نتایج جستجو برای عبارت :

مانهوا با شوهرم ازدواج کن

آیا شوهرم میتونه صیغه کنه؟
-سوالات شرعی درباره صیغه موقت -احکام ازدواج موقت و صیغه آن -پاسخ به سوالات رایج در ازدواج موقت -الف -طلبه پاسخگو/ پرسش از شما پاسخ ازما -شرائط صیغه (عقد موقت) -آیا ازدواج موقت یا صیغه به مدت یک ساعت و بدون ثبت از نظر شرعی و -Videos-سوال درباره صیغه -ازدواج موقت -پاسخ به بیست سوال ازدواج موقت (صیغه) -احکام ازدواج موقت از نگاه آیت الله سیستانی -احکام ازدواج موقت از نگاه آیت الله سیستانی (1) -صیغه کردن -سوال در باره احکام , صیغه مو
همسر خیلی گرم مزاج ، شوهرم هر شب از من رابطه میخواد ، توان پاسخگویی به نیازهای جنسی شوهرم رو ندارم ، زایمان کردم کمرم هنوز درد میکنه اما شوهرم رابطه میخواد. . شما بگید من چکار کنم./وبسایت مشاوره۲۴ شما هم مشکل خود را در قالب یک
خانمی۴۰ ساله هستم و همسرم ۴۸ ساله بیست ساله ازدواج کردیم حدود ۲ سال هست شوهرم با همسایه روبرو دوست شده و رابطه تلفنی داره و روز به روز بیشتر میشه زندگی رو خیلی برامون تلخ کرده هر روز دعوا و کتک کاری داریم دیگه کار به جایی رسیده میگه میخام  طلاقت بدم یه دختر ۱۸ ساله و دو پسر ۱۱-۸ دارم
یکی از چیزهایی که به تازگی درون خودم کشف کردم اینه که محبتی که به مادرهمسرم در دلم دارم خیلی خیلی وابسته به رابطه ایه که با همسرم دارم.
یعنی وقت هایی که خیلی خوب و خوش و خندانیم و محبت وجودم رو سرشار کرده مادر شوهرم رو هم خیییلی خیلی دوست دارم.
اما وقت هایی که از شوهرم دلخورم یا هر گونه ناراحتی ای پیش اومده که مل رو با هم سنگین رنگین کرده، رفتارم با مادر شوهرمم سرد میشه انگار! ناخودآگاه! 
این در حاایه که درباره پدر شوهرم اصلا چنین چیزی صدق نمیک
سلام
من ۲۹ سال سن دارم و ۶ ساله ازدواج کردم، در دوران عقد من نمیدونستم و شوهرم با یه خانمی از مجردی که دوست بوده رابطه اش رو تا اوایل ازدواج مون متاسفانه ادامه میده، اما من یک ماه بعد از عروسی فهمیدم و میخواستم جدا بشم که شوهرم خیلی اظهار پشیمانی کرد و حتی۴۰ روز روزه گرفت و توبه کرد.
بعد از اون دیگه اعتماد بهش ندارم انگار حس بدی دارم، در صورتی که خوب شده و خیلی تغییر کرده،  اهل نماز و روزه هست و در زندگیم مشکلی باهاش ندارم و خیلی باهام مهربونه و
سلام
من ۲۹ سال سن دارم و ۶ ساله ازدواج کردم، در دوران عقد من نمیدونستم و شوهرم با یه خانمی از مجردی که دوست بوده رابطه اش رو تا اوایل ازدواج مون متاسفانه ادامه میده، اما من یک ماه بعد از عروسی فهمیدم و میخواستم جدا بشم که شوهرم خیلی اظهار پشیمانی کرد و حتی۴۰ روز روزه گرفت و توبه کرد.
بعد از اون دیگه اعتماد بهش ندارم انگار حس بدی دارم، در صورتی که خوب شده و خیلی تغییر کرده،  اهل نماز و روزه هست و در زندگیم مشکلی باهاش ندارم و خیلی باهام مهربونه و
سلام من خانمی ۳۹ساله هستم . من و همسرم پسر عمه دختر دایی هستیم هر دو ازدواج دوممون هست. از ازدواج مشترکمون تو چهار سال یک پسر و یک دختر داریم. خدا رو شکر هر دو از زندگیمون راضی هستیم. گله من ازخانواده همسرم که عمم هستن که هیچ کمکی به ما نکردن . ما از صفر زندگیمون رو شروع کردیم‌ حتی فرش و لوازم نداشتیم خانواده خودم و دوستام به ما کمک کردن تا سر و سامان بگیریم. اما مادر شوهرم با اینکه وضع مالی خوبی داشتن اصلا کمک نکردن حتی رابطشون رو با ما قطع کردن .
شوهرم نمیتونه منو به ارگاسم برسونه
سلـــام ، ببخشید من یک سوال داشتم !
من یک دخترم و شوهرم نمیتونه منو کنه !!
یعنی به ارگاسم نمیرسم و فقط با خودیی ء میشم.
میخواستم ببینم این طبیعی هستش یا نه ؟
چرا اینجوری میشه ؟
درمان داره ؟
چطوری به با دخول بشم و ارگاسم تجربه کنم ؟
دختر خانم ها جواب بدن لطفا !
کسی راهکاری داره برای این مشکل ؟
کسی هم مثل من هست یا نه ؟
خیلی ممنون از وبلاگ خوبتون .
شوهرم به خودیی مبتلا است
سلــــام ،
من یک خانم 24 ساله هستم و به تازگی متوجه شدم که شوهرم
یواشکی فیلم های کی نگاه میکنه و خودیی میکنه !
این کارش عینه خیانته برام ، دیگه نمیتونم تحمل کنم ، چیکار باید بکنم !!!
اصلا دلیل این کار هاشو نمیفهمم ، من همه چی دارم !! قیافه ، هیکل ، اندام خوب و. در کل همه چی !!!
به نظر شما با یک همچین شوهری چیکار باید کرد؟
آیا راهی برای ترک خودیی جود داره ؟؟
کسی راهکاری داره ؟
وقتی بیمارستان بودیم منو دخترم .شوهرم شب رفته بود مغازه نامزد آبجی کوچیکه چیزی بخوره انجا دو تایی شروع کردن به بدگویی از خانواده ما ، اون ها (نامزد آبجی و مادرش) گفته بودن این ها ش حجابن و به فکر قرو فر .شوهرم هم هر چی راست و دروغ بلد بوده گفته
دو تایی هم چقولی کردن که اون یکی این ها رو گفته و با هم (شوهرم و نامزد آبجی) بحث بدی کردن ,بعد مادر پسره زنگ زده به شوهرم که چرابه پسرم اینطوری گفتی شوهر بادب و با تربیت منم هر چی دلش خواسته به مادر پسره گفت
سلام
من یک دختره بیست و هشت ساله هستم که شوهرم الان در سن سی سالگیه، و یک دوست دارم که اون بیست و چهار سالشه. اوایل که با شوهرم ازدواج کردم خیلی دوستش داشتم و همچنین اون هم منو خیلی دوست داشت ولی بعد از مدتی رفته رفته متوجه ارتباط این دوست بیست و چهار ساله م با شوهرم به شکل دوستی شدم تا اینکه متوجه شدم . !
میتونستم فورا زنگ بزنم به پلیس اون جا ولی دوست نداشتم این کار رو بکنم چون یه بچه کوچیک هم دارم بچه م هم یه کم گیج شده بود، ولی من برای اون ماست
یه زنی میگفت:
فهمیدم شوهرم با یه دختری تو فیس بوک پی ام بازی میکردن، دختره اسم خودشو گذاشته (پروانه طلایی)
پی ام هاشونو چک کردم دیدم به همدیگه حرفهای قشنگ و عاشقانه میزنن و قرار ازدواج گذاشتن.
شوهرم تو فیسبوک اسم خودشو گذاشته(پسر دنیا دیده)
یه فکری تو سرم زد که ازش انتقام بگیرم، رفتم تو فیس بوک برای خودم یه پروفایل درست کردم و اسم خودمو گذاشتم(ابو القعقاع)
ادامه مطلب
شوهرم فکر کرده من نوکرشم

ثبت و از سویی بازدارنده رفتار بی‌ادبانه وارد شود. برای مثال در بعضی مشاغل در قیاس با دیگر مشاغل رفتار کلامی تند و گاه بی‌ادبانه رایج است و فرد کارفرما یا کارگر بعد ازمدتی آن را شیوه گفت‌وگوی خود به ویژه با زیردستان خود می کند. بی شک همسر شما به راحتی نمی‌تواند شغل خود یا والدین خود را برای همیشه ترک کند اما اگر حداقل بداند که علت رفتار کلامی وی چیست، ممکن است در مدیریت و بهبود آن تامل بیشتری کند.
 
ادامه مطلب
سلام
من مشکلی دارم که شاید مسخره به نظر بیاد ولی خیلی ناراحتم کرده، من ازدواج کردم و مشکلی با شوهرم ندارم جز اینکه من وقتی عکس هام رو میبینم یا مثلا پیش دوستام میرم یا کلا تو جامعه و اطرافیان اعتماد به نفس میگیرم چون خب از ظاهرم تعریف میکنن ولی خب شوهرم ازم تعریف نمیکنه .
اولا میگفتم خب یاد نداره بلد نیست، اشکال نداره، ولی از خواهرش تعریف میکنه اگه لباس جدیدی میپوشه اگه کاری میکنه تغییراتش رو به وضوح میبینه، خواهرش خوشگل نیست، شوهرم اینو مید
دیشب مهمان بودیم 
یک زن خوب دارد پسرعموی شوهرم .یک زن تمام عیار
یک مشعله خوب هم یکی از حضار مهمانی داشت یک مشعله تمام عیار. و آن این که دختران و پسران را برای ازدواج به هم معرفی می کرد
زن خوب مهمانی در حینی که مشعله خوب مهمان داشت غلغل می زد و برای پسری از اقوام دست به کار شده بودند انواع دخترها را از توی گوشی با مشخصات و تیپ و ترتیب و قیافه برانداز می کردند حرگت شیرینی کرد:
رو به همسرش گفت: عزیز تو دختری چیزی نمی خوای!
نه که دخترهای لیست زیاد بو
با سلام خدمت دوستان
میخواستم بپرسم که زوجی هست یا میشناسید که بالای 8-9 سال از زندگی مشترک شون گذشته باشه خودشون انتخاب کرده باشن کلا بچه دار نشن؟ اگه بتونید دلیلش رو هم بگید ممنون میشم.
الان چه حسی دارن؟، هنوزم اگه بتونن بچه دار بشن، دل شون بچه نمیخواد؟، اگر جنسیت نظر دهنده هم ذکر بشه ممنون میشم و اگه امکانش باشه استان محل زندگی شون
ممنون

مرتبط با عدم تمایل به بچه دار شدن بعد از ازدواج :
می خوام ازدواج کنم ولی هیچ وقت نمی خوام بچه دار بشم
عل
ما
و کسانی که از کالچری مشابه کالچر ما میان
فکر میکنیم که باید حتما کلی مخفی کاری و کاریزما داشته باشیم
فکر میکنیم نباید بگیم که مثلا من توی فقر زندگی کردم
یا مثلا من قبلا ازدواج کردم
یا یه بچه دارم
یا نمیدونم خیلی چیزای دیگه
این کاناداییا ازون ور بوم افتادن
اغلبشون میان میگن 4 بار خودکشی کردن
هشت ماه بیمارستان خوابیدن به خاطر ناراحتی عصبی
و.

من فکر میکنم
اگه شما من رو میبینین
نقاط خوب زندگیمو
باید قسمتهای سخت و تلخ رو هم گفت
بارها شده وقتی
حس میکنم دارم بهش خیانت میکنم وقتی به حرف بقیه گفتم بله، وقتی زورکی لبخند میزنم، وقتی میتونه با کسی ازدواج کنه که دوسش داشته باشه، از تظاهر کردن هام خسته شدم، از اینکه خودم رو گول زدم دوسش دارم، دارم روانی میشم.
آره همه شرایطش خوبه تموم فامیل گفتن فلانی(یعنی مادرم) از بس زرنگه دخترش رو بند مهدی کرده ،مطمئنم خواستگاری خیلی ها بره زنش میشن، اینم مطمئنم بهتر از این گیرم نمیاد. اما دلم باهاش نیست، حرفی که هیچ کس نفهمیدش، همه چی خوبه اما به دل
بعضی مواقع از تیپ و قیافه شوهرم یا طرز رفتار و حرف زدنش بدم میاد و حوصله ش رو ندارم. الکی خودم رو راضی نشون میدم.
یادمه اوایل ازدواج برای اینکه برگرده خونه لحظه شماری میکردم، پیام های عاشقانه و تماس و . ، حتی دوست داشتم همه ش پیشش باشم، ولی الان نه، برام فرقی نمیکنه زود بیاد یا دیر، حس بدیه ، نمیدونم بابد چکار کنم.
انگار زندگیم کسل کننده شده و تکراری، من خیلی از تکرار بیزارم، یه جورایی خیلی تلاش میکنم که تنوع داشته باشم ولی بازم درونم کسل هست و
طنز خانومی تعریف می‌کرد:من و همسرم با هم بگو مگو کردیم؛از دست شوهرم ناراحت شدم و با سرعت از اتاق خارج شدم.لباسم رو از پشت گرفت و مانع خروجم شد. در حالیکه من به شدت ناراحت بودم گفتم: ولم کن.به خدا نمیخوام حرفاتو گوش بدم؛ سعی نکن منو راضی کنی بمونم؛ من خیلی از دستت ناراحتمنمیخوام حتی صداتو بشنوم حتی یک کلمه، پس خواهش می‌کنم ولم کن.وقتی سرم رو به عقب برگردوندم دیدم پیراهنم به دستگیره درب گیر کرده و شوهرم سر جای خودش نشسته و از خنده روده بر شده
مادرشوهرم در همه امور زندگیم دخالت میکنه
من بیشتر از مادر خودم به مادرشوهرم احترام می‌گذارم و البته متقابلا هم بی‌احترامی ندیده‌ام اما بزرگ‌ترین مشکل زندگی مشترکم، ‌مادرشوهرم است چون در همه جای زندگی‌ام حضور دارد و انگار رد پایش همه جا هست! تا حالا نشده با شوهرم تنهایی به مسافرت، مهمانی، عروسی و . برویم. همیشه باید مادر شوهرم را همراه‌مان ببریم. به خاطر شوهرم تحمل می‌کنم و دچار انواع و اقسام بیماری‌های روحی به خاطر سرکوب احساسم شده
حکم جلب شوهرم را گرفتم وبه زندان رفت در زندان به توافق رسیدیم که مبلغی از مهریه را بگیرم و طلاق توافقی انجام شود ولی بعد از آن شوهرم حاضر به طلاق نشده و محکومیت عدم تمکین برای من صادر شده است می خواستم بدانم آیا می توانم نسبت به بقیه مهریه اقدام کنم؟

باسلام طرح دادخواست مطالبه مهریه اگر بخشیده نشده باشد بی قید و شرط است

منبع: سایت وکالت دادراه
سلام به همگی 
شوشو از رفت و آمد فراریه. مجردی هم همینجوری بوده. بابت همین، خواهرش بدجوری بهش گیر میده و از چشم من می بینه. چند شب پیش شام رفته بودیم به خونه مادر شوهرم که خواهر شوهرم هم اومد اون جا و هر چی دری وری و توهین بود نثارم کرد. اون لحظه مادرش فقط ما رو نگاه میکرد. منم بالاخره برای اولین بار بعد از ۴ سال سکوت و بی خیالی جوابش رو دادم.
الانم چند هفته از اون شب میگذره. نه ما رفتیم اونجا و نه اونا اومدن اینجا . حالم از هر دوشون بهم میخوره. نمید
سلام
خسته نباشید
این آقایونی که میگن ما بچه نمیخوایم پس برای چی ازدواج میکنن؟، واقعا هدفشون از ازدواج کردن چیه؟، از نظر من این ها فقط به دنبال رفع نیاز جنسی شون هستن و خودشون رو پشت این حرف که ما دل مون نمیخواد، بچه هامون رو ،پاره تن مون رو تو همچنین جامعه ای به دنیا بیاریم تا مثل خودمون زجر بکشه قایم کردن !. 
ولی پس برای چی ازدواج میکنن چون هدف شون بقای نسل نیست؟!  تو جامعه ی ما به یه شکل دیگه ای هم میشه این نیاز رو برطرف کرد حالا یا حلال (ازدوا
علایم و نشانه های خودیی در بدن
سلـــام
خسته نباشید
کسی میدونه از کجا میشه فهمید که چه کسی خودیی میکنه یا نه ؟!؟!؟
نشانه های خودیی در مردان چیست؟
از کجا میشه فهمید که شوهرم خودیی میکنه یا نه ؟
آیا راهی برای فهمیدن این موضوع هست ؟
من فکر میکنم که شوهرم یواشکی خودیی میکنه تو تنهایی هاش !
با یک همچین شوهری چیکار باید کرد ؟
سوال:
سلام،
من دختری عقد کرده هستم،  مقداری از مهریه ام را به شوهرم بخشیدم. حالا خانواده ام با من لج کردند و دیروز تا حد مرگ توسط مادر و برادرم کتک خوردم؛ بعد هم رفتند کلانتری به دروغ گفتند من از خانه فرار کردم با اینکه شوهرم مسافرت هست و منم هنوز در خانه پدرم هستم.سوالم اینه که میتونم از خانه برم بیرون بدون اجازه پدرم و در جای دیگه زندگی کنم تا شوهرم برگرده؟  آیا این رفتن من مشکل قانونی نداره؟ در ضمن شوهرم از این قصد من برای رفتن و برنگشتن اگا
سلام
خانومی هستم با سه تا بچه، خونه مون کوچیکه و اتاق خواب نداره، شوهرم حساسه، موقع خواب دوست نداره ما جامون رو زن و شوهری پیش هم بندازیم، برای اینکه بچه ها حساس نشن و میگه‌ این کار باعث میشه روی بچه ها باز نشه و روحیه اونا تحت تاثیر قرار میگیره.
میخواستم بدونم آیا کار شوهرم درسته یا نه، چیکار کنیم؟
مرتبط با بُعد جنسی شوهرداری:
می خوام حس مردانگی رو در شوهرم زنده کنم؟
چطور تا آخر عمر برای همسرم جذابیت جنسی داشته باشم
نکاتی برای شوهرداری - خان
سلام دوستان 
انقدر که  جمله "با عشق ازدواج کنین نه سنتی" رو شنیدم با خودم فکر میکنم یعنی یه روزی منم عشق رو تجربه میکنم ؟ بچه ها به نظرتون عشق واسه دخترهای با حیا و محجبه هم پیش میاد؟ والا من که تا حالا ندیدم به جز یه دختر عمو پسر عمو که هر دو مذهبی و محجبه بودن که سرانجام شون به عشق و خدا رو شکر ازدواج کشید.
حالا میشه بگید آیا واسه افراد محجبه و مذهبی هم عشق بوجود میاد؟ به نظر من که نمیاد آخرش هم سنتی ازدواج میکنم.
مرتبط:
چند سوال از کسانی که به ر
یه اتفاق بدی که تو دوره ی تاهل دیدم میفته ؛ بریدن از اطراف و چسبیدن به هم دیگه اس. 
مثلا طرف حتی شام و نهاریم درست نمیکنه ، خونه ای تمیز نمیکنه ، کلا کار خاصی نمیکنه ، اما نه دیگه بیرون میره ، نه کاری ! همه کار با شوهر! 
میگی بیا یه شب دور هم ، نه شوهرم هست. 
بریم پیاده روی ، نه شوهرم خونه خوابه :/ . 
چه کاریه من نمیدونم :/ 
تنبل میشن شدییید. 
یعنی فقط تو خونه ان با شوهر ، نهایت بیرون با شوهر :/ 
یه وضعی عصن.
اینجور آدمها رو میبینم قلبم درد میگیره ع
سلام
من زنی هستم که به علت مشکلات عدیده ای که شوهرم داشت، در پروسه طلاق هستم. دخترم پیش پدرش هست. کارهای طلاق ما الان تو سال سوم هست، و شوهرم حاضر به طلاق دادن من نیست. 
من سه سال هست که خیلی تنهام. شرعا و قانونا زن شوهر دار هستم و حقیقتا بدون شوهر و تنهام. خیلی خیلی احساس تنهایی میکنم و نیاز های عاطفی هم بهم فشار وارد میکنن. از خانواده مذهبی هستم و دوست ندارم کاری کنم که باعث خجالت خودم و خانواده بشه و پرونده هام تو دادگاه با مشکل بر بخوره . چیکار
سلام
من یه دختری هستم که کمتر پیش میاد مسائل مهمی مثل سالگرد ازدواج و تولد و .، یادم بره. حالا با پسری در آستانه ازدواج قرار گرفتم که برعکس من یه خرده در به خاطر سپردن تاریخ های خاص یا برخی صحبت هایی که از نظر من مهمه ضعیف هستن و  این رو هم خودشون اقرار کردن.
حالا خانوم ها و آقایون با تجربه به من بگین در برخورد با همچین مواقعی که ایشون یادش میره من چه برخوردی بکنم؟، قطعا برخورد بد منظورم نیست چون خودم این رو پذیرفتم، منظورم یه راهکاره که هم ای
 
​​​​​
نام مانهوا : عشق مثل شکوفه گیلاسهژانر: عاشقانه ، کمدی ، درام ، مدرسه ایوضعیت: در حال انتشار خلاصه: لین دختری ١۶ ساله ست که عاشق پسری شده ولی روش نمیشه که بهش اعتراف کنه یه روز که داشته با خودش حرف میزده یه نفر صداشو میشنوه و. 
 
​​​​​
نام مانهوا : عشق مثل شکوفه گیلاسهژانر: عاشقانه ، کمدی ، درام ، مدرسه ایوضعیت: در حال انتشار خلاصه: لین دختری ١۶ ساله ست که عاشق پسری شده ولی روش نمیشه که بهش اعتراف کنه یه روز که داشته با خودش حرف میزده یه نفر صداشو میشنوه و. 
 
​​​​​
نام مانهوا : عشق مثل شکوفه گیلاسهژانر: عاشقانه ، کمدی ، درام ، مدرسه ایوضعیت: در حال انتشار خلاصه: لین دختری ١۶ ساله ست که عاشق پسری شده ولی روش نمیشه که بهش اعتراف کنه یه روز که داشته با خودش حرف میزده یه نفر صداشو میشنوه و. 
 
​​​​​
نام مانهوا : عشق مثل شکوفه گیلاسهژانر: عاشقانه ، کمدی ، درام ، مدرسه ایوضعیت: در حال انتشار خلاصه: لین دختری ١۶ ساله ست که عاشق پسری شده ولی روش نمیشه که بهش اعتراف کنه یه روز که داشته با خودش حرف میزده یه نفر صداشو میشنوه و. 
سلام 
از وقتی یادمه شوهرم همه ش سرش تو گوشی بود، دائم بازی بازی بازی . روانیم کرده، چند ماه بیشتر نیست که از ازدواج مون گذشته، صبح تا شب تو بازیه، فقط تو رختخواب یادش به من میافته ، بدبختی سه هفته پیش من نیست وقتی میاد ده روز پیشمه که اونم نبودنش بهتره، من از نظر خودش و بقیه ظاهرم خوبه، رفتارم هم باهاش خوبه تا جایی که نره رو اعصابم، همه ش رو اعصابمه.
من نمی‌گم بازی نکن، میگم حدی داره، میریم یه جا هم سرش تو گوشیه، من چند بار مقابل به مثل کردم
مامانم اینا پنجشنبه خونه نامزد آبجی مهمونی دعوت داشتند،خاناده نامزده گفت بودن چرا فلان دخترتون تو مهمونیامون نیست بگین این‌بار تشریف بیارن حتما (با ماجراهای شوهرم و نامزد اسبق آبجی کوچیکه ،شوهرم قهره و البته بابا و مامانم هم می‌خواستن ما رو از جریان و اخبار دور نگه دارن )
صبح پنجشنبه رفتم خونه مامان که دخترک رو بذارم اونجا ،مامان اینو بهم گفت بهش گفتم بگو می‌رن خونه خواهرشوهرش(یه شهر دیگه ست) که عذری باشه برا نیومدنمون 
گفت حالا من شمارت
این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.
مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!
اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.
همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را ف

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها