نتایج جستجو برای عبارت :

مغزم فاقد الکتریسیته زندگی مرگ است. در عین حال ذهنم طینتی یکدست گسترده است. من با نوشتن به پرنده تبدیل شده ام. شده ام کبوتر عشق. شده ام جوجه اوردکی که قصه زشت زیبا می سازد. میلیاردها میلیارد ترانه شده ام از طریق احیای رفاقت های قدیمی ام. من در جهان ذهنم ج

مغزم درحال ترکیدن است. از دیروز در ذهنم دارم با شخصی صحبت مي‌کنم. هی صحبت مي‌کنم، هی صحبت مي‌کنم و صحبت‌هايم تمامی ندارند. دیشب خوابم نبرد، چون با او حرف مي‌زدم. صبح که بیدار شدم، هر لحظه جملاتی در ذهنم ساخته مي‌شد. یک مکالمه‌ی ذهنی را مي‌نوشتم، حس مي‌کردم، یک مکالمه را زندگي مي‌کردم و دوباره از اول. دوباره با کسی در ذهنم حرف مي‌زدم. حرف‌هايی که مدت‌ها بود پوسیده بودند. حرف‌هايی که حالا فقط در یک روز خاص مي‌توانستم تخلیه‌شان کنم. و در
چند بار به نوشته هام سر زدم و قدیمي ترها رو که خوندم ؛دلم ميخواست بیام و چیزی رو بنویسم که بعد از نوشتن و یک دور خوندنشذهنم سبک شه و بگم آخیش دیگه آزاد شدم و دیگه هیچ بند و زنجیری به افکارم نیستو ميتونم بعد از اون راحت ، تو چند وجبی ذهنم قدم بزنم.ميخواستم از این بنویسم که نوشتن حالِ من رو خوب ميکنهاما خلاف اون ، نوشتنِ یکی از پست هام در وبلاگم  نکه حالم رو بد کنه اما سیل عظیمي از افکار کمال گرایانه ام رو دنبال خودش به ذهنم وارد کرد کههر لحظه یاد
یکی بود یکی نبود توی جنگل هاي استرالیا کنار یک رود خانه درخت بزرگی قرار داشت که کبوتری با جوجه هايش روی آن درخت زندگي مي کردند هر چه جوجه ها بزرگتر مي شدند به غذای بیشتری نیاز داشتند برای همين کبوتر مادر و پدر با هم به دنبال غذا رفتند.
یک روز که جوجه ها تنها مانده بودند، یک گنجشک قشنگ پر زد کنار لانه جوجه ها نشست، جوجه ها که تابحال هیچ پرنده ای جز مادر و پدر خودشان ندیده بودند با دیدن گنجشک از ترس سرهايشان را زیر پرهايشان کردند مثلا پنهان شدند
در حد تماس و پیام کوتاه ميرم سراغش!
اقا اینجوری بگم برات که سه روزه شارژ نکردمش و شصت درصد شارژ داره !
انقدر دوری و دوستی ایم . نه ببخشید دوری و قهری!
.
.
.
کاش یکی بیاد و این حرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد و این حرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد و این حرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد و این حرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد و این حرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد و این حرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد و این ح
انقدر موضوع برای فکر کردن دارم که مغزم داره ترک بر مي‌داره از شلوغیشون داد و بیداده تو سرم. مثل هميشه فقط منتظرم برسم خونه و شروع کنم به نوشتن و نوشتن و نوشتنشون و جمع و جور کنم ذهنم رو .
علی الحساب اینکه خدایا لطفا خیلی به من و زندگيم کمک کن! من بی تو هیچم! هیچ هیچ!
جوجه و کبوتری در کنار هم با خوبی و خوشی زندگانی مي گذراندند .  اندک غذای باقی مانده صاحبش را مي خوردند و در خیر و برکت خانه سهامی ناچیز داشتند . چند روز و ماهها مي گذشت هم چنان  جوجه لاغر و نحیف مي شد و بر عکس کبوتر چاق و تپل  و صاحبش از این موضوع سخت حزین بود 
بر ان شد تا چاره ای بیاندیشد . 
روزی از روزها که مي خواست غذای انها را فراهم اورد از روزنه ای به انها چیره گشت تا به موضوع بپردازد . دید که کبوتر با جوجه بر سر غذا به جدال مي پردازد و ان را از خ
جوجه و کبوتری در کنار هم با خوبی و خوشی زندگانی مي گذراندند .  اندک غذای باقی مانده صاحبش را مي خوردند و در خیر و برکت خانه سهامی ناچیز داشتند . چند روز و ماهها مي گذشت هم چنان  جوجه لاغر و نحیف مي شد و بر عکس کبوتر چاق و تپل  و صاحبش از این موضوع سخت حزین بود 
بر ان شد تا چاره ای بیاندیشد . 
روزی از روزها که مي خواست غذای انها را فراهم اورد از روزنه ای به انها چیره گشت تا به موضوع بپردازد . دید که کبوتر با جوجه بر سر غذا به جدال مي پردازد و ان را از خ
دلم برای نوشتن خیلی تنگ شده.
مخصوصا فکر کنم این روزها نوشتن برام مثل یه تجویز باشه
از بس که جملات توی ذهنم بالا و پایین ميرند و توی هم گره ميخورند و گم ميشند و معنی خودشون و از دست ميدن
شاید  خوب باشه برا رها شدن از این آشفته بازار ذهنیم یکم بیشتر بنویسم.
یکی بود یکی نبود توی جنگل هاي استرالیا کنار یک رود خانه درخت بزرگی قرار داشت که کبوتری با جوجه هايش روی آن درخت زندگي مي کردند هر چه جوجه ها بزرگتر مي شدند به غذای بیشتری نیاز داشتند برای همين کبوتر مادر و پدر با هم به دنبال غذا رفتند.
یک روز که جوجه ها تنها مانده بودند، یک گنجشک قشنگ پر زد کنار لانه جوجه ها نشست، جوجه ها که تابحال هیچ پرنده ای جز مادر و پدر خودشان ندیده بودند با دیدن گنجشک از ترس سرهايشان را زیر پرهايشان کردند مثلا پنهان شد
گفته بودم هر پرنده‌ای که مي‌بینم، به یاد تو مي‌افتم؟
گفته بودم هر پرنده‌ای که توی هر نقاشی‌‌ای مي‌کشم، به یاد تو مي‌کِشم؟
گفته بودم از هر پرنده‌ای که عکس مي‌گیرم، به یاد تو مي‌گیرم؟
من همان دختر سربه‌هوای توی کوچه و خیابان‌ها هستم به امید دیدن پرنده‌ای در پرواز، پرنده‌ای روی شاخه‌ی یک درخت، پرنده‌ای روی یک تیر چراغ برق. نگاه من به پرنده‌ها شبیه نگاهم به خیال تو است و نگاه آن‌ها به من مانند نگاه انسان‌هاست به پرنده‌ی توی قفس.
گفت
گفته بودم هر پرنده‌ای که مي‌بینم، به یاد تو مي‌افتم؟
گفته بودم هر پرنده‌ای که توی هر نقاشی‌‌ای مي‌کشم، به یاد تو مي‌کِشم؟
گفته بودم از هر پرنده‌ای که عکس مي‌گیرم، به یاد تو مي‌گیرم؟
من همان دختر سربه‌هوای توی کوچه و خیابان‌ها هستم به امید دیدن پرنده‌ای در پرواز، پرنده‌ای روی شاخه‌ی یک درخت، پرنده‌ای روی یک تیر چراغ برق. نگاه من به پرنده‌ها شبیه نگاهم به خیال تو است و نگاه آن‌ها به من مانند نگاه انسان‌هاست به پرنده‌ی توی قفس.
گفت
 
یکی بود یکی نبود توی جنگل هاي استرالیا کنار یک رود خانه درخت بزرگی قرار داشت که کبوتری با جوجه هايش روی آن درخت زندگي مي کردند هر چه جوجه ها بزرگتر مي شدند به غذای بیشتری نیاز داشتند برای همين کبوتر مادر و پدر با هم به دنبال غذا رفتند.
یک روز که جوجه ها تنها مانده بودند، یک گنجشک قشنگ پر زد کنار لانه جوجه ها نشست، جوجه ها که تابحال هیچ پرنده ای جز مادر و پدر خودشان ندیده بودند با دیدن گنجشک از ترس سرهايشان را زیر پرهايشان کردند مثلا پنهان شد
یکی بود یکی نبود توی جنگل هاي استرالیا کنار یک رود خانه درخت بزرگی قرار داشت که کبوتری با جوجه هايش روی آن درخت زندگي مي کردند هر چه جوجه ها بزرگتر مي شدند به غذای بیشتری نیاز داشتند برای همين کبوتر مادر و پدر با هم به دنبال غذا رفتند.
یک روز که جوجه ها تنها مانده بودند، یک گنجشک قشنگ پر زد کنار لانه جوجه ها نشست، جوجه ها که تابحال هیچ پرنده ای جز مادر و پدر خودشان ندیده بودند با دیدن گنجشک از ترس سرهايشان را زیر پرهايشان کردند مثلا پنهان شدند
✍چرا جوجه ها در بدو تولد ميمرند؟
اول اینکه کنجکاویتون رو کنترل کنید و هم مدام نرید سر لونه پرنده ها که اینکار باعث ترس پرنده ماده و فشار اون به جوجه ها ميشه و گاهی قهر ميکنن و جوجه هارو غذا نميدن و یا بیرون مي اندازندضمن اینکه خیلی موارد شما الکی حساس شدید وپرنده ها دارن غذا ميدن و فقط چون جلو شما اینکار رو نميکنن شما مدام حس مسولیتتون گل ميکنه و ميخواهید برید سرشون و غذاشون بدید و در واقع از چیزی که ميترسیدید سرتون مياد و 90 درصد موارد با کنجک
از صبح که بیدار ميشم تازمانی که خوابم ببره مدام دارم  تو ذهنم حرف ميزنم لحظه هايی که صحبت کردن ذهنم تموم ميشه زمان هايی که دارم با کسی حرف ميزنم برای همين وقتی ميام اینجا دیگه نميدونم باید از چی بگم از حرفهاي تو مغزم، از حرفهايی که به دیگران ميزنم از چیزهايی که ميخام از چیزهايی که ميخاستم نشده از چیز هايی که نميدونم ميخام یانه از هیچی ندارم برای نوشتن.
اگر کسی مرا خواست 
بگویید رفته باران ها را تماشا کند
واگر اصرار کرد
بگویید برای دیدن طوف
مغزم، مغزم درد مي ‌کند از حرف زدن، چقدر حرف زده‌ ام، چقدر در ذهنم حرف زده ‌ام. خروار، خروار حرف با لحن و حالت‌ هاي مختلف، مغایر، متضاد و. گفته ‌ام و شنیده ‌ام، خاموش شده و باز بر افروخته ام، پرخاش کرده و باز خوددار شدهام، خشم گرفته‌ام و لحظاتی بعد احساس کرده‌ام چشمانم داغ شده‌اند و دارند گُر ميگیرند؛ مثل وقتی که انسان بخواهد اشک بریزد و نتواند. 
#سلوک
​​​​​
کاش نویسنده بودم و برای قصه ناتموم همه آدم هاي ته ذهنم، پایان خوشی مي نوشتم. هرچی قصه ناتموم هست امشب هجوم آورده به ذهنم؛ اون زنی که تو گاراژ کربلا برادرش رو گم کرده بود و اشک مي ریخت چی شد؟ زنی که روی تخت بیمارستان بغض داشت و بچه هاش سقط ميشدن و همسرش به ملاقاتش نميومد؟ اون پسربچه دستفروش تو مترو که بهم قول داد درسشو خوب بخونه؟ این مرد مستاصل که نای ایستادن نداشت و با هربار باز شدن در آی.سی.یو خیز برميداشت که حضورشو به زنش اعلام کنه؟ کاش ميشد ب
عصبی ام مغزم داره منفجر ميشه یه ساعته گیر دادم به همه چیز زندگيم داشتم یکی یکی قسمتهاي مختلف زندگيما به لجن ميکشیدم توی ذهنم که یاد اینجا افتادم هرچی با خودم فکر کردم چرا این وبا زدم یادم نیفتاد رفتم پست اولما خوندم یسری چرندیات بود که انداخته بودم گردن اشفتگی ذهنیم فهميدم الان همونجاییم که دوسال پیشم بودم فقط یکم حادتر مغزم بیشتر دچار خزعبلات شده راه رهايیشا بلدم سرکوب مغزم طول ميکشه یکم اما سرجاش برميگرده ودوباره زندگي ميکنه. مجبوره تا
کاش نویسنده بودم و برای قصه ناتموم همه آدم هاي ته ذهنم، پایان خوشی مي نوشتم. هرچی قصه ناتموم هست امشب هجوم آورده به ذهنم؛ اون زنی که تو گاراژ کربلا برادرش رو گم کرده بود و اشک مي ریخت چی شد؟ زنی که روی تخت بیمارستان بغض داشت و بچه هاش سقط ميشدن و همسرش به ملاقاتش نميومد؟ اون پسربچه دستفروش تو مترو که بهم قول داد درسشو خوب بخونه؟ این مرد مستاصل که نای ایستادن نداشت و با هربار باز شدن در آی.سی.یو خیز برميداشت که حضورشو به زنش اعلام کنه؟ کاش ميشد ب
نميدونم چرا مغزم اروم و قرار نداره؛ ذهنم از اینجا ميپره اونجا، از اونجا اینجا :) همش ميام سر گوشی ایده بنویسم و لاک ببینم و کتاب ببینم و قرص آهن بخورم و فلان. خلاصه که خیلی خیلی ذهنم درگیره. برنامه هاي سال اینده رو تا حدود زیادی نوشتم، یعنی چیزایی که الان به ذهنم رسید رو، البته به طور کلی فعلا. واسه عید برنامه ام اینه بشینم پادکست بیزینس گوش بدم و خلاصه برداری کنم. و اینکه آروم بگیرم! شاید کتاب روان‌درمانی اگزیستانسیال رو هم تموم کنم یا حداقل ی
کبوتر به علت محبوبیت زیاد از دیرباز در بین ما ایرانی ها جایگاه ویژه ای داشته است. از بین پرندگان زینتی پرورش کبوتر ، کم هزینه تر و آسان تر است.  همچنین کپتر و یا کبوتر به سرعت با انسان ها انس ميگیرد. از این رو بسیاری از افراد به پرورش این پرنده زینتی علاقه دارند. ناگفته نماند که بازار خرید و فروش این پرنده زینتی نیز یکی از بازارهاي پر رونق مي باشد. برخی از نژادهاي این پرنده زینتی در بازار فروش مربوطه تا چندین ميلیون دلار هم به فروش مي روند. هم اک
در پس ذهنم مي‌دانم وبلاگی هم هست که باید نوشتش، اما واژه‌ها در ذهنم جای نمي‌گیرند برای نوشتن. همه حرفم، بی هیچ سخن. منتظرم یکی بپرسد مشکل کجاست که سفره‌ی دل برایش بگشایم و آسمان ریسمان ببافم، اما مشکل دقیقا این‌جاست که هم‌سخنی نیست. منم آن نچسب‌ترین وصله!
دنبال بیدار کردن احساسات خویشم و از بی‌حلیمي مي‌خواهم تهِ دیگ را پاک کنم. 
جوجه هاي تازه متولدشده:
35 - 33 درجه 
جوجه هاي بدون پر:
34 - 32 درجه
جوجه هايی که پوشش پر کاملی ندارد:
32 - 30 درجه
جوجه هاي دارای پوشش کامل پر:
29 -  26 درجه
پرنده هاي بالغ:
حداقل دما: 22 درجه
#دما

دایره المعارف پرندگان زینتی

JOIN US ➡️ @yakarimkhorasan
.
.
.
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو
کودکی  جهت شکار از خانه بیرون مي زند  او به باغ و بستان مي شتابد و پرنده هاي زیادی را شکار مي کند . 
. پرنده ای که در کنار لانه اش  به مراقبت جوجه هايش مي پرداخت شکار چی را مي بیند که به سمت لانه او  مي اید . باخود مي اندیشد که چه طور شکارچی را از لانه اش دور سازد . به پرواز مي اید و در اسمان به رقص زیبایی مي پردازد تا نظر شکارچی را به سویش جلب کند . شکارچی به سمت پرنده نشانه مي گیرد و پرنده در لابلای درخت انبوهی حفظ جان مي کند . شکارچی دوباره به سمت او
خبر کوتاه و سوزاننده بود، تنها پروگرمي که تو اون آزمایشگاه اسکولارشیپ نداره همونی بود که من واسه‌ش اپلای کردم و پذیرش گرفتم. کاش تا مطمئن نشده بودم به پدرم نگفته بودم، امید واهی دادم. یا کاش درست و حسابی توضیحات همه‌ی پروگرم‌ها رو خونده‌بودم. و بزرگترین کاش: کاش دوران کارشناسی مثل آدميزاد درس خونده‌بودم.
به طور خلاصه الان مغزم در حال انفجاره!
14:30 - مي‌دونید چی بیشتر از همه ذهنم رو آزار مي‌ده؟ تو ذهنم محاسبه مي‌کنم الان 25 ساله هستم، اگه ا
بسم الله الرحمن الرحیم ./ 
خواهرزاده ام به ماهی قرمز توی تُنگ ميگوید : جوجو آبی » ! جوجه ای که در آب زندگي ميکند ! جوجه : هر موجود کوچک جاندار . دو ساله است و فقط پرنده ها ( مرغ ، خروس ، جوجه ، کبوتر و عروس هلندی را دیده . ) همه شان را به نام جوجه ميشناسد. 
راستش چیزهايی هست که نمي دانیم ! نميشناسیم ، برخی حتی از درک و تصورمان خارج است . همه ی ما آدم ها ناشناخته ها را به نزدیک ترین دانسته هامان نسبت ميدهیم و برایش تعریفی ایجاد ميکنیم . مرگ ، بهشت ، جهنم
کبوتر 
نژاد جاینت رانت معرفی کبوتر نژاد جاینت رانت یا این که به عبارتی (Giant Runt Pigeon) . کبوتر ها در سراسر دنیا دور از هم شده اند، برخی به فیس وحشی استمرار حیات مي نمایند و بعضا هم در رشد گاه ها و به دست انسان زندگي مي کنند . معمولا رشد دهندگان کبوتر ها را به جنبه زینتی آنها رویش مي دهند . در این ميان اشخاصی نیز مي باشند که این طیوران به جهت مصرف گوشتشان رویش مي دهند . 
گوشت کبوتر دارای کمترین مقدار چربی بوده و سرشار از گونه هاي ویتامین ها و مواد معدنی
از چهارشنبه ذهنم درگیره با یه سری چیزا. هی مي‌خوام بنویسمشون و هی برا خودم شرط مي‌ذارم که تا فلان قدر درس نخوندی حق نداری بیای سراغ نوشتن و تخلیه‌ی مغز.از طرفی هم تا ذهنم آزاد نشه سرعت درس خوندنم واقعا چیز فاجعه‌ایه. خلاصه که افتادم تو دور باطل.
فردا که امتحان آناتومي تحتانی رو بدم، شاید اندکی خاطرم آسوده بشه. امید است خوب بگذره.
پ.ن.: امروز تولدمه. خواستم حالا که دارم تو این تاریخ پست مي‌ذارم، اشاره‌ای هم به این موضوع بکنم.
امروز وقتی در مورد یکی از آدمهاي بدنام اوایل انقلاب حرف زد توی ذهنم شروع کردم به جمع آوری تمام اطلاعاتی که درباره او توی ذهنم داشتم. اطلاعاتی که بیشترشان جهت گیری منفی ای داشت. تصویر او در ذهنم آدمي بیرحم، قاطع، و کسی بود که جون انسان ها براش مهم نیست. نميدونستم که اطلاعاتی که توی مغزم در حال تلاش برای جمع کردنشونم به هیچ دردی نخواهد خورد. همون اول به اولین جملاتش ضربه فنی شدم.
اونچه ميدونستم و اونچه بهم گفته شده بود رو گذاشتم کنار هم .سهم من ش
با سلام خدمت همراهان گرامی
در این پست توضیحاتی در مورد نژاد تکسن خواهم داد و خصوصیاتی که این نژاد دارد و با تجربه پرورش این نژاد به نتایج زیر رسیدم
ابتدا خصوصیات این نژاد
کبوتر تکسن در هر سال بین ۸ تا ۱۰ جفت جوجه ميدهد 
وزن مولد ها بین ۷۰۰ گرم تا ۱ کیلو وزن دارد
جوجه ها در هنگام دونخور شدن بین ۶۰۰ تا ۸۰۰ گرم وزن دارند
 کبوتر تکسن رنگهاي مختلفی دارد مثل سبز سرخ زاغ سرور و هما(کله زرد)
در نژاد تکسن مهم  نیست مولد شما چه رنگی هستن چون همه رنگ جوج
یه‌مدت آدم به این فکر دخیل مي‌بندد که اگر حرفی ندارد، بخاطر تمام حرف‌هاي ناگفته‌ی درونش است. حالا در بعضی شرایط این صدق مي‌کند اما الآن اگر بخواهم منصفانه به ماجرا نگاه کنم، حرفی ندارم چون واقعاً هیچ چیز در ذهنم ندارم. احساس مي‌کنم یک جو ارزش در زندگيام جریان ندارد یا حتی نمي‌توانم تحلیل هاي جالبی از اطرافم ارائه دهم و همانطور که دوست دارم بیان کنم. درواقع نمي‌توانم بنویسم چون چیزی برای نوشتن در ذهنم پرورانده نمي‌شود و باید به حال ای
♪♬♬♪نميری از ذهنم بیرون♪♬♬♪
♪♬♬♪نميری از ذهنم بیرون♪♬♬♪
♪♬♬♪فرقی نداره هر جا که باشم توی خونه یا که تو خیابون♪♬♬♪
♪♬♬♪نميری از ذهنم بیرون♪♬♬♪
♪♬♬♪با اینکه اینو مي دونم داری خوش مي گذرونی یجایی با اون♪♬♬♪
♪♬♬♪نميری از ذهنم بیرون♪♬♬♪
♪♬♬♪تازگیا اینو فهميدم که تو به من علاقه ای نداشتی اصلا♪♬♬♪
♪♬♬♪دیگه از همه چی خستم♪♬♬♪
♪♬♬♪تو هم اضافه شدی به اونایی که هميشه دل منو شکستن♪♬♬♪
♪♬♬♪دیگه از همه چی خس
هوالرئوف الرحیم
کار نوشتن اصلا خوب پیش نميره.
بر خلاف اولش که ذهنم باز باز بود، الان قفل شدم چه قفلی.
تمام امیدم به مفهوم آنچه مي نویسم هست.
زمان رو از دست دارم مي دم و حسابی در تنگنام.
خیلی هم خسته شدم.
رضا بعد از حرفهايی که بهش زدم و درد دلی که باهاش کردم، امروز خیلی کمک کرد. 
عجیبا غریبا هاااا.
با اینکه خودش از سر کار اومد نتونست بخوابه و سردرد شدید داشت، جفت بچه ها رو برداشت و یک ساعتی برد پارک.
جفتشون رو کشته مرده تحویلم داد که شام خورده نخور
یکی دو ماه پیش، حجت یه کبوتر آورد خونه با بال زخمي. زخمش جوری بود که انگار گلوله خورده، یه دایره خالی شده بود از بالش. خون‌هاشو شستیم و بتادین و تتراسایکین زدیم و تو قفس گذاشتیم. این حجت ما، از عنفوان کودکی صدها هزار پرنده زخمي رو آورده خونه و تیمار کرده و فرستاده برن. خیلی عجیبه که هیچ کدوممون پرنده یا حیوون زخمي نمي‌بینیم، ولی اون به وفور مي‌بینه. این کبوتر هنوز هم تو قفس خونه‌ی ماست، چون بالش خوب نشده و نمي‌تونه پرواز کنه. فکر نکنم کلا خو
برای این روزا که عميقا خسته‌ام و تنها و آفت‌زده. چرا آفت‌زده؟ چون فکرایِ اضافی رسوخ کردن به همه جایِ مغزم و انگار آفت افتاده به جونِ ذهنم و فکرام و حرفام. حرف زدن به آدما رو تبديل کردم به سخت‌ترین کارِ ممکن برایِ خودم و منتظرِ هیچی‌ام. سعی مي‌کنم قوی باشم. جوری که بقیه زل بزنن تو چشمام و بگن ”تو دیگه چه مشکلی داری؟ خانواده نداری یا کارتن خوابی؟” و من نفهمم خوشحالم باشم که اینقدر محکم جلوشون ظاهر شدم یا ناراحت باشم که نمي‌تونم هیچی بگم. که
برای این روزا که عميقا خسته‌ام و تنها و آفت‌زده. چرا آفت‌زده؟ چون فکرایِ اضافی رسوخ کردن به همه جایِ مغزم و انگار آفت افتاده به جونِ ذهنم و فکرام و حرفام. حرف زدن به آدما رو تبديل کردم به سخت‌ترین کارِ ممکن برایِ خودم و منتظرِ هیچی‌ام. سعی مي‌کنم قوی باشم. جوری که بقیه زل بزنن تو چشمام و بگن ”تو دیگه چه مشکلی داری؟ خانواده نداری یا کارتون خوابی؟” و من نفهمم خوشحالم باشم که اینقدر محکم جلوشون ظاهر شدم یا ناراحت باشم که نمي‌تونم هیچی بگم. ک
نکات مهم پرورش جوجه یک روزه
نکات مهم پرورش جوجه یک روزه :
تخم نطفه دار مرغ بعد از پروسه زمانی 21 روزه در دستگاه جوجه کشی تبديل به
جوجه مي شوند که نکات مهم در مورد پرورش جوجه هاي یک روزه را در این مطلب
توضیح خواهیم داد. بعد از تهیه تخم نطفه دار مطمئن و با برنامه ریزی و
ضدعفونی دستگاه جوجه کشی بر روی شانه هاي مخصوص ستری چیده و در دستگاه قرار
دهید. دمای ستر مرغ 37.7 درجه سانتی گراد و رطوبت نسبی مرحله ستر 55 درصد و
دمای هچر 37.2 درجه سانتی گر
در ادامه مبحث ایده هاي نورپردازی به قسمت دوم مقاله ميرسیم جایی که ۲ ایده برای نورپردازی حمام به شما معرفی ميکنیم
در ادامه با ما همراه باشید
لوستر
لوستر ها به وضوح زیبا هستند، و مردم از آنها برای اهداف تزئینی برای سال ها استفاده مي کنند. این لوسترها نیز بسیار کاربردی هستند زیرا قادرند درخشان حمام خود را روشن کنند. شما مي توانید از یک لوستر در حمام خود به راحتی استفاده کنید و به نظر مي رسد عالی است. بسته به نوع فلسفه تزئینی که به آن توجه دارید،

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها