نتایج جستجو برای عبارت :

معشوقه رییسgo

 کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf .madness.manstar.ir › madness › htmlدانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf. مشخصات کتاب: فرمت فایل ها: mp3 تعداد فایل ها: 47 کیفیت فایل ها: عالی حجم کل فایل ها: 431 مگابایت .
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdfsarmashg.ir › خانه › سایر محصولاتدانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید ج
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر از مهناز سید جواد جواهری + pdf
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf .madness.manstar.ir › madness › htmlدانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf. مشخصات کتاب: فرمت فایل ها: mp3 تعداد فایل ها: 47 کیفیت فایل ها: عالی حجم کل فایل ها: 431 مگابایت .
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdfsarmashg.ir › خانه › سایر محصولاتدانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهنا
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf .madness.manstar.ir › madness › htmlدانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf. مشخصات کتاب: فرمت فایل ها: mp3 تعداد فایل ها: 47 کیفیت فایل ها: عالی حجم کل فایل ها: 431 مگابایت .
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdfsarmashg.ir › خانه › سایر محصولاتدانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf .madness.manstar.ir › madness › htmlدانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf. مشخصات کتاب: فرمت فایل ها: mp3 تعداد فایل ها: 47 کیفیت فایل ها: عالی حجم کل فایل ها: 431 مگابایت .
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdfsarmashg.ir › خانه › سایر محصولاتدانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهن
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری 
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf .madness.manstar.ir › madness › htmlدانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf. مشخصات کتاب: فرمت فایل ها: mp3 تعداد فایل ها: 47 کیفیت فایل ها: عالی حجم کل فایل ها: 431 مگابایت .
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdfsarmashg.ir › خانه › سایر محصولاتدانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهن
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر از مهناز سید جواد جواهری + pdf
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf .madness.manstar.ir › madness › htmlدانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf. مشخصات کتاب: فرمت فایل ها: mp3 تعداد فایل ها: 47 کیفیت فایل ها: عالی حجم کل فایل ها: 431 مگابایت .
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdfsarmashg.ir › خانه › سایر محصولاتدانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهنا
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری 
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf .madness.manstar.ir › madness › htmlدانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf. مشخصات کتاب: فرمت فایل ها: mp3 تعداد فایل ها: 47 کیفیت فایل ها: عالی حجم کل فایل ها: 431 مگابایت .
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdfsarmashg.ir › خانه › سایر محصولاتدانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf
 
دانلود فایل
 
 
 
 
دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر از مهناز سید جواد جواهری + pdf .ketabdownloadpdf1.blog.ir › دانلود-کتاب-صوتی-معش.دانلود کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد جواهری + pdf. مشخصات کتاب: فرمت فایل ها: mp3 تعداد فایل ها: 47 کیفیت فایل ها: عالی حجم کل فایل ها: 431 مگابایت .
دانلود رایگان کتاب صوتی معشوقه آخر اثر مهناز سید جواد .nabtarinfile.blogsky.com › post-658 › دانلود-رایگان-ک.۱۷ شهریور ۱۳۹۸ - دانلود
هر چند دقیقه یک‌بار تقلای قلبم را می‌شنوم، که با نهایت جانی که دارد می‌زند تا من از زندگی نایستم. من به قلبم چه داده‌ام جز حجم انبوهی از پریشانی؟ هیچ.
احساس تپیدنش که در قفسه‌ی سینه‌ام می‌پیچد انگار که فریاد می‌زند نمی‌توانم ادامه بدهم، به فریادم برس»، چه از دستم بر‌می‌آید؟ هیچ.
به راستی، چرا خودخواهی یک انسان و علاقه‌اش به حفظ معشوقه‌ی از دست رفته‌اش باید چنین هزینه‌ای به معشوقه روا دارد؟ کاش واقعاً عاشق بود.
[داستان سی‌ و سوم]نام #داستان: #شب_های_روشننویسنده: #فئودور_داستایفسکی.تنهایی، از یک مردْ متروکه ساخته. با جهان کنار نیامده است. در افکارش زندگی می کند. راه ها را همه بن‌بست می پندارد. و در همین زمان است، که در پیاده روی های شبانه اش با دختری آشنا می شود. مردْ زمانه اش را نمی شناسد؛ و خودش را نیز. دختر هم در انتظار کسی مانده است. چهار شب در زمانی مقرر باید در محلی به انتظار معشوقه ی دختر بایستند. و این، تنها از یک مرد مجنون و یک دختر عاشق بر می آید.
مانهوا : معشوقه ی فرعونژانر:عاشقانه ، فانتزی ، اکشن ، تاریخیخلاصه :آیوی دختر کوچک خانواده ثروتمند مورتیر آیکزین علاقه زیادی به مصر و فرعون ها داره و برادر بزرگترش بخاطر تولد ۱۷ سالگیش بهش کتاب مردگان باستان و دستبند نفرتاری که رامسس سوم به همسر مورد علاقش داده رو هدیه میده ولی همه چیز خوب پیش نمیره و.
مانهوا : معشوقه ی فرعونژانر:عاشقانه ، فانتزی ، اکشن ، تاریخیخلاصه :آیوی دختر کوچک خانواده ثروتمند مورتیر آیکزین علاقه زیادی به مصر و فرعون ها داره و برادر بزرگترش بخاطر تولد ۱۷ سالگیش بهش کتاب مردگان باستان و دستبند نفرتاری که رامسس سوم به همسر مورد علاقش داده رو هدیه میده ولی همه چیز خوب پیش نمیره و.
مانهوا : معشوقه ی فرعونژانر:عاشقانه ، فانتزی ، اکشن ، تاریخیخلاصه :آیوی دختر کوچک خانواده ثروتمند مورتیر آیکزین علاقه زیادی به مصر و فرعون ها داره و برادر بزرگترش بخاطر تولد ۱۷ سالگیش بهش کتاب مردگان باستان و دستبند نفرتاری که رامسس سوم به همسر مورد علاقش داده رو هدیه میده ولی همه چیز خوب پیش نمیره و.
مانهوا : معشوقه ی فرعونژانر:عاشقانه ، فانتزی ، اکشن ، تاریخیخلاصه :آیوی دختر کوچک خانواده ثروتمند مورتیر آیکزین علاقه زیادی به مصر و فرعون ها داره و برادر بزرگترش بخاطر تولد ۱۷ سالگیش بهش کتاب مردگان باستان و دستبند نفرتاری که رامسس سوم به همسر مورد علاقش داده رو هدیه میده ولی همه چیز خوب پیش نمیره و.
نه معشوقه ای ی بودی 
نه پنجه در پنجه با سرطان 
نه با مین رفته بود
پاهایت 
نشسته بودی
در ایوانی سنتی 
گونه هایت گناه بود 
دست هایت گناه
چشم هایت گناه 
نمیتوانم در پارک های تهران آرام بگیرم 
دو نفر 
چند نفر 
چندین نفر 
یک دیگر را شکل مه و دره در آغوش کشیده اند
و ما سالهاست مرده ایم 
سالهاست
پشت پنجره ها
پشت سیم های رابط 
صداهایمان همدیگر را در آغوش می کشند 
بگذار لااقل فکر کنم
معشوقه ای ی هستی 
سرطان هم داری 
و پاهایت با مین رفته اند. 
من دختر زمستانم، معشوقه‌ی باران!
در رگ‌هایم برف جاریست و استخوان‌هایم تکه‌های محکم یخ!
من دختر زمستانم!
ماهِ عسلم بهمن است و آرمان‌ شهرم قطب ، ریه‌هایم بوی سرما می‌دهد و خواب‌هایم از تگرگِ زمستان لب‌ریز!
من دختر زمستانم!
دستانم بوی لیمو می‌دهد و موهایم پرتقال ، در چشمانم بنفشه تکثیر می‌شود و لب‌هایم با سرخی انار رقیب!
من دختر زمستانم!
پُرَم از خاطرات ماهی‌ کباب شده و سیب‌زمینی‌های کوچک زیرِ چاله ، سرخی آتش بخاری ، نجواهای عاشقانه ک
 
 
 
باران معشوقه ی من است / نزار قبانی 
 
دوباره باران گرفتباران معشوقه‌ی من استبه پیش بازش در مهتابی می‌ایستممی‌گذارم صورتم را ولباسهایم را بشویداسفنج وارباران یعنی برگشتن هوای مه آلود شیروانی های شاد!باران یعنی قرارهای خیسباران یعنی تو برمی‌گردیشعر بر می‌گرددپاییز به معنی رسیدن دست های تابستانی توستپاییز یعنی مو و لبان تودست‌کش ها و بارانی توو عطر هندی‌ات که صد پاره‌ام می‌کندباران‌، ترانه‌ای بکر و وحشی سترپ رپه‌ی طبل‌های آف
یه جایی خوندم شاید معشوقه ی حوا شیطان بود . مگه در این دنیا نیست ؟ مگه در این دنیا ممکن نیست ؟ مگر در همین زمین حوا هایی نیستند که دور از چشم آدم معشوقه ی شیطان هستند . فکرشو بکنید ، چه قشنگه اما دردناک ، که فرشته ی زمین عاشق پسره ارشد شیطان بشه ، قشنگ نیست ؟ قشنگه خیلیم قشنگه اما درد داره دردناکه ، فکرشو بکن یه دختر پاک پر از مهربونی قلب صاف دلی که جز خوبی چیزی توش نیست معشوق کسی باشه که لجنزارش براش بهشت باشه ، کسی که قلبش پر از کینه و نفرته ، ک
من هرگز بلد نبودم معشوقه ی خوبی باشم ، چون معشوقه های خوب مدام ناخن هایشان را سوهان میکشند و با لاک های رنگی تزئینشان میکنند ،حواسشان به پوست دستشان هست که مبادا زبر باشد و خشک ، من اما ناخن های یکی درمیان کوتاه و بلندم را هرگز سوهان نمیکشم ، حتی گاهی که یکیشان میشکند خودم را لوس نمیکنم و ناراحت نمیشوم ، اضافه هایش را با ناخن گیر میگیرم و بی تفاوت منتظر بلند شدنش می مانم!!
خب معشوقه ی خوب نبودن از همین چیزها شروع میشود دیگر ، از بلد نبودن خیلی ک
×کپی و آپلود مجدد ممنوع میباشد×

مانهوا : معشوقه ی فرعون
نام انگلیسی : Pharaoh's Concubine
وضعیت : تکمیل
تعداد قسمت : 67
ژانر:عاشقانه ، فانتزی ، اکشن ، تاریخی
کشور سازنده : چین
خلاصه :آیوی دختر کوچک خانواده ثروتمند مورتیر آیکزین علاقه زیادی به مصر و فرعون ها داره و برادر بزرگترش بخاطر تولد ۱۷ سالگیش بهش کتاب مردگان باستان و دستبند نفرتاری که رامسس سوم به همسر مورد علاقش داده رو هدیه میده ولی همه چیز خوب پیش نمیره و.

ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات  شخصی است- در اینترنت- یک مقالهاز مستند از یک فردانگلیسی بیان کرده است-که در داشگاه اول  عاشق یک دختر خردمند شدم وخواستم با ایشان  ازدواج کنم ولی بع بایک دختر خاصی دیگری که مثلا ی تر بودازدواج کردم وبعدا تاحدی پشیمان شدم وباان دختر خانم- گفتم تا زمانی که ازدواج نکردی معشوقه من باش- بعدنویسنده  مینویسد که ایشان میداند تاز مانی که ایشان بعقد درنیاورده است هرچه معشوقه به دادگستری شکایت- اعتنائی نمیشود- اخیراژ
بهارنام دیگر توست!زنی که دامن بلندی دارد از هزاران بوسه ی بهاریو دستانش از جنس درختان سپید توت!چگونه به عشق من می خندی؟تو عاشق نبودی که ببینی چگونهمیان یاس های زردبه سخره می گیرد قلبم را آنکه تمام عمرشتا پایان عمرم،در خیالم می خرامد و می خرامد!
چه معشوقه بی پروایی!آنکه ورد سخنش بارانو نقاشی هایش هم‌آغوشی باغ است و جوی‌های پر از شراب انگوراو،بهارک معشوقه من است!زنی که یکشب بهاری قرار بودنرم نرمک برساند مرا به سحر سپید برکه ها!
به جستجویش،
ه
من هرگز بلد نبودم معشوقه ی خوبی باشم ، چون معشوقه های خوب مدام ناخن هایشان را سوهان میکشند و با لاک های رنگی تزئینشان میکنند ،حواسشان به پوست دستشان هست که مبادا زبر باشد و خشک ، من اما ناخن های یکی درمیان کوتاه و بلندم را هرگز سوهان نمیکشم ، حتی گاهی که یکیشان میشکند خودم را لوس نمیکنم و ناراحت نمیشوم ، اضافه هایش را با ناخن گیر میگیرم و بی تفاوت منتظر بلند شدنش می مانم!!
خب معشوقه ی خوب نبودن از همین چیزها شروع میشود دیگر ، از بلد نبودن خیلی ک
و خداوند عشق را آفرید.
آفریدگار عشق بی شک برازنده ترین ترکیبی است که خداوند را در خور خودش و در حد زبان انسانی توصیف میکند. واقعا چه کسی میتوانست عشق را اینگونه پایدار آفریند؟! عاشق با دیدن هر تغیری در شخصیت معشوق باز هم عاشق میماند،عجیب نیست؟ فردی عاشق میشود، معشوقه اش میتواند تغییر کند تا به حدی که دیگر معشوقه ی سابق نباشد، اما آیا عشق از بین میرود؟ هرگز! عشق پا برجا میماند و روز به روز بیشتر و بیشتر میشود.چه کسی قادر به افریدن همچین "عشقی"
، یک چیز دیگری هم وجود دارد که این روزها ذهنم را خیلی درگیر کرده.  از این زاویه که نگاهش می‌کنم ، معشوقه بودن، به نسبت تمام شغل هایی که مجبور هستیم در زندگی مان بپذیریم، آسان ترین شغل دنیاست. ( البته تاکیدم بر از این زاویه» ست چون که از زاویه ی دیگری، مضطرب ترین شغل دنیا هم هست )  منظورم این است که از دانش آموز یا دانشجو بودن ساده تر است، از وکیل شدن ساده تر است، از آگاه بودن ساده تر است، از روشنفکر بودن ساده تر است، و تقریباٌ از همه‌چیز. و بخش
مگر این ❤ معشوقه ❤ دلبری می داند؟مگر این ❤چادری❤ عهد قجر عشوه هم می فهمد؟با دو جمله میتواند بکند مست دلی؟با نگاهی همه فرهاد کند؟همه مجنون بشوند؟هیچ می داند او؟ تو بگو اصلا نازی به صدایش باشد؟چشمک پر هوسی می فهمد؟جلوه ی تن، رخ زیبا و ادا ملتفت است؟هیچ از لذت خندیدن و مستی داند؟تاب گیسو بلد است؟
ادامه مطلب
شمارو نمیدونمم ولییی عاشققق این اهنگممممممممممممم (کسی اگه نمیدونست خوانندش کیه بگم بهش بگمم)

ایا میتونیم با هم دیگه بمونیم؟
شاید بتونیم با هم بمونیم
بیا شب های تنهایی مون رو تموم کنیم
بیا بهشت همدیگه باشیم
(اصطلاح هست یعنی بیا به هم آرامش بدیم)
یه عکس برای قاب عکسم لازم دارم
میخوام سلطنت م رو باهات تقسیم کنم
بهم بگو چی میخوای بنوشی
بهم بگو چی توی ذهنم دارم
اوه من اسمت رو نمیدونم
اما به نظر میرسه که قراره عوض بشه
تو حتما نباید معشوقه من باشی
همچو یک برگ که خشکیده تنش از غم پاییز
دلتنگ بهاری شده‌ام، وسوسه‌انگیز
ذرات وجودم شده با عشق گلاویز
دیگر نتوانم کنم از روی تو پرهیز
چون شهر که ویران شده از حمله‌ی چنگیز
آزرده دلم را غم معشوقه‌ی خون‌ریز
من شعر نوام، حامل بی‌وزنی لبریز
تو ناب‌ترین بیت غزل‌های دل‌آویز
شب است و تاریکی مطلق هوا .شبی تاریک و وزش ملایم باد قرص کامل ماه در گوشه ای از آسمان نشسته است و نظاره گر آدمهای شب گرد است آدمهایی که 
از گوشه وکنار شهر بی تفاوت از هم بی تفاوت از شب و بی تفاوت از ماه می گذرند.زیبایی خیره کننده ماه شب 14دیدنی است،تنها عشاق شب گردند که دست در دست هم و بازو در بازوی هم ولبخندی گشاده بر صورت به ماه توجه دارند و آن هم زمانی است که مرد ماه را به معشوقه اش نشان میدهد ومیگوید مثل ماه شب 14میدرخشی و درست آن زمان است که معشو
زمانش رسیده که با ترسهایم روبرو بشم 
وقتی ازدواج کردم ۲۳ ساله بودم از همون موقع میترسیدم نکنه کسی بیاد تو زندگیم زندگیم رو بهم بزنه. از همون موقع ها حس میکردم با همسرم خیلی تفاوت دارم من میخواستم یه خونواده برای خودمون تشکیل بدیم اون نمیتونست دست از دوستان قبل از ازدواجش برداره ولی من تو یه گردابی افتاده بودم به خاطر دوستان نابابم دخترانی که فکر میکردن تنها راه خوشبخت شدن ازدواجه بخاطر همین منم بعد از لیسانسم با خواستگارم که هم رشته خودم ب
#آنی#دلساخته_های_آنی
همه ی مخلوقات خود را در حصار هایی محاط میکنند
حصار هایی نامرئی
یکی برای مراقبت از طعمه اش و دیگری برای مراقبت از عشق
روی صحبتم با دومیست
از عجایب خلقت
دایره ای میسازد و معشوقه هایش را در آن جای میدهد 
چه بسا رفتارش با آنها متفاوت از دیگران نباشد 
اما 
جور دیگری دوست میداردشان
چشمها و لب ها و خطواتشان در ذهنش نقش بسته اند
با اخمشان فرو میریزد و با خنده شان دلش غنج میرود
و اما امان از آن روزی که معشوقه های بیخبر، خراشی چه بسا
زندگی که راه نفس باقی نگذاره به تنهایی پناه میارم. نمیدونم چرا بعضی ها با تنهایی مثل بچه سرراهی و کودک سمج فال فروش سر چهار راه نگاه میکنن. تنهایی معشوقه ی پرناز و دور از دسترس ماست که بعد از ماه ها بی تابش بودن عصر سرد پاییزی ما رو به یک چای دعوت کرده.
تو یا معشوقه‌ی من خواهی بود و یا هیچ چیز نخواهی بود.
من و تو نمی‌توانیم دوست باشیم.ما متفاوتیم.آنقدر متفاوت که چیزی جز عشق نمی‌تواند ما را کنار هم‌دیگر نگاه دارد.
پس یا من را دوست بدار تا روزی که هنوز عشقی هست.
و یا من را نبین.
غرق شده ام.غرق تنهایی هایمغرق دلتنگی ها و دیوانگی هایم.غرق شده ام در دریای عشقی ک سهمم از ان تنها همین  تنهایی ها بود و بس.من اکنون دخترک تنهایی هستم ک سالها پیش قلب خود را اهدا کرد ب پسرک بیمعرفتی ک چیزی از عشق نمیدانست.دخترکی ک تمام وجودش نابود شد از بیمعرفتی معشوقه اش.قلبی در سینه ام نمی تپد.قلبی ک با تپش های تندش مرا کلافه کرده بود اکنون هیچ نمیزند.قلب عاشقم آنقدر تند تپیدی ک خود خسته شدی چ انتظاری از معشوقه ات داری.ک او اکنون سراغ
غرق شده ام.غرق تنهایی هایمغرق دلتنگی ها و دیوانگی هایم.غرق شده ام در دریای عشقی ک سهمم از ان تنها همین  تنهایی ها بود و بس.من اکنون دخترک تنهایی هستم ک سالها پیش قلب خود را اهدا کرد ب پسرک بیمعرفتی ک چیزی از عشق نمیدانست.دخترکی ک تمام وجودش نابود شد از بیمعرفتی معشوقه اش.قلبی در سینه ام نمی تپد.قلبی ک با تپش های تندش مرا کلافه کرده بود اکنون هیچ نمیزند.قلب عاشقم آنقدر تند تپیدی ک خود خسته شدی چ انتظاری از معشوقه ات داری.ک او اکنون سراغ
در زمانی که خاندان زمستان بر تخت زمین نشسته بودند. اشک های ابرها اتمامی نداشت و وقت شکنجه به گلوله های سفید رنگی تبدیل می شد که هر چیزی را می پوشاند. در یکی از روزهای سرد، زٓم، شاهزاده خاندان زمستان در مقابل پدرش ایستاد و گفت؛ عاشق شده است. در آن زمان شاهزاده ها حق انتخاب نداشتند. پادشاه سرد خشمگین شد و پسرش را تٓرد کرد. زٓم جامه شاهزادگی را از تن دراورد و بر سر انتخاب اش ایستاد. در حالی که مادرش اشک های سرد اش را می ریخت از قلعه بیرون رفت. آسمان
این که درباره‌ی کثیفی‌های مخفی جامعه‌مون حرف نزنیم، باعث نمی‌شه که اینا از بین برن.
مثلاً، این که اکثر ها به بچه‌ها توسط پدرشون، یا عمو یا دایی یا یک فرد معتمد صورت می‌گیره.
یا مثلاً این که خیلیا حتی بعد از ازدواج، حتی بعد از این که بچه‌دار شدن، با معشوقه‌ی قبلی‌شون رابطه دارن، هرجور رابطه‌ای.
یا مثلاً. هرچی. بیخیال.
چرا حرف نمی‌زنیم؟ 
بالا بلند عشوه گر نقش باز من 
کوتاه کرد قصه زهد دراز من دیدی دلا که آخر پیری و زهد و علمبا من چه کرد دیده ی معشوقه باز من
می ترسم از خرابی ایمان که می برد 
محراب ابروی تو حضور نماز من 
 مست است یار و یاد حریفان نمی کند
ذکرش به خیر ساقی مسکین نواز من 
یارب کی آن صبا بوزد کز نسیم آن 
گردد شمامه کرمش کار ساز من 
بر خود چو شمع خنده کنان گریه می کنم 
تا با تو سنگدل چه کند سوز و ساز من
حافظ رحمه الله
یک کارآفرین جوان و متاهل خود را در حالی می یابد که به همراه جسد معشوقه اش در اتاق یک هتل زندانی شده است. او به امید پیدا کردن جوابهای بیشماری که در سرش است، یک وکیل با اعتبار استخدام می کند تا به او کمک کند و مشخص کند که واقعا چه اتفاقی افتاده…
دانلود فیلم و سریال با لینک مستقیم
در کتاب فیه ما فیه مولانا داستان بسیار تأمل‌برانگیزی به صورت شعر درباره جوان عاشقی است که به عشق دیدن معشوقه‌اش هر شب از این طرف دریا به آن طرف دریا می‌رفتهو سحرگاهان باز می‌گشته و تلاطم‌ها و امواج خروشان دریا او را از این کار منع نمی‌کرد. دوستان و آشنایان همیشه او را مورد ملامت قرار می‌دادند و او را به خاطر این کار سرزنش می‌کردند اما آن جوان عاشق هرگز گوش به حرف آن‌ها نمی‌داد و دیدار معشوق آنقدر برای او انگیزه بوجود می‌آورد که تمام سخ
چه تشبیه جالبی میشد اگر زندگی هایمان را ب رود های اب مانند میکردیمدرست نگاه کن .در انتهای زندگی های همه ی ما ،خوب یا بد،فقیر یا غنی ،متصل به دریایی میشوند،به اقیانوسی،یکرنگ و یک دست در آن لحظه.خواه شور،خواه شیرین.
رودهایمان گاه شیرین و زلال آبستن ماهیان رنگارنگ.گاه راکد و بدبو لانه وزغ ها و لای و لجن گاه رودی تیزپا میشویم در مسیر زندگیهامانمیگذریم بی آنکه ببینیم بی آنکه بدانیم.و گاه.آهرودهایی تنها و کوچک میشویم جنبان که فقط برای کمی زیس
روزگار بد تا می کند. رؤیاها و آرزوها را به ثمن بخس می خرد و به جایش "امید" می کند در پاچه آدم. امید هم که مثل چشمان معشوقه هاست. وفا ندارد. یکهو می بینی غیب شد و ردی ازش نیست. بعد تو می مانی و رؤیاهایی که ارزانی روزگار کردی و موی سپیدی که شقیقه هایت را رنگ کرد. چه گیرت آمد جز انتظار روزی که نیامد؟ انتظار هم که آدم را می کشد ذره ذره.
باید بدهم روی سنگم بنویسند "از امید مرد".
عشق بزرگترین محرک زندگی انسان است.  یک سوبژکتیو  که قادر است از انسان یک قهرمان بسازد . یک اسطوره یا یک افسرده بالفطره.  
ذهنیت درونی انسان او را وادار می کند که نسبت به بعد عاطفی وجود خود واکنش  نشان دهد. مثلا عاشق با دیدن معشوقه، قاف عشقش تند تر می زند.  یا از هیجان، نفسش به شماره  می افتد .  
عشق با خود دنیایی از رمز و راز را به همراه دارد.  و این رمز و راز نیز نشان دهنده ی سوبژکتیو بودن آن است.  
یک روزهایی می آیندکه از گفتنِ خسته شدم » هم خسته می شویم!یاد میگیریم که هیچکس در این دنیانمی تواند برای خستگی ما کاری کند .هیچ کس نمی تواند برای معشوقه ی از دست رفته ی مان،شناسنامه ی المثنی گم شده یمان توی سفرحقوق دو ماه عقب افتاده مان استاد بداخلاقی که دو ترم متوالی حالمان را می گیرددندان های خراب عصب کشی نشده
 
 
ادامه مطلب
حس چندگانه ای دارممثل بازیگری شدم ک هربار به صحنه میره نقش متفاوتی رو ایفا میکنه
یکبار معشوقه ام و بار دیگه عاشق
یکبار فرزندم و بار دیگه مادر
هر روز نقاب میزنم
هر روز ک از خواب بلند میشم وعده های شب قبلم رو فراموش میکنم
وقتی از آینه به چشمای خودم نگاه میکنم میترسم
سرم درد میکنه
✨عاشق و ملاصدرا ✨
زمانی که فیض کاشانی در قمصر کاشان زندگی می کرد، پدر خانمش جناب ملاصدرا، چند روزی را به عنوان میهمان نزد او در قمصر به سر می برد.در همان ایام در قمصر، جوانی به خواستگاری دختری رفت.والدین دختر پس از قبول خواستگار، شرط کردند که تا زمان عقد نه داماد حق دارد برای دیدن عروس به خانه عروس بیاید و نه عروس حق دارد به بیرون خانه برود!از این رو، عروس و داماد که عاشق و شیدای همدیگر بودند و می خواستند همدیگر را ببینند، به فکر چاره ای افتاد
دانلود آهنگ آشوب حمید هیراد
download song Hamid Hiraad >> ♬ Ashoob ♬ >> Music streaming from wikimusic
 
 
من در طلب کوی تو و موی توام ♪♫♪♥♥
یار من بنده مست و پر هیاهوی توام یار ♪♫♪♥♥
ای خوب تر از خوب تر از خوب تر ♪♫♪♥♥
از یار این عاشق سر به زیر دیوانه بدست آر ♪♫♪♥♥
بارون که میباره تورو یادم میاره نازنین ای خوب ♪♫♪♥♥
خوب ای خوب من حال و هوای من ببین ♪♫♪♥♥
معشوقه ی محبوب من ای یار شهر آشوب من ♪♫♪♥♥
ای خوب خوب ای خوب من مطلوب من مطلوب من ♪♫♪♥♥
بارون که
فال بوس
  
 
دوست دارید بدانید که چطور احساسات گرم و سوزان معشوقه تان را ء می کنید؟ فال در مورد سبک بوسیدن متولدین ماه های مختلف است. امیدواریم با خواندن این فال بتوانید با شخصیت معشوقتان بیشتر آشنا شوید و ببینیدکه لبهایتان چه سرنوشت عشقی برای شما رقم می زند!
ادامه مطلب
نمی گویم تمام مردها در هر لحظه به انتظار خنده ی شما نشسته اند تا شما بخندی و اونا سوء استفاده کنند، نخیر اما در هر حال عده ای هستند و باید شما احتیاط نمایید.
نظر بنده:
اول:
اگر در یک جا مردی نامحرم حضور داشت از شوخی بپرهیزید، چون همانطور که گفتم ممکنه خنده ی شما نوعی لذت و وسوسه ایجاد کنه. همین لذت سبب دو معضل میشه.
معضل اول اینه اطرافیانت ممکنه خیال و فکر می کنند که شما به خاطر حضور اون مرد شوخی میکنی و می خندی تا غیر مستقیم بهش نخ بدید. 
خانم های
نمیدونم چرا کسایی که در شرف ازدواج اند عکسای پروفایلشون عاشقانه میشه به شدت من اگر روزی معشوقی داشته باشم  دست عشقم میگیرم از تمام شبکه های مجازی لنتی میبرم و هیچ از عشق بینمون با کسی حرف نمی زنم هروز یکی دوساعت باهاش حرف میزنم یکی دو ساعت از نزدیک میبینمش .ولی هیچ جا در موردش حرف نمیزنم چون آدم بخیل و نظر تنگ زیاده 
هیچ کس قابل اعتماد نیس شاید بخیل نباشه اما به شادی و عشق شما حسادت کنه یک لحظه ،فقط یک لحظه و همین ممکنه جرقه ای بشه برای به اتش
 
 
ای که از کوچه معشوقه ما میگذری.نامه ای دارم من.
که بدستش بدهی.داخل کوچه که رفتی.
درب سوم از چپ.خانه عشق من است.
درب چوبی که به رویش با تیغ.شعری از من.
اینچنین حک شده است."برسرت گرهمه عالم بسرم جمع شوند"
"نتوان برد هوای تو برون از سر ما".خواستی در بزنی.
رمز بین من و او چنین می باشد
"تق تق تق""تق تق تق""تق تق تق"
 
بعداز آن لحظه که در کوبیدی.
سرخود بالا کن.وبه روی دیوار.
نقش یک پنجره را پیدا کن.پشت آن پنجره چشمان تری خواهی دید
که به د
در من شادی ای هست. شادی جستجوی هشتگ های لباسِ عروس. شادیِ جدی شدن. جدی بودن. در من شادیِ معشوقه بودن هست. شادی تعصب. شادی غیرت.
در من غمی هم هست. غم عظیم. ته دلم. از هر آنچه در دلم اطمینان داشتم و اطمینان بیهوده ای بود و تنها نتیجه‌اش شک به آینده و حال و هر آنچه هست بود.
شادی ای در تو هم هست. حس می‌کنم. می‌بینم. شادیِ آزادیِ از قید، بند، وابستگی، تعهد.
در من ترسی هم هست. مثل همیشه.
 
+ مستِ بی‌اندازه‌نوشَ‌م.
در من شادی ای هست. شادی جستجوی هشتگ های لباسِ عروس. شادیِ جدی شدن. جدی بودن. در من شادیِ معشوقه بودن هست. شادی تعصب. شادی غیرت.
در من غمی هم هست. غم عظیم. ته دلم. از هر آنچه در دلم اطمینان داشتم و اطمینان بیهوده ای بود و تنها نتیجه‌اش شک به آینده و حال و هر آنچه هست بود.
شادی ای در تو هم هست. حس می‌کنم. می‌بینم. شادیِ آزادیِ رهایی از قید، بند، وابستگی، تعهد.
در من ترسی هم هست. مثل همیشه.
 
+ مستِ بی‌اندازه‌نوشَ‌م.
.
از خیلی ها شنیده بودم و خیلی جاها خوانده بودم ، آدم ها موجودات غیر قابل تغییر و لجبازی هستند که هیچوقت نمیشود روی تغییر دادنشان حساب کرد ، من اما فکر میکنم "عشق" این اعجوبه ی ناشناخته قدرت انجام هرکاری را دارد ، اگر نداشت این همه آدم عاشق برای رضایت معشوقه ی شان عوض نمیشدند ، از تیپ و رنگ لباس گرفته تا بعضی اخلاق ها و رفتارها که گاهی حتی مادران هم از تغییرشان ناامید میشوند ، مثلأ خود تو ، چقدر برای اینکه بیشتر دوستت داشته باشم آبی پوشیدی و مدل
یک قسمت کوتاه از داستانی که در کانال تلگرام هیچستانِ من بود، نمی‌دونم اما واقعا زیبا بود. دوست داشتم این‌جا هم باشه.
یک مرد برای ادامه دادن به زندگی به همسر نیاز دارد به یک همدم. چطور این سالها تنها مانده‌ای؟
من تنها نیستم. یعنی احساس تنهایی نکرده‌ام یا تنهایی را نمی‌فهمم، نمی‌دانم! اما اگر منظورت این است که چرا زنی کنارم نیست قضیه کمی درهم و برهم است. نه اینکه غیرعادی است نه فقط
توضیح بده.
نمی‌دانم ملاک مردهای دیگر برای انتخاب همسر یا م
میدانی خدای نبات :)
تو از حالِ معشوقه ات آگاهی. 
میدانی که به چه سختی تلاش میکنم زندگی کنم، امیدوار بمانم، شاد باشم و برای ادامه دادن انگیزه داشته باشم،
میدانم که از حالم آگاهی. میدانم مرا میبینی :)
تو آرامش منی. در روزهایی که تب مشکلات بالا میرود :)
خدای من، خدای نبات، خدای قطرات باران، دوستت دارم، با تمام وجود :) 
امروز روز عجیبی بود. 80 درصد وقتم را آنلاین بودم. ورزش کردم. با خیلی‌ها بحثم شد. قرار بود سلفژ تمرین کنم اما نکردم. قرار بود زود بخوابم اما نخوابیدم. دلم از گشنگی ضعف می‌رود. روز شلوغی بود. من روزهای شلوغ این شکلی را دوست ندارم. گاهی می‌زند به سرم و به بحث کردن ادامه می‌دهم. باید بروم توی غارم و کمی تنها بمانم. توی وضعیت خوبی نیستم. دارم چرند می‌نویسم. اَه اصلا همه‌چیز از زمانی شروع کرد که برای من از خاطرات معشوقه‌های سابقش حرف زد. بنده ریدم پس
بزرگی که روزگاری در جایی زندگی کرده، می گردند ببینند چی از خودش بجا گذاشته.
تخت و تاج
اسلحه و لباس
قصر و کاخ
بنا و ساختمان
شکارگاه و مطبخ
ابزار و وسایل شخصی
معشوقه ها و دوست و رفقا
و.
تنها یادگاریی که از هفده هیجده روز حضور خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها در قم وجود داره《بیت النور》محل عبادت ایشانه.
-حرم که خوب مزارشون هست-
یه خانم 26 تا 28 ساله مجرد اینقدر عزیز که میشه نیست مگه بخاطر بندگیش.
خوبه زائرین قم به اینجا هم سری بزنن.
حتمن در مورد کاموسوترا چیزهایی شنیدید. کاموسوترا میان عاشق و معشوقه است ولی امروز مفهوم عشق گسترش یافته و ما اکنون عاشق، عاشقه، معشوق و معشوقه هم داریم. 
پس پانتوسوترا اقتباسی از کاموسوترا 
تقدیم به شما عاشقان و معشوقه ها
زیر هر پرچم عشقی که هستید .
 
"پانتوسوترا"
قسمت اول - حالت ها
حالت اول: شامپو
 
عاشق یا عاشقه
می نشیند
معشوق یا معشوقه
سر
عاشق یا عاشقه
با دستان چرب شده به یک کرم خوشبو
 ماساژ می دهد
همچون هنگام شامپوزدن سر
این حالت می توان
دست تمام شهر را از پشت می بندی
-در دلبری- وقتی کمی با عشوه می خندی
در کوچه ها عطر دوسیب انگار می پیچد
 باید گذشت از موج موهایت به تدبیری
باید پرید از دام چشمانت به ترفندی
مانند دلبر های قاجاری شدی امروز
با آن دو چشم مشکی و ابروی پیوندی
ای "آذری" معشوقه ی بی مهر وسر سنگین
تلفیقی از گرمای تیر و سوز اسفندی
از ما چرا وقتی که دل بستیم دل کندی؟
حسین زحمتکش
به این فکر کن که وقتی من نباشم ، این شعرهای بی سرو سامان ، این نامه های نیمه کاره ، این خاطرات نداشته و اتفاقات نیوفتاده ، تکلیفشان چه میشود ؟! بعد از من چه کسی از تو مراقبت خواهد کرد ؟!چه کسی برای عروسک های نداشته أم مادری میکند ؟!
به این فکر کن که من ، سیندرلای قصه ات اگر نباشم تکلیف کفش هایی که برام نخریدی و نپوشیدم چه میشود ؟؟
اگر نباشم جای خالی أم را میتوانی با کسی پر کنی؟!
اصلأ مگر کسی شبیه من هست ، که نقاشی دوست بدارد تو را بکشد ، عکاسی را دو
خواب دیدم تو ایستگاه متروئم. یه ایستگاه متروی معمولی نبود. شبیه چیزهایی بود که از ایستگاه‌های قطار هند و پاکستان می‌بینیم. شلوغ، آدم‌های چمدون به دست. شکل و نژاد و لباس‌های مختلف. مسجد داشت. نمازخونه داشت. و خیلی طول کشید تا به این ایستگاه برسم. سوار ماشین بودیم. فائزه پشت فرمون بود. مامان صندلی عقب و من جلو. من داشتم موز می‌خوردم و پیاز. :| رسیدیم به میدون، راه رو به خاطر یه گودالی، انگار که برای فاضلاب، عوض کردن. از مسیر دیگری ادامه دادیم. رس
در خوابی آرام هم سان مردن. برای نبودن، در کنار خواستن نفس می کشیدم برای خواندن. بر روی چمن های که دیگر رنگِ زندگی نداشتن برای زندگی کردن، دراز کشیده بودم. در تنهایی حبس بودم اما به دنبال راه فراری نبودم. به کجا فرار کنم؟! همه، در همه جا، در تنهایی هستند. خورشید تنها هست، ماه تنها هست و زمین از همه مصیبت آورتر بیگانگانی بر روی خود دارد که سکوتِ تنهایی اش را می شکنند. شما می دانید رهایی کجاست؟! یا مثل من تن به ذلت تنهایی داده اید؟! چرا از لذت رهایی
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش
جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش
بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
ای که از کوچه معشوقه ما می‌گذری
بر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش
آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل
جانب عشق
گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود
پیش پایی به چراغ تو ببینم چه شود

یا رب اندر کنف سایه آن سرو بلند
گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود

آخر ای خاتم جمشید همایون آثار
گر فتد عکس تو بر نقش نگینم چه شود

واعظ شهر چو مهر ملک و شحنه گزید
من اگر مهر نگاری بگزینم چه شود

عقلم از خانه به در رفت و گر می این است
دیدم از پیش که در خانه دینم چه شود

صرف شد عمر گران مایه به معشوقه و می
تا از آنم چه به پیش آید از اینم چه شود

خواجه دانست که من عاشقم و هیچ نگفت
حافظ ار ن
 نزار قبانی
دوباره باران گرفتباران معشوقه‌ی من استبه پیش بازش در مهتابی می‌ایستممی‌گذارم صورتم را ولباسهایم را بشویداسفنج وارباران یعنی برگشتن هوای مه آلود شیروانی های شاد!باران یعنی قرارهای خیسباران یعنی تو برمی‌گردیشعر بر می‌گرددپاییز به معنی رسیدن دست های تابستانی توستپاییز یعنی مو و لبان تودست‌کش ها و بارانی توو عطر هندی‌ات که صد پاره‌ام می‌کندباران‌، ترانه‌ای بکر و وحشی سترپ رپه‌ی طبل‌های آفریقایی ستزله وار می‌لرزاند
روزی عروسکی پارچه‌ای به پا خواست و رو به آسمان کرد و گفت: (خداوندا این عشق چیست که همه جست و جویش می‌کنند.) خدایش گفت: (تو نیز خود جست و جو کن تا آن را بیابی.) عروسک سخن را بشنید و بی هیچ فوت وقتی رهسپار سفرِ یافتن عشق گشت. در میانه راه مردی را بدید که از غم فراق معشوقه‌ی مرده‌اش روح از بدنش جدا گشته و جسم بی‌جانش به روی زمین رها گشته.

عروسک که بسیار شنیده بود که میزبان عشق قلب است و هر قلبی قادر به تحمل درد عشق نیست، در جست و جوی قلبی برای جسم خود
این که می‌گویم اشعار حافظ و غزل‌های سعدی را لایق عشق به آدم‌ها نمی‌دانم به این دلیل است که عاشق‌ترین فرد در وقت خودش، حسابی توی کاسه‌ی شما خواهد‌گذاشت؛ فقط کافی است موقعیت یا شخص بهتری پیدا کند. به نظرم این غزل‌های حافظ و سعدی اگر برای عشق زمینی هم باشند، که به نظرم هم هست، خیلی جدی نیستند! وحی منزل نیست. حالی آمده و غزلی گفته‌اند. دیگر این که این عزیزان یک عشق و دو عشق نداشته‌اند. برای افراد مختلف غزل سروده‌اند و همین هم باز حکا
#Mehdi_Nedaei
 مهدی ندایی هنرمند آهنگساز ؛
تنظیم کننده ؛ خواننده پاپ ؛ مجسمه ساز و معمار ایرانی است. مهدی در رشته های هنری رزمی نیز فعالیت برجسته ای داشت ؛ ویدیو موزیک و آهنگهای مهدی با همکاری و اشعار کوروش از کتاب مردافسانه ای 
 در سال 2013 میلادی از شبکه های ماهواره ای ؛ سایت های موزیک و دیگر رسانه ها منتشر شد.
آثار مهدی :
( معشوقه بی وفا ، قفس ، مادر_بزرگ ، دورنگی ، قسم ، عهد ، عشق مقدس ، نیرنگ )
{ برای اطلاع از فعالیتهای هنری مهدی به کانال
 @MEHDIMUSICOFFICIAL
زن به شیطان گفت: آیا آن مرد خیاط را می بینی؟ می توانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را طلاق دهد؟ شیطان گفت: آری و این کار بسیار آسان است. شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی سعی می کرد او را وسوسه کند اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست داشت و اصلا به طلاق فکر هم نمی کرد. پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط اعتراف کرد. سپس زن گفت: اکنون آنچه اتفاق می افتد ببین و تماشا کن. زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت: چند متری از این پارچه ی زیبا می خواهم.
 نزار قبانی
دوباره باران گرفتباران معشوقه‌ی من استبه پیش بازش در مهتابی می‌ایستممی‌گذارم صورتم را ولباسهایم را بشویداسفنج وارباران یعنی برگشتن هوای مه آلود شیروانی های شاد!باران یعنی قرارهای خیسباران یعنی تو برمی‌گردیشعر بر می‌گرددپاییز به معنی رسیدن دست های تابستانی توستپاییز یعنی مو و لبان تودست‌کش ها و بارانی توو عطر هندی‌ات که صد پاره‌ام می‌کندباران‌، ترانه‌ای بکر و وحشی سترپ رپه‌ی طبل‌های آفریقایی ستزله وار می‌لرزاند
#Mehdi_Nedaei
 مهدی ندایی هنرمند آهنگساز ؛
تنظیم کننده ؛ خواننده پاپ ؛ مجسمه ساز و معمار ایرانی است. مهدی در رشته های هنری رزمی نیز فعالیت برجسته ای داشت ؛ ویدیو موزیک و آهنگهای مهدی با همکاری و اشعار کوروش از کتاب مردافسانه ای 
 در سال 2013 میلادی از شبکه های ماهواره ای ؛ سایت های موزیک و دیگر رسانه ها منتشر شد.
آثار مهدی :
( معشوقه بی وفا ، قفس ، مادر_بزرگ ، دورنگی ، قسم ، عهد ، عشق مقدس ، نیرنگ )
{ برای اطلاع از فعالیتهای هنری مهدی به کانال
 @MEHDIMUSICOFFICIAL
میدانی ، روزی که ماجرای عشق تو را به مادرم گفتم ، چه اتفاقی افتاد ؟!!
اصلأ بگذار از اول برایت بگویم.
قبل از اینکه حرفی بزنم موهایم را باز کردم و روی شانه أم ریختم مادرم گفته بود موهایت را که باز میکنی انگار چندسال بزرگتر میشوی.میخواستم وقتی از عشق تو میگویم بزرگ باشم .
بعد از آن دو استکان چای ریختم، بین خودمان بماند اما دستم را سوزاندم و نتوانستم بگویم آخ ، بلکه دلم آرام بگیرد ، مجبور بودم چون مادر اگر میفهمید بزرگ شدنم را باور نمیکرد . دست
#Mehdi_Nedaei
 مهدی ندایی هنرمند آهنگساز ؛
تنظیم کننده ؛ خواننده پاپ ؛ مجسمه ساز و معمار ایرانی است. مهدی در رشته های هنری رزمی نیز فعالیت برجسته ای داشت ؛ ویدیو موزیک و آهنگهای مهدی با همکاری و اشعار کوروش از کتاب مردافسانه ای 
 در سال 2013 میلادی از شبکه های ماهواره ای ؛ سایت های موزیک و دیگر رسانه ها منتشر شد.
آثار مهدی :
( معشوقه بی وفا ، قفس ، مادر_بزرگ ، دورنگی ، قسم ، عهد ، عشق مقدس ، نیرنگ )
{ برای اطلاع از فعالیتهای هنری مهدی به کانال
 @MEHDIMUSICOFFICIAL
t
سروده فکر فردا
رو
به آسمان
در
شبی پر ستاره
به
دل می گویم
روزگار
بیدمشکی بشریت کی می رسد
از
پشت جبهه عرق بیدمشک هم رسیده است
سر
می کشم و به ستاره ها نگاه می کنم
منورهای
بسیاری از بالای سرم عبور می کنند
به
سرباز کناری می گویم
اینها
ستاره های بشری هستند
ببین
چقدر حقیرند
با
چه هدفهای شومی
روشن
می شوند
بیا
پنهان شویم در عمق شب
بیاد
معشوقه های معصوم
معشوقه
های تنها
معشوقه
های ناامید
حیف
است این همه ستاره وکهکشان را
این همه هستی را
از
دست بدهیم
جنگ
ا
خواب دیدم تو ایستگاه متروئم. یه ایستگاه متروی معمولی نبود. شبیه چیزهایی بود که از ایستگاه‌های قطار هند و پاکستان می‌بینیم. شلوغ، آدم‌های چمدون به دست. شکل و نژاد و لباس‌های مختلف. مسجد داشت. نمازخونه داشت. و خیلی طول کشید تا به این ایستگاه برسم. سوار ماشین بودیم. فائزه پشت فرمون بود. مامان صندلی عقب و من جلو. من داشتم موز می‌خوردم و پیاز. :| رسیدیم به میدون، راه رو به خاطر یه گودالی، انگار که برای فاضلاب، عوض کردن. از مسیر دیگری ادامه دادیم. رس
اولین معشوقه ام را هنوز از نزدیک ندیده ام. کابوس زمانی سراغم می آید که از نشان دادن رخ در فضای سرد هم دریغ می کند. بی درنگ برای ناراحت نشدنش اصرارم را در کلماتم پنهان می کنم. مدت کوتاهیست که به او دوستت دارم می گویم اما به سال می رسد که می دانم سزاوار این کلمه است. برای شنیدنش باید صبر پیشه کنم. هر چقدر از تلخ بودنش می گوید من بیشتر شیرین بودنش را حس می کنم. هر چقدر از خودش می گوید من بیشتر خودم را پیدا می کنم. من اکنون همچون دشتی ام که ابری بر آسمان
خیلی یهویی صفحه‌ی وبلاگم رو باز کردم
و خیلی یهویی تصمیم گرفتم انتشار پست جدید رو بزنم.
من حالم بهتره
خیلی بهتر 
ولی هنوز دلم تنگ میشه
دلم‌میگیره بابت دوست نداشته شدن
بابت معشوق نبودن
یا بهتر بگم معشوقه‌ی کسی که عاشقش هستم بودن
من دلم این حس ناب رو میخواد
این رابطه‌ی عاشقانه رو
این نفس کشیدن رو
حس میکنم الان دارم اکسیژن حروم میکنم
حس میکنم یه چیزی توی زندگیم کم دارم
چیزی که بهم باور بده
کمکم کنه زندگی کنم
بهش تکیه کنم
من دنبال یه منبع آرا
فیلم مالیفسنت» در سال ۲۰۱۴ منتشر شد و حالا بعد از گذشت ۵ سال دنباله‌ای برای این فیلم ساخته شده است. فیلم مالیفسنت: معشوقه شیطان» با اینکه دنباله‌ای بر فیلم اول است اما به لحاظ داستانی مستقل است و اگر فیلم اول مالیفسنت را ندیده باشید باز هم به خوبی این فیلم را می‌فهمید.
مثل فیلم قبلی بازی آنجلینا جولی» در نقش مالیفیسنت بسیار چشمگیر و باورپذیر بود. مثل اینکه نقش مالیفسنت را برای آنجلینا نوشته باشند یا اینکه او برای این نقش ساخته شده است. ب
خدایا مرسی که هستی
این عشقو آفریدی
این عشق پاک بین خودم و خودتو آفریدی
خدایا مرسی که انقدر هوامو داری
حیف که خدا هستی وگرنه خودم ازت خاستگاری میکردم
مرسی که اجازه نمیدی آب توی دلم ت بخوره
هرچی میخوام هنوز ازت درخواست نکردم ، تو برام فراهم میکنی
*******حدود یک سال و چند روز از پست "خدایا مرسی" میگذره. هرچند اون پست رو با عصبانیت نوشتم ولی این "خدایا مرسی" سراسر عشق پاک تنها معشوقه ام هست ♡♡♡♡ 
******هرچی به کنکور نزدیک میشیم بیشتر به اوج نزدیک م
این حالتِ زندگی دوره‌ای با کاراکتر های یه داستان ایده آلِ منه. الان زندگی‌م داره با آیدین می‌گذره و امیدوارم همواره بعد از این یه کاراکتری من رو همراهی کنه.
 
+ دلم برای پیاده روی از درِ داروسازی تو 16 آذر تا خود ستارخان تنگ شده. در حالی که آرمان سلطان زاده تو گوشم راسکُلنیکُف راسکُلنیکُف می‌کرد.
++ دلم برای آرامش اون روزا تنگ شده. دلم برای همه‌‌ی چیزهایی که از دست داده‌م میسوزه. دلم برای همه‌ی آرامش هایی که تجربه کردم می‌گیره. امروز رقیقم
بازگشتِ تو خوب است، امّا، دیگر اسمی از آن زن نیاور!
هر زنی بود فرقی ندارد، بعد از این اسمی اصلاّ نیاور!
گرچه خورشیدِ بی‌آسمانم، می‌توانم درخشان بمانم
هی نگو اسم معشوقه‌ات را! ماه در روزِ روشن نیاور!
من فقط دوستت دارم و بس؛ خواهشی هم ندارم جز این که:
ماجراهای بی‌قیدی‌ات را، گوشه‌ی حُرمتِ من نیاور!
این‌همه گل که دیدی و چیدی، شک ندارم که حتماً شنیدی:
عطرِ مریم فقط ماندگار است؛ بی‌خودی لاله سوسن نیاور
یوسفِ بی‌ملاقاتیِ من! - گرچه با دست‌های
. فلسفه نام گذاریت هم شنیدنی بود. حقیقتش را بخواهی ربکا، مونا، ژولیت، لیلا و حتی آیدا برای خطاب کردن معشوقه ی واهی ابدا مناسب نبودند. می دانی، آنطور که باید بکر نبودند و این بیش از هر چیز آزارم می داد. ترجیح دادم صدایت کنم ریحانه. همانطور که پدرها دخترهایشان را ریحانه می نامند و دخترها ریحانه الپدر هستند. 
محبوب من. محبوب واهی خیالی من. ریحانه من.  در کنچ ذهنم پر و بالت دادم، بزرگت کردم، حتی گاهی آفریدمت، و از همه این ها مهمتر، عاشقت شدم. دق
گمانم یک ماه پیش بود که آقای ر» دوست داشت که برود تاناکورا. در مسیریابی ضعیف بود. حتی از رشت فقط گلسارش را بلد بود! روی شانه‌هایم احساس سنگینی می‌کردم. احساس مسئولیت. چون این من بودم که قبلا مسیر را چند بار رفته بود. چند دقیقه‌ای در شک و تردیدِ پیدا کردن کوچه بودیم. خندید و گازش را گرفت. گربه‌ی احمقی از آن طرف خیابان خیز برداشت و با سرعت آمد به سمت ما. گمانم قصد خودکشی داشت. شاید هم به قول علی خیال کرده که آن سمت خیابان برایش ریده‌اند! جیغ کشید
اگر از همان ابتدا خداوند از خودمان می پرسید: می خواهید در دنیا چه چیزی باشید؟ فکر نکنم جواب من انسان بودن باشد! ترجیح می دادم کاکتوسی در دل شن های داغ باشم که با آمدن ابرها در دلم قند آب می شد که باران خواهد بارید و معشوقه ام را در آغوش خواهم کشید. اگه هم می خواستم سخت تر باشد، سنگی می شدم در میانه رود تا هم قدرت خویش را وقتی آب را به دو نیم تقسیم می کنم جلوه کند و هم عبور از رود را تسهیل ببخشم. اگر دنبال زیبایی هم بودم شاخه چناری می شدم تا بلبلی
حال
دخترک اشتباهاتی داشته .دخترک یادش رفته اصالتش را ولی  دخترک میداند چکند
منتظرم منتظرم امتحان فردا رو بدهم بعد بروم سر کار و انتراک بین کار های بچه ها بشینم فکر کنم فکر کنم و برنامه بچینم فکر و فکر و فکر .
امروز فهمیدم شدیدن کمالگرا هستم دخترک صفر و صدی!صدت میکنم ببین !
سشنبه ۱۷ دی ماه سالگرد آشنایی من با پرتقالم است،من نمیتوانم عشق را انکار کنم نمیتوانم نمیشود .دوستش دارم هنوز هم ته مه های قلبم و هر چند انتخابش نبودم و ازار دیده ام ول
بااااران و دناااا استادای کیپاپ من❤
یاسی و لیندا ملکه و پادشاه هارتم
مهیاسی بهترین حامی من با نظرای خوشگلت
ریحون نمکی لپ گردالی من، آبجی کوچیکه
ملوودی خواهر مهربون نانازم
روشنا و نورا و نیکا رفیقای باحال با معرفتم
ویستا معشوقه ی من و رامتین پسر بی تربیت دوست داشتنی
Z رفیق دیوونه ی با مرام خودم
ددی بزرگواااااااااارممممممم❤
هستیییی جونم که ۲۸ ام تولدته، تولدت مبااااارک
نیلوی مهربووونم دوست حامی من
پریسای ناناز خوشملم
بهااااار بی همتای نف
مقاله ی کامل که به شما کمک میکند تا جذابیت خود را به مرور افزایش داده به جرات میتوان گفت با این مقاله شما خواهید تبدیل به جذاب ترین مرد برای معشوقه خود شوید.مجرب ترین آموزش افزایش جذابیت آقایان-آیا همواره دوست داشتید مانند آهنربا جنس مخالف باشید؟-آیا دوست داشتید همیشه در برابر تمامی خانم ها جذاب و تو دل برو باشید؟؟
ادامه مطلب
تقریبا یادم رفته بود که چقدر شب های پنجشنبه، وقتی میدانی فردا تا لنگ ظهر خواب آزاد است، خوش میگذرد. وقتی زیر پتو گوله میشوی و تو وبلاگ های ملت فوضولی میکنی. وقتی میتونی به این فکر کنی که چقدر اعصابت از دست خدا خورده ولی بهش میگی:چقدر معلم اجتماعی باحالی ساختیا.
ولی واقعا.خدا خیلی واسه جغدا پارتی بازی کردیا. کلی شبا بهشون خوش میگذره. وقتی به معشوقه هرودوت گرفته تا مسواک حضرت محمد، فکر میکنی یا تصور میکنی اگه یه خانوم غیبتوی دوران کوچه نشینی و
به شادی احتیاج داشتم. دنبال چیزی بودم که ذهنم را درگیر چیزهای شادی‌آور کند. بعد از ماه‌ها توی سایت‌‌های موسیقی ایرانی گشت زدم و به آهنگ‌های جدید گوش دادم. در بعضی‌ آهنگ‌ها خواننده حتی اگر بشکنی هم می‌زد محتوای ترانه چیزی جز تحقیر و لعن معشوقه نداشت. آدم‌های کوچکی که حاضرند به‌‌خاطر مخاطب بیشتر و ایجاد عزت‌نفس‌های تصنعی شکست‌عشقی‌شان را تقصیر معشوقه‌ی به‌ظاهر نامردشان بی‌اندازند. مثلا: حالم خرابه با خاطره‌هاتم بدم شاید که بعد
اینستاگرام و تلگرام شبیه معشوقه‌هایی بودند که به هوای رنگ و لعابشان دلبر ساده و آرام روزهای دورمان را رها کردیم و چپیدیم ور دل آنها. حالا که رهایمان کردند و تنها شدیم، حالا که هیچ جایی جایمان نیست، برگشتیم و آن دلبر ساده و آرام آغوشش برایمان باز است؛ درست در روزهایی که هیچ جایی جایمان نیست.
وبلاگ عزیزم؛ دلبر ساده و آرام روزهای دورم.
بیدار شدم. هراسان و گیج. انگار که قرار است دنیا ترمزش را بکشد. چندشنبه بود؟ چه ساعتی بود؟ یادم نمی آمد.گیر افتاده بودم در برزخ ندانستن. کمی بعد فهمیدم همه چیز سر جای خودش است، خورشید دوباره طلوع کرده، گنجشک ها بازیگوشی می کنند، آدم ها سر کار رفته اند و دنیا هم فعلا زندگی اش را دودستی چسبیده. اما فکر کردم که باید شبیه پیرمرد انیمیشن آپ، یک عصای چهارپا بخرم و یک ساعت کوچولو از همین ها که درش باز می شود و یک زنجیر دارد و توی جیب جا می شود! از همان ها
فیلم مالیفسنت» در سال ۲۰۱۴ منتشر شد و حالا بعد از گذشت ۵ سال دنباله‌ای برای این فیلم ساخته شده است. فیلم مالیفسنت: معشوقه شیطان» با اینکه دنباله‌ای بر فیلم اول است اما به لحاظ داستانی مستقل است و اگر فیلم اول مالیفسنت را ندیده باشید باز هم به خوبی این فیلم را می‌فهمید.
مثل فیلم قبلی بازی آنجلینا جولی» در نقش مالیفیسنت بسیار چشمگیر و باورپذیر بود. مثل اینکه نقش مالیفسنت را برای آنجلینا نوشته باشند یا اینکه او برای این نقش ساخته شده است. ب
زیر پنجره ی باز نشستم و دارم به این فکر می کنم که این روزها هر جایی چرخ می زنم چه واقعی باشه چه مجازی، چیزی یا کسی پیدا نمیشه که بشه حتی یک ابسیلون از این دلتنگی و تنهایی رو باهاش تقسیم کرد
دقیقا همین لحظه یه ماشین داره از کوچه رد میشه که صدای ترانه ی ناآشنایی ازش بلنده
ترانه من رو با خودش می بره به ناکجا آباد
حس دلتنگیم عمیق تر میشه
و تبدیل میشه به یه حس عجیب که انگار از کودکی باهام همراه بوده و فقط با بعضی صداها بعضی نورها و بعضی عطرها خودش رو
عشق بزرگترین محرک زندگی انسان است.  یک سوبژکتیو  که قادر است از انسان یک قهرمان بسازد . یک اسطوره یا یک افسرده بالفطره.  
ذهنیت درونی انسان او را وادار می کند که نسبت به بعد عاطفی وجود خود واکنش  نشان دهد. مثلا عاشق با دیدن معشوقه، قاف عشقش تند تر می زند.  یا از هیجان، نفسش به شماره  می افتد .  
عشق با خود دنیایی از رمز و راز را به همراه دارد.  و این رمز و راز نیز نشان دهنده ی سوبژکتیو بودن آن است.  
فاصله بین پست گذاشتن هایم کم شده که به خاطر کمبود وقت نیست، بخاطر عدم مدیریت زمانم است.
امروز لیلا چیز جالبی میگفت؛ میگفت تو بدون این که بدونی در وجود کسی که دنبالش میگردی تا دوستش داشته باشی دنبال چیز هایی میگردی که دوست داشتی خودت داشته باشیشون، دوست داشتی خودت اون ها باشی. دیدم دقیقا راست میگه و من دنبال همچین آدمی ام و بخاطر این این جوریه  که فکر میکنم نمیتونم خودم اون باشم که اشتباهه. میتونم خودم معشوقه خودم رو توی خودم بسازم. نمیدونم بر
Mehdi Nedaei
 مهدی ندایی هنرمند آهنگساز ؛ تنظیم کننده ؛ خواننده پاپ ؛ مجسمه ساز و معمار ایرانی است. مهدی در رشته های هنری رزمی نیز فعالیت برجسته ای داشت ؛ ویدیو موزیک و آهنگهای مهدی با همکاری و اشعار کوروش از کتاب مردافسانه ای در سال 2013 میلادی از شبکه های ماهواره ای سایت های موزیک و دیگر رسانه ها منتشر شد.
آثار مهدی :
( معشوقه بی وفا ، قفس ، مادر_بزرگ ، دورنگی ، قسم ، عهد ، عشق مقدس ، نیرنگ )
 
باد که پره های گوش برگ ها را به لب می گیرد و شادمانه با شاخه های ظریف درختان بازی می کند من بیش از همیشه پاییز را دوست می دارم. عشق بازی باد با طبیعت زیباترین فصل شادمانی زمین است. پاییز مثل عاشقی کهنه سوار به زرق و برق جامه های نو به رنگ های نارنجی، زرد و قرمز، معشوقه طبیعت را می فریبد تا آهسته آهسته پا به حجله زمستانی بگذارد.
چه گفتگوی مستانه ای! هیچ رازی هم در میان نیست! همه محرمیم! همه شاهدان این معاشقه چند ماهه ایم. چه دلبری ها که این برگ های پ
داستان فیلم از جایی شروع می شود که دختر یک کارگزار اجرایی هنگ کنگی گم می شود و به نظر می رسد که یک آدم ربایی برای گرفتن خون بها است. اما همچنان که ری برسلین و تیمش عمیق تر وارد قضیه می شوند، متوجه می شوند که مسبب این کار پسر یکی از دشمنان قدیمی آن ها است. او همچنین معشوقه برسلین را ربوده و او را در زندانی که با نام ایستگاه شیطان” شناخته می شود، زندانی کرده است…
ادامه مطلب
دانشجویی پس از اینکه نتونست تو درس منطق” نمره بیاره به‏استادش گفت:
استاد، شما واقعا چیزی در مورد موضوع این درس می دونید؟
استاد جواب ‏داد: بله حتما. در غیر اینصورت نمیتونستم یک
استاد باشم.
دانشجو ادامه داد: بسیار‏خوب،
من میتونم از شما یک سوال بپرسم ؟ اگه تونستید جواب صحیح بدید من نمرمو قبول میکنم
‏در غیر اینصورت شما باید قول بدین، که به من نمره کامل این درس رو بدید.استاد قبول‏ کرد و دانشجو پرسید: اون
چیه که قانونیه ولی منطقی نیست، منطقیه
 
صبح خبر رو خوندم. Cnn نوشته بود از قول ناسا: که از یه سیاره با فاصله ۵۰۰ میلیون سال نوری، هر ۱۶ روز سیگنال رادیویی دریافت میکنه!
 
از صبح تو افکارم غرقم. که اون سیگنال‌ها چی میخواد بگه؟! داره پیام خاصی میده؟ موحودات  خاصی دارن پیام میدن یا اینها هم کشف تازه ای در کائناته و فقط ما الان بهش دست پیدا کردیم و چیز مهمی نیست؟!
 
 
اگه پیام خاص از موجود خاصی باشه چی؟ چند میلیون سال قبل این پیام رو فرستادن که ما الان دریافتش کردیم؟ چی گفتن؟ نکنه یه موجود
همیشه خدا همین بودم !
از بچگی عاشق حفظ غزل های حافظ بودمحتی اگ ی جاهایی متوجه منظور دقیق واژه های چیده شده نمیشدم
ذوق زدگی سر حفظ فلان شعر و بیت عادت هفتگی ام بود
دفتری داشتم با اسم دفتر شعر های حفظ شده!
هنوز هم همینم
عاشق فلسفه و عرفان و عشق! 
بعد از اتمام یک متن نه چندان شاید منطقی انقدر ذوق میکنم که انگار در عرش آسمان در حال پروازم! :)
هنوزم مثل همیشه عاشق شکلات تلخم ب همراه شیر قهوه
هنوز هم عاشقِ دست های کوچولوی نرم و لطیف بچه هام
و بوی لپ ه
دیشب خونه ییلاقی بودیم.لذت کنار طبیعت بودن و هوای بسیار خنک و سر سبزی و سکوت و عدم دسترسی به نت و شام ساده خوشمزه مون.دم صبح از سرما لرزیدیم وسط تابستون و دختر کوچولوی ما رو پشه ها بوسه بارون کردن.
و امروز عیدی بزرگی که خدا به واسطه ی بنده هاش رسوند به دستمون.درست وسط روزهای سختی و درست اونجایی که خسته و ناامید شده بودیم.درست همون موقع و همون جایی که باید!
معشوقه به سامان شد تا باد چنین باداکفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا
مُلکی که پریشان شد
دیشب خونه ییلاقی بودیم.لذت کنار طبیعت بودن و هوای بسیار خنک و سر سبزی و سکوت و عدم دسترسی به نت و شام ساده خوشمزه مون.دم صبح از سرما لرزیدیم وسط تابستون و دختر کوچولوی ما رو پشه ها بوسه بارون کردن.
و امروز عیدی بزرگی که خدا به واسطه ی بنده هاش رسوند به دستمون.درست وسط روزهای سختی و درست اونجایی که خسته و ناامید شده بودیم.درست همون موقع و همون جایی که باید!
معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا !کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا !
مُلکی که پریشان
#Mehdi_Nedaei
 مهدی ندایی هنرمند آهنگساز ؛
تنظیم کننده ؛ خواننده پاپ ؛ مجسمه ساز و معمار ایرانی است. مهدی در رشته های هنری رزمی نیز فعالیت برجسته ای داشت ؛ ویدیو موزیک و آهنگهای مهدی با همکاری و اشعار کوروش از کتاب مردافسانه ای 
 در سال 2013 میلادی از شبکه های ماهواره ای ؛ سایت های موزیک و دیگر رسانه ها منتشر شد.
آثار مهدی :
( معشوقه بی وفا ، قفس ، مادر_بزرگ ، دورنگی ، قسم ، عهد ، عشق مقدس ، نیرنگ )
{ برای اطلاع از فعالیتهای هنری مهدی به کانال
 @MEHDIMUSICOFFICIAL

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها