نتایج جستجو برای عبارت :

متنهای که انجام توضیح احساسی میدن خواستم

امشب چرا هیچی ارزو نکردم؟!
فکرمو هی مشغول کردم که به چیزایی فکر نکنم که ندارمشون
ولی الان ارزوهامو کردم
خودمو خواستم از خدا
خواستم که بخرتم
ماه رو هم خواستم
که مال من شه
مادرمو هم خواستم
گفتم هرچی صلاحمه
شهادتمم خواستم!
خدایا مارا شهید بمیران.!
فوق العاده زیباست این متن
می‌خواستم خدا را نوازش کنم !ندا رسید؛ کودک یتیم را نوازش کن
خواستم چهره خداوند را ببینم !ندا آمد؛ به صورت مادرت بنگر
خواستم به خانه خدا بروم !ندا آمد؛ قلب انسان مومن را زیارت کن
خواستم نور الهی را مشاهده کنمندا آمد؛ ازپرخوری وشکم سیر فاصله‌بگیر.
خواستم صبر خدای را ببینم !ندا آمد؛ بر زخم زبان بندگان صبر کن
خواستم خدای را یاد کنم !ندا آمد؛ ارحام و خویشانت را یاد کن
از خدا خواستم عادتهای زشت را ترکم بدهد خدا فرمود : خودت باید آنها را رها کنی
از او درخواست کردم فرزند معلولم را شفا بدهد فرمود : لازم نیست ، روحش سالم است جسم هم موقت است.
از او خواستم لا اقل به من صبر عطا کند ، فرمود : صبر ، حاصل سختی و رنج است عطا کردنی نیست، آموختنی است.
گفتم مرا خوشبخت کن، فرمود: نعمت از من خوشبخت شدن از تو
از او خواستم مرا گرفتار درد و رنج نکند فرمود : رنج از دلبستگی های دنیایی جدا و به من نزدیکترت می کند.
از او خواستم روحم را رش
ازش خواستم به حرفام گوش بده. مدام حرف میزد. با صدای بلند حرف میزد.ازش خواستم به حرفام گوش بده. مدام سرم داد می کشید.
+بس کن
ازش خواستم ادامه نده. خواستم که تموم شه. خواستم که بگم کم اوردم.
چشمامو دوختم به چشماش
اروم که شدم گفتم: بس کن. دیگه ادامه نده. از ادامه دادن خسته ام. 
به من گوش بده. من از هم پاشیدم. من خاکستر وجودمو تو دریای زندگیم ریختم
از من فقط چند قطره اشک مونده که با هر بار داد زدنت از چشمام میریزه
بس کن. این حجم از نفهميدن هاتو. این ندیدن ه
تو را برای این روزها می‌خواستم که ساغری‌سازان و صیقلان را راه برویم و هرچیزی غیر از جادوی تو و رشت دود شود.
تو را برای این روزها می‌خواستم که چهارباغ و خواجه پطروس را کشف کنیم و درخت قشنگ کوالالامپور را نشانت بدهم.
تو را برای لمس بوی خوش آتشکده یزد می‌خواستم
تو را برای حال خوش شیخ زاهد گیلانی و استخر لاهیجان می‌خواستم
 تو به اندازه‌ی سال‌های نوری دور به نظر می‌رسی و من دلتنگی‌ام را پای درختان کولالامپور، لابه‌لای عتیقه‌های اسحاق و کتا
 شعر میلاد با سعادت حضرت ولى عصر (عج)
امینی کاشانی
آید آن صبح درخشانى که من مى ‏خواستم    
روشنى بخش دل و جانى که من مى ‏خواستم
از نسیم جانفزاى گلشن آل رسول   
بشکفد گلهاى بستانى که من مى ‏خواستم
از بهارستان باغ و گلشن آل على      
آمد آن سرو خرامانى که من مى‏ خواستم
سالها در خلوت دل اشک حسرت ریختم       
تا بیامد ماه کنعانى که من مى ‏خواستم
 دیده یعقوب جان من از آن شد پر فروغ     
کآمد آن خورشید رخشانى که من مى‏ خواستم
در بهاران چ
دانلود آهنگ پویا بیاتی خواستم بگم
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * خواستم بگم * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , پویا بیاتی باشید.
دانلود آهنگ پویا بیاتی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Pouya Bayati called Khastam Begam With online playback , text and the best quality in mediac
متن اهنگ پویا بیاتی خواستم بگم
خواستم بگم پیشم بشینتا بغضمو هق هق کنممن گریه کردم تا توروبا گریه هام عاشق کنمکاری نکن بدتر بشمتنها بمونم دق کنم
 
ینی من برای اولین بار در طول تاریخ بشریت یکاری ازدوستای دخترم خواستم 
هیشکدوم نخواستن یا نتونستن انجام بدن . البته تلاشی هم نکردن 
بعد باز میگن چرا دوستای پسرت زیاده :| 
 
منم متاسفانه آدمیم که کاری نمیخام ولی اگه خواستم و نتونن دیگه ارتباطم باهاشون قط میشه نو وان وانتس یوزلس فرندز
 
اگر می‌تونستم یه‌قدرت یا چیز خوشحال‌کننده و عجیبی داشته‌باشم، اون چیز چی بود؟
خوندن ذهن مردم؟ نه. مهم نبودن افکار آدما برام رو می‌خواستم احتمالا اگر نمی‌شد یه لیوان چایی می‌خواستم که چاییش هیچوقت تموم نشه و دماش از دمایی که می‌خواستم عوض نشه. به‌جز این دوتا، این دنیا چه چیز خارق‌العاده و خوشحال‌کنندهٔ دیگه‌ای می‌تونه داشته‌باشه؟
 
من کسی را از خودم دیوانه‌تر می‌خواستم
سر نمی‌پیچید اگر یک روز سر می‌خواستم
 
اهل عشق و عاشقی، اهل تمنا، اهل درد
این چنین دیوانه‌ای را همسفر می‌خواستم
 
می‌نشستم روبه‌رویش روبه‌رویم می‌نشست
لحظه‌های عاشقی از او نظر می‌خواستم
 
او قدح در دست و من جام تمنایم به کف
هر چه او می‌داد من هم بیشتر می‌خواستم
 
من کجا؟ در می‌زدن سودای خیامی کجا؟
من پی جامی دگر جامی دگر می‌خواستم
 
هر زمان هر جا که می‌افتادم از مستی به خاک
تکیه می‌کردم به می
می‌خواستم برایت بگویم که چرا رفتم. دوست داشتم برایت تعریف کنم که چطور همه چیز به هم ریخت. که چطور همه‌ی دنیایم فرو ریخت. می‌خواستم بگویم که درست است که از بیرون همه چیز به نظر عادی می‌رسد اما از درون نابودم می‌خواستم بگویم که تو بدانی، که تو مثل دیگران فکر نکنی خوشی زده زیر دلم. می‌خواستم برایت بگویم که حالم خوش نیست. که فکر می‌کنم دیگر هیچ وقت حالم خوب نمی‌شود. می‌خواستم برایت بگویم که فکر می‌کنم همه‌ی این‌ها کفاره‌ی گناهم بوده. یا چه
زیاد پیش میاد که یاد مرکز توانبخشی بیفتم، مثل امشب. بهش که فکر می‌کنم حسم خوب نیست. اونجا هنوز سرجاشه، هنوز ساعت شش دارو ميدن، هنوز ساعت نه خاموشیه، هنوز . نصف شب میاد میگه "خانم یه قرص کارکن بده، خانم" هنوز ساعت هشت یه پرستار پشت در قفل‌شده منتظره تا صدای سرویس بیاد، هنوز سر طی کشیدن و جارو کشیدن و سرویس شستن دعواست، هنوز . بعد از خوردن داروش میگه "دستتون درد نکنه" هنوز . سعی می‌کنه داروشو زیر زبونش قایم کنه و نخوره، هنوز قانونِ 'فیکس' بردا
خواستم برایت بنویسم که برایم بنویسی از خودت، از روزهایت، از روزمره‌هایت و از خودِ این روزهایت. خواستم بنویسم با من از عشق بگو پیش از آنکه در اشک غرقه شوم. یاد براهنی آمد. دیدم هستی خسیس‌تر از حرف‌ها هست و خواهد بود. به تدوام بطالتم پرداختم؛ خسته از اندوه غروب جمعه‌ی زمستانه.
من امروز سوال پرسیدم از یه سال بالایی و پیشکسوت و اینا، م در واقع، و خیلی خوب جواب داد و کلی هم گفت آره من هستم و حواسم هست و اینا.
خواستم بگم من خیلی خوشحال شدم و از اون اتفاقا یود که ادمو به آدما امیدوار می‌کنه.
و آقای ا.ح.س. اگه این پستو دیدین، می‌خواستم بگم عمیقأ مرسی :)
می خواستم بچه گی کنم . . گفتن:
نه پر ، پایت را باز نکن  ، خودت رو جمع کن ، تنت رو بپوشون. . . .
خواستم  جوانی کنم . . . . گفتن:
بلند نخند . . نگاه نکن. . . مویت رو بپوشان . . . دست ند ه. . . . این جا نرو . . . .
خواستم بزرگ شوم . . عاشق شوم . . . . همسر . . فرزند . . . . . . خوشبختی. . .
افسوس که همیشه زیر چتر این وسایه آن بودم و غیر سایه هیچ
کاش کسی بود که باور میکرددرسته که زنم اما  من هم انسان هستم  و نه موجودی بدون حس و درک و فهم از لذت وشادی
درست تاابستان  گذشته بود که رو به روی تو نشسته بودم و چون می‌دانستم معنی این آهنگ را متوجه نمی‌شوی، با فراغ بال برایت می‌خواندم:
If you go away on this summer dayThen you might as well take the sun away
 و بدون اینکه بدانی به تو هشدار دادم که:
If you go away, as I know you mustThere'll be nothing left in this world to trust
و تو برگشتی. و بعد رفتی. و بعد تمام اعتماد من به دنیا را با یک جمله از بین بردی.
کاش حداقل معنی آهنگ سیناترا را می‌فهمیدی.
این روزا بیشتر از هر زمان دیگری تلاش می‌کنم به خودم مسلط باشم. از
می خواستم همه چیز رو از اول بنویسم، می خواستم احساساتم رو درباره شون بنویسم اما می دونی چیه؟ در بدترین حالت خودمم. هیچی سر جاش نیست و از خودم متنفرم. اینکه هیچ چیزی خوشحالم نمی کنه و حتی خودم هم نمی تونم کسی رو خوشحال کنم. اینکه احساسات سرکوب شده م رو نمی دونم چجوری باید هضم کنم. اینکه می دونم آخر این مسیر من داغون تر از چیزی می شم که هستم و انتظار دارم. دوست دارم همه ی این احساسات رو بالا بیارم و خالی شم از آدما و حسی که بهم ميدن. کلی کتاب نخونده
قلم برداشتم تا بنویسم، هر بار واژگانم مرا به سمت تو فرستادند! خواستم بنویسم تا تو را فراموش کنم، در تک تک کلمات ذهنم جا خوش کردی! روزگاری نوشتن دوای دردم بود. خواستم تو را فراموش کنم، نوشتن فراموشم شد! یک سال گذشت. یک بهار. یک تابستان. یک خزان و یک زمستان بی تو گذشت. آب از آب تکان نخورد اما گویی درختِ واژگانم خشکید. "نوشتن" که روزگاری قلبمان را به هم پیوند میداد حالا انگار فرسنگ ها از روزمرگی هایم دور است. یک سال گذشت و من هنوز مینویسم تا تو را ف
من نمی‌خواستم کتاب در مورد مرگ/خودکشی بخونم.یعنی، چرا، می‌خواستم، اما این کتاب در مورد مرگ نبود اند وری پنتلی دیسترکتد می. ای تات ابات مای فرندز اند الاسکا'ز پرسونلیتی انستد اف دث، اند ای واز فاکینگ هپی فور ا دی، اند اپرنتلی ای کنت ایون هو دت بیکاز ایم تینکینگ ابات دث اند هاو کیلینگ مایسلف مایت افکت ادرز ویچ د انسر ایز این نو وی.فاک.فاک.
من او را از خودش هم گرفته بودم.
نمی خواستم او را به معنای عام تصاحب کنم.
تمام خواسته ام داشتنش بود.
می خواستم او را فقط برای خودم نگه دارم
و ذره ذره کشفش کنم.
هیچوقت تکراری نمی شد.
هر بار چیز جدیدی از میان حرف ها و رفتارش
کشف می کردم.
فکرش را بکن.
کسی که بارها توی کافه کنارت نشسته
و با تو شیرکاکائوی داغ خورده،
ناگهان بفهمی از شیرکاکائو و بوی مسخ کننده اش متنفر است.
 
معصومه باقری
امروز یه نفر بهم ابراز محبت کردکه دلم قنج رفت
خواستم جوابشو بدم
اولین چیزی که خواستم تایپ کردم، یاد اولین روزهای قدیم افتادم
و فقط نوشتم ممنون
و نتونستم به کس دیگه ای جز خودش فکرکنم
چندشب پیش هم خوابشو دیدم
خیلی دوس داشتنی بود
مثل همیشه لوس و شیطون
همین
فاطمه کیست؟
خواستم بگویم: فاطمه دختر خدیجه ی بزرگ است دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه دختر محمد(ص) است دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه همسر علی(ع) است دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه مادر حسنین(ع) است دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه مادر زینب(س) است باز دیدم که فاطمه نیست.
نه، اینها همه هستو این همه اطمه نیست.
فاطمه، فاطمه است.
سلام خدمت همه بیننده های عزیز می خواستم بگم خیلی هامون واسه عید برنامه ریزی کردیم تا به مسافرت بریم مخصوصا به شمال.می خواستم بگم با شیوع هرچه بیشتر covid-19 مازندران به علت سفر های غیر ضروری رتبه دوم را کسب کرده .از همه شما خواستار اینم که لطفا سفر بیرویه نکنید و اگر کار ضروری ندارید در خانه هایتان بمانید.با تشکر
بسم الله الرحمن الرحیم ./
 من از کودکی عاشقت بوده ام قبولم نما، گرچه آلوده ام . .  
 
یازده ماه از خدا این روزها را خواستم 
دیدۀ تر خواستم حال بکا را خواستم
 
اذن دق الباب این خانه برای ما بس است
استجابت پیشکش فیض دعا را خواستم 
 
یازده ماهست می خواهم که سلطانی کنم 
پشت این در ماندن و دست گدا را خواستم . . .  
 
قول دادم این محرم معصیت کمتر کنم
همت توبه به درگاه خدا را خواستم
 
از علی موسی الرضا رزق لباس مشکیه
دستباف حضرت خیرالنسا را خواستم 
 
هر محر
اره این قرار بود یه پسته cool و خفن باشه. ولى متأسفانه حال ندارم پست بزارم
حتما میپرسین چرا؟ البته شایدم نپرسین ولى خب بهتون میگم.
چون تنبلیم میاد:///
چ دلیلى از این محکم ترررر
هدفى ازین پست نداشتم
فقط خواستم ببینم. خواستم ببینم هنوزم میتونم ببینم یا نع://
ول کنین خل شدم. من که بهتون گفتم نخونین 
این بازی رو دانلود و نصب کردم ولی به مشکل بر خورده بود، مشکلش رو حل کردم و خواستم به اون بنده خدا هایی که کمک می خواستم کمک کنم اما اجازه ارسال لینک دانلود نداشتم. بخاطر همین این مطلب رو به صورت موقتی میزارم.
http://bayanbox.ir/download/5421849417817758055/xlive.rar
اول خواستم به خودم بگم راحته بعدشم خواستم ازش فرار کنم دیدم چه کاریه ؟ این انرژیی که میخوای صرف این کارا بکنی رو بذار صرف کنار اومدن باهاش و جلو رفتن 
بذار صرف صبر کردن اینطوری به صرفه ترم هست لااقل تهش از خودت راضیی میتونی ژست قدرتم بگیری که وای من چقدر قوی ام 
اما میدونی چیه ؟ این دومیه دردش بیشتره درد هم که پنجمین علائم حیاتیه :)
 
+که صبر راه درازی به مرگ پیوسته ست 
من از اسمان تنها خواستم ببارد. بر مزرعه ای که مدتهاست در نگاهش ارزوی قطره های باران موج می زند.
من از مترسگ با کلاه زرد خواستم بیدار بماند. بر سر دانه های خواب آلود گندم که مدت هاست به خواب زندگی کردن رفته اند.
صدای آرام در گوشم زمزمه کرد، خودت چکار می کنی؟
بار دیگر به فکر فرو رفتم با مظمون این سوال که خواسته ام از خودم چیست؟
می‌خواستم در تاریکی به دیگران، دنیای اطرافم را نشان دهم، خودم را و تو را به خودت.
می‌خواستم سرِ به سنگ خورده‌ام را باز بکوبم به سنگ. به سنگ، دیدن را بفهمانم. سرم باز خورد به سنگ و باز نفهمیدم.
در انجماد ذهنم سالهای سیاهی‌ست که سراسر به تباهی رسیده‌اند، کودکانی که صدا را شنیده‌اند، به طناب آویزان شدند و گردنِ کشیده، تاب خورده‌اند‌. چه دیوانه ها که با دست خود، زنجیر به دست و پای خود زدند. سربازانِ بی سلاح که بر خلاف میل، رفتند به جنگ خویش و ب
حس من امروز این بوده که وارد ماهی شدیم که هرچه آرزو کنم و از خدا بخواهم برایم برآورده میکند و  از دیروز به این فکر میکردم که پارسال ماه رمضان از خدا چه خواستم و خدا چه کرد و همینجور که با خودم مرور میکردم میدیدم هرچه خواستم بهبهترین شکل عطا کرده است و امروز روز اول ماه رمضان با قوت و انگیزه بیشتر از خدا طلب حاجت  دارم.
❤️ دلــــــــــــــــنوشته .❤️
 زندگیِ بی مهدی.
دست به قلم بردم تا برایتان حرف ها بزنم 
اما نشد.
خواستم از "دردم" بگویم
دیدم دردِ شما ، خودِ (( من )) م.
خواستم از "بی کسی" ام حرف بزنم
دیدم (تنها) تر از شما در عالم نیست.
خواستم بگویم" دلم از روزگار گرفته"
دیدم خودم در (خون به دل) کردنِ شما کم نگذاشته ام
قلم کم آورد.
به راستی که وسعت (( مظلومیت )) شما قابل اندازه گیری نیست
از یه فروشگاه اینترنتی برای n امین بار خرید کردم. اشتباهی جای یکی از چیزایی که سفارش دادم، یه چیز دیگه فرستادن که قیمتش بیشتر از دو برابر چیزی که سفارش داده بودمه. اتفاقا بازش هم کردم. :) چون فکر کردم همونه که می خواستم.
زنگ زدم گفتم، می خوام بقیه پولتون رو بدم؛ چیکار کنم؟ گفتن تقاضای مرجوعی بده ولی توی توضيحات بنویس. 
توضيح رو نخونده یارو تایید کرده که مرجوع کنم، درصورتی که به خاطر باز کردنش شرایط مرجوعی نداره. 
منم درخواست مرجوعی رو کنسل کرد
مردم چقدر احساسي برخورد می کنند! چقدر احساسي انتخاب می کنند! احساسي رای ميدن! آدم حرص می خوره فقط! همیشه همینجوریما حتی موقع انتخابات :/
فکر کن دیشب شروین و گروه پایتخت حذف شدن! به جاشون خانوم عروسک گردان و پرهام و سما رفتن بالا :( 
با این اوضاع هر چی عصر جدید جلوتر می ره خوبا حذف می شن و جذابیتش به شدت میاد پایین.
+ حالا تعصبی روی نظرم ندارم ولی در هر صورت نظرم اینه :/
خواستم داد شوم گرچه لبم دوخته است
خودم و جدم و جد پدرم سوخته است
 
خواستم جیغ شوم گریه‌ی بی‌شرط شوم
خواستم از همه ی مرحله ها پرت شوم
 
وسط گریه ی من رقص جنوبی کردیم
کامپیوتر شدم و بازی خوبی کردیم
 
کسی از گوشی مشغول به من می‌خندید
آخر مرحله شد غول به من می‌خندید
 
دل به تغییر به تحقیر به زندان دادم
وسط تلوزیون باختم و جان دادم
 
یک نفر از وسط کوچه صدا کرد مرا
بازی مسخره ای بود رها کرد مرا
ادامه مطلب
رفتم سه عدد کتاب درسی اورجینال خریدم ۳۱۶ تومن، با تخفیف.همینا رو اگه کپی‌شو می‌خریدم از تکثیری بغل خوابگاه، شاید ۵۰ - ۶۰ تومن می‌شد.خودمم نمی‌دونم چه منطقی پشت این کارم بود. شاید یه نمه خواستم حلال حرومی رو رعایت کنم. شایدم یه ذره دلم به حال نویسنده و انتشارات کتاب سوخت تو این اوضاع.شایدم با این کار فقط خواستم حال خودمو -با یک منطق نامعلوم- خوب کنم.
منی که توو کل زندگیم
فقط خوردم و شستم
یه شب خواستم و توانستم
یه کیک خوب بپزم
سریع با جنون لذت زنگ زدم
تا یار دعوت کنم
خواستم پز بدم که بلدم
خواستم تا بگم دوست دارم
اما فراموش کردم
شمع تولد بخرم
مثل دیوانه ها ترسیدم
و روی کیک سیگار کاشتم
سلام 
آقای k رو انفالو و بلاکش کردم که دیگه اینستا هم فرت و فرت پیشنهاد نده 
و علتش این بود که نمی خواستم هر پستی بزارم که  به این فکر کنم که چ فکری میکنه.
چ احساسي داره .و مطمئن  بودم که حسودی هم میکنه 
هم بمن , هم به بنیامین 
حقیقت اینه که زمانی من رو دوست داشت و من هم اونو
ولی دیگه باید خاک میشد 

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها