نتایج جستجو برای عبارت :

مادرم فاطمه از رنج هایش می گوید

بسم الله الرحمن الرحیمسلام
بعد از آخرین تماس که من توی بیمارستان بودم و خبر ربایش مادرم توسط تیم تروریستی که فاطمه رو یده بود، به تهران دادم، اومدم توی اتاق فاطمه و پیشش موندم. پرستارا بهش مي رسیدن و منم فقط به فاطمه نگاه ميکردم و فکر ميکردم برای مادرم باید چیکار کنیم.
آخرین تماس تروریستهای مستقر در مازندران هم ميدونید چه زمانی بود دیگه؟ همون موقعی که مادرم و یدند و مادرم خیال ميکرد اونا رو من فرستادم و از پرسنل بیمارستان و یا از همکا
فتنه آخرزمان اندرندای فاطمه است/راه حل آن هميشه درولای فاطمه است/دشمنان ازروی کینه ضربه برحیدرزدند/مرتضی باگریه هايش دررثای فاطمه است/با ولایت محوری هاميشود آباددین/هر بصیرت ميرسد لطف وعطای فاطمه است/باشهیدان خدایی راه حق پیدا شود/این مسیرجاودانه ازصفای فاطمه است/دشمن وغرب ویهودی همره شیطان شدند/جنگ آنها در حقیقت باخدای فاطمه است/فتنه هاشان بیشمار وشیعه درمظلوميت/درجهان یارولایت آشنای فاطمه است/وحدت وصبر وبصیرت شد پیام حضرتش/جانفشانی
عالم خلقت برای فاطمه است/معنی دین درولای فاطمه است/روزميلاد عزیزمصطفی است/عیدی مادر عطای فاطمه است/ازبهشت آمد برای سروری/هرچه داریم ازخدای فاطمه است/اهل بیت مصطفی راحجت اوست/برکت دنیاصفای فاطمه است/اوولایت رابه ماداده پیام/عشق حیدربی فاطمه است/مادرگیتی نزاده مثل او/هر سعادت دردعای فاطمه است/او شهیدان راچنین توفیق داد/کربلا هم که وفای فاطمه است/حضرت زهراعطایش بیشمار/شیعه هرجایی گدای فاطمه است/لطف حق سوی خدیجه حضرتش/معنویت بانوای فاط
همين نیم ساعت پیش،ميخواستیم بریم بهشت فاطمه که سرخاک بستگانمون.
 راه افتادیم
وسطای راه،یه جایی جاده ۲ بانده بودتریلی از روبرو اومد،پدرم خواب رفته بود.ماشین ما مستقیممم.تریلی مستقیمممفقط یک لحظه مادرم داااااد کشییییید داااااری چیکاااار ميکنیمن و خواهرم دیدیم تریلی داره مستقیم مياااد،ماهم روبروش!!!!!خلاااصهههه.با داااااد مادرم،پدرم از خواب پرید و فرمون رو کج کرد و جون سالم بدرد بردیم.
اره دوستان عزیز.داااد مادرم ن
بارگاه پاک معصومه نشان فاطمه است/این حرم از بهرشیعه هم امان فاطمه است/روزميلادش مصفا با حضوراهل بیت/یادمان باولای جاودان فاطمه است/دخترموسی بن جعفر بنده خوب خدا/آن کلام جاودانش اززبان فاطمه است/شهرقم ازبرکت او اسوه دنیاشده/زائرینش درپناه آسمان فاطمه است/خواهرمولشد یک کریمه نزدحق/این حریم وبارگاهش بوستان فاطمه است/ميکند درمان هميشه دردهای شیعه را/چون حریم اهل بیت وآستان فاطمه است/در قیامت اوشفیعه ازبرای م است/یک گلی ازبوستان وخان
وقت هایی که حالم خوب نیست، مادرم یک تخم مرغ را داخل کیسه فریزر مي گذارد، آن را هم بین پارچه ای و شروع مي کند به فشار دادن سر و تَهِ تخم مرغ، با هر فشار یک اسم مي گويد، کسی که اسمش برده مي شود و سپس تخم مرغ مي شکند من را "چشم" زده است! و مادرم معتقد است که باید بعد از این قضیه من حالم بهتر شود!
چند شب پیش همين اتفاقات افتاد، مادرم یک اسمِ قریب را صدا زد و تخم مرغ شکست! جفتمان با تعجب به هم نگاه کردیم و بعد مادرم رفت. بهتر نشدم، بدتر هم نشدم! حال آشنایی ن
 
دانلود پاورپوینت هم خوانی" مادرم زهرا"
 
دانلود پی دی اف هم خوانی " مادرم زهرا"
 
 
 
مادرم زهرا مادرم زهرا (2)
مادرم زهرا مادرم
دخترت هستم و مهربان مادری
دست من، دست تو، تو بهشت منی،جانم
مادرم زهرا مادرم زهرا (2)
مادرم زهرا مادرم
هستی­ام حسینو دل دهم دست تو
تا ظهور مهدی، مأنم هستی تو، جانم
مادرم زهرا مادرم زهرا (2)
مادرم زهرا مادرم
منصوره، معصومه، زکیه، حکیمه
دخترت هستم و مادری فاطمه، جانم
مادرم زهرا مادرم زهرا (2)
مادرم زهرا مادرم
ــــــــــــ
ميخ دردارد حکایت درسرای فاطمه/گریه باخون نموده از برای فاطمه/شاهدیک روز غم شدپیش چشم مرتضی/چون شنیده آه وناله باصدای فاطمه/کوثرقرآن احمدبرولایت یاور است/بهرشیعه تاقیامت هم دعای فاطمه/دشمنان ازروی کینه هجمه برحیدرکنند/این جهان مملونمایدچون ندای فاطمه/آتشی بردرب خانه ميخ را آماده کرد/چشم شیعه خون ببارددر عزای فاطمه/یاس را پرپر نموده کافری درالتهاب/اشکها راهی دریابانوای فاطمه/انتظارميخ دررا منتقم معنا کند/کسب کرده مهدی اوچون رضای فاطمه
دردلم غوغای مازبرای فاطمه است/گریه همراه پیمبرازبرای فاطمه است/کوثرقرآن احمد بر رسالت مزداوست/اشکهای ناب حیدر ازبرای فاطمه است/کربلا خلوت نشین غصه های فاطمي/شاهدگلهای پرپراز برای فاطمه است/اهل بیت مصطفی را حضرتش الگوی ناب/این همه خیرات کوثرازبرای فاطمه است/گریه کن ازبهرزهراداغ اوبی انتهاست/احترام سوی مادر از برای فاطمه است/دشمن بی دین وایمان خانه اش آتش زده/ناله آن ميخ بردر ازبرای فاطمه است/شیعه تاروز قیامت خشمگین سیلی است/انتقام سخ
باسمه تعالی
فرازهایی از نهج البلاغه
فدک
غزل۴
نیمي از ملک فدک، در اختیار فاطمه
داده شد از سوی احمد،در دیار فاطمه
مي دهد احمد به زهرا ، هدیه ی اهل فدک
پس گرفتند ملک زهرا، از تبار فاطمه
ادعای غاصبان ، بیرون ز احکام خداست
چون فدک در اختیار و انحصار فاطمه
غاصبین قدرت و جاهل ز احکام خدا
مي کنند با این عمل، خود انزجار فاطمه
گفت پیغمبر علی حق است وحق هم با علی
مي دهد مولا شهادت، افتخار فاطمه
سالها صاحب بود، زهرای اطهر ملک را
چون عمر آمد،شود در اختیار
وابسته است مسجد و منبر به فاطمهرکن تمام دین شده باور به فاطمهتنها نه این که جن و ملک خادمش شدندخدمت کنند مریم و هاجر به فاطمهدرهای آسمان به رویش باز شد سریعهر دم رسید سائلِ مضطر به فاطمهدنیا شده است، فاطمه ریحانةُ النبیعقبی، بهشت هست معطر به فاطمهحتی دو چشم دشمن او دید روز و شبکل مدینه بود منور به فاطمههر جا که کار سخت شد و فتنه پا گرفتبوده هميشه دیده ی رهبر به فاطمهوابسته است نزد خداوندِ ذوالجلالکار شفاعت همه، م به فاطمهحتی مقربینِ خدا
جمعه هادرانتظارانتقام فاطمه است/مهدیش مرهم نه برالتیام فاطمه است/حضرت زهراهميشه حافظ مولاعلی/چونکه حیدرتاقیامت آن امام فاطمه است/هم به جان وهم مال ودین خودایثارکرد/برولایت این همه سنگ تمام فاطمه است/نام مهدی راصدازد پشت درب خانه اش/یاعلی نامي که آن ذکرمدام فاطمه است/یااباصالح بیا مرهم بده بر مادرت/جمعه ها از بهر تو هردم سلام فاطمه است/
بارگاه پاک معصومه نشان فاطمه است/این حرم از بهرشیعه هم امان فاطمه است/روزميلادش مصفا با حضوراهل بیت/یادمان باولای جاودان فاطمه است/دخترموسی بن جعفر بنده خوب خدا/آن کلام جاودانش اززبان فاطمه است/شهرقم ازبرکت او اسوه دنیاشده/زائرینش درپناه آسمان فاطمه است/خواهرمولشد یک کریمه نزدحق/این حریم وبارگاهش بوستان فاطمه است/ميکند درمان هميشه دردهای شیعه را/چون حریم اهل بیت وآستان فاطمه است/در قیامت اوشفیعه ازبرای م است/یک گلی ازبوستان وخان
گریه کن بهرعلی وقت عزای فاطمه است/شیعه مولانگر زیرلوای فاطمه است/حامي خوب ولایت پشت درب خانه رفت/روضه رضوان حق هم آن رضای فاطمه است/یاس احمد خورده سیلی درميان کوچه ها/ناله شهرمدینه آن صدای فاطمه است/کوثرقرآن گرفته دربغل مسمار ودر/مرتضی شاهدبرای آن لقای فاطمه است/اشک باران ميشوداز لحظه سخت فراق/مجلس مادرهميشه ازصفای فاطمه است/یااباصالح بیابر درد زهراچاره باش/شیعه تاروزقیامت هم گدای فاطمه است/
سر در قلبم فقط یا فاطمه خواهم نوشتدین و ایمان را فقط با فاطمه خواهم نوشتنیست معنایی برای واژه ی "مادر" ، فقطروبرویش جای معنا فاطمه خواهم نوشتهرکه پرسد از دلیل خلقت و مکانبی تأمل باز تنها فاطمه خواهم نوشتطبق "لَوْلا فاطمه لَمّا خَلَقْتُک . " با یقینمصطفی را مرتضی را فاطمه خواهم نوشتخاک پاک چادرش از خاک تربت برتر استتا کنم کار مسیحا ، فاطمه خواهم نوشتکیست بی یاور ترین دردانه ی ختم رسل ؟در ميان موج غم ها فاطمه خواهم نوشتراوی آن صحنه ی کوچه
چند روزی مي بینم اوضاع خانه آشفته است. مادرم مضطرب است و پدرم شب ها به خانه نمي آید. اوایلش مادرم همه چیز را عادی جلوه مي داد و درباره پدرم هم مي گفت دیر به خانه مي آید. اوایل هم قابل باور بود ولی دیشب که ازش پرسیدم چرا واقعا بابا اینقدر دیر مي آید به خانه مي آید در جواب گفت که رفته است تهران برای پروژه اش. اما بابا که چمدانش را نبرده است او هیچوقت اینقدر ناگهانی به تهران نمي رود قطعا. فهميدم قضایایی پیش آمده اصرار کردم و سعی کردم که بفهمن چه شده ک
وقتی بچه بودیم، مادرم یک عادت قشنگ داشت: وقتی توی آشپزخانه غذا مي پخت برای خودش یواشکی یک پرتقال چهارقاچ مي کرد و مي خورد. من و خواهرم هم بعضی وقت ها مچش را مي گرفتیم و مي گفتیم: ها! ببین! باز داره تنهایی پرتقال مي خوره. و مي خندیدیم. مادرم هم مي خندید. خنده هايش واقعی بود اما یک حس گناه همراهش بود. مثل بچه هایی که درست وسط شلوغی هايشان گیر مي افتند، چاره ای جز خندیدن نداشت.مادرم زن خانه بود (و هست). زن خانواده بود. زن شوهرش بود. تقریبا هميشه توی آشپ
زیر باران دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمين افتاد
سیب ها روی خاک غلطیدند
چادرش در ميان گرد وغبار
قبلا این صحنه را.نمي دانم
در من انگار مي شود تکرار
آه سردی کشید،حس کردم
کوچه آتش گرفت از این آه
و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه
گفت:آرام باش! چیزی نیست
به گمانم فقط کمي کمرم.
دست من را بگیر،گریه نکنم
مرد گریه نمي کند پسرم
چادرش را تکاند، با سختی
یا علی گفت و از زمين پا شد
پیش چشمان بی تفاوت ما
قلب شیعه داغدار داستان فاطمه است/ماه وخورشید ولایت آسمان فاطمه است/پشت درب خانه آمد بهر حفظ مرتضی/شیعه تاروز قیامت درامان فاطمه است/گریه جانسوز دارد بهرمادر مجتبی/دیده سیلی ستم را اونشان فاطمه است/فاطميه شد شروع داستان کربلا/چون دفاع از ولایت درلسان فاطمه است/یوسف زهراظهورش مرهم برقلب اوست/دررکاب نائب او شیعیان فاطمه است/
انقلاب ما شروعش باندای فاطمه است/هرچه دارد آرمانش ازولای فاطمه است/رهبران نهضت ما ازتبار حضرتش/تاقیامت ملت ماهم گدای فاطمه است/دشمن ایران ورهبر مثل شمروحرمله/شیعه دردشمن شناسی آشنای فاطمه است/هم خمينی وشهیدان کربلایی مسلکند/بعداو سیدعلی هم از دعای فاطمه است/انقلاب ماشروع مهدویت ميشود/برکت وعزت به ایران دررضای فاطمه است/
شیعه دارد افتخاری تاگدای فاطمه است/روضه رضوان ایزد دررضای فاطمه است/انقلاب فاطميه بیمه اسلام ناب/گنج ایمان وولایت درعطای فاطمه است/درعزای حضرت او کل هستی گریه کرد/قلب شیعه تاقیامت پرولای فاطمه است/احمدو حیدر برایش احترامي قائلند/عالم دنیاوم ازصفای فاطمه است/چادرخاکی زهرا درقیامت جلوه گر/کل شیعه زیرچتروآن ردای فاطمه است/یوسف زهرابیایدتا بگیرد انتقام/ميرسدروز ظهورش تادعای فاطمه است/
فاطمه کیست؟
خواستم بگویم: فاطمه دختر خدیجه ی بزرگ است دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه دختر محمد(ص) است دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه همسر علی(ع) است دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه مادر حسنین(ع) است دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه مادر زینب(س) است باز دیدم که فاطمه نیست.
نه، اینها همه هستو این همه اطمه نیست.
فاطمه، فاطمه است.
فاطمه، فاطمه، فاطمه. مریم به رویم روشنی مي پاشد: نام خودت را زمزمه مي کنی؟»
نور را مي بلعم: در دنیای دیگری بودم. نام مادرم را زمزمه مي کردم و نام خودم را.»
درود بر پدرت که نامي شایسته برای تو برگزید.»
آسیه تابی به گیسوان بلندش مي دهد: درود بر پدرت. چه خوش آهنگ است این نام. تکرارش که مي کنی خوش آهنگ تر هم مي شود. فاطمه، فاطمه، فاطمه
 
+ طلوع روز چهارم - فاطمه سلیمانی ازندریانی
نعم العون علی طاعة الله پس از ازدواج حضرت علی و فاطمه علیهما السلام و سپری شدن مراسم عروسی، پیامبر گرامي اسلام صلی الله علیه و آله در بامداد اولین روز عروسی نزد علی و فاطمه علیهما السلام رفتند. ابتدا از علی علیه السلام پرسیدند: همسرت فاطمه علیها السلام را چگونه یافتی؟ علی علیه السلام پاسخ داد: نعم العون علی طاعة الله؛ در اطاعت کردن از خدا خوب یار و یاوری است .» سپس از دختر خود، فاطمه علیها السلام پرسیدند: شوهرت را چگونه یافتی؟ آن حضرت پاسخ د
غروب جمعه هاوقت دعای فاطمه باشد/تمام عالم هستی برای فاطمه باشد/هميشه حضرت زهرادعاخوان فرج گشته/زپشت درب یک خانه صدای فاطمه باشد/برای احمد ومادر فراوان اشک ميریزد/رضای خالق یکتی فاطمه باشد/برای داغ فرزندان وحیدرگریه هاکرده/تسلی بخش آن بانوخدای فاطمه باشد/زسوگ کربلازهرا دو چشمش زمزم وکوثر/به زوارش بگودائم شفای فاطمه باشد/ولایت محوری شرطی که زهراازهمه خواهد/برای شیعه حیدرعطای فاطمه باشد/غروب جمعه هادارد نسیم یوسف زهرا/به درگاه خداشیع
چلچراغ برهدایت گریه های فاطمه است/دردفاع از ولایت گریه های فاطمه است/بیت الاحزانی که داردبهرعشق مصطفی/زمزمي سوی سعادت گریه های فاطمه است/یادداده شیعیان راکه بصیرت لازم است/راه ورسم برامامت گریه های فاطمه است/اوکه خودنور دوچشم مصطفی وحیدراست/خودتداوم بر رسالت گریه های فاطمه است/راه ورسم رهبری رابهرما تبیین نمود/سوی دین داردحمایت گریه های فاطمه است/بهرمهدی وظهورش اودعاکرده زیاد/خودنشانی برشهادت گریه های فاطمه است/
از خواب بیدار مي شوم، هوا گرگ و ميش است، نمي دانم روز است یا شب. داشتم خواب ميدیدم، با مامان و بابا رفتیم به یک باغ سر سبز، هوا خوب و خنک است. درختان باغ زیبا هستند و ما خدارو شکر مي کنیم ولی خوشحال نیستیم، چون فاطمه نیست. راستی چرا فاطمه نیست؟! از روی کاناپه بلند ميشم و ميرم توی تراس. شلوغی خیابان و سرو صدای کوچه متوجهم مي کند که کمي تا غروب خورشید باقی مانده. بی مهابا حیاط خانه را دید ميزنم. نرگس و نفس دارند از سر و کول هم بالا مي روند، و با خنده آ
پدر و مادرم  چند روزی است به سفر رفته اند و در هنگام بدرقه ی اميرعباس برای سفر مشهد در کنارمان نبودند. مادرم ناراحت بود که چرا سفر خودشان را چند روز عقب نینداخته بودند و پدرم شب قبل تماس گرفت و با امير خداحافظی کرد و از امير شماره ی کارتش را خواست تا توشه ی سفرش را برایش کارت به کارت کند. 
اینجور مواقع ناخودآگاه یاد پیرمرد و تمام نفهمي هايش مي افتم!
بسم رب الرفیقدختر اشک هايش سرازیر شد._ در آن زمان شما هستید؟_ نه فاطمه جان!_ پدرش علی چه؟ هست؟_ نه فاطمه جان!_ من؟!_ نه فاطمه جان!دختر گریه اش شدت گرفت._ پس چه کسی برای حسین من عزاداری کند؟؟_ بعدها امتی خواهند آمد که نشان برای زن های اهل بیت و مردهايشان برای مردان اهل بیت عزاداری کنند. روز قیامت تو از زن های ایشان و من از مردهايشان شفاعت مي کنیم. در آن روز چشم ها گریان باشند الآ چشمي که بر حسین گریسته باشد!+ایستادم پشت کوچه ی عزاداریِ بلندی که بچه
 امام صادق ع فرماید پدرم بجابربن عبدالله انصاری فرمود من باتو کاری دارم چه وقت برایت اسان تراست که تنها ببینم و از تو سوال کنم حابر گفت هر وفت شما بخواهی  پس روزی بااو در خلوت نسست وباو فرمود در باره لوحبکه انرا در دست مادرم فااطمه علیها السلامدختر رسولخدا    صلی الله علیه واله  دیزه یی و انچه مادرم بتو فرمود که دران لوح نوشته بود بمن خبر ده جابر گفت خدا را گواه ميگیرم که من زمان  حیات رسولخدا صلی الله علیه واله خدمت مادرت فاطمه علیها السلام
مادرم مثل اسمش خیلی معصومه.
 
هميشه ميگه دلش ميخواسته من پسرباشم ، ميگه بچه اول که پسر باشه خیال مادر از باقی بچه هاش راحت تره.
 
از یه جایی به بعد خواستم پسرش باشم تا دل مادرم نگران نباشه.
 
رشته ای که ميخواستم و استعدادشو داشتم نرفتم ، خوندم وخوندم وخوندم تا همونی بشه مادرم ميخواد.
 
مادر من ، خوب مطلق منه!
 
اگه کسی برنجونتش از اون شخص متنفرميشم.
 
بی ادب ميشم جلوی راننده ای که باسرعت  ميره و اعتراض ميکنه به آروم راه رفتن مادرم.
 
مرتب موهاشو
من وقتی بزرگ شدم ميخواهم آدم بدی بشوم تا بتوانم برای پدرم خانه‏‌ی باغ‏دار و از آن ماشینهایی که خیلی تند ميروند بخرم تا مادرم دیگر به ماشینش نگويد ابو قرازه.
برای مادرم هم یک عالمه طلا ميخرم تا دستهايش و گردنش به خاطر سنگینی آن قوی شود و بتواند در واقعیت هم مثل رؤیاهايش، عمه آزیتا را که هميشه النگو هايش را به رخ مادرم ميکشد، خفه کند.
 
هفته‏ی پیش پدرم بعد از اخبار یک عالمه در باره ی آقای سلطان سکه حرف زد. پدرم ميگويد آقای سلطان سکه آدم بدی است
مادرم هرشب برایم قصه ای مي خواند،که ميگفت:با به دنیا آمدن کودکی جدید،زن نیز،برای دیگربار،در جهانی دیگر،متولد مي شود.موطن جدیدش مي شود بهشت.من شناسنامه ی مادرم را دیده بودم.مادرم اهل هیچ کجا نبود!جای محل تولد در شناسنامه اش خالی بود.بهشت را که دیگر در شناسنامه نمي نویسند.
در ميان خلق با او بوده هم‌سر فاطمهاز ازل ساقی علی بوده‌ست، کوثر فاطمه
نام زهرا مي‌درخشد در ميان اهل‌بیتسیزده معصوم ما دُرّند، گوهر فاطمه
چون کلام‌ِحق که باهُم فاطِمَه»آغاز شددر ميان پنج‌تن هم بوده محور فاطمه
در مقام آفرینش از نبی و از علیبا حدیث قدسی لولاک» شد سر فاطمه
هردو یک روحند اما در دوتن، با این حسابفاطمه شد حیدر کرّار و حیدر فاطمه
سیب در معراج با دست پیمبر شد دونیمنیم آن شد ذوالفقار و نیم دیگر فاطمه
مرتضی با ذوالفقار انگار جو
در عجبم از شیعیانی ‌که شهادت فاطمه و قبرستان بقیع دلشان را مي‌سوزاند اما اعدام‌های دسته‌جمعی شهریور شصت و هفت و گورستان خاوران دلشان را خنک مي‌کند. فاطمه سه روز متوالی افطاری روزه‌ی خویش را به یتیم، اسیر و مسکین مي‌بخشد و ایشان سه دهه‌‌ی متوالی افطاری روزه‌ی سکوت خویش را به حق‌السکوت. این شیعیان علی گمان مي‌کنند با گور کندن برای فاطمه به علی یاری مي‌رسانند.  تصویری که از فاطمه مي‌سازند دختر بچه‌ای است که زود ازدواج مي‌کند و زودتر
فاطمه یعنی زقرآن معنی کوثرشدن/نورچشمان محمد دخت پیغمبرشدن/فاطمه یعنی کمال بندگی کردگار/جانفشانی برولایت همدم حیدرشدن/فاطمه یعنی که حجت برتمام اهل بیت/برحسین ومجتبی وزینبش مادرشدن/فاطمه یعنی همان الگوی بردلدادگی/حامي خوبی برای شیعه ورهبرشدن/فاطمه یعنی زنسلش آمده آن مقتدا/انقلابش شدجهانی سیدو سرور شدن/فاطمه یعنی که الگو بهرمهدی وظهور/همدم برگریه های حجت آخرشدن/
اگر خداوند در این دنیای فانی خیری نهفته باشد بلاشک مبدأ و منشأ و انجام آن فاطمه(س) است. فاطمه(س) حلقه وصل زمين و آسمان است. فاطمه(س) علت حُسن عاقبت ، سرّ مکتوم خلقت و محبوبه رب العالمين است. فاطمه(س) لطافت عطر بهشتی و رایحه روح نواز مهربانی است که در آسمانِ سختِ زمين و در هوای نفس گیرِ آدميان پیچیده و حیات مي دهد. فاطمه(س) دُرّ یگانه هستی بود وقتی که حضرت حق اراده فرمود تا از سفیر عشق و عدالت با همه آن همسران بی هم سر فرزندی جز فاطمه(س) و نسلی جز نسل
ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
و روز مادر بر تمام مادران سرزمينم مبارک!

من بودم ومادرم
با چادری که منو به پشتش مي بست و
 عطر شونه های داغ و مرطوبش

من بودم و مادرم
ودست های زبر و پینه بسته ش
وفرغون پر ازعلوفه ی نرم که
باهر قدم مادرم از مسافت های دور
تارسیدن به خونه تابم ميداد
من بودم ومادرم
وصدای
مهربونش که مي پرسید:
" خسته که نشدی دخترم؟"
مادرم هرشب برایم قصه ای مي خواند،که ميگفت:با به دنیا آمدن کودکی جدید،زن نیز،برای دیگربار،در جهانی دیگر،متولد مي شود.موطن جدیدش مي شود بهشت.من شناسنامه ی مادرم را دیده بودم.مادرم اهل هیچ کجا نبود!جای محل تولد در شناسنامه اش خالی بود.بهشت را که دیگر در شناسنامه نمي نویسند.

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها