نتایج جستجو برای عبارت :

معشوقه فراری

 کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf .madness.manstar.ir › madness › htmlدانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf. مشخصات کتاب: فرمت فایل ها: mp3 تعداد فایل ها: 47 کیفیت فایل ها: عالی حجم کل فایل ها: 431 مگابایت .
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdfsarmashg.ir › خانه › سایر محصولاتدانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید ج
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf .madness.manstar.ir › madness › htmlدانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf. مشخصات کتاب: فرمت فایل ها: mp3 تعداد فایل ها: 47 کیفیت فایل ها: عالی حجم کل فایل ها: 431 مگابایت .
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdfsarmashg.ir › خانه › سایر محصولاتدانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری 
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf .madness.manstar.ir › madness › htmlدانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf. مشخصات کتاب: فرمت فایل ها: mp3 تعداد فایل ها: 47 کیفیت فایل ها: عالی حجم کل فایل ها: 431 مگابایت .
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdfsarmashg.ir › خانه › سایر محصولاتدانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهن
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری 
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf .madness.manstar.ir › madness › htmlدانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf. مشخصات کتاب: فرمت فایل ها: mp3 تعداد فایل ها: 47 کیفیت فایل ها: عالی حجم کل فایل ها: 431 مگابایت .
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdfsarmashg.ir › خانه › سایر محصولاتدانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر از مهناز سید جواد جواهری + pdf
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf .madness.manstar.ir › madness › htmlدانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf. مشخصات کتاب: فرمت فایل ها: mp3 تعداد فایل ها: 47 کیفیت فایل ها: عالی حجم کل فایل ها: 431 مگابایت .
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdfsarmashg.ir › خانه › سایر محصولاتدانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهنا
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر از مهناز سید جواد جواهری + pdf
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf .madness.manstar.ir › madness › htmlدانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf. مشخصات کتاب: فرمت فایل ها: mp3 تعداد فایل ها: 47 کیفیت فایل ها: عالی حجم کل فایل ها: 431 مگابایت .
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdfsarmashg.ir › خانه › سایر محصولاتدانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهنا
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf .madness.manstar.ir › madness › htmlدانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf. مشخصات کتاب: فرمت فایل ها: mp3 تعداد فایل ها: 47 کیفیت فایل ها: عالی حجم کل فایل ها: 431 مگابایت .
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdfsarmashg.ir › خانه › سایر محصولاتدانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهن
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf
 
دانلود فایل
 
 
 
 
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر از مهناز سید جواد جواهری + pdf .ketabdownloadpdf1.blog.ir › دانلود-کتاب-صوتی-معش.دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf. مشخصات کتاب: فرمت فایل ها: mp3 تعداد فایل ها: 47 کیفیت فایل ها: عالی حجم کل فایل ها: 431 مگابایت .
دانلود رایگان کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد .nabtarinfile.blogsky.com › post-658 › دانلود-رایگان-ک.۱۷ شهریور ۱۳۹۸ - دانلود
هر چند دقیقه یک‌بار تقلای قلبم را می‌شنوم، که با نهایت جانی که دارد می‌زند تا من از زندگی نایستم. من به قلبم چه داده‌ام جز حجم انبوهی از پریشانی؟ هیچ.
احساس تپیدنش که در قفسه‌ی سینه‌ام می‌پیچد انگار که فریاد می‌زند نمی‌توانم ادامه بدهم، به فریادم برس»، چه از دستم بر‌می‌آید؟ هیچ.
به راستی، چرا خودخواهی یک انسان و علاقه‌اش به حفظ معشوقه‌ی از دست رفته‌اش باید چنین هزینه‌ای به معشوقه روا دارد؟ کاش واقعاً عاشق بود.
[داستان سی‌ و سوم]نام #داستان: #شب_های_روشننویسنده: #فئودور_داستایفسکی.تنهایی، از یک مردْ متروکه ساخته. با جهان کنار نیامده است. در افکارش زندگی می کند. راه ها را همه بن‌بست می پندارد. و در همین زمان است، که در پیاده روی های شبانه اش با دختری آشنا می شود. مردْ زمانه اش را نمی شناسد؛ و خودش را نیز. دختر هم در انتظار کسی مانده است. چهار شب در زمانی مقرر باید در محلی به انتظار معشوقه ی دختر بایستند. و این، تنها از یک مرد مجنون و یک دختر عاشق بر می آید.
مانهوا : معشوقه ی فرعونژانر:عاشقانه ، فانتزی ، اکشن ، تاریخیخلاصه :آیوی دختر کوچک خانواده ثروتمند مورتیر آیکزین علاقه زیادی به مصر و فرعون ها داره و برادر بزرگترش بخاطر تولد ۱۷ سالگیش بهش کتاب مردگان باستان و دستبند نفرتاری که رامسس سوم به همسر مورد علاقش داده رو هدیه میده ولی همه چیز خوب پیش نمیره و.
مانهوا : معشوقه ی فرعونژانر:عاشقانه ، فانتزی ، اکشن ، تاریخیخلاصه :آیوی دختر کوچک خانواده ثروتمند مورتیر آیکزین علاقه زیادی به مصر و فرعون ها داره و برادر بزرگترش بخاطر تولد ۱۷ سالگیش بهش کتاب مردگان باستان و دستبند نفرتاری که رامسس سوم به همسر مورد علاقش داده رو هدیه میده ولی همه چیز خوب پیش نمیره و.
مانهوا : معشوقه ی فرعونژانر:عاشقانه ، فانتزی ، اکشن ، تاریخیخلاصه :آیوی دختر کوچک خانواده ثروتمند مورتیر آیکزین علاقه زیادی به مصر و فرعون ها داره و برادر بزرگترش بخاطر تولد ۱۷ سالگیش بهش کتاب مردگان باستان و دستبند نفرتاری که رامسس سوم به همسر مورد علاقش داده رو هدیه میده ولی همه چیز خوب پیش نمیره و.
مانهوا : معشوقه ی فرعونژانر:عاشقانه ، فانتزی ، اکشن ، تاریخیخلاصه :آیوی دختر کوچک خانواده ثروتمند مورتیر آیکزین علاقه زیادی به مصر و فرعون ها داره و برادر بزرگترش بخاطر تولد ۱۷ سالگیش بهش کتاب مردگان باستان و دستبند نفرتاری که رامسس سوم به همسر مورد علاقش داده رو هدیه میده ولی همه چیز خوب پیش نمیره و.
نه معشوقه ای ی بودی 
نه پنجه در پنجه با سرطان 
نه با مین رفته بود
پاهایت 
نشسته بودی
در ایوانی سنتی 
گونه هایت گناه بود 
دست هایت گناه
چشم هایت گناه 
نمیتوانم در پارک های تهران آرام بگیرم 
دو نفر 
چند نفر 
چندین نفر 
یک دیگر را شکل مه و دره در آغوش کشیده اند
و ما سالهاست مرده ایم 
سالهاست
پشت پنجره ها
پشت سیم های رابط 
صداهایمان همدیگر را در آغوش می کشند 
بگذار لااقل فکر کنم
معشوقه ای ی هستی 
سرطان هم داری 
و پاهایت با مین رفته اند. 
من دختر زمستانم، معشوقه‌ی باران!
در رگ‌هایم برف جاریست و استخوان‌هایم تکه‌های محکم یخ!
من دختر زمستانم!
ماهِ عسلم بهمن است و آرمان‌ شهرم قطب ، ریه‌هایم بوی سرما می‌دهد و خواب‌هایم از تگرگِ زمستان لب‌ریز!
من دختر زمستانم!
دستانم بوی لیمو می‌دهد و موهایم پرتقال ، در چشمانم بنفشه تکثیر می‌شود و لب‌هایم با سرخی انار رقیب!
من دختر زمستانم!
پُرَم از خاطرات ماهی‌ کباب شده و سیب‌زمینی‌های کوچک زیرِ چاله ، سرخی آتش بخاری ، نجواهای عاشقانه ک
 
 
 
باران معشوقه ی من است / نزار قبانی 
 
دوباره باران گرفتباران معشوقه‌ی من استبه پیش بازش در مهتابی می‌ایستممی‌گذارم صورتم را ولباسهایم را بشویداسفنج وارباران یعنی برگشتن هوای مه آلود شیروانی های شاد!باران یعنی قرارهای خیسباران یعنی تو برمی‌گردیشعر بر می‌گرددپاییز به معنی رسیدن دست های تابستانی توستپاییز یعنی مو و لبان تودست‌کش ها و بارانی توو عطر هندی‌ات که صد پاره‌ام می‌کندباران‌، ترانه‌ای بکر و وحشی سترپ رپه‌ی طبل‌های آف
یه جایی خوندم شاید معشوقه ی حوا شیطان بود . مگه در این دنیا نیست ؟ مگه در این دنیا ممکن نیست ؟ مگر در همین زمین حوا هایی نیستند که دور از چشم آدم معشوقه ی شیطان هستند . فکرشو بکنید ، چه قشنگه اما دردناک ، که فرشته ی زمین عاشق پسره ارشد شیطان بشه ، قشنگ نیست ؟ قشنگه خیلیم قشنگه اما درد داره دردناکه ، فکرشو بکن یه دختر پاک پر از مهربونی قلب صاف دلی که جز خوبی چیزی توش نیست معشوق کسی باشه که لجنزارش براش بهشت باشه ، کسی که قلبش پر از کینه و نفرته ، ک
من هرگز بلد نبودم معشوقه ی خوبی باشم ، چون معشوقه های خوب مدام ناخن هایشان را سوهان میکشند و با لاک های رنگی تزئینشان میکنند ،حواسشان به پوست دستشان هست که مبادا زبر باشد و خشک ، من اما ناخن های یکی درمیان کوتاه و بلندم را هرگز سوهان نمیکشم ، حتی گاهی که یکیشان میشکند خودم را لوس نمیکنم و ناراحت نمیشوم ، اضافه هایش را با ناخن گیر میگیرم و بی تفاوت منتظر بلند شدنش می مانم!!
خب معشوقه ی خوب نبودن از همین چیزها شروع میشود دیگر ، از بلد نبودن خیلی ک
×کپی و آپلود مجدد ممنوع میباشد×

مانهوا : معشوقه ی فرعون
نام انگلیسی : Pharaoh's Concubine
وضعیت : تکمیل
تعداد قسمت : 67
ژانر:عاشقانه ، فانتزی ، اکشن ، تاریخی
کشور سازنده : چین
خلاصه :آیوی دختر کوچک خانواده ثروتمند مورتیر آیکزین علاقه زیادی به مصر و فرعون ها داره و برادر بزرگترش بخاطر تولد ۱۷ سالگیش بهش کتاب مردگان باستان و دستبند نفرتاری که رامسس سوم به همسر مورد علاقش داده رو هدیه میده ولی همه چیز خوب پیش نمیره و.

ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات  شخصی است- در اینترنت- یک مقالهاز مستند از یک فردانگلیسی بیان کرده است-که در داشگاه اول  عاشق یک دختر خردمند شدم وخواستم با ایشان  ازدواج کنم ولی بع بایک دختر خاصی دیگری که مثلا ی تر بودازدواج کردم وبعدا تاحدی پشیمان شدم وباان دختر خانم- گفتم تا زمانی که ازدواج نکردی معشوقه من باش- بعدنویسنده  مینویسد که ایشان میداند تاز مانی که ایشان بعقد درنیاورده است هرچه معشوقه به دادگستری شکایت- اعتنائی نمیشود- اخیراژ
بهارنام دیگر توست!زنی که دامن بلندی دارد از هزاران بوسه ی بهاریو دستانش از جنس درختان سپید توت!چگونه به عشق من می خندی؟تو عاشق نبودی که ببینی چگونهمیان یاس های زردبه سخره می گیرد قلبم را آنکه تمام عمرشتا پایان عمرم،در خیالم می خرامد و می خرامد!
چه معشوقه بی پروایی!آنکه ورد سخنش بارانو نقاشی هایش هم‌آغوشی باغ است و جوی‌های پر از شراب انگوراو،بهارک معشوقه من است!زنی که یکشب بهاری قرار بودنرم نرمک برساند مرا به سحر سپید برکه ها!
به جستجویش،
ه
من هرگز بلد نبودم معشوقه ی خوبی باشم ، چون معشوقه های خوب مدام ناخن هایشان را سوهان میکشند و با لاک های رنگی تزئینشان میکنند ،حواسشان به پوست دستشان هست که مبادا زبر باشد و خشک ، من اما ناخن های یکی درمیان کوتاه و بلندم را هرگز سوهان نمیکشم ، حتی گاهی که یکیشان میشکند خودم را لوس نمیکنم و ناراحت نمیشوم ، اضافه هایش را با ناخن گیر میگیرم و بی تفاوت منتظر بلند شدنش می مانم!!
خب معشوقه ی خوب نبودن از همین چیزها شروع میشود دیگر ، از بلد نبودن خیلی ک
و خداوند عشق را آفرید.
آفریدگار عشق بی شک برازنده ترین ترکیبی است که خداوند را در خور خودش و در حد زبان انسانی توصیف میکند. واقعا چه کسی میتوانست عشق را اینگونه پایدار آفریند؟! عاشق با دیدن هر تغیری در شخصیت معشوق باز هم عاشق میماند،عجیب نیست؟ فردی عاشق میشود، معشوقه اش میتواند تغییر کند تا به حدی که دیگر معشوقه ی سابق نباشد، اما آیا عشق از بین میرود؟ هرگز! عشق پا برجا میماند و روز به روز بیشتر و بیشتر میشود.چه کسی قادر به افریدن همچین "عشقی"
، یک چیز دیگری هم وجود دارد که این روزها ذهنم را خیلی درگیر کرده.  از این زاویه که نگاهش می‌کنم ، معشوقه بودن، به نسبت تمام شغل هایی که مجبور هستیم در زندگی مان بپذیریم، آسان ترین شغل دنیاست. ( البته تاکیدم بر از این زاویه» ست چون که از زاویه ی دیگری، مضطرب ترین شغل دنیا هم هست )  منظورم این است که از دانش آموز یا دانشجو بودن ساده تر است، از وکیل شدن ساده تر است، از آگاه بودن ساده تر است، از روشنفکر بودن ساده تر است، و تقریباٌ از همه‌چیز. و بخش
مگر این ❤ معشوقه ❤ دلبری می داند؟مگر این ❤چادری❤ عهد قجر عشوه هم می فهمد؟با دو جمله میتواند بکند مست دلی؟با نگاهی همه فرهاد کند؟همه مجنون بشوند؟هیچ می داند او؟ تو بگو اصلا نازی به صدایش باشد؟چشمک پر هوسی می فهمد؟جلوه ی تن، رخ زیبا و ادا ملتفت است؟هیچ از لذت خندیدن و مستی داند؟تاب گیسو بلد است؟
ادامه مطلب
شمارو نمیدونمم ولییی عاشققق این اهنگممممممممممممم (کسی اگه نمیدونست خوانندش کیه بگم بهش بگمم)

ایا میتونیم با هم دیگه بمونیم؟
شاید بتونیم با هم بمونیم
بیا شب های تنهایی مون رو تموم کنیم
بیا بهشت همدیگه باشیم
(اصطلاح هست یعنی بیا به هم آرامش بدیم)
یه عکس برای قاب عکسم لازم دارم
میخوام سلطنت م رو باهات تقسیم کنم
بهم بگو چی میخوای بنوشی
بهم بگو چی توی ذهنم دارم
اوه من اسمت رو نمیدونم
اما به نظر میرسه که قراره عوض بشه
تو حتما نباید معشوقه من باشی
همچو یک برگ که خشکیده تنش از غم پاییز
دلتنگ بهاری شده‌ام، وسوسه‌انگیز
ذرات وجودم شده با عشق گلاویز
دیگر نتوانم کنم از روی تو پرهیز
چون شهر که ویران شده از حمله‌ی چنگیز
آزرده دلم را غم معشوقه‌ی خون‌ریز
من شعر نوام، حامل بی‌وزنی لبریز
تو ناب‌ترین بیت غزل‌های دل‌آویز
شب است و تاریکی مطلق هوا .شبی تاریک و وزش ملایم باد قرص کامل ماه در گوشه ای از آسمان نشسته است و نظاره گر آدمهای شب گرد است آدمهایی که 
از گوشه وکنار شهر بی تفاوت از هم بی تفاوت از شب و بی تفاوت از ماه می گذرند.زیبایی خیره کننده ماه شب 14دیدنی است،تنها عشاق شب گردند که دست در دست هم و بازو در بازوی هم ولبخندی گشاده بر صورت به ماه توجه دارند و آن هم زمانی است که مرد ماه را به معشوقه اش نشان میدهد ومیگوید مثل ماه شب 14میدرخشی و درست آن زمان است که معشو
زمانش رسیده که با ترسهایم روبرو بشم 
وقتی ازدواج کردم ۲۳ ساله بودم از همون موقع میترسیدم نکنه کسی بیاد تو زندگیم زندگیم رو بهم بزنه. از همون موقع ها حس میکردم با همسرم خیلی تفاوت دارم من میخواستم یه خونواده برای خودمون تشکیل بدیم اون نمیتونست دست از دوستان قبل از ازدواجش برداره ولی من تو یه گردابی افتاده بودم به خاطر دوستان نابابم دخترانی که فکر میکردن تنها راه خوشبخت شدن ازدواجه بخاطر همین منم بعد از لیسانسم با خواستگارم که هم رشته خودم ب
در خوابی آرام هم سان مردن. برای نبودن، در کنار خواستن نفس می کشیدم برای خواندن. بر روی چمن های که دیگر رنگِ زندگی نداشتن برای زندگی کردن، دراز کشیده بودم. در تنهایی حبس بودم اما به دنبال راه فراري نبودم. به کجا فرار کنم؟! همه، در همه جا، در تنهایی هستند. خورشید تنها هست، ماه تنها هست و زمین از همه مصیبت آورتر بیگانگانی بر روی خود دارد که سکوتِ تنهایی اش را می شکنند. شما می دانید رهایی کجاست؟! یا مثل من تن به ذلت تنهایی داده اید؟! چرا از لذت رهایی
.
از خیلی ها شنیده بودم و خیلی جاها خوانده بودم ، آدم ها موجودات غیر قابل تغییر و لجبازی هستند که هیچوقت نمیشود روی تغییر دادنشان حساب کرد ، من اما فکر میکنم "عشق" این اعجوبه ی ناشناخته قدرت انجام هرکاری را دارد ، اگر نداشت این همه آدم عاشق برای رضایت معشوقه ی شان عوض نمیشدند ، از تیپ و رنگ لباس گرفته تا بعضی اخلاق ها و رفتارها که گاهی حتی مادران هم از تغییرشان ناامید میشوند ، مثلأ خود تو ، چقدر برای اینکه بیشتر دوستت داشته باشم آبی پوشیدی و مدل
#آنی#دلساخته_های_آنی
همه ی مخلوقات خود را در حصار هایی محاط میکنند
حصار هایی نامرئی
یکی برای مراقبت از طعمه اش و دیگری برای مراقبت از عشق
روی صحبتم با دومیست
از عجایب خلقت
دایره ای میسازد و معشوقه هایش را در آن جای میدهد 
چه بسا رفتارش با آنها متفاوت از دیگران نباشد 
اما 
جور دیگری دوست میداردشان
چشمها و لب ها و خطواتشان در ذهنش نقش بسته اند
با اخمشان فرو میریزد و با خنده شان دلش غنج میرود
و اما امان از آن روزی که معشوقه های بیخبر، خراشی چه بسا
تــو چه کردی من دیوانه فراري شده ام
من بیچـاره از ایـن خانه فراري شده ام
شده دیوانه دلت ، مثل کسی، مثل خودت
از کسی مثل تو ، دیوانه فراري شده ام
مثـل آوار فـرو ریخـته ام بر سـر خـود
من از این خانه ی ویرانه فراري شده ام
شده ای عاشقم اما نظرت نیست به من
من از این عاشق بیگانه فراري شده ام
مثل یک پیله به دور بدنم تافته ای
از نخ پیله ی پروانه فراري شده ام
از من غمزده از حال دلم بی خبری
از سر غمزده بر شانه فراري شده ام
خم گیسوی تو دامی است سر راه دلم
از کم
زندگی که راه نفس باقی نگذاره به تنهایی پناه میارم. نمیدونم چرا بعضی ها با تنهایی مثل بچه سرراهی و کودک سمج فال فروش سر چهار راه نگاه میکنن. تنهایی معشوقه ی پرناز و دور از دسترس ماست که بعد از ماه ها بی تابش بودن عصر سرد پاییزی ما رو به یک چای دعوت کرده.
تو یا معشوقه‌ی من خواهی بود و یا هیچ چیز نخواهی بود.
من و تو نمی‌توانیم دوست باشیم.ما متفاوتیم.آنقدر متفاوت که چیزی جز عشق نمی‌تواند ما را کنار هم‌دیگر نگاه دارد.
پس یا من را دوست بدار تا روزی که هنوز عشقی هست.
و یا من را نبین.
غرق شده ام.غرق تنهایی هایمغرق دلتنگی ها و دیوانگی هایم.غرق شده ام در دریای عشقی ک سهمم از ان تنها همین  تنهایی ها بود و بس.من اکنون دخترک تنهایی هستم ک سالها پیش قلب خود را اهدا کرد ب پسرک بیمعرفتی ک چیزی از عشق نمیدانست.دخترکی ک تمام وجودش نابود شد از بیمعرفتی معشوقه اش.قلبی در سینه ام نمی تپد.قلبی ک با تپش های تندش مرا کلافه کرده بود اکنون هیچ نمیزند.قلب عاشقم آنقدر تند تپیدی ک خود خسته شدی چ انتظاری از معشوقه ات داری.ک او اکنون سراغ
سال 1355
 
7125
به قلم عبدالرحیم آفاقی: سلام بر همگی در مدرسۀ فکرت. آیا می دانید در سال 1355 چه اقدام و جهاد عمرانی از طریق مردم داراب کلا انجام شد؟ در سال 1355 (42 سال قبل) به علت عدم کمک و مساعدت دولت مرکزی طاغوتی به روستاها و افول اقتصادی کشور  از یک سو و  خرابی کوچه ها و خیابان ها و گل آلود شدن در هنگام بارندگی و نیز بلند شدن گرد و غبار در زمان تردد وسایل نقلیه ،مردم غیور داراب کلا تصمیم  به یک اقدام جهادگونه می گیرند.
مرحوم حجةالاسلام والمسلمین حاج ش

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها