نتایج جستجو برای عبارت :

علت ایراد تند تند خوندن وویس ها در گوشیgo

 
اگر شما هم از اون دسته از افرادید که موقع درس خوندن عذاب میکشید و طعم لذت بردن از درس خوندن رو هنوز نچشیدید این پست از وبسایت انگیزان برای شماست در این پست توضیح میدیم که چطور با کیف و لذت درس بخونید و مطالعه کنید و خستگی و در موندگی برای شما بی معنی باشه پس با ما تا انتهای پست همراه باشید و یادتون نره نظرتون رو هم با ما به اشتراک بزارید
لذت بردن از درس خوندن
بسم الله مهربون :)
+ چند روزی که رفتم مسافرت حسابی از درس خوندن افتادم و کلی مطالب نخونده دارم الان. حتی اگه تا لحظه ی امتحان هم بی وقفه بخونم بازم تموم نمیشه و مجبورم یه مطالبی رو حذف کنم. حالا وسط این همه مطلب دچار وسواس خوندن شدم و هی برمیگردم عقب دوباره میخونم، سوال برام پیش میاد، میرم سرچ میکنم :-|
++ همه چی بخیر گذشت خداروشکر :)
الهی که بخواین و بشه.
خوندن همیشه بهم آرامش میداد، کتاب خوندن، مجله خوندن، وبلاگ خوندن، تقریباً از پونزده سالگی وبلاگ میخونم. اون زمان وبلاگ دکتر شیری رو خیلی دوست داشتم و وبلاگ گوریل فهیم
عالی بودن یه وبلاگ مثل وبلاگ دکتر شیری که پر بود از مطالب روانشناسی که کلی با بیان خوب اونها رو توضیح میداد و یه وبلاگ هم مثل گوریل فهیم که از اون سر دنیا مطالب رو خیلی وقتها در قالب طنز می گفت و روحمو تازه می کرد. یه عالمه وبلاگ دیگه که با خوندشون انگار با نویسنده هاشون همذات پ
چرا تو این دانشگاه کوفتی یه جایی نیست که وقتی اینجور وقتا وسط محوطه می ماسم برم بشینم یه دل سیر گریه کنم و تمام؟ 
پی نوشت:امتحان غدد رو حتی از  تنبل ترین بچه های کلاسم کمتر خوندم
فرداس و همچنان توانایی خوندن ندارم
دم امتحانا چه خاکی به سرم بریزم با دست و دلی که به خوندن نمیره؟ 
میگم یه وقت زشت نباشه تو این وضعیت که دستم به چیز دیگه ای نمیرسه بعد این همه مدت دوباره سر زدم به اینجا:))))))
فعلا چند ساعته سرم گرمه با خوندن چرتو پرتام تو این همه سال و برگی برام نمونده حقیقتش! :)))
برم به ادامه ی خوندن برسمو تجدید خاطره کنم احتمالا بعدش بیام با کلی حرف اصلا رفتم تو حالو هوای اون روزا کلی دلتنگ شدم.
دیگه دارم از درس خوندن می‌ترکم.
مدیریتم تو این دوره افتضااااح بود. فراتر از افتضاح.
اصلا نتونستم منابع اصلی رو بخونم و این برای من چیزی مثل فاجعه بود دیر فهمیدم دیر. هفته‌ی آخر!
کسی رو دیدین با یه هفته خوندن رشته‌ای غیر از رشته خودشو بتونه قبول بشه؟ فکر نکنم بعد از اینم ببینین! :/
خب وقتی ی درس انقدر بیخود هس چرا باید امتحان بدیم؟؟؟
خدایش ی امتحان راحت بود که اصلا ارزش خوندن نداشت حیف وقتی که گذاشتم واسه خوندن اون امتحان لعنتی اگه نمیخوندم هم از پس امتحان بر میومدم ولی خب دیگه نباید غصه گذشته رو خورد مگه نه؟؟؟ 
زمانی که چیزی برای خوندن همراهم نیست یا نمی‌تونم به خاطر سردرد، چشم درد به گوشی نگاه کنم، شروع می‌کنم به خوندن هر چیزی که می‌بینم. تابلوهای مغازه‌ها، تابلوهای راهنمایی رانندگی، پلاک ماشین‌ها، بنرهای تبلیغاتی، رومه یا مجله‌ی بی ربطی که دم دستم باشه. 
یه مدته کارهایی که دارم انجام میدم خیلی زیاد شدن. از درس خوندن و کار کردن گرفته تا کتاب خوندن و فیلم خوندن. همه‌ی اینا باعث شده هرکاری که میکنم احساس این گناه رو داشته باشم که چرا به بقیه کارهام نمیرسم و از انجام هیچ کاری لذتی که باید ببرم رو نمیبرم. 
من آدمی هستم که به شدت نامرتب و بی‌برنامه است. برای همین تصمیم گرفتم یک برنامه‌ای رو روی خودم اجرا کنم به اسم Get your shit together in 40 days. قراره توی این چهل روز برای خودم برنامه بنویسم و به برنامه‌ام عمل
مدت کوتاهیه که مجددا زبان خوندن رو شروع کردم و به شدت حالم خوبه و خوشحالم.هر وقت کار مفید و مثبتی انجام میدم احساس پرانرژی بودن و خوشحالی میکنم.یوگا میرم خوشحالم.هر جلسه که از یوگا برمیگردم برای جلسه بعد لحظه شماری میکنم.
همیشه روال کار من برای درس خوندن یا زبان خوندن این بوده که صبح وقتی بیدار میشدم اول میبایست خونه رو مرتب و همه جا رو تمیز میکردم،بعد درس میخوندم که خب البته انرژی چندانی برام نمیموند.امروز تصمیم گرفتم برعکس کار کنم.به این ص
این سربازی هم که شده قوز بالا قوز قدرت تصمیم‌گیری و تمرکز رو ازم گرفته مغشوش‌ه مغزم داغونم مثل یه انبار پر از جنس که منفجر شده. برم، نرم؟ بالاخره که باید برم، زودتر برم یا دیرتر با این وضع مردد چه فرقی میکنه اصلا اصلا قراره به کجا برسم؟ چیکار بکنم؟ چیکاره بشم؟ وای به من وای، این حرفها حرفهای یه پسر ۱۵ساله است نه من. هنوز سوالهای بچگی‌م هم حل نشده انگار؛ پس چرا فکر میکردم حل شده بعضیاش؟ چیکاره بشم، این آخه سوالیه که الان بخوای بپرسی؟ خب
بدون هیچ دلیل خاصی و فقط بخاطر یه دل آشوبه درس رو گذاشتم کنار برای امروز. بخوام صادق باشم باید بگم خیلی وقته هیچ میلی به خوندن ندارم و فقط برای رفع تکلیفه که درس میخونم. واقعا هیچ علاقه‌ای به پشت میز نشستن و درس خوندن و تست زدن ندارم و فقط منتظرم تایم پر شه و خلاص شم. 
و انصاف نیست. 
انصاف نیست که من امشب به جای خوندن سهمیه قرآنم، به جای خوندن دعا و به جای دعاهام، بشینم نماز قضاهای این چند وقت رو بخونم. 
انصاف نیست، ولی تقصیر خودمه، حقمه اصلا!
+ التماس دعای شدید :)
پ. ن. داره تموم می‌شه. یه هفته مونده. 
سلام ! 
اگر به هر طریقی رمز این وبلاگ رو پیدا کردین و قصد خوندن مطالب رو دارین، باید عرض کنم که این وبلاگ به جز خاطرات شخصی و البته یکسری مطالب دیگه چیزی رو شامل نمیشه.
به هرحال من از خوندن حتی یک خط از این مطالب توسط هر فرد رضایت ندارم و ممنون میشم که همین حالا این وبلاگ رو ترک کنین.
با احترام.
اسلام رو دوست دارم، ارزش‌های اخلاقی‌اش رو تحسین می‌کنم و تلاش می‌کنم این مجموعه از ارزش‌ها رو در زندگی‌ام حفظ بکنم.
ولی در اغلب موارد نماز خوندن نه تنها حس خوبی به من نمی ده، بلکه باعث می‌شه احساس بدی داشته باشم. خاطرات بد من با نماز خیلی زیادن و غلبه کردن بر اونا واقعا سخته - و وقت نماز خوندن یک به یک به ذهنم میان.
  داشتم رمان ((جای خالی سلوچ )) رو می خوندم. و چند روز بعد هم یه رمان از مارکز. 
  اما من وقتی به خودم حق دادم که موقع خوندن رمان دولت آبادی بهش ايراد وارد کنم اما موقع خوندن مارکز فقط به به و چه چه حالم بهم خورد.
  من حالم از این غرب زدگی خودم به هم خورد!
این روزها با این که زیاد حوصله کتاب خوندن ندارم
اما کتابی رو ، هر از گاهی ورق می زنم به اسم
اندیشه ی ترقی تاریخ و جامعه نوشته ی سیدنی پولارد
و ترجمه ی حسین اسدپور پیرانفر می باشد
کتاب خوبی هست و ارزش خوندن را دارد
انتشارات امیر کبیر در سال 1354 چاپ اول این کتاب
رو زده است
ادامه مطلب
عادت‌های غلط در مطالعه چیست؟برای کسب یک رتبه‌ی خوب، فقط زیاد بودن ساعت مطالعه کافی نیست بلکه باید خوب درس بخونید.✋قدم اول برای خوب درس خوندن، تمرکز داشتن موقع مطالعه است و بهترین راه برای افزایش تمرکز، پرهیز از کارهاییه که باعث از بین رفتن تمرکز می‌شن. مثل: ‌.درازکشیدن موقع درس خوندن:چون دراز کشیدن باعث کسل شدن و سنگین شدن چشم‌ها و در نهایت خوابیدن می‌شه.راه رفتن موقع درس خوندن:موقع راه رفتن همه کاری میشه کرد به جز تمرکز کردن برای درس خ
بیاید بگید میخواید چیکار کنید سال جدید رو.
برای من
۱-خوندن ۱۰ کتاب مرتبط به رشته ام تا اخر دی ماه
۲- پکیج زیبایی و تندرستی
۳- هر ۳ ماه، پیدا کردن یک رذیلت اخلاقی در خود و کار بر روی اون
۴- خوندن ۷ کتاب غیر درسی
۵- یادگیری یوگا به صورت حرفه ایی
همین.
حس می‌کنم هیچوقت اینقدر به درسام علاقه مند نبودم٬ حتی موقع حسابان خوندن شاید٬ آخه همه میدونن من چقدر عاشق حسابان و جبرمجموعه ها و اینا بودم.
داشتم میگفتم٬ علاقه خاصی به درسام پیدا کردم٬ مدام منتظرم یه فرصت خوب پیش بیاد و شروع کتم به خوندن و وقتی نمی‌خونم عصبی ام. البته خب میشه استرس درس های تلمبار شده رو هم گذاشت کنارش.
من هیچوقت بلد نبودم با لذت درس بخونم٬ شاید الان دومین ترمه که دارم تجربه‌ش می‌کنم ولی چیز خوبیه :)
گاهی هم زیاد کتاب های غی
ممکنه توی زندگیمون خیلی کتاب خونده باشیم ولی بعضی کتاب رو خوندیم،نه خوندیما نه!خوووندیم،
گاهی با خوندن کلمات یک کتاب سیل احساسات از قلبت سرازیر میشه،
گاهی با خوندن کلمات یک کتاب ت خوردن دلت و احساس میکنی،
گاهی با خوندن کلمات یک کتاب  سنگینی فهمیدن و تو مغزت درک میکنی،
گاهی با خوندن کلمات یک کتاب جهانت عوض میشه،
آخ که چه لذتی داره خوووندن این کتابا.
 
 
وقتی خوووندن یک نوشته میتونه اینقدر لذت بخش و تاثیر گذار باشه،نوشتنش چه حسی داره؟
نزدیک ظهر شنبه ستشب‌ خوب خوابیدمو امروز صبح تصمیم گرفتم از اول دوباره دیتاهامو دسته بندی کنم و بنشینم پای پایان ناممباید زودتر نروپوزالم رو برسونم دست  دکتر . آر خیلی ذوق دارم!!! حس می کنم راه زندگیمو درست انتخاب کردم.من اینطوری لذت می برم شایدم نهباید مثل بقیه دختر ها به فکر پارتی کردن و سر این قرار و اون قرار رفتن و مد لباس و رنگ مو و.باشم نمیدونمفعلن که با تنهاییم اوکی هستم و کتابها تنها همدم های من هستن خب چی بهتر از این.
تکیف ز
ستاره شناس» اثر دیدیه‌ون کولارت.
خوندن این نمایشنامه یه بار دیگه بهم ثابت کرد هرآنچه که اصغر نوری ترجمه کنه، حتما متفاوته و ارزش خوندن داره
نمایشنامه با حضور دو زن آغاز میشه. نی که برای مشاوره به مطب یه دکتر رفتن ولی روند مشاوره به این صورته که دکتر حضور پیدا نمیکنه و افرادی که کامپیوتر تشخیص میده مشکلات مشابهی دارن، با هم توی یه اتاق قرار داده میشن تا با هم صحبتی مشکلشون حل بشه
بسیار نمایشنامه ی جذابی بود و بنظرم واقعا ارزش خوندن داش
فکر کن نتت محدود باشه و همزمان بین دانلود سه تا سریال و یه فیلم سینمایی بمونی، اونم فیلمی که تام هاردی توش بازی کرده باشه!البته که نمیتونم مقاومت کنم و دانلودش میکنم. ولی دیگه باید یکم از اینستا و چیزهای دیگه بگذرم تا جبران شه.
از طرفی برای خوندن دوتا کتابی که دیروز رسید دستم اول باید مارک دو پلو رو تموم کنم، به یه اندازه مشتاق خوندن هر دوشونم احتمالا سر انتخاب کتاب هم به مشکل بر بخورم.
یک سری نکات باید یادت باشه!
کتاب خوندن، تفریح داشتن،وقت برای خودت گذاشتن،دعا خوندن و
یادت که چه عرض کنم بشه جزئی از وجودت؛ چندبار سعی کردی ونشد و رهاش کردی اینبار قرص و محکم پاش بمون سختیاش،تنبلیاش،فرار کردناش،دیر نتیجه دیدناش پاش که بمونی همه اینا میشه و وقتی میتونی بگی قوی هستی که جلو اینا بایستی نه اینکه حاضر و آماده در وجودت باشه(ع،م،خ پ،ح،ل،ص ش)
 
✅روز ششم
✅شب بیست و سوم
یک سری نکات باید یادت باشه!
کتاب خوندن، تفریح داشتن،وقت برای خودت گذاشتن،دعا خوندن و
یادت که چه عرض کنم بشه جزئی از وجودت؛ چندبار سعی کردی ونشد و رهاش کردی اینبار قرص و محکم پاش بمون سختیاش،تنبلیاش،فرار کردناش،دیر نتیجه دیدناش پاش که بمونی همه اینا میشه و وقتی میتونی بگی قوی هستی که جلو اینا بایستی نه اینکه حاضر و آماده در وجودت باشه(ع،م،خ پ،ح،ل،ص ش)
 
✅روز ششم
✅شب بیست و ششم
یه کانال درست کردم که وويس هام رو توش میذارم. وويس های انگلیسی.
آقای محترم رو عضوش کردم که به صدام گوش بده و اگه ايرادی حس می کنه بگیره.
کانالی که فقط دو تا عضو داره!
هر بار به تعداد ممبرهای کانال نگاه می کنم و وقتی عدد ۲ رو می بینم؛ لبخند می زنم. :)
اسمش میشه چی؟ #دلخوشی_های_فندقی
اکثرا اینجور مطالبی که میخوام بنویسم رو ویس میگرفتم و توگوشیم نگه میداشتم ولی الان ترجیح میدم اینجا نوشته بشه و بعدا که میام میخونمشون برام تجدید بشه !
وويس ها معلوم نیس که ممکنه یهو پاکشون کنم 
اینجاهم زیاد تکلیفش مشخص نیس ولی خب بهتر از اونه
حریم شخصی حفظ تره !:)
دلم برای قرآن تنگ شده. برای اینکه ترتیل بقیه رو گوش بدم. برای اینکه حفظ قرآن حداقل ۳۰ درصد برنامه روزانه م رو تشکیل بده. خودم میرم سر ترتیل نفس کم میارم. نمیدونم علتش این دوری چند ساله ست یا عوارض شرایط جسمیم. دلم تنگ شده برای قرآن خوندن؛ برای تفسیر قرآن خوندن؛ برای حفظ درست و حسابی قرآن. برای قرآن. 
در این مدت کوتاهی که وبلاگ نویسی رو از نو شروع کردم و امیدوارم بین راه رها نکنم و سالها اینجا بنویسم و از خوندن نوشته های دیگران لذت ببرم، دوستان وبلاگ نویس خوبی یافتم که با خوندنشون حس خوبی میگیرم، که این یقیناً از حال خوب اونها سرچشمه میگیره
به تازگی با دوستی هم آشنا شدم با سواد، با سواد به معنای واقعی، کسی که منو با کتاب خوندن آشتی داد و خیلی چیزها ازش یاد گرفتم و میگیرم و امیدوارم خواهم گرفت! قصه های هزار و یک شب رو همیشه دوست داشتم یه روز
در حال خوندنش هستم . چقدر روال زندگی اون زن برام قابل درکه . چند خط و بند که می خونم کتاب رو می بندم ! طاقباز کف اتاق دراز میکشم و به سقف خیره میشم . به خودم که میام می بینم دقایق طولانی به هیچ چیزی فکر نکردم . 
هنوز تمومش نکردم . برای خوندن کتاب باید سرم دنج باشه . فعلا انواع صداها توی سرم موج مکزیکی میزنه . تمرکز خوندن کتاب رو ندارم ولی دلم میخواد تمومش کنم . اطلاع از عاقبت سرنوشت اون زن برام جالبه . 
کتاب‌های درسی یکی از مهمترین منابع کنکور به حساب میان. خوندن این کتاب‌ها باعث میشه تا روی مباحث مختلف مسلط بشیم تا بتونیم کم کم برای کنکوری خوندن آماده بشیم و تست بزنیم. توی این مطلب دانلود کتاب‌ های درسی پایه دهم تجربی از سایت آموزشی پرش رو براتون گذاشتیم تا به صورت رایگان به فایل پی‌دی‌اف کتاب‌ها دسترسی داشته باشید و بتونید پیش مطالعه رو شروع کنید. پیش مطالعه کردن یکی از کارهای مهم و ضروری دانش‌آموزان نزدیک به کنکوره تا بتونن از رقبای
وقتی من پشت کنکوری بودم خبری از مشاوره و آزمون و کلاس رفتن نبود، ته ته اش چهارتا کتاب تست گرفته بودم اونها میزدم.اینا رو گفتم که به بچه های الان برسم.سال دیگه فاطی ما کنکور داره و دنبال انتخاب مشاور و این قرطی بازی هاست.من اگه مادر بودم هیچوقت به بچه هام نمی گفتم درس خوندن تنها راه زنگی کردن ، نمی گفتم اگه درس نخونی به هیچ جایی نمی رسی، نمی گفتم زندگی تو با درس خوندن جهت می گیره.شاید اگه من مادر یه بچه بودم اصلا دلم نمی خواست حتی کنکور شرکت کنه و
امروز نهم آذر ماه 
و من بی حال و درگیر با خودم 
دیروزم با فیلم دیدن گذشت بدون لذت بدون هیجان 
جمعه این هفته امتحان دارم 
یک هفته کامل برای درس خوندن از دست دادم 
چند روز وقت دارم برای خوندن نه البته نمره اوردن زمان کمی است 
# احساس افسردگی دارم از چند ماه پیش تا الان 
قصد رفتن پیش یک روانپزشک را کرده ام 
#از این حالت زارم بیرون بیایم 
#خودم را فراموش کرده ام 
#برای چه کسی همه ی زندگیت را به آشوب زدی؟
کجاست؟ حواسش هست؟
 
برای اینکه بتونم به صبوری و تدریج برگردم، لازمه که یک کاری رو شروع کنم که مجبور باشم هر روز و بدون عجله برای رسیدن به آخرش، انجام بدم.
از بچگی توی قران خوندن با دوتا مسئله رو به رو بودم.
اول اینکه اولین سوره قران بقره بود. و چون شروع میکرم به خوندن هرچی میخوندم تموم نمیشد، اعصابم خرد میشد که چرا به آخرش نمیرسه، تا برم سوره بعدی و دوم اینکه ؛ دوست نداشتم زمان طولانی، طول بکشه تا یه دور کامل قران رو بخونم. میخواستم سریع برسم جز آخر و یه دور خونده ب
تو زندگیتون هر کاری دوست دارید بکنید اما نذارید که انرژیتون فقط از یه طریق تامین بشه. شارژرتون رو فقط به مادر، پدر، خواهر، برادر، رفیق یا عشقتون وصل نکنید. منبع انرژیتون رو از خرید کردن و نقاشی و عکاسی و درس خوندن و کوفت و زهر و مار پر نکنید. دارم عذابشو میکشم که اینا رو بهتون میگم.
این روزا که نه فرصت کافی برای عکاسی و کتاب خوندن دارم. نه زمان کافی برای درس خوندن. تا چشم به هم میزنم پولام خرج شدن و کسایی که ازشون انرژی میگیرم خودشون نیازمند ان
امروز نرفتم دانشگاه و الان دارم آماده میشم که برای امتحان هفته بعد شروع به درس خوندن کنم. نکته خیلی عجیب اینه که یه مدت طولانیه که جز برای دانشگاه رفتن، به قصد درس خوندن و کار کردن صبح زود بیدار نشدم؛ یعنی نمی‌تونستم بیدار شم و امروز برام یه روز بزرگ محسوب میشه فقط به خاطر بیدار شدن ^_^ دیشب اینستاگرام و توییتر رو غیر فعال کردم تا این عادت مسخره سر زدن به اونا رو از بین ببرم. اینستاگرام تقریبا به یه مقصد فرار کردن برای وقتایی که می‌خواستم از ز
با سلام  مهندس اسماعیلی هستم رتبه 16 کنکور ارشد و دانشجوی رشته بیوتکنولوزی دانشگاه تربیت مدرس تهران. یکی از روش ها برای اینکه بتونید در درس زیست یه تسلط کافی برسید باید ابتدا مطالب را برای بار اول سریع بخوانید و سپس نکاتی که به نظرتون مهمتر اومدن رو برای خودتون داخل برگه ای کنار دستتون یادداشت کنید حالا نوبت خوندن مجدد متن هستش این بار با دقت بیشتری متن رو میخونید چون از قبل یه آشنایی با متن پیدا کردید. بعد از خوندن متن شما باید تست حل کنید. و
‏میگن بین دو راهی خواب و درس خوندن هرکدوم انتخاب کنی پشیمونی که چرا اون یکی انتخاب نکردی من همیشه خواب رو انتخاب میکردم و موقع اومدن نمره هام از این پشیمون میشدم ک چرا چن ساعت زود تر شروع نکردم :|
@Daneshjoo_tel
مشاهده مطلب در کانال
 
شما متن های داخل گوشی (پست های وبلاگ ها و کانال ها ) و متن داخل کتاب و رومه و یا هر متن دیگری رو چطوری مطالعه می کنید ؟!
یعنی چشمی یا با زبان ؟!
 
من از همون بچگی تا الان متاسفانه زبانی مطالب رو میخونم ، اوایل  انرژی لازم رو داشتم اما الان
اولین جایی که به درد میاد دهانمه :( بعدم چونه ام بشدت درد میگیره :( بعدم زود زود دهانم خشک میشه و به آب نیازمند میشم و از همه بدتر نفس کم میارم:|
جدیدا شده معضل برام و واقعا سخت شده خوندن مطالب برام و حتی گاها ا
پس ازین که دختر نوجوان داداش کارفرما یه چیزی درمورد حجاب گفت که من از بدیهی بودن اشتباهش تعجب دهنم باز موند و نتونستم ذهنمو جمع کنم و از چیزایی که میدونم براش بگم، و فقط تونستم باتعجب بگم : وااا چه حرفا! ، به این نتیجه رسیدم که یه بار دیگه از اول سیر مطالعاتی شهید مطهری رو شروع کنم به خوندن، تا اگه پس فردا علی بزرگ شد و یه سوالی ازم کرد، حضور ذهن داشته باشم که راهنماییش کنم.
چه بلایی دارن سر نسل نوجوان ما میارن با این شبهه های آبکی؟؟ بچه ها رو وا
نام کتاب: #پیرمرد_و_دریا | نویسنده: #ارنست_همینگوی | مترجم: #بهزاد_جنت‌سرای_نمین | #انتشارات_پر | صدا: #بهزاد_بابازاده | من این #کتاب_صوتی رو از #فیدیبو گوش کردم (۳ ساعت و ۴ دقیقه).می گن یکی از دلائلی که باعث شد همینگوی #نوبل_ادبیات بگیره، نوشتن این کتاب بود. پیرمرد و دریا یه کتاب حدودا ۱۰۰ صفحه ای هستش که همینگوی توی کوبا تالیفش کرده و داستان یه پیرمرد ماهیگیر کوبایی هستش که واسه صید یه نیزه‌ماهی با چالش مرگ و زندگی مواجه می شهمی گن این داستان وقتی
یکی از بهترین راه های درس خوندن تو دانشگاه این هست که شما تمام جزوه استاد رو بخونید و سوال هاش رو حل کنید بعد به هرسوال بی جوابی برخوردید مستقیم برید دفتر استاد یا آخر جلسه بعد بپرسید. دانشگاه دیگه مثل دبیرستان نیست.  لازم نیست نگران باشید و خجالت بکشید استاد احتمالا به بهترین صورت جوابتون رو میده و شما رو برا سوال های بعد مشتاق میکنه. در واقع وظیفه ش هست این کارو بکنه و اصولا استاد ها یه ساعتی رو برمیدارن و تو دفتر میشینن برا جواب دادن به دان
بسم الله الرحمن الرحیم
بعد از کلی بحث معنوی تصمیم گرفتیم اونو با کنکور قاطیش کنیم!
و به کنکوری ها آرامش بدیم.
البته اسم وبلاگم کنکوری هست و الا اصلش بحث خودسازی هست و همه میتونن دنبال کنن
درس خوندن بدون خودسازی که نمیشه! درس خوندن درستی نیست
راستی محمدعماد سلامی هستم دانشجوی پزشکی تهران.
یک مدت هم پست نذاشتم هم سرم شلوغ بود هم کم کاری کردم
خدا به دادمون برسه
لینک وبلاگ جدیدم:
http://baz-i.blog.ir/ 
پست بعدی قراره به دلایلی رمزدار باشه. ازون جایی که بعد گذاشتنش ممکنه به وبلاگم دسترسی نداشته باشم و منتظر رمز بمونید، اگر می خواید بخونید این جا پیام بدید و اگه بعد خوندن احساس کردید تمایل دارید به خوندن پست هایی با این موضوع، رمز را نگه دارید، چون احتمالا این پست ها ادامه خواهد داشت.
اگه به دلایلی مثل نداشتن وبلاگ نتونستید بخونید مطمئن باشید چیز خاصی را از دست ندادید :)
* قرار گذاشته بودم صبح تا ظهرُ اصلا سمت گوشی نیام و درس بخونم!
فقط دو روز سر قرارم موندم:( دیروزُ که کلا خوابیدم و بعد از اون اصلا حس خوندن نبود
امروزم با زور و بیچارگی خودمو بیدار نگه داشتم و بازم حس خوندن نبود! فقط چند تا نمونه سوال وارد جزوم کردم؛/
* الان که اندازه صبح خوابم نمیاد، یه نتیجه‌ گرفتم که امیدوارم در روزهای آینده یادم باشه اونم اینکه: نخوابی نمی‌میری! ؛/
* و حال‌ بگیر تر از همه اینه ! که وقتی هم میپرسی ینی چی میگه همینجوری!
خیلی سخ
من هم مثل خیلی از شماها کتاب خوندن رو با داستان‌ها و قصه‌ها شروع کردم. بعد آروم آروم کشیده شدم سمت رمان‌های ایرانی و خارجی. دوران نوجوانی بیشتر به رمان‌ها و داستان‌های فانتزی و علمی تخیلی علاقه داشتم. بعدها گوش به زنگ بودم ببینم کی چه کتابی می‌خونه تا من هم اون رو بخونم. توی دانشگاه بیشتر از هرچیزی کتاب شعر و رمان می‌خوندم. تا اینکه یه روز به نظرم رسید چه کار بیهوده‌ای! چرا به جای این همه داستان ماجرایی، نباید بشینم و یک کتاب علمی‌تر بخون
یکاری میخوام بکنم نمیدونم درست هست یا اشتباه.  هدفم بیشتر خوندن نیست فقط دلم میخواد تجربه ی رمان انگلیسی خوندن رو کسب کنم و این که خب یه تمرینی برام باشه و خوندنم تقویت بشه در حد خودم. با خودم گفتم قبل از خواب حدود ده یا پونزده صفحه رمان انگلیسی آسون وقت بذارم و بخونم. البته از روی پی دی اف تا بعد بتونم بخرم کتاب یعنی میشه خریدنم واسه سال جدید ولی از الان شروع کنم. اولین کتابی که میخوام بخونم کتاب  the old man and the sea که همینگوی نوشته و منم قبلا نخو
دیدین بعضی آدما توی اینستاگرام وقتی یه نفر رو فالو میکنن میرن توی فالوینگ های طرف و از بالا تا پایین رو فالو میکنن؟ من همچین حالتی رو با وبلاگ ها دارم، قریب به روزی ۶-۷ بار میام توی وبلاگ های تک تکتون، کامنت هارو میخونم و میرم توی وبلاگ های اون اشخاص، میرم توی پیوند های روزانه اتون-راستی من هنوز که هنوزه نفهمیدم این پیوند ها چطوری ان و هدف از ایجادشون چیه-خلاصه به هر دری میزنم که وبلاگ های جدید پیدا کنم و بشینم بخونم.
وقتی هم یه وبلاگ جدید رو پ
هوالرئوف الرحیم
برام جالبه.
این دومین هفته ست که بدون نیت قبلی، در زمان حادثه، دارم آرامش قبل از طوفن رو گوش می دم و زار می زنم و یهو حواسم به ساعت جمع میشه و باز هنوز برای فاتحه خوندن دو به شک هستم.
اون دست. اون دست بخاطرم میاد و . مجاب میشم به خوندن فاتحه و صلوات.
فردا هم که انشاالله بریم ببینیم حضرت آقا چی می فرمایند.
اصلا زن زندگی نیستم و نتونستم اون طور که قبل بودم بشم. دستم به آشپزی نمیره و یه خط درمیون و دست به عصا فقط دارم پیش می رم.
باورم ن
بسم الله الرحمن الرحیم
به دعوت از دوستان گرامی، برای دو چالش نامه ای به یک نفر وبلاگ آقاگل و معرفی کتاب وبلاگ آقای میم یک متنی به ذهنم رسید که به نظرم برای هردوتاش مشترکه.
باشد که مفید واقع شود :))))
"
کتاب جان سلام !
امیدوارم در این تعطیلات اوضاع خوب و پر رونقی داشته باشی. هرچند می دونم که رفیق جون جونیت، فجازی رو میگم، مجال جولان دادن بهت نمیده. اما الان بیشتر دلم میخواد با خودت صحبت و درد دل کنم.
در دل که نه، یکمی گله کنم. یعنی هم تشکر کنم هم گله.
چرا باید کمیک بخونیم‌؟
قسمت ۱

امروزه افراد زیادی پیدا میشن که هنوز به طور درست با دنیای کمیک و رومان های گرافیکی آشنایی ندارن و در مورد اونها اشتباه فکر میشه ، توی این مطلب به نکات و ویژگی هایی جالب از دنیای کمیک میپردازیم که شاید باعث بشه بعد از خوندن این مطلب برید و کمیک خوندن رو امتحان کنید. 

ادامه مطلب
هوالرئوف الرحیم
برام جالبه.
این دومین هفته ست که بدون نیت قبلی، در زمان حادثه، دارم "آرامش قبل از طوفان" رو گوش می دم و زار می زنم و یهو حواسم به ساعت جمع میشه. ساعت و دقیقه ی واقعه. و باز هنوز برای فاتحه خوندن دو به شک هستم.
اون دست. اون دست بخاطرم میاد و . مجاب میشم به خوندن فاتحه و صلوات.
فردا هم که انشاالله بریم ببینیم حضرت آقا چی می فرمایند.
اصلا زن زندگی نیستم و نتونستم اون طور که قبل بودم بشم. دستم به آشپزی نمیره و یه خط درمیون و دست به عصا فق
امروز رو سخت مشغول درس خوندن بودم، وسایلم رو برده بودم به سالن مطالعه خوابگاه و برای استراحت برمیگشتم اتاق و چندصفحه ای کتاب میخوندم. این وسط بعد از نماز مغرب بچه های اتاق گفتن بیاید جلسه بگیریم و به این وضع اشفته اتاق پایان بدیم. بعد از یک ساعت و خرده ای بحث و جدل قرار شد از این به بعد ساعت یازده لامپ رو خاموش کنیم و هر کسی هم به اتاق مراجعه کرد بهش بگیم که وقت خواب اتاق گذشته!
 
بچه ها رفتن بیرون و من مشغول درس خوندن بودم. ساعت یازده که به اتاق
دیروز خیلی خوب بود، هر چی میخوندم بخوبی توی سرم جا میگرفت و با خوندن کیسای جدید کیف میکردم، امروز؟ سرم مه آلود تره، تابحالش بد نبوده ولی خب مه آلوده و کیفیت دیروز رو نداره.
اوضام نسبت به بقیه ای که خیلی خرخون نباشن خوبه و باید بتونم خودم رو جمع و جور کنم و خوب پیش برم، هیچ جور جا زدنی از درس خوندن جایز میست، منتها من هنوز هم بابت ساعتای زیادی که دارن حیف میشن متعجبم و خیلی تلاش لازمه واسه این که کمشون کنم.
مدیتیشن دیروز و امروز رو هنوز انجام ندا
اولین رمان از این پی دی افی های اینترنتی عاشقانمو وقتی که کلاس هشتم بودم تو عید خوندم و بعد اون دیگه رسما شروع کردم به خوندن اون رمانا تاااا کلاس دهم یازدهم و فرصت خوندن کلی رمان های نوجوان رو از دست دادم ( خیلی کمتر کردم رمان های نوجوان رو درصورتیکه تا قبلش همش تو کتابخونه بودم در حال قرض گرفتن ) خب الان که نگاه میکنم میبینم درسته که میتونم الان بخونم ولی اون موقع حال و هواش به جور دیگه بود اگر میخوندم.
خلاصه که وقتتونو نذارید پای اینجور رمانا
وقتی به تمام چیزهایی که توی دنیا هست و من چیزی ازشون نمیدونم فکر میکنم  به این نتیجه میرسم که چقدر من کار دارم هنوز با این زندگی!
همه ی کتابایی که نخوندم،جاهایی که نرفتم،علم هایی که چیزی ازشون نمیدونم فیلم هایی که ندیدم موسیقی هایی که نشنیدم نظریه های فلسفی که هنوز یه خطشون رو هم نمیدونم و ادبیات و علم روانشناسی و جامعه شناسی که چیزی ازشون سردرنمیارم.آدم هایی که هنوز نشناختم.جملاتی که ننوشتم حرفایی که نزدم عشق هایی که نورزیدم.خیلی کار د
قبل اینکه دوباره بخوام وبلاگ بسازم فکر نمیکردم واسم خوبیای دیگه ای جز حس شدن به بلاگر بودن رو داشته باشه.اما الان میبینم نه،میتونه خوبیای دیگه ای هم داشته باشه.مثلا:
میگن اگه تو هر جمعی باشی از اون جمع اثر میپذیری،حالا یا خودآگاه یا ناخودآگاه.
من مدت خیلی زیادی بود (هنوزم هست -_- ) که از کتاب خوندن فاصله گرفته بودم.حالا که توی یه جمع کتابخون اومدم (پروردگار کتاباتونو بیشتر کنه) میبینم چقدر ضایست دور و ورت همه کتابخون باشن اما خودت خیلی وقت
کتاب
من یکی از تفریحاتم کتاب  خوندنه ،شما چی؟ کتاب دوست دارین؟وقتی را واسه کتاب خوندن اختصاص میدین؟
من همیشه کتاب های رمان وتاریخی میخوندمتا اینکه با خوندن کتاب"چهار اثر فلورانس اسکاول شین"حسابی عاشقش شدم والبته تمایلم برای خوندن کتاب های مثبت اندیشی خیلی زیاد شد .این کتاب یجوریه از خوندنش خسته نمیشی از سال 86 تا الان همیشه میخونمش وقتی خستم از هر چیزی غمگینم وحتی شادمهرجمله اش منو شاد وامیدوار میکنه تصمیم دارم هر ازگاهی قسمتهایی از کتاب
امروز از اون جمعه ها بود که تمومی نداشت
دلتنگی پاش و گذاشته بود رو خِرخِرَم و ول کنم نبود
تپش قلب داشتم و رو به قبله بودم
حتی حوصله قران خوندن و نماز خوندن هم نداشتم!!!!!
نمیدونم چون حالم بد بود نماز نخوندم یا چون نماز نخوندم حالم بد بود
اصلا جمعه باید پاشی بری کوه بری تو دشت و صحرا فارغ باشی
امروز یکی از بدترین روزهای زندگی من بود
حرفای دلم و زدم.
سوالی که چندسال بود تو دلم بود پرسیدم
حس بدی دارمخاک بر سرم که انقدر ضعیفم و دربرابر دلم انقدر
یکی از شب های امتحان دانشگاه که کلا بیخیال درس شده بودم با دوستام رفتم بیرون.
تا ساعتای 11 بیرون بودیم وقتی بیرون بودیم به دوستام گفتم برگشتیم خوابگاه شروع میکنیم به درس خوندن .
اونا هم گفتن حتما شروع میکنیم به درس خوندن و تا صبح درس میخونیم.
زمستون بود و هوا سرد .
وقتی برگشتیم حسابی خسته بودیم پس تصمیم گرفتیم به جای درس یه خورده بخوابیم .
خلاصه خوابیدیم تا صبح 
 
صبح هم که رفتیم استاد نیومد سر امتحان
بعد با کلی خوشحالی برگشتیم خوابگاه و PES ب
امروز غروب دقیقا وسط اینهمه ادم,تو کتابخونه و دقیقا وسط یکی از سخت ترین فصل  از یکی از سخت ترین کتابهام.ترسیدم.از خوندن ایستادم وچشمهام رو بستمدلم خواست که ای کاش یه خواب شیرین بود.چشمهام رو باز کردم و به خودم توپیدم که حق نداری این حرفو بزنی.حق نداری جا بزنیاینارو گفتم و دوباره مشغول خوندن شدم.خوندنی که توام با فکر و درگیری ذهنی بود
 
این روزها با این که زیاد حوصله کتاب خوندن ندارم
اما کتابی رو ، هر از گاهی ورق می زنم به اسم
اندیشه ی ترقی تاریخ و جامعه نوشته ی سیدنی پولارد
و ترجمه ی حسین اسدپور پیرانفر می باشد
کتاب خوبی هست و ارزش خوندن را دارد
انتشارات امیر کبیر در سال 1354 چاپ اول این کتاب
رو زده است
ادامه مطلب
من با زیاد کتاب خوندن مخالف نیستم .اما حس میکنم هر قدر زیاد تر بخونی ؛ کمتر زندگی میکنی.انگار با این زیاده خوانیِ زندگی دیگران ، از زندگی منحصر بفرد خودت جا میمونی.پس ملالِ خودساخته ؛ توهم هست و رنج عین واقعیت.بعضی چیزا رو‌فقط کوره راه های زندگی خودت ، بهت تزریق میکنه.اما صرفا خوندن ؛ توهم رو .توهم رنج ، زندگی و دانایی. چشماشون میگن.آخه چشم ها نوار فیلم آدماست.مال اینا شلوغِ اما دست نخورده س.اینارو‌میگم ! چقدر زیادن. اَه.تهش یه تیکه گوشتن که‌
بعد از خوندن جنایت و مکافات احساس ازادی میکنم. نه به خاطر این که راسکلنیکف کلی مکافات میکشید و در اخر زندانی شد بلکه به خاطر این که داستایفسکی خیلی خوش تعریفه و خوندن این کتاب سه ماه طول کشید. منم به نوعی مکافات کشیدم. نمیشه گفت کتاب دوست‌داشتنیه‌ایه و به بقیه پیشنهاد میدم بخونن. اساسا این کتاب برای دوست داشته‌شدن نوشته نشده.
یکی از دوست‌هام که احتمالا دیگه نمیبینمش و هیچ نشونی ‌هم ازش ندارم یه بار توی کتابفروشی حرف خوبی زد. گفت رمان‌های
بعد از خوندن جنایت و مکافات احساس ازادی میکنم. نه به خاطر این که راسکلنیکف کلی مکافات میکشید و در اخر زندانی شد بلکه به خاطر این که داستایفسکی خیلی خوش تعریفه و خوندن این کتاب سه ماه طول کشید. منم به نوعی مکافات کشیدم. نمیشه گفت کتاب دوست‌داشتنیه‌ایه و به بقیه پیشنهاد میدم بخونن. اساسا این کتاب برای دوست داشته‌شدن نوشته نشده.
یکی از دوست‌هام که احتمالا دیگه نمیبینمش و هیچ نشونی ‌هم ازش ندارم یه بار توی کتابفروشی حرف خوبی زد. گفت رمان‌های
یه نکته ای  مدتهاست ذهن منو مشغول کرده . ما توی ایران بورسیه تحصیلی زیادی نداریم. درسته که اینجا درس خوندن توی دانشگاه و دبیرستان رایگانه اما خب هزینه زندگی چی. مثلا یکی که واقعا نخبه هست و قراره از یه روستای خیلی کوچیک بره صنعتی شریف درس بخونه چطور میتونه هزینه زندگی رو بده. واقعیت اینه  که درس خوندن نیاز به هزینه داره. هزینه زندگی اما خوشبختانه هزینه ش خیلی زیاد نیست. یعنی یه دانشجو از اون جایی که باید همش مشغول باشه به درس خوندن پس خ
پست بعدی قراره به دلایلی رمزدار باشه. ازون جایی که بعد گذاشتنش ممکنه به وبلاگم دسترسی نداشته باشم و منتظر رمز بمونید، اگر می خواید بخونید این جا پیام بدید و اگه بعد خوندن احساس کردید تمایل دارید به خوندن پست هایی با این موضوع، رمز را نگه دارید، چون احتمالا این پست ها ادامه خواهد داشت.
اگه به دلایلی مثل نداشتن وبلاگ نتونستید بخونید مطمئن باشید چیز خاصی را از دست ندادید :)
ب.ن فکر کنم به هر کی که پیام داده بود تا الان رمز دادم. اگه کسی سهوا جامون
سلام .
بدون مقدمه های اضافه . اگر این جا هستید قطعا دنبال نکات مفید آموزشی اومدید . من هم وقتتون رو بی خودی نمی گیرم .
رمان نویسی از نظر من جذاب ترین نوع نوشتن هست . برای این که بتونید این کار رو با قدرت شروع کنید چند تا پیشنهاد دارم .
اول :
رمان خوندن رو فراموش نکنید . مطمئن باشید نمی تونید بدون خوندن بنویسید .
دوم:
ژانر مورد علاقه خودتون رو پیدا کنید . اصلا به این فکر کردید که می خواید توی چه ژانری بنویسید ؟ واقعیت اینه که فقط وقتی حس خوبی از نوشت
سلام
نمی دونم چه موقعیتی براتون پیش اومده که باعث شده این حس رو نسبت به کتابهای درسی تون داشته باشید ; ولی من دو حالت رو فرض می کنم و بر اساس اون جواب میدم .
یه حالتی که ممکنه پیش بیاد ، اینه که شما مشکلات و درگیری های ذهنی دیگه ای داشته باشید و نتونید به اندازه کافی بهش فکر کنید یا نتونید حلش کنید و در این شرایط ، وقتی به سراغ درس خوندن میرید ، همه دقو دلیتونو سر کتابا خالی می کنید و نسبت به کتابها احساس تنفر پیدا می کنید .
اگه این شرایط براتون پی
سوال خیلیا خصوصا دانشجوهای پزشکی اینه که ما پارسال چجوری درس میخوندیم و خسته نمیشدیم؟ چطور میتونستیم به این راحتی گوشی رو کنار بذاریم و ۱۴ ساعت روزانه درس بخونیم بدون اینکه فرداش خسته باشیم؟ چرا الان نمیشه؟ واقعا موندیم
جوابش مشخصه
چون ما هدف داشتیم و بهش ایمان داشتیم
این باعث میشد که هیچوقت احساس خستگی نکنیم و به هرشکلی پا روی نفسمون میذاشتیم
ولی امسال؟ هدف چیه؟ میخوایم چکار کنیم؟ چه کار بزرگی قرار هست انجام بدیم؟ نتیجه درس خوندن ما چیه
بعد از یک ماه واسه خودم ول گشتن و چریدن، به آغوش درس و مدرسه برگشتم و امروز سه ساعت درس خوندم:))
از اونجایی که درصدهای ادبیاتم بسیار شرم آور و فاجعه ان، باید هر روز ادبیات بخونم و امروز هم با ادبیات شروع کردم ولی خیلی فرایند حوصله سر بریه و رسما حس میکنم گل لگد میکنم ادبیات خوندنی:|
بهرحال همین سه ساعت هم غنیمته. بگذریم از اینکه درس خوندن رو با این امید شروع کردم که معمولا هر وقت میخوام درس بخونم یه اتفاقی میفته که دیگه وقت واسه درس خوندن نمیمون
به هوای یدن اسب‌ها» اثر پر پترسون
مرد مسن ۶۰-۷۰ ساله‌ای در یه خونه‌ی کوچیک در جنگلی اطراف نروژ ساکن میشه. در هوای سرد و برفی زمستان، با مرد همسایه‌اش که تقریبا همسن خودشه ملاقات میکنه و این شروع یاداوری اتفاقات و خاطرات دوران کودکیشه
این کتاب از اونایی نیست که ازش انتظار داستان و ماجرای خیلی پیچیده‌ای داشت. این کتاب ازوناییه که میشه از خوندن کلمه به کلمه‌ش لذت برد. به شدت زیبا و لطیف و دوست‌داشتنیه. بارها در حین خوندن کتاب آرزو میک
نزدیک ۶صبح است و من هنوز توی تخت از این پهلو به آن پهلو می شوم. چند هفته ای است سرم شلوغ تر از قبل شده. بیشتر پول در می آورم. چند موقعیت کاری خوب را رد کرده ام و ایضا چند خواستگار خوب تر را. می دانید برعکس آدم های دیگر پول و کار و خواستگار همیشه دنبالم می آیند. مامان می گوید چرا مثل بقیه دخترها رفتار نمی کنی. باید از خدایت باشد که هر چه سنت بیشتر می شود خواستگار بیشتری پیدا می‌کنی! غمگین می شوم که چرا برای مامان یک دختر عادی نیستم. چرا هزار سال است ت
 
خوندن بعضی از وبلاگا باعث این میشه در رحمت پروردگار به رومون بسته بشه.
جدی امتحان کنید وقتی نمی خونید و وقتی می خونید در هر دو قسمت خدا چه جور بهتون /بهمون نگاه میکنه ؟!
*حتی ممکنه تو خوندن و نخوندن وبلاگ من این مبحث صدق کنه *
پس امتحان کنید :))
انگیزه بیدار شدنه این روزام برای زودتر شروع کردنه درس خوندن :)
اسپاتیفای جان :)
×××××××
شاید ربطی نداره ولی از وقتی دارمش عاشقه صبح های زود شدم
به خاطر پلی لیست های مورنینگ آتیکش و اینسترومنتال هاش
عاشق درس خوندن شدم اصن
عاشقه میزم
عاشقه صبحونه
عاشقه شب ها و تنهایی و سکوت
عاشقه تایم های نماز
عاشقه تایم هایی که تو اتوبوسم 
حس میکنم کاراکتره اصلی یه رمان یا یه فیلم دِرام اَم.
که زندگی آرومی داره و همیشه تو پس زمینه زندگیش یه موزیکه خوشگل دا
چندوقت پیش یه فیلم دیدم به پیشنهاد دوستم به اسم fantastic beasts and where to find them
خوشم اومد و قسمت دو همین فیلم رو هم دیدم. 
خب بذارین پایه ای تر بگم، من رسما عشق هری پاترم و این فیلما برمیگرده به 70 سال قبل از به دنیا اومدن هری پاتر؛ یعنی زمانی که دامبلدور جوون بود. 
علاقه من ب هری پاتر با فیلماش شروع شده و چند دور فیلماش رو دیدم اما هیچوقت کتابش رو نداشتم. وقتی اون فیلم اولی رو دیدم اومدم دوباره فیلمای هری پاتر رو ببینم ک دوستم عین» گفت بیا کتاباشو بخون ا
سلام به تمام خانواده برتری های گل
من دختری ۱۹ ساله هستم، دو ماه دیگه ۲۰ سالم میشه. من حدود ۱۰ سالی میشه که نه نماز میخونم و نه روزه میگیرم (البته گاهی اوقات یکی در میون نماز میخونم و روزه میگیرم) قبلا خیلی خیلی سعی کردم که نمازخون بشم، یه هفته میخوندم ولی یه هفته حال خوندن نماز رو نداشتم. با اینکه دختری هستم که حجابم کامله، اهل دوستی با نامحرم نبودم و نیستم و ان شاء الله نخواهم بود و اهل حرام و حلال هستم، همیشه با خودم میگم تو که این همه خوبی، یه
خب روز من خیلی وقته که شروع شده. امروز ساعت چهار بیدار شدم تا پنجو نیم کتابمو که سی صفحه ازش مونده بودو خوندم بعدش خوابیدم تا هشت اینطورا حالا کتابو تموم کردمو تازه میخوام برم سراغ اصل قضیه. برنامه تیر ماه رو که بهت گفتم نوشتم اومدم کتاب بدایهة الحکمة رو همون که عربی تقسیم کردم جوری که توی یک ماه بتونم تمومش کنم و خوبم یاد بگیرمش. و کتاب سیر حکمت در اروپا هم طی یک هفته بخونم چون باید برا خودمم یادداشت برداریشون کنم و باقی کارها مثل زبان عکاسی و
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب سفر شهادت» مجموعه سخنرانی هایی از امام موسی صدر» 
 
 
به دلیل قطع بودن اینترنت امشب نتونستم عکس کتاب رو بفرستم. به زودی اصلاح می کنمش ان شاءلله. 
کتاب مجموعه سخنرانی های امام موسی صدر هست که در رابطه باعاشورا و در سال های آغاز اسرائیل به لبنان ايراد شده اند. چون کتاب از جنس سخنرانی بوده، خوندنش کمی خسته کننده است اما از جهت دیگه، چون امام موسی رویکردشون به قضیه عاشورا یک روضه خوانی صرف و بی حرکت نیست، مصدا
اگه از من بپرسید چیکار باید کرد تا یه خونه و دنیای شاد داشته باشیم میگم که بذارید دختر هاتون خودشون باشن! یعنی چی؟ 
یعنی اینکه اگر با آرایش کردن حس خوبی میگیره
اگر با لاک زدن حالش خوب میشه 
اگر با کارای فنی انجام دادن
اگر با رانندگی کردن
اگر با بوکس تمرین کردن
اگر با خوندن رشته هایی که به اشتباه پسرونه جا افتاده! 
اگر با رقصیدن
اگر با صورت بدون آرایشش و راحت لباس پوشیدن
اگر با موی کوتاه با موی بلندش 
اگر با آواز خوندن 
اگر با کارای هنری 
اگر با
وارد یک دوره انزواطلبی شدم و وقتی به هفته اینده و شلوغی های بعدش فکر میکنم تن و بدنم میلرزه :| کلا به ادمیزاد نبردم من.قبلش روز شماری میکردم خواهرم بیاد و به واسطه اومدنش بقیه خواهرا بیان و دور هم جمع بشیم اما الان دوست دارم مثل کوالا به تختم بچسبم و وقتم رو با فیلم و کتاب بگذرونم.+هروقت حالم بده رمان ایرانی میخونم و دائم با خوندن هر صفحه یا از نویسنده ايراد میگیرم یا از شخصیت اصلی!رمان دو جلدی از کتابخونه امانت گرفتم،هزار و خرده ای صفحه اش بو
بارون.
خیس شدم.
نگید چتر .
چتر بردم.اما این بار بازش نکردم.
هندزفیری هم نداشتم.
سوار اتوبوسم نشدم.
اومدم.راه اومدم.
با همه چی.با خودم.که نمیدونه هنوز جاش کجاش !
نمیدونه قراره کجا بره.
نمیدونه استعدادش کجاس .
ضعفش کجاس.
نمیدونه.هیچی نمیدونه!هییییچی!
با هر متر و معیاری خودمو نگاه کردم هیچی نبوووود!اول خط هزار راه ناتموم!

حرف زدنمم نمیاد.ینی نمیومد.
اما بارون.آتیش چن روز و شبی که توی مغزم بود و خاموش کرد.
سکوت خونه آزارم میده .
امروز آزمونم خیلی بد و افتضاح بود ؛ آزمونی که اونهمه انتظارشو کشیدم و قرار بود بترمش ، ولی از چهار هفته فرصتی که برای خوندن داشتم اصلا اصلا خوب استفاده نکردم و گند زدم . گند زدم و اعصابم داغون شد . ولی اینبار ، با همه ی داغون شدنای قبل فرق میکنه . اینبار میگم لازم بود که مثل خار بره تو چشمم این درصدا . تا مثل دفعه ی قبل نشه ، که اونهمه ذوق کردم از درصدام به عنوان آزمون اول و بعدش اون غرور بی جای '' من باهوشم من باهوشم '' باعث شد فک کنم با کم درس خون
کا روی تخت نشست و به تیرک آن تکیه داد و گفت: من خیلی خسته‌ام.
بورگل لبخندن گفت:
البته. اینجا همه خسته‌اند .
قصر
#فرانتس_کافکا
.
خلاصه ای از 16 سال و سه هفته زندگی پربرکت:))
لامصب واقعا حس می کنم از همه چی خسته ام. از زندگی کردن، از نفس کشیدن، از حسرت خوردن واسه چیزایی که تحت اختیارم نیستن، از تلاش کردن و به نتیجه رسیدن یا نرسیدن، از کتاب خوندن، از فیلم دیدن، از همه ی کارایی که میکنم، درس خوندن یا نخوندن، نوشتن از ننوشتن، از گریه کردن، از خندیدن،
بعضی از شعرها تا ابد هم خونده بشن بد هم خونده بشناومدن که بمونن و میمونن از بس که فوق العاده ان
اون سالا عاشق این شعر و شاعرش بودم و فردا شاید . ای کاش!
دوست داشتم یه بار دیگه و با کیفیت بهتر و . بخونمش و . ولی نمی دونم چی توی اولین بار خوندن از روی عشق یه متن کتاب شعر یا . وجود داره که توی بعدش نیست .
به همین خاطر به خوندن و شنیدن دوباره این پست دعوتتون میکنم حتی با وجود تمام عیباش .:(با کلیک بر روی لینک پایین بخوانید و بشنویدش:)
به نام نامی س
حرف و سخن که بسیار است! اما من در این سلسله پست ها با همین عنوان، راه های مختلفی رو امتحان میکنم و نتیجه ش رو هم همینجا اعلام می دارم.
1. به اتاق مطالعه برویم!
من توی خوابگاه زندگی میکنم و اتاقمون با اینکه همیشه ساکته اما اکثر اوقات به هم ریخته س و چون کل زندگی آدم تو یه اتاقه، اصلاً اون حس درس خوندن نمیاد. اینجوریه که تصمیم گرفتم برای درس خوندن بیام اتاق مطالعه و اینجا هم جز درس خوندن حق ندارم کاری انجام بدم و اگه میخوام برم تو گوشیم یا هرچی باید
دیشب شب بدی بود. البته قرار بود خوب باشه که گند زدن بهش منم اعصابم خورد شدو بحثم شد باهاشون. خلاصه کوفتمون شد. هنوزم بهش فکر میکنم عصبی میشم. 
امروزو تازه میخوام شروع کنم. خودم باید خودمو از این شرایط مزخرفی که گیر کردم توش نجات بدم. هیشکی نیست کمکم کنه. فکر کن یازده روز گذشته جز کتاب کار خاصی نکردم. امروز سراغ باقی برنامم میرم پیاده رویم میرم. باید خودم حال خودمو خوب کنم.با کتاب خوندن اهنگ گوش کردن بیرون رفتن عکاسی رفتن زبان خوندن فیلم دیدن همی
نمیدونم شمام قبل خواب بنسبت حالتون میشینین داستان درست کنین تو ذهنتون یا نه D: 
" میفهمه نمیدونم چجوری ولی میفهمه و دیگه اصلا نه جواب پی ام میده نه زنگ نه تکست نه هیچی ! غیب میشه و تو از اعماااااااق وجودت عصبی و ناراحت میشی و حرص میخوری و بی قراری ! در حالی که دارم میرم سمت کافه کتاب که حانیه رو ببینم ، وويس میگیرم که براش توضیح بدم و عذرخواهی کنم و بگم که چقد برام مهمه و به کافه کتاب میرسم و از چند قدمی حانیه رو میبینم و بغضم میترکه و گریم میگیر
می‌نویسم که یادم نره دو ماه شد که دارم برای کنکور ارشد می‌خونم
اوایلش خیلی سخت بود، اواسطش خیلی سخت بود، هنوزم خیلی سخته :)) واقعا برای روزی 10 ساعت درس خوندن پیر شدم :/

زندگیم شده 5.5 روز تو هفته درس خوندن و یه دوشنبه دور زدن تو تهران و دیدن دوستان و رفتن کلاس ژرف و .
عید هم فقط 3 روز رفتم اصفهان، یه فامیلا فوت کرده بود نمی‌شد نرفت!
با دوست عزیزی آشنا شدم به واسطه‌ی کنکور که ممکنه بعدا بیشتر ازش بگم
تمدید زمان کنکور از اتفاقای عجیبی بود که برای
سخت گیری ، اون هم از نوع نابجاش باعث می شه که آدم به خیلی چیزا دست پیدا نکنه یا حتی ممکنه یک سری چیزها رو از دست بده پس همیشه سعی کن تعادل داشته باشی تا خودت رو از یه سری چیزها محروم نکنی !
فرض کن به خودت قول دادی که روزی یک صفحه قرآن بخونی ، اما هر روز و هر روز می گذره و تو می بینی که بخاطر بی حوصلگی و تنبلی اصلا اقدامی نکردی اما مطمئنا لحظه هایی بوده که می تونستی برای چند ثانیه هم که شده گوشیت رو برداری و روزی تنها یک آیه از قرآن رو بخونی اما با س
وويس تدریس ریاضیات مهندسی (آنالیز مختلط) مبحث اول - توابع مختلط ، توابع تحلیلی و همساز
 
وويس تدریس ریاضیات مهندسی (آنالیز مختلط) مبحث دوم - نگاشت
 
وويس تدریس ریاضیات مهندسی (آنالیز مختلط) مبحث سوم - سری لوران و مانده
 
 
وويس تدریس ریاضیات مهندسی (آنالیز مختلط) مبحث چهارم - انتگرال مختلط
 
ابراهیم شاه ابراهیمی
کارشناس ارشد مهندسی عمران
دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی
 
فایل تدریس بر مبنای جزوه ریاضیات مهندسی خودم هستش ، سرعت وويس طبق معم
حالم خوب نیست 
دلتنگم 
گمشده دارم 
بلاتکلیفم
این روزا با هیچی حالم خوب نمیشه .حرف زدن تفریح کردن دوره همی برای من آرامش نداره .من با اینا حالم خوب نمیشه .آرامش من جای دیگه است 
یادمه چند سال پیش  با حال بد رفتم مسجد .اونقدر حالم بد بود وقتی داخل مسجد شدم آرامش پیدا کردم به خونه واقعیم رسیدم حالم خوب شد .یه آرامش ناب یه حس خوب .یه حس جدید .به جای امن 
از درد زیاد گریه کردم گریه کردم .اشکهام پشت سر هم سرازیر میشد .از مسجد شروع شد 
بعد حجابم.بعد دعا خ
از اونجایی که مغزم از خوندن هم زمان جنین و سر و گردن ریده
اومدم تو راهرو حموم
نشستم رو چهار پایه
پشت پنجره اینو گوش میدم
http://next1.ir/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D8%A2%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D8%B3%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D9%84%DB%8C%D9%84%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D9%86%D8%A7%D9%85-%D8%A8%DB%8C-%D9%86/
کسایی که ساعت 12:30 تعطیل میشن^^ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـاز ساعت 1 و نیم تا 3 استراحت کنین، نهار بخورید و کاراتونو انجام بدید
ساعت 3 درسایی که فردا امتحان دارید رو بخونین بهتره اول از درسای سخت تر مثله ریاضی،علوم و شروع کنین، بستگی به درستون داره ولی سعی کنین تا ساعت 6 یا زودتر تموم کنین•~•
بعد از خوندن امتحانات فردا یه استراحت کوتاه کنین و یه چیزی بخورین و اگه خوابتون میومد یکم بخوابین تا سرحال شین ( دو ساعت )
بعد استراحت تکلیف
راستش رو بخواین روزی که عنوان وبلاگ و متن بالایی رو نوشتم خیلی حواسم به عواقب کارم نبود :دی
ولی الان که دیدم چند نفری لطف کردن و من رو دنبال کردن به خودم گفتم ای دل غافل! حتما این بندگان خدا به امید  خوندن روزنوشت‌های یک پزشک گمنام» اینجا رو دنبال کردن. خصوصا تو این روزای کرونا بعید هم نیست مردم فک کنن قراره راجع به کرونا اینجا چیزی نوشته بشه.
این شد که به خودم واجب دونستم بیام و توضیح بدم که اگر به امید این قضیه اینجا رو فالو کردید من فعلا شر
از ۱۵-۱۶ سالگی شروع کردم به کتاب خوندن چون هم خیلی درونگرا و ضداجتماعی بودم و هم اینکه با خوندن کتابای روانشناسی نمی‌خواستم مثل پدرم بشم. یعنی اون موقع اگه ازم می‌پرسیدند بزرگ‌ترین ترست چیه، مطمئنا این بود که مثل بابام بشم. اما حالا با اون همه کتابایی که خوندم و چیزایی که یاد گرفتم، بازم شدم یکی عین بابام. زیبا نیست؟ اوایل منم مثل جوکر فکر می‌کردم این اتفاق یه تراژدی تمام عیاره. اما حالا اون رو یه کمدی مسخره می‌دونم. و البته برخلاف مارکس ک
کسایی که ساعت 12:30 تعطیل میشن^^ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـاز ساعت 1 و نیم تا 3 استراحت کنین، نهار بخورید و کاراتونو انجام بدید
ساعت 3 درسایی که فردا امتحان دارید رو بخونین بهتره اول از درسای سخت تر مثله ریاضی،علوم و شروع کنین، بستگی به درستون داره ولی سعی کنین تا ساعت 6 یا زودتر تموم کنین•~•
بعد از خوندن امتحانات فردا یه استراحت کوتاه کنین و یه چیزی بخورین و اگه خوابتون میومد یکم بخوابین تا سرحال شین ( دو ساعت )
بعد استراحت تکلیف
امشب که تقریبا دو هفته مونده به عروسی، وسط بل بشوی خونه ای که باید مرتب شه لباسی که باید آماده شه و هزار تا هماهنگی که باید انجام شه و همش تمام و کمال به گردن منه، دلم واسه خودم تنگ شده، واسه کتاب خوندن و خیال کردن، واسه پیاده روی و موزیک گوش کردن، واسه درس خوندن و آرزو کردن دلم واسه یه روز بی دغدغه تنگ شده، روزی که نه حسرت دیروزو داشته باشی نه دلهره فردا، نه برای شروع دیر باشه نه واسه بیخیال شدن زود 
حس میکنم دیگه چیزی نمیتونه منو بشکنه، یه د
EROR های پکیج نیووارم 
 
E01 عدم تشکیل یا تشخیص شعله (نبود گاز / ايراد برد / ايراد یون جرقه زن / عدم تنظیم شیر گاز )
 
E02 ايراد مسیر خروجی دود و فن ( ايراد برد / ايراد فن / ايراد پرشر فن / مشکل در مسیر دودکش )
 
E03 ايراد سنسور شوفاژ ( تعویض سنسور دودکش / چک مبدل اصلی و ثانویه و سیم های اتصال به سنسور )
 
E04 ايراد سنسور آب گرم ( تعویض سنسور آب گرم و چک سیم های اتصال به سنسور )
 
E05 اشکال در مدولاتور شیر گاز ( تنظیم شعله کوتاه شیر گاز / چک کامل شیر گازی و سیم های اتصا
فیلم "نفس"  
نقش بهار توی فیلم نفس همیشه منو یاد خودم انداخته  
فیلمی ک روزی دوبار می دیدم و حفظش بودم تا اینکه حذفش کردم که نبینم
اونجا که کتاب رو انداخت توی آب و گفت ننه آقا راست میگه هرکی زیاد کتاب بخونه "دیوونه" میشه
منم قبل از مدرسه رفتنم از بس کتاب خوندن رو دوست داشتم همیشه برام کتاب میخریدن و میخوندن تا خودم بلد شده بودم خوندنو و منتظر بودم بیشتر بلد بشم تا اول دبستان ک تابستونش اولین کتاب وحشتناک زندگیم رو خوندم تا بعد از مدرس
وقتی با کوفتگی از خواب بیدار میشم و میخوام شروع به خوندن کنم دلم گریه میخواد.یک آن هزار فکر وسوسه کننده میاد سراغم که چرا انقدر به خودت سخت میگیری?چرا طرح رو انتخاب نکردی تا یک و نیم سال اینترنی رو با خیال راحت و بدون فشار درس و برنامه ریزی بگذرونی،ورزش کنی،مسافرت بری،کتاب بخونی.چرا به بی پولی خودت و دستت که قرار تا ابد پیش خانواده دراز بمونه فکر نمیکنی.چرا فراغت بهت نیومده.حیف این پولهای زبون بسته نیست انقدر میریزی توی جیب موسسات و جزوه
من عاشق شب‌های بلند پاییز و سرمای نشاط آورش هستم.می‌تونم ساعت‌ها در سکوت شب غرق بشم و کتاب بخونم. در حالی که لیوان چایی کنارمه و سرمای خونه اجازه می‌ده بخار داغش بیشتر خودنمایی کنه، پاهامو میبرم زیرپتو و کتابمو باز میکنم. بعد از مدت‌ها که آشفتگی ذهنی اجازه نمی‌داد با عشق کتاب بخونم امروز با خیالی راحت و قلبی مطمئن شروع کردم به خوندن کتاب جزءاز کل.دلم برای کتاب خوندن بدون حواس پرتی و فکرهای مزاحم تنگ شده بود. نه که این چند وقت کتاب نخونم،‌
"شهید ستاری به روایت همسر"
یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور و نمازش که تمام شد،گفتم: منصور جان، مگه جا قحطیه که می‌آی می‌ایستی وسط بچه‌ها نماز؟ خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم و بیام دنبال مهر تو بگردم.»
تسبیح را برداشت و همان طور که می‌چرخاندش،گفت : این کار فلسفه داره. من جلوی این‌ها نماز می‌ایستم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن. مهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم اتاق دیگه و این‌ها نماز خوندن من رو
سلام
همه ما میدونیم خوندن کتاب نقش بسیار مهمی در سطح فهم و درک انسان داره اما بسیاری از افرادی که دست شون تو کاره پیشنهاد میکنن که تموم کردن کتاب پایان ماجرا نیست و خوندن نقدهای وارده به اون کتاب و شنیدن نظرات دیگر کسانی که اون کتاب رو خوندن ،شاید گام مهم تری از خوندن اون کتاب باشه.
من شخصا فکر میکنم این موضوع درباره فیلم و سریال ها هم صادقه و با توجه به اینکه فیلم ها و سریال ها شانس بیشتری در جلب توجه افراد به خودشون دارند شاید بهتر باشه ما یک

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها