یه نگاه از یکی خوشممياد ؟ یا همه اینجورین؟
اخه من باید از یه نفر که فقط یه سال از خودم بزرگ تره خوشم بیاد؟؟ اونم کسی که میدونم سابقه ی روابط عاطفی شُ؟
وااای خدا!
میدونم این احساسات هوسی بیش نیستن و فروکش میکنن ،مثل تمام اتفاقا. اما داره اذیتم میکنه.خیلی ام زیاد!
از اون سریال های می که اگه نبینینش از دستتون رفته، من که خیلی خیلی خوشم اومد و باید امیدوار باشم که فصل پنجمی هم داشته باشه، سرچ که کردم ریلیز دیتی برای فصل پنجش نیافتم. کلا خیلی از سریال های کارآگاهی خوشم مياد، مخصوصا از نوع کلاسیکش مثل پوآرو  و  خانم مارپل ولی سبک این سریال متفاوت بود و البته جذاب. خیلی لذت بردم.
شاید مسخره و خنده دار به نظر برسه ولی یادم مياد به خاطر همین اعتراف عمیق و ساده نشستم کل سریال رو دیدم ، گرچه موضوعش تا حدودی جدید بود ولی خب میشه گفت بد نبود :)
وویونگ : منم مثل تو نمیتونم بیشتر از دو تا شات سوجو بزنم
می ره : جدا؟ نمیدونستم
وویونگ : خیلی چیزا هست که تو نمیدونی, از شکم خوک خوشم نمياد, سریع سرما میخورم, از درس خوندن بدم مياد و از تو خوشم مياد.
MyIdIsGangnamBeauty#
کتاب جدید رضا امیرخانی هم چاپ شد. مدت‌ها منتظرش بودم. حتماً می‌خونمش.پ.ن: امیرخانی واسه من نویسنده‌ایه که شاید زیاد از قلمش خوشم نیاد ولی حس معتادگونه‌ای دارم به کتاباش. چون خاصه. چون صاحب سبکه. چون اگه یه صفحه کتابشو بذارن جلوت، بدون ذکر نام نویسنده، در لحظه می‌فهمی امیرخانی نوشته. و من از آدمای اورجینال با ایده‌های اورجینال خوشم مياد.
خوشم از آنکه موج جان بخیزدخوشم کشتی دلِ توفان بخیزد
خوشم از مردن و از تازه جستنخوشم با درد تا درمان بخیزد
مرو ناخوش ز پیشم ای دل خونبتپ تلخیده تا قندان بخیزد
غریبی پیش گوشم دوش می‌گفتهر آیینه که شب رقصان بخیزد
سحر روح دگر از تخت جستمچنان اینی که فردا آن بخیزد
بگفتی راه و گفتم راه این استتو ویران گشتی و ویران بخیزد
بهُش حلمی که این ره خواب‌گیر استهر آنی لشکر عصیان بخیزد
Loga Ramin Torkian and Azam Ali - Feathers of Fire
دیدین بعضی فیلما رو تماشا میکنین با خودتون میگین چقد ایده داستان فیلمش عالی بود؟! و شاید فیلمای زیادی نباشن که این حسو به آدم منتقل کنن و اینکه هر کسی با کدوم فیلم همچین احساسی رو بکنه متفاوته. من خودم یکی از فیلمایی که خیلی از ایدش خوشم اومد فیلم In Time بود که واقعا جالب بود موضوعش حالا امکان داره فیلم ضعیفی بوده باشه از لحاظ ساخت و بازیگراش که من به شخصه از بازیگراشم خوشم مياد. اینکه هر آدمی از ۲۵ سالگی به بعد ظاهرش تغییر نکنه و آدما بجای پول ب
از جشن ها خوشم می آید
از تولدها خوشم می آید
از جشن تولدها نه
که فراموشیشان فراموشی صاحبانشان تلقی میگردد!
از گره زدنهای بیجا نه
از دمندگان در گره ها که پناه
+ قل اعوذ برب الفلق
من شر النفاثات فی العقد
-تفسیر جدید و بکری شد بر آیه-
هر وقت نمی‌تونست همه ی حرفاشو بزنه یا هروقت خیلی زیاده روی میکردم و هر چی میگفت متوجه نمی‌شدم ، این کارو میکرد . مثلاً یادمه یبار م خیلی بد رفتار کردم بعد مامان هیچی نگفت، ففط رفت تو اتاقم و رو کاغذ چرک نویسای رو میزم شروع کرد یه چیزایی نوشتن . بعدم صدام زد و از اتاق رفت بیرون . رو کاغذِچرک نویسِ کاهی ای که پر عدد و نقاشیای بی سر و ته بود  با قرمز نوشته بود :تا توانی دلی به دست آور /دل شکستن هنر نمی باشد ‌‌.اونقدر همه چیه این خاطره پر رنگ
برای چه باید یکی وبلاگ اضافه می زدم؟
راستش.نمی دانم. شاید چون از فضایش خوشم می آید. از صقحه انتشار و دکمه سبز و خوشرنگ ذخیره خوشم می آید. از نظراتی که برایم می آیند خوشم می آید. از آدم هایش خوش می آید.
شاید چون از پنل کاربریم کمتر از فولدر پیشنویس دوم اورسینه می ترسم. 
شاید چون.میخواهم بهتر و مرتب تر و سامان یافته تر بنویسم. 
شاید میخواهم احساس مفید بودن.نه تحصحیح میکنم. کمتر مضر بودن داشته باشم.
پس من.از امروز. از روز بیستم اردیبهشت سال 1399،
سلام
ممنون میشم دوستان بخونن و راهنمایی کنن مخصوصا دخترا
پسریم 23 ساله. ترم چهار دانشگاه توی یکی از کلاس ها یه دختر رو دیدم که ازش خوشم اومد (خیلی خوشگل و مغرور بود)، یه مدت بهش نشون ندادم که ازش خوشم مياد اما بعد یه ماه و اینا با نگاه و رفتارم نشون دادم که ازش خوشم مياد و اونم فهمید. 
از اون به بعد اونم با نگاه و رفتارش یه جورایی نشون میداد که اونم ازم بدش نمياد، من میخواستم از علاقه ی اون نسبت به خودم مطمئن شم بعد برم جلو که بعد یه مدت مطمئن شدم ا
سلام
دختری ۲۰ ساله هستم، چادری و با حجاب، زیبایی در حد متوسط، از یک خانواده ی خوب. نه اهل دوست پسری بودم نه هستم، از یک پسری خوشم مياد ولی هیچ وقت بهش نگفتم، چون فعلا از قیافه ش خوشم مياد چیزی راجع به اخلاقیاتش نمیدونم. 
خواستگار خوب هم زیاد دارم وقتی کسی به خواستگاری بنده مياد خانواده م اصلا توجه نمیکنن، یعنی خیلی براشون مهم نیست به جز برادران بزرگم، پدرم هم نظر نمیدن میگن هر چی خودش میگه و این برای من عذاب دهنده ست، اگه ناراضین خوب بگن، ولی
1.هیچوقت فکرشو نمیکردم روحیم چقدر میتونه روی اعضای خانواده تاثیر بذاره:| همیشه فک میکردم آخرین نفری که تو این خانواده سهمی داره ،منم!تا این حد ناامید:/
2.چقدر پشیمونم که اینهمه سال لای باور های غلطم نفس کشیدم.چقدر پشیمونم که ی حرف باعث شد کور و کر بشم و اینهمه محبت مامان و بابا رو نبینم.چقدر پشیمونم که لذت شاد کردنشونو از خودم گرفتم.و چقدر خوبه که هنوزم نفس میکشم((:
3.تفاوت من و میم در حدیه که مثلا من چتر های شیشه ای رو میپسندم.اون این رنگی رن
ترجیح میدم راحع به خیلی چیزها حرف نزنم
تا واکنشی رو نبینم ، که توقعش رو ندارم
کاش آدما "همه ی" فکراشونو می گفتن. قبل از اینکه ببینن درسته یا غلط. می گفتن. می گفتن
صاف. مستقیم.
 
من از فلانی بدم مياد ، چون پر روئه
من از کوله پشتی ئه تو خوشم مياد
من از راه رفتن اون بدم مياد
بهت گفته بودم دندونات خیلی گنده ن ؟
یادم بنداز بهش بگم مامانش خیلی مهربونه
تو قشنگی. و این آخرین حرف امروزمه.
امروز روز اول مهر بود
 . پارسال و سال قبلش که میرفتم مدرسه یه تاکسی بود که یه پسر تقریبا جوون راننده اش بود و یه پسر بچه کوچیک صندلی جلو مینشست.فقط یبار سوار تاکسی اش شدم، اونم چون خیلی عجله داشتم و دیرم شده بود.من از این آدم خوشم‌نمیومد هیچوقت.اما همه مسیر راننده در حال مسیج دادن بود و حواسش به گوشیش بود پسر بچه هم جلو نشسته بود و با یه قیافه مبهوت بیرون تماشا می کرد؛ بعد برگشت و تا وقتی رسیدیم به مدرسه به من نگاه کرد. حالا اون پسر بچه شاگرد منه
امروز فهمیدم از  راه رفتن خیلی خوشم مياد و در واقع یعنی اون متن در مورد لذت کوه و اینا چرت بود و از راه رفتن خوشم مياد. یه هدفون میزارم تو گوشم و یه حس خیلی خفنی پیدا میکنم حس ازادی  و این چور چیزا (که البته خیلی هم اسکل به نظر میام وقتی کلمو ت میدم  و دستامو باز میکنم و راه میرم و چون خودم اینو میدونم یعنی اینکه اسکل به نظر میام به هیچ جام نیست :!: البته جلو کسایی که نمیشناسم دیگه ) 
 
 
بعد هم یه چیزه جالبی فهمیدم اونم اینه که فک کنم کله زندگی ب
 
به این خوشم که شما گرفتارِ من نیستیدبه این خوشم که من گرفتارِ شما نیستمو به این خوشم که شما در حضور منبه‌راحتی دیگری را در آغوش میکشیدو از این که شما را نمی‌بوسمآتشِ سوزان جهنم برایم آرزو نمی‌کنیدخوشم که نام لطیف مرا ، ای نازنین منشبانه‌روز به بیهودگی یاد نمی‌کنیدخوشم که در سکوت سرد کلیسا ، ای آوازه‌خوانانبرای ما سرود ستایش سر نمی‌دهیدسپاس قلبی من از آن شما بادشما که خود نمی‌دانیدچه عاشقانه مرا دوست میداریدو سپاس برای آرامشِ شب ‌ه
ببخشید من پسرم، تازه نامزد کردم، بیست و شش سالمه و مذهبی هستم، نامزدم بهم میگه از لباس پوشیدنت خوشم نمياد. میگه مثل آدم های چهل ساله لباس میپوشی و من خوشم نمياد.
دوست دارم نامزدم شیک پوش باشه، اما من شلوار پارچه ای و پیراهن گشاد میپوشم اما اون دوست داره شلوار لی و پیراهن جذب بپوشم و به اصطلاح مدرن باشم و میگه خوشم مياد لباس اندامی بپوشی، همیشه بهم انتقاد میکنه، به نظر شما چکار کنم؟
البته من از نظر صورت و ظاهر خوبی دارم و تغییر دادن پوشش و لباس
میدونی چیه؟ کاش اونقدر وضع مالی خودم خوب بود که میتونستم با درآمد خودم برای شروع یه خونه فسقلی بگیرم با وسایل ضروری آشپزخونه؛ همین! 
خوشم نمياد بهم بگن ایشالا برات فلان چیز رو میخرم! 
خوشم نمياد از اینکه واسه تحقق آرزو های کوچیکم وابسته به کسی باشم.
من این شهر و این خونه (با همه رفاهی که نداره و توهمی بیش نیست) و آدم هاش رو دوست ندارم.
ببخشید من پسرم، تازه نامزد کردم، بیست و شش سالمه و مذهبی هستم، نامزدم بهم میگه از لباس پوشیدنت خوشم نمياد. میگه مثل آدم های چهل ساله لباس میپوشی و من خوشم نمياد.
دوست دارم نامزدم شیک پوش باشه، اما من شلوار پارچه ای و پیراهن گشاد میپوشم اما اون دوست داره شلوار لی و پیراهن جذب بپوشم و به اصطلاح مدرن باشم و میگه خوشم مياد لباس اندامی بپوشی، همیشه بهم انتقاد میکنه، به نظر شما چکار کنم؟
البته من از نظر صورت و ظاهر خوبی دارم و تغییر دادن پوشش و لباس
۱. کتاب Harry potter & the half-blood prince 1 ـو شروع کردم [چق دلم تو اخر کتاب قبلی برا سیریوس گرفت مرگش خیلی یجوری بود]
۲. ماکارونی با قارچ خوشمزه [میدونم بنظر داغون مياد ولی روش ترشک زردآلو ریختم خوشمزه شد] + چایی داغ
۳. لول ۱۳۵۲ بازی candy crush soda saga رسیدم از طرح پشتش که شکل موزس و از نقاشیاش خوشم مياد
از داستانایی که شخصیت اصلیشون خیلی تخس و تا حد زیادی انزوا طلبه و از اکثر ادما یه ایرادایی میگیره و بدش مياد شدیدا خوشم مياد :)
مردی به نام اوه ، ناطور دشت :)
هردوشون شخصیت اصلیشون دقیقا همینطوریه :))
جذاب جذاب جذاب :)
هرچند به نظرم وجود بعضی فصلاش بیخود بود :| یعنی کش داده بود خیلی الکی :|
بعد یهو رفت یک نیویورک تایمز شد :) نمیدونم :) کتابای جذاب تر از مردی به نام اوه هم خوندم ولی نمیشه بگم بد بود که :)
اوه بامزه بود :) یه پیرمرد تنهای منزوی متنفر و منتق
نمی‌دونم از کی، ولی بهش فکر می‌کنم. هر روز، روزی چند صد بار تصویرش رو تو ذهنم می‌آرم. با تی‌شرت سبزش، یا با اون پیرهن چارخونه که خیلی بهش مياد، با شلوار کتونش. فرم دندون‌هاش وقتی می‌خنده، و چقدر همیشه راحت و با صدای بلند می‌خنده. جمع شدن گوشه چشم‌هاش وقتی با لبخند سلام می‌کنه. چقدر برعکس من همیشه خوش‌اخلاق و بااعتماد به نفسه و مغرور نیست. ته‌ریشش که همیشه یه اندازه‌ست. صدای بلند حرف زدنش. و اولین بار هست کسی رو انقدر بی‌نقص می‌بینم
قرار بود به دانشگاه که برگشتیم یک شب برویم بیرون و من مثل یک دوست ِخوب ازش بپرسم‌ "حالت خوب است؟" قرار بود در لحنم آرامش و درک باشد که اگر مشکلی دارد بتواند به من اعتماد کند و حرف بزند. قرار بود بگوید که چرا چند وقتی است کم انرژی و بی‌انگیزه‌ است. در عوض امشب بهش گفتم "ازت خوشم نمياد. با من حرف نزن."
اینهمه تمرین ِخوش‌زبانی و "مواظب قدرت کلمات بودن" انجام دادم، آخرش هم به آدمی که ممکن است افسردگی و Anxiety داشته باشد گفتم ازش خوشم نمیاید. خاک بر سر
یاد اون خاطره ام افتادم تو بچگی که توی یه کتاب مصور از مدرسه، یه خونه چوبی بود و من خیلی ازش خوشم اومد. یه چیز مثل ایوون بزرگ داشت و من پیش خودم تصور میکردم که اینجا زندگی میکنم با خانواده ام و دوستام هم با خونواده هاشون اینجا هستن. واقعا خیلی خیلی خوشم اومده بود از این فکر ! یهو در حین خوندن کتاب سالار مگس ها که میگن این جنگل مال ماست، یاد این خاطره افتادم. :)
پسران سرزمینم وقتی با دوستان و برادرها دور هم جمع می شوید و بساط قلیان و غیره را راه می اندازید.مواظب خاطرات قشنگتان باشید :)) مخصوصا شما که می دانم پس از سال ها خانه پدری را گیر آورده اید و خانم هایتان را فرستادید خانه مادرشان! +نمیدونم چرا ولی وقتی از دور بوی تنباکو مياد خوشم مياد.
++جان خودم فقط یکی از خاطره ها رو شنیدم اونم سه چهارمشو خندیدن.
+++اینو نوشتم برای اینکه چیزی که از امشب جا موند و ننوشتمش از یادم نرهمیدونم فردا شب به چشم زدنی مياد
من که همیشه ادعام میشد که چه قدر برام مهمه که عصبانیشون نکنم من که فوبیای عصبانی کردنشونو دارم و مثه چی میترسم پس چی شد که درس نخوندم؟سر مسئله ای که میدونستم انقدر مهمه براشون؟!
پس ادعام الکی بوده؟.
 
از دعای جوشن کبیر خیلی خوشم مياد تمام سعیمو میکنم بدون اینکه زیرشو بخونم خودم ترجمه اش کنم چون اسونه یا بدون اینکه به حرکتش توجه کنم حدس بزنم چه اِعرابو حرکتی میگیره.
از فعلای مجهولشم که خیلی خوشم مياد به درد عربیم میخوره!
خدایا دمت گرم منو یه
یه امشبو بزار عاشق بمونیم
عاشق چیو نمیدونم 
فقط یه حسی توی بدن ادم چرخ میزنه
شایدم الان از زندگی خوشممياد 
شاید فقط متنفر نبودن حس خوبی بهم داده 
شاید یه وقتایی یه چیزایی ریزی به چشمت مياد توی اسمون تاریک شب 
شاید چراغای روشن شهر شاید بادی که از پنجره ماشین میخوره به صورتت
شاید یه اهنگ که معنیشو هم حتی نمیفهمی
شاید یه زبون دیگه 
ولی هرچی که هست قشنگه 
سلام
صرفا جهت آزمایش
داره کم کم از اینجا خوشم مياد
نسظتبسـبینسابیمهشسیمسهشبمسشبتعسشبتمسشنبتشینبتشیسبتیوتبیوتبشینتبسینمتلمیسنلتسیمنتلسنمیتلمی
بکمیکنبمکیشنتبکمینتبمنشیتبنیتلنسیتلنسبیتلنتسینلتسینلتسینلتمسی
یبنسیالنسیالنتس
نبسایتبیللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللل
 
عزیزم از تهران تا اینجا بیش از نود درصد حرف‌ها هول کرونا می‌گرده. از آدم‌هایی که ماسک می‌زنن خیلی خوشم نمياد. به نظر می‌رسه آدم‌های سطحی باشن که فکر می‌کنن ماسک به کمکشون مياد!
جانم تو از مرگ فرار نکن. این‌جوری وحشی و هار دنبالت میدوئه. آروم باش و حتی اگه نیاز بود بغلش کن:)
عزیزم از تهران تا اینجا بیش از نود درصد حرف‌ها حول کرونا می‌گرده. از آدم‌هایی که ماسک می‌زنن خیلی خوشم نمياد. به نظر می‌رسه آدم‌های سطحی باشن که فکر می‌کنن ماسک به کمکشون مياد!
جانم تو از مرگ فرار نکن. این‌جوری وحشی و هار دنبالت میدوئه. آروم باش و حتی اگه نیاز بود بغلش کن:)
سلام به تمام دوستان
بچه ها یه چیز واسم سوال شده .، چیزی که واقعا به هیچ وجه نمیتونم جواب سوالم رو پیدا کنم!، من فکر میکنم یکی از پسراهای فامیل دورمون که اختلاف سنیمون ۳ ساله و نیمه، یه جورایی دوستم داره. از ایشون اطلاعات زیادی ندارم و فقط میدونم که پسر خوبیه (بنا به تعریفات بعضی از افراد فامیل).
یه چند دقیقه نشستم با خودم عاقلانه فکر کردم، که آیا نگاه هاش از روی علاقه س یا نگاه معمولیه، آیا سلام نکردن هاش دلیل خاصی داره؟ یا به خاطر اینه که بهش
سلام بازدید کننده های خانواده برتر
من دختری هستم که تقریبا نزدیک دو سه سال هست آقایی از اقوام دور توی اینستاگرام فالو می‌کنم، سال اول ایشون پیج شون خصوصی بود و فقط چهار پنج تا پست از سال ۲۰۱۵ داشتن و دیگه پست دیگه ای نذاشتن. بعد از اینکه فالو شون کردم حس کردم فعال تر شدند و پست و استوری های بیشتری می‌گذاشتند. البته نمیدونم بخاطر من بود یا بخاطر چیز دیگه ای.
البته نا گفته نمونه یک بار درباره اینکه از چه جور پسری خوشم مياد استوری گذاشته بودم و
با اسمی که رفته ز یاد طُ بگو چه میکنی !؟












متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.

































متا
یه امشبو بزار عاشق بمونیم
عاشق چیو نمیدونم 
فقط یه حسی توی بدن ادم چرخ میزنه
شایدم الان از زندگی خوشممياد 
شاید فقط متنفر نبودن حس خوبی بهم داده 
شاید یه وقتایی یه چیزایی ریزی به چشمت مياد توی اسمون تاریک شب 
شاید چراغای روشن شهر شاید بادی که از پنجره ماشین میخوره به صورتت
شاید یه اهنگ که معنیشو هم حتی نمیفهمی
شاید یه زبون دیگه 
ولی هرچی که هست قشنگه 
امیدوارم توی دل شمام بیادو چرخ بزنه
نباید به اینجا میکشید.باید تموم میشدمن همه چیو برنامه ریزی کرده بودم.لعنت به بدن مزخرفم که نتونست ی ذره بیشتر تحمل کنه.کاش دور زدن زندگی راحت بود.کاش.
تاریخ:98.09.27|08:18
پی نوشت:تب دارم ولی تمام بدنم داره میلرزه از سرما.
 
پی نوشت:دیشب وقتی یخ یخ شده بودم،فکر میکردم فقط کافیه بخوابم.
 
پی نوشت:خوشم مياد ی مشت دکترنما داریم تو کشورمون.که حتی نفهمید من واقعا چم شده خخخ خوشم مياد کلی سرنخ دادم بهش ولی.خودم با این هیچی ندونیموقتی زبونمو دی
 
هیچی یعنی واقعا هیچی !
مثلا قدامون :)
تو بلندی و چهارشونه
ولی من قدم کوتاست :( به قول "م" که وقتی میخواست بهت معرفیم کنه و گفت قد متوسط شایدم با ارفاق بشه گفت قد متوسط.
سیگار تو دستت کلی تفاوته :)
روابطتت با ادما کلی تفاوته ! کلی درده :)
هرچند من از همین خونگرمیت خوشم اومد.
از همین بامرامیت.
از همین رفیق بازی های تا ته خطت.
بهت گفتم ؟!
نه نگفتم.
وقتی اون شب گفتی این 6 تا همونایین که پایتن تا ته خط چقدر ذوق کردم که منم جزو همون شیش تام.
:)
خیلی خیلی خیلی خ
سلام
دیروز دو تا فیلم دیدم.
AI Rising
فیلم خوبی نبود. کلا سه تا بازیگر داشت و من خوشم نیومد. در مورد رابطه بک انسان و یک ربات بود.و کلا خیلی هم صحنه های غیراخلاقی داشت. من که خوشم نیومد.
Prometheus
یک فیلم بسیار زیبای علمی تخیلی در مورد سفر به فضا و یافتن موجودات فضایی خیلی باهوش و پیشرفته. از تماشای این فیلم واقعا لذت بردم.
Alien Covenant
 این فیلم در ادامه فیلم Promtheus ساخته شده. امروز میخوام این فیلم را تماشا کنم.
سلام
من 17 سالمه، به تازگی از آقای دکتری که تا حالا فقط دو بار رفتم پیشش خوشم اومده. قیافه ش واسه م به شدت آشناست، اما نمیدونم کجا دیدمش، ولی حس میکنم قبلا حتی باهاش حرف میزدم در صورتی که اصلا نمیشناسمش، اما واسم خیلی آشناست.
حرکاتش، حرف زدنش انگار قبلا یه عمر باهاش زندگی کردم. بار اول خیلی ازش خوشم اومد و بار دوم بعد از انجام آزمایشاتم که خواستم برم پیشش واسه دیدنش لحظه شماری میکردم نمیدونم چرا؟ حتی قیافه خاصی هم نداره حتی پزشک بودنش هم واسم م
مردا از زنهای گیج و ویج خوششون مياد،که ازشون بپرسن چیکار کنن، ولی من از زن محکم خوشم مياد،خودساخته.
فرهاد قائمیان:سعیده رو یادته؟
-آره، ولی فکر کردم تو فراموشش کردی
فرهاد قائمیان: آدم زنشو فراموش نمیکنه
-آدم دیدم مادرشو فراموش میکنه
فرهاد قائمیان: فراموش نمیکنه، فقط در موردش حرف نمیزنه
-ولی مردی که زنشو طلاق میده و دوباره ازدواج می کنه، فکر نمیکنه
فرهاد قائمیان: نمیشه فکر نکنه، فقط درموردش با زن دومش حرف نمیرنه چون خاطره مشترکی ندارن
-ازدوا
مردا از زنهای گیج و ویج خوششون مياد،که ازشون بپرسن چیکار کنن، ولی من از زن محکم خوشم مياد،خودساخته.
فرهاد قائمیان:سعیده رو یادته؟
-آره، ولی فکر کردم تو فراموشش کردی
فرهاد قائمیان: آدم زنشو فراموش نمیکنه
-آدم دیدم مادرشو فراموش میکنه
فرهاد قائمیان: فراموش نمیکنه، فقط در موردش حرف نمیزنه
-ولی مردی که زنشو طلاق میده و دوباره ازدواج می کنه، فکر نمیکنه
فرهاد قائمیان: نمیشه فکر نکنه، فقط درموردش با زن دومش حرف نمیرنه چون خاطره مشترکی ندارن
-ازدوا
یه چیزیو یادم رفت بنویسم: موقع خوندن آنا کارنینا وقتی که کم کم داشتم از این کتاب لذت میبردم؛ دچار حس دوگانه‌ای شدم. هم میخواستم این کناب تموم شه برم سراغ بقیه کتابها و هم اینکه خیلی خوشم اومده بود ازش و میخواستم ادامه دار باشه و حالاحالاها بخونمش . عجیب بود. در نهایت پی بردم که شاید این کتاب لذت بخشه و خوشم مياد و فلان اما بالاخره باید تموم شه تا برم سراغ کتابای دیگه که اونا هم لذت بخشن و شاید لذت بخش تر هستن و جذاب و جدید و خلاصه تجربه بعدی.
و ا
یه بار دیگه هم بهش گفتم حرفات اصلن شوخی نیستن بلکه یه نوع مسخره کردن به حساب میان!
بهش گفتم باهرکی میخوای شوخی کنی شوخی کن من خوشم نمياد
خیلی هم جدی بهش گفتم اما باز امروز جو گیرشد توی جمع یه حرفی زد بشدت بهم برخورد و پاشدم رفتم. حالا شاید که اومد دنبالم و حرف هم زدیم خیلی عادی و بازم بهش گفتم شوخی چرت و پرت نکن اما تصمیمم قطعی شد رابطه صمیمی ای نداشته باشم باهاش
هرکسی ممکنه از یه چیزی بدش بیاد منم از مسخره کردن و شوخی کردن بشدت بدم مياد و هرکس
از آدمای جسور خوشم مياد 
اونایی که قدرت کافی برای انجام کارهای نیمه تموم دارن 
اونایی که میتونن بیرحم باشن شجاع باشن 
اونایی که پشت ترس پنهان نشدن 
من هیچ وقت نتونستم زیر بارون بزنم 
همیشه وایسادم زیر یه دیوار کج تا بارون بند بیاد 
+هیچ وقت مجبور نبودم با کسایی زندگی کنم که ازشون بدم مياد 
من هیچ وقت از کسی بدم نمیومد
حتی قدرت ترک کردنشون هم ندارم 
حالم حال قبل از استفراغه عق میزنم و چیزی بالا نمياد .
Post your favorite movies that you never get tired of watching 
مستند زیاد میبینم درستش میشنوم.
قشنگ ترین مستندی که دیدم مهندسی خلقت(ژنتیک) بود در مورد تولد انسان و اینجاست که آدم به قدرت خدا پی میبره.
از بین فیلم های دیگه سریال دکتر هاوس رو بارها میتونم ببینم و همچنان برام همراه با هیجان باشه .
سریال خانم جی یونگ منزوی رو تو دو روز دو بار دیدم به طرز معرکه ای عالی بود .
فیلم hitchو how lose a guy in ten daysرو هم چندین بار دیدم یه جور طنز بانمک دارن و در عین حال حرفای جدی میزنن. مخصوصا ا
کلی کارت ماشین دستش بود. با ذوق نشونم داد گفت "خانوم اینو ببین. ماشین مورد علاقه‌ی منه". تصویر یه ماشین عجیب بود. پشتش نوشته بود "بوگاتی". راستش ذهن دخترانم از علاقه‌های پسرانشون استقبال نمیکنه. به نظرم زیادی خشن و ناآرام و پر فراز و نشیب مياد. اما چشمام رو گرد می‌کنم و با تعجب میگم که "عجب ماشینی دوست داری کسری خیلی حرفه ایه"!. یادم مياد من هم کارت داشتم اما به جای ماشین‌های عجیب، روشون عکس "سیندرلا"، "هایدی"، "سفید برفی" و پرنسس‌های دیزنی بود
بی همگان به سر شود بی‌تو به سر نمی‌شود

داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی‌شود


دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو

گوش طرب به دست تو بی‌تو به سر نمی‌شود


جان ز تو جوش می‌کند دل ز تو نوش می‌کند

عقل خروش می‌کند بی‌تو به سر نمی‌شود


خمر من و خمار من باغ من و بهار من

خواب من و قرار من بی‌تو به سر نمی‌شود


جاه و جلال من تویی ملکت و مال من تویی

آب زلال من تویی بی‌تو به سر نمی‌شود


گاه سوی وفا روی گاه سوی جفا روی

آن منی کجا روی بی‌تو به سر نمی‌شود


دل
دانشگاه که فعلا تعطیله
از فرط بیکاری تو کانالای دانشگاه میگشتم تا رسیدم به لینک کانال کراش دانشگاه !
همینجوری پیامارو میخوندم ؛تا رسیدم به این پیام:
سلام من رو خانمی که تو دانشگاه 15 خرداد هستن شنبه ساعت 2:30 تو کلاس 204 بودن مانتو مشکی بلند پوشیده بودن شلوار لی آبی و کتونیشون طوسی بود و کیفشون قرمز  گل گلی بود کراش دارم خیلی خوبی تو دختر#مهندس پزشکیشون
 
 
اینا مشخصات منه
من عاشق اون دقتشم.درکل تا قبل از دیدن پیامای این کانال اصلا فکرشم نمیکردم
میدونی! من از فیلمای مسعود کیمیایی خوشم مياد. از داش آکل و قیصر و آدم لوتیا و بامرامای فیلم فارسیا هم همینطور. از اینا که رگ غیرتشون میزنه بالا و پا رو دلشون میذارن و. اما.
اما دلم نمیخواد خودم یکی از دخترای اون مدل داستانا باشم. بدم مياد یکی به جام تصمیم بگیره و لوتی بازی در بیاره. ترجیح میدم بیاد به خودم بگه: خب!  فلانی! خوش داری چه جوری دهن سرنوشت رو سرویس کنیم؟
تصمیم گرفتم دیگه به نظرشون ذره ای اهمیت ندم
خوشم اومد میگم آره و مجبورشون میکنم که کاری که میخوام انجام بدن . خوشم نیومد هم میگم که نه و هیچ اهمیتی به نظرشون نمیدم.
واقعا از دستش خسته شدم. همیشه سر بهانه ها و مسائل جزئی باید ده بار بحث کنیم آخرش باز بر میگرده خونه اول میگه خب میگی چیکار کنم؟
میگم هیچی بزار تا ده سال دیگه ما فقط هی حرفامون رو تکرار میکنیم و فرداش از اول.
انگار نه انگار که من دو ساعت حرف زدم و مقدمه و بدنه و نتیجه گیری کردم و جو
یادت نره دختر خونه
مهلت موندنت، مهلتمونه
اگه یه شب بی محلی کنی
شاید خدا داداشت و به صبح نرسونه
-شایع
پ ن: از یه بلاگر یه کتاب هدیه گرفتم . (به مناسبت تولدم) و برام جالب بود که مطمئن نبود از کتاب خوشم مياد کلا یا نه . 
پ ن: دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست
پ ن: آی ام آیرون من (اون لحظه آخر البته)
پ ن: 
پ ن:
گور بابای فیزیک ،اونم از نوع پزشکیش !
گور بابای استاد عقده ایش و امتحان سختش و رفرنس جدیدش.
ولی خیلی خوشم مياد وقتی درس میده ،هی ازمون عذر خواهی میکنه ببخشید ،میدونم بدتون مياد .فحش هم خواستین بدین ، اشکال نداره .
قربون شکل ماهت برم !تا اینجا که اومدی زورکی، گوش هم بکن دلم خوش بشه.
شرمنده ام به خدا . ببخشید من و این مزخرفاتم به خدا خودمم ناراحتم به خاطر فرمولا . بنویسین کف دست و پاتون برین سر جلسه .
امیدوارم امتحان فردا آسون باشه ،من تا آخر عم
سلام
یه آقایی هستش واسه من یه گزینه ازدواجه و منم واسه اون یه گزینه هستم. تا حدی با هم مرتبطیم. گاهی صحبتی حرفی بینمون میشه. یه روز روبروی خودم از زبون مبارکش گفت من وقتی ازدواج کنم خوشم مياد زنم لباس های شیک بپوشه و به اصطلاح شیک پوش و مد روز و این ها باشه و اصلا با مانتو جلو باز و اینا مشکلی ندارم و خیلی هم خوبه مد روز و فشن مشن.
یه دفعه تو همون روزها رفتم تو اینستا به اسم یه دختر دیگه که مثلا خود من نیستم و اون نمیدونست باهاش چت کردم. دیدم بین صح
هر موقع میام خونه ی خواهرم؛ حس انگل اجتماع بهم دست میده‌. بس که هیچ کاری نمیکنم.
+ازین ادمایی که هیچی تو پیج و وبلاگشون بروز نمیدن بعد یهو یه حرکت خفن میزنن خوشم مياد. من قابلیت این همه مخفی کاری و لفافه بازی رو ندارم!!! متاسفانه من همیشه ی خدا همه چیم معلومه و زندگیم رو دایره هست! گاهی بابت همین از خودم دلخور میشم. اما اگه غیر از این رفتار کنم دیگه خودم نیستم! دیگه آی دا نیستم!
+چطوری سکرت تر باشم؟ :|
+آریا یکشنبه دنیا مياد‌.
توی آزمایشگاه ایستاده بودیم تا نوبتمون بشه واسه دیدن نمونه ی زیر میکروسکوپ. صدایی پشت سرم گفت: انقدر بدم مياد از این آدمااا. برگشتم و دیدم داره به من نگاه میکنه. بهش گفتم از کدوم آدما؟ گفت شما قدبلندا که حق ما رو خوردین. بار اول نبود که این حرف رو میشنیدم. بهش گفتم از آدمایی که سرماخوردن و بیحالن چی؟ خندید گفت نه از اونا خوشم مياد. اون یکی گفت وقتی مریض میشی چقد مظلوم میشی. زود برو خونه حالت بده.
نمونه رو دیدم. ازش عکس گرفتم. کوله م رو گذاشتم ر
قسمت اول از فصل اولش را دیشب دیدم. سریالی انگلیسی ۴ فصله که هر فصلش سه قسمته. جمعا ۱۲ قسمت. از نبوغ و تنهایی شرلوک خوشم مياد. در آن واحد و با یک نگاه اطلاعات زیادی از مساله در ذهنش خطور میکند. دیالوگهای هوشمندانه و  سریع و گاها شوخ این قسمت مرا برای دیدن قسمتهای بعدی راغبتر کرده است.
زندگی لوکس و شیک
سفر اعم از ایران و خارجه
اقامت در هتل 5 و 4 استار
محبوب دل ها بودن
جوانی
و خیلی چیزهای دیگه . 
اما از خودم میپرسم
 به چه قیمتی ؟!
آیا ظرفیت اینهمه خوشی را دارم ؟!
و آیاهای از این دست .
روح وحشی
+ساده زیستی را پیشه ی خود کردم اما از زندگی لوکس خوشم مياد .
این را به خودم میگم نه تو !
+
اامه پست قبلی:
و حرفای دلتون رو به آدمها بزنین.
حتی اگه یه نفر رو دوست دارین و غرورتون اجازه نمیده
اینکارو انجام بدین.
بهش بگین که دوسش دارین.
بزرگترین منفعت های زندگیم رو بابت این کارم گرفتم.
که به آدمها گفتم که دوسشون دارم یا ازشون خوشم مياد.
دیشب به کوب نشستم کل سیزن دو سریال13 reasons why رو دیدم . با اینکه فصل یک این سریالو دیده بودم و خوشم نیومده بود ازش ولی دیگه سریال نداشتم ببینم . :| 
اسپویل
سیزن دو اومده بود به موضوعی پرداخته بود ک نبود اون باعث شد از سیزن یک خوشم نیاد . اونم ساید دوم داستان بود. ما داستانو از ساید هانا شنیده بودیم ولی همیشه یه قضیه یا ی داستان یک ساید دیگه هم داره و حتی گاهی چند ساید داره . اما در کل هنوزم خوشم نیومده ازش .  نمیدونم چرا . اما در کل بنظرم ازش دیدن د
ای من ریدم تو کله اون دوتا هم اتاقی دیگه ام که الان خوابن و من ی ساعته بیدارم
که برا این تخمیا اتاق بگیرم
خو جونتون دراد شما شلا یه بار یه کاری کنین همش فرار میکنن از زیرش
خیلی خوشم مياد از هم اتاقی بودن باهاشون 
خودمم بابد دهن خودمو بگام برا اتاق گرفتن باهاشون
عنینه های متظاهر ریا کار
قبلا انقد از کلمه ی جون بدم میومد
مخصوصا اونایی که کشدار میگن جوووون
الانم بدم ميادا ولی کمتر
ولی جونم به این جزوه رو از موقاری عزیزم یاد گرفتم و خیلیم ازش خوشم مياد
جونم به این بارون❤
جونم به این پرنده که یه بار اومدم نشستم تو حیاط پرش دادم و الان دوباره برگشته داره دون میخوره
جونم به این هوا
یه چیزی که در مورد ورزش فهمیدم اینه که با وجوده این که وقت میگیره باعث میشه یه جوری کار های بیشتری هم بکنی مث اینه که زمان کند بشه الان یه ۲ هفته ای بود که هیچ گونه تحرکی نکرده بودم تو همین مدت زبان رو ول کردم و با "هیچ کاری کردن" کلش گذشت (یا هیچ کاری نکردن؟!) خلاصه که حس میکنم ورزش ادم رو سریع تر میکنه 
یه چند تام کتاب پیدا کردم که خیلی خوشم اومد (نخوندمشون البته) از اسمش و اینکه فک نمیکردم وجود داشته باشه خوشم اومد  http://bayanbox.ir/info/6847822293273488737/epdf.tips-
نمیدونم دقیقا چند سال پیش، شاید بیشتر از ده سال، از یه بازیگر که فقط یه قسمت توی یه سریال بازی کرده بود خوشم اومده بود و اسمشو پیدا کرده بودم! حالا بعد از اینهمه وقت وقتی توی یه سریال دیگه دیدمش بدون اینکه بدونم کیه، ازش خوشم اومد باز! و وقتی یکم سرچ کردم برام آشنا بود و بعد نوشته بود که فلان سال توی اون فیلم بازی کرده بوده یک قسمت! بامزه ست بهرحال! من ده سال پیشش رو که خیلی جوون بود و شاید بیست سال هم نداشت دوست داشتم و حالا که سی سالش شده بازم دو
دایه های مهربون تر از مادری که دارن نابودم میکنم:)حرف زد و حرف زد و حرف زدهر چی که حس میکرد باید بگه رو گفت  ،قشنگ نبود خانواده رو یک نفری جبران کرد ، فقط خانواده شاید یک مقدار رعایتم رو میکردم اما رعایت نکرد، سکوت کردم ،وقتی کسی حرف تو رو نمیفهمه توجیه کردنش چه سودی داره؟؟همچنان سکوت کردم تا زمانی که گفت: تو تو  درس موفق نمیشی، برو دنبال علاقه ات ، یک حرفه ، مثل همه دخترای جوان، سال بعد  برمیگردی دوباره همین جا ، به من خواهی گفت حق با تو بود
داشتم توی سایت اپارات اهنگ محسن نامجو گوش می کردم اتفاقی به یک اهنگ جانم باش آرون افشار خوردم از شعرش خوشم اومد اما زیاد با یک تیکه های از اهنگش خوشم نیومد
شنیدنش خالی از لطف نیست
اهنگش فکر کنم تلفیقی هستش نه سازهای سنتی و صنعتی قاتی داره
لینک  اپارات : https://www.aparat.com/v/EhXfk
 
۱. فیلم now you can see me 2 رو دیدم خیلی باهاش حال کردم [از آدمای باهوش خوشم مياد] + فیلم 21 jump street ـو دیدم خوب و خنده دار بود :دی [خیلی خوب از تناقض استفاده کرده بود]
۲. بازی ankora رو دوباره ریختم بخاطر فاز adventure ایش این سری خیلی بیشتر دوسش دارم یاد گرفتم چجوری پیشرفت کنم توش اصن [proud]
۳. سبزی پلو با ماهی + کتلت 
دیشب به بابا می‌گم: بابا وقتی دارم تست ادبیات می‌زنم، از یه سری از این شعرا خیلی خوشم مياد. مثلا همین یکی.و براش اون بیت رو می‌خونم. بابا هم یه لبخند می‌زنه و شعر رو برای خودش تکرار می‌کنه. 
بعد که دارم توی اتاق لباسم رو عوض می‌کنم، می‌شنوم که داره به مامانم می‌گه:نگاه کن سولویگ از چه شعری خوشش اومده: بکوب ای دست مرگ، ای پنجه‌ی مرگ/به تندی بر درم، تا در گشایم. یعنی از زندگی‌ش خسته شده که از همچین شعرایی خوشش مياد؟
و من با خودم لبخند می‌زنم
از اینکه بیان هم شبیه اینستاگرامه خوشم نمياد. طرف مياد نظر میذاره یا وبلاگت رو دنبال میکنه فقط برای اینکه به چشم بیاد. 
برای من مهم نیست. فقط جایی رو میخواستم که توش بنویسم. هرکس رو بخوام دنبال میکنم و هرکس رو نخوام نمیکنم. شما هم همینطور باشین. اگر دوست داشتین اینجا رو چک کنین اگر نه، مجبور نیستین.
ممنونم. 
جایی خوندم که نوشته بود:
لازم نیست برای شاد کردن» همدیگه تلاش کنین،کافیه بهم آزار نرسونین!»
میفهمین؟
بهم آزار نرسونین
همین برای ساختن یه دنیای بهتر کفایت میکنه
آدم بودن اصلا سخت نیست!
راستش من از اون دسته آدمایی هستم که اگه از کسی خوشم بیاد کامل بهش نشون میدم و اگرم از کسی بدم بیاد بازم بهش نشون میدم.
تعداد آدمایی که ازشون خوشم مياد حتی به انگشتای یک دست هم شاید نرسه!
واسه همین وقتی میگم فلانی رو ذوست دارم یعنی دیگه تمام!
یعنی ترس ندارم ا
خوشم مياد خدا تا یه کار اشتباهی انجام میدم یا از سر ندونم کاری یا حالا هر اشتباهی به ۴۸ ساعت نکشیده چوبشو میزنه!!پ.ن: تیتر یعنی اینکه هرکی که چوب خدا رو میخوره صداشو خودش میشنوه و صدا هم منظور صوت نیست منظور فهمیدن اینکه چجوری خورده.
از آن دسته افرادی که بعد از کلی بی‌خبری میان میگن سلاااااام فروزان "جون" خوبی؟ وای که چقدر دلم برات تنگ شده! و در حالی که من خوشحالم از اینکه یکی یادم بوده، بعد از قریب به یک ربع احوالپرسی میگن عههه! راستی میشه فلان کار رو برام انجام بدی؟!، خوشم نمياد!
یعنی اگر یه ضرب درخواستشونو بگن و آدم رو احمق به شمار نیارن، خیلی راحتترم!

پی‌نوشت: از ترکیبِ  [اسم+جون] بدم مياد :| به قول نیلوفر نیک‌بنیاد، جان که بیفتد به جان یک رابطه، فاتحه‌ش رو باید خوند! [ن
هیچ وقت از بچه قلدرا خوشم نمیومد من یه دختر تخس شیطون بودم اما مهربون شیطنت میکردم اما به کسی آزار نمیرسوندم. لیدر بودم اما حواسم به همه بچه های تیمم بود. از قلدری بدم مياد همیشه وایسادم جلوی زور. در بدترین حالت که کاری از دستم بر نمیومد جیغ زدم داد زدم اما ساکت نبودم.
از دولت امریکا بدم مياد. روی همین اصل . بچه قلدر کلاس که یه سری نوچه هم جمع کرده و بقیه مجبور به کارایی میکنه که خودش میخواد بعد از رسیدن به اهدافش یه سری استخوون هم بر
سلام .
دوستان من دانشجوی کارشناسی هستم .
مشکلی که دارم اینه که از یکی از همکلاسی هام خوشم مياد اما همون طور که میتونید حدس بزنید پیش نیاز های ازدواج مثل داشتن شغل و سربازی رفتن رو ندارم. از نظر داشتن توانایی اداره یک زندگی به خودم اطمینان دارم چون بیشتر از یک ساله که دارم تنهایی تو یک خونه زندگی میکنم و زندگیم رو اداره میکنم.
من خودم میدونم که فکر کردن به این جور چیزها تو این سن درست نیست و باید به فکر درس و شغل بود و هیچ وقت حتی به مخیله ام هم خط
سوال :عاشق شدی.؟!
قطعا منم مثل خیلی از دخترا فانتزی هایی رو می تونستم درباره ی کسی که عاشقش میشدم داشته باشم.
منم مثل خیلی از دخترا و پسرای دیگه عشق بچگی داشتم کسی که تا پایان راهنمایی دوسش داشتم .
ولی الان اتفاقات زندگیم باعث شده تا از رفتار کسی خوشم مياد،برای خودم مرزبندی میکنم،تمام حقی رو که قلبم میخواد برام درنظر بگیره که من حتی کمی اون فرد رو دوس داشته باشم ،عاشق شدن نه فقط یه دوست داشتن ساده ،عقلم اون حقو ازم سلب میکنه.
نه اینکه عاقل
پسرک: از آقایونی که رو چونه‌شون ریش داره خوشم نمياد!
من: همه رو چونه‌شون ریش دارن. بابا هم رو چونه‌ش ریش داره.
پسرک: نههه اونایی ‌که میشناسم که هیچی، اشکالی نداره، ولی مردهای غریبه از اونهایی که چونه‌شون ریش داره بدم مياد.
من: خودت هم بزرگ بشی رو چونه‌ت ریش در ميادااا! :دی
پسرک: مهم نیست. مطمئن باش تا اون موقع این حسم رو فراموش کرده‌م!
من: :/

وااااقعا تا حالا هیچ‌وقت اینطور قانع نشده بودم :))
دو چیز باعث استرس و هیجان من شده
یکی اسمش
یکی خواسته ش
به جرات دومین باریه ک کسی باعث هیجان من شده
گاهی تا یک ماه آینده رو بازسازی میکنم
گاهی کل مسئله رو ناکام میبینم
همیشه من از کسانی خوشم مياد ک خانواده کمترین علاقه رو بهشون نشون میدن در ابتدا.
چقدر نظرم متفاوت بود
و چقدر تو نگاه اول به دلم نشستن
کاش پسر بودم
دانلود آهنگ و ریمیکس غمگین عاشقانه و زیبا به نام وای وای وای دل من شده عاشق نگاش از پازل بند و حمید هیراد
Ahang vay vay dele man shode asheghe negash az Puzzle Band Hamid Hiraad Delaram
دانلود آهنگ وای وای وای دل من شده عاشق نگاش پازل بند و حمید هیراد
آنکه آرام برد عشق من و جان کو آنکه عاشقش شدم جانان جانان کو .♪
وای وای وای دل من شده عاشق نگاش وای که نمیدونستم میشم پریشون چشاش .♪
وای وای وای دل من شده دیوونه ی اون دل دیوونه ی من اسیر مست موی اون .♪
♪♪♪ ♫♫♫ ♪♪♪
من یه حس عاشق
من ضد اجتماع ام یعنی وقتی ببینم هژار نفر یک کاریو انجام میدن حتی اگه خودم به عنوان نفر انجام داده  باشم حالم از اون کار بهم میخوره. بدم مياد از بقیه. از رابطه های چند نفری متنفزم. دوست دارم فقط با یه نفر حرف بزنم بعدش ذهنشو وپاک کنم. تمام چت های تلگرام ایمیل و پیامامو پاک میکنم. دوست دارم  مخفی باشم. دلیل این خضوع وخشوع چیه!؟
از باختن متنفرم‌. اونقدر که بدم مياد از باختن که از بردن خوشم نمياد. من باید  همیشه رقابت کنم. از الان رقیبم خود روز قبله.
حالت خوبه پاییز؟ خوشم مياد هیچی هم نمیشه و همش تو خوابه 
اما تو خواب هم وسواسیت پررنگ ترین قسمته 
واقعا مغزم محاسبه می کنه برای دین این خوابها؟ یا گرم و سرد بودن اتاق و بیدار شدن وقت نماز اما بلند نشدن باعثشه؟ البته قبل نماز داشتم خواب رو می دیدم فکر کنم 
خنده دار نیست که الان اون قدری بیدار هستم که بنویسم 
اما دوباره چشمامو می بندم تا ادامه شو ببینم؟ 
امضا پاییز زیر پتو 
ادم باید کلی چیز میز از گیاها یاد بگیره. امروز بعدازظهر وقتی از خواب بیدار شدم رفتم تو حیاط و احساس کردم کلی اکسیژن بهم رسیده! بعد خاله رو صدا زدم گفتم بیا نفس بکش!! بعد رفتیم ته حیاط، ته ته تهش، کمتر کسی میره. کلی گل رز. من هیچوقت دقت نکرده بودم، اما یه سری شاخه‌های جدید درومده بودن، از تو خاک، یعنی از ریشه، شاخه‌های جدید قوی تر و محکم تر و کلفت تر، با رنگ‌ تروتازه‌تر، با برگای بزرگ‌تر و سرزنده‌تر! من چی؟ اگه منو از تو گلدونم دربیارن بذارنم ی
سلام 
من یک دختری هستم که از لباس های خانمانه خیلی خوشم مياد، یعنی سلیقه م یه جوریه که دوست دارم لباس هام شدیدا دخترونگی و نگی داشته باشن، و از لباس هایی که اسپورتن یا زنونگی کمی دارن زیاد خوشم نمياد، از کت و دامن و کت و شلوار و مانتو شلوار و اینجور چیزها هم همین طور .
من عاشق دامن هستم، ولی متاسفانه تو فرهنگ ما نمیشه تو خیابون دامن پوشید، منظورم دامن کوتاه و بی حجابی نیست ، کی گفته حجاب فقط با مانتو شلوار رعایت میشه ؟ ، چرا طراحان مد کشو
 
لحظهٔ دیدار نزدیک استباز من دیوانه‌ام، مستمباز می‌لرزد، دلم، دستمباز گویی در جهان دیگری هستمهای! نخراشی به غفلت گونه‌ام را، تیغهای، نپریشی صفای زلفکم را، دستو آبرویم را نریزی، دلای نخورده مستلحظهٔ دیدار نزدیک است
پ.ن: درخت بالای سرشم حتما که باید بید مجنون باشه. به نظر مياد موندن تو طبیعت بهم خیلی ساخته=) و در نهایت هیچ وقت نفهمیدم چجوری این شعرو حفظم و نفهمیدم چجوری حس کردم اینا شبیهن به هم.
پ.ن: از سفید موندن فضا توی نقاشی عجیب خوشم میا
از جسیکا خوشم مياد.تحت هیچ شرایطی کنترلش رو از دست نمیده،بس که باهوشه.جاه طلبه،فانه،تحصیل کرده و موفقه.
از پنی خوشم مياد که با اعتماد به نفسه،با مزه است،دوست پسره اش رو با کارای احمقانه میخندونه.
یکی از چیزایی که توی توصیف هم میگن اینه که فلانی باهوش و خوشگله.
سلام به همه .
امروز در تاریخ ۱ مرداد ۹۸ شروع به ساخت این وبلاگ کردم
و میخوام از ساده ترین نوع نوشتن استفاده کنم .
خوشم نمياد از جملات نامفهوم استفاده کنم ولی میخوام از ته دلم براتون بگم که مطمئنم زدن این حرفا برای شما سودی نداره اما شاید کمی دل من سبک بشه 
یه نکته بگم : من به هیچ وجه از کپی کردن خوشم نمياد و تمام تلاشمو میکنم که متنا از خودم باشه ، اگر هم کپی کردم ، حتما منبع رو ذکر میکنم .
ممنون میشم با دنبال کردن و شنیدن حرفای من ، بهم آرامش بد
دختره چینی ورودی جدید در حالی که به سختی انگلیسی حرف میزنه اومده در مورد دینها از پسره هندی میپرسه.همون پسره هندی مسیحی خیلی مهربون و خیلی خوب.
پسره براش میگه ببین توی دنیا ادیان خیلی متفاوتی هستن و توی هند هم همین طور.البته خیلیها هندو هستن و من کریسشن هستن.دختره میگه چی هستی؟ میگه جیسس رو میشناسی؟ میگه کی؟ 
پسره پا شده رفته عکس مسیح رو رو کامپیوتر به دختره نشون بده که بدونه کی رو میگه.
دختره میگه توی چین که دین نداریم ما.فقط یه تعداد ک
همیشه و از وقتی که چیزی به اسم فانوس دریایی رو شناختم ، از فانوس دریایی خوشم میومد و هنوز هم خوشم مياد.نمی دونم ولی حس خوبی داره.فانوس دریایی همیشه و همیشه کنار دریا قد برافراشته و برای ماهیگیرهای گرفتار طوفان (توفان؟؟؟؟) نورافکنی می کنه و برای اون ها حس گرما رو توی سرما تداعی می کنه.یعنی برخلاف سردی و خیس بودن اطراف ، درون فانوس دریایی گرم و خشکه.خلاصه این که فانوس دریایی و دریا با وجود تضادی که دارن به طور خاصی در کنار هم قرار گرفتن که انگار
حرفی که از دهن دراومد قشنگ عین تیره میشینه رو قلب و دیگه نمیشه کاریش کرد اما خداروشکر من اولش که تیر بخورم داغون میشم اما حداکثر در بدترین حالت سر یه ماه یادم میره بین ما و سال یکی هامون سه نفرمون از یک ورودی ان که به شدت رقابتی هستن جو درس خوندن دوستانمونو یه کم استرس آلود کردن.
یکی از سال یکی هامون خیلی مدلش با من فرق داره و هی بینمون کانتکت پیش مياد هی سعی می کنم رد کنم ولی باز یه حرف جدید پیش مياد، فهمیدم که منظوری نداره اما یه کم نیش دار
این روزها دارم درس میخونم و هی بیشتر میخونم و هی جدیترش میگیرم. از چیزایی که دارم میخونم، کم کم داره خوشم مياد چون متاسفانه من ذاتا ادم خرخونی هستم و خوشبختانه هیچ راه دیگه ایی برای یه زندگی بهتر جز درس خوندن ندارم.
+ استراحتهای بعد از ناهار با اپیزودهای ۲۰ دقیقه ایی The end of the fucking worldl و چایی حینش و قهوه بعدش.
 
من ازینکه سورپرایز بشم هی، خوشم نمياد.
من دوست دارم شب که میخوابم یه حدودی از برنامه فردامو بدونم
نه اینکه با صدای زنگ تلفن چشمامو باز کنم که میگه درو باز گن من پشت درم.
من با موهای ژولیده و صورت نشسته و خسته از دیر خوابیدن و هزار مسئله چه جوری شاد بشم ازین سورپرایز؟
من با کلی قرار و جلسه و برنامه حق ندارم شب قبلش بفهمم فردا و توی روز کاری مهمون مياد؟
وقتی برنامه ریختین که شب بیاید بمونید من حق ندارم از قبل بدونم؟
من سورپرایز نخوام باید کیو
سلام بچها.
 
براتون یه فیک آوردم که خودم خوندم و شدیداااااا خوشم مياد ازش.
خیلی عاااالی بود اصلا با قلب و روح آدم بازی میکنه.
.
.
.
توضیح:
تو دل تاریکی بودن خیلی سختهاینکه هرروز صبح پاشی و دنیات
رو نشناسیاینکه بیدار شی و همه جا سیاه مطلق باشه.
ولی اگه یکی پیدا بشه که بتونه زندگی اتو تغییر بدهعاشقت باشه.فقط برای تو باشهحاضری بذاری چشمات بشه؟!
.
.
.
فیک let me be your eyes
couple: Vkook
+18
romance
lovely
 
 
download
 
 
 
سلام
من از دوران ابتدایی همیشه درسخون بودم و معدل بالا داشتم، 19 سالمه و امسال دومین باریه که کنکور میدم، سال اول رتبم 15000 شد و هم خودم هم خانوادم خیلی جا خوردیم، رفتار مامان بابام به خاطر متلک های فامیل و اینکه از رتبه م ناراضی بودن عوض شد باهام که کاملا بهشون حق میدم. من تلاش نکردم و نتیجه ش هم این شد.
امسال با اینکه خیلی هم بیشتر از پارسال نخوندم رتبم 9800 شد، اولش مامانم اینا گفتن خوبه و تعین رشته کن، حتی تحقیق که کردم از رشته ی تغذیه خیلی خو
دیروز رفتم پیش یه بنده خدایی برای شروع یه کاری
واقعا آدم می‌مونه چه جوری همه چی دست به دست هم میده تو رو یه جایی می‌رسونه که واقعا لازمته
چقد احتیاج داشتم به اون حرفها
ازم خواست یه بار بشینم با خودم فکر کنم که تا حالا چیکار کردم و دنبال چی هستم.
گفت تا قبل چهل سالگی برو دنبال خواسته‌هات، چون چهل که بشی برمی‌گردی ببینی چی کار کردی و اگه به کوچیکترین خواسته‌هات بی‌توجه بودی تو چهل سالگی مثل پتک مياد رو سرت.
جالب بود که ایشون استاد نویسندگی هم
دارم کتاب سرخِ سفید از مهدی یزدانی خرم رو‌ می‌خونمچقدر خوب نوشته، شروع به همراه شدن با متنش سخته یه کم، ولی امان از زمانی که همراهش بشید، غرق میشید و دیگه نمی فهمید چند صفحه خوندید و الان صفحه چندید و اصلاً فصل چندمیدخوشم مياد ازش، این داستان‌هایی که در دل داستانِ اصلی نویسنده جاخوش کرده رو می‌پسندم، 
نویسنده قلم خوبی داره و تونسته منو که انقدر درگیر صفحه و فصل و آره و اینا هستم رو به خودش بکشونه.
فکر کنم قراره لحظات خوب و خوشی رو با
یارو نوشته بود "دختر بودن هم جالبه‌ها، فکر کن نشستی یهو یکی مياد بهت میگه دوستت دارم ازت خوشم مياد". عبارت‌ منو می‌بره تو فکر، به این‌که این نخِ ولیده‌ی احساس جنسِ نر چقدر سیاله و واقعا تو چه فضای اَن‌باری داره غوطه می‌خوره. این‌قدر و زبون بستگی رو نمی‌دونم تو دنیایِ اونور، یعنی دنیای مادگی چه‌جوره و این صحبتا، من از این‌ور صحبت می‌کنم چون این‌ور دنیاییه که توش شکل گرفتم، دوستی‌هام، خودم و بلاب بلاب. حالا شاید یکی بیاد بگه چرا دو
پنج روزه گوشیم خراب شده و دارم به دور از تکنولوژی و دوستهام زندگی میکنم. خوبه بعضی وقتها چند روز نباشید ببینید اون دوستهایی که هر روز توی مجازی باهاشون در ارتباطید دنبالتون میگردن یا نه! کی واقعیه و کی جاش توی همون فضاست فقطراستش اصلا برام سخت نیست ببوسم بذارمش کنار اما وقتی تصمیم خودم باشه نه جبر
گهگاهی با گوشی بابام یا مامانم میم رو میبینم فقط
خیلی چیزها تو سرمه که دوست داشتم بنویسمشون اما راستش با لپتاپ احساس امنیت توی وبلاگم ندارم
و حتی
من هیچ وقت توی عکس ها نیستم از عکس هایی که خودم تویشان باشم و پس زمینه ام گل و چمن و بلبل و یا حتی یک ویوعه پرفشنال باشد خوشم نمی آید از سلفی هم بدم می آید دماغم را بزرگ نشان میدهد در صورتی که دماغ من خیلی بی عیب و نقص است صاف است و کمی سربالا و مدلش به مادربزرگ خدابیامرزم رفته است البته ای کاش به جای گوشتی بودن استخوانی بود ولی خب ملالی نیست در زمان خلقتم احتمالا گِل زیاد داشته اند 
از بحث منحرف نشوم میخواستم بگویم اما دوست دارم که آدمها را ثبت
سلام.
من به دوستی دارم که از ۱۳ سالگی باهمیم و سال پیش مخصوصا اوج صمیمیتمون بود. از قضا سال پیش کسی اومد تو کلاسمون که با دوستم صمیمی شد. اوایل اصلا حس بدی نداشتم ولی از وقتی دیدم واقعا معنی عزت و احترام رو نمیدونه از چشمم افتاد. کسیه که به خاطر اینکه مامانش گفته درس بخون و این حال نداشته و باز مامانش اصرار کرده رکیک ترین فحش ها رو به مامانش میده. روز به روز داره بدتر میشه. و من چون ازش خوشم نمياد دوس ندارم باهاش باشم و از اینکه آویزون کسی شم هم بد

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها