نتایج جستجو برای عبارت :

مدرسمو عوض کنم

۱. رفتم خونه همکار جانو دیدم نقلی پقلی و بانمک بود باهم رفتیم خرید آش رشته داغ زیر بارون زدیم به بدن یه جوراب پفک نمکی خریدم:دی + دوس دوران مدرسمو دیدم کپی عکسش بود
۲. حرف زدن با شوهری زیر بارون [+مراقب خودت باش:*]
۳. باز بادمجون شکم پر:دی
1. تو اسانسور مدرسه گیر کردیم و کرک و پر نموند برامون. صبا زده بود زیر گریه ولی من از گریه ش خنده م گرفته بود قهقهه شیطانی سر میدادم بیشتر گریه میکرد، زنگ اسانسورو که زدم بیشتر گریه کرد :// از خنده مرررده بودم و زود خلاص شدیم ولی دیگه هرگز سوار آسانسور مدرسه نمیشم :|
ولی واقعا پله ها افتضاحن من همیشه زانوهام خالی می کنه و پخش زمین میشم رو پله ها، ببینم اخر سال ام اس میگیرم یا نه :/
2. صبح ساعت 5 صبح پا شدم فقط برا اینکه لباس مدرسمو اتو کنم :| #زن_زندگی
ب
های گایز 
بنده آذر هستم 
از گروهای کیپاپ پست میذارم 
امیدوارم لذت ببرید 
حالا اون وسط یه بزن در رو هایی هست 
ولی بهتون قول میدم میتونید اینجا همه چیز کیپاپو بدونید 
و سعی میکنم مطالب مفیدی بذارم 
درخواستی هاتونو به همین پست ثابت بگید 
هر نوع درخواست مربوط به کیپاپ و کی دراما پذیرفته میشه 
و من 17 سالمه مدرسمو تموم کردم 
وقت ازاد زیاد دارم پس 
میتونید در ادامه مطلب با همه گروهای کیپاپ اشنا شید 
اگه یکیشون جا افتاده بود بگید 
ادامه مطلب
سلام دوستان 
دلم براتو حسابی تنگ شده بود
مرس که حالمو میپرسیدید:/
خب میخوام بگم براتون از درسا
مدرسمو عوض کردم 
استادا خوبن و میتونم بگم عالینن ولی بچه ها مشکل دارن یه کم
مثلا یه هفته برا ازمون نخوندم انقدر استرس داشتم گفتم 5 نفر اخر کلاس میشم رفتم دیدم نفر 5 ام شدم فک کردک از اخر به اول زدن دیدم نه خیر در همین حد همه گند زدن
ولی خب میدونی دارم رو خودم کار میکنم از اول جدی شروع کردم و سعی میکنم درصدام پایین 50 نشه به جز زبان:/
خب معلم زیستمون رو خلی
من یادم نمیاد!روز آخر مدرسه رو میگم!
روز آخر مدرسه، وقتی لحظه خداحافظی رسید و بچه ها شروع کردن به گریه و بغل کردنم و بیان احساساتشون،حالم خیلی جالب نبود!حس خوبی نداشتم نمیدونم چرا!راستش بعضی دانش آموزا آروم و بی صدا بدون اینکه بهم نزدیک بشن یه گوشه نشسته بودن و گریه میکردن!اینارو بددددددد درک میکردم و شدید دوست داشتم،اصلا حس میکردم خودمم!انقدر اشکاشون به دلم می نشست که نگو،نگاشون میکردم نگاشونو می یدن،وقتی آروم می‌پرسیدم ازشون:اِ! گریه
همیشه این احساس رو داشتم که تو زندگیم چیزایی بوده
که اگه همون نقطه مسیر دیگه ای رو میرفتم زندگیم یه جور دیگه میشده
نمیدونم شاید بهتر یا شایدم بدتر
مثلا اگه چهارم ابتدایی مثل دوستام مدرسمو عوض میکردم
یا اگه ورودی نوبت اول یا دوم نمونه قبول نمیشدم
اگه با دوستم میرفتم ریاضی
اگه پارسال سه ماه نهاییو ول نمیکردم
اگه پارسال رتبه کنکورم بهتر میشد
اگه تو دبیرستانم کم کاری نمیکردم
اگه سال دهم با فلانی دوست نمیشدم
اگه سال یازدهم با فلانی ها دعوا نمی
امیر روی مبل رو به روییم نشسته بود.و با دست بهم اشاره میکرد.
_بله؟
باسر اشاره کرد برم پیشش.نگاهی به اطراف کردم همینم مونده برم پیش اون.دوباره گفتم:کارتون؟
اخم با نمکی کرد و گفت:بیا اینجا.
سرمو چرخوندم به سمت پریسا .نشسته بود روی صندلی کنار پارسا و بهش خیره بود.چه زوج عشقولانه ای میشدند.پس این وسط منو چرا میخواستن به بیخ این پسر ببندن.
پریسا میوه ای از روی میز برداشت و به سمت پارسا گرفت به سختی تونستم لبخنونی کنم.
_میخوری عزیزم(شایدم عشقم)
پارسا ل
  رمان عاشقانه    تیام قسمت دوم 2 
عاشقانه های حلق آویز. کلیک کنید.
 
 
امیر روی مبل رو به روییم نشسته بود.و با دست بهم اشاره میکرد.
_بله؟
باسر اشاره کرد برم پیشش.نگاهی به اطراف کردم همینم مونده برم پیش اون.دوباره گفتم:کارتون؟
اخم با نمکی کرد و گفت:بیا اینجا.
سرمو چرخوندم به سمت پریسا .نشسته بود روی صندلی کنار پارسا و بهش خیره بود.چه زوج عشقولانه ای میشدند.پس این وسط منو چرا میخواستن به بیخ این پسر ببندن.
پریسا میوه ای از روی میز برداشت و به سمت پ

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها